۰
چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۲۰
تضاد گفتمانی و مانعیت در سلطه

چرایی دشمنی آمریکا و متحدان آن با انقلاب اسلامی ایران

چرایی دشمنی آمریکا و متحدان آن با انقلاب اسلامی ایران
انقلاب اسلامی ایران که در بهمن سال 1357  به پیروزی رسید ، اینک در سی و نهمین سالگرد خود قرار گرفته است. این انقلاب، در طول 39 سال گذشته  پیوسته، مورد انواع توطئه ها و اقدامات خصمانه آمریکا و متحدان آن قرار داشته است. دشمنی و اقداماتی که همچنان ادامه دارد. اما چرا؟ دلایل اصلی این مسئله کدامند؟
 
این دلایل را باید در ویژگیهای بنیادین و گفتمانی همچنین اصول و قواعد عملی حاکم بر غرب و برخی کشورهای در منطقه دانست. گفتمان جدید انقلاب اسلامی ایران، در اندیشه و باورهای دینی خود که یکسره در چهارچوب دین، تبیین می گردد، بطور کلی بر دو مؤلفه اساسی: «حاکمیت دین» و «حق مردم در تعیین سرنوشت» با تفسیر و تشریح خاص خود، تأکید دارد. در عرصه حاکمیتی  و حکومتی، دیگر مؤلفه ها و ویژگیهای این گفتمان را باید در قالب همین دو مؤلفه جسجو نمود.
1- «حاکمیت دین»:
انقلاب اسلامی، همانگونه که در نام آن قید شده، خود بر اساس، اسلام و اوامر الهی شکل گرفت و می خواهد دین  و احکام الهی را بر جامعه بشری حاکم نماید و جامعه ای اسلامی بسازد. خداشناسی و انسان شناسی آن نیز بر آمده از دین است. یک مسلمان،پیش از این خدا را با عقل خویش یافته است اما برای شناخت بیشتر، سراغ خود خدا می رود و از او می خواهد که خویش را بیشتر معرفی نماید. سپس از او می خواهد که کل هستی ، بویژه «انسان» را معرفی کند. فرد مسلمان، خدا باور و در هر موضوعی تسلیم اراده او می باشد. مطابق جهان بینی اسلامی، جهان هستی و بویژه انسان، بیهوده و بی هدف آفریده نشد است. انسان موجودی مکلف است. در کلیات و جزئیات،خداوند اختیارات و تکالیف و به عبارتی حدود او را مشخص نموده است. آنجا که مختار است، همان اختیار را مطابق دین یافته است. پس در هیچ جزئی از زندگیش، بی تعریف و رها نیست. مطابق تکالیف و آموزه های دینی، هر مسلمان در قالب اختیارات و تکالیفش، باید با عمل به دین – که تربیت و تعالی او را در نظر دارد-  بهترین زندگی در دنیا و آخرت و بالاتر از آن کمال و قرب الهی(معرفت صحیح نیز پاکی و مراتب بالای روحی) را برای خویش تدارک ببیند.
در حالی که منظومه فکری و معرفتی حاکم بر غرب مسیحی، بشر یافت و متکی بر عقل صرف مادی و انسانی  است. اگرچه در بخشهایی کلام خداوند را نیز – همانگونه که یافته است- دارد. خدای مسیحیت، عمده  فرموده هایش در طهارت روح  فرد می باشد و عرصه حاکمیت و حکومت و یا تخت و تاج را فراموش کرده   و یا وانهاده است. از همین روی، انسان غربی، تاج گذاشته ، بر تخت نشسته و آنگونه که تمایل دارد بر خویشتن ، حکومت می کند. پس خود تعیین می نماید که راه و مقصد کدام است. مقصد نهایی، لذت هرچه بیشتر و برای لذت هرچه بیشتر، ثروت هرچه بیشتر  و این آخر زندگی دنیایی است.
 
2- «حق مردم تعیین سرنوشت»:
 مطابق دین، مردم در عرصه زندگی خویش، حق تعیین سرنوشت در چهارچوب دین را دارا می باشند. عبارت «جمهوری اسلامی»، مؤید همین معنا می باشد. جمهوریت در مفهوم اراده و خواست مردم، اسلامیت در مفهوم  درچهارچوب احکام الهی بودن و یا همان حاکمیت دین. اما در نظامهای لیبرال و دمکراسیهای حاکم بر غرب، مردم، حق تعیین سرنوشت بدون دخالت خداوند را دارند. زیرا تاج و تخت و یا حاکمیت - و در نتیجه، حکومت- از آن مردم است. بر جامعه، هر آنچه که مردم بخواهند، حاکم است و نه خداوند. حتی اگر مردم، خلاف احکام الهی را بخواهند.
 
دین اسلام که در جامعه اسلامی ، حاکمیت دارد، مجموعه تکالیفی را در عرصه داخلی و خارجی، بر دوش مردم  و حکومت قرار می دهد. برخی از این تکالیف که از جمله، مهمترین مؤلفه ها و ویژگیهای گفتمانی را در عرصه سیاسی(داخلی و خارجی) در بر می گیرند، عبارتند از:عدالت محوری، ظلم ستیزی،  و حمایت از مظلوم. ضمن اینکه مطابق دستورات دین، این تکالیف، محدود به حدود جفرافیایی و مرزهای ملی امروزی نمی شوند. اگرچه  دین با نگاهی واقع گرایانه، اصل تکالیف را مشروط به توانایی فرد و یا جامعه می داند و همین مسئله می تواند حدود برخی تکالیف را در شرایط عدم امکان، در مرزهای ملی ترسیم نماید و شاید حدودی در داخل مرزهای اسلام. بطور کلی ، دین، احکام  الهی را در تمام زمانها و مکانها و حتی فراتر از کره خاکی، جاری و نافذ می بیند. در حالی که چنین مؤلفه هایی در غرب، مفهومی ندارند.
 
بنا بر این رابطه بین دو گفتمان سیاسی اسلامی و گفتمان لیبرال- دمکراسی،اساساً و غالباً رابطه تضاد است. گفتمان انقلاب اسلامی، گفتمان جدیدی است که مؤلفه ها و حرفهای جدیدی  در عرصه حیات و بویژه در عرصه سیاسی دارد که به دلیل انطباق با عقل و فطرت بشری،از جذابیت بالایی برخوردار است و به همین دلیل، ایالات متحده آمریکا و متحدان غربی آن، گفتمان و دست آوردهای تمدنی خود را در خطر می بینند. نیز به همین دلیل سرسختانه خود را در دشمنی با آن قرار داده اند.
 
بیداری ملتها که متأثر از این انقلاب نیز می باشد همچنین گسترش فرهنگ مقاومت در برابر ظلم و ستمِ حاکمانِ غیر مردمی و مستبد در داخل، نیز مقاومت و ستیز با دولتهای استکباری و سلطه جوی غربی – که نمود بارز آن مقاومت شکل گرفته و هویت یافته در منطقه غرب آسیا می باشد- دولتهای غربی و متحدان منطقه ای آن را سخت به هراس و تکافو انداخته است. دولتهای غربی و در رأس آنها ایالات متحده آمریکا احساس می کنند که انقلاب اسلامی ایران با آموزه های خاص خود علاوه بر اینکه مانع ستمگری و چپاول چند صد ساله آنها در جهان بویژه جهان اسلام می باشد، میراث تمدنی آنها را به چالش کشیده و در مخاطره قرار داده است. حکومتهای  غیر مردمی و وابسته به غرب  در برخی کشورهای مسلمان منطقه نیز پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران سخت به هراس افتادند و برای مقابله با آن دست در دست دشمنان اسلام گذاشتند.چرا که اساساً نگران قدرت نامشروع  خویش هستند. شکل گیری  یک نظام اسلامی و مردمی، خطر بزرگی به نظام سیاسی و حکومت آنها خواهد بود که نه اسلامی است و نه مردمی بلکه ضد اسلامی و ضد مردمی است. این در حالی است که مردم، مسلمان هستند و علاقمند به حاکمیت دین در جامعه خود می باشند. 
 
موضوع درگفتمان انقلاب اسلامی در گفتمان لیبرال - دمکراسی
حاکمیت از آن خداست از آن ملت است
حق تعیین سرنوشت در دست مردم(امت) در چهارچوب دین در دست ملت
هدف و مقصد نهایی سعادت دنیوی و اخروی بشر لذت هرچه بیشتر مادی ملت
روش عمل مطابق با حدود الهی
نیز قواعد عقلی منطبق با آن
مطابق با قواعد علمی و عقل مادی
 
مرجع : الوقت
کد مطلب : ۷۶۶۲۹۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما