در دنیای "مدرن" یا دنیای سرمایهداری جهانی وضع بدین گونه است که اگر شخصی حرف حقی را بزند ولی حرفش باسیاستهای جهانی و لابیهای قدرتمند سیاست و ثروت همخوانی نداشته باشد، محکوم به نابودی و فراموشی است و هیچ فرقی نمیکند این شخص سیاستمدار باشد، تاجر باشد، رئیس جمهور باشد، کشیش باشد و یا هر منصب دیگری، مهم همسویی با سیاست های پشت پرده است.
"دون پیرو کورسی"، کشیش دهکده سان تِرِنسو ایتالیا میگوید: دلیل افزایش خشونت علیه زنان "دامنهای کوتاه و لباسهای نامناسبآنها است" و فقط همین عبارت کافی است تا سازمانهای دفاع از حقوق زنان در ایتالیا و غرب علیه او اعلام جرم کنند و بگویند او آزادی زنان را محدود کرده و به آنها توهین کرده است، فشارهای وارده به حدی بوده است که کشیش ایتالیایی اعلام میکند از سمت خود استعفا میدهد.[1]
دون پیرو کورسی
به راستی اظهارات این کشیش ایتالیایی ساکن تمدن غرب چه میزان از واقعیت فرهنگی غرب را بیان میکند؟ آیا اظهارت او تا این حد خلاف واقع است که سازمان دفاع از حقوق زنان علیه او اعلام جرم کند؟ چرا با وجود دلایل منطقی و علمی مبنی بر تجاوزهای جنسی علیه زنان به دلیل رفتارهای پرخطر و تحریکآمیز، هیچ صدایی برای رفع این مشکل از غرب شنیده نمیشود؟ آیا استدلال آزادی زن در جامعه غربی میتواند پاسخ مناسبی بری حل این معضل غربی باشد؟
از سوی دیگر، در دنیای مدرن جهانی وضعیت زنان بدین گونه است:
تجارت غیرقانونی جنسی سراسر سیاره را در برگرفته است، هرسال صدها هزار زن ربوده شده و مورد تعدی و اجبار قرارگرفته، به منظور بردگی جنسی مورد خرید و فروش قرار میگیرند.
در هندوستان 400 تا 500 هزار روسپی کودک وجود دارد، در تایلند 800 هزار کودک و نوجوان مجبور به روسپی گری شدهاند.
هر روز در ایالات متحده آمریکا 4 زن توسط شوهران یا دوستشان به قتل میرسند.
هرسال در ایالاتمتحده آمریکا حداقل 2 تا 4 میلیون زن کتک میخورند.
هرسال تقریباً 132000 زن گزارش میکنند که قربانی تجاوز یا اقدام به تجاوز بودهاند. برآورد شده است که تعداد زنانی که مورد تجاوز قرار میگیرند و آن را گزارش نمیکنند، بسیار بیشتر و 2 تا 6 برابر موارد گزارششده است.[2]
اعتراض مردم ایتالیا به افزایش خشونت علیه زنان در این کشور
آنچه در این گزارش بررسی میشود، انواع خشونت ها علیه زنان، آمار خشونت علیه زنان در غرب و آمریکا و همچنین بررسی دلایل خشونت های انجامگرفته علیه انان است.بنا بر اعلام مؤسسات پژوهشی در غرب خشونت علیه زنان در اشکال مختلفی صورت میگیرد که عبارتند از: 1- خشونتهای داخلی یا خانگی: منظور از خشونتهای داخلی بالاگرفتن مشاجره میان زن و مرد است و اصولاً در اینگونه مشاجرات که سبب خشونت علیه زنان میشود، در نوعی از زندگی دو نفره اتفاق میافتد که زن و مرد نسبت به یکدیگر هیچ تعهدی ندارند و تنها برای برطرف کردن غرایز در کنار یکدیگر قرارگرفتهاند و خود انواع مختلفی دارد، با توجه به آمار، بیش از 5 میلیون زن در سال، مورد خشونت خانوادگی قرار میگیرند، با توجه به آمار منتشر شده توسط سازمان های ذی ربط، خشونت داخلی در کشور ایتالیا بیش از کشورهای دیگر است.[3]
2- خشونت یا سو استفاده عاشقانه: یکی دیگر از خشونتهای معمول به خصوص در غرب، خشونت عاشقانه است، به نحوی که فرد در اوج علاقه به شخص مقابل چه از نظر عاطفی و چه از نظر جنسی، به عمد سبب آزار و اذیت، دوست و یا همسر خود میشود، در این مورد فرد به دلیل اینکه بتواند طرف مقابل را کنترل کند مرتکب این خشونت میشود و اغلب میان زوجهایی اتفاق میافتد که با یکدیگر ازدواج نکردهاند.[4]
3- خشونت یا سو استفاده روحی: این نوع از خشونت نیز با توجه به اسم قرار گرفته روی آن شامل آزارهای روحی و روانی است که فرد با اعمال و اقدامات خود انجام میدهد، به عنوان مثال عصبی کردن فرد مقابل، بی محلی و بی اعتنایی، رفتارهای تهییج کننده، تحقیر، اهانت های زبانی و ... نمونهای از اشکال خشونت های روانی است.[5]
4- قاچاق انسان: این نوع از خشونت مدلی مدرن از بردهداری کلاسیک است که کودکان و به خصوص زنان برای مسائل جنسی، تجارتی تحت انواع خشونتها قرار میگیرند.[6]
5- تجاوز و سو استفاده جنسی: از دیگر انواع خشونت علیه زنان است که در همه ملت ها و اقشار از هر سطحی وجود دارد اما با توجه به فرهنگ هر ملتی کم و زیاد میشود.
6- خشونت علیه زنان مهاجر و پناهنده
7- خشونت علیه زنان کارگر
8- خشونت علیه زنان معلول[8]
و ...
آمار خشونت علیه زنان چگونه است؟
به گفتهی سازمان عفو بینالملل خشونت در خانواده بیش از ابتلا به سرطان و تصادفات جادهای، عامل مرگ یا معلولیت جسمانی زنان اروپایی در سنین ۱۶ تا ۴۴ سالگی است.
بر اساس آمار جهانی ۹۰ درصد از قربانیان خشونت خانگی زنان و حدود ۱۰ درصد مردان هستند
آمار خودکشی در زنان دو برابر مردان است و زنان مجرد کمتر از مردان مجرد دست به خودکشی میزنند و بالعکس خودکشی در میان زنان متأهل بیش از خودکشی مردان متأهل است.
در هر ۱۸ ثانیه در سطح جهان یک زن میمیرد.
بر اساس آمار بهداشت جهانی در هر ۱۸ ثانیه یک زن موردحمله یا بدرفتاری قرار میگیرد.
در
نزدیک به ۵۰ پیمایش در تمام نقاط جهان ۱۰ تا ۵۰ درصد از زنان به نحوی از انحناء مورد بدرفتاری فیزیکی همسرانشان واقعشدهاند و در نزدیک به یکسوم تا نیمی از موارد بدرفتاری فیزیکی با خشونت روانی همراه بوده است.[9]
خشونت علیه زنان در قالب تجاوز جنسی، در آمریکا رتبه بالایی دارد
موسسه RAINN در گزارش آماری قابلتوجه خود فاش ساخت که 44 درصد از قربانیانی (عمدتاً زنان) که در آمریکا مورد تجاوز قرار میگیرند، کمتر از 18 سال سن داشته و 80 درصد از آنان سنشان کمتر از 30 سال است.در این گزارش همچنین تصریح شده که سالانه 213 هزار نفر در آمریکا قربانی تجاوز جنسی میشوند. در سال 2007 این آمار به 248300 تن رسید. این آمار ظاهراً اعم از مردان و زنان قربانی تجاوز جنسی است اما بدیهی است که تعداد زنان به مراتب بیشتر از مردان است.بنا بر همین گزارش، قریب به 60 درصد از تجاوزات جنسی هرگز به پلیس گزارش نمیشوند و از هر 16 متجاوز، 15 نفر حتی یک روز زندان هم به خاطر این جرم تحمل نمیکنند؛ در واقع دولت آمریکا با ایجاد حاشیه امن برای متجاوزان، خیال آنها را از تحت تعقیب قرار گرفتن و مجازات شدن در صورت ارتکاب این جرائم راحت کرده است.RAINN در یکی دیگر از صفحات خود تصریح کرده که طی 13 سال گذشته، چهار میلیون و دویست هزار نفر در آمریکا قربانی تجاوز جنسی واقعشدهاند.[10]
نیشنمستر: کشورهای غربی حائز بالاترین رتبهها!
پایگاه اطلاعرسانی نیشنمستر در یکی از صفحات خود، نمودارهایی را در خصوص تعداد قربانیان تجاوز به عنف در کشورهای جهان تنظیم کرده که ایالات متحده آمریکا در این ردهبندی در جایگاه سیزدهمین واقع شده است؛ جالب اینکه تمام کشورهای غربی مدعی رعایت حقوق بشر، ازجمله انگلیس، فرانسه، آلمان، کانادا و سوئد، در 10 رتبه اول قرار دارند و تنها ایتالیا با رتبه یازدهم، نتوانسته در میان 10 کشور برتر قرار بگیرد![11]
دلایل روند رو به رشد خشونت علیه زنان در غرب، چیست؟
آنچه در کنار آمار رو به رشد خشونت علیه زنان مهم و اساسی به نظر میرسد، دلایل گفته شده برای خشونت علیه زنان است؛ فارغ از فرهنگ خشونتطلب غربی و هالیوودی که مسبب بسیاری از رفتارهای خشونتآمیز علیه زنان و کودکان است، مسائلی دیگری وجود دارد که سرنخ فهم مشکلات زنان در غرب است. تقریباً در تمامی پژوهشهای انجامشده در نقاط مختلف اعم ازآمریکا، اروپا، آسیا و ... فرهنگ منحرفانه زنانه یکی از مسائلی است که مردان و بعضا زنان روی آن تکیه میکنند.
در تحقیقات انجام شده، رفتارهای محرک، زننده و جنسی زنان بهعلاوه نوع پوشش زنان در اجتماع و مکانهای خاص همچون کلوپ های شبانه، مواردی است که در فاکتورهای خشونت علیه زنان دیده میشود؛ آنچه در این بین قابل توجه است، اختصاص درصد 40 تا 50 درصدی به رفتارهای تحریکآمیز زنان به عنوان علت خشونت یا تجاوز جنسی علیه زنان معرفی شده است.
در تحقیق انجام شده توسط مؤسسه تحقیقاتی آلبرتا، 40 درصد مردان پوشش زننده و تحریکآمیز زنان در اجتماع به خصوص کلوپ های شبانه را به عنوان دلیلی برای رفتارهای خشونت آمیز جنسی دانسته اند[12]؛ از سوی دیگر، درصدی از مردان رفتارهای تحریکآمیز همچون رقص زنان در کلوپ های شبانه را دلیلی برای راضی بودن زنان به برقراری رابطه جنسی معرفی کرده اند[13].در تحقیق انجام شده توسط مؤسسه "Opinion Matters"[14] انگلیس، قرار گرفتن زنان با لباس محرک در کنار مردان، تنها شدن زن با مرد در مکانهای خاص، نوشیدن مشروبات الکلی زن همراه با مرد، رقص تحریکآمیز زنان در کنار مردان، همه نمونههایی از دلایل تحریک شدن مردان برای تجاوز و یا سوءاستفاده جنسی از زنان است.[15]
لباسهای محرک: 29 درصد
نوشیدن مشروبات الکلی: 69 درصد
اقدامات جنسی از سوی زنان: 73 درصد
رفتارهای تحریکآمیز از سوی زنان: 21 درصد
رقص تحریکآمیز همراه با مرد در کلوپ شبانه: 22 درصد
و ...
آنچه در کنار این موارد ذکرشده، زندگی سراسر تحریکآمیز در غرب نیز یکی از موارد خشونتهای جنسی علیه زنان است، بنا بر اظهارات یکی از مردانی که مرتکب تجاوز جنسی شده است، فیلمها و صحنههای تحریکآمیزی که روزانه در ذهن وی بهجا میماند، یکی از عواملی است که سبب میشود خشونت علیه زنان را مرتکب شود.
جمع بندی آنچه گفته شد، گوشهای از تمدن مدرن جهانی است و در این تمدن انسان نه تنها به حق خود نرسیده است بلکه از حقوق ابتدایی خود نیز محروم است، در این تمدن به ازای حقوق مورد ادعای غرب، زنان حق دارند آزاد باشند، آزاد بپوشند، آزاد رفتار کنند و ... حال آنکه همین آزادی بدون قید و شرط، بلایی شده است به نام خشونت علیه زنان.
از سوی دیگر، بهواسطه آزادی های دادهشده در غرب به زنان، رفتارهای زننده و تحریکآمیز زنان در اشکال مختلف، خود عاملی برای آزار و اذیت آنها محسوب میشود و بنا بر شواهد هیچکس به دنبال حل معضل نیست بلکه همه به ارائه صورتمسئله یعنی افزایش خشونت علیه زنان میپردازند.
در کنار بیتفاوتی غرب به این معضل، کسانی همچون کشیش ایتالیایی که بهدرستی میگویند دلیل خشونت علیه زنان لباسهای محرک زنان است، به نقص حقوق بشر محکوم میشوند و همان زن غربی علیه او شعار میدهد و این معمای فرهنگ لیبرالیسم است.