۰
چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۱۴

میرزای شیرازی، پرچمدار نهضت استقلال طلبی عراق

میرزای شیرازی، پرچمدار نهضت استقلال طلبی عراق
میرزای دوم یا میرزای كوچك، از مراجع تقلید ایران و رهبر سیاسی نهضت استقلال طلبی عراق در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری. وی فرزند میرزا محب علی و نوه میرزامحمد علی، و برادرزاده قاآنی، شاعر معروف دوره ناصری است.
محمد تقی در 1256 ق در شیراز به دنیا آمد و در همان جا پرورش یافت. وی در 1271 ق به عراق رفت و در كربلا اقامت گزید و دروس ابتدایی و مقدمات را نزد افاضل آنجا خواند و در محضر درس ملا محمد حسین مشهور به فاضل اردكانی حاضر شد و دروس سطح خود را نزد او و سید علی نقی طباطبایی به پایان برد. در 1291 ق با دوست و هم مباحثه خود سیدمحمد فشاركی اصفهانی ، به همراه میرزا حسن شیرازی معروف به میرزای اول، یا میرزای بزرگ به سامرا رفت و در مجلس درس میرزا شركت كرد و از بزرگان شاگردان و اركان بحث او گردید و از دانش  او استفاده كرد ودر همان زمان از جانب میرزا حسن شیرازی برای گروهی از افاضل شاگردان میرزا،  به شیوه و روش وی درس می گفت و یكی از علمای بزرگ ثلاث (وی، سید اسماعیل صدر و سید محمد اصفهانی) در زمان میرزای بزرگ به شمار می رفت.

 پس از آنكه میرزای بزرگ در 1312 ق درگذشت نظر گروهی از مردم به رهبری دینی و سیاسی او متوجه گردید. او در سامرا به اقامه وظایف شرعی و تدریس و تربیت طلاب پرداخت و اهل علم در محضر درسش حاضر شدند. وی تا ماه صفر 1336 ق در سامرا اقامت داشت و سپس به كاظمین رفت و مدتی بعد در كربلا رحل اقامت افكند كه تا پایان عمر در آنجا ماند و به تألیف، تدریس و تربیت شاگردان خود پرداخت. پس از درگذشت آقا سید كاظم یزدی در 1337 ق مرجعیت مطلق شیعیان به او رسید.
 
میرزا محمد تقی شیرازی نظرات و اندیشه هایی دقیق داشت و در مطالب پیچیده و مسائل مشكل تأمل فراوان می كرد. وی همانند میرزای بزرگ و آخوند خراسانی، مرجعی بزرگ، روشن بین و آگاه به مسائل سیاسی جهان اسلام بود.
 
در 1329 ق پس از تجاوز نیروهای روس به شمال ایران و كشتار مردم بی گناه و آزادیخواهان، فتوایی در لزوم مقابله با متجاوزان روس صادر كرد. در آغاز جنگ جهانی اول در 1332 ق / 1914 م كه متفقین به دولت عثمانی اعلام جنگ دادند، وی نیز همانند دیگر علما و مراجع بزرگ عراق بر ضد تجاوزات متفقین به سرزمین های عثمانی، اعلام جهاد داد: «... چون در این ایام عفت فرجام هجوم كفار بر ممالك اسلامیه عیناً مشهود و بر احدی مستور نیست، پس بر كافه مسلمین لازم و واجب است كه كمر حمایت از اسلام را محكم بسته، درمقصد اتحاد و دفاع از استیلاء كفار و اعادی دین مالا ًو روحاً و نفساً ساعی و جاهد باشند تا این كه اسلام و ممالك اسلامیه از غلبه كفار، محروس و مشاهد مشرفه واذان و اقامه و نحو آنها كه از شعایر اسلام است مبدل به كنایس و نواقیس و نحو آنها كه از علایم عبده اوثان است نگردد...».

 پس از اشغال فاو توسط نیروهای نظامی انگلیسی كه مقدمه اشغال عراق بود، میرزا محمد تقی در سامرا سه فتوای جهادی دیگر صادر كرد وعموم عشایر و آحاد مسلمانان را به وحدت كلمه و مبارزه به هر صورت ممكن بر ضد اشغالگران انگلیسی دعوت نمود و فرزندش شیخ محمد رضا را به نیابت از خود جهت پیوستن به مبارزین و همراهی آنها در جبهه های جنگ، به كاظمین فرستاد.

 مهاجرت میرزا محمد تقی شیرازی به كربلا، موجب هماهنگی عملی بین علمای كربلا و نجف و تماس با عشایر و سازماندهی و آمادگی برای مقاومت در برابر اشغالگران گردید.

 بعد از پایان جنگ جهانی اول و اشغال عراق از سوی نیروهای انگلیسی (1336 ق)، قرار شد تا زیر نظر انگلستان، انتخاباتی صورت گیرد تا حاكم دست نشانده ای برای آن كشور انتخاب شود. این امر با مخالفت مراجع و علمای شیعه عراق مواجه شد. در كربلا شیخ محمد رضا، فرزند میرزا محمد  تقی شیرازی، سازمانی به نام «جمعیت اسلامی» ایجاد كرد كه روحانیون سرشناسی چون سید هبة الدین شهرستانی، عبدالكریم عوّاد، حسین قزوینی و دیگران در آن شركت داشتند. هدف این گروه مبارزه با قیمومیت انگلستان و آزادسازی عراق بود. آنان در نظر داشتند پس از استقلال، عراق را تحت ریاست پادشاهی مسلمان درآوردند.

 در آن هنگام میرزای شیرازی در راستای این حركت، فتوایی در 20 ربیع الاول 1337 ق بدین شرح صادر كرد: «هیچ مسلمانی حق انتخاب و اختیار غیر مسلمان را برای حكومت و سلطنت بر مسلمانان ندارد». این فتوا هنگامی صادر شد كه اهالی كربلا و علمای آن،  دو دسته بودند: گروهی با سلطه انگلستان موافق و عده ای مخالف بودند. موافقان به خاطر ترس از رسوایی، تمایل خود را به انگلیس و كارگزاران آن را آشكار نمی كردند. میرزا همچنین به گسترش طرح مسأله استقلال عراق و مقاومت در برابر اشغال آن سرزمین توسط انگلیس در عرصه عربی و بین المللی پرداخت. وی به همراه تعدادی از علما نامه ای برای شریف حسین، حاكم حجاز ارسال نمود و از او خواست تا از جنبش استقلا ل طلبی مردم عراق حمایت كند. نامه دیگری نیز به امیر فیصل در دمشق فرستاد كه در آن علاوه بر تقاضای حمایت از خواست مردم عراق، درخواست كرد تا از طریق رسانه های آزاد در سراسر جهان و گفتگو با دولتمردان اروپا و امریكا، خبر تجاوز و اشغال عراق را منتشر كند. همچنین در نامه ای كه به همراه شیخ الشریعه اصفهانی به رئیس جمهور وقت امریكا نوشت، تمایل مردم عراق    به عنوان یك ملت مسلمان    را به انتخاب دولت جدید و مستقل عربی    اسلامی و انتخاب پادشاهی مسلمان، مقید به مجلس شورای ملی به اطلاع او رساندند.

 هنوز مدت كوتاهی از آغاز فعالیت جمعیت اسلامی نگذشته بود كه انگلستان تصمیم به دستگیری و تبعید اعضای فعال آن گرفت و درذیقعده 1337 ق شش تن از سران آن جمعیت بازداشت و از آنجا به بغداد فرستاد تا به هندوستان تبعید شوند.

 میرزای شیرازی پس از آگاهی از این حادثه، نامه ای برای «آرنولد ویلسون» حاكم انگلیسی عراق نوشت و ضمن اعتراض به تبعید آن عده، درخواست آزادی آنان را نمود. ویلسون در پاسخ، تبعید آنان را توجیه كرد و وقتی نامه وی به میرزا رسید، بسیار افسرده شد و اعلام داشت كه به ایران مهاجرت می كند تا از آنجا فتوای جهاد بر ضد انگلستان را صادر نماید. چون این خبر منتشر شد، نامه های بسیاری مبنی بر همراهی با میرزا برای مهاجرت به ایران از نجف و كاظمین و دیگر شهرها ارسال گردید. این اقدامات باعث شد كه تبعید شدگان در كمتر از چهار ماه به وطن خویش بازگردانده شوند.

 1338 ق / 1920 م. دوران جدیدی از تلاش، جهت توسعه دامنه مقاومت و آمادگی برای مقابلة فراگیر علیه اشغالگری انگلیس آغاز شد. میرزای شیرازی به عنوان اولین گام، طی فتوایی در9 جمادی الثانی 1338 ق / اول مارس 1920 استخدام یا كار كردن در ادارة قیمومت انگلیس را برای مسلمانان تحریم كرد و به دنبال آن تعداد زیادی از كاركنان آنجا استعفا دادند و این روند به مرور زمان افزایش یافت.

 اندكی پیش از آن به درخواست میرزا در اواخر جمادی الاول 1338 ق نشستی محرمانه در شهر نجف با حضور شمار زیادی از علما و روسای عشایر و رهبران فرات میانه تشكیل شد كه طی آن قرار شد، حمله ای سراسری توسط نیروهای مردمی بر ضد اشغالگران انگلیسی آغاز شود.

 در 15 شعبان 1338 ق/ 3 مه 1920 م. اجتماع بسیار محرمانه ای در منزل میرزای شیرازی به ریاست وی تشكیل شد. اجتماع كنندگان بعد از بحث و گفتگوی فراوان در مورد اتخاذ یك طرح و خط مشی ثابت و فراهم نمودن شرایط انقلاب فراگیر علیه انگلیس، تصمیم گرفتند و در پایان با حضور میرزا، به قرآن كریم سوگند یاد كردند كه آماده پاسخگویی به ندای دین و میهن خود و اطاعت از رهنمودهای رهبرشان باشند.

 موضعگیری میرزا در قبال اشغال عراق حاوی دو نكته مهم بود: اول، ضرورت وحدت مسلمانان شیعه و سنی؛ و دوم ضرورت تلاش همه نیروها در سراسر كشور در برابر اشغالگران.

 به دنبال پاره ای تحركات انقلابیون مسلمان در بغداد، «بالفور» حاكم انگلیسی آن شهر چند تن از رهبران مهم این جنبش را احضار كرد و به شدت مورد توبیخ و تهدید قرار داد. جعفر ابوالتمن، از رهبران مزبور نامه ای به میرزای شیرازی نوشت و از وی یاری طلبید. میرزا در پاسخ وی نوشت: «از بابت اتحاد كلمه  مردم بغداد و خیزش علما و بزرگان و روسای آن دیار به منظور مطالبه حقوق مشروعة ملت و اهداف مقدس شادمان گشتیم. خداوند كوشش تو و برادران و نزدیكانت را پاداش دهد و آرزوی ما و علمایی را كه به جمع شما شتافتند و به واجبات اسلامی خویش قیام كردند، برآورده سازد...».

 همچنین پس از توسعة دامنه مبارزه در بغداد و به دنبال كشته شدن یكی از تظاهركنندگان به دست نیروهای اشغالگر انگلیس، میرزای شیرازی در 10 رمضان 1338 / 29 مه 1920 پیامی برای مردم عراق فرستاد: «بدانید كه برادران شما در بغداد و كاظمین به برگزاری اجتماع و تظاهرات مسالمت آمیز اتفاق نظر پیدا كرده اند. جماعتی بسیار با رعایت امنیت و آرامش به تظاهرات مذكور اقدام ورزیده اند. هدف آنان از این كار، مطالبه حقوق مشروعه خویش است كه انشاءالله برقراری حكومت اسلامی و استقلال عراق را در پی خواهد داشت. این هدف بدین صورت محقق می شود كه هر ناحیه ای گروهی را برای مطالبه حق خویش به پایتخت عراق یعنی بغداد اعزام كند در حالی كه همگان وحدت كلمه دارند. بر شما بلكه بر تمامی مسلمانان است كه آغاز این حركت شریف، با یكدیگر اتفاق داشته باشید و از اخلال در امنیت و مخالفت و مشاجره با یكدیگر بپرهیزید. چون تفرقه به مقاصد شما ضرر می زند و حقوقتان را كه اینك زمان دستیابی به آن است، ضایع می كند...».

 حزب «حرس» پس از دستیابی به نامه عمومی آن را در تیراژ وسیعی به چاپ رساند و در بغداد و كاظمین و دیگر نقاط عراق توزیع كرد.در 10 رمضان 1338 ق پانزده تن از بزرگان بغداد به نمایندگی اهالی آن شهر برای مذاكره با ویلسون (حاكم انگلیسی عراق ) درباره حقوق مشروع خویش نزد وی رفتند. در پی آن،  شخصیت های معروف كربلا و نجف نیز به چنین اقدامی دست زدند. میرزای شیرازی هنگامی كه از این موضوع با خبر شد، نامه هایی به این نمایندگان نوشت و در آن توصیه كرد كه در مطالبه حقوق مردم عراق، واهمه ای به خود راه ندهند.

به رغم این اقدام، استعمارگران تصمیم به بازداشت سران حركت  های ضد انگلیسی و در رأس آنان شیخ محمد رضا، فرزند میرزای شیرازی گرفتند كه آنها را ر هبری كننده این تحركات در فرات وُسطی می دانستند. «میجر بولی» فرماندار انگلیسی حلّه مأمور این كار شد. وی با اعزام قوای بسیار، شهر و راه های ورودی آن را محاصره كرد و برای توجیه اقدام خود نامه ای به میرزای شیرازی نوشت و هدف از این كار را حفظ امنیت و دستگیری اشراری كه قصد فساد و غارت اموال و ایجاد رعب و وحشت دارند، ذكر نمود. میرزا پس از دریافت نامه و مشورت با مشاوران خود نامه ای به خط شیخ مهدی خالص در پاسخ حاكم انگلیسی حلّه نوشت و ضمن حملاتی به او و اقداماتش از جمله نوشت: «به حاكم سیاسی حله میجر بولی كه خداوند هدایتش كند. نامه شما را خواندیم و از مضمون آن دچار شگفتی زیادی شدیم. زیرا فراخوانی نیروهای نظامی برای مقابله با افرادی كه حقوق حیاتی و مشروع خویش را مطالبه می كنند، غیر معقول است و به هیچ وجه با اصول عدل و منطق همخوانی ندارد... هم اكنون می  خواهم تا این پیام را به شما برسانم كه توسل به نیروهای نظامی برای سركوبی خواسته های مردم، مخالف عدل و اداره كشور است و چنانچه این بار نیز از گفتگو با ما سرباز زنید، توصیه من به مردم مبنی بر رعایت آرامش از ریشه ملغی می شود و من، مردم و تصمیماتی را كه می گیرند به خود رها می كنم. در این صورت مسئولیت همه پیامدهای سوء بر عهده تو و یارانت خواهد بود...».

 با این وجود استعمارگران انگلیسی درصدد مرعوب كردن مردم برآمدند و شیخ محمد رضا و یازده تن از همفكران و فعالان انقلاب را دستگیر و به جزیره «هنگام» تبعید كردند. اما تبعید آنها شور و هیجان بیشتری در میان مردم به وجود آورد و آتش انقلاب شعله ور گردید و خشم مردم فرات وُسطی را برانگیخت.

به گفته خالصی زاده: «نامه هایی از روسای قبایل به دست ما رسید كه نوشته بودند انگلستان لشكری را برای دستیگری آنان فرستاده است و چاره ای جز مقاومت و یا تسلیم نمانده است، لذا از آیت الله میرزای شیرازی كسب تكلیف كرده بودند. میرزا به من دستور داد این پاسخ را كه خلاصه اش از این قرار است به آنان بنگارم: «من برای استقلال عراق، فرزند و كلیه كسانی را كه در نزدم عزیز و گرامی بودند، فدا كردم. اینك آماده ام كه جان خود را كه همه دارایی من است فدا كنم. اما شما! چنانچه انگلستان بر غصب حقوقتان اصرار دارد و به جنگ و مقابله با شما برخاسته است، واجب است با تمام قدرت از خود دفاع كنید و تن در دادن و تسلیم شدن در مقابل آنان حرام است.» پس از انتشار نامه میرزای شیرازی، میان عشایر و انگلیسی ها جنگ سختی درگرفت.

 میرزا شرایط را برای آغاز رویارویی سراسری و انقلاب علیه اشغالگران آماده یافت، لذا در پاسخ استفتاهایی مبنی بر استفاده از اسلحه در قبال اشغالگران فتوای دفاعیه را به این شرح صادر نمود: «مطالبة حقوق بر عراقیان واجب است و بر آنان واجب است در ضمن درخواست های خویش رعایت آرامش و امنیت را بنمایند و در صورتی كه انگلستان از پذیرش درخواست هایشان خودداری ورزد، جایز است به قوه دفاعی متوسل شوند».
 همچنین طی فتوایی كه برای تمام مسلمانان فرستاد، آنها را به مقاومت در برابر انگلیسی ها و بیرون راندنشان از سرزمین های اسلامی دعوت كرد.

 در 23 شوال 1338 ق / 11 ژوئیه 1920، روسای «مشخاب» قیام خود را علیه قوای متجاوز انگلیس اعلام داشتند و به دنبال آن، منطقه «شامیه» نیز عَلَم مخالفت با اشغالگران برافراشت. با اوجگیری انقلاب، كربلا مركز ثقل حركت های انقلابی شد كه ابتدا روسای عشایر فعال در انقلاب، در آن مرتباً تردد داشتند؛ اما پس از حوادث «رازنجیه» كه مسلمانان 84 شهید و صدو 154 مجروح، و انگلیسی ها 20 كشته و 60 مجروح و 318 مفقود داشتند، اهالی كربلا با حمله به فرمانداری و تصرف آن، رسماً به انقلاب پیوستند و پس از آزادی شهر به دست انقلابیون در 29 شوال 1338 ق به منزل میرزا محمد تقی شیرازی رفتند و درباره نحوه اداره شهر با وی مذاكره كردند. در پی آن مقرر شد شهر توسط دو مجلس اداره شود: مجلس علمی و مجلس ملی. اهداف مجلس علمی رسیدگی به امور دینی و ترویج آن، و حكمیت در منازعات داخلی شهر و عشایر بود. این مجلس متشكل از سید هبةالدین شهرستانی، سید ابوالقاسم كاشانی، میرزا احمد خراسانی، سید حسین قزوینی و میرزا عبدالحسین شیرازی (فرزند میرزای شیرای) بود. مأموریت مجلس ملی، گرفتن مالیات از مردم، تعیین مسئولان نظامی و اداری و برقراری امنیت در شهر و راه های اطراف و مانند آن بود. اعضای این مجلس هفده تن بودند و آیت الله شیرازی وظیفه نظارت بر دو مجلس را بر عهده داشت.

میرزا محمد  تقی شیرازی، مرجعی عالم، متقی و آگاه بود و به فارسی و عربی اشعار زیبایی می سرود و همانند جدش (میرزا محمد علی)، «گلشن» تلخص می كرد.

وی در 13 ذیحجه 1338 ق در هشتاد سالگی در حساس ترین و بحرانی ترین دوران انقلاب، در كربلا درگذشت. جنازه او در میان شیعیان عزادار عتبات تشییع شد و شیخ  الشریعه اصفهانی بر او نماز خواند و در یكی از حجره های زاویه جنوبی صحن حسینی دفن گردید. به مناسبت فوت او مجالس ختم متعددی در بیشتر شهرهای شیعه نشین برگزار و تعطیل عمومی اعلام شد. شعرا و ادبا نیز در مرگ او قصاید متعددی سرودند. از آثار اوست:
شرح مكاسب شیخ مرتضی انصاری؛ شرح منظومه رضاعیه سیدصدرالدین عاملی؛ رساله در خلل؛ القصائد الفاخرة فی مدح العترةالطاهرة.

 
مرجع : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
کد مطلب : ۷۶۶۲۸۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما