۰
يکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۵۰
چکیده | |
سؤال اصلی این نوشتار پرسش از دلایل و ریشههای درونزا و برونزای بیداری اسلامی از دیدگاه مقام معظم رهبری است که با استفاده از روش تحلیل اسنادی نگاشتهشدهاست. به همین دلیل علاوه بر بررسی دیدگاههای ایشان، از آراء برخی از اندیشمندان اسلامی نیز بهرهگیریشدهاست. از جمله نتایج این پژوهش آن است که عنوان بیداری اسلامی مفهومی است که بنا به ملاحظات تاریخی، فرهنگی و هویتی، بهتر میتواند حوادث و رخدادهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را تحلیل و تبیینکند. ضمن آنکه علل و ریشههای این بیداری و تحولات مرتبط در خاورمیانه و شمال آفریقا را باید در دو گروهِ عواملِ درونزا، یعنی"مسائلی" همچون شکست الگوهای غیراسلامی و رشد اسلامخواهی، احساس سرخوردگی، تحقیر تاریخی و بازگشت به هویت اسلامی، تلاش شخصیتهای بزرگ فکری و جهادی و جریانساز اسلامی و عواملِ برونزا، یعنی "حوادثی" از جمله وقوع انقلاب اسلامی ایران، پیشینه استعماری و حضور قدرتهای غربی در منطقه، بحران فلسطین و وجود حکومتهای فاسد، غربگرا و غیرمردمی پیجوییکرد. | |
اصل مقاله | |
تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی ریشه در واقیات تاریخی، تمدنی و فرهنگی دارند. این مسئله در دنیای اسلام و بهخصوص منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به دلیل برخورداری از سابقه تمدنی و هویت اسلامی از اهمیت ویژهای برخوردار است. این منطقه علاوه بر آنکه محل تلاقی تمدنهای کهن باستانی و ادیان بزرگ توحیدی است، به دلیل اهمیت ژئواستراتژیک، ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک و مسئله انرژی از دیرباز کانون تحولات و توجهات قدرتهای بزرگ بودهاست.
آنچه امروز پهنه وسیعی از خاورمیانه و شمال آفریقا را دربرگرفته و با عنوان بیداری اسلامی از آن یاد میشود، حوادثی بریده از ریشههای تاریخی و زمینههای اجتماعی، فرهنگی و فکری نیستند، بنابراین بررسی و ارائه تحلیل صحیح از رخدادهای اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا مستلزم مطالعه دقیق تاریخ تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این منطقه بهویژه در قرن اخیر است. برخی از اندیشمندان، رخدادهای کنونی را حاصل شکافهایی میدانند که قدمت آنها به چند قرن پیش بازمیگردد. پژوهش پیشرو تلاش دارد تا ضمن پاسخ به سؤال اصلی این نوشتار، یعنی پرسش از "دلایل و ریشههای درونزا و برونزای بیداری اسلامی از دیدگاه مقام معظم رهبری"، به سؤالات فرعی زیر نیز پاسخ گوید: - هویت اسلامی مردم منطقه و تحقیرهای وارده از سوی استعمار و حکومتهای دستنشانده چه تأثیری بر نضج و رشد قیامهای اسلامی اخیر داشتهاست؟ - بحران فلسطین و وقوع انقلاب اسلامی چه نقشی در استمرار جریانهای اسلامی داشتهاند، و قدرتهای مداخلهگر به چه میزان موجبات تسریع روند اسلامگرائی و احساسات ضدغربی- ضدصهیونیستی را فراهمآوردهاند؟ - میان حکومتهای دستنشانده غیرمردمی عربی، تجمیع سرخوردگیها و درنهایت تلاش برای بازگشت به هویت اسلامی چه پیوندی وجوددارد؟ شایان ذکر است بیداری اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت آیتالله خامنهای مفهومی جدید محسوبنمیشود و ماحصل تحولات اخیر نیست و معظمله پیش از این در سخنان خود بارها این واژه را تکرارکردهاند. بیداری اسلامی بهصورت موجز و مختصر در نگاه مقام معظم رهبری عبارت است از: ایجاد یک حالت برانگیختگی و آگاهیای در امت اسلامی که به تحولات و دگرگونیهای بیرونی منجرمیشود (بیانات،26/6/1390). سخن از بیداری اسلامی سخن از یک مفهوم نامشخص و مبهم و قابلتأویل و تفسیر نیست؛ بلکه این مفهوم به معنای یک واقعیت خارجىِ مشهود و محسوس است که فضا را انباشته و قیامها و انقلابهاى بزرگى را پدید آورده و مهرههاى خطرناکى از جبهه دشمن را ساقطکرده و از صحنه بیرون رانده است (بیانات،26/6/1390). ایشان بهکاربردن واژهها و مفاهیم مناسب و جامع و اسلامی برای مفاهیمی مانند «بیداری اسلامی» و عدم وامگیری از واژگان غربی در اینباره را برای توضیح و تحلیل صحیح مسائل و تحولات لازم دانسته و معتقدند در این زمینه اگر از واژههاى بیگانه وام گرفتهشود، فضا آشفته خواهدشد و مطلب ناگفته خواهدماند (بیانات،22/7/1390). در نوشتار حاضر تلاششدهاست مواردی همچون شکست الگوهای غیراسلامی، رشد اسلامخواهی، احساس سرخوردگی، تحقیر تاریخی و بازگشت به هویت اسلامی و تلاش شخصیتهای بزرگ فکری و جهادی و جریانساز اسلامی ذیل عنوان عوامل درونزا و مواردی از جمله وقوع انقلاب اسلامی ایران، استعمار و حضور قدرتهای غربی در منطقه، بحران فلسطین و وجود حکومتهای فاسد، غربگرا و غیرمردمی تحت عنوان ریشههای برونزای بیداری اسلامی، با تکیه بر دیدگاههای رهبر انقلاب اسلامی بررسیشوند. الف- مبانی نظری و روش پژوهش حاضر که با استفاده از روش تحلیل اسنادی نگاشتهشدهاست سعی دارد به بررسی ریشههای تحولاتِ اخیرِ خاورمیانه و شمال آفریقا با تأکید بر دیدگاههای مقام معظم رهبری بپردازد. به همین دلیل علاوه بر بررسی سخنرانیهای معظمله طی 22سال رهبری ایشان، نوشتارها و اسناد مکتوب متعددی بررسیشدهاند و در این راستا از آراء برخی از اندیشمندان اسلامی نیز بهرهگیری شدهاست. شایان ذکر است به دلیل نقش برجسته مفاهیمی همچون هویت، فرهنگ، ایدئولوژی، تاریخ و تمدن و تأثیر آنها در تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، شاید سطح تحلیل کلان از روایی بیشتری برای تحلیل صحیح رخدادهای منطقه برخوردار باشد. با این وجود بررسی ریشههای بیداری اسلامی با استفاده از مفاهیم و تقسیمبندیهای دیگری نیز ممکن است که از آن جمله میتوان به تقسیمبندی مبتنی بر عوامل سیاسی، فرهنگی، تاریخی و... غیره اشارهکرد. همچنین میتوان آنها را بر مبنای علل و عوامل با ریشههای تاریخی طولانیمدت، میانمدت و کوتاهمدت جداکرد و یا آنها را به دو دسته عوامل ارزشی- هویتی و محیطی- تاریخی نیز تقسیمبندیکرد. با وجود مزیتهایی که هریک از تقسیمبندیهای ذکرشده از آن برخوردارند، بنا به دلایلی از جمله تداخل موضوعی و همپوشانی تقسیمبندیهای فوق، پژوهش حاضر برحسب عوامل و ریشههای درونزا و برونزا، موضوع بیداری اسلامی را مطالعهکردهاست. منظور از عوامل درونزا عواملی هستند که با فردِ انسانی، خود و ناخودآگاه انسانِ مسلمان در ارتباط بوده و طی فرایندی از نسلهای گذشته به او منتقلشدهاست و ماهیت بهوجودآمدن (مثل وقوع یک انقلاب) را ندارد، بلکه از انباشت اندیشهها، خاطرات تاریخی، هویتها و آرمانها تشکیلمیشود. مراد از عوامل برونزا نیز حوادثی هستند که از خارج از فرد و اندیشه او نشأتمیگیرد و یک حادثه مشخص میتواند آن را ایجادکند. ناگفتهنماند که برخی از مسائل همچون بحران فلسطین، وقوع انقلاب اسلامی ایران و شکست الگوهای غیراسلامی با وجود آنکه تحتعنوان یکی از عوامل درون یا برونزا بررسیشدهاند، اما به دلیل برخورداری همزمان از بُعد تاریخی و هویتی، قابلیت بررسی ذیل عنوان مجزای درون- برونزا را نیز داشتهاند که نگارنده به دلیل اجتناب از درازنویسی و تکرار مطالب، از ورود با چنین رویکردی خودداریکردهاست. فرضیه و مدعای نوشتار حاضر را میتوان با اتکاء به دیدگاههای مقام معظم رهبری اینگونه مطرحکرد که: «بهنظرمیرسد که علل و ریشههای بیداری اسلامی و تحولات مرتبط در خاورمیانه و شمال آفریقا را باید در دو گروهِ عواملِ درونزا، یعنی "مسائلی" همچون شکست الگوهای غیراسلامی و رشد اسلامخواهی، احساس سرخوردگی، تحقیر تاریخی و بازگشت به هویت اسلامی، تلاش شخصیتهای بزرگ فکری و جهادی و جریانساز اسلامی و عواملِ برونزا، یعنی "حوادثی" از جمله وقوع انقلاب اسلامی ایران، پیشینه استعماری و حضور قدرتهای غربی در منطقه، بحران فلسطین و وجود حکومتهای فاسد، غربگرا و غیرمردمی پیجوییکرد». ب- علل درونزای بیداری اسلامی 1- شکست الگوهای غیراسلامی و رشد اسلامخواهی موج اسلامخواهی که در عوامل درونزای بیداری اسلامی بررسیمیشود با مسئله شکست الگوهای غیراسلامی و بحران هویت میان مسلمانان بهویژه پس از احساس تحقیر ناشی از مسئله اشغال فلسطین و شکستهای پیاپی اعراب از رژیم صهیونیستی (بهعنوان عامل برونزا) ارتباط منطقیِ مؤثری دارد. زوال فزاینده امپراطوری اسلامیِ عثمانی و ایران، باعث ظهور ایدئولوژیهای ناسیونالیستی رقیبی شد که هویت نژادی و زبانی داشتند. در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا سه نوع ناسیونالیسم ترکی، ایرانی و عربی به جای امت اسلامی ظهورکرد (دکمجیان،1377: 60). هر سه الگو که با اصول سکولاریسم، لائیسم، شونیسم یا ملیگرایی افراطی، و یا شبهمارکسیسم و تفاسیر سوسیالیستی از اسلام درهمآمیخته و آتاتورک، سلسله پهلوی و جمالعبدالناصر در ترکیه، ایران و مصر داعیهدار آن بودند در طول زمان نارسایی خود را در اداره جامعه و تحقق شعارهای خود نمایان ساخته و یکی پس از دیگری به شکست انجامیدهبودند. همچنین تلاشهایی که در قالب سوسیالیسم انقلابی، لیبرالیسم غربی انجامشد نیز نتوانستند به الگوهایی موفق برای حکومتداری در خاورمیانه مبدلشوند و سرانجام در طول سالهای دهه 1980 میلادی شیوه اسلامی بهعنوان جانشینی پرقدرت و مهم جلوهگر شد (دکمجیان،1377: 63). درحقیقت اسلامگرایان در تعیین چارچوب گفتمان سیاسی موفق شدند و ایدئولوژیهای غیرمذهبی مانند ناسیونالیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم دموکراتیک را از صحنه حذفکردند (دکمجیان،1377: 379). به گفته برنارد لوئیس معدود کشورهایی نیز که پس از شکست سوسیالیسم و ناسیونالیسم هماکنون با الگوی ترکیب سوسیالیسم ملی ادارهمیشوند، در هر آزمونی جز آزمون بقا شکستخوردهاند (لوئیس، 1384: 223). شکستهایی که از آنها بهعنوان زمینههای رشد، نمو و بازگشت به اندیشههای اسلامی میتوانیادکرد. محمد حسنین هیکل روزنامهنگار نامدار مصری، فضای یاسآلود ناشی از شکست ایدئولوژیهای غیراسلامی پس از جنگ سوم اعراب و اسرائیل را چنین توصیفمیکند: پس از جنگ 1967 تمام مردم خاورمیانه ناچارشدند یکسری از اصول را تجدیدنظرکنند، تمام آرمانهایی که پروراندهشدهبود به سراب و یقینیات قبلی به دروغ تبدیلشدهبود. آیا چیزی ماندهبود که بتوان به آن دل بست؟مذهب تنها پاسخ موجود بود (هیکل،1362: 230-231). مقام معظم رهبری درخصوص شکست الگوهای مادی و جایگزینی اسلام به جای آنها میفرمایند: .... همچنان که تحولات دهه 50 و 60 میلادی در تعدادی از این کشورهایی که به رژیمهای غالباً متمایل به تفکرات و ایدئولوژیهای مادی منتهی شد و به اقتضای طبیعت خود پس از چندی در دام قدرتهای استکباری و استعماری غرب گرفتار آمد، تجربههای درسآموزی هستند که سهم وافری در شکلدادن به اندیشه عمومی و عمق کنونی دنیای اسلام دادند (بیانات،26/6/1390). درواقع ناکامی نیروهای فکری- سیاسی مادی در ایجاد نظامهای پویای ملی و منطقهای و شکست در برابر قدرتهای بزرگ موجبشد که اسلامگرایی به تکرار، توان و نیروی نهفته خود را که در سالهای پیشین بهوسیله رقبا سرکوبشدهبود بهنمایشبگذارد و بهعنوان تنها نیروی مؤثر در منطقه پدیدارشود (پاشاپور، 1382: 130)، زیرا در جهان اسلام و در میان عمده مسلمانان عالم، نخستین و اصلیترین تعریف از خود، چنانچه از تاریخ مکتوب بخش اعظم اسلام برمیآید، نه از طریق کشور یا ملت و نه از طریق نژاد یا طبقه، بلکه از طریق مذهب انجاممیشود (کپل،1382: 7). از منظر مقام معظم رهبری «گرایشات اسلامی امروز ناشی از ناامیدی از الگوهای مادی در دنیای اسلام بوده و در عصر حاضر روشنفکران دنیای اسلام، دلزده از سوسیالیسم و مکاتب غربی به سمت اسلام گرایش پیداکردهاند و ... علاج دردهای بشریت را از اسلام میطلبند» (بیانات، 11/6/1384). ایشان تحولات کشورهای شمال آفریقا و منطقه خاورمیانه را همان استفاده و استضائه از نور اسلام و استفاده از جهتگیری دست مبارک نبی اکرم (ص) (بیانات، 9/4/1390) دانسته و معتقدند که این تحولات تلاشی از سوی مسلمانان برای بازگشت به هویت اصیل و اسلامی خود است (بیانات، 9/6/1390). در شرایط کنونی بهنظرمیرسد که ملتهای منطقه تمامی شکستها، ناکامیها و تحقیرها را در فاصلهگرفتن از اصول اسلامی میدانند و به همین دلیل برخی از تحلیلگران، اسلام سیاسی و تمایلات اسلامگرایی را محور چالشهای امروز خاورمیانه و شمال آفریقا دانسته (نجاتحسینی، 1387: 84) و معتقدند بهرغم تمامی تنوعاتی که میان گروههای اسلامگرا وجوددارد، همه این گروهها در یک نکته اشتراک دارند و آن عبارت است از خواست و تمایل آنها برای اسلامیکردن جامعه و تغییر بنیادین حوزه سیاست این جوامع (ولترینگ، 1384: 112). همچنانکه مقام معظم رهبری نیز بر این باورند که «برافراشتن پرچم اسلام که عقیده عمیق و دلبستگی دیرین مردم است و برخورداری از امنیت روانی و عدالت و پیشرفت و شکوفاییای که جز در سایه شریعت اسلامی بهدستنخواهدآمد» (بیانات،26/6/1390). با وجود تحلیلهای مادی تحولات خاورمیانه بهوسیله برخی از تحلیلگران، مقام معظم رهبری ضمن تأیید وجود بحرانهای اقتصادی در این کشورها آن را دلیل اصلی و ریشهای این تحولات نمیدانند. ایشان ضمن آنکه یکی از انگیزههای ریشهای و مسلّم قیام ملتهای منطقه را اسلامخواهی میدانند (بیانات، 15/11/1389)، معتقدند که این بیداری به استناد واقعیات گسترده و تردیدناپذیر، صبغه اسلامی دارد (بیانات، 7/10/1390). درحالیکه قدرتهای مستکبر غربی نمیخواهند در مقابل این واقعیت بزرگ و غیرقابل انکار تسلیمشوند که ملتهای منطقه بیدارشدهاند و به اسلام برگشتهاند (بیانات، 9/4/1390). 2- احساس سرخوردگی، تحقیر تاریخی و بازگشت به هویت اسلامی دومین عنصری که میتوان از آن بهعنوان عامل درونزای بیداری اسلامی در نگاه مقام معظم رهبری یادکرد احساس حقارتی است که بهواسطه تحولات تاریخی و روندهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تاریخ معاصر خاورمیانه و شمال آفریقا بر مسلمانان تحمیل و آنان را به تأمل در هویت اصلی خود و قیام برای بازگشت به دوران مجد و عظمت اسلامی خویش واداشتهاست. هویت، ازکلیدیترین مفاهیم علوم سیاسی و روابط بینالملل و رهیافتهای آن از جمله سازهانگاری است. سازهانگاران بر این اعتقادند که آنچه کنشها و واکنشهای ملی، منطقهای و بینالمللی را تشکیلمیدهد هویت، فرهنگ، جامعه و روابط بیناذهانی است، مسائلی که در رهیافتهای لیبرالیستی و رئالیستی ار آنها غفلتشدهاست؛ به بیان دیگر، سازهانگاران هویتها را عامل شکلدادن و تعریف منافع میدانند و معتقدند تعاملات کنشگران بهصورت بینالاذهانی هنجارها و انگارههای مشترکی را بهوجودمیآورند. این هنجارها قوامدهنده هویتها هستند و هویتها منافع کنشگران را تعریفمیکنند (قوام،1384: 122). علامه شهید مطهری هویت اسلامی را عامل خیزش و بیداری مسلمانان در برابر شرق و غرب میداند، همانگونه که در کتاب نهضتهای صدساله اخیر بر این باور است که مسلمانان پس از یکدوره فروخفتگی و از هم پاشیدگی ذهنی بار دیگر در جستجوی هویت اسلامی خود در برابر غرب سرمایهداری و شرق کمونیستی برآمدند (مطهری، 1377: 61). رهبر معظم انقلاب نیز یکی از علل عمده قیام ملتهای منطقه را احساس سرخوردگی و تحقیری میدانند که بهوسیله استعمارگران و حکومتهای دستنشانده بر آنها تحمیل شدهاست، ایشان در اینباره میفرمایند: در طول سالهای متمادی دشمنان و مستکبران و اشغالگران و مداخلهگران، ملتها را استثمارکردند، درعینحال آنها را تحقیر و ذلیلکردند، ملتهای مظلوم به دنبال کرامت خود هستند (بیانات، 9/4/1390)، آن چیزی که مردم را به صحنهکشاند، بهصورت واضحی مسئله عزت و کرامت انسانی آنها بود (بیانات، 1/1/1390). به همین دلیل معظمله قیام مردم مصر را دفاع این ملت از کرامت و عزت خود میدانند (بیانات، 15/11/1389). این باور از سوی متفکران غربی هم تأییدشدهاست. بهعنوان نمونه ساموئل هانتینگتون و برنارد لوئیس بهعنوان دو تن از مشهورترین شرقشناسان غربی معتقدند که اسلامگرایی مردم خاورمیانه و شمال آفریقا واکنشی در برابر تهاجم همهجانبه غرب به این منطقه بودهاست. هانتینگتون بر آن است که اسلامگرایی ریشه در ناخورسندی مسلمانان از تهاجم و سلطه بیرحمانه فرهنگی غرب بر کشورهای اسلامی دارد (اسدی،1390: 46-47). افزون بر این، در هشتمین اجلاس خاورمیانهای مؤسسه علمی تحقیقاتی کوربر که در 12 آوریل 2011 در شهر برلین برگزارشد، نخستین دلیل حوادث فراگیر دنیای عرب را "تجمیع سرخوردگیها و تحقیرها" تشخیصدادهاند (سجادپور، 1390، 17). بدیهی است که بازگشت به خویشتن اسلامی فوریترین عکسالعمل مسلمانان به این سرخوردگیها است. مقام معظم رهبری با اشاره به تاریخ طولانی استبداد و استعمار در کشورهای منطقه بر این عقیده هستند که : حرکتهایی که امروز در بعضی از کشورهای اسلامی مشاهدهمیشود، عکسالعمل و واکنش ملتهاست به تحقیر طولانی که قدرتهای استکباری به اینها رواداشتهاند (بیانات، 2/2/1389). منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در دورانی طولانی و بیش از یک قرن به دست دولتهای غربی، فرانسه و دیگران و سپس به دست آمریکا استثمار و اشغال و تحقیرشدند (پیام رهبری، 5/9/ 1388)، بنابراین عامل اصلی این حرکت عظیم مردم، احساس تحقیری است که در آنها از وضعیت سران خود بهوجودآمدهاست، مردم تحقیر شدند و احساسکردند که به آنها توهینشدهاست (بیانات،15/11/1389). مقام معظم رهبری با عنایت به همین مؤلفهها، بنیاد و معنای حرکت مردم منطقه را حرکتی در مسیر هویت، کرامت و عزت بر میشمارند (بیانات، 9/4/1390). 3- تلاش شخصیتهای بزرگ فکری، جهادی و جریانساز اسلامی در کنار شکست الگوهای غیراسلامی، احساس تحقیر، سرخوردگی و ایجاد بحران هویت در میان ملل اسلامی- عربی خاورمیانه و شمال آفریقا و متعاقب آن بازگشت به هویت دینی و خویشتن اسلامی، سومین عامل ریشهای و درونزای مسئله بیداری اسلامی در منطقه از نگاه مقام معظم رهبری وجود شخصیتهای فکری، فرهنگی، جهادی و جریانساز در دنیای اسلام بهخصوص در صد ساله اخیر است. باید اذعانکرد که مسئله بازگشت به تعالیم دینی و هویت اسلامی، مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی و تلاشهای اصلاحگرایانه در دنیای اسلام همواره از سوی نخبگان مسلمان بهخصوص پس از آغاز دوره استعمار جوامع اسلامی و رویارویی با فرهنگ و تمدن غرب دنبالشدهاست، اما اگرچه موج بیداری اسلامی امروزه سراسر جهان اسلام را فراگرفتهاست، اما خاستگاه اصلی آن را باید چهار سرزمین مهم اسلامی در سده گذشته یعنی ایران، دنیای عرب (بهطور عمده مصر و شام) ترکیه عثمانی و هند دانست (ولایتی،1390: 13-14). علاوه بر نوع واکنش نخبگان اسلامگرا که در چهار گروه عمده واکنشهای سیاسی، نظامی، فکری- فرهنگی و نهضتهای ترکیبی تقسیمبندی میشوند، نحوه این مواجهه نیز طیفی از اصلاحگری، احیاء و بازسازی، اصولگرایی و بنیادگرایی را شامل میشود. جنبشهای شاهولیالله در هند، سنوسیه در لیبی، مهدی سودانی در سودان، نهضتها و جریانهای اسلامی- اصلاحی در اندونزی، اخوانالمسلمین در مصر، جنبش امل و حزبالله در لبنان، انقلاب اسلامی در ایران و جنبشهای اسلامی در تونس، الجزایر، مراکش، عربستان، عراق، بحرین، کویت، یمن، فلسطین و سوریه بهوسیله نخبگانی بنیانگذاری، هدایت و رهبری شدهاند که در حال حاضر نیز نقش عمدهای را از طریق آثار نوشتاری به جا مانده، پرورش شاگردان و بنیاننهادن نهضتهای فکری- فرهنگی، سیاسی و نظامی در بیداری اسلامی داشتهاند. مقام معظم رهبری حضور شخصیتهای فکری و جهادی بزرگ و جریانسازِ اسلامی در مصر ، عراق ، ایران ، هند و کشورهای دیگری از آسیا و آفریقا در صد و پنجاه سال اخیر را پیش زمینههای وضع کنونی دنیای اسلام دانسته (بیانات، 26/6/1390) و علت قیام و خیزش اسلامی مصر و نقش تأثیرگزار این کشور در بیداری اسلامی را به دلیل وجود شخصیتهای فکری، فرهنگی و جهادی مصر بهشمارمیآورند (بیانات، 15/11/1389). از نظر ایشان، متفکران، مبارزان و بیدارگران اسلامی در قرن گذشته، بسترساز بیداری اسلامی و اجرای اصول اسلامی بودهاند و در این راستا میفرمایند: قرن گذشتهـ قرن سیزدهم هجری ـ قرن فریادگری فریادگران اسلام بود. از اوایل قرن که میرزای شیرازی ـ مرجع تقلید بزرگ اسلام ـ در برخورد با کمپانی انگلیسی، آن فتوای قاطع را داد و یک ملّت را به حرکت درآورد، تا واقعه مشروطیت در ایران، تا حرکتهای اسلامی در هند، تا بیداری اسلامی در غرب دنیای اسلام ـ در خاورمیانه و در منطقه شمال آفریقا ـ و بزرگانی که سخن گفتند و سیّد جمالالدینها و دیگران و دیگران، تقریباً قرن فریاد و قرن مبارزات بود، و قرن بعد، قرن تجربه است. این قرنی که ما امروز در آن قرارداریم قرن تجربه است (بیانات، 13/11/1370). تبلور نقش اندیشمندانی همچون میرزای شیرازی، سید جمالالدین اسدآبادی،حسنالبنا، حضرت امام خمینی (ره)، سید قطب، محمدباقر صدر، مودودی، امام موسیصدر، شیخ احمد یاسین، عمرعبدالرحمن و دیگر رهبران فکری، فرهنگی و سیاسی دنیای اسلام در تهییج و بسیج تودههای مردم در قالب حکم جهاد عمومی، تحریم اقتصادی، مقابله فرهنگی، تهدید و مرعوبکردن دشمنان و مبارزه سیاسی و مسلحانه، نقشی فراطبقهای، فرار زمانی و فرا مکانی بوده است. همچنانکه دیدگاه هرایر دکمجیان - نویسنده مسیحی کتاب جنبشهای اسلامی معاصر- هم مؤید چنین دیدگاهی است: ایمان تمار عیار و تعهد مطلق مردانی همچون حسنالبنا، سید قطب، محمدباقر صدر و آیتالله خمینی نسبتبه آرمان اسلامگرایی را نمیتوان به سادگی با توجه به ریشههای طبقاتی آنها تبیینکرد. چالش بسیاری از اسلامگرایان در برابر مقامات سیاسیفقط از منابع مادی طبقات خاص ناشی نمیشود، بلکه از آنجا ریشهمیگیرد که آنها اطمینان قاطع دارند که ابزارهای اراده خداوند هستند (دکمجیان،1377: 391). افزون بر این، به باور دکمجیان؛ از اوایل دهه 1980 میلادی نقش روحانیت یا شیوخ در بخش سنی جنبشهای اسلامی بسیار برجستهترشدهاست، هر چند که نقش آنها به میزان همتای شیعه آنها نیست. وی این برجستگی نقش علماء را به چند دلیل میداند، اول آنکه رهبری روحانی که در مسجد پایگاه دارد از مشروعیت اجتماعی و حمایت مردمی و مذهبی بیشتری در مقایسه با ایدئولوژیهای کاریزماتیک جوان دهه 1970 برخوردار است. دوم اینکه شیوخ بهعنوان مسئولان شناختهشده برخوردار از حمایت مردمی، در اسلامیکردن نظام اجتماعی ـ سیاسی توان و ظرفیت منحصربهفردی را از خود نشاندادهاند و همچنین اینکه علماء که محصول پرورش سنتی اسلامی هستند کمتر مایل بودهاند عقاید و مکاتب خاصگرایانه، تفرقهافکن و فرقهگرایانه را ارائهدهند که در داخل صفوف اسلامگرایان جناحبندی و اختلاف ایجادمیکند (دکمجیان، 1377: 382-380). در همین راستا نیز آیتالله خامنهای با عنایت به اهمیت جایگاه فوقالعاده علما، شیوخ و روحانیان در شکلدهی، حمایت و هدایت جنبشهای اسلامی، نقش آنها را در پیشبرد اهداف این جنبشها چنین تبیینمیکنند: وظیفه عالمان دین، نخبگان سیاسی و نخبگان علمی و دانشگاهی خیلی سنگین است، امروز مردم منطقه احتیاج دارند به هدایت این نخبگان. اینها نباید بگذارند دستگاه استکبار با وسایل گوناگونی که دارد، این حرکت عظیم ملتها را مصادرهکند، انقلاب مردم را از آنها سرقتکند باید مراقبباشند (بیانات، 2/12/1389). پ- علل برونزای بیداری اسلامی 1- انقلاب اسلامی ایران شاید اغراق نباشد که گفتهشود هیچ منبع و اثری پیرامون جنبشهای اسلامی معاصر در دنیای اسلام نمیتوانیافت که در آن از تأثیر انقلاب اسلامی ایران در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دنیای اسلام بهخصوص منطقه عربی ـ اسلامی سخن به میان نیامدهباشد، تحولی با تأثیرگذاری عمیق که بنا به گفته یکی از پژوهشگران آنچنان آشکار است که تصور آن موجب تصدیق آن میشود (امهطلب،1386: 139). همانطورکه به گفته راشد الغنوشی- متفکر و رهبر حزب اسلامگرای النهضه تونس- انقلاب اسلامی ایران و حضرت امام خمینی (ره) نمایانگر تحولی بزرگ در سطح بینالمللی و منطقه بوده که حق پدیدهای به این گستردگی را نمیتوان با سخنانی کوتاه اداکرد (الغنوشی، 1372: 65). الغنوشی بر این اعتقادبودهاست که با وجود اینکه پایگاه اصلی انقلاب اسلامی را مذهب تشیع شکلمیدهد، اما این انقلاب وابسته به یک جریان جهانی فراگیر است که هدف آن برانگیختن روح اسلامی، بیداری اُمت و هدایت آن تا مرحله رهبری تمدن جهانی است* (الغنوشی، 1372: 69). فهمی هویدی، متفکر مصری در اینباره مینویسد: در منطقه یک تغییر استراتژیک رخ داده که آغازگر روند آن پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بودهاست، این انقلاب نقشی اساسی را در تزریق اعتماد به نفس به مسلمانان، فارغ از ملیت و نگرش سیاسی آنها داشتهاست، پیروزی انقلاب ایران برای مسلمانان جهان به معنی پیروزی اسلام بود و تواناییهای شناختهنشده اسلام را برای رهبری تودهها برای مقابله با رژیمهای استبدادی و استعمار خارجی روشن ساخت (Menashri,1990: 8). البته انقلاب اسلامی ایران را نباید فقط یک جریان محدود انقلابی در قالب انقلاب شیعی قلمدادکرد. به همین دلیل نیز وقوع انقلاب اسلامی باعثشد تا اسلام سیاسی بهعنوان ایدئولوژی رقیب در منطقه ی خاورمیانه بیش از گذشته مطرح شود. درواقع انقلاب اسلامی نه فقط به برتری نهضتهای اسلامی بر نهضتهای غیرمذهبی منطقه منجرشد، بلکه دو تحول اساسی دیگر نیز درپیداشت: اول اینکه احزاب ملیگرا و چپگرا را به تفکر در زمینه مددگیری از موج اسلامگرایی و یا همراهی با آن وادارکرد؛ دوم اینکه به آن دسته از نهضتهای اسلامی که کمتر به عملگرایی اسلامی نزدیک بودند فشارآورد تا با این تغییر در اندیشههای خود به عملگرایی بیشتر و پرهیز از تقیه سیاسی توجهکنند (حشمتزاده، 1387: 74-73). در همین راستا مقام معظم رهبری بیشترین تأکید را به تأثیر انقلاب اسلامی، بهعنوان یکی اصلیترین عوامل ریشهای و برونزای بیداری اسلامی دارند و اظهارمیدارند: ثبات و استمرار و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران از مهمترین عواملی بودهاست که ملتهای منطقه و ملتهای مسلمان را امیدوارکرده و میتوانگفت نقش مؤثری در ایجاد حرکت عظیم اسلامی منطقه و آزادی و بیداری ایفاکردهاست (بیانات، 19/5/1390). تاکنون نیز حرکت رو به جلو نظام اسلامی موجب احیای مجدد اسلام و اراده ملتهای منطقه شدهاست (بیانات، 1/5/1390). از منظر ایشان، پیروزی انقلاب اسلامی، حکومت جمهوری اسلامی ایران را به الگویی برای جریانهای اسلامخواه مبدلکردهاست (بیانات، 24/5/1390) و این همان نکتهای است که اندیشمندان غربی نیز بر آن صحهگذاردهاند (سعید، 1379: 105 و دکمجیان،1377: 50 و401). برنارد لوئیس شرقشناس مشهور، در مقدمهای که برای کتاب پیامبر و فرعون نوشتهاست به اهمیت یافتن نیروی اسلام، رشد و قدرتگیری جریانهای اسلامگرا و ورود اسلام سیاسی به تعاملات بینالمللی پس از پیروزی انقلاب در ایران اذعانداشتهاست (کپل، 1382: 11). رهبر معظم انقلاب، با عنایت به همین ملاحظات و آنچه در عرصه عمل پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در منطقه رخدادهاست، پیروزی انقلاب اسلامی را عاملی هویتبخش برای جامعه اسلامی قلمدادمیکنند (بیانات، 14/3/1388) و معتقدند که قیام دولت اسلامی در ایران، امت اسلامی را به هیجان آورده و به آنها اعتماد به نفس بخشیدهاست (بیانات، 6/2/1384). علاوه براین، جان ال اسپوزیتو مهمترین تأثیر ایران انقلابی بر جهان اسلام را در سطح افکار و ایدئولوژی میداند و معتقد است نسل مسلمان پس از انقلاب اسلامی در سراسر جهان پذیرفتند که اسلام برای اصلاح سیاسی و اجتماعی برنامه دارد (اسپوزیتو، 1386: 332). در این راستا علیاکبر ولایتی تأثیر انقلاب اسلامی ایران در تولد و تحرک جنبشهای اسلامی را در سه محور بررسیکردهاست: اول، تأثیر در گروههایی که با الگو قراردادن انقلاب اسلامی بهطور رسمی خواهان سرنگونی رژیمهای سیاسی حاکم بر کشور خود شدند که از آن جمله میتوان به حزبالدعوه و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق اشارهکرد؛ دوم، گروههایی که انقلاب اسلامی ایران را در اجرای شریعت اسلامی و بهکارگیری شریعت در اداره جامعه بهعنوان الگو برگزیدهاند که از آن جمله میتوان به جمعیت ارشاد اسلامی مصر و جبهه نجات اسلامی الجزایر اشارهکرد؛ گروه سوم، جریانهایی بودند که خود را از دایره ملیگرایی خارجکرده و خواهان تشکیل امت واحده اسلامی شدند. این دسته خود به دو گروه عمده تقسیممیشود: دستهای که فقط از لحاظ عقیدتی و مذهبی خود را پیرو الگوی انقلاب اسلامی میداند و جریان دوم گروههایی هستند که هم از لحاظ عقیدتی و هم از لحاظ سیاسی خود را ملزم به پیروی از انقلاب اسلامی میدانند (ولایتی، 1390: 38). همچنین مرحوم کلیم صدیقی در کتاب نهضتهای اسلامی و انقلاب اسلامی ایران، زمینههای تأثیر انقلاب اسلامی بر جنبشها و جریانهای اسلامی را در شش موضوع بیانکردهاست که عبارتاند از: نقش برجسته رهبری در جنبش، روش مبارزه، نقش علما، حضور و نقش پررنگ دانشجویان و جوانان در جنبشهای اسلامی و نگاه جهانی و بینالمللی (صدیقی، 1379: 67-66). از منظر مقام معظم رهبری نیز پیروزی انقلاب اسلامی جنبشهای اسلامی را با یک الگوی زنده معاصر روبروساخت و در تقابل تئوریهای صرف فرهنگی، تبلیغی و عملگرایی، کفه را به نفع الگوهای عملگرایانه تغییرداد. ایشان معتقدند تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مفهوم بیداری اسلامی به این شکل و با این سبک و سیاق بهوجودنیامدهبود (بیانات، 25/5/1383)؛ و به همین دلیل تأثیر ژرف پیروزی انقلاب اسلامی در قدرتبخشیدن به جنبشهای اسلامی و جریان بیداری اسلامی تأثیری است در خور بحث و تحقیق (بیانات، 26/6/1390)، که با وجود تولید آثار فراوان داخلی و خارجی در این زمینه به دلیل پویایی جریان بیداری اسلامی جای تحقیق، بررسی و کنکاش بیشتری دارد. 2- استعمار و حضور قدرتهای غربی در منطقه استعمار و تبعات مختلف آن، یکی از منفورترین مفاهیم در اذهان تاریخی مسلمانان از هند، آسیای مرکزی و ایران گرفته تا شامات و ملل مسلمان آفریقا را تشکیلمیدهد. به نظر خورشید احمد، متفکر مسلمان پاکستانی، ریشههای رستاخیز اسلامی معاصر را باید در میراث استعمار یا به عبارتی، در آثار و عوارضی که قدرتهای استعماری در جوامع اسلامی برجای گذاشتهاند جستجوکرد (گنجی، 1388: 15). علامه شهید مطهری نیز معتقدبودند که بیداری اسلامی، عکسالعملی در مقابل هجوم استعمار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب است (مطهری، 1377: 13). حضور گسترده نظامی غرب، بهخصوص آمریکا، در منطقه، تلاش آنها برای ترویج فرهنگ غربی در قالب طرحهای اروپایی(برنامه همسایگی اروپا، طرح بارسلون و طرح کشورهای اروپایی- مدیترانهای) و آمریکایی (خاورمیانه بزرگ) برای ایجاد تغییرات بنیادین فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در خاورمیانه و شمال آفریقا و همچنین حمایت گسترده از رژیمهای غربگرای این مناطق، در ذهنیت مسلمانان احساس نوعی تحقیر همراه با تلاش برای کسب هویت اسلامی و ایجاد جامعهای عاری از نفوذ و سیطره غرب ایجادکردهاست که در قالب جنبشهای اسلامی، ضد غربی و ضد حکومتهای غربگرا آشکارمیشود. رخدادهای تاریخی نشاندادهاست که حضور قدرتهای استعماری شرق و غرب در منطقه با گسترش و نوع حرکتها و جنبشهای اسلامی رابطه مثبت دارد. بدین ترتیب که هرچه حضور قدرتهای مداخلهگر در منطقه بیشتر باشد شکلگیری، دوام و استمرار گروههای اسلامی نیز بیشتر و عمیقتر میشود. به همین ترتیب حضور نظامی موجب تشکیل گروههای اسلامگرای مسلحانه و حضور فرهنگی غرب و شرق در مناطق اسلامی موجبات نزج و شکلگیری جریانهای فکری و فرهنگی را فراهممیآورد. علیاکبر ولایتی نیز پدیده بیداری اسلامی را واکنش دنیای اسلام به عقبماندگیهای خود و برخورد با فرهنگ و تمدن غربی میداند (ولایتی،1390: 13). در مطالعه سیر اندیشهها و آثار مقام معظم رهبری از میان ریشههای بیرونی و درونی شکلگیری بیداری اسلامی، پس از مسئله اسلامخواهی، احساس تحقیر و عقبماندگی مسلمانان و جستجوی خویشتن اسلامی و مسئله انقلاب اسلامی، عاملِ نقش استعمار و حضور قدرتهای مداخلهگر از اهمیت و جایگاه بالایی برخوردار است. مقام معظم رهبری حضور استعمار و قدرتهای مداخلهگر را به سه شیوه موجب بیداری اسلامی میدانند: اول، دخالت نظامی در منطقه که موجب شکلگیری گروههای مبارز اسلامی میشود؛ دوم، احساس تحقیری که به مسلمانان بهواسطه تسلط بیگانه و حضور متفرعنانه آنان در سرزمینهای اسلامی دست دادهاست و سوم، حمایت قدرتهای غربی از رژیم های سکولار و غیرمردمی است .ایشان در این مورد اظهارمیدارند: ملتها فقط مشکلشان این نیست که با این دیکتاتور مواجهاند [یا فقط] با یک آدم مستبد مواجهاند. مشکلشان این است که این دیکتاتور عقبهای از قدرتهای بینالمللی دارند، آنها هستند که دارند منافع این کشور و این ملت را پایمال و نابودمیکنند، مشکل دوران استعمار است، با این دید که نگاهکنیم، همه مسائل درست تحلیل میشوند، قضایای امروز هم همینجور است (بیانات، 13/2/1390). آیتالله خامنهای معتقدند که آمریکا و اروپا طی دو قرن بیشترین لطمهها و خسارتها و تحقیرها را بر مردم کشورهای منطقه واردآوردهاند (بیانات، 23/2/1390)، و تجمیع تحقیرها بهواسطه استعمار طولانیمدت ملتها به اشکال گوناگون، ذهنیت مسلمانان از غرب را ذهنیتی مقابلهجویانه همراه با تنفرکردهاست، به همین دلیل معظمله تسلیمنشدن در برابر استکبار و استعمار را یکی از ارکان نهضتهای امروز کشورهای اسلامی میدانند (بیانات، 2/12/1390). بسیاری از اندیشمندان تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا را شورش بر مدرنیته وارداتی قلمدادکرده و نفوذ گسترده کشورهای غربی در شکلدادن به امور داخلی کشورهای عربی را پایه خشم و ناآرامی در این سرزمینها دانسته (دهشیار، 1390،الف: 9) و همچنین پیامد تلاش غرب برای جاانداختن ارزشهای لیبرال در خاورمیانه عربی را چیزی جز بیثباتی در منطقه نمیدانند (دهشیار، 1390، ب،: 16). از سوی دیگر، آمریکا با ایجاد بیثباتی در خاورمیانه و شمال آفریقا با تضعیف بیداری اسلامی و کشورهای مسلمان، امواج اسلامگرایی در حال رشد را در منطقه ضعیفمیکند تا از این طریق، بقایای نظامهای لیبرال دموکراسی غربی و حامیان دیکتاتور آنها را در منطقه تضمینکند و این مهمترین چالش بیداری اسلامی در دهههای آتی در کشورهای مسلمانان خواهدبود (امه طلب، 1386: 139). برناردلوئیس معتقد است این خود به اندازه کافی برای مسلمانان ناخوشایند است که ببینند پس از قرنها ثروت و قدرت، رهبریای را که حق خود میدانند ازدستبدهند و به نقش دنبالهرو غرب تنزلیابند (لوئیس، 1384: 220)، بنابراین میتوان استنباطکرد که آمریکا با حضور گسترده در منطقه و اشغال نظامی دو کشور عراق و افغانستان، هماکنون به عنوان نماد استعمار جدید در چشم مسلمانان نمایانشدهاست به همین لحاظ این کشور منبع مهم انگیزه تشکیل و استمرار جریانهای اسلامی قلمدادمیشود (دکمجیان، 1377: 414)، جریانهایی که با نظم دلخواه غرب و دولتهای غربگرای عربی در منطقه مخالف هستند (پاشاپور: 1382: 139). مقام معظم رهبری در تبیین قیام و برانگیختهشدن مسلمانان منطقه علیه قدرتهای مداخلهگر و تأثیر آنها در نضج و رشد و استحکام جریانهای اسلامی اظهارمیدارند: کجای دنیا جوانان و مردان و زنان شجاع یک جامعه حضور اشغالگران را تحملمیکنند که اینها [مردم عراق] تحملکنند؟ هیچجا تحملنکردند، این مخصوص عراق هم نیست، امروز در هرجای دنیای اسلام، آمریکاییها و انگلیسیها و امثال اینها حضوریابند و خود را با مردم مواجهسازند، موج عظیم نهضت و بیداری اسلامی را لمس خواهندکرد (بیانات، 10/2/1382). به همین دلیل است که هرایر دکمجیان در کتاب جنبشهای اسلامی معاصر در دنیای عرب مینویسد: «افکار عمومی و مردمی عرب، آمریکا را در وقوع هرگونه حادثه ناگوار در منطقه، از شکستهای نظامی گرفته تا مصیبتهای اقتصادی، شریک میدانند» (دکمجیان،1377: 407). مقام معظم رهبری دلیل این تنفر را از سوی ملتهای مسلمان منطقه به خاطر آن میدانند که : ملتهای منطقه خاورمیانه، منطقه اسلامی و شمال آفریقا از ته دل از آمریکا متنفرند، چون در طول سالهای متمادی از آمریکا در این منطقه خشونت دیدهاند، دخالت نظامی دیدهاند،حقکشی دیدهاند (بیانات، 14/3/1388)، امروز ملتها میدانند که حضور نظامی و مسلح بیگانگان در هر منطقهای مایه ناامنی آن منطقه است (بیانات، 1/5/1390). 3- بحران فلسطین بحران فلسطین، یکی از عناصر تشکیلدهنده هویت مسلمانان در خاورمیانه است (اسماعیلی، 1386: 41). پس زمینه منفی مسلمانان از یهودیان، شیوه تحمیلی و غاصبانه شکلگیری رژیم صهیونیستی، رفتار تجاوزگرانه آنان، ایدئولوژی افراطگرایانه صهیونیسم و پیبردن به اهداف غربیها از تأسیس چنین رژیمی در همسایگی دول اسلامی و عربی، موجبشدهاست تازمانیکه راهحلی عادلانه برای مسئله فلسطین به اجرا درنیامدهاست این موضوع همچنان یکی از ریشهها و انگیزههای بیداری اسلامی و گرایش به اسلامگرایی باشد. اگرچه مسئله بیداری اسلامی قبل از ایجاد بحران فلسطین و اشغال این کشور نشو و نمو یافتهاست، اما پس از جنگ جهانی اول و اعلام تأسیس کشور یهودی در سرزمینهای اسلامی، بحران فلسطین به نمونهای عینی و زنده در مقابل چشم مسلمانان بهعنوان نماد ضعف آنان، و بیکفایتی حکام محافظهکار در حل مسئله بخشی از مسمانان و تحقیر آنان بهوسیله غرب تبدیلشدهاست. جمهوری اسلامی ایران از بدو تأسیس ضمن قطع کامل روابط با رژیم صهیونیستی، بهصورت رسمی خود را حامی ملت فلسطین دانست وتا به امروز سعیکردهاست مسئله فلسطین را از حالت اختلاف اعراب- اسرائیل به منازعه حق جویانه دنیای اسلام با رژیم اشغالگر تبدیل کند که نمونه عینی آن اعلام روز جهانی قدس در آخرین روز جمعه ماه مبارک رمضان از سوی حضرت امام خمینی (ره) بودهاست. به دلیل ضرورت و اهمیت این موضع راهبردی، مقام معظم رهبری نیز از مسئله فلسطین با عنوان جراحت عمیق بر پیکر امت اسلامی(بیانات، 10/7/1387) و خنجری در پهلوی کشورهای مسلمان منطقه (بیانات، 26/6/1390) یادکرده اند. ایشان یکی از مبادی اصلی طغیان مسلمانان، رشد و گسترش حرکتهای اسلامگرایانه و موج جدید بیداری اسلامی را همین مسئله میدانند ( بیانات ، 2/12/1389). این نکنه مورد تأکید صاحبنظران غربی همبودهاست بهعنوان مثال هرایر دکمجیان ناتوانی آشکار رهبران عرب در پایاندادن به اشغال سرزمینهای عرب بهوسیله اسرائیل را عامل مشروعیت فرمانروایی حکام عرب و سرخوردگی، اضطراب، ناامیدی گسترده و احساس حقارت مسلمانان در مقابل سلطه اروپا، آمریکا و اسرائیل بهشمارمیآورد (دکمجیان، 1377: 66). بسیاری از اندیشمندانی که بحران فلسطین و جنبشها و جریانهای اسلامی را مورد توجه عمیق قراردادهاند به درستی بحران فلسطین را با مسئله هویت مسلمانان پیوند زدهاند. اگرچه فلسطین اشغالی فقط یک 1/0 درصد از وسعت سرزمینهای اسلامی در سراسر دنیا را شامل میشود، اما آنچه از اهمیت ویژهای برای مسلمانان برخوردار است، علاوه بر بُعد مذهبی و فرهنگی سرزمین فلسطین، مسئله حیثیت و هویت مسلمانان است که با بحران فلسطین گرهخوردهاست. بر همین اساس برناردلوئیس از مسئله فلسطین بهعنوان سرشکستگی تحملناپذیر برای دنیای عرب و اسلام یادمیکند (لوئیس، 1384: 223). مقام معظم رهبری تأثیر بحران فلسطین را در بیداری اسلامی چنین بیانداشتهاند: ظلم و زورگویی روزافزون رژیم صهیونیستی و همراهی برخی حکام مستبد و فاسد و مزدور آمریکا با آن از یک سو و سربرآوردن مقاومت جانانه فلسطینی و لبنانی و پیروزی معجزهآسای جوانان مؤمن در جنگهای سی و سه روزه لبنان و بیست و دو روزه غزه از سوی دیگر، از جمله عوامل مهمی بودند که اقیانوس به ظاهر آرام ملتهای مصر و تونس و لیبی و دیگر کشورهای منطقه را به تلاطم درآوردند، انتفاضه اقصی، حتی در خارج از مرزهای جغرافیایی فلسطین، عموم ملتهای مسلمان و عرب را به صحنهکشاند (بیانات، 9/7/1390). به هر تقدیر فلسطین یکی از محرکهای اصلی نضج تفکر ایجاد امت واحده اسلامی است ضمن آنکه برخی از نویسندگان همچنین مسئله فلسطین را سرآغاز موج دوم بیداری اسلامی (1945-1979)میدانند (گنجی، 1388: 94-92). 4- وجود حکومتهای فاسد، غربگرا و غیرمردمی تأسیس و حمایت همهجانبه از حکومتهای دستنشانده در تاریخ معاصر اسلام از سوی قدرتهای استعماری دارای سابقه مشخص و طولانی است. پس از جنگ جهانی دوم و به دنبال آن فروپاشی امپراطوری عثمانی، دولتهای انگلستان و فرانسه سعی در تقسیم قلمرو ازهمپاشیده عثمانی، و تلاشکردند مهرههای دستنشانده خود را در این منطقه حیاتی به قدرت برسانند که بسیاری از حکومتهای امروزی از عربستان سعودی گرفته تا دولت هاشمی اردن و بسیاری از سرزمینهای شمال آفریقا از جمله آن کشورها محسوبمیشوند. وجود چنین حکومتهایی از سه جهت موجبات قیام ملتها و بیداری اسلامی را فراهمآوردهاست: اول، ماهیت غیرمردمی این نوع حکومتها که درنهایت آنها را با بحران مشروعیت روبروکردهاست؛ دوم، وابستگی این حکومتها به قدرتهای غربی و شرقی که بحران هویت و تحقیر تاریخی را به تودههای مردم تحمیلکرده و سوم فساد گسترده سیاسی، اقتصادی و اخلاقی که دامنگیر چنین نظامهایی شدهاست. مقام معظم رهبری اگرچه بسیاری از حکومتهای منطقه را رژیمهای وابسته، فاسد و غیرمردمی میدانند، اما منشاء اصلی این مسئله را عقبه بینالمللی این رژیمها مطرحمیکنند و نوک پیکان انتقادات خود را دستهای آشکار و نهان بینالمللی حامی چنین رژیمهایی متوجهکردهاند. ایشان در اینباره اظهارمیدارند: ملتها فقط مشکلشان این نیست که با این دیکتاتور مواجهاند [یا فقط] با یک آدم مستبد مواجهاند، مشکلشان این است که این دیکتاتور عقبهای از قدرتهای بینالمللی دارد، آنها هستند که دارند منافع این کشور و این ملت را پایمال و نابودمیکنند (بیانات ، 3/2/1390)، ببینید امروز در دنیا علیه مسلمانان چگونه عمل مىشود! این به خاطر آن است که در هر نقطه، جلادان مسلمانان فهمیدهاند که دستگاه استکبار از فشار بر مسلمانان و قتل عام آنها خشنود مىشود؛ لذا آزادانه به مسلمین آسیب مىرسانند، این وضعیت مسلمانان انقلابى در الجزایر است...، در کدام نقطه عالم است که مسلمانان از قبل خباثت استکبار جهانى و دستگاه سلطه جهانى به نحوى آسیب نبینند و فشار بر آنها وارد نشود؟ علاج چیست جز ایستادگى خود مسلمانان (بیانات، 13/3/1371). معظمله وجود شکاف عمیق میان ملتها و دولتهای غربگرای منطقه را نیز پدیدهای میدانند که بهواسطه وابستگی این حکومتها به غرب ایجادشدهاست (بیانات، 2/12/1389) و بر این اعتقادند که احیاء و تجدید عزت و کرامت ملی مسلمانان در طول زمان بهواسطه دیکتاتوریِ حاکمان فاسد منطقه و سلطه سیاسی آمریکا و غرب و حمایت آنها از حکومتهای دستنشانده پایمالشدهاست (بیانات، 26/6/1390). افزون بر این، مردمیبودن قیامهای اسلامی منطقه یکی از محوریترین شاخصههایی است که مقام معظم رهبری در بیشتر سخنرانیهای خود (بیانات، 1/1 و 14/3 و 26/3/1390) - از جمله مورد زیر - به آن اشارهکرده اند: مردمىبودن این انقلابها مهمترین عنصر در تشکیل هویت آنها است. قدرتهاى خارجى با آخرین تواناییها و شگردهاى خود سعىمیکردند حکام مستبد و فاسد و وابسته را در این کشورها حفظکنند و فقط هنگامى از حمایت آنها دست برداشتند که قیام و عزم مردم، هیچگونه امیدى براى آنها باقى نگذاشت (بیانات، 26/6/1390)، آنچه که شما ملاحظهمیکنید در مصر، در تونس، در لیبى، در یمن، در بحرین و در برخى از کشورهاى دیگر اتفاقافتادهاست، که مردم خودشان وارد صحنه شدهاند، ملتها خودشان همت گماشتهاند بر اینکه سرنوشت خودشان را در دست بگیرند (بیانات، 9/6/1390). دستنشاندگی حکومتهای بیشتر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا نیز مسئلهای است که مقام معظم رهبری در تحلیل چرایی اوجگیری بیداری اسلامی بر آن تأکیدداشتهاند، از منظر ایشان؛ وابستگی و حکام دستنشانده آمریکا و غرب با ملتها کاریکردند که این ملتها احساسکردند جز قیام، جز حرکت عظیم عمومی، جز انقلاب، راهی در مقابل آنها نیست (بیانات، 9/4/1390). وابستگی مفرط حکومتهای عربی- خاورمیانهای به غرب علاوه بر تحقیری که به ملتهای این منطقه واردآوردهاست، بهواسطه نوع حکومتی بسته، غیرمردمی و غیرپاسخگو با فسادهای گسترده مالی و اقتصادی همراه بودهاست که به دنبال آن موجب گسترش فقر، بیکاری و افزایش شکاف بین تودههای فقیر و غنی شدهاست. تحلیل گران بر این اعتقادند که در کارنامه رژیمهای اقتدارگرا از زمان استقلال تاکنون در بیشتر کشورهای عربی خاورمیانه، چیزی جز فقر گسترده، شکاف ژرف طبقاتی، کمبود نهادهای سیاسی، ضعف جامعه مدنی، کمرنگی حضور فرد در جامعه و بیثباتی فراگیر به چشم نمیخورد (دهشیار، 1390، ب: 15). دکمجیان معتقد است، بهطور تقریبی تمامی کشورهای عربی عدمصلاحیت و سوء حکومت نخبگان، توزیع بد ثروت و فراهمبودن پول حاصل از فروش نفت، شکاف میان طبقات اجتماعی را وسیعکرده و در همان حال فساد و مصرفگرایی بیحد و حصری را میان فرمانروایان و عوامل آنها رواج دادهاست (دکمجیان، 1377: 64). همچنانکه «حسن نافعه» پژوهشگر و استاد دانشگاه قاهره سه مشخصه استبداد، فساد و وابستگی به آمریکا و اسرائیل را با درجات مختلف، وجه مشترک بسیاری از حکومتهای عرب میداند (سجادپور،1390: 17-19). از لحاظ سیاسی نیز منطقه خاورمیانه عربی به شدت اقتدارگرایی، سلطانیسم و نظام موروثی را تجربهکردهاست. مطالعات نشان میدهند که کشورهای این منطقه هنوز حتی با وضعیت نیمهدموکراتیک فاصله قابلتوجهی دارند تا چه رسد به تثبیتیافتگی دموکراتیک (سردارنیا، 1388: 8-7)؛ همچنین بخش اعظم احزاب فعال سیاسی ماهیت شکلی دارند. تاکنون در هیچ انتخاباتی یک رئیسجمهور عرب از قدرت کنار نرفتهاست. همچنان موانع آشکاری در برابر مجالس این کشورها پیشبینینشده و فرد محوری در فرایند تصمیمگیری در جهان عرب همچنان غلبه دارد (یوسف احمد،1380: 115). بر اساس همین معیارها مقام معظم رهبری، ضدیت با استبداد و تسلیمنشدن در مقابل آن را یکی از ارکان قیامهای اسلامی منطقه دانسته (بیانات، 26/6/1390) و بر این باورند: ملتهاى انقلابکرده و آزادشده، یکى از مهمترین خواستههایشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مدیریت کشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان نظام مردمسالارى اسلامى است؛ یعنى حاکمان با رأى مردم برگزیدهمیشوند و ارزشها و اصول حاکم بر جامعه، اصول مبتنى بر معرفت و شریعت اسلامى است (بیانات، 26/6/1390). نتیجهگیری بیداری اسلامی عنوانی است که بنا به دلایل فرهنگی، تمدنی، هویتی، اجتماعی و دینی به حوادثی که منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را دستخوش تحولات و دگرگونیهای گستردهایکرده اطلاقمیشود. تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا همانند تمامی تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی ریشه در واقعیات تاریخی، تمدنی، فرهنگی و هویتی دارند. در پژوهش حاضر ریشههای تحولات منطقه در دو گروه عمده عوامل درونزا (عواملی که با فردِ انسانی، خود و ناخودآگاه انسانِ مسلمان در ارتباط بوده و طی فرایندی از نسلهای گذشته به وی منتقلمیشود) و عوامل برونزا (عواملی که از خارج از فرد و اندیشه او نشأتمیگیرد و یک حادثه مشخص آن را میتواند ایجادکند)، با روش تحلیل اسنادی بررسیشد. همچنین موضوع ماهیت پدیده بیداری اسلامی و علل موجده آن با رهیافت یادشده، از منظر مقام معظم رهبری و سپس پارهایی از صاحبنظران مسلمان و غربی، و نیز با پاسخ به پرسشهای مطروحه، مدعا و مفروض ارائهشده بررسیشد. در این راستا ضمن تبیین مفهوم، ماهیت و ریشههای پدیده بیداری اسلامی از نگاه مقام معظم رهبری، عواملی همچون شکست الگوهای غیراسلامی و رشد اسلامخواهی، احساس سرخوردگی ، تحقیر تاریخی و بازگشت به هویت اسلامی، تلاش شخصیتهای بزرگ فکری و جهادی و جریانساز اسلامی ذیل ریشهها و عوامل درونزا؛ و مواردی از جمله وقوع انقلاب اسلامی ایران، پیشینه استعماری و حضور قدرتهای غربی در منطقه، بحران فلسطین، وجود حکومتهای فاسد، غربگرا و غیرمردمی تحت عنوان عوامل برونزا بررسیشدند و تأثیر انکارناپذیر آنها بر ظهور و پاگیری جریان بیداری اسلامی تبیینشد و این نکته در استدلال واضحشد که این پدیده و عوامل موجده آن، موضوعی محدود به حوادث یکی دو سال اخیر در برخی کشورهای مسلمان عربی نیست، بلکه قدمتی همپای جنبشهای اسلامی در یک قرن و نیم اخیر دارد و میبایست بیداری اسلامی فعلی را بهعنوان محصول این جنبشها و در ذیل آنها و با نگرشی اسلامی و نه غربی بررسیکرد. * . الغنوشی در سه دهه گذشته از ستایشگران و طرفداران انقلاب اسلامی بوده و در مناسبتهای متعدد انقلابی و اسلامی نیز به ایران سفر کرده است. با این وجود برخی اظهار نظرهایی اخیراً از وی نقل شده که حاکی از ابراز علاقه همزمان این شخصیت به الگوی حکومتی ترکیه است. به نظر میرسد چنین اظهاراتی بیش از آن که ناشی از چرخش فکری در امثال الغنوشی باشد، به دلیل فضاسازیهای گسترده علیه جمهوری اسلامی ایران به ویژه در جهان غرب و عرب است و رهبران کشورهای دستخوش بیداری اسلامی مایلند با چنین مواضعی، فضای حیاتی و بقای خود را توسعه داده و از شدت حساسیت نسبت به قدرتگیری جریان اسلامی در کشور خویش بکاهند. هرچند که دور از ذهن نیست که ترجیحات یک اندیشمند در مقام نظریهپردازی و مصلح سیاسی پس از به قدرت رسیدن و در مقام عمل دچار تغییرات و تعدیلات و مصلحتاندیشیهایی نیز شود.
|
|
مراجع | |
اسپوزیتو، جان.ال (1386)، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه محسن مدیر شانهچی، تهران: انتشارات باز.
ـ اسدی، علی و طهمورث غلامی (بهار1390)، «واکاوی بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه»، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، سال25، شماره 283، صص 60-40. ـ اسماعیلی، حمیدرضا (1386)، القاعده از پندار تا پدیدار، تهران: اندیشهسازان نور. ـ الغنوشی، راشد (1372)، حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلامی، ترجمه هادی خسروشاهی، تهران: موسسه اطلاعات. ـ امهطلب، مصطفی (1386)، «غفلت غربی و بیداری اسلامی: دو حرکت متعارض در دنیای معاصر»، فصلنامه 15خرداد، شماره 12، تابستان، صص 158-91. ـ پاشاپور،حمید (1382)، نهضتهای اسلامی؛ بازیگران جدید نظام بینالملل. تهران: موسسه اندیشهسازان نور. ـ حسنین هیکل، محمد (1362)، ایران: روایتی که ناگفته ماند، ترجمه حمید احمدی، تهران: انتشارات الهام. ـ حشمتزاده، محمد باقر (1387)، تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر کشورهای اسلامی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. ـ دکمجیان، هرایر (1377)، اسلام در انقلاب: جنبشهای اسلامی در دنیای عرب، ترجمه حمید احمدی، تهران: انتشارات کیهان ـ دهشیار، حسین (1390، الف)، «بهار عربی: شورش بر مدرنیته وارداتی»، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، سال 25، بهار1390، شماره 283، صص 11-4. ـ دهشیار، حسین (تابستان 1390، ب)، «جهان عرب: بنیادهای داخلی و بینالمللی؛ بیثباتی پردامنه». اطلاعات سیاسی و اقتصادی، سال 25، شماره 284، ص 18-4. ـ سجادپور، محمدکاظم (1390)، «گزارش هشتمین اجلاس خاورمیانه مؤسسه کوربر»، ماهنامه رویدادها و تحلیلها، سال 25، شماره 255، صص 23-17. ـ سعید، بابی (1379)، «هراس بنیادین: اروپامداری و ظهور اسلامگرایی»، ترجمه غلامرضا جمشیدیها و موسی عنبری، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه. ـ سردارنیا، خلیلالله (1388)، «موانع عدم پیشبرد دموکراسیسازی در شیخنشینهای خلیجفارس»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، شماره 59-58، ص32-5. ـ صدیقی،کلیم (1379)، نهضتهای اسلامی و انقلاب اسلامی ایران، ترجمه هادی خسروشاهی، تهران: انتشارات اطلاعات سیاسی و اقتصادی. ـ قوام، عبدالعلی (1384)، روابط بینالملل، نظریهها و رویکردها، تهران: سمت. ـ کپل، ژیل (1382)، پیامبر و فرعون، ترجمه حمید احمدی، تهران: انتشارات کیهان، چاپ سوم ـ گنجی، عبدالله (1388)، موج سوم بیداری اسلامی، تهران: مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور. ـ لوئیس، برنارد (1384)، مشکل از کجا آغاز شد؟تأثیر غرب و واکنش خاورمیانه. ترجمه شهریار خواجیان، تهران: نشر اختران، چاپ اول. ـ مطهری، مرتضی (1377)، نهضتهای صدساله اخیر، تهران: انتشارات صدرا. ـ نجاتی حسینی، محمود (1387)، «جهانیشدن امپریالیسم فرهنگی و اسلام سیاسی در خاورمیانه». فصلنامه مطالعات خاورمیانه، شماره 55-54، صص 94-65. ـ ولایتی، علیاکبر (1390)، بیداری اسلامی، تهران: بینا. ـ ولترنیگ، رابرت (1384)، «ریشههای محبوبیت اسلامگرایان»، ترجمه سعید گلکار. فصلنامه مطالعات خاورمیانه، شماره 42، صص 126-111. ـ یوسفاحمد، احمد (1380)، «جهان عرب در ابتدای قرن بیست و یکم»، ترجمه محمود موسوی بجنوردی. فصلنامه مطالعات خاورمیانه، شماره 27، صص 134-113. منابع لاتین - Menashri, David. (1990).The Iranian Revolution and the Muslim World.England: West view Press. سایتها ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با کارگزاران نظام و قشرهای مختلف مردم (11/6/1384)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی (9/6/1390)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در جمع سفرا و نمایندگیهای سیاسی ایران در خارج از کشور (7/10/1390)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در حرم مطهر رضوی (1/1/1390)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی درخطبه عربی نماز جمعه (15/11/1389)، پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با مسئولان نظام در روز عید مبعث (9/4/1390)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با معلمان و کارگران (10/2/1382)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت بیستمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی (ره) (14/3/1388)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار پایگاه نیروی دریایی ارتش در بندرعباس (1/5/1390)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ خطبه نماز عید فطر (10/7/1387)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با مسئولان نظام در روز میلاد پیامبر اکرم(ص) (2/12/1389)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین، (9/7/1390)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار مهمانان خارجى شرکتکننده در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) (13/3/1371)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در حرم مطهر حضرت امام خمینی (ره) (14/3/1390)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در جمع مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی (9/6/1390)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با مسئولان نظام در روز مبعث پیامبر اکرم (ص) (9/4/1390)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با مسئولان نظام و میهمانان خارجی شرکتکننده در مراسم دهه فجر در سالروز عید مبعث (13/11/1370)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با جمعی از دانشجویان (19/5/1390 )، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با جمعی از شعرا (24/5/1390)، پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در بیستمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) (14/3/1388)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با کاگزاران نظام و سفرای کشورهای اسلامی (6/2/1384)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در جمع مسئولان وزارت امور خارجه (25/5/1383)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی (26/6/1390)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در جمع مسئولان نظام در روز میلاد پیامبر اکرم (ص) (2/12/1390)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با مردم فارس (3/2/1390)، پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، بیانات رهبر انقلاب اسلامی در جمع بسیجیان استان کرمانشاه (22/7/1390). پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، http://www.leader.ir. ـ پیام رهبر انقلاب اسلامی به کنگره عظیم حج (5/9/1388) (پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری: http://www.leader.ir). |