۰
شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۰۹

پرونده جنایات انگلیس در ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی

پرونده جنایات انگلیس در ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی
از طراحی کودتا در ایران تا میان برداشتن و ترور شخصیتهای مخالف

در ادوار مختلف تاریخ و در بیشتر جوامع بشری، همواره شاهد استثمار انسانها توسط گروهی از صاحبان قدرت بوده‎ایم. این گروه که تشکیل ‎دهندۀاقلیت جامعه هستند، با ابزارهای مختلف، سایر انسانها را در جهت اهداف خویش مورد بهره و استعمار قرار داده و با گذر زمان، استیلای خود بر آنان را ‎افزایش داده‎اند؛ تا آنجا که دایرۀوسیعتری از جوامع و ملتها را مورد استثمار قرار داده‎اند.

در مجموعه ذیل تلاش شده است که نشان داده شود که چطور انگلستان، با نقشه های از پیش طراحی شده سعی در استثمار و سیطره بر کشورهای جهان خصوصا کشور پهناور و استراتژیک ایران داشته و دارد و جهت رسیدن به این هدف تمامی دستهای پنهان و آشکار خود را به کار گرفته است.

در راستای اثبات این مدعا، از شواهد و قرائنی مانند نقش انگلیس در تشکیل گروهها و شبکه های پیچیده و زیرزمینی «فراماسونی» که امروزه دخالت و نقش آنها در اتفاقات مختلف جهان بر کمتر کسی پوشیده است، تا دخالت در تشکیل صهیونیزم بین‎الملل و برنامه‎های بلند‎مدت برای کشورهای اسلامی استفاده شده است.

جنایات سیاسی

از میان برداشتن و ترور شخصیتهای مخالف

 ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری
در ترور نافرجام مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری (16 ذیحجه 1326) عامل اصلی، «کریم دواتگر» تروریست معروف کمیته مجازات است. در این ماجرا عوامل سرشناس سفارت انگلیس چون «میرزا محمد نجات خراسانی» شرکت دارند و «مستر اسمارت» نمایندة سفارت انگلیس، در محل بازجویی متهمین حاضر می شود تا به قول تقی زاده کسی نتواند به تروریستها «زور بگوید».

 توطئه قتل امیرکبیر

«جیمز فریزر» مأمور انگلستان در ایران که به صورت جهانگرد وارد کشور شد، در مورد امیرکبیر و مانع بودن او در مقابل سیاست های انگلیس گزارشی می نویسد که در نهایت منجر به کشته شدن قائم مقام می شود:
«بدیهی است در مرحلة اول باید از دستِ وزیری که باعث اصلی همة این بدبختی هاست خلاص شد، کسی که پادشاه خود را در بردگی مطلق نگاه می دارد، کسی که در هر مورد فقط نقش خود را ایفا می ‎کند و به پیشبرد نظرات خویش توجه دارد، در حالی که با روش معیّنی به نظر می آید هر پیشنهاد انگلیس را خنثی می سازد و با آن مخالفت می کند. چنین کسی هرگز نمی تواند در راه اصلاحات اساسی گام بردارد. . . کسان دیگری هم هستند؛ اشخاصی که اهمیت و ارتقای خودشان را مدیون نفوذ انگلیس می دانند و در نتیجه نسبت به قدرت انگلیس حساسیت دارند و در دست دولت انگلیس آلت و وسیلة مطلوبی خواهند بود. شاه خوشحال خواهد شد که از این بردگی نجات پیدا کند و اگر مطمئن به پشتیبانی مؤثری باشد، در این زمینه همکاری خواهد کرد. قائم مقام دوستان بسیار کمی دارد و دشمنانِ خیلی زیاد، به طوری که کار اگر با مهارت انجام شود، سقوط او را یک مسألة ساده ای می نماید. »

انگلیس عامل قتل کنسول آمریکا در تهران

ماژور «ایمبری ویس» کنسول آمریکا هنگام عکسبرداری از سقاخانة شیخ هادی  که در آن روز، شایعاتی در مورد معجزات آن در افواه بود  مورد هجوم و حملة عدّة زیادی از مردم قرار گرفت و به شدت مجروح شد. پس از انتقال به بیمارستان نظمیه، عده ای از مردم داخل بیمارستان شده با داس و قمه و چکش و آب جوش او را به قتل رساندند. حکومت ایران از این فاجعه بسیار پوزش خواست و مسئولیت این واقعه را به گردن تودة متعصّب انداخت. اما اروپایی های مطلع می دانستند که در شرق، توده همیشه آلتی در دستهای زمامداران پشت پرده است. در نیمة اول قرن اخیر، سفیر روس در تهران به دست توده به قتل رسید و این قتل نتیجة دسیسه ای بود که از طرف دربار بر ضدّ او چیده شده بود. اما چه دست هایی ممکن بود توده را بر علیه «ویس» کنسول آمریکا برانگیزد؟

رفته رفته اسم یک نفر در افواه شایع شد. این اسم که نخست به طور نجوا برده می شد و سپس علناً بر زبانها جاری شد، در شماره ۲۴ سپتامبر ۱۹۲۴ روزنامه «هرالد تریبون» چاپ نیویورک فاش گردید و قتل «ماژور ایمبری» به حساب «هارولد اسپنسر» گذاشته شد. وی سالخورده ترین و لایق ترین عامل مخفی انگلیس در خاور نزدیک بود، اما پشتیبان این عامل، کمپانی های مقتدر نفت انگلیس بودند. «ویس» کنسول آمریکا کمی پیش از حادثة قتل، تمام نفوذ خود را به کار انداخته بود تا منابع نفت شمال ایران را از چنگ یک کمپانی انگلیسی به در آورده و آن را به کمپانی مشهور «سینکلر» آمریکا واگذار کند. اما مداخلة او در سیاست نفت، به بهای جان او تمام شد.

طراحی کودتاهای مختلف در ایران

کودتای سوم اسفند 1299

فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه، انگلیس را به طمع بلعیدن کامل ایران انداخت. لرد کرزن انگلیسی با قلدری تمام از احمدشاه میخواست که با امضای قرارداد 1919 ایران را مستعمرة انگلستان نماید. شاه قاجار دریافته بود که امضای این قرارداد، لکة ننگی ابدی بر دامان قاجاریه خواهد گذاشت. مخالفت او با قرارداد 1919 و طرح راه آهن شمال جنوب، با پاسخی کوبنده از سوی انگلیسی های استعمارگر مواجه شد. کودتای سوم اسفند و ظهور قزاقی قلدر در صحنة سیاسی ایران، به احمد شاه نشان داد که استعمار از اهداف استعماری خود در ایران دست برنداشته است

کودتای سوم اسفند 1299 گام اول استعمار انگلیس در ایران برای اجرای نقشه ای بود که برای خاورمیانه در نظر داشت. ایجاد دولت های نظامی حامی انگلستان در منطقه و فراهم کردن شرایط مهاجرت گسترده یهودیان به فلسطین و سپس تأسیس رژیمی صهیونیسیتی در آن سرزمین، هدف اصلی انگلستان در خاورمیانه بود. کودتا، قاجاریه را بیش از پیش ضعیف کرد. حضور عناصر کارکشته ای نظیر «اردشیر جی»و دیگر عوامل استعمار در پشت پرده کودتا، شاه جوان را به وحشت انداخت و ترجیح داد مدتی از ایران دور باشد و این همان چیزی بود که دیکتاتور و حامیان آن دنبال می کردند.

رضاخان ابتدا سعی داشت همچون همتای خود در ترکیه در لباس ریاست جمهوری، سیاست های انگلستان را در ایران دنبال کند، لذا یک شبه جمهوری خواه شد و عوامل نظامی خود را جهت استقرار جمهوری! به خیابانها گسیل کرد. توطئة سلطنت طلبانِ جمهوری خواه با ایستادگی مردم و علما در فروردین 1303 خنثی شد. دیکتاتور و حامیان خارجی و داخلی او این بار از راه دیگری وارد شدند. ترور مخالفین، ضرب و شتم نمایندگان مجلس و نهایتاً برگزاری انتخابات مجلس پنجم با ارعاب نظامیان و تقلّب و فرستادن نمایندگان رضاخان به مجلس، اقداماتی بود که جهت خلع قاجاریه از سلطنت صورت گرفت. مشاوران دانای رضاخان به او آموخته بودند که باید ظاهرِ قانونیِ تغییر سلطنت در ایران رعایت شود؛ لذا لازم است نمایندگان طرفدار خود را با تقلب وارد مجلس نماید تا آنان به ضرورت خلع سلطنت قاجار و پوشاندن لباس سلطنت بر تن او، تشریفات قانونی را اجرا کنند. البته در اجرای تشریفات قانونی نیز خوی دیکتاتوری خود را بروز داد. گرفتن امضاء از نمایندگان در زیر زمین و تهدید نمایندگان مخالف، بخشی از سناریوی انگلیسی تغییر سلطنت در ایران بود. با خلع قاجاریه رژیمِ کاملاً دست نشاندة پهلوی بر سر کار آمد و به مدت پنجاه و سه سال ایران را در اختیار استعمارگران قرار داد.

کودتای 28 مرداد

امریکا و انگلیس باهم همدست شدند و کودتای 28 مرداد را راه انداختند و بیست و پنج سال حکومت دیکتاتوری سیاهِ مبتنی بر کودتای سرلشکر «زاهدی» را در ایران سرِپا نگه داشتند.

در جریان ملی سازی صنعت نفت ایران، «آیت الله کاشانی» و «دکتر مصدق» به عنوان راهبران دینی و سیاسی نهضت، توانستند کمر استعمار و دیکتاتوری را بشکنند. آنان نیز توفیق یافتند تا نفت را ملی ساخته و از دشمن، خلع ید به عمل آوردند. در این شرایط، استعمار که نمی توانست دست روی دست بگذارد و از کف دادن ایران، این لقمه چرب را به نظاره بنشیند، تنها راه پیروزی بر ملت را در ایجاد تفرقه در صفوف متحد آنان می جست. لذا با کمک عوامل داخلی خود  همچون مظفر بقایی ها  به اختلاف افکنی در میان سران نهضت پرداخت. متأسفانه این شگرد موفق از آب در آمد و آنها توانستند کاشانی و مصدق را از هم دور کنند. به تدریج با گسترش کدورتها، زمینه برای وقوع کودتای سیاه 28 مرداد با زمینه سازی انگلیس و اجرایی کردن آن توسط آمریکا به دست «سپهبد زاهدی» کاملاً مهیا شد. پس از کودتا، مصدق به زندان و تبعید و کاشانی به انزوا دچار شد و استعمار بار دیگر به صحنه آمد و برای 25 سال چنان تسمه ای از گردة ملت ایران کشید که تاریخ کمتر به یاد دارد تا این که سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی برای نخستین بار، نفت به شکل واقعیِ خود در تملک ملت در آمد و حقیقتاً ملی شد.

مقابله و سرکوب نهضتهای ضد استعماری

 مقابله با نهضت جنگل

قیام استقلال طلبانة میرزا کوچک خان جنگلی در شرایطی رخ داد که ایران و جهان شاهد تحولات بزرگی بود. وقوع جنگ جهانی اول، اشغال ایران و تشدید تعدّیات روس و انگلیس، فروپاشی امپراطوری‎های تزاری و عثمانی، شرایط جدیدی را به وجود آورده بود و میرزا را در جبهه های متعدّدِ مبارزه با تعدیات روس تزاری، دست‎اندازی‎های استعمار انگلستان، انقلابی نمایان وابسته، روسهای کمونیست شده، شبکه مخفی عوامل انگلستان در ایران، عوامل فرقه ضالّه بهائیت و رژیم کودتایی درگیر نمود. استعمار انگلستان با درک اصالت نهضت جنگل و احساس خطر از ناحیة آن که می‎توانست با گسیل قوای خود به تهران و پیوند با شخصیت‎های دینی و ملی نظیر شهید مدرس، تمامی برنامه‎های شوم آنان برای ایران نظیر قرارداد ‎1919«م» و یا روی کار آوردن دیکتاتوری رضاخانی را به هم بزند، با استفاده از عوامل و امکانات خود در صدد نابودی نهضت جنگل برآمد. دستگاه جاسوسی انگلستان با طراحی نقشه‎ای پیچیده که در اجرای آن از عواملی نظیر انقلابی نماها و چپگرایان وابسته، و دشمنان قسم خوردة اسلام همچون وابستگان به فرقه ضاله بهائیت بهره برد، نهضت جنگل را از دورن با بحران مواجه ساخت و نهایتاً آن را نابود کرد.

مقابله با قیام دلیران تنگستان

دو ماه قبل از آن که قوای انگلیس بوشهر را اشغال کنند، ژنرال «کاکس» کنسول انگلیس در خلیج فارس، نامه ای به مرحوم «شیخ محمد حسین برازجانی» روحانی متنفّذ و مجتهد معروف دشتستان نوشت که جواب آن نامه، انگیزه قیام رئیس علی دلواری شد. کنسول انگلیس در این نامه از «شیخ محمد حسین برازجانی» خواسته بود که از نفوذ خود استفاده نموده و از هرگونه آشوب و قیام علیه اشغالگران جلوگیری نماید و اینکه از دشمنی با دولت انگلیس نه تنها سودی عائد ملت ایران نخواهد شد، بلکه در صورتی که ایرانیان وارد جنگ شوند، انگلیس یک سوم خاک ایران را تصرف خواهد کرد. شیخ در پاسخ به این نامه، تمام مصیبتها را از طرف دولت انگلیس دانسته و اعلام کرده بود که چنانچه عملیات انتقام جویانه علیه اشغالگران صورت پذیرد، مسئولیت آن بر عهدة انگلیسی ها خواهد بود. رئیس علی در نامه های متعدد به «شیخ محمد حسین برازجانی» از او برای جهاد و قیام علیه قوای انگلیس کسب تکلیف می کند که سرانجام مرحوم شیخ، صورتی از حکم جهادی که مراجع شیعه از نجف اشرف ارسال داشته بودند به ضمیمة حکم خود مبنی بر وجوب جهاد با کفّار انگلیسی و جلوگیری از رخنه آنها به بنادر جنوب و دشتی و تنگستان و لزوم همکاری خوانین این مناطق و بسیج مردم مسلمان برای رفتن به میدان جنگ صادر می کند و برای همة خوانین می فرستد. . . بعد از اشغال بوشهر، نیروهای انگلیسی قصد تصرف دلوار را کردند؛ محلی که پیش از آن چند بار سربازان انگلیسی بدانجا یورش برده، اما هر بار طعم تلخ شکست را چشیده بودند. رئیس علی و شیخ حسین و زایرخضرخان با قیام دلیران تنگستان علیه اشغالگران انگلیسی وارد نبرد شدند و نیروهای متجاوز که قریب پنج هزار نفر بودند در دام دلیرمردان تنگستانی گرفتار آمدند و عده زیادی از بین رفتند. در جریان یکی از این حملات، رئیس علی دلواری در سوم سپتامبر 1915 از پشت سر هدف گلوله یکی از همراهان خائنش قرار گرفت و به شهادت رسید. اما نهضتی که او درجنوب ایران به راه انداخت، تا سالها مایه وحشت انگلیسی ها بود.

 انحراف در مسیر جریان مشروطیت

یک عدّه روشن فکر هم بودند که مزدور و خود فروخته و از عوامل انگلیس محسوب می شدند. باری؛ مشروطه، قالب و ترکیب حکومتی انگلیس بود. این روشنفکران به جای اینکه دنبال دستگاه عدالت باشند و یک ترکیب ایرانی و یک فرمول ایرانی برای ایجاد عدالت به وجود آورند، مشروطیت را سر کار آوردند نتیجه این شد که این نهضت عظیم مردم که پشت سرِ علما و به نام دین و با شعار دین خواهی بود، بعد از مدّت بسیار کوتاهی منتهی به این شد که شیخ فضل الله نوری را که این شهید بزرگوار همین جا مدفون است در تهران به دار کشیدند. اندک زمانی بعد، سید عبد الله بهبهانی را در خانه اش ترور کردند. بعد از آن هم سید محمّد طباطبایی در انزوا و تنهایی از دنیا رفت. آن وقت مشروطه را هم به همان شکلی که خودشان می خواستند برگرداندند؛ مشروطه ای که بالاخره منتهی به حکومت رضاخانی شد.

توطئه ای که دولت استعماری انگلیس در آغاز مشروطه کرد به دو منظور بود: یکی که در همان موقع فاش شد، این بود که نفوذ روسیه تزاری را در ایران از بین ببرد؛ و دیگری همین که با آوردن قوانین غربی احکام اسلام را از میدان عمل و اجرا خارج کند.

همکاری استعمار انگلیس با روشنفکران غربزده در جریان مشروطیت، اقتدار حاکمیت را از مردم سلب کرد و با تشدید ناآرامی ها و اختلافات داخلی، مانع از استقرار مشروطیت دینی  که می توانست منجر به ثبات و اقتدار ایران گردد  شد. استراتژی استعمار انگلیس، تضعیف حکومت مرکزی و تقویت جریانات مرکز گریز بود. استاد شهید مطهری در تحلیلی از اوضاع عصر مشروطه می نویسد:

«یکی از سیاستهای بزرگ امروز دنیا (انگلیس) طرفدار مشروطیت بود و کوشش می کرد مشروطیت در ایران ایجاد بشود و یک سیاست بزرگ دیگر دنیا (روسیه) از استبداد حمایت می کرد و کوشش می کرد که جلو مشروطیت را بگیرد. چرا؟

آنکه طرفدار مشروطیت بود، می خواست بعد از مشروطیت، سیاست خودش را بر ایران تحمیل بکند  کما این که همین کار را کرد  و آن که مخالف بود، نفوذی داشت و می خواست جلو نفوذ رقیب را بگیرد.

بنابراین اگر کسانی با مشروطیت مخالف بودند، از این نظر بود که دستهای خارجی را می دیدند و می دانستند و پیش بینی می کردند که منظور، مشروطیت واقعی نیست، بلکه یک سیاست خارجی دیگری در کار است. یا اگر کسی مخالف استبداد بود، از آن جهت بود که آن سیاست هایی را که طرفدار استبداد بودند می شناخت و ضررهای سیاست آنها را می دانست.

. . . قرائن هم نشان می دهد کسانی که مخالف با مشروطیت بودند می گفتند این مشروطیت که می خواهد بیاید، غیر از آن مشروطیتی است که دارند صحبتش را می کنند، مشروطة مشروعه به اصطلاح نیست و نخواهد آمد، مانند مرحوم شیخ فضل الله نوری. »

هدایت عوامل مشروطه

با این حال در جریان انقلاب مشروطه، روسیه از موقعیت بهتری در ایران برخوردار بود. به همین سبب، تداوم وضع موجود با منافع انگلیس همخوانی نداشت. از این رو انگلیس کوشید با تظاهر به حمایت از مشروطه خواهان، آتش انقلاب را در ایران شعله ور سازد و از این رهگذر بتواند روسیه را از صحنة سیاسی ایران خارج کند و هواداران خود را بر صحنة سیاست کشور مسلط گرداند. بنابراین هدف اصلی انگلستان از نفوذ در نهضت مشروطه، کنترل نهضت و هدایت آن به سمت مقاصد لندن بود. بدین ترتیب رفتار مزورانه انگلیسی ها سبب شد که در اوائل تابستان 1285 عده ای که تعداد آنها در عرض 10 روز تا 20 هزار نفر افزایش یافت، در داخل محوطة سفارت انگلیس متحصن شوند و مورد استقبال سفارت انگلیس قرار گیرند. «سِر دنیس رایت» سفیر سابق انگلیس در ایران در خاطرات خود در موارد متعددی به برنامه ریزی دولت متبوع خود برای تبدیل کردن سفارتخانه و کنسولگری های کشورش در ایران به «مأمن» و «پناهگاه» مشروطه خواهان جهت پیاده کردن مقاصد اصلی خود اشاره کرده است.

پرونده جنایات انگلیس در ایران؛ از نقش انگلیس در جدایی بحرین از ایران تا راه اندازی شبکه های هرمی
از نقش انگلیس در جدایی بحرین از ایران تا راه اندازی شبکه های هرمی

در ادوار مختلف تاریخ و در بیشتر جوامع بشری، همواره شاهد استثمار انسانها توسط گروهی از صاحبان قدرت بوده‎ایم. این گروه که تشکیل ‎دهندۀاقلیت جامعه هستند، با ابزارهای مختلف، سایر انسانها را در جهت اهداف خویش مورد بهره و استعمار قرار داده و با گذر زمان، استیلای خود بر آنان را ‎افزایش داده‎اند؛ تا آنجا که دایرۀوسیعتری از جوامع و ملتها را مورد استثمار قرار داده‎اند.

در مجموعه ذیل تلاش شده است که نشان داده شود که چطور انگلستان، با نقشه های از پیش طراحی شده سعی در استثمار و سیطره بر کشورهای جهان خصوصا کشور پهناور و استراتژیک ایران داشته و دارد و جهت رسیدن به این هدف تمامی دستهای پنهان و آشکار خود را به کار گرفته است.

در راستای اثبات این مدعا، از شواهد و قرائنی مانند نقش انگلیس در تشکیل گروهها و شبکه های پیچیده و زیرزمینی «فراماسونی» که امروزه دخالت و نقش آنها در اتفاقات مختلف جهان بر کمتر کسی پوشیده است، تا دخالت در تشکیل صهیونیزم بین‎الملل و برنامه‎های بلند‎مدت برای کشورهای اسلامی استفاده شده است؛

 تجزیه کشورها

نقش انگلیس در جدایی بحرین از ایران

در زمینه جدایی جزیرة بحرین از خاک ایران و همچنین تصرف جزایر سه گانه «تنب بزرگ» و «تنب کوچک» و «ابوموسی»، شاه و هویدا از خود هیچ اراده و استقلالی نداشتند؛ بلکه قدرت حاکم بر منطقه  یعنی انگلستان  بود که تصمیم می گرفت. اما آنچه از سخنان شاه و هویدا شنیده می شد، این تصمیم را جزو «سیاست مستقل ملی» خود تلقّی می کردند.

در مورد بحرین، عدم توسل به زور و خشونت را مطرح کردند و در مورد جزایر سه گانه، با استفاده از قوّة قهریه و اشغال نظامی تغییر رویه دادند. این تناقض گویی ها و عملکردهای گوناگون شاه و نخست وزیر در واقع پیرو مذاکرات پنهانی میان ایران و انگلستان و امیرنشین شارجه صورت می گرفت، و با توجه به وعده هایی که به شاه در مورد نقش ژاندارم در منطقه داده می شد، سیاست به اصطلاح مستقل ملی شاه نیز تغییر می کرد، که نهایتاً منجر به جدایی بحرین از ایران شد.

 نقش انگلیس در جدایی افغانستان از ایران

در محاصرة قلعه هرات توسط محمدشاه، پاتینجر نزد کامران میرزا رفت و او را از تسلیم شدن باز داشت و مطمئن کرد که دولت انگلستان به ایران اعلان جنگ خواهد کرد و نیز متعهد شد که تا هفت ماه قشون ایران را از دور هرات پراکنده سازد. او در هرات شروع به پرداخت وجه کرد و مبالغ گزافی پرداخت و موجب شد اهالی قلعه بیشتر مقاومت کنند.

«مستر مک نیل» سفیر انگلستان در ایران نیز اطلاعات اردوی ایران را برای او [پاتپنجر] می فرستاد. عملیات پیچدة انگلیسی ها در افعانستان علیه ایران با نقش آفرینی پاتینجر و مانکجی که وابستگی مستقیم به سرویس اطلاعاتی بریتانیا داشتند، منجر به جدا شدن هرات از خاک ایران شد.

انگلیسی ها با غارت ذخایر و منابع کشور و استثمار صنعتگران و تحصیل‎کردگان ایرانی و مدیریت بر آنان، صنعت خودشان را به ایرانیان نمایاندند. استبداد حاکم بر ایران نیز در فراهم شدن چنین زمینه‎ای نقش اساسی داشت؛ بدین ترتیب که کلید اقتصاد ایران به دست آنها افتاد، به تدریج افسار سیاست نیز به آنها واگذار شد، و در اندک زمانی یکّه‎تاز ایران شدند و استقلال سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور را در دست گرفتند و رسماً ایران را به همسایة مستعمره (هندوستان) ملحق کردند و نقشة جغرافیایی و استراتژیکی ایران را به سود خود تغییر دادند و برای جدا کردن افغانستان از ایران، جزیرة خارک و بندر بوشهر و خوزستان را به تصرف خود درآوردند و سرانجام طی تحمیل معاهدة پاریس (1273/ 1857م) و به موجب بند پنجم و ششم و هفتم آن، دولت ایران متعهد شد تمام خاک افغانستان را تخلیه و از هر‎گونه ادعا نسبت به آن پرهیز کند. جدایی افغانستان در دورة صدارت «میرزا آقا‎نوری»  که کاملاً به انگلیسی‎ها وابسته بود  واقع شد. پس از این، در سراسر خلیج فارس و دریای عمان نفوذ دریایی برقرار گردید و تنها راه بازرگانی ایران از طریق دریای آزاد به دست انگلیس افتاد.

ایجاد و تشکیل شبکه‎های پیچیده و زیرزمینی

 تشکیلات فراماسونری

فراماسونری در ایران از آغاز به عنوان یک سازمان سیاسی به نفع انگلستان کار می کرد، به نحوی که اکثر مقامات مهم مملکتی یا فرماسون بودند و آن مقام به آنها داده می شد؛ و یا پس از اشتغال فراماسون می شدند. در ایران مهمترین تشکیلات سیاسی اداره کننده کشور تا مدت‎ها همین تشکیلات فراماسونری بود که اشرافیت و خانواده های صاحب مقام و صاحب ثروت را زیر پوشش گرفته بود و منویات امپراتوری انگستان را پیاده می کرد. در دوران سلطنت محمدرضا، او ابتدا اجازه تأسیس یک لژ فراماسونری به نام «لژ پهلوی» را داد، که فردی به نام «جواهری» در رأس آن قرار داشت و «ارنست پرون» در این لژ فعّال و همه کاره بود و رابط محمدرضا با لژ محسوب می شد. بدنامی و سوء شهرت فراماسونری در ایران سبب می‎شد که رابطه محمدرضا با آن به شدت پنهان نگاه داشته شود، ولی محمدرضا در طول دوران خود همیشه از فراماسون ها حمایت می کرد و در جریان کار آنها قرار داشت و آنها نیز به شدت به سلطنت او علاقه مند و وفادار بودند.

 راه اندازی شبکه های هرمی(گلدکوئیست)

فعالیت این تجارت خانه‎ها [شبکه های هرمی] آثار متنوعی و قابل توجهی در منطقه خوزستان به وجود آورده است: ایجاد یک گروه بزرگ در سطح منطقه که هواداران زیادی دارد که «مرجعیت» اجتماعی هم دارد و پتانسیلی برای ایجاد شورش در سطح منطقه یا پشتوانه‎ای برای انتخابات‎های آتی در منطقه محسوب می‎شود.

پیامد دیگر فعالیت این تجارتخانه‎ها، این است که اگر دولت یا نظام بخواهد در مقابل این تجارت مشکوک و آسیب‎های اقتصادی آن مقاومت کند، با عکس العمل شدید اجتماعی توده‎های مردم و به خصوص اقشار آسیب پذیر و مستضعف، روبرو می‎شود و دولت در برابر مردم قرار می‎گیرد. . . نکته مهمی که باید بیشتر مورد توجه دستگاههای امنیتی و قضایی خوزستان قرار بگیرد، اثبات ارتباط مستقیم و تقریباً علنی این تجارتخانه ها با گروهک خلق عرب الاحواز و این گروهک با عوامل اطلاعاتی انگلیس در منطقه است. نشانه‎ها و دلایل و قرائن بسیاری حاکی از این ارتباطات وجود دارد که ممکن است در صورت تعلل دستگاه های مربوط، آنها اقدام به از بین بردن و مخفی کردن این قرائن کنند.

جلوگیری از رشد و پیشرفت علمی کشورها

اذیت و آزار و ترور دانشمندان و شخصیتهای علمی

با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی مردم ایران در بهمن ماه سال 1357 و بروز تحولات انقلابی در ایران، دولت انگلیس اقداماتی را علیه ایرانیان به خصوص دانشجویان ایرانی در انگلیس انجام داد و سخت‎گیری هایی در این زمینه آغاز نمود که منجر به تشدید تنش ها میان دو کشور و برگزاری نخستین تظاهرات مردمی بر ضد انگلیس در اواخر سال 1357 در تهران گردید. با اخراج گروهی از دانشجویان ایرانی از لندن و زندانی‎شدن شمار دیگری از آنها، دولت ایران به مقامات دولت انگلیس رسماً اعتراض و هشدار داد که این روند در نهایت منجر به تشدید بیشتر تنش‎ها در مناسبات دو کشور می گردد. که در نهایت وزارت خارجه انگلیس در نیمه دوم سال 1359 کاردار و دیگر دیپلماتهای سفارت انگلیس در تهران بجز یک نفر را به لندن فراخواند و سفارت این کشور در ایران را تعطیل اعلام کرد.

دخالت در مسائل هسته ای و صدور قطعنامه علیه ایران

یکی از دخالت های اخیر انگلیس، دخالت در مسائل هسته ای ایران است. این کشور به همراه دو کشور دیگر اروپایی یعنی آلمان و فرانسه همواره با فعالیتهای هسته ای ایران مخالفت کرده اند و با دخالت های خود، زمینة پیشرفت دانشمندان ایرانی را در این عرصه گرفته اند. علی‎رغم تأکید مکرر ایران بر مسالمت آمیز بودن برنامه های هسته ای اش، کشورهای اروپایی با اعمال فشار علیه ایران، خواستار لغو تمامی فعالیت های هسته ای ایران هستند.

از دیگر اقدامات انگلیس در بحث انرژی هسته ای می توان به تهیه پیش نویس قطعنامه سوم شورای امنیت اشاره کرد که توسط انگلیس به همراه آلمان و فرانسه تهیه شده بود. «گوردون براون» نخست وزیر انگلیس درباره فعالیت های صلح آمیز چنین گفته است:

«به اعتقاد من روندی که آغاز شده، می تواند به قطعنامه سوم سازمان ملل منجر شود و در صورتی که [ایران] فعالیت های حساس هسته ای خود را متوقف نکند، لندن از صدور قطعنامه سوم تحریم علیه تهران حمایت خواهد کرد. »
 
مرجع : حوزه
کد مطلب : ۷۸۰۹۱۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما