۰
چهارشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۵۰

مهم‌ترین جرم نامزد ریاست جمهوری آمریکا

مهم‌ترین جرم نامزد ریاست جمهوری آمریکا
از زمانی که تولسی گابارد اعلام کرده است که در انتخابات ریاست جمهوری سال 2020 آمریکا شرکت خواهد کرد، شخصیت و موضوع نامزدی او به یکی از موضوعات مباحث نفرت پراکنانه تبدیل شده است. من بعد از آنکه پیام نسبتا کوتاهی در مورد او پست کردم، ایمیل های وحشتناکی دریافت کرده ام که به من هشدار می دهند او یک نامزد بدلی است و من نباید «سوار واگن او شوم» وگرنه مهر تایید بر او زده ام.
 
اما اول و مهم تر از همه اینکه من به هیچ شکل و روشی - تکرار می کنم- او را تایید نمی کنم. با این حال از نظر من او و آنچه که پیرامون او در حال رخ دادن است بسیار جالب توجه است و قصد دارم نگاهی دقیق تر به آن بیندازم. این کار به معنای بررسی یا تجزیه و تحلیل ایده ها، پلتفرم سیاسی یا شانس انتخاب شدن او نیست. همچنین سعی ندارم ذهن او را بخوانم و کاری را کنم که خیلی های دیگر دارند می کنند و محرمانه اعلام می کنند که من می دانم کدام یک ار ارزش ها، ایده ها یا طرح های او حقیقی هستند. من چنین کاری نمی کنم.

اما چند مسئله درارتباط با او وجود دارد که می توان آنها را مورد ملاحظه قرار داد و من هم قصد دارم چنین کاری کنم.
اول آنکه ممکن است انسان چنین تصور کند که او یک نامزد «رویایی» برای حزب دموکرات به شمار می آید: او زن است، سفید پوست نیست، از پیشینه «میهن پرستانه» منزهی برخوردار است، آشکارا هم ظاهر بسیار خوبی دارد و هم بسیار با هوش است، در گذشته اش هیچ نقطه تاریکی وجود ندارد (دست کم نقطه تاریکی که تاکنون از آن باخبر شده باشیم) و سرانجام اینکه او با دار و دسته بدنام کلینتون همکاری ندارد. پس اگر شما یک دموکرات هستید، چه چیزی  در او وجود دارد که از آن خوشتان نمی آید؟

اما همانطور که همه ما دیده ایم، رسانه های صهیونیستی «لیبرال» شناخته شده با شدت و حدت از تولسی گابارد نفرت دارند. شاید نه به آن اندازه که این رسانه های صهیونیستی از ترامپ یا پوتین نفرت دارند، اما باز هم از او نفرت دارند، سطوح خصومتی که علیه او وجود دارد حقیقتا حیرت انگیز است. شاید چنین چیزی عجیب به نظر برسد، تا وقتی که بفهمید که تولسی گوبارد نیز درست مثل دونالد ترامپ، تمام حرف های گفتنی را درباره اسرائیل بر زبان آورده است، اما این حرف ها برای برآوردن رضایت لابی صهیونیستی آمریکا تقریبا «کافی» نبوده اند. با جستجویی کوتاه در اینترنت می توانید نوع سخنانی را که گوبارد درباره اسرائیل و مطبوعات طرفدار اسرائیل بیان کرده پیدا کنید.
مجموع این مطالب در یک کلام نشان می دهند که «گوبارد به اندازه کافی طرفدار اسرائیل نیست.» اما آیا این دلیل اصلی خصومتی است که نسبت به او وجود دارد؟ من فکر نمی کنم اینطور باشد.
به اعتقاد من «گناه نهایی» واقعی گوبارد این است که او مخالف جنگ های خارجی است. این در واقع مادر تمام جرایم اومحسوب می شود!

آنگلو صهیونیست ها در پی این بودند که سوریه را پاره پاره و آن را به تکه های کوچکی تقسیم کنند که بخش بیشتر آن تحت اداره دیوانگان تکفیری قرار بگیرد. آن وقت این تولسی گوبارد عملا جرات به خرج داده و رفته تا با «اسد حیوان» این (تازه ترین) «هیتلر جدید» که «مردم خودش را با سلاح های شیمایی به قتل می رساند» صحبت کند. و این حتی جنایت بدتری است، اگر حتی بتوان تصور چنین چیزی را کرد! او چطور جرات کرده از اربابان آنگلو صهیونیست خود نافرمانی کند؟
پس روشن است که مخالفت با جنگ های غیرقانونی و جرات نافرمانی از نئوکان ها را به خرج دادن، جرایمی چنان بزرگ و شیطانی اند که سزاوار به راه انداختن کارزاری هیستری زده برای در هم کوبیدن گابارد هستند، کارزاری که مدتی است شاهد آن هستیم. تا جایی که حتی مسیحی نبودن، سفیدپوست نبودن، مرد نبودن و «لیبرال» بودن به هیچ وجه ماهیت شنیع و هولناک «جرایم» او را جبران نمی کند.
این پدیده درباره ماهیت واقعی جامعه آمریکا چه به ما می گوید؟

همچنین جالب است اشاره کنم که شدیدترین (و احمقانه ترین) حملات علیه گابارد از سوی رسانه ها و روزنامه نگاران «محافظه کار» صورت نگرفته است. به هیچ وجه! بیشتر این حملات به خصوص شدیدترین آنها از ناحیه منابع ظاهرا «لیبرال» انجام شده اند، اتفاقی که به ما می گوید در ایالات متحده سال 2019 به افرادی که آرا و افکار لیبرال دارند «لیبرال» نمی گویند، بلکه به افرادی گفته می شود که در برابر امپریالیسم و جنگ سر تعظیم خم می کنند، کسانی که ذره ای به هیچ کدام از ارزش های «لیبرال» واقعی اهمیتی نمی دهند و از شعارهای شبه لیبرال برای حمایت از جنگ در خارج از آمریکا و دیکتاتوری توانگرسالارانه در درون آمریکا استفاده می کنند.

اما در مورد شخص گابارد، او پیشاپیش توانسته است به طور علنی حمایت یکی از تهوع آورترین لابی های آمریکا (لابی همجنسگرایان) را در مسئله ازدواج به دست آورد و من از او کاملا این انتظار را دارم که بتواند توجه لابی صهیونیستی را نیز به دست آورد، درست همانطور که ترامپ از وقتی وارد کاخ سفید شده هر روز این کار را انجام داده است. پیداست که چهره های شناخته شده آمریکا مثل گوبارد و ترامپ هنوز این واقعیت ساده را درک نمی کنند که خود را خوار و التماس کردن به هر مقداری که باشد، هیچگاه نخواهد توانست نئوکان ها یا لابی صهیونیستی را اقناع کند.
در واقع دو اتفاق بیشتر از همه محتمل است که در آینده رخ دهد:1) تولسی گابارد نسبت به آرمان ها و دیدگاه هایش صادق باقی بماند و نتواند هیچ پولی برای کارزار انتخاباتی اش به دست آورد 2) تولسی گابارد نظر نئوکان ها و دولت عمیق را جلب کند و به یک اوباما / ترامپ دیگر تبدیل شود.

البته در تئوری گزینه سومی نیز محتمل است (هرگز نگو هرگز!) ولی  از نظر من بسیار نامحتمل می آید: اینکه تولسی گابارد  پا جای پای ترامپ بگذارد و با وجود کارزار رسانه ای گسترده نفرت پراکنانه ای که علیه او صورت می گیرد پیروز انتخابات شود و زمانی که توانست پا به کاخ سفید بگذارد، کاری را انجام دهد که ترامپ در انجام آن ناتوان ماند، یعنی مستقیما مردم آمریکا را راضی کند که در کارزاری بی رحمانه برای «زهکشی تالاب» از او حمایت کنند (به معنای نشان دادن راه خروج به نئوکان ها و دولت عمیق آنهاست). این همان کاری است که پوتین بعد از آنکه به هر شکل به قدرت رسید، دست کم به نوعی انجام داد. صراحتا بگویم به خاطر کیفیات بسیار واقعی گابارد هرگز به ذهنم خطور نکرده که به او به عنوان یک «پوتین آمریکا» نگاه کنم. بگذریم که او آن نوع حمایت های نهادی و مردمی که پوتین پشت سر خود داشت نیز برخوردار نیست. پس در حالی که من هرگز نخواهم گفت هرگز، نفسم را برای تحقق یافتن این گزینه حبس می کنم...

سرانجام اینکه اگر گابارد حقیقتا «واقعی» است، در این صورت دولت عمیق احتمالا او را «کندی» خواهد کرد و تقصیر آن را برگردن روسیه یا ایران خواهد انداخت.

در کمترین حالت او کاری را انجام می دهد که «اشغال وال استریت» با «1درصدی هایش» انجام داد که اساسا اشتباه بود. درصد واقعی بسیار پایین تر است، اما از نظر سیاسی بسیار موثر است. در این صورت گابارد می گوید که هر دو حزب شبیه هم هستند و مفاهیمی از این دست را به عرصه عمومی می کشاند: «جنگ افروزان در برج عاج های خود به فکر راه انداختن جنگ های جدید و مکان های جدیدی برای مردن انسان ها هستند.» این کار برای آرمان صلح و مخالفت با امپریالیسم بسیار خوب و مفید است، اما وقتی مفاهیم مرتبط با «جرم فکر کردن» به جریان اصلی تبدیل می شوند، آنگاه جریان اصلی فرومی پاشد!

مهم ترین دستاورد تولسی گابارد دست کم تاکنون، ثابت کردن این بوده که به اصطلاح «لیبرال ها» برای مسئله نژاد کوچک ترین ارزشی قائل نیستند، برای جنسیت کوچک ترین ارزشی قائل نیستند، برای اقلیت ها کوچک ترین ارزشی قائل نیستند، برای چیزهایی چون «به کهنه سربازانمان بیندیشیم» یا هر چیز دیگر کوچک ترین ارزشی قائل نیستند. تنها چیزی که به آن اهمیت می دهند قدرت، امپراتوری و جنگ است. این چیزی است که آنها به آن اهمیت می دهند. تولسی گابارد مدرک زنده ای است از اینکه دموکرات های آمریکا و دیگر متظاهران به «لیبرال» بودن همگی در برابر قدرت، امپراتوری و جنگ سرتعظیم فرود می آورند. آنها همچنین برای جلوگیری از تبدیل شدن (بالاخره!) آمریکا به کشوری «عادی» از هیچ کاری فروگزار نمی کنند و کمترین اهمیتی برای سرنوشت مردم آمریکا قائل نیستند. تنها چیزی که آنها برای ما می خواهند این است که ما به رعایای آنها تبدیل شویم.

تمام این ها به سختی می توان گفت که خبر تازه ای است. اما این واکنش هیستریک در قبال اعلام نامزدی گابارد، یک مدرک بسیار گویا و سودمند از این واقعیت است که ایالات متحده آمریکا یک کشور اشغال شده به دست خارجی است که هیچ حق حاکمیت یا دموکراسی در آن وجود ندارد. در مورد رسانه های آمریکایی آنها مایه رشک خیلی از دیکتاتورها هستند. حال چه مسئله تهاجم در دست اقدام آمریکا علیه ونزوئلا باشد و چه واکنش به پدیده تولسی گابارد، نشانه هایی برای تشخیص مشکل وجود دارد و ما می توانیم با استفاده از تعبیر پزشکی مرسوم، با اطمینان بگوییم که «چشم انداز سلامت بیمار تیره و تار است».


نویسنده: پایگاه ساکر (THE SAKER)
منبع: yon.ir/wlbvC
انتهای پیام.
کد مطلب : ۷۷۸۹۶۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما