۰
دوشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۰۸:۱۳
مبانی سیاسی ـ اجتماعی نهضت امام حسین(ع) از منظر قرآن - بخش دوم و پایانی

گفتار و رفتار امام حسین(ع)؛ مفسّر و مبیّن آیات قران

گفتار و رفتار امام حسین(ع)؛ مفسّر و مبیّن آیات قران
 
 
5ـ احکام هجرت در فقه اهل بیت
با توجّه به اهمیّت بحث هجرت و پیامدهای بسیار مضّر و خطرناکی که حاصل ترک هجرت از قبیل نابودی دین الهی به همراه دارد، فقهای بزرگ امامیّه حکم به وجوب هجرت مؤمنانی نموده‌اند که در سرزمین خویش قادر به انجام وظایف دینی خود نیستند، چنان‌که فقها این مطلب را از آیات 72ـ75 سوره انفال برداشت نمودند: وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یُهَاجِرُواْ مَا لَکُم مِّن وَلاَیَتِهِم مِّن شَیْءٍ حَتَّى یُهَاجِرُواْ...: و آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند، هیچ گونه ولایت در برابر آنها ندارید تا هجرت کنند! (برای اطّلاعات بیشتر، ر.ک؛ نجفی، ج 21: 36). اهل سنّت نیز مشابه چنین حکمی را استفاده کرده‌اند (ر.ک؛ قرطبی، 1364، ج 5: 35).

6ـ امر به معروف و نهی از منکر

حرکت و قیام امام حسین(ع) را می‌توان بر اساس فریضه امر به ‌معروف و نهی ‌از منکر نیز تجزیه و تحلیل کرد و آن را بر مبنای اصل قرآنی و در امتداد سیره و منش تمام پیامبران الهی نسبت به اصلاح امّت خود بررسی و واکاوی نمود که مصداق بارز اصلاحات، عمل به فریضه امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد.

در باب اهمیّت فریضه امر به ‌معروف و نهی ‌از منکر در آموزه‌های قرآنی، تأکیدهای فراوانی صورت گرفته است. روشن است که بر‌ترین مرتبه امر به ‌معروف و نهی ‌از منکر، مبارزه با فرمانروایان و حاکمان ستم‌پیشه است و بهترین راه برای انجام این اصل دینی، تشکیل حکومت است.

امر به ‌معروف پاسداشت نیکی‌های جامعه و نهی ‌از منکر وسیله پالایش مستمر جامعه از پلیدی‌هاست. در قرآن کریم، بارها بر این فریضه تأکید شده است و آن را واجب می‌شمارد: وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّه یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: باید از میان شما، جمعى دعوت به نیکى و امر به معروف و نهى از منکر کنند؛ و آنها همان رستگارانند (آل‌عمران/104).

این آیه همگان را مکلّف می‌سازد که اجرای قوانین الهی را از هر فردی در هر مقامی مطالبه نماید و با قانون‌شکنی و مفاسد اجتماعی به مقابله برخیزد و به عنوان یک انسان مسلمان، بر حُسن جریان امور با حسّ مسولیّت نظارت و مراقبت داشته باشد، چنان‌که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «أَلا کُلُّکُم رَاعٍ وَ کُلُّکُم مَسئُولٌ عَن رَعِیَّتِهِ» (ابی‌فراس، 1364: 6).

از منظر قرآن، برترین امتیاز امّت اسلامی نسبت به دیگر امّت‌ها، پایبندی عموم مسلمانان به اجرای این دو فریضه بزرگ شرعی و عقلی می‌باشد. تقّدم این دو فریضه الهی بر ایمان، روشنگر اهمیّت این موضوع از منظر آموزه‌های قرآنی است. در جامعه‌ای که امر به معروف و نهی از منکر مغفول بماند، ایمانی در جامعه ماندگار نخواهد بود. پیامبر بزرگوار اسلام این مسلک را برای پیشبرد اهداف الهی در جامعه و امنیّت روحی و روانی امّت اسلامی اعمال نمودند: کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّه أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ: شما بهترین امتّی بودید که به سود انسان‌ها آفریده شده‌اند، (چه اینکه) امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید و به خدا ایمان دارید و اگر اهل کتاب ایمان آورند، برای آنها بهتر است! عدّه کمی از آنها باایمان و بیشتر آنها فاسق‌هستند (آل‌عمران/110)

قرآن کریم خلاصه برنامه‌های ارشادی اصلاحی هر یک از پیامبران را در آیه 157 سوره اعراف ترسیم می‌نماید: یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ....: او ایشان را به معروف وادار و از منکر باز می‌آرد و برای آنان، پاکیزه‌ها را حلال و مجاز و ناپاکی‌ها را ممنوع و حرام اعلام کرده است و بارها و زنجیرهای گمراهان را از آنان برمی‌دارد (الأعراف/157).

دو وظیفه الهی امر به معروف و نهی از منکر که به‌وسیله عقل و شرع مورد پذیرش و تأکید فراوان قرار گرفته است، از ارزشمندترین تکالیف عملی در اسلام می‌باشد که به تعبیر قرآن کریم، در رأس برنامه‌های صالحان و مؤمنان قرار گرفته است، چنان‌که در آیاتِ (آل‌عمران/ 114)، (التّوبه/ 112) و (الحج/ 41) که با تعبیر جمع (تأمرُونَ، یأمرُونَ، آمِرونَ وَ اَمرَوُا) بر همگانی بودن این دو فریضه عقلی و شرعی تأکید شده است. در آیه 17 سوره لقمان از زبان لقمان نیز خطاب به فرزندش آمده است: یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاه وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ: پسرم، نماز را بر پا دار و امر به ‌معروف و نهی ‌از منکر کن و در برابر مصیبت‌هایی که به تو می‌رسد، شکیبا باش که این از کارهای مهمّ است.

در آموزه‌های روایی، تأکیدهای فراوانی بر موضوع امر به‌ معروف و نهی ‌از منکر شده است و بر ترک آن هشدار داده است. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «إِذَا لَم یَأمَرُوا بِالمَعرُوفِ وَلَم یَنهُوا عَنِ المُنکَرِ وَلَم یَتَّبَعُوا الأخیَارَ أهلِ بَیتِی سَلََّطَ اللهُ عَلَیهِم شِرَارَهُم فَیَدعُوا عِندَ ذَلِکَ خِیَارُهُم فَلاَ یَستَجَابُ لَهُمُ: هرگاه مسلمانان امر به ‌معروف و نهی ‌از منکر را ترک نمایند و از نیکان خاندان من پیروی ننمایند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط می‌سازد. پس نیکان آنان به پیشگاه خدا دعا می‌کنند، ولی دعایشان پذیرفته نمی‌گردد» (مجلسی،1403ق.، ج 97: 2).

امام علی(ع)  می‌فرماید: «وَ مَا أَعمَالُ البِرِّ کُلُّها وَ الجِهَاد فِی ‌سَبِیِل‌اللهِ عِندَ الأَمرِ بِالمَعُروفِ وَ النَّهی عَنِ‌ المُنکَرِ إِلاَّ کَنَفَثه فِی‌ بَحرٍ لُجیًّ: ارزش همه کارهای نیک، حتّی جهاد در راه خدا، در برابر امر به ‌معروف و نهی ‌از منکر، مانند آب دهان در دریای ژرف است» (صبحی‌صالح، 1370: 542).

با اندک توجّهی به این روایات جایگاه، ارزش و نقش بسزای این اصل عقلایی در اجرای قوانین مترّقی شریعت محمّدی در جامعه اسلامی، به‌خوبی روشن می‌گردد. به این دلیل، این فریضه در تعابیر معصومین(ع)  به (اسمی الفرائض و اشرف‌ها) ملّقب شده است (ر.ک؛ کلینی، 1359، ج 5: 55 و حرّ عاملی، 1409ق.، ج 16: 116).

در فقه اسلامی، برای انجام امر به ‌معروف و نهی ‌از منکر مراحلی به ترتیب بر شمرده‌اند که از جمله آنها عبارتند از: 1ـ انکار قلبی. 2ـ انکار به زبان. 3ـ اقدام عملی. 4ـ اقدام به زدن یا کشتن (جنگ) (ر.ک؛ موسوی خمینی(ره)، 1379، ج 2: 77. برای آگاهی بیشتر ر.ک؛ نجفی، ج21: 383 ـ352 و نیز، ر.ک؛ توضیح‌المسائل مراجع و منابع معتبر فقهی دیگر).

مسئله مهم و اساسی، امر به معروف و نهی از منکر نه تنها به عنوان یک هدف، بلکه بالاترین وسیله اصلاح‌طلبی در نهضت حسینی، امر به ‌معروف و نهی ‌از منکر، عمل به سیره نبوی و علوی محسوب می‌شود. امام حسین(ع) در وصیّت‌نامه مشهور خود یکی از اهداف نهضت خویش را امر به ‌معروف و نهی ‌از منکر معرّفی می‌نماید و می‌فرماید: «إِنِّی لَمْ أَخْرُجْ بَطِراً وَ لَا أَشِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ أَطْلُبُ الصَّلَاحَ فِی أُمَّه جَدِّی محمّد أُرِیدُ آمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ أَسِیرُ بِسِیرَه جَدِّی وَ سِیرَه أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب :من برای طغیان، فساد و ظلم قیام نکردم، بلکه برای اصلاح امّت جدّم قیام نمودم. می‌خواهم امر به‌ معروف و نهی ‌از منکر بنمایم و به روش پیامبر(ص) و علی(ع)  عمل کنم» (ابن ‌شهرآشوب، 1379، ج 3: 242؛ مجلسی، 1403ق.، ج 44: 330ـ329 و امین عاملی، 1996م.:30).

در حقیقت، امام حسین(ع) نهضت سیاسی و عملی مبارزه با طاغوت را در چارچوب نهی از منکر، نخست کارگزاران حکومت را نصیحت نمود، سپس اقدام به مبارزه مستقیم با حاکمان فاسد و ظالم نمود.

شهید مطهّری درباره اهمیّت موضوع امر به ‌معروف و نهی ‌از منکر در نهضت امام حسین(ع)  می‌نویسد: «امام علاوه بر مسئله دعوت اهل کوفه و امتناع از بیعت با یزید، عامل سومی را هم مطرح می‌کند که امر به معروف و نهی ‌از منکر است ... این عامل سوم، ارزش بسیار بیشتری از دو عامل دیگر در نهضت حسینی دارد. به موجب همین عامل است که این نهضت شایستگی پیدا کرده است که همیشه زنده بماند، برای همیشه یادآوری شود و آموزنده باشد. البتّه همه عوامل آموزنده هستند، ولی این عامل، آموزندگی بیشتری دارد» (مطهّری، 1386، ج 20: 32ـ 42).

7ـ جهاد

جهاد در راه خدا یکی از اصول آموزه‌های قرآنی است که در آیات متعدّد عنوان گردیده است. خداوند علاوه بر دستور به «جهاد فی سبیل‌الله» در قرآن (ر.ک؛ الحج/ 78، التّوبه/ 41 و 86 و المائده/ 35)، مجاهدت در راه خدا را بالاترین درجه (ر.ک؛ التّوبه/20) و مجاهدانی را که در راه خدا با مال و جان می‌جنگند ، مؤمنان حقیقی (ر.ک؛ الأنفال/ 74)، ولیّ یکدیگر (ر.ک؛ الأنفال/72)، آرزومندان رحمت الهی و صادقان واقعی (الحجرات/ 15) معرّفی نموده است و پاداش آنان را هدایت به امر الهی (العنکبوت/ 69) و دادن خیرات (ر.ک؛ التّوبه/ 88) وعده نموده است. اهداف اساسی جهاد اسلامی به دو قِسم تقسیم می‌شود: الف) دفاع در برابر هجوم دشمنان برای حفظ دین، جان، مال و ناموس مسلمانان. ب) نجات مستضعفان در بند کفر، شرک و ظلم و نیز گسترش اسلام. در ذیل به تعدادی از آیات مورد بحث اشاره می‌شود:

* وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا: و کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند و کسانی که پناه دادند و یاری نمودند، تنها آنان مؤمنان حقیقی‌ هستند (الأنفال/74).

* لاَّ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُوْلِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَه وَکُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا: هرگز افراد با ایمان که بدون بیماری و ناراحتی، از جهاد بازنشستند، با مجاهدان که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند، یکسان نیستند. خداوند مجاهدان را که با مال و جان خود جهاد کردند، بر قاعدان برتری مهمّی بخشیده است و به هر یک از این دو گروه، خداوند وعده پاداش داده است و مجاهدان برابر قاعدان، با پاداش عظیمی برتری بخشیده است (النّساء/ 95).

در بینش اسلامی، آفرینش انسان و جهان هدفمند است و آدمیان برای رسیدن به قرب الهی خلق شده‌اند. در راستای این هدف، خداوند متعال افزون بر حجّت باطنی (عقل)، برگزیدگان خویش را به مدد انسان فرستاد تا راه وصول به حق را متذکّر شوند و بندگان را در انجام فرایض و دوری از پلیدی‌ها و پلشتی‌ها یاری نمایند.

پیامبر بزرگوار اسلام، مانند سایر پیامبران بزرگ الهی تمام همّت و توان خویش را صرف تحقّق این هدف بزرگ نمود و نه تنها در عرصه تبلیغ پیام خداوند کامیاب بود، بلکه توانست در عرصه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حکومتی بر مبنای ارزش‌های دینی پایه‌ریزی کند. هدف این حکومت‌ها هدایت انسان‌ها به سوی سعادت واقعی بود؛ سعادتی که در پرتو آن، هم دنیایی آباد و توأم با آرامش مهیّا می‌شود و هم آخرتی برخوردار از فیض الهی و رستگاری ابدی.

امّا متأسّفانه بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص)، دیری نپایید که نظام ارزشی جامعه دگرگون شد و افراد فاقد صلاحیّت مانند معاویه و یزید بر مسند خلافت تکیه زدند و شرایط به گونه‌ای شد که امام حسین(ع)  تنها راه مبارزه با آن همه مفاسد را در وهله اوّل حرکت اصلاح‌طلبانه و امر به‌ معروف و نهی ‌از منکر دانستند و وقتی دریافتند که تنها راه برای حفظ اسلام و قرآن، مبارزه مسلّحانه و «جهاد فی سبیل‌الله» است، دست به شمشیر بردند و جهاد بزرگ الهی را برای محو تمام بدعت‌ها و ظلم‌ها به پا کردند؛ فساد و بدعت‌هایی که در تمام لایه‌های جامعه در زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسوخ کرده بود.

استاد مطهّری درباره ضرورت قیام حسینی می‌فرماید: «اگر در زمان عثمان، اموال و مناصب غصب گردید و اگر در زمان معاویه، لعن و سبّ علی(ع) ، جعل حدیث و دروغ بستن به پیغمبر، کشتن بی‌گناهان، تبدیل خلافت به سلطنت و تبعیض نژادی معمول گردید، عهد یزید، عهد رسوایی اصل اسلام و مسلمین بود. یزید مست غرور، مست جوانی، مست حکومت بود. در این صورت، معنای کلام سیّدالشّهداء واضع می‌شود که (عَلَی الإِسلاَمِ السَّلاَم إذ قد بُلیت الأُمَّه بِرَاعٍ مِثلِ یَزِید...: آنگاه که والی مسلمین کسی چون یزید باشد، باید با اسلام خداحافظی کرد. یزید همه پرده‌ها را دریده بود و قطعاً در چنین شرایطی باید قیام نمود» (مطهّری، 1377، ج 17: 439).

اکنون به ذکر سخنان گوهربار امام حسین(ع)  در مسیر کربلا می‌پردازیم که با فرزدق مواجه گردیدند. این سخنان و نکات ارزنده اباعبدالله(ع)  به فساد همه‌جانبه دستگاه اموی، به‌ویژه یزید اشاره دارند و می‌فرمایند: «یا فرزدق إنّ هولاء القوم لزموا طاعه الشّیطان و ترکوا طاعه الرّحمن و اظهروا الفساد فی ‌الأرض و ابطلوا الحدود وشربوا الخمور واستأثروا فی‌ أموال الفقراء و المساکین و أنا أولی مَن قام بنصره دین وإعزاز شرعه والجهاد فی ‌سبیله لتکون کلمه الله هی العلیا: ای فرزدق! این مردم ملزم به اطاعت شیطان شده‌اند و اطاعت خدا را ترک کرده‌اند و فساد را در زمین ظاهر کرده‌اند و حدود الهی را باطل کرده‌اند. شراب می‌نوشند، به اموال فقرا و بینوایان (مستبدانه و انحصارگرانه) دست می‌یابند و من (حسین) با کفایت‌ترین فرد برای یاری دین خدا هستم و شریعت او را عزیز کنم و در راه خدا جهاد نمایم تا نام خدا بلند (و پرآوازه) باشد» (مجلسی، 1403ق.، ج 44: 382).

این سخنان امام حسین(ع) به فساد عمیق اجتماعی که برایند بی‌عدالتی، محو ارزش‌ها و هنجارهای اسلامی، فساد سیاسی که حاصل تبدیل امامت اسلامی به خلافت و حاکمیّت، فساد اقتصادی که حاصل توزیع نامناسب بیت‌المال و اختصاص آن به یک گروه خاصّ و رواج حرام‌خواری گسترده در میان امّت اسلامی اشاره دارد. در چنین شرایطی بود که اصل اسلام در خطر نابودی قرار گرفت. امام در افشاگری‌های خویش پیشینه ننگین بنی‌امیّه را مطرح می‌سازد و به همگان اعلام می‌دارد که این تیره و تبار، تا چه اندازه در کفر و الحاد خود پای می‌فشردند، آنان را محور اتّحاد احزاب مخالف اسلام معرّفی می‌کند: «فَإِنَّمَا أَنْتُمْ مِنْ طَوَاغِیتِ الْأُمَّه وَ شُذَاذِ الْأَحْزَاب: همانا شما طاغوت‌های امّت اسلامی و بقایای احزاب چالش‌گر کرامت اسلام هستید» (مجلسی، 1403ق.، ج 45: 8).

طاغوتی که دشمن انسان و انسانیّت است و نابودکننده ارزش‌ها و منحرف‌کننده آموزه‌های دینی است، سه طاغوت می‌باشد نه یک طاغوت، و از منظر قرآن، مبارزه با آن طاغوت‌ها از وظایف اصلی پیامبران محسوب می‌شود: وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِینٍ * إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ...: ما موسی را با آیات خویش و اعجاز پیامبری، برای درهم کوبیدن فرعون، هامان و قارون روانه کردیم... (غافر/23ـ24)؛ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِینٍ * إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ...: ما موسی را ... به سوی فرعون و اطرافیان اشراف او روانه کردیم... (هود/ 96ـ97).

 از این گونه آیات قرآن کریم می‌توان به این نکته رهنمون گردید که یک نظام طاغوتی، یک مثلّث سه‌جانبه است و تا آن مثلّث نابود نگردد، یک ملّت طعم فرح‌بخش آزادی را نخواهد چشید. دو ضلع این مثلّث، یعنی ضلع سیاسی (فرعون) و ضلع اقتصادی (قارون، ملأ، اشراف) اهمیّت بیشتری دارند، بلکه این دو طاغوت مرکز ثقل موضوع، یعنی عمده کار طغیان، اعمال روش‌ها و اهداف طاغوتی می‌باشد. ضلع سوم این مثلّث تابع دو ضلع دیگر می‌باشد و اگر آن دو ضلع دیگر نابود گردند، عرصه‌ای برای طاغوت فرهنگی و نشر (فرهنگ طاغوتی) باقی نخواهد ماند (ر.ک؛ حکیمی، 1385: 168).

طاغوت‌های زمان در هر عصری ذاتاً همان منش و مسلک‌های انحرافی سابق را پیگیری و عمل می‌نمایند. امام حسین(ع)  برای مبارزه با طاغوت عصر خویش که اصل اسلام را نشانه گرفته بودند، به مبارزه و جهاد پرداختند. در واقع، امام کاملاً به دعوت قرآن برای نابودی همه عوامل انحرافات و ریشه‌کن کردن طاغوت‌ها لبّیک گفت و برای حفظ اسلام از تمام زندگی باارزش خویش گذشت. بیانات امام حسین(ع)  در گفتگو با فرزدق به یکی از مهم‌ترین مبانی و شاخصه‌های قرآنی که همان جهاد در راه خداست، اشاره دارد. امام حسین(ع)  هنگامی که اصل دین را در مسیر نابودی مشاهده کردند، حرکت انقلابی خویش را که همان جهاد فی سبیل‌الله است، آغاز کرد و در این راه، تمام هستی خویش را فدای احیای آموزه‌های اسلامی نمود. مبنای این حرکت سیاسی، همان آموزهای قرآنی است که در آیات قرآن و در کلام امام(ع)  مورد بررسی قرار دادیم.

8ـ عدالت

عدالت از اصول خدشه‌ناپذیر آموزه‌های اسلامی است که دامنه آن تمام امور زندگی را در بر می‌گیرد، حتّی رفتار عادلانه میان فرزندان را نیز شامل می‌گردد، ولی دلیل بارز و عمده آن، عدالت اجتماعی و مراعات حقوق افراد از سوی حکومت‌ها می‌باشد.

عدل حالتی است میان افراط و تفریط، به گونه‌ای که در این بین، زیادت یا نقصانی قرار نداشته باشد و اعتدال کامل مراعات گردد و به دلیل همین مفهوم است که از میانه‌روی، مساوات و استقامت، به «عدل» تعبیر شده است (ر.ک؛ مصطفوی،1360، ج 8: 55). گذشته از اینکه عدل، حالت میان افراط و تفریط عنوان گردیده است، امّا در حقیقت، نکته و ویژگی خاصّی دارد. امیرالمؤمنین علی(ع)  از آن چنین تعبیر نموده است: «الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا: عدل، هر چیز را در جای خود قرار می‌دهد» (دشتی، 1379: 437). در واقع، نتیجه و هدف عدل و شاخصه اصلی آن این است که هر چیز در جای خود قرار گیرد و هر کس بدانچه شایسته است، برسد. در این مفهوم، هر موجود به آنچه استحقاق و لیاقت داشته، نائل گردیده است و اگر لیاقت یک موقعیّت و حالت برتر را نداشته باشد، هرگز آن رتبه به او داده نمی‌شود.

یکی از کلماتی که از نظر معنایی شبیه معنای عدل است، کلمه قسط می‌باشد که به بررسی این دو کلمه در ذیل اشاره می‌گردد.

قسط از آن روی که در بر دارنده مفهوم «اعتدال و حفظ از انحراف و افراط و تفریط» است، با عدل هم‌معنی می‌باشد، امّا یکی از تفاوت‌های آن با عدل این است که «قسط» جنبه تطبیق مفهوم عدالت و اجرای آن در مصادیق و موارد را داراست و وقتی «عدل» بخواهد تحقّق و بروز داشته باشد، از آن به «قسط» تعبیر می‌گردد (ر.ک؛ مصطفوی،1360، ج 9: 259).

شاهد این تفاوت، آیه 9 سوره حجرات است که در آن دو واژه عدل و قسط در کنار هم ذکر شده است و طبیعتاً باید این دو کلمه متفاوت باشند: فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا...: در میان آن دو عدالت صلح برقرار سازید و عدالت پیشه کنید (الحجرات/9). در نتیجه، قسط اجرا و تحقّق عدل است و پیامدش نیز تطبیق عدل بر موارد و جایگاه‌های خارجی‌ آن می‌باشد. همچنین قسط، عدلی است که ظهور یافته و محسوس‌ گشته است و از همین روست که ترازو کردن اشیاء را قسط می‌گویند، چون عدل و تعادل را به صورت آشکارا نمایش می‌دهد.

در تفسیر نمونه در بیان تفاوت بین قسط و عدل ذیل آیه 29 از سوره اعراف عنوان شده است: «عدالت به این گفته می‌شود که انسان حقّ هر کسی را بپردازد و نقطه مقابل آن  این است که ظلم و ستم کند و حقوق افراد را از آنها دریغ دارد، ولی قسط مفهوم آن این است که حقّ کسی را به کس دیگری ندهند و به تعبیر دیگر، تبعیض روا ندارد و نقطه مقابل آن این است که حقّ کسی را به دیگری بدهند، ولی مفهوم وسیع این دو کلمه، به‌ویژه هنگامی که جدا از یکدیگر استعمال می‌شوند، تقریباً مساوی است و به معنای رعایت اعتدال در همه چیز، همه کار و هر چیز را به جای خویش قرار دادن می‌باشد» (مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج 6: 143).

آیات بسیاری در قرآن در باب لزوم توجّه به تأمین و برقراری قسط و عدل در قرآن مطرح شده است که نمونه آن آیه إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ...: خداوند به عدل فرمان مى دهد (النّحل/90)؛ یعنی خداوند اجرای عدالت را واجب و به آن دستور داده است. از منظر قرآن، قسط مهم‌ترین هدف پیامبران الهی را تشکیل می‌دهد: وَلِکُلِّ أُمَّه رَّسُولٌ فَإِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ: براى هر امّتى، رسولى است. هنگامى که رسول ایشان به سوى آنان بیاید، به عدالت در میان آنها داورى مى کند و ستمى به آنها نخواهد شد (یونس/47).

چنان‌که آیه 25 سوره حدید می‌فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند. عدالت به معنای فردی آن، مبنای معاد است: لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ و به معنای اجتماعی آن، هدف رسالت انبیا معرّفی شده است: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا.... لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.

عدل یک ملاک و عنصر بسیار مهمّ و کلیدی برای موفقّیت یک حکومت دینی در پیشبرد اهداف الهی خود می‌باشد. امام جعفر صادق(ع)  می‌فرمایند: «إِنَّ النَّاسَ یَسْتَغْنُونَ إِذَا عُدِلَ بَیْنَهُم....: اگر عدالت در میان مردم رواج داشته باشد، همه بی‌نیاز خواهند گشت» (کلینی، 1359، ج 3: 548).

این حدیث به صراحت عنوان می‌نماید که اگر عدالت در جامعه اقامه گردد، وجود فقر بی‌معنا خواهد گشت و اگر فقر در جامعه رواج داشته باشد، عدالت در آن جامعه مطرح نیست. بالطّبع جامعه سرمایه‌داری و تکاثر، جامعه‌ای بر محور عدل نمی‌باشد و جامعه بدون عدل، جامعه به دور از آموزه‌های قرآنی می‌باشد. در نتیجه، جامعه اسلامی، جامعه منهای فقر می‌باشد (ر.ک؛ حکیمی، 1385: 199).

شهید مطهّری در باب اهمیّت عدالت می‌نویسد: «کلام اسلامی بیش از هر چیز به مسئله عدل پرداخت. فقه اسلامی قبل از هر چیز مسئله عدل برایش مطرح شد و در جهان سیاست اسلامی، از هر کلمه‌ای عدل به گوش می‌رسد» (مطهّری، 1389: 63). محمّدرضا حکیمی در کتاب الحیاه ذکر می‌کند: «اهمیّت و جایگاه والای عدالت در اسلام از یک طرف، و وابستگی تحقّق آن به ابزارهای حکومتی و قدرت از طرف دیگر، نشانگر آن است که حکومت دینی ناگزیر است که عدالت را به عنوان یکی از اهداف اساسی خود برگزیند تا از مسیر دینی بودن خارج نشود» (حکیمی، 1358، ج 2: 413).

حکومت جائر و سلطه ستم، از زشت‌ترین منکراتی است که باید با آن به مبارزه پرداخت. از بارزترین مفاسد حکومت اموی، ظلم به مردم و نادیده گرفتن حقوق آنان و در مقابل، یکی از محورهای عمده قیام امام حسین(ع)، عدالت‌خواهی و ظلم‌ستیزی است. تکلیف هر مسلمان ایجاب می‌کند که در مقابل طاغوت و ظلم قیام نماید، به‌ویژه توجّه به این موضوع در بیانات امام حسین(ع)  قابل ملاحظه و بررسی است. آن حضرت در یکی از سخنرانی‌های خویش، با استناد به فرمایش رسول اکرم(ص) مبنی بر لزوم مبارزه با سلطنت جائر، خود را شایسته‌ترین فرد برای قیام برای تغییر ساختار سیاسی، ترقّی و پیشبرد آموزه‌های اسلامی معرّفی می‌کند و بنی‌امیّه را افرادی ستمگر نسبت به اهل بیت پیامبر(ص) معرّفی می‌نماید: «وَتَعَدَّتْ بَنُو أُمَیَّه عَلَیْنَا: بنی‌امیّه حقیقتاً بر ما ظلم کردند» (مجلسی، 1403ق.، ج 44: 383).

امام حسین(ع)  در نامه‌ای خطاب به بزرگان کوفه عنوان می‌نماید که تکلیف و ویژگی امام راستین، حکومت بر طبق قرآن و قیام به قسط و عدل می‌باشد: «فلعمری ما الإمام إلاّ العامل بالکتاب، القائم بالقسط: به جان خودم سوگند! امام کسی جز حکم‌کننده به‌وسیله قرآن و قیام‌کننده به عدل نمی‌باشد» (مفید، 1380، ج 2: 39).

پیام عاشورا دعوت انسان‌ها برای تلاش در راه اقامه عدل و قسط است که بدون این موضوع، حیات بشری تباه می‌گردد و زمینه مرگ دستورهای الهی و دینی فراهم می‌آید.

نتیجه‌گیری
امام حسین(ع)  تفسیر نوینی در نحوه نگرش به ابعاد مختلف قرآن ارائه نمود. این بازتاب از رهگذر آگاهی دقیق و عمیق امام حسین(ع)  به مقصود آیات پدیدار شده است. از این رو، می‌توان گفتار و رفتار آن حضرت(ع)  را مفسّر و مبیّن آیات دانست. پذیرش این مطلب، بیانگر ضرورت توجّه جدّی مفسّران به حادثه کربلاست. اهمیّت فوق‌العاده بُعد قرآنی نهضت حسینی را نسبت به ابعاد دیگر آن نمی‌توان انکار کرد. همچنین زمینه‌ای فراهم می‌نماید تا دیگر فرقه‌های مختلف اسلامی، مانند اهل سنّت با این نهضت آشنا گردند، چراکه تمام فِرَق اسلامی در والایی معارف قرآن و ضرورت پذیرش آن هماهنگ هستند. زمینه‌های اصلاح‌طلبی در نهضت حسینی همان اصلاحات پیامبران الهی (مانند اصلاحات حضرت شعیب(ع)) در قرآن می‌باشد؛ مانند خداپرستی (اصلاح در باورها و ارزش‌ها)، اصلاح ترازو، برخورد با مشکل کم‌فروشی (اصلاح اقتصادی) و حفظ امنیّت راه‌ها (اصلاح اجتماعی و سیاسی) است.

 بزرگترین امر به معروف و نهی از منکر از منظر امام حسین(ع) ، مبارزه با حکومت‌های طاغوت و ستمگر است که در رأس آن، حکومت بنی‌امیّه می‌باشد. هجرت به عنوان بهترین تاکتیک برای حفظ جان و در پرتو آن، احیای دین الهی، در نهضت حسینی متجلّی است و اگر فردی از این تاکتیک بهره لازم را نبرد، بر اساس آموزه‌های اسلامی مقصّر است و بازخواست خواهد شد. امام حسین(ع)  تفسیر نوینی را از جهاد در پیشروی تمام مسلمانان ارائه نمود؛ تلاشی در راستای نجات مستضعفان در بند کفر، شرک، ظلم و گسترش اسلام از اقدامات حضرت در این باب می‌باشد.

کوتاه سخن اینکه ضرورت بازگشت امّت اسلامی به قرآن و وارد نمودن قرآن در متن زندگی و لزوم به‌کارگیری معارف به دست آمده از این نهضت، در تفسیر آیات مرتبط و نیز محوریّت‌بخشی به این بُعد به هنگام بازگویی حادثه عاشورا، همگی نتایجی است که از بازخوانی حماسه حسینی با تأکید بر بُعد قرآنی آن به دست می‌آید.


مراجع

ابن‌اثیر، عزّالدّین ابوالحسن علی. (1385ق.). الکامل فی التّاریخ. بیروت: دار صادر و دار بیروت.
ابن‌اعثم کوفی، احمد. (1406ق.). الفتوح. بیروت: دارالکتب العلمیّه.
ابن شهرآشوب مازندرانی، محمّدبن علی. (1379ق.). مناقب آل‌ أبی‌طالب. نجف اشرف: مطبعه الحیدریّه.
ابومخنف ازدی، لوط بن یحیی. (1398ق.). مقتل الحسین. تحقیق حسن غفّاری. قم: دارالکتب العلمیّه.
ابن‌منظور، محمّدبن مکرم. (1414ق.). لسان العرب. چاپ سوم. بیروت: دارصادر.
بلاذری، احمدبن یحیی. (1337). فتوح البلدان. ترجمه محمّد توکّل. تهران: نشر نقره.
ــــــــــــــــــــ . (1417ق.). انساب الأشراف. تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی. بیروت: دارالفکر.
جوادی آملی، عبدالله. (1384). شکوفای عقل در پرتو نهضت حسینی. قم: مرکز نشر اسراء.
جوهری، اسماعیل بن حمّاد. (1410ق.). الصّحاح (تاج اللّغه و صحاحالعربیّه). بیروت: دارالعلم.
حرّ عاملی، محمّدحسن. (1409ق.). وسائل الشّیعه. محقّق مؤسّسه آل‌البیت(ع). قم: مؤسّسه آل‌البیت.
حسینی، علیّ‌بن موسی. (1417ق.). اللّهوف فی قتلی الطّفوف. قم: انوار هدی.
حکیمی، محمّدرضا. (1385). قیام جاودانه. چاپ هشتم. قم: انتشارات دلیل ما.
ـــــــــــــــــ . (1358). الحیاه. تهران: انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
خوارزمی، موفّق‌بن احمد. (1423ق.). مقتل ‌الحسین(ع). تحقیق محمّد سماوی. قم: انوارالهدی.
دشتی، محمّد. (1379). نهج‌البلاغه. قم: ناشر مؤسّسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت(ع) .
دوورژه، موریس. (1352). «احزاب سیاسی و گروه‌های ذی‌نفوذ». مجلّه دانشکده حقوق و علوم سیاسی. ترجمه دکتر ابوالفضل قاضی. شماره 13. صص 99ـ 148.
دهخدا، علی‌اکبر. (1377). لغت‌نامه. چاپ دوم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
راغب اصفهانی، حسین‌بن محمّد. (1412ق.). المفردات فی غریب القرآن. تحقیق صفوان عدنان داودی. دمشق: دارالعلم ـ الدار الشّامیّه.
رسولی محلاّتی، هاشم. (1410ق.). قصص قرآن یا تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم‌النّبیین. چاپ ششم. قم: انتشارات علمیّه اسلامیّه.
صبحی، صالح. (1370). نهج‌البلاغه. ترجمه مصطفی رحیمی‌نیا. تهران: انتشارات اسلامی.
طباطبائی، محمّدحسین. (1417ق.). المیزان فی تفسیر القرآن. چاپ پنجم. قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرّسین حوزه علمیّه.
طبرسی، فضل‌بن حسن. (1372). مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن. با مقدّمه محمّدجواد بلاغی. چاپ سوم. تهران: انتشارات ناصرخسرو.
طریحی، فخرالدّین. (1375). مجمع‌البحرین. تحقیق سیّد احمد حسینی. چاپ سوم. تهران: کتابفروشی مرتضوی.
عاملی، محسن‌ امین. (1996م.). لواعج الأشجان فی مقتل الحسین(ع) . بیروت: دار الأمیر.
ـــــــــــــــــــ . (1403ق.). أعیان الشّیعه. بیروت:دایرهالمعارف.
فراهیدی، خلیل بن احمد. (1410ق.). العین. چاپ دوم. قم: انتشارات هجرت.
قرطبی، محمّدبن احمد. (1364). الجامع لأحکام القرآن. تهران: انتشارات ناصرخسرو.
کلینی، محمّدبن یعقوب. (1359). الأصول مِنَ ‌الکافی. ترجمه سیّد جواد مصطفوی.تهران: انتشارات علمیّه اسلامیّه.
مجلسی، محمّدباقر. (1403ق.). بحارالأنوار. لبنان: مؤسّسه الوفا.
مرتضی عاملی، سیّد جعفر. (1426ق.). الصّحیح مِن سیره النّبی الأعظم. الطبعه الأولی. قم: دار الحدیث للطّباعه و النّشر.
مصباح‌ یزدی، محمّدتقی. (1379). جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن. چاپ دوم. تهران: انتشارت سازمان تبلیغات اسلامی چاپ و نشر بین‌الملل.
مطهّری، مرتضی. (1386). حماسه حسینی. چاپ چهل و یکم. تهران: انتشارات صدرا.
ــــــــــــــ . (1377). مجموعه آثار. تهران: انتشارات صدرا.
ــــــــــــــ . (1389). عدل الهی. چاپ سی‌ و پنجم. تهران: انتشارات صدرا.
مفید، محمّدبن نعمان. (1380). الإرشاد. ترجمه ساعدی خراسانی. تحقیق محمّدباقر بهبودی. تهران: انتشارات اسلامی.
مکارم شیرازی، ناصر. (1374). تفسیر نمونه. تهران: دار الکتب الإسلامیّه.
موسوی، سیّدرضا. (1381). آشنایی با نهضت حسینی. مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی ‌مشهد.
موسوی خمینی(ره)، روح‌الله. (1368). صحیفه نور. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
ــــــــــــــــــــــــ . (1379). تحریر الوسیله. تهران: انتشارات مؤسّسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
نوروزی، محمّدجواد. (1382). نظام سیاسی اسلام. قم: انتشارات مؤسّسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
ورام، مسعودبن عیسی. (1364). تنبیه الخواطر و نزهه النّواظر. قم: انتشارات مکتبه الفقیّه.
فصلنامه معارف قرآنی شماره 20
انتهای متن/
کد مطلب : ۷۵۰۵۳۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما