۰
سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۵

خروج از سوریه و بحران در ساختار سیاسی آمریکا

خروج از سوریه و بحران در ساختار سیاسی آمریکا
اختلافات سیاسی در هیئت حاکمه آمریکا در دوران ترامپ بسیار چشمگیر و رو به گسترش است به صورتی که کمتر دورانی را در تاریخ معاصر این کشور می‌توان مشابه این وضعیت پیدا کرد. در واقع تا پیش از ترامپ اختلافات سیاسی در نظام سیاسی آمریکا عمدتاً برآمده از شکاف میان دو دیدگاه حزبی (جمهوری‌خواه و دموکرات) بود اما در شرایط کنونی نظام سیاسی آمریکا با وضعیتی رو به است که در آن شکاف سیاسی به دوگانه ترامپ و مخالفان تغییر ماهیت داده است. مخالفینی که دیگر بر مبنای بازی حزبی ایفای نقش نمی‌کنند بلکه از جایگاه دفاع از دموکراسی و منافع ملی به تقابل با تصمیمات فردی و جنجال‌برانگیز ترامپ روی آورده‌اند.

 در این راستا اگر از عملکرد تقریباً یکسان رسانه‌های وابسته به دو حزب در نقد ترامپ و سیاست‌هایش بگذریم اتحاد نانوشته سیاستمداران برجسته دو حزب در کنگره به عنوان بخش مهمی از ساختار قدرت در آمریکا برای تعدیل سیاست‌های کاخ سفید از اهمیت بسزایی برخوردار است. بخشی از این عملکرد موازی سناتورهای دموکرات و جمهوری‌خواه را می‌توان در تصویب تحریم‌ها علیه روسیه در ژانویه 2017، تصویب قانون عدم خروج آمریکا از ناتو در ژانویه 2019 و اخیراً تصویب متمم عدم امکان خروج سریع از سوریه در سنا موسوم به «خط مشی خاورمیانه» در فوریه 2019 مشاهده کرد. اما با وجود این اقدام سنا روز گذشته ژنرال جوزف ووتل، فرمانده ارتش امریکا در منطقه غرب آسیا از احتمال آغاز خروج نظامیان امریکا از سوریه از چند هفته آینده خبر داد. با این وصف پرسشی کلیدی از ماهیت شکل‌گیری چنین شکافی در ساختار سیاسی آمریکا مطرح می‌شود.
 
طبیعتاً بخشی از اختلافات عمیق موجود بر سر خروج نظامیان آمریکایی از سوریه به تفاوت در دیدگاه ترامپ و مخالفان در مورد منافع آمریکا در موضوع جنگ سوریه باز می‌گردد. ترامپ سوریه را شن‌زاری مرگبار توصیف نمود که ارزش ماندن و هزینه کردن بیشتر را ندارد. در این زمینه باید گفت بر تعریف ترامپ از منافع آمریکا در سوریه دیدگاهی تاجرمآبانه غالب است چنانکه وی در انتقاد از اقدامات دولت‌های پیشین در خاورمیانه گفته بود «به خاطر تصمیم‌گیری‌های وحشتناک، 7 تریلیون دلار در خاورمیانه خرج کردیم که تمامی این پول‌ها در حال بازگشت است.»

ترامپ بر این اعتقاد است که آمریکا باید هزینه‌‌های دفاع از منافع متحدان خود در سراسر جهان را کاهش دهد و یا در قبال حمایت‌های نظامی هزینه آنها را دریافت کند. این در حالی است که با تداوم حضور نیروهای آمریکایی در سوریه با وجود پیروزی مسجل شده دولت سوریه و متحدان آن در حفظ یکپارچگی ارضی این کشور و بازپسگیری مناطق اشغال شده از تروریست‌ها، ریسک رویارویی نیروهای آمریکایی و روسیه نیز بیشتر خواهد شد و به عقیده ترامپ شن زار سوریه، فقط به این دلیل که متحدان عرب آمریکا و یا کردهای سوریه چنین درخواستی دارند به هیچ وجه ارزش تقبل هزینه رویارویی احتمالی با متحدان سوریه یعنی روسیه و ایران و حتی ترکیه را ندارد.

از سوی دیگر ترامپ که تعدادی از شعارهای مهم انتخاباتی خود یعنی ساخت دیوار مرزی با مکزیک، خلع سلاح کره شمالی، تحمیل توافق جدید اتمی بر تهران و تسلیم کردن چین در برابر خواسته های آمریکا در تجارت خارجی را تحقق نیافته و یا در ابهام می بیند مجبور است که یکسال تا پیش از آغاز رقابت های انتخاباتی به بخشی از شعارهای انتخابات 2016 جامه عمل بپوشاند که موضوع بیرون کشیدن نیروهای آمریکایی از سوریه و خاورمیانه و تمرکز کردن بر روی چین و شرق آسیا در همین راستا می باشد.

این در حالی است که مخالفان خروج آمریکا از سوریه، این اقدام ترامپ را امتیازی به روسیه و واگذاشتن عرصه سوریه برای پوتین و موجب قدرت گرفتن دشمنان آمریکا (ایران و روسیه) در آینده تحولات خاورمیانه عنوان می‌کنند. توجه به منافع متحدان منطقه ای برای حفظ اتحادهایی که از دیدگاه مخالفان ترامپ ابزار حفظ هژمونی آمریکا بر جهان می باشد نیز بخش دیگری استدلال بی توجهی به منافع ملی در طرح خروج سریع از سوریه است.
 
اما علاوه بر اختلاف دیدگاه در مورد تأثیر خروج نظامیان آمریکا بر منافع ملی، مخالفت ساختارمند با تصمیمات ترامپ خود نشان از شکلگیری تضادی ساختاری در بطن جامعه آمریکا دارد که تغییر ماهیت بازی سیاسی آنگونه که ذکر شد خود مظهر آن است. در واقع روی کار آمدن ترامپ در آمریکا به تفوق تدریجی نوعی پوپولیست ملی‌گرایانه بر اندیشه‌های لیبرال دموکراتیک پس از بحران مالی جهانی سال 2008 به این سو در غرب باز می‌گردد که تجلی آن علاوه بر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، امروزه در فضای سیاسی کشورهای اروپایی نیز قابل مشاهده است.

از این منظر شعارهای راستگرایانه ترامپ در ضدیت با مهاجران، تقویت ملی‌گرایی و کاهش بار سیاست خارجی پرهزینه آمریکا از دوش مالیات‌دهندگان عملاً پاسخی پوپولیستی به این موج راستگرایی بود. ترامپ با دشمن مردم خواندن سیاستمداران و رسانه ها و اعلام لزوم خانه تکانی از کاخ سفید در واقع به خواسته های مردمی که در طی دهه های گذشته حاصل سیاست های جنگ طلبانه آمریکا را نه بهبود وضعیت اقتصادی خود بلکه برای پر کردن جیب سرمایه داران و شرکت های اسلحه سازی بود را جواب داد. از این رو اکنون نیز ترامپ بدون توجه به گزارش های سازمانهای اطلاعاتی و یا رسانه‌ها از آینده وضعیت سوریه پس از خروج نیروهای آمریکایی از این کشور در پی حفظ حامیان خود می باشد. موضوعی که با واکنش متحدانه ملتزمان به ساختار سیاسی کنونی آمریکا از هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات مواجه شده است.
 
مرجع : الوقت
کد مطلب : ۷۷۷۴۹۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما