شکست داعش در کانون اول بحران منطقه یعنی سوریه و عراق طی یکسال گذشته، برای آسیای مرکزی که سومین نقطه در جهان در تامین مبارزان خارجی در مناقشات عراق و سوریه به شمار میرفت و از سال 2012 در مجموع و بنابر آمار رسمی، بالغ بر 4000 جنگجوی افراطی سرزمینهای خود را در این کشورها میدید، معنای دیگری دارد.
برخی مقامات امنیتی این کشورها در روزهای اخیر اعلام کردهاند که ممکن است بسیاری از آنها طی ماهها و حتی سالهای آینده به میهن خود بازگشته و باعث ایجاد بی ثباتی در سرتاسر آسیای مرکزی شوند. البته در این میان، معدود حوادثی نیز اتفاق افتاده است که در جدی ترین آن میتوان به حمله عناصر داعش به گردشگران خارجی در تاجیکستان اشاره کرد.
در عین حال، چندین عامل نشان میدهد که ممکن است چنین بازگشت سیستماتیک و تهدیدآمیزی از سوی مبارزان، عینیت خارجی به خود نگیرد. سناریوهای دیگری نیز قابل تصور است که براساس آنها میتوان سمت و سوگیری حرکت جغرافیایی داعش را بر اساس آن به آزمون گذاشت اما نکته محوری، نقدی بر امکان بازگشت جنگجویان خارجی بنابر استناد به تعداد بالای آنان و همچنین اقتضائات اقتصادی-اجتماعی-سیاسی کشورهای این منطقه در نگاهی مقایسهای با سایر کشورهای درگیر در مسئله بازگشت جنگجویان است.
به عبارت دیگر، دلایلی که در آسیای مرکزی از آن بعنوان احتمال بازگشت جنگجویان و فعال شدن داعش از آن یاد میکنند (شامل تعداد مبارزان، نزدیکی به کانونهای بحران، وجود یا عدم وجود فقر اقتصادی و فرهنگی و ...) در دیگر کشورهای منطقه و جهان که درگیر مسئله حضور جنگجویانشان در سوریه بودند، نیز با قوت و شدت بیشتری قابل مشاهده است اما تنها مقامات کشورهای آسیای مرکزی هستند که بنابر دلایلی عمدتا امنیتی، سعی بر پررنگ جلوه دادن خطر بازگشت جنگجویان داشته بگونهای که در شرایط امروز، همچنان آسیای مرکزی را در بالاترین سطح رسمی، میتوان یکی از گزینههای سرایت بحران و ناامنی در منطقه و جهان دانست.
مقدمه
داعش از سال 2013 چشمانداز اقدامات تروریستی در خاورمیانه را تغییر داد و اثرات ملتهبی در سرتاسر جهان ایجاد کرد. همچنانکه بازاریابی ماهرانه این گروه، دامنه بزرگتری را نسبت به سازمانهای دیگر افراطی خشونت آمیز مانند القاعده بوجود آورد و شاید به همین علت؛ شمار جنگجویان آسیای مرکزی در میان سازمانهای افراطی خشونت آمیز در عراق و روسیه رقمی قابل تامل داشته و بالغ بر 17 درصد از مبارزان خارجی حاضر در آن جا را تشکیل میداد.
هرچند منطقه آسیای مرکزی تنها 5 درصد از مسلمانان جهان را به خود اختصاص داده است و از همین رو، از آغازین روزهای انتشار اخبار حضور این تعداد جنگجوی آسیای مرکزی در سوریه، حساسیتهایی نسبت به آینده امنیت منطقه نیز مطرح شد.
در همین رابطه برای اولین بار، در گزارش مربوط به گروه بینالمللی بحران در اوایل سال 2015 به بزرگی ریسک در اثر بازگشت اجتناب ناپذیر این مبارزان آسیای مرکزی اشاره شد و مطرح گردید که دولتها از خطرات موجود اطلاع دارند، اما به درستی خود را برای رویارویی با آن آماده نکرده و در عوض، از پیش بینی تهدید برای تشدید برنامههای سیاسی داخلی و کاستن از آزادیهای مدنی بیشتر استفاده میکنند.
در واقع، تهدید از جانب مراجعان افراطی وجود داشته و دارد، اما دولتهای آسیای مرکزی درباره آن به بیشتر اوقات مبالغه کرده و برای مشروعیت بخشیدن به معیارهای سرکوب کننده، به ترس و واهمه مردم دامن زدهاند.
البته به اعتقاد بسیاری؛ تعداد جنگجویانی که از آسیای مرکزی در عراق و سوریه جنگیدهاند، نشانه محض یا حتی بهترین علامت برای ریسک حمله از سوی آنان به شمار نمیرود. در حال حاضر و پس از گذشت یکسال از آخرین تحولات مربوط به داعش در منطقه خاورمیانه؛ بسیاری از مبارزان خارجی آسیای مرکزی به نظر میرسد ایده بازگشت به میهن خود را ندارند و برخی از آنها برای رسیدن به آمال خود همچنان در آن جا باقی ماندهاند.
اما با تمام این تفاسیر، همچنان آسیای مرکزی از منظر مقامات و همچنین منابع امنیتی روسیه؛ بنابر تعداد بالای جنجگویان بومی که در جبهههای نبرد حضور داشتند، یک خطر بالقوه شمرده میشود. موضوعی که نسبت به دیگر مناطق تامین کننده نیروهای داعش، به این وسعت و جدیت از سوی دولتها به آن پرداخته نمیشود.
آسیای مرکزی هدف «داعش» از منظر چشمانداز مقایسهای
برای به آزمون گذاشتن فرضیه احتمال نفوذ و حرکت جریان داعش به مرزهای داخلی آسیای مرکزی، پنج کشور (قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان) از منظر چشمانداز مقایسهای با مناطق خاورمیانه- شمال آفریقا و اروپا که بالاترین تعداد مبارزان خارجی را در جبهههای نبرد در عراق و سوریه داشتند، مورد مطالعه قرار میگیرد.
اما پیش از پرداختن به این نگاه تطبیقی؛ در ابتدا بایستی این سوال را مطرح کرد که اگر واقعیات موجود در کشورهای آسیای مرکزی از جمله فقر، سرکوب سیاسی، به حاشیه رانده شدن مخالفان قانونی، حکومت ضعیف و فساد اداری و ... راه را برای ظهور داعش در این کشورها هموار میسازد، در اینصورت پس آیا باید منتظر ظهور و بازیگری چنین جریانی در کشورهای دیگر دارای این شرایط هم بود؟
مقایسه پنج کشور آسیای مرکزی با پنج کشور خاورمیانه و شمال آفریقا (اردن، لبنان، مراکش، تونس و عربستان سعودی) و پنج کشور اروپایی (بلژیک، بوسنی، فرانسه، آلمان، انگلیس) به دنبال اثبات این موضوع است که، مسائلی از قبیل تعداد جنگجویان، فقر یا عدم فقر اقتصادی و همچنین نزدیکی به کانونهای بحران؛ دلیلی بر احتمال تکرار حوادث مشابه عراق و سوریه در دیگر مناطق نیست.
در حالیکه این فرضیه به شکل بسیار جدی تری تنها در آسیای مرکزی دنبال و مطرح شده است.
به لحاظ جمعیت مبارزان خارجی و طبق آمار رسمی اعلامی از سوی مقامات امنیتی کشورهای آسیای مرکزی، بررسی کشور به کشور نشان میدهد، 1 نفر در 14 هزار ترکمن، 1 نفر در 40 هزار تاجیک، 1 نفر در 56 هزار قرقیز، 1 نفر در 58 هزار ازبک و 1 نفر در 72 هزار قزاق، تعداد مبارزان خارجی آسیای مرکزی در سوریه بودهاند.
با این حال این تعداد در مقایسه با تعداد مبارزان خارجی از کشورهای دیگر بسیار متفاوت است: (1 نفر در 5300 نفر برای اردن، 1 نفر در 6500 نفر برای لبنان، 1 نفر در 7300 نفر برای تونس، 1 نفر در 18 هزار نفر برای عربستان سعودی و 1 نفر در 22 هزار نفر برای مراکش). همچنین، به طرز شگفت آوری، برخی از کشورهای اروپایی (بوسنی و هرزگوین، 1 نفر در 11 هزار نفر؛ بلژیک، 1 نفر در 23 هزار نفر؛ فرانسه، 1 نفر در 55 هزار نفر) نیز نسبت به کشورهای آسیای مرکزی، تعداد سرانه بالاتری از شهروندانی که به صفوف مبارزان خارجی پیوستند، دارند.
با این مقایسه ساده، میتوان اینگونه دریافت که به رغم برخی تبلیغات، تعداد جنگجویان آسیای مرکزی در مقایسه با سایر کشورها بسیار کمتر از آنچه نسبت به آن تبلیغ شده بوده اما در عمل، این کشورها دارای احتمال بیشتری از نفوذ داعش معرفی شدهاند.
از سوی دیگر، تصور رایج بر این است که آسیای مرکزی بعنوان یکی از مناطق مستعد بروز و ظهور افراطگرایی؛ دسترسی مستقیمی به مناطق جنگی عراق و سوریه داشته و اتباع آسیای مرکزی امکان سریع جابجایی را نیز دارند. در حالیکه، مبارزان این منطقه معمولا از طریق روسیه یا ترکیه به سوریه مهاجرت کرده و به ندرت اتفاق افتاده است که این افراد مستقیما از کشورهای خود به میدان نبرد در خاورمیانه رفته باشند.
این کشورها از لحاظ مسافت دور از عراق و سوریه قرار دارند و مردمان عمدتا فقیر این مناطق براحتی امکانی برای جابجایی ندارند. (فاصله تقریبی از میادین اصلی مبارزه در عراق و سوریه (شهر رقه) به کیلومتر: قزاقستان 3080، ازبکستان 2680، ترکمنستان 1734، قرقیزستان 3133، تاجیکستان 2643).
در حالیکه، فاصله کشورهای دیگر به مناطق درگیری کمتر و برابر با مناطق آسیای مرکزی است و مردمان این مناطق در شرایط کلی امکان و استطاعت مالی بیشتری برای رفت و آمد به مناطق درگیری و کشورهای خود را دارا هستند.( تونس 2689، عربستان 1462، اردن 527، مراکش 4150، _کشورهای اروپایی: فرانسه 3295، آلمان 2724، انگلیس 3533، بلژیک 3213، بوسنی 1350.)
همچنین، ناهمخوانی بزرگی در آمار تولید ناخالص داخلی کشورهای آسیای مرکزی وجود دارد (قزاقستان در بالاترین سطح قرار دارد و قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان به علاوه ترکمنستان با موج بسیار بیکاری در میان فقیرترین کشورهای دنیا قرار دارند). کشورهای خاورمیانه و بیشتر کشورهای اروپایی ثروتمندتر هستند و به همین نسبت مبارزان بیشتری در میان صفوف مبارزان خارجی در عراق و سوریه دارند.
این آمار نیز نشان میدهد که رابطه بین فقر و تروریسم بسیار ضعیف است همانطور که برخی شهروندان فقیرترین کشورهای دنیا آمادگی حمایت از یک سازمان تروریستی را ندارند و به تشکیلات جهادی محلی نیز نمیپیوندند (به این دلیل که این تشکیلات معمولا از لحاظ مالی ضعیف هستند).
همچنین در رد فرضیاتی که آسیای مرکزی را بالاترین امکان برای آینده تبدیل شدن به کانون بحران منطقه میدانند، میتوان مسائل دیگری را نیز مطرح کرد.
احتمال افراط گرایی آنلاین برای ساکنین محلی آسیای مرکزی که رتبه کشورهایشان در تعداد کاربران اینترنتی در مقایسه با کل جمعیت پایین است، بعید به نظر میرسد. ترکمنستان در این طبقه بندی با 80 هزار کاربر اینترنت به نسبت 5 میلیون نفر جمعیت این کشور پایین ترین رتبه را دارد. در کشورهای اروپایی و خاورمیانه که بیشترین تعداد مبارزان خارجی را دارند، افراط گرایی آنلاین به طور گسترده یکی از مکانیسمهای اصلی استخدام نیرو در «داعش» به شمار میرود.
از سوی دیگر، کشورهای آسیای مرکزی در مقایسه با کشورهای خاورمیانه و کشورهای اروپایی فقیرتر هستند اما در این منطقه، شهروندان کشورهای ثروتمندتر هستند که شمار بیشتری از مبارزان را در جبهههای نبرد در عراق و سوریه، دارا هستند.
فقر آسیای مرکزی با آماری منعکس میشود که تعداد مردم زیر خط فقر و درصد مردمی که با درآمد روزانه زیر 1.25 دلار زندگی میکنند را نشان میدهند. میانگین ملی فقر در همه پنج کشورآسیای مرکزی 34 درصد است که نشان میدهد بیشتر مردم این کشورها نسبت به مردم کشورهای خاورمیانه و کشورهای اروپایی در فقر زندگی میکنند.
به عنوان آخرین نمونه نیز؛ چهار کشور از پنج کشور آسیای مرکزی دارای «رژیمهای استبدادی» هستند و تنها کشور قرقیزستان دارای «رژیم مختلط» میباشد. این موضوع به طور قابل توجهی با موقعیت کشورهای خاورمیانه که بالاترین تعداد کلی و بالاترین تعداد سرانه پیوستن به صفوف مبارزان خارجی را دارند، منعکس میشود.
یکی از پیامدهای اقتدارگرایی کشورهای منطقه آسیای مرکزی، رتبه منفی این کشورها در حاکمیت قانون، فساد و عدم آزادی مطبوعات میباشد. کشورهای خاورمیانه و اروپایی در شاخصهای ذکر شده رتبه بهتری دارند با این وجود، هنوز تعداد افرادی که از این کشورها برای شرکت در جنگ به سوریه و عراق سفر کردهاند، بیشتر است.
سرکوب هر نوع اعتراض به بهانه برخورد با داعش
پس از گذشت بیش از یکسال از پایان فعالیت رسمی داعش، کشورهای آسیای مرکزی همچنان با کابوس ظهور و بازیگری این پدیده در سرزمینهای خود مواجههاند.
این مسئله عمدتا به احتمال بازگشت جنگجویان این مناطق به کشورهایشان و سازمان دهی احتمالی آنان بازمیگردد. از سوی دیگر، شرایط نابسامان اقتصادی و سیاسی هم در این احتمال مزید بر علت شده است اما آنچه که در این مقاله سعی بر تمرکز بر آن شد؛ رد فرضیه فعال شدن داعش بنابر وجود و احتمال بالای بازگشت جنگجویان به کشورهای خود بود.
در حالیکه در نگاهی مقایسهای با سایر مناطقی که بیشترین تامین کنندگان مبارزان خارجی داعش را تشکیل میدادند، این فرض چندان محلی از اعراب ندارد و نمیتوان وجود تعداد بالای مراجعت کنندگان به عراق و سوریه و احتمال بازگشت آنان را با مسائلی کلیشهای از جمله فقر و نوع حاکمیت سیاسی و ... چندان مرتبط دانست.
این وضعیت در حالی است که در کشورهای آسیای مرکزی، وجود چنین تحلیلهایی، به محلی برای فشار و سرکوب بیشتر مخالفان تبدیل یافته است بگونه ای که، حتی هرگونه حرکت داخلی مخالف را در سطحی کلان به موضوع داعش ارتباط داده و سعی در سرکوب خشونت آمیز آن دارند.
سیدمحمد علوی زاده