لزوم اتخاذ رویکردی قرآنی در قبال تخریب میراث فرهنگیِ کشورها
نقدی بر تخریب گستردهی آثار اسلامیِ مکه و مدینه
چندی پیش، رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دیدار مسئولان و دستاندرکاران حج،[1] با اشاره به تخریب گستردهی آثار اسلامی در مکه و مدینه توسط دولت سعودی به بهانهی توسعهی حج، از این روند بهشدت انتقاد کرده و فرمودند: «درحالیکه کشورهای مختلف از آثار تاریخی خود با دقت محافظت و حتی گاهی برای پُربار نشان دادن تاریخ و گذشتهشان، آثاری را جعل میکنند، تاکنون آثار اسلامی زیادی در مکه و مدینه تخریب شده است.»
توجه جدی معظمله به تخریب آثار تاریخی ـ اسلامیِ شبهجزیره عربستان، تلنگریست که بیشازپیش، لزوم مواجههی جدی امت اسلام با اینگونه رفتارهای پرخطرِ تکفیری را گوشزد میکند. به همین مناسبت، نوشتار حاضر، نگاهی خواهد داشت به مسئله تخریب آثار اسلامیِ عربستان و نیز بررسی برخی علل و زمینههای ایندست رفتارهای خشن؛ همچنین سعی خواهد شد که در بخش پایانی، اسلوب درستی برای مواجهه با این میراث اسلامی و انسانی معرفی شود.
لزوم توجه به ظرفیتهای بالقوه و بالفعلِ آثار تاریخیِ کشورها
در بسیاری از کشورهای دنیا، آثار باستانی و تاریخی مختلفی وجود دارد که دولتهای مستقر، عموماً توجه ویژهای به حفظ و مرمت این آثار مبذول میدارند.
حفظ چنین آثاری از حیاتِ گذشتهی تاریخ بشر، جنبههای مختلفی از ظرفیتهای یک کشور را بسیج میکند. وجود یک اثر تاریخیِ برجسته در یک کشور، میتواند گویای قدمتِ هرچهبیشتر تمدن آن و نتیجتاً مانور دادن آن کشور روی این موضوع در جهت افزایش دیپلماسی عمومیاش در سطح بینالمللی باشد. هر اثر تاریخی، بسته به قدمت، وسعت و ارزشش، میتواند گویای میراث فرهنگی و تمدنیِ یک کشور و در یک کلام، گویای «هویت» آن کشور باشد؛ لذا حفظ آثار تاریخی به نحو احسن و نیز معرفی هرچهبهترِ آن به جهانیان، میتواند معرف هویت یک کشور به دیگران باشد.
از طرف دیگر، وجود چنین آثاری، به شرط رسیدگیِ مستمرّ، میتواند به عنوان یکی از قطبهای گردشگری، محل درآمدزایی اقتصادیِ مهمی برای آن کشور به شمار آید. همچنین وجود چنین اثری از حیث تاریخی، میتواند نظرِ مثبت باستانشناسان، دیرینهشناسان و تاریخپژوهان را از اقصینقاط جهان به خود جلب نموده، مبادلات علمی و آکادمیکِ بیشتر و ارزشمندتری را نصیب کشور مذکور کرده، نتیجتاً جایگاه علمیِ آن کشور را در دنیا ارتقاء دهد. به علاوه، لزوم حفظ و نگهداری از چنین آثاری در طول سالیان متمادی، موجب پیوند این حوزه با علوم روز شده که نتیجه آن، پیدایش علوم مرتبط با نگهداری آثار باستانی و تاریخی و ظهور نظریات گوناگون «مرمت» در حوزه حفظ و احیای بناهای تاریخی است.
وجود تمام این حوزهها، میطلبد که دولتها توجه ویژهای را برای حفظ هرچه دقیقترِ این آثار تاریخی مبذول دارند تا از برکات و محاسن گوناگونِ آن نهایت استفاده را ببرند.
با تمام این اوصاف، اما امروزه دیده میشود که برخی دولتها، خاصه در جهان اسلام، نهتنها توجهی به حفظ و مرمّتِ این دست از آثار نداشته، بلکه نهایت تلاش خود را برای تخریب و نابودی آنها به کار میگیرند! مثال بارز این رفتار را امروز باید در عملکرد دولت آلسعود مشاهده کرد که مبتنی بر ایدئولوژی «وهابیت»، اقدام به تخریب گستردهی آثار تاریخی ـ اسلامیِ سرزمین وحی میکند.
رویکرد آلسعود در قبال آثار تاریخی و میراث فرهنگی عربستان
دولت آلسعود، از زمان روی کار آمدنش در سرزمین عربستان تا به اکنون، اقدام به تخریبهای بسیاری ـ به بهانههای گوناگون ـ در این سرزمین کرده است. پس از تسلّط سعودیان بر حجاز، با توجه به پیوند فکری و مذهبی آنان با محمدبنعبدالوهاب، در هر شهر و منطقهای که وارد میشدند، آثار و ابنیهی ساختهشده بر روی قبور بزرگان صدر اسلام را ویران میکردند. وهابیان، نخستینبار در سال 1221ق بخشی از بناهای قبرستان بقیع را ویران نموده و سپس با تکمیل سلطهی خود بر حجاز در سال 1344ق، کلیهی این بناها و گنبدها را ویران و اموال و اشیاء گرانقیمت موجود در این اماکن را به تاراج بردند.[2] وهابیان البته از ترس نتیجهی کارشان، از خراب کردن گنبد و بارگاه حضرت رسول (ص) و کندن ضریح آن بزرگوار خودداری کردند؛ این در حالی بود که در نگاه آنان، هیچ قبر و ضریحی مستثنا نیست، حتی قبر نبیاکرم (ص) از آن جهت که بیشتر مورد احترام و علاقهی مردم و کانون توجه است، از دیدگاه آنها، اولی به تخریب است! لذا اگر از تبعات منفیِ کارشان نگران نبودند، تاکنون حتماً
قبر پیامبر را ـ حتی پیش از مزارهای دیگر ـ ویران کرده بودند![3]
تخریب مزار بزرگان و گنبد و بارگاه ساختهشده بر روی آن، تنها هدف تخریبیِ وهابیت در عربستان نبوده و نیست، بلکه آنان بسیاری از اماکنِ تاریخیِ مرتبط با صدر اسلام و نیز مظاهر تمدنیِ امت را نیز دستخوش تخریب و نابودیِ کامل نمودهاند. به عنوان نمونه، مسجد بلال ـ که منسوب به بلال حبشی بوده و بر فراز کوه ابوقبیس قرار داشته است ـ در طرحهای جدید توسعه و بنای کاخهایی که برای میهمانان دولت سعودی بر فراز کوه ابوقبیس ساخته شده، تخریب گردید و اکنون اثری از آن برجای نمانده است.[4]
نمونههایی از این دست ـ که متأسفانه کماکان در دولت سعودی ادامه دارد ـ فراوان است. طبق گزارش 4 سال پیشِ وبگاه مجله «تایم» به نقل از بنیاد پژوهشی میراث اسلامیِ لندن، از سال 1985م تاکنون، بیش از 98درصدِ اماکن مذهبی و تاریخی عربستان، تخریب شده است.[5] این حجم عظیم و باورنکردنی از تخریبات گسترده در آثار اسلامیِ سرزمین وحی، نشان از این دارد که اساساً در قاموس عربستان سعودی و به ویژه فرهنگ وهابیت، حفظ آثار تاریخی جایگاهی ندارد![6]
آنان علل و دلائل مختلفی برای این دست اقداماتشان دارند که برخی از آنها جنبهی سیاسی، اقتصادی و یا اجتماعی داشته و برخی دیگر نیز جنبهی اعتقادی، کلامی و فقهی دارد. در ادامه به نمونههایی از این دلائل اشاره خواهد شد:
1. توسعهی حرمین شریفین
چند سال پیش، «عبدالعزیز بن عبدالله آلالشیخ»، مفتی اعظم عربستان سعودی، با صدور فتوایی بحثبرانگیز، با تخریب آثار اسلامی در مکه به بهانهی توسعه حرمین شریفین موافقت کرد. وی مدعی شد: «تخریب هر کدام از آثار در حرمین شریفین نه تنها مانعی ندارد، بلکه ضروری است.» همچنین از آثار تاریخی و اسلامی به عنوان «اشیاء» نام برده و افزود: «از میان برداشتن این اشیاء برای توسعه، ضروری است و اشکالی در آن وجود ندارد!»[7] چنین فتوایی در حالی صادر شد که برخی کارشناسان معتقدند بسیاری از این آثار تاریخی، اساساً در مسیر توسعهی حرم قرار نداشته و چنین فتاوایی، بهانهای بیش نیست جهت تخریب هرچه بیشترِ این دست آثار برجای مانده از گذشتگان. حجتالاسلام محمد سالار، معاون امور بینالملل مجمع جهانی اهلبیت (ع)، دلیل تخریب آثار از سوی عربستان مبنی بر خدمترسانیِ بهتر به زائران را غیرقابل پذیرش دانسته و اظهار میدارد: «درست است که به دلیل ازدیاد زائران و حُجاج بیتاللهالحرام، عربستان احتیاج به توسعه دارد، اما این امر توجیهی برای این مسئله نیست که آثار متعلق به پیامبر (ص) تخریب شوند؛ آنها میتوانند بدون تخریب آثار اسلامی، کشور خود را توسعه دهند.... اگر دلیل عربستان برای تخریب، خدمترسانی به زائران است، ما شاهد بودیم بسیاری از این اماکن که تخریب شده، در مسیر توسعه نیستند و هیچگونه مانعی برای این مسئله ایجاد نکردهاند.»[8] همچنین مرحوم حجتالاسلام علی انصاری بویراحمدی، رئیسِ پیشین مجمع جهانی شیعهشناسی، معتقد بود: «تخریبها، مطلقاً با هدف خدمترسانی به زائران نیست. خدمترسانی به زائران مگر متوقف بر این است که اماکن باستانی ما نابود شود؟! خدمت به زائر این است که اماکن باستانی را به روز و بهینه کنید و فرهنگ ناب اماکن باستانی را به زائر نشان دهید. زائری که از کشورهای استکباری و غیر اصیل اسلامی در اقلیت به آنجا میرود، مسلمان است و باید چشم و دلش روشن شود؛ نباید به خاطر ساختن [چند] هتل، آثار باستانی تخریب شود؛ لذا قطعاً ادعای خدمترسانی، تنها بهانه و مستمسکی برای تخریب آثار است.»[9]
2. تلاش برای بهبود اوضاع اقتصادی عربستان
اگرچه توجیه تخریب اماکن تاریخی به بهانه تعریض حرمین شریفین و جذب زائر بیشتر و نتیجتاً درآمدزاییِ هرچهبیشتر از این راه، توجیهی است که نیاز به بررسی و تدقیق بیشتر دارد،[10] اما همین امر نیز به عنوان دلیلی جدّی و موجّه، از سوی برخی کارشناسان مطرح میشود. ضیاءالدین سردار، نویسنده پاکستانیِ کتاب «مکه؛ شهر مقدس»، این اقدامات عربستان سعودی را ناشی از اوضاع بد اقتصادی دانسته و معتقد است که عربستان با توسعه کشورش میخواهد زائران بیشتری را پذیرا باشد تا از این طریق منافع اقتصادی خود را تأمین کند: «عربستان سعودی میداند که نفت، بالأخره روزی تمام خواهد شد. حج بعد از نفت، دومین منبع اصلی درآمد برای عربستان است؛ آنها به دبی و قطر مینگرند و از خود میپرسند: «ما چکار کنیم؟!» و خود پاسخ میدهند: «ما حج را داریم و میخواهیم از آن حداکثرِ
استفاده را ببریم.»...»[11]
3. تخریب میراث فرهنگی، ریشه در دیدگاههای فقهی و کلامیِ وهابیت
وهابیت، تفسیر متفاوتی از اسلام دارد و معتقد است توجه به آثار گذشتگان، نوعی شِرک محسوب میشود؛ همین مسئله موجب شده آنان آثار مذهبی را تخریب کنند. به طور کلی منهدم کردن آثار تاریخی و مذهبی، از روی اعتقادشان است که میگویند در مسلک ابنتیمیه و وهابیت، عقیده بر این است.[12]
به عنوان نمونه، برخی از علما و فقهای وهابی، در سال 2002م، اقدام به تخریب مسجد منتسب به سید علی العریضی در مدینه منوره نمودند؛ مسجدی که از حدود 50 سال پیش، علاوه بر اقامهی نماز، مرکز اسلامیِ مهمی برای تعلیم دروس دینی به شمار میرفت و مشتمل بر کتابخانهای بزرگ ـ حاوی دهها هزار کتاب و منبع دستاول در حوزه مطالعات اسلامی ـ بود. نکته جالبتوجه، مستمسک فقهیِ این علمای وهابی برای تخریب این مسجد و متعلقات آن (همچون کتابخانه و...) بود: آنان به این جمعبندی رسیده بودند که این مسجد، به جهت اقبالِ گستردهی نمازگزاران مدینه منوره و نیز زائران خارجی آنجا ـ که از نقاط دیگر برای ادای نماز بدانجا میآمدند ـ تبدیل به مکانی شده که دارای وجه تقدّسِ غیرشرعی گردیده و موجب بتپرستی، دوگانهپرستی و شرک به خدای تعالی میشود![13]
4. تخریب قبور، عکسالعملی برای تحقیرِ مذاهب دیگرِ اسلامی
تحلیل دیگری که در خصوص تخریب این آثار ـ خصوصاً تخریب قبور بزرگان ـ در خورِ توجه است، مبادرت آلسعودِ وهابی به این اقدام در جهتِ دهنکجی به اعتقاداتِ مذاهب اسلامی است. به عنوان نمونه، مفتیان و علمای وهابی عربستان، یقیناً میدانند که تخریب قبور و تعرّض به گنبد و بارگاه، مثلاً از نقطهنظر شیعیان، امری بسیار مذموم است؛ لذا این اقدام آنان، گذشته از عقبهی فقهی و کلامی، نوعی دهنکجی به شیعه برای خفیف نمودن اعتقاداتِ بهحقِ آنان است.
5. تخریب آثار تمدنیِ حجاز، سرپوشی بر پیشینهی خالی از تمدنِ وهابیها
از منظری دیگر، اینگونه رفتارهای ضداسلامی و ضدانسانی، ریشه در نوعی عقدهگشایی و توحّشِ بَدویِ محمدبنعبدالوهاب و پیروانش دارد. یکی از کارشناسان حوزه فرق و مذاهب اسلامی معتقد است:
«بیاحترامی به قبور مقدسهی بزرگان توسط وهابیت... ناشی از نوعی تعامل [ضعیفِ] اجتماعی است که عربهای آن زمان ـ به خصوص عربهای منطقه نَجْد که گروندگان عبدالوهاب بودند ـ به دنبال این نوع مسائل میگشتند. اگر مردمی را که در جامعهی نجد عربستان زندگی میکردند، از نظر اجتماعی بررسی کنیم، اینها دچار نوعی زندگیِ بدوی بدون برخورداری از روابط اجتماعیِ بالا بودند. در میان آنها، جنبههای زندگی شهرنشینی و تعامل با ملتهای دیگر وجود نداشت.... بیاحترامی به قبور در میان جریان وهابیت در حالی نشأتگرفته از ضعف تعامل اجتماعی مردم آن زمان است که تاریخ ادیان دیگر نشان میدهد ملتهای صاحب تمدن در گذشته ـ همچون ایران باستان، مسیحیت یا ملتهای دیگر ـ بزرگان خود را پاس میداشتند و به آنها احترام گذاشته، افکارشان را نشر میدادند... [و] مردم به این افراد با احترام نگاه میکردند و قبور آنها را محترم میشمارند؛ اما مردم عرب قرن 12 در عربستان به پیروی از عبدالوهاب، بیاحترامیهایی را نسبت به قبور بزرگان از خود نشان میدادند....» وی میافزاید: «ما در تاریخ گذشته عربستان (خاصّه منطقه نجد) شخصیتهای ذینفوذِ بزرگی نداشتیم؛ شخصیتها در ملتهای ایران، رم، یونان، اروپا و جاهای دیگر، شخصیتهای بزرگ و مؤثری از جهت تمدنی بودند... [درحالیکه] تا قبل از ظهور اسلام، منطقه عربستان، خالی از این جریانات بوده و این، نوعی ضعف است که در این منطقه وجود داشته البته [به استثنای] یمن که در قرآن هم به آن اشاره شده و بعضی از تمدنهای ذینفوذ مثل جریان بلقیس و سلیمان [در آنجا بودند]؛ اما در مناطق نجد، ریاض، مکه و مدینه ـ غیر از جریان حضرت ابراهیم و اسماعیل ـ شخصیت دیگری نداشتهایم؛ لذا شاید به یک معنا بتوانیم بگوییم که اینها چون شخصیتهای مؤثری [در تاریخ منطقهی خودشان] نداشتهاند، [لذا] بیاحترامی به بزرگان از سوی این جریان... [از همینجا] نشأت میگیرد.»[14]
لزوم اتخاذ رویکردی درست در مواجهه با آثار اسلامی و تمدنیِ گذشته
رفتارهایی اینچنین خشن و جزمی، در حالی از سوی عربستان سعودی سر میزند که با مراجعه به قرآن کریم و کلام اهلبیت (ع) و نیز رفتار بزرگان دین، دریافت میشود که رفتار درست در قبال چنین
مسئلهای، نه برخورد تخریبی و سلبی، بلکه به عکس، برخوردی برآمده از عمران و آبادانی و نیز بهادادن با محوریت «عبرتگیری» است.
قرآن کریم در موارد بسیاری، به این نوع رفتار در قبال میراثِ بهجایمانده از گذشتگان، اشاره میکند. مثلاً در مسئلهی مأموریت الهیِ حضرت ابراهیم برای بازسازی کعبه، قرآن کریم برای «مقام ابراهیم»[15] آنچنان ارزشی قائل است که از آن به عنوان محل اجتماع مردم و مرکزی امن براى آنان یاد کرده، میفرماید: «وَاتَّخِذُوا مِن مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى»[16]؛ یعنی از مقام ابراهیم، جایگاهى براى نماز انتخاب کنید! به عبارت دیگر، آنچنان مقام ابراهیم را حفظ کنید و به آن بها دهید که اصلاً تبدیل به نمازخانهی شما بشود. پس قرآن، نگاهی ارزشمدارانه به این بناهای تاریخی دارد؛ چرا که انسان با سیر در این بناها، اتفاقاتی که در آن افتاده را مرور کرده و از آن عبرت میگیرد.[17]
گذشته از این، خدای متعال در چندین جای قرآن، مقولهی «عبرتگیری» از گذشتگان، خصوصاً گذشتگانِ گنهکار و تکذیبکننده را با تعبیر «...سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ....» میآورد؛ مثلاً در آیه 69 سوره نمل، میفرماید: «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ».[18] پرواضح است که سیر در زمین و نظاره کردن عاقبت گذشتکان، تنها در صورتی میسّر است که بقایایی از آنها بر روی زمین وجود داشته باشد؛ در حالی که مبتنی بر نگاه تکفیریِ وهابی، با تخریب تمام آثار گذشتگان، اساساً دیگری اثری از گذشته روی زمین نمیماند که بخواهد مایهی عبرت باشد!
در جای دیگری، قرآن کریم به لزوم دفع شرّ عدهای از مردم به وسیلهی عدهای دیگر اشاره کرده، تصریح میکند که اگر این سنت الهی در زمین نبود، هرآینه «صومعهها و کنیسهها و کلیساها و مساجدى که نام خداوند در آنها بسیار برده مىشود، ویران مىگردید»[19]. جالب است که بنای خدای متعال طبق این آیهی شریفه بر این است که تا جایی که امکان دارد، مراکزی که نام خدای تعالی در آنها برده میشود ـ فارغ از آنکه برای مسلمین باشد یا خیر ـ حفظ شده و از هدم و تخریب آنها جلوگیری شود؛ این درحالیست که مثلاً در فقرهی مسجد سید علی العریضی در مدینه ـ که ذکرش در بالا آمد ـ به این بهانه که اقبالِ گستردهی نمازگزاران، آنجا را تبدیل به مکانی پرشور کرده که از نگاه علمای وهابی، دارای وجه تقدسِ غیرشرعی است و موجبات بتپرستی، دوگانهپرستی و شرک به خدا را فراهم میکند، باید دستور تخریب آن صادر شود!
گذشته از نگاه قرآنی به این مسئله، فرمایشاتِ حضرات معصومین (علیهمالسلام) نیز میتواند در این خصوص راهگشا باشد. امیرالمؤمنین (ع)، در نامه 31 نهجالبلاغه، در سفارشی به امام مجتبی (ع) میفرماید: «پسرم! درست است که من به اندازهی پیشینیان عمْر نکردهام، امّا در کردار آنها نظر افکنده، در اخبارشان اندیشیده و در آثارشان سیر کردم تا بدانجا که گویا یکى از آنان شدم! بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بودهام....»[20] تعبیر «سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ» که گویای سیر در آثار گذشتگان است، طبعاً در صورتی معنا خواهد داشت که آثاری هنوز برجای مانده باشد، وگرنه در شیوهی برخورد با آثار به سبکِ تکفیری و وهابی، چیزی از گذشتگان باقی نمیماند که انسان بخواهد به فرمایش امیرالمؤمنین در آنها سیر نماید.
همچنین، رفتارهای سازنده و صحیحِ بسیاری از علمای سلف و خلف در امت اسلامی، مؤیّد دیگریست بر مدعای حفظ و مرمتِ آثار گذشتگان. در اینجا و جهت رعایت اختصار، تنها به ذکر یک نمونه در خصوص مقام معظم رهبری بسنده خواهد شد:
در اوایل انقلاب اسلامی، عدهای از مردم ـ به تعبیر مقام معظم رهبری: عدهای از مردمِ بااخلاصِ بیاطلاع! ـ بنای ویران کردن آرامگاه فردوسی را داشتند. اگرچه شاید جنسِ تفکر آنان با جنس تفکر وهابی متفاوت بود، اما به هرحال در نتیجهی امر، تفاوتی حاصل نمیشد و نهایتاً این قبر فردوسیِ بزرگ بود که تخریب میگردید. در چنین فضایی، حضرت آیتالله خامنهای ـ که از ماجرا مطلع شده بودند ـ در این قضیه ورود کرده، جلوی تخریبِ آرامگاه فردوسی را گرفتند. معظمله، ماجرا را خود اینگونه تعریف میکنند:
«اول انقلاب عدهای از مردمِ بااخلاصِ بیاطلاع رفته بودند قبر فردوسی را در توس خراب کنند! وقتی من مطلع شدم، چیزی نوشتم و فوراً به مشهد فرستادم که آن
را بردند و بالای قبر فردوسی نصب کردند؛ نمیدانم الان هم هست یا نه. بچههای حادی که به آنجا میرفتند، چشمشان که به شهادت بنده میافتد، لطف میکردند و میپذیرفتند و دیگر کاری به کار فردوسی نداشتند!»[21]
نتیجه
برخوردهای قهرآمیز و تکفیرگونه با آثار تاریخیِ گذشتگان، علیالخصوص آثار برجایمانده از دوران صدر اسلام، امریست که متأسفانه سالیان سال است در کشور عربستان در جریان است، به نحوی که مطابق برخی گزارشات مراکز میراثپژوهیِ اسلامی معتبر در دنیا، تاکنون بیش از 98 درصد از آثار تاریخی و مذهبیِ عربستان سعودی، به کلی تخریب شده است! این در حالی است که با مراجعه به قرآن کریم، کلام معصومین (ع) و نیز سیرهی علمای روشنضمیر در دنیای اسلام، دریافته میشود که نوع تعاملِ تکفیرگونهی وهابیها با چنین آثار ارزشمندی، در تعارض آشکار با مبانیِ اسلامی و بلکه معیارهای انسانی است و این امر، میطلبد تا «هر نهادی به نوبهی خود» در این امر ورود کرده، اجازهی ادامهیافتن چنین فاجعهای را ندهد:
سازمان جهانی یونسکو، به عنوان سازمانی که حافظ میراث فرهنگی کشورهاست، قطعاً میتواند به سهمِ بزرگ خود، در این عرصه ورود کرده و جلوی این تخریبهای گسترده را بگیرد؛
سازمانها و نهادهای بینالمللیِ اسلامی ـ همچون سازمان همکاریهای اسلامی ـ میتوانند از ابزارهای حقوقی و اهرم قدرت خود برای ایفای نقش در این عرصه، نهایت استفاده را بکنند؛
کشورهای اسلامی، هرکدام به سهم خود، موظف به ایفای نقش در این میدانِ حساس هستند و جمهوری اسلامی ایران نیز میبایست در این میان، در حکمِ طلایهدار این حرکت، به وظایف خود در این حوزه به نحو احسن عمل نماید؛ همانگونه که مقام معظم رهبری در دیدار اخیرِ خود با مسئولان و دستاندرکاران حج، به این مسئله اشاره کرده و سازمان حج و زیارت و دستگاههای ذیربط را به انجام کار و ابتکار و تماس با مسئولان حج در دیگر کشورهای اسلامی برای جلوگیری از تخریب بقایای آثار اسلامی موظف کردند.[22]
[1]در تاریخ 9 مهرماه 1397.
[2]علی قاضیعسکر، تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد، تهران: نشر مشعر، بیتا، چاپ دوم، ص41.
[3]سیدمحسن امین، کشف الارتیاب فی اتباع محمدبنعبدالوهاب، بیروت: بینا، 1382ق، ص55 و 56.
[4]رسول جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران: نشر مشعر، بیتا، ص154.
[5]Carla Power, “Saudi Arabia Bulldozes Over Its Heritage”, Time, 14 November 2014, at: http://time.com/3584585
[6]گفتوگوی شفقنا با فاضل میبدی، استاد حوزه و دانشگاه، «همه کشورهای اسلامی به عربستان فشار بیاورند و مانع تخریب آثار شوند»، وبگاه شفقنا، منتشرشده در تاریخ 27 آبان 1393.
[7]«مجوز تخریب آثار اسلامی در عربستان صادر شد»، وبگاه شبکه العالم، منتشرشده در تاریخ 31 فروردین 1392.
[8]گفتوگوی شفقنا با مسئولان و کارشناسان مذهبی، «تخریب آثار اسلامی در مکه»، وبگاه شفقنا، منتشرشده در تاریخ 29 آبان 1393.
[9]گفتوگوی شفقنا با رئیسِ پیشین مجمع شیعهشناسی، «مکه در خطر است؟»، وبگاه شفقنا، منتشرشده در تاریخ 24 آبان 1393.
[10]برخی معتقدند درآمد عربستان از فروش نفت و نیز سود هنگفت وی از حسابهای مالیِ گستردهاش در نهادهای مالیِ دنیا، آنقدر زیاد است که شاید آنچنان نیازی به درآمدِ بیشتر از طریق افزایش زائرین حج تمتّع نداشته باشد.
[11] Carla Power, Ibid.
[12]گفتوگوی شفقنا با مسئولان و کارشناسان مذهبی، پیشین.
[14]گفتوگوی شفقنا با عباس جعفری فراهانی، «علل بیاحترامی وهابیت به قبور ائمه»، وبگاه شفقنا، منتشرشده در تاریخ 3 مرداد 1394.
[15]همان سنگی که آن حضرت روی آن میایستاد و اقدام به ساختن کعبه مینمود.
[16]بقره/ 125.
[17]گفتوگوی شفقنا با حجتالاسلام معماریان، «قرآن انسانها را به حفظ آثار گذشتگان تشویق کرده است، نه تخریب آن»، وبگاه شفقنا، منتشرشده در تاریخ 26 فروردین 1393.
[18][ترجمه] بگو: «در زمین بگردید؛ پس بنگرید که فرجام گنهپیشگان چگونه بوده است؟» (نمل/ 69)
[19]حج/ 40.
[20]نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه 31.
[21]بیانات معظمله در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران، 5 اسفند 1370.
[22]دیدار مسئولان و دستاندرکاران حج با رهبر معظم انقلاب، 9 مهر 1397.