معالوصف در بررسی استراتژی جدید آمریکا برای مقابله با تروریسم یک موضوع به صورت پررنگی خود را نمایان میکند و آن تعارضی است که میان شعارهای انتخاباتی ترامپ در مورد انتقاد از جنگهای پرهزینه پیشین آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم در منطقه غرب آسیا و تأکیدات اکنون کاخ سفید به جنگ با تروریسم وجود دارد. این تعارض وقتی به صورت منطقی قابل هضم است که اهداف پشت پرده کاخ سفید از بازتعریف استراتژی مقابله با تروریسم را مورد واکاوی قرار دهیم.
تروریسم توجیهگر سیاستهای جنجالبرانگیز داخلی ترامپ
با روی کار آمدن ترامپ به عنوان رئیس جمهوری از میان گرایشات نومحافظهکاری در ایالات متحده و با مشی پوپولیستی، جامعه آمریکا شاهد اجرای پارهای سیاستهای جنجالبرانگیز در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از سوی دولت بود که به تعمیق شکافها در این حوزهها دامن میزد. تصویب قانون مهاجرتی بر ضد شهروندان مسلمان برخی کشورهای خاورمیانه، تأکید بر ساخت دیوار مرزی با مکزیک، اخراج مهاجران غیرقانونی پارهای از این اقدامات در طول مدت سپری شده از ورود ترامپ به کاخ سفید میباشد. در همین راستا تأکید بر در اولویت بودن آمریکا و تحکیم و حفاظت از مرزها و تقویت امنیت در تمام بنادر ورودی به ایالات متحده، همزمان با اعلام این ادعا که "ما یک ملت در جنگ هستیم" و این جنگی است که در استراتژی مذکور علیه "تروریسم اسلامگرای رادیکال" نامیده میشود، یکصدا توجیهکننده سیاستهای اسلامستیزانه و در وهله بعد ضدمهاجرتی ترامپ میباشد. اصطلاحی که بارها در استراتژی جدید واشنگتن تکرار شده است.
این در حالی است که اوباما بر آن بود که مبارزه آمریکا علیه تروریسم را نباید این کشور را در یک جنگ دائمی قرار دهد و همچنین از استفاده از برچسب "تروریسم اسلامگرا" اجتناب میکرد چرا که این امر مسلمانان ساکن آمریکا را بیگانه و مبلغ تروریسم بازنمایی میکند. بنابراین استراتژی جدید ضدتروریسم ترامپ بار دیگر وفاداری و تعهد وی به حامیان راست گرا او در انتخابات 2016 را یادآوری می کند.
استراتژی فرار به جلو
بخش دیگری از اهداف واشنگتن از اعلام استراتژی مقابله با تروریسم را می توان در توجیه سیاستهای مداخلهگرایانه آمریکا در غرب آسیا بویژه پس از شکست و فروپاشی خلافت داعش در سوریه و عراق دانست. در واقع تقویت حضور نظامی غرب در منطقه پس از ظهور غائله داعش موضوعی بود که همواره از سوی ناظران تحولات منطقه به عنوان دو روی یک سکه بودن منافع غرب و تشدید تروریسم از آن یاد میشود. براساس اعلام ترامپ در تشریح استراتژی ضدتروریسم جدید دولت خود، ایالات متحده اقدام نظامی علیه داعش که از زمان زمامداری باراک اوباما آغاز شده بود، را ادامه داده و نیروهای ایالات متحده را در عراق، سوریه، افغانستان، غرب آفریقا و سایر نقاط نگه داشته است. هم اکنون علاوه بر تقویت حضور نظامی آمریکا در افغانستان به بهانه گسترش داعش در این کشور، حدود 2000 سرباز آمریکایی در سوریه باقی ماندهاند که واشنگتن برنامه عملیاتی این نیروها را مبارزه با داعش عنوان می کند. این در حالی است که پس از فروپاشی خلافت داعش توسط اتحاد مقاومت و روسیه، عناصر و هستههای باقی مانده ازاین گروه غالباً در مناطق تحت کنترل نیروهای متحد آمریکا به فعالیت های خود ادامه میدهند و از سوی دیگر به صورت مکرر روسیه شواهدی از ارتباطگیری و حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم نظامیان آمریکایی از داعش در سوریه و عراق را ارائه کرده است. این موضوع باعث شده تا کشورهای ایران، روسیه، چین و پاکستان در طول ماه های گذشته نشستهای مشترک متعددی را برای مقابله با پروژه انتقال داعش از سوریه به دیگر مناطق همچون آسیای مرکزی و جنوب آسیا توسط آمریکاییها برگزار کنند. بنابراین اعلام استراتژی جدید مقابله با تروریسم از سوی کاخ سفید در شرایطی که انتقادات از تداوم حضور نظامیان آمریکایی در سوریه و عراق روز به روز بیشتر می شود، فرار روبه جلو واشنگتن می باشد.
جنگطلبان آمریکایی و استراتژی تقابل با دشمنانِ تروریسم در منطقه
دکترین مبارزه با تروریسم موضوعی بود که توانست بحران معنا در سیاست خارجی آمریکا در دوران پسا سقوط شوروی حل کند و نومحافظه کاران نیز توانستند با توسل به این حربه به منظور تثبیت حاکمیت نظم تک قطبی بر جهان لشگرکشیهای مختلفی را به دیگر نقاط جهان بویژه منطقه استراتژیک غرب آسیا انجام دهند. اگرچه پروژه آمریکا در نتیجه مقاومت ملتهای منطقه و بویژه کنشگری اعضا محور مقاومت ناکام ماند اما واشنگتن همچنان در تلاش است تا با بهرهگیری از این حربه به منظور برداشتن مانع بزرگی چون مقاومت، مطامع استعماری خود را در کنترل منابع انرژی منطقه پیش ببرد. لذا برای پیشبرد این هدف واشنگتن نیازمند بازنگری در استراتژی مقابله با تروریسم به منظور خارج کردن القاعده و دیگر گروههای خودساخته از کانون این تقابل و قرار دادن نیروهای عضو محور مقاومت به عنوان مصادیق جدید تروریسم و دشمنان آمریکا بود. در واقع واشنگتن در پی آن است تا شکستهای متحمل شده در تحولات منطقه طی سالهای گذشته از محور مقاومت را از طرق دیگر چون تحریم به بهانه واهی حمایت از تروریسم جبران کند. نگاهی به مواضع جان بولتون در تشریح استراتژی جدید ضدتروریسم کاخ سفید موید این ادعا میباشد. بولتون در جمع خبرنگاران گفت: "ما می دانیم که یک ایدئولوژی تروریستی وجود دارد که ما با آن مواجه هستیم و بدون شناختن این، ما نمی توانیم به درستی به تهدید تروریست ها پاسخ دهیم". وی همچنین ایران را "بانک مرکزی جهانی برای تروریسم بینالمللی" خواند و اضلاع دیگر مقاومت منطقه همچون حزبالله لبنان یا حماس و جهاد اسلامی را تهدیدی برای آمریکا و رژیم صهیونیستی دانست. در واقع در خوانش جدید مقامات آمریکایی از تروریسم، این واقعیت که مهمترین نیروی مقابله کننده با گسترش تروریسم در منطقه محور مقاومت بوده است به هیچ وجه محلی از اعراب ندارد بلکه مبنای تعریف تروریسم منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی میباشد؛ چنانکه مهمترین منبع ایدئولوژیک و مالی حمایت از تروریسم عربستان سعودی است که در گزارش اخیر سازمان FATF در مورد عملکرد سعودیها که 24 سپتامبر انتشار یافت به این واقعیت اشاره شده است.
این موضوع اکنون در نزد افکار عمومی جهانی و دولتهای غیرغربی کاملاً آشکار است بنابراین همراه کردن دیگر کشورها با این تعریف کاملاً سیاسی، ابزاری و غیرواقعی از تروریسم مشکل بزرگی است که بر خلاف سالهای آغازین قرن بیستم کاخ سفید با آن مواجه میباشد.