۰
دوشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۰۸:۲۲

ليبراليسم و زايش بحران هاي بي پايان

نگاهی به مبانی فکری و پیامدهای عملی لیبرالیسم
ليبراليسم و زايش بحران هاي بي پايان
 
اشاره: لیبرالیسم در عالم نظریه پردازی یعنی اعتقاد به ارزش آزادی فردی یا به عبارت بهتر مجموعه روش‌ها و سیاست‌ها و ایدئولوژی‌هایی که هدف شان فراهم کردن آزادی هر چه بیشتر برای فرد است. واژگان لیبرالیسم و لیبرال از واژه ‌liberteh‌ لاتین اشتقاق یافته‌اند. گاه واژه ‌freedom‌ نیز در متون به معنای آزادی به کار می‌رود. البته برخی، واژه دومی را بیش تر در حوزه فلسفی و مترادف اختیار می‌دانند و واژه اولی را در قالب انسانی ـ اجتماعی در نظر می‌گیرند؛ هر چند در مواقعی این واژگان به معانی متفاوتی به کار می‌روند. به هر روی لیبرالیسم مبتنی است بر این اعتقاد که انسان آزاد است اما این آزادی در عمل در برابر آنچه در مقابل آن قرار می‌گیرد، آشکار می‌شود.‌

مبانی نظری: اساس مکتب لیبرالیسم بر آن است فرد انسان موجودی آزاد خلق گشته است و دارای نیازها، خواسته‌ها و امیالی است که باید برای رسیدن و رفع آنها تلاش نماید، لازمه اینکه بتواند خواسته‌های خود رفع نماید آزادی است. صاحب نظران و بنیانگذاران اصلی لیبرالیسم جان لاک و تامس هابز می‌باشند ولی برخی از پژوهشگران لیبرالیسم را به یونان باستان و قرون وسطی رسانده و از سقراط و پیترآبلار به عنوان دو چهره برجسته این جریان یاد می‌کنند. شاپیرو یکی از پژوهشگران معروف اندیشه‌های سیاسی می‌گوید: لیبرالیسم به مثابه نگرشی به زندگی شکاک، تجربی، معقول و آزاد مدت پیش از عصر جدید توسط شخصیت‌های استثنایی توضیح داده شده است. سقراط را از این رو یکی از لیبرال‌های برجسته عهد باستان می‌دانند چرا که در راه آزادی فکر به شهادت رسید!.‌

هسته متافیزیکی و هستی شناختی لیبرالیسم فرد گرایی است. تاکید لیبرال‌ها بر مفاهیم آزادی، مدارا و حقوق فردی از این نگرش آغاز می‌شود. فردگرایی واژه ای واضح نیست، این واژه چندین معنی مرتبط دارد. فردگرایی لیبرال هم هستی شناختی و هم اخلاقی است. این مفهوم فرد را واقعی تر یا بنیادی تر و مقدم بر جامعه بشری و نهادها و ساختارهای آن تلقی می‌کند. همچنین در مقابل جامعه یا هر گروه جمعی دیگر، برای فرد ارزش اخلاقی والاتری قائل است. در این شیوه تفکر، فرد از هر لحاظ مقدم بر جامعه قرار می‌گیرد. فرد به لحاظ زمانی قبل از جامعه وجود داشته است. در نهایت حقوق و خواست‌های او به لحاظ اخلاقی مقدم بر حقوق و خواست‌های جامعه قرار می‌گیرد.

مفهوم لیبرالی هستی اخلاقی، اساساً فردگرایانه است. برخلاف مکتب ارسطو یا مسیحیت قرون وسطی، ارزش‌ها در کالبد جهان تنیده نشده اند. لیبرالیسم از ابتدا با حقوق کشیشان یا پادشاهان مبنی بر اعمال زور بر وجدان افراد به جدال برخاسته است. فرد باید خود ارزش‌های خویش را برگزیند و خود اخلاقیات خاص خویش را پی افکند. البته باید این کار را به روشی معقول انجام دهد. او نیز مانند دانشمند باید شرایط واقعیت را تا جایی که میسر است به طور عینی ارزیابی کند. اما واقعیات نمی توانند به او بگویند چه باید بکند و نخواهند گفت.

برخی پژوهشگران معتقدند که لیبرالیسم را نباید در قالب عباراتی مجرد و ثابت و همچون مجموعه تغییر ناپذیری از ارزش‌های سیاسی و اخلاقی مشاهده کرد، بلکه لیبرالیسم حرکت تاریخی مشخصه ای از اندیشه‌ها در عصر جدید است که با رنسانس و اصلاح گری آغاز می‌شود. لیبرالیسم چیزی بیش از یک مجموعه ارزشی است. لیبرالیسم دیدگاهی است که ارزش‌های آن بر پایه متا فیزیکی خاص خود استوار نبوده، بلکه بر بنیاد نظریه‌ای از ماهیت انسان و جامعه قرار دارد.

ابعاد لیبرالیسم: لیبرالیسم دارای ابعادگوناگونی است که از طریق آنها مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد: لیبرالیسم سیاسی، اقتصادی و سیاسی ـ اجتماعی.‌

لیبرالیسم سیاسی: در این نوع لیبرال، بر اصل آزادی بیان و رواداری دینی و حکومت قانون و تفکیک قوا مبتنی است. انقلاب 1688 انگلستان اولین انقلاب لیبرال در تاریخ است و اصول اساسی لیبرالیسم سیاسی بر آزادی‌هایی که در این انقلاب به دست آمد استوار است. در طول انقلاب‌ها و اعتراضات بعدی اصل آزادی‌های مدنی و آزادی مطبوعات نیز بر این اصول اضافه گردید. به طور کلی در این نوع لیبرالیسم اهداف سیاسی و حکومتی مدنظر است.‌

لیبرالیسم اقتصادی: پس از اینکه آزادی‌های سیاسی به دست آمد آزادیخواهی اقتصادی به عنوان کامل کننده آزادی سیاسی مطرح گشت. اقتصاد دانان لیبرال انگلیسی به رهبری آدام اسمیت، پرنفوذترین گروهی بودند که نظریه لیبرالیسم اقتصادی را شکل دادند. در اقتصاد آزاد، انحصار‌های خصوصی و دولتی حق دخالت و مداخله نداشتند و مکانیسم خودجوش بازار باعث رونق اقتصادی و رشد عرضه و تقاضای جامعه می‌گشت. اما بازار آزاد نه تنها اثرات و نتایج مورد نظر را در پی نداشت بلکه آثار شومی از حیث نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی ایجاد کرد. بخصوص در دوران انقلاب صنعتی توده‌ای انبوه از کارگران محروم و فقیر را در کنار ثروت انبوه کارخانه‌ها به وجود آورد. با مشاهده این نتایج، گروهی از لیبرال‌های افراطی حدودی از دخالت و نظارت دولت بر بازار و اقتصاد را پذیرفتند.‌

لیبرالیسم سیاسی ـ اجتماعی: در انگلستان تعدادی از رهبران اقتصاد آزاد یک جنبه اجتماعی بر نظریه لیبرال افزودند و کوشیدند بازار آزاد اقتصادی و سودجویی فردی را با مفاهیم حکومت قانونی و وظایف آن به هم پیوند دهند و شعار خود را بیشترین خشنودی برای بیشترین کسان قرار دهند. آنان در حقوق و سیاست هوادار قاعده‌ها و قانون‌های عامی بودند که بیشترین امکانات انتخاب آزاد و آزادی عملی را برای همه فراهم کند و برآن بودند که گسترش آموزش و پرورش و آزادی گفتار و حق داشتن نماینده و حق رای شرایط واقعی آزادی سیاسی را فراهم خواهد کرد.

مفاهیم اساسی و پیامدها: لیبرالیسم بر مفاهیمی اساسی استوار است و تاکیدی وافر بر این مفاهیم دارد که هم بنیان و هم از پیامدهای این مکتب محسوب می‌شود:‌ جدایی انسان‌ها از یکدیگر: جدایی فرد از طبیعت و جدایی هر انسان از همنوعانش از مفاهیم اولیه لیبرال است. این مفهوم در واقع همان اصل فردگرایی است که در کتاب‌ها و رمان هایی چون «بیگانه» و «سقوط» از کامو و «امواج» از وولف نشان داده شده است. تا اواخر قرون وسطی در نظر گرفتن انسان به صورت جزئی از جامعه و نظم جهان‌های طبیعی امری معمول بود. از نظر ارسطو اجتماع بنابر ماهیت آن مقدم بر فرد است ولی برای لیبرالیسم عکس این قضیه مصداق دارد.‌

وجدان جدا شده: جدایی انسان‌ها از یکدیگر و از ارزش‌های اخلاقی باعث نبودی وجدان اجتماع می‌گردد. فرد در جامعه خود را تنها می‌بیند و اندیشه او فقط تامین نیازها و خواسته‌های خود به هر قیمتی حتی تضییع حقوق دیگران خواهد بود. نداشتن وجدان از ویژگی جداناپذیر فردگرایی است.‌

خویش مالکی: فردگرایی ملکی از قرن هفدهم وارد این مکتب شد. زندگی انسان به خود او تعلق دارد. این زندگی دارایی خود اوست و به خداوند، جامعه یا دولت تعلق ندارد و می‌تواند با آن هر طور که مایل است رفتار نماید. بنابراین تملک دارایی مادی به واقع بیان مشخص آن مالکیتی است که ما از قبل بر خویشتن و اعمال و پیشه خویش داریم و حتی کسی که هیچ دارایی مادی نداشته باشد باز هم مالک جسم، مهارت‌ها و کار خویش است. مفاهیم مالکیت و دارایی در لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی کاربردی گسترده دارد، اما ترکیب آن با واژه خود می‌تواند رخنه جبران ناپذیری در جامعه داشته باشد.‌
حاکمیت امیال: لیبرال‌ها، ماهیت انسان و افعال انسان را ناشی از انرژی طبیعی تمنیات و امیال ذاتی او می‌دانند. این امیال به فرد جان می‌بخشند، آنها به حدی نیرومندند که فرد را وادار به رفع آنها می‌کنند. عمل و رفتار فرد به طور طبیعی ملهم از احساسات، امیال و تمنیاتی است که در بنیاد خودخواهانه اند و باید به هر نحوی تامین و رفع گردند.

از نظر لیبرال‌ها امیال ظاهری مردم همان امیال واقعی آنهاست و آنها به تامین و ارضای این امیال و نیازهای جسمانی اکتفا کرده و از دیگر تمایلات معنوی انسان غافل مانده‌اند.‌

به طور کلی باید در نظر داشت که تاکید لیبرالیسم بر فرد و نیازها و خواست‌های او در طول زمان به صورت شعاری پوچ در آمده است و باعث گشته است بسیاری از امیال و غرایز انسانی غیر قابل کنترل در آمده و ارزش‌های جامعه را زیر سئوال ببرد. انسان موجودی پیچیده با نیازها و خواسته‌های در هم تنیده است، شناخت واقعی انسان و نیازهای او از عهده هر علم و مکتبی بر نمی‌آید.

در این مکتب بعد معنوی و ارزش‌های اخلاقی انسان در نظر گرفته نشده است. اعتقادات فردی و الگوهای اخلاقی بخش وسیعی از باورهای اجتماع را تشکیل می‌دهد که در نظریات لیبرال‌ها فراموش گشته است.‌

فاصله اقتصادی و طبقاتی و تضاد اجتماعی در جوامع و بین انسان‌های نشان می‌دهد که لیبرالیسم اقتصادی و اجتماعی در نظریات و دیدگاه‌های خود با شکست روبه رو گشته است.

بیکاری و فقر شدید توده‌های مردم در جوامع لیبرال غربی و تزلزل هنجارها و الگوهای اخلاقی اجتماع نشان از شکست مکتب لیبرالیسم در ارائه الگوهای اجتماعی است.

نظریات لیبرال‌ها در باب آزادی محدود به برخی مفاهیم آزادی بوده و عقاید دینی و معنوی را فراموش کرده است.

تهی بودن اخلاقی جهان، زیر بنای اخلاقی لیبرال‌ها را تشکیل می‌دهد که این دیدگاه، جدایی ارزش‌های انسانی از جامعه و اعتقادات مردمی، سست شدن اعتماد مردم نسبت به یکدیگر، از بین رفتن همبستگی اجتماع، خودباختگی و از خودبیگانگی و بسیاری از پیامدهای دیگر را دربرداشته است.‌
 
مرجع : باقر العلوم
کد مطلب : ۷۴۷۷۲۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما