۰
شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۵۹

آموزه‌های دیپلماتیک در برجامیزه کردن مذاکره با آمریکا

آموزه‌های دیپلماتیک در برجامیزه کردن مذاکره با آمریکا
دکتر «رضا سیمبر»، استاد تمام گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه گیلان، در یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده به بررسی دلایل اصلی وضعیت اقتصادی کشور و اینکه این وضعیت را معلول تحریم دانستن نوعی آدرس اشتباه دادن است، پرداخته است که متن کامل این یادداشت در ادامه آمده است.

طرح بحث

این روزها با اوج گرفتن مشکلات و چالش های اقتصادی و ناکامی های تیم اقتصادی دولت در مهار این بحران از یک طرف و بالا گرفتن فشارهای دولت آقای ترامپ و نزدیک شدن موعد تحریم ها، عده ای در داخل و خارج اصرار بر انجام مذاکره با آمریکا آن هم پس از خروجش از برجام دارند و معتقدند که اولا آمریکا کدخدای دنیاست و مذاکره با آن بهتر از مذاکره با اروپاست و ثانیا این موضوع باعث ناامیدی رقبای منطقه ای به ویژه سعودی و رژیم صهیونیستی خواهد شد و ثالثا تنش زدایی با آمریکا منجر به آرامش و ثبات اقتصادی در کشور می شود و ثبات را به عرصه مالی و ارزی بر می گرداند.  در حالی که شکی نیست انجام مذاکرات علی الاصول خوب است و پایان هر جنگی هم نهایتا مذاکره خواهد بود، اما در اینجا لازم است برای فهم بهتر منظر دیپلماسی بر روند مذاکرات محتمل ایران و آمریکا چند نکته مورد تاکید قرار بگیرد.

آموزه های دیپلماتیک در مذاکرات

مذاکرات دو جانبه، چند جانبه و همه جانبه در سطح بین المللی به طور کلی در دو گروه قرار می گیرند که اصطلاحا به آن مذاکرات منفی و مذاکرات مثبت می گویند.  مذاکرات منفی برای تامین صلح منفی است که در آن تنش زدایی و اجتناب از برخورد و منازعه نظامی مد نظر است به عبارت ساده تر موضوع این است که چه کارهایی لازم است که دو طرف به جان یکدیگر نیفتند، چون اگر جنگی رخ دهد و خون ریخته شود جمع کردن بحران بسیار سخت تر خواهد بود و نفرت ها را در اردوگاه متقابل دو جانبه بیشتر خواهد کرد، بنا بر این پیش گیری بهتر است تا با انجام مذاکرات و تامین صلح منفی کار به جنگ و منازعه نظامی نکشد.

آموزه دوم در مذاکرات این است که هدف اصلی مذاکره نیل به یک نتیجه برد برد است و اگر مذاکره یک مذاکره سلطه جویانه یا هژمونیک است بی فایده است و نباید به آن تن داد.  برای نیل به یک نتیجه برد برد در مذاکره هم باید از پارامترهای قدرتی برخوردار بود، هر میزان که قدرت بالاتر باشد احتمال نیل به میزان برد بیشتر نیز فزونی خواهد یافت.  اگر کنش گری ضعیف به مذاکره برود مذاکره هژمونیک می شود و نقل است که در مذاکرات صلح چین و ژاپن، طرف ژاپنی اسلحه را نیز بر جمجمه طرف چینی گذاشته بود که معاهده صلح را به امضا برساند.  الان افسوس باید خورد که اگر در سال نود و دو مقداری دیگر تامل می کردیم و غنی سازی خود را تقویت می کردیم و دستاوردهای هسته ای را دفن نمی کردیم الان وضعیت قدرتی بسیار بالاتری را در مذاکره داشتیم ولی متاسفانه در اکنون پسا برجام بسیار ضعیف تر از گذشته هستیم.

سومین نکته مهم این است که برای نیل به یک مذاکره خوب و با نتیجه مناسب باید از یک تیم تخصصی و ماهر و با تجربه برخوردار بود که از نظر همه صاحب نظران و متخصصین فن بهره ببرند و این طور نباشد که خودشان یک طرفه و بدون شنیدن نظرات مشورتی علمی به مذاکره بروند که بعدا عواقب سنگینی خواهد داشت، مثلا به عنوان نمونه در تیم برجام ما شاهد بودیم که بسیاری از متخصصین گوشزد کرده بودند تیم ایرانی حواسش باشد که الزامات و ضمانت های لازم حقوقی را برای پایبند کردن طرف های مذاکره برجام برای عدم خروج ازآن حتما و حتما ببینند ولی متاسفانه تیم مذاکره کننده هسته ای ما در برجام، این نکته های دیپلماتیک و حقوقی و فنی را نادیده گرفت و مکررا الزامات اخلاقی و پارادیم های بین الملل را در مقابل مطرح می کردند.  و باز متاسفانه نتیجه این شد که می بینیم دولت ترامپ به راحتی از آن خارج گردید و فردا سایر کنشگران نیز عمل مشابه انجام دهند کاری از دست ما بر نمی آید. در برجام و آن همه امتیازاتی که واگذار گردید باید که الزامات حقوقی ضمانت دار برای عدم خروج طرف های مذاکره دیده می شد.

پیشنهاد آقای ترامپ برای مذاکره با ایران

نکته مهمی که باید در نظر داشته باشیم این است که پیشنهاد آقای ترامپ با ایران در زمانی مطرح می شود که دولت او سخت ترین تحریم ها و رایزنی های دیپلماتیک مربوط را به در این باره انجام داده است. به عبارت دیگر پیشنهاد مذاکره در حیطه و محدوده تهدید و خروج خصمانه از برجام صورت می پذیرد و هدف آن هم نهایتا محدود کردن توان موشکی و قدرت منطقه ای ایران است. هر گونه تصمیم راجع به مذاکره با آمریکا باید این را مد نظر داشته باشد که خروجی این مذاکرات برای ایران چه خواهد بود.

آموزه های دیپلماتیک نشان می دهد که هر وقت مذاکره در موضع ضعف صورت پذیرد، نتیجه خوبی را در پی نخواهد داشت و نمی تواند یک بازی برد برد باشد.  البته توجه داشته باشیم که 51% در مقابل 49% برد برد است و 99% در مقابل 1% هم می تواند برد برد نامیده شود  قطعا هر چه حد وسط باشد بهتر است در برجام که اکنون می بینیم عملا برجام به یک مومیایی تبدیل شده است و ما همان حدود یک درصد را به دست آورده ایم ولی حالا باید مراقب باشیم که بحث احتمالی مذاکرات با آمریکا را برجامیزه نکنیم.

یکی از وجوه مهمی که در اصطلاح برجامیزه کردن وجود دارد این است که همه چیز را در سبد مذاکرات قرار دهیم. متاسفانه کاری که تیم آقای روحانی در برجام انجام داد و کلید قفل همه چیز را به ویژه در مبارزات انتخاباتی به برجام متصل نمود. در این بحث از کسب سرمایه گذاری خارجی تا حل مشکلات سیاسی و اقتصادی به حل مذاکرات برجام منوط دانسته شد، و دقیقا به همین خاطر بود که پس از پایان مذاکرات برجام آن را فتح الفتوح خواندند. 

اکنون باید حواسمان باشد که عده ای به دلایل مختلف به خصوص به خاطر نگاه نولیبرالی که به سیاست خارجی و مسایل اقتصادی ایران دارند و اساسا گفتمان انقلاب اسلامی را نه باور می کنند و نه می پذیرند در صدد هستند که مذاکرات با آمریکا و به نتیجه رساندن آن را فتح الفتوح دیگر بنامند و وانمود کنند، عامدانه یا غیر عامدانه، که اگر با آمریکا کنار بیاییم هم مسایل ما به ویژه مسایل اقتصادی ما حل خواهد شد. می توان گفت همان طور که برجام نتوانست مشکلات ما را در داخل و خارج حل کند قطعا مذاکره با آمریکا به ویژه در این شرایط نیز نخواهد کلید حل مشکلات و چالش ها و بحران های امروزین ما باشد.

قدرت درونزا و حصول موفقیت در مذاکرات دیپلماتیک

آموزه های دیپلماتیک و تاریخی نشان می هد که اصلی ترین متغیر در پارامترهای قدرتی یک کشور قدرت درونزای آن است و اینکه بتواند با استفاده از اعتماد مردم سرمایه اجتماعی مستحکم و قدرتمندی داشته باشد. سرمایه اجتماعی مهمترین رهاورد انقلاب اسلامی ایران بوده است که باعث شده ما بتوانیم در سخت ترین بحران ها، سخت ترین جنگ ها و سخت ترین شرایط تحریمی همه را با موفقیت پشت سر بگذرانیم.

شرایط امروز ما هم به طور عمده حاصل بی تدبیری های مدیران ماست و نه تحریم. البته نمی خواهیم ادعا کنیم که تحریم موثر نیست ولی شرایط امروز ما حاصل حکمروایی غلط است. هر کس که ادعا کند عمده مشکلات ما مثلا در حیطه اشتغال، یا قیمت های ارزی عمدتا به تحریم وابسته است یا ناآگاهانه این ادعا را مطرح می کند یا عامدانه با نقشه دارد این گفته ها را می گوید.  مذاکره با آمریکا فتح الفتوح نیست همان طوری که ثابت شد برجام فتح الفتوح نبوده است. مذاکره با آمریکا نمی تواند کلید قفل مشکلات ما باشد، همان طوری که کلید دولت در برجام نتوانست قفل مشکلات را باز کند، بلکه به مراتب این قفل ها پیچیده تر شدند.

اساس مشکلات ما در نظام تصمیم گیری های کلان کشور است که مثل خوره به جان اعتماد همگانی مردم افتاده است. و در ابتدای آن حاکم بودن یک تفکر اقتصادی نو لیبرال است که فکر می کند و عملا هم در این چند دهه از زمان مرحوم هاشمی رفسنجانی سعی کرده با خصوصی سازی بدون در نظر گرفتن مولفه های عمده تامین عدالت اجتماعی و برابری فرصت ها الگوهای نظام سرمایه داری غربی را در ایران پیاده کند. این گونه بوده که خیلی چیز ها به عنوان کالا دیده شده اند مانند آموزش عالی و خدمات بهداشت و درمان و آموزش پزشکی که باعث نارضایتی گسترده مردم ازین سیستم مریض و ناکارآمد شده است.

نارضایتی مردم از نظام تصمیم گیری های کلان کشوری بی اعتمادی را در دو سو به وجود می آورد. از یک سو بی اعتمادی به دولتمردان، اعم از قوای سه گانه، و بی اعتمادی خود مردم به یکدیگر که بدترین نوع بی اعتمادی است. این فرآیند به ایجاد یک بحران اخلاقی در جامعه منجر می شود که امروزه شاهد نمونه های مختلف آن در سطح سیاسی و اجتماعی هستیم.

مبارزه آشکار و قاطع با اقتصاد رانتی پیش شرط مهم دیگر شکل گیری قدرت درونزاست که می تواند اعتماد عمومی را برگرداند و تقویت کند و نهایتا به سرمایه اجتماعی بیفزاید. تنها به عنوان مثال، رانت های فولادی و رانت های پتروشیمی و رانت های واگذاری دلارهای آقای جهانگیری و سایر نمونه ها به دقت باید توسط دولت، مجلس و قوه قضائیه مورد کنکاش و بررسی دقیق قرار گیرند، با شفافیت دولت پاسخگوی مردم و شبهات مربوط باشد و با قاطعیت تمام با متخلفین برخورد کند.

اگر چه سرمایه گذاری خارجی مهم است اما مهم تر و خیلی خیلی مهم تر از آن تقویت اقتصاد کار بنیان و دانش بنیان است که متاسفانه تنها دو تا پنج درصد صادرات ما را تشکیل می دهد.  اگر به فهرست صادرات ایران نگاه کنیم یا منابع خام هستند یا رانت منابع که بسیار بحث بر انگیز و از بین برنده اعتماد و سرمایه اجتماعی محسوب می شوند.

مشکل اصلی تحریم نیست، بلکه سیاست های داخلی غلط است که به عنوان نمونه در سفته بازی مسکن، سفته بازی دلار و طلا  و ربا خواری تجلی یافته است. با تاسیس بانک های خصوصی که متهم به اقتصاد رانتی و رفاقتی هستند، پرداخت اعتبارهای رفاقتی شروع شد و باز ضربات بد و مهلکی را به اعتماد و سرمایه اجتماعی ایران زده اند. توزیع موقعیت های انحصاری سرمایه بین اصحاب قدرت فاجعه آفرین است که تاکنون دولت های مختلف و مجلس و قوه قضائیه در مواجهه با آن ناکارآمد به نظر آمده اند و قطعا نیازمند برخورد قاطع، بی تعارف و شفاف است.

جمع بندی
تامین عدالت اجتماعی برای همه مردم، و ایجاد برابری فرصت ها و رفع بیکاری مهم ترین مولفه های قدرت درونزا محسوب می شوند. رانت های اقتصادی، اقتصاد رفاقتی، فساد بوروکراتیک مانند تبر به بدنه مستحکم گفتمان انقلاب اسلامی ضربه می زنند و در ابتدا اعتماد و سرمایه اجتماعی را نشانه رفته اند. 

آدرس دادن به تحریم ها یا حل کردن مشکلات ایران از طریق مذاکره با آمریکا آدرس دادن غلط، اشتباه و دروغ به مردم است. همان طور که برجام فتح الفتوح نبود و نتوانست مشکلات ایران را علیرغم ادعاهای دولت محترم حل کند امروزه هم باید ازین درس تجربه بیاموزیم و آدرس غلط به مردم ندهیم.

دولتمردانی که خانواده هایشان آن سوی آب هستند و ملک و املاک خود را خارج از کشور سپرده کرده اند نمی توانند سفیران و کارگزاران خوبی برای تامین گفتمان انقلاب اسلامی باشند، گفتمانی که اسلام دال مرکزی آن بود و مفصل بندی آن تامین استقلال، عدالت اجتماعی، تامین حقوق حق مردم و اخلاق مداری بود. کسانی می توانند در این کشور خدمت کنند که از سنخ خود مردم باشند و مشکلات را با پوست و خونشان لمس کرده باشند و به آرمان های انقلابی و نه اقتصاد نو لیبرال و وارداتی معتقدند.

راه برون رفت از بحران های فعلی نه برجامیزه کردن مذاکرات با آمریکا بلکه بازگشت به مفصل بندی گفتمان انقلاب اسلامی از طریق مبارزه با فساد و رانت و تامین عدالت اجتماعی است. تاکنون برای گفتمان انقلاب اسلامی هزینه های بسیار زیادی پرداخته شده است و بنا بر این نباید به سادگی و سرسری از آن گذشت.
 
کد مطلب : ۷۴۲۴۳۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما