۰
شنبه ۱۵ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۳۹
سیاست امریکا از بین‌المللی‌گرایی لیبرال اوباما به ملی‌گرایی افراطی ترامپ چرخش کرده است

دکترین خروج امریکا

دکترین خروج امریکا
ایالات متحده پس از آنکه در اکتبر سال گذشته میلادی (۲۰۱۸) ترتیبات خروج از سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی ملل متحد را فراهم آورد، سرانجام در اولین روز سال جدید میلادی به صورت رسمی از این نهاد بین‌المللی خارج شد. کاخ سفید به رهبری دونالد ترامپ در بیان چرایی این خروج اعلام کرد سازمان یونسکو به دلیل آنچه وی اقدامات ضداسرائیلی و حمایت از فلسطین خواند، فاقد کارایی لازم است. خروج امریکا در حالی انجام گرفت که این کشور از سویی از مهم‌ترین کشور‌های مؤسس ترتیبات بین‌المللی این‌چنینی است و از طرف دیگر نیز طی بیش از ۲۰ سال گذشته و به طور مشخص از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۸ حتی از پرداخت حق عضویت خود در سازمان یونسکو نیز خودداری کرده است. سیاست خارجی امریکا طی حدود دو سال گذشته از دوره ریاست جمهوری ترامپ رویکردی مبنی بر خروج از نهاد‌های بین‌المللی و توافقنامه‌های دوجانبه و چندجانبه را در پیش گرفته که در اصطلاح به «دکترین خروج» نیز معروف شده است. به رغم تفاوت دیدگاه‌ها در موقتی بودن این مسئله برای واشنگتن یا راهبردی بودن آن، این رویکرد ریشه در اصول کلان سیاست خارجی امریکا در دوره جدید دارد.

نکته مشخص در اینجا تغییر رویکرد کلان سیاست خارجی امریکا از بین‌المللی‌گرایی لیبرال در دوره اوباما به وجود واقع‌گرایی به انضمام ملی‌گرایی افراطی با تأکید بر انزواگرایی برتری‌طلب و یکجانبه‌گرایی در دوره کنونی است. باراک اوباما از نهاد‌های بین‌المللی به ویژه نهاد‌های تابع سازمان ملل متحد در جهت ایجاد اجماع در راستای تأمین منافع خارجی امریکا استفاده می‌کرد، اما اکنون ترامپ معتقد است سازمان‌های بین‌المللی تا جایی مطلوب تلقی می‌شوند، که تنها در خدمت منافع امریکا قرار گیرند؛ در غیر این صورت عضویت در آن‌ها نه تنها غیرضروری بلکه نوعی محدودیت برای ابزار‌های قدرت ایالات متحده نیز به حساب می‌آید. این رویکرد ترامپ دارای سه معنای به‌هم پیوسته و البته واقع‌گرایانه است. در درجه اول از نظر وی در جهانی که بسیاری از واحد‌های آن از جمله دولت امریکا نمی‌توانند حتی در کوچک‌ترین مسائل در بین خود به تفاهم دست یابند و اصولاً بسیاری از دولت‌ها فهم مشترک و مفهوم منافع جمعی در قالب سازمان‌های بین‌المللی را قبول ندارند، تنها راهی که باقی می‌ماند، تکیه بر منافع فردی صرف است. در درجه دوم ترامپ، امریکا را ابرقدرتی می‌داند که قادر است با تکیه بر ابزار‌های قدرت خویش از قبیل: ابزار‌های نظامی، اقتصادی و... ترتیبات بین‌المللی را نادیده گرفته و رأساًَ به امور مختلف بپردازد. به عبارتی، قدرت امریکا باعث می‌شود تا بتواند به اهداف خود دست یابد و فارغ از قید و بند نهاد‌های جهانی سلطه خود را برای مدت طولانی‌تری حفظ کند. در درجه سوم این رویکرد ترامپ مصداق تأکید بر اصل خودیاری از سوی دولت‌ها در نظام بین‌الملل آنارشیک کنونی است. از نظر ترامپ از آنجا که نهاد‌های بین‌المللی نظیر یونسکو محدودیت‌های مختلفی را بر امریکا اعمال می‌کنند، بنابراین خروج از آن‌ها یکی از وجوه بقای امریکا به عنوان ابرقدرت است و لازمه آن نیز خودیاری است. به عبارتی از آنجا که امریکا به عنوان یکی از واحد‌های نظام بین‌الملل از میزان قدرت رقبا بی‌اطلاع است و طی چند سال اخیر به شدت درگیر موازنه با رقبا در موضوعات مختلف شده است، تأکید بر توانایی‌های خویش به جای تکیه بر سازمان‌های بین‌المللی بهترین گزینه به نظر می‌رسد. این مسئله همچنین به این کشور اجازه می‌دهد در هر زمان و در هر نقطه که منافعش اقتضا کند وارد عمل شود و برعکس در جایی که منفعتی برایش متصور نیست از دخالت بپرهیزد.

مشخصه دیگری که رفتار ترامپ در خروج از یونسکو و سایر نهاد‌ها را توضیح می‌دهد، ملی‌گرایی محافظه‌کارانه و افراطی است. مخالفت ترامپ با توافقنامه‌های تجارت آزاد مانند نفتا و پیمان تجاری اقیانوس آرام، کاهش قابل توجه بودجه کمک‌های خارجی امریکا، کاهش تعهدات خارجی امریکا در قبال اتحاد‌هایی همچون ناتو و حتی عربستان سعودی و حمایت وی از افزایش بودجه نظامی و در نتیجه افزایش قدرت نظامی امریکا، مؤید همین ملی‌گرایی افراطی است. این ملی‌گرایی ترامپ همچنین باعث می‌شود تا بر حفظ و گسترش بیش از پیش منافع ملی امریکا از طریق نوعی انزواگرایی برتری‌طلب پافشاری کند. انزواگرایی برتری‌طلب به جای محدودسازی نقش امریکا در نظام بین‌الملل، به دنبال صیانت از هژمونی جاری این کشور و نیز جلوگیری از بروز هرگونه چالش در برابر آن است و باعث شده امریکا تمایلی به افزایش همکاری‌ها و تعاملات در سطح بین‌المللی نداشته باشد. یکجانبه‌گرایی روی دیگر رویکرد امریکا در خروج از نهاد‌های بین‌المللی است. یکجانبه‌گرایان از اساس با عضویت و همکاری امریکا در نهاد‌های بین‌المللی به علت کاهش آزادی عمل این کشور مخالف هستند؛ بنابراین از آنجا که از نگاه آنان تعهدات بین‌المللی همواره می‌تواند رفتار دولت‌ها را بر مبنای قوانین بین‌المللی و هنجار‌ها و قواعد جهانی محدود سازد، تکروی امریکا بر همکاری با دیگر کشور‌ها و یا توافق‌های بین‌المللی ترجیح دارد.

فوری‌ترین نتیجه این رویکرد ترامپ را نیز می‌توان به خطر انداختن صلح و امنیت بین‌المللی ارزیابی کرد. خروج ترامپ از نهاد‌های بین‌المللی که هدف غایی آن‌ها حفظ صلح و امنیت بین‌المللی است، بیش از پیش نشان می‌دهد که امنیت برای وی به مثابه یک کالا است. نهاد‌های بین‌المللی با وجود کاستی‌هایی که اغلب دارند، در شرایط کنونی تنها مرجعی هستند که فراتر از دیدگاه‌ها و منافع دولت‌ها تصمیم‌های لازم را برای کاهش ناامنی بین‌المللی اتخاذ می‌کنند، اما دولت امریکا تمایلی به تبعیت و اقدام در چارچوب این نهاد‌ها ندارد. نتیجه دیگر این موضوع را باید گسترش تعهد امریکا در قبال رژیم صهیونیستی در مقابل سایر متحدین این کشور دانست. ترامپ در واکنش تند خود نسبت به قطعنامه ۲۳۳۴ شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر محکومیت فعالیت شهرک‌سازی رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی در دسامبر ۲۰۱۶ اعلام کرد پس از آغاز ریاست جمهوری او اجازه نخواهد داد بی‌احترامی به این رژیم ادامه یابد. نتیجه این رویکرد به نوعی خود را در خروج امریکا از یونسکو نشان داد. در مجموع باید گفت: رویکرد این‌چنینی دولت امریکا باعث شده نقش سازمان‌های بین‌المللی به مراتب در استقرار صلح بین‌المللی و حل معضلات نظام بین‌المللی کم شود. در این بین دولت‌های ملی‌گرایی همچون ترامپ هیچ ارزشی برای ساز و کار‌های بین‌المللی در مقابل منافع امریکا و رژیم صهیونیستی قائل نیستند و این سازمان‌ها را به عنوان بخشی از مشکل می‌پندارند تا بخشی از راه‌حل.
 
سجاد مرادی‌کلارده
مرجع : جوان آنلاین
کد مطلب : ۷۷۰۳۴۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما