۰
چهارشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۴۹
ترامپ و همفکرانش هنوز ایران را نشناخته اند

تهدید علیه ایران، انزوا و ناتوانی واشنگتن

تهدید علیه ایران، انزوا و ناتوانی واشنگتن
مایک پمپئو روز یکشنبه (31 تیر) طی سخنانی ایران را متهم به نقض حقوق بشر و حمایت از تروریزم کرد. اتهاماتی که چندین دهه است از جانب مقامات آمریکایی پیوسته ادامه دارد. دلیل آن روشن است. چون ایرانیها تسلیم زیاده خواهیهای آنها نمی شوند. این دروغ پردازی و اتهام زنیها ، شیوه کهنه آمریکایی به منظور بستر سازی جهت اعمال فشاربه طرف مقابل است. حمایت از آزادی، دمکراسی و حقوق بشر همچنین مبارزه با تروریزم، شعار ابزاری آمریکا در جهان می باشد.

آمریکائیها در مقطع پس از جنگ جهانی دوم، بیشترین اقدامات را علیه آزادی، دمکراسی و حقوق بشر داشته اند. لیست بلند و بالای مداخلات زورمندانه و غیر قانونی آنها از طرق مختلف بویژه کودتا و لشگر کشی های اشغالگرانه به منظور سرنگونی حکومتهای مردمی و دمکراتیک نیز حمایت از نظامهای غیر دمکراتیک و دیکتاتور، در سطح جهان و منطقه، گواه همین مدعی است. آنها از رژیم دیکتاتور شاه حمایت همه جانبه کردند؛ صدام را – مادام که در خدمت آنها بود- مورد حمایت قرار دادند؛ در خیزشهای اجتماعی اخیر در منطقه، از شکل گیری حکومتهای مردمی جلوگیری کردند و همچنان از نظامهای مستبد سلطنتی و غیرانتخاباتی از جمله در عربستان و یا بحرین حمایت می کنند. در حالی که در این نظامها، حقوق بشر بطرز فاحشی نقض می گردد. آنها تلاش کرده و می کنند که اسد را در سوریه سرنگون کنند؛ اما بطور واقعی نه به آن دلایلی که در حوزه حقوق بشر و دمکراسی طرح می کنند (که بهانه است)؛ بلکه فقط به این دلیل که مطیع و گوش به فرمان آنها نیست. آنها به راحتی پیام می دهند و نگران افشا شدن این پیام هم نیستند که: چنانچه اسد از خط مقاومت خارج شود و به اردوگاه آنها بپیوندد نه تنها می تواند بماند بلکه مورد حمایت هم واقع خواهد شد. کافی است اسد مانند آل سعود در خدمت آمریکا و اسرائیل و علیه منافع ملت خودش و مسلمانان قرار بگیرد.  

پروژه ایجاد داعش  و برنامه به رسمیت شناختن آن بلافاصله بعد از اعلام تأسیس، توسط آمریکا و برخی از متحدانش، نه اتهام یک مقام ایرانی بود و نه اتهام یک مقام روسی بلکه اعتراف یک مقام بلند پایه آمریکایی یعنی خانم هیلاری کلینتون در خاطراتش بود. در حال حاضر، حمایت آمریکا و متحدان منطقه ای و فرامنطقه ای اش از جمله عربستان از تروریستها و داعش بر کسی پوشیده نیست. مقامات روسیه، عراق و افغانستان بارها شکوه کرده اند که نیروهای آمریکایی و متحدینش از داعش  حمایت می کنند. شامل: ارسال سلاح، تجهیزات و انواع خودرو، حمایتهای اطلاعاتی و مالی، جابجایی فرماندهان و نفرات نیز حمایت از آنها از طریق سیاسی، رسانه ای و انجام عملیاتهای نظامی، در شرایطی که تروریستها در تنگنا قرار می گیرند. آمریکائیها در افغانستان هر روز بر حجم نیروها و ساز و برگ نظامی خود می افزایند و این به بهانه مبارزه با تروریزم است در عین حال عجیب نیست که وارد عملیات علیه داعش نمی شوند؛ چرا؟ خوب بسیار واضح است .

آمریکائیها دائم دم از صلح می زنند و فریبکارانه اقدامات حتی متجاوزانه و بی‌ثبات ساز خود را در جهت ایجاد صلح معرفی می کنند. اما آیا این هدف با رویکرد ایجاد دشمنی بین ملتها و ارسال سلاح به کشورهای مختلف، تناسب دارد؟ آیا رسیدن به توافق و صلح، از طریق تهدید، تحریم و ارسال اسلحه، توپ و تانک به نقاط مختلف جهان بدست می آید؟ آیا خروج از پیمان استارت جدید در راستای صلح است؟ آیا لشگر کشی به افغانستان، سوریه و یمن نیز بی توجهی به قواعد بین المللی در جهت صلح است؟ آیا انجام عملیات نظامی علیه عراق و سوریه به بهانه واهی و اثبات نشده وجود سلاحهای کشتار جمعی و یا استفاده از سلاح شمیایی، در جهت صلح است؟ اینها نمونه هایی است از بی شمار. آمریکائیها بعد از حادثه 11 سپتامبر هر جا که وارد شدند آنجا را بیشتر بی ثبات و نا امن ساختند. جنگ ، خونریزی و کشتار، نابودی زیر ساختها، ویرانی و بدبختی برای ملتها، ره آورد این مداخلات و حضور بوده است. 

  آنها کشورها و حکومتهای  غیر مطیع  و ظلم ناپذیر را متهم می کنند به اینکه علیه ملت و مردم خویش هستند. از جمله به ایران، سوریه و انصارالله یمن چنین اتهاماتی را وارد می کنند. اما باید  از حاکمان در آمریکا پرسید که آیا شما در خدمت مردم خویش هستید و نماینده آنها می باشید؟!  نه تنها تمام محافل دانشگاهی ، روشنفکری، مقامات سیاسی در کشورها بلکه عموم ملتها ماهیت نظام سیاسی و اقتصادی حاکم بر غرب و آمریکا را بخوبی شناخته اند. چیزی که متفاوت از شعارهای مردم پسند آنها است. حاکمان در آمریکا نماینده مردم این کشور نیستند بلکه فریبکارانه رأی آنها را می گیرند اما عملاً در خدمت گروه اندک یا همان یک درصدی سرمایه دار حاکم هستند که عمده آنها هم صهیونیست می باشند. به همین دلیل است که حاکمیت در آمریکا را این اقلیت صهیونیست در چنگ گرفته اند. صهیونیست‌ها بر جامعه بیش از 300 میلیونی آمریکا حکومت می کنند. مقامات آمریکایی در مقابل این اقلیت صهیونیست آنقدر وامدار و یا ذلیل هستند که بعد از هر نشست و یا دیدار مهم بین المللی - بویژه در موضوعاتی که برای اسرائیل مهم است- خود را مجبور می بینند که بروند و حضوراً  به آنها گزارش ماوقع بدهند . آنها جرأت جز این را ندارند. در سطح جهان، بسیار محدود و اندک هستند کسانی که از این واقعیت بی خبر باشند . خود آمریکائیها هم تمایل ندارند و یا لازم نمی بینند که این مسئله را انکار کنند. چون آشکار است. کشوری که تبعیض نژادی در آن حاکم است و اقلیت سیاه پوست را همچنان شهروند درجه دو می داند و آنها را براحتی و بی دلیل می کشد ؛ کشوری که دهها میلیون  نفر فقیر دارد اما هر روز با بودجه های هنگفت به این نقطه و آن نقطه جهان لشگر کشی می کند، حاکمانش در خدمت مردم نیستند بلکه در راستای منافع طبقه سرمایه دار و صهیونیست این اقدامات را انجام می دهند. 

واقعیت این است که امروزه جهانیان و ملتها بطور روشن به ماهیت نظامی سیاسی در آمریکا و اهداف واقعی و عملکرد مقامات واشنگتن پی برده اند. همگان متوجه شده اند که آمریکائیها ، متکبرانه و ستمگرانه بدنبال سلطه خود بر کل جهان و استثمار منابع ملتها  از هر طریق ممکن هستند.  اگرچه آمریکائیها بسیاری از مواقع، مزورانه، خود را نماینده و سخنگوی جامعه جهانی معرفی می کنند، اما واقعیت این است که در نتیجه آگاهی ملتها و همین جامعه جهانی، آمریکا امروز بیش از هر روز، منزوی تر و بی اعتبارتر شده است. آش آمریکایی آنقدر شور شده است که دوستانش نیز حاضر نیستند از آن بخورند. تا جایی که مجبور است در بسیاری از برنامه هایش، برخی از کشورهای ذره ای را از طریق تهدید و برخی دیگر را با التماس و تطمیع با خود همراه سازد. واشنگتن در مسئله برجام، تنها ماند؛ در مسئله انتقال سفارت تقریباً تنها ماند (بجز چند کشور کوچک و یا مطیع و ذلیل مثل عربستان که بدون اجازه  آمریکا آب هم نمی نوشند)؛ در حوزه اقتصادی و تجاری، آمریکائیها بطور یکجانبه و لجام گسیخته در حال بهم ریختن قواعد و توافقات بین المللی هستند. آمریکائیها هیچ اعتنایی به خطرات زیست محیطی ندارند در حالی که خود یکی از مهمترین آلاینده ها می باشند. در این رابطه نیز جامعه جهانی در مخالفت با آمریکائیها قرار گرفته است. روشن است که ادعای نمایندگی از طرف جامعه جهانی و ادعای سخنگویی آن ، کذب و صرفاً برای فریب ملتها می باشد.   

مقامات کاخ سفید ایران را تهدید به بالاترین سطح از برخورد می کنند! سئوال این است که آنها تا بحال چرا چنین اقدامی را نکرده اند؟ مقامات کاخ سفید که بعد از انقلاب اسلامی ایران، پیوسته دنبال نابودی این کشور بوده و قبل از این هم بارها این سطح از تهدیدات را داشته اند. آنها 17 سال است در قالب ناتو (ائتلافی از قدرتها) در افغانستان حضور دارند، اما آیا توانسته اند یک گروه شبه نظامی بنام طالبان را از بین ببرند یا تسلیم کنند؟ آیا آنها توانستند در عراق به اهدافی که در نظر داشتند برسند؟ حتی مجبور شدند علی رغم میل باطنی بطور مفتضحانه در سال 2011 از این کشور خارج شوند. در حال حاضر هم خیلی با احتیاط عمل می کنند و سعی دارند از طریق نرم نفوذ پیدا کنند. اینها بخاطر محدودیتها و نا توانیها است و نه مبتنی بر قواعد اخلاقی که آمریکائیها فاقد آن هستند. ائتلاف غربی-عربی-عبری که مجموعه از قدرتهای غربی و منطقه ای است، در مقابل فقط انصارالله و نیروهای مردمی یمن عاجز شده است. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران به لحاظ قدرت ملی، قابل مقایسه با این کشورها و یا گروهها نمی باشد. کالین پاول وزیر خارجه اسبق آمریکا، در سال 1394 در پاسخ به سئوالی در رابطه با توهم حمله عربستان به ایران که رسانه ای هم شده بود پس از خنده ای تمسخر آمیز گفت: نه نه، من چنین فکر نمی کنم. صحبت شما بیشتر جنبه جوک و خنده دارد؛ اگر ایران مستقیم با شما وارد جنگ شود شما حتی فرصت پیدا نمی کنید که تلفن را بردارید تا از ما تقاضای کمک کنید. بهتر است کمی واقع بین باشید و ایران را با یمن و هیچ کشور دیگر مقایسه نکنید. حتی ما هم تا کنون چنین ادعایی نکرده ایم.

علاوه بر تجهیزات و تکنولوژی پیشرفته نظامی، تجارب بالای رزمی و جنگی،موقعیت ژئوپلتیک و ژئو اکونومیک نیز عمق راهبردی در منطقه و جهان همچنین در دسترس بودن اهداف راهبردی متعدد، مردم ایران بلحاظ اعتقادی و ویژگیهای فرهنگی، شخصیتی و روانی بشدت مقاوم و ظلم ناپذیر می باشند. به همین دلیل تجارب مقامات سیاسی و یافته های روانشناختی تأکید دارد که: ایرانیها را فقط باید متقاعد کنی. زور، جواب عکس می دهد. اولاً مردم ایران بخوبی می دانند که آمریکائیها در طول تاریخ و در حال حاضر،  هیچگاه خیر خواه آنان نبوده و نیستند. آنها مداخله آمریکا در سال 1332 و ستم نظام سلطنتی بعد از آن را از یاد نبرده اند. آنها حمایت بی دریغ آمریکا از رژیم بعث عراق در طول 8 سال جنگ علیه ایران - که منجر به صدها هزار شهید، جانباز و مجروح شد- را از یاد نبرده اند. آنها 65 سال درد و رنج حاصل از خصومتها و جنایات مقامات واشنگتن را در حق خود به دلیل حمایت از محمد رضا شاه فراموش نکرده اند. ثانیاً اثبات کرده اند که ظلم ستیزند و در روز حادثه، حاضرند تمامی هستی خود را هزینه کنند. البته آمریکائیها به احتمال زیاد اینها را می دانند و به همین دلیل جرأت نکرده اند تا کنون خطایی را مرتکب شوند و لذا از این منظر، تهدیدات آنها صرفاً با هدف عملیات روانی انجام می شود. اما عملیاتی بی تأثیر روی ایران. این ویژگی ایرانیهاست.  

 
محمد محمدی قراسویی - کارشناس و تحلیلگر مسائل بین الملل
مرجع : الوقت
کد مطلب : ۷۴۰۱۶۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما