کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

مذاکرات آمریکایی؛ استادان شکست و ناکامی

خبرگزاری فارس , 5 فروردين 1398 11:23

اسلام تایمز: پرزیدنت ترامپ و سیاست‌سازان و مذاکره‌کنندگان ارشد او از رسیدن به هر توافقی ناتوان مانده@اند. مذاکرات شکست خورده و دیپلماسی غیرمتقابل به مشخصه اصلی سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است.


ایالات متحده آمریکا در حال حاضر با دست کم دوازده کشور در حال مذاکره بر سر مسائل اساسی سیاسی، نظامی و اقتصادی است.
آمریکا در مواجهه با «ناتوانی» خود برای تضمین پیروزی های نظامی اش، راهبردهای دیپلماتیکی را اتخاذ کرده است. هدف از در پیش گرفتن یک رویکرد دیپلماتیک، تامین همه یا بخشی از اهداف و مزایا از طریق مذاکرات است که از طریق روش های نظامی قابل دستیابی نیستند.

هرچند که دیپلماسی کمتر در معرض شکست های نظامی یا اقتصادی قرار می گیرد، اما مستلزم رسیدن به توافقاتی است. مذاکرات فقط زمانی موفق هستند که مزایایی متقابل برای هر دو طرف در بر داشته باشند.
رژیم هایی که در پی کسب حداکثر مزایا و دادن حداقل امتیازات هستند، معمولا ناکام می مانند یا فقط به این دلیل موفق می شوند که مواضع آنها مبتنی بر روابط قدرت به شدت نابرابری است.
ما دراین مطلب موفقیت یا شکست واشنگتن را در مذاکرات اخیر مورد بررسی و دلایل و پیامدهای هر نتیجه را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم.

مذاکرات آمریکا - کره شمالی
پرزیدنت ترامپ و رهبرکره شمالی کیم جونگ اون  نزدیک به یک سال است که وارد مذاکره با یکدیگر شده اند. اولویت اصلی کاخ سفید  «غیراتمی کردن» شبه جزیره کره بوده که شامل نابود کردن سلاح های اتمی، موشک ها، سایت های آزمایش و دیگر اهداف نظامی راهبردی می شود.
کره شمالی به دنبال خاتمه دادن به تحریم های اقتصادی، امضای پیمان صلح بین آمریکا- کره  و به رسمیت شناختن سیاسی خود است. در این راستا این دو در فوریه 2019 در هانوی نشست تعیین کننده ای با هم داشتند. 
این مذاکرات یک ناکامی تمام عیار بود.واشنگتن از دستیابی به هر دستاوردی ناکام ماند یا نتوانست روند مذاکرات صلح را به پیش ببرد و هیچ چشم اندازی برای آینده ترسیم کند.

کره شمالی سه امتیاز مهم را ارائه کرده که مورد قبول قرار نگرفته است. کیم جونگ اون پیشنهاد کرد 1) سایت های مربوط به آزمایش های اتمی را از بین ببرد 2) آزمایش های اتمی و موشک های بالستیک بین قاره ای را به حالت تعلیق درآورد 3) قبول کرده بخشی از سایت های آزمایش موتور موشک ها را نابود کند.
در مقابل واشنگتن هیچ چیزی پیشنهاد نکرده، به جای آن درخواست خلع سلاح کامل را کرده، بی آنکه تحریم ها برداشته شوند، بی آنکه توافقی برای خاتمه جنگ آمریکا- کره امضا شود.
«مذاکرات» بی تناسب واشنگتن از پیش محکوم به شکست بود. آمریکا ظرفیت کره شمالی ها در ایستادگی در برابر عدم کسب امتیازات متقابل را کمتر از حد واقعی برآورد کرده بود. واشنگتن بر این باور بود که وعده های شفاهی موکول به آینده  می تواند کره شمالی ها را تشویق به خلع سلاح کند. کره ای ها از سابقه اخیر آمریکا  در پشت پا زدن به توافقات امضا شده با ایران، چین و شرکای خود در توافق «کمربند و جاده» کاملا با خبر بودند.
بعلاوه کره شمالی متحدین قدرتمندی درچین و روسیه دارد و برای مقاومت در برابر تشدید فشارهای آمریکا از تسلیحات اتمی برخوردار است.

مذاکرات آمریکا - ایران
آمریکا و ایران برای خاتمه دادن به تحریم های اقتصادی در ازای پایان دادن به روند ساخت تسلیحات اتمی از سوی ایران مذاکراتی انجام دادند. این توافق موقتا توفیقاتی به دنبال داشت، اما این روند به سرعت از سوی رژیم ترامپ متوقف شد. کاخ سفید  از ایران خواست تا برنامه دفاعی موشکی خود را کنار بگذارد و این کشور را به حمله نظامی تهدید کرد. واشنگتن  به دنبال چانه زنی نبود، بله در پی تحمیل یک «راه حل» یک طرفه بود. انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین دیگر امضا کنندگان این توافق در برابر دیکته آمریکا مقاومت کردند، اما تعدادی از شرکت های چند ملیتی بزرگ اتحادیه اروپا تسلیم درخواست کاخ سفید برای تشدید تحریم ها علیه ایران شدند.
در نتیجه ایالات متحده عامدانه در روند مذاکرات خرابکاری کرد و ایران را بیشتر به سمت روسیه، چین و بازارهای جایگزین دیگر سوق داد، در حالی که آمریکا با عربستان سعودی و اسرائیل هم پیمان باقی ماند. عربستانی که درگیر جنگی بازنده با یمن بود و اسرائیلی که  همچنان یک مطرود بین الملی است که میلیاردها دلار صدقه از آمریکا دریافت می کند.

مذاکرات آمریکا - چین
ایالات متحده برای  فشار بر اقتصاد این کشور و حفظ برتری جهانی آمریکا، با چین وارد مذاکراتی شده است. پکن پذیرفته است واردات خود را از واشنگتن افزایش دهد و کنترل های شدیدتری بر استفاده چینی ها از فناوری آمریکایی اعمال کند، اما آمریکا هیچ امتیازی را پیشنهاد نکرده است. به جای آن واشنگتن درخواست کرده که چین به نقش دولت در تامین مالی فناوری های برتر، هوش مصنوعی و نوآوری های ارتباطاتی خود  خاتمه دهد.
به عبارت دیگر آمریکا از چین انتظار دارد که از مزیت های ساختاری خود به منظور  اجتناب از تعرفه های شدید کاخ سفید که موجب کاهش صادرات چین خواهد شد دست بردارد.
هیچ معامله متقابلی در کار نیست. رژیم ترامپ از در تهدید با چین رفتار می کند که اثرات منفی بر کشاورزان آمریکایی که به بازارهای چین متکی هستند خواهد داشت. در مورد واردکنندگان آمریکایی به خصوص بخش خرده فروشی که محصولات چینی را وارد می کنند، این مصرف کنندگان هستند که مجبور به پرداخت قیمت بالاتر برای کالاهای خریداری شده از چین می شوند.


بعلاوه چین روابط خود را با بازارهای جایگزین در آسیا، آفریقا، روسیه، آمریکای لاتین و دیگر نقاط دنیا افزایش داده است.
همانطور که در تازه ترین مورد (سال 2018)  مشاهده شده، موازنه تجاری مثبت چین با آمریکا به 419 میلیارد دلار افزایش یافته، در حالی که آمریکا مجبور به افزایش دادن سوبسیدهای خود به صادرکنندگان محصولات کشاورزی آمریکایی برای جبران زیان کالاهای فروخته شده آنها به چین شده است.
بعد از چند ماه مذاکره، نمایندگان آمریکایی توانسته اند  امتیازاتی تجاری دریافت کنند، اما از تحمیل  شکست  بر مدل اقتصادی چین ناکام مانده اند.

تا اواسط سال 2019 گرچه این مذاکرات گسترش می یابد، اما افق احتمال رسیدن به یک «معامله بزرگ» تیره است. دلیل عمده این اتفاقات این است که واشنگتن از به رسمیت شناختن این موضوع ناتوان است که تضعیف موقعیت جهانی این کشور، دست زدن به «تغییرات ساختاری» را الزامی می کند و این یعنی خزانه داری باید در زمینه فناوری، به روزرسانی نیروی کار و تحصیلات سرمایه گذاری کند. ایالات متحده باید روابط متقابلی را با شرکای تجاری پویا در پیش بگیرد و برای انجام این کار باید میلیاردها دلار را در زمینه به روز رسانی زیرساخت های داخلی خود سرمایه گذاری کند و در هزینه های فدرال از مخارج نظامی و جنگ ها کم کرده و آنها را به اولویت های داخلی و توافقات مولد با خارج از کشور تخصیص دهد. روابط دیپلماتیک آمریکا با چین بر اساس تهدیدات و تعرفه ها شکست خورده است و مذاکرات اقتصادی نیز هر چه می گذرد وخامت بیشتری پیدا می کنند.

آمریکا – ونزوئلا: نامذاکره ها، فرمولی برای شکست
در طول بیشتر از نیم دهه گذشته (2015- 2019 ) واشنگتن در احیای رژیم های گماشته در آمریکای لاتین از طریق کودتاهای نظامی، مداخلات سیاسی و فشارهای اقتصادی موفقیت هایی داشته است. در نتیجه کاخ سفید با موفقیت بر سر پیامدهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دیپلماتیک یک جانبه در این منطقه «مذاکره» کرده است... به استثنای کوبا و ونزوئلا.
پرزیدنت ترامپ توافقات مذاکره شده با کوبا را بدون هیچ فایده ای قطع کرده است، آمریکا تهدید می کند که کوبا نباید روابط خود را با اروپا، چین، روسیه و سایر کشورها گسترش دهد که این امر  بر کسب و کار گردشگری کوبا تاثیرگذار خواهد بود.
رژیم ترامپ تبلیغات سیاسی و اقتصادی و جنگ اجتماعی خود را علیه ونزوئلا تشدید کرده است. چند اقدام آشکار به کودتا از آوریل 2002 تا فوریه 2019  با ناکامی مواجه بوده است.
در حالی که آمریکا در بقیه آمریکای لاتین موفق به تثبیت هژمونی خود بر این نیمکره شده، در مورد ونزوئلا با شکست های دیپلماتیک و رشد مقاومت مردمی گسترده تر مواجه بوده است.
سیاست های مداخله گرایانه و تحریمی آمریکا به شدت جایگاه این کشور را در میان طرفداران آن در طبقه متوسط و پایین تر که به خارج از کشور گریخته اند کاهش داده است. تبلیغات آمریکا برای کسب حمایت ارتش ونزوئلا که ترک خدمت های بسیار معدودی در آن مشاهده می شود اما «ناسیونالیست تر» شده، ناکام مانده است.
انتصاب الیوت آدامز این جنایتکار حتمی که به «قصاب آمریکای مرکزی» شناخته می شود از سوی کاخ سفید، قطعا هر گونه چشم اندازی از توافق دیپلماتیک مطلوب را تضعیف کرده است.

 تحریم های آمریکا  علیه رهبران سیاسی و نظامی اقدامات این کشور را برای جذب و استخدام رهبران با اشکال مواجه کرده است.خوآن گوایدو که از سوی آمریکا به عنوان «رهبر موقت» انتخاب شده از حمایت داخلی اندکی برخوردار است و مردم ونزوئلا عمدتا به چشم یک آلت دست امپریالیسم به او نگاه می کنند.
موفقیت های نامذاکرات آمریکا در آمریکای لاتین، واشنگتن را در برابر شرایط متفاوت در ونزوئلا ناکام گذاشته، کشوری که اصلاحات ساختاری اجتماعی و اقتصادی و آموزش های نظامی ناسیونالیستی آن موجب تشدید حمایت های سیاسی از دولت این کشور شده است.
در مورد ونزوئلا امتناع آمریکا از ورود به مذاکرات، به قطب بندی بزرگ تر و ناکامی های متعدد از جمله کودتای نافرجام فوریه 2019 در این کشور منجر شده است.

آمریکا- روسیه: تبانی با دیپلماسی شکست خورده
واشنگتن در جهت تسلیم و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی و تاراج بعدی روسیه ، با موفقیت «مذاکره» کرد. این توفیق آمیزترین «مذاکرات» این قرن آمریکا بوده است. این «مذاکرات» آمریکا امکان گسترش ناتو تا مرزهای روسیه را فراهم آورد، موجب ورود بیشتر کشورهای اروپای شرقی در اتحادیه اروپا و ناتو شد و موجب گردید که آمریکا راحت تر «جهانی تک قطبی» را به وجود آورد.
 غرور و نخوت بیش از اندازه آمریکا به راه اندازی جنگ های طولانی (و بازنده) در افغانستان، لیبی، عراق، سومالی، سوریه و دیگر نقاط منجر گردید.
با انتخاب پرزیدنت پوتین روسیه راه بازگشتی را در پیش گرفت که به بازسازی ارتش، اقتصاد و قدرت ژئوپلتیک کرمیلن انجامید.
کاخ سفید با تلاش برای «مذاکره» بر سر محاصره نظامی روسیه و تضعیف رشد اقتصادی مسکو نسبت به این امر واکنش نشان داد.

 زمانی که پوتین از تسلیم شدن دربرابر دیکته های آمریکا سر باز زد، واشنگتن تحریم های نظامی و قبضه قدرت را در اوکراین، آسیاسی مرکزی و خاورمیانه (عراق و سوریه) از سر گرفت.
به این ترتیب واشنگتن از در پیش گرفتن یک رویکرد دیپلماتیک به جای ارعاب اقتصادی خودداری کرد، به خصوص با توجه به اینکه برخی از الیگارش های مورد حمایت آمریکا دستگیر شدند یا با ثروت هایشان به انگلیس و اسرائیل گریختند.
ایالات متحده از به رسمیت شناختن فرصت هایی که هنوز در روسیه وجود داشت سرباز زد، مواردی چون یک گروه نخبه اقتصادی نئولیبرال، یک اقتصاد صادراتی عمدتا معدنی و رویکرد  آشتی جویانه مسکو نسبت به مواضع نظامی آمریکا در لیبی، سومالی، یمن و ایران.
«مذاکرات» آمریکا شانسی برای موفقیت نداشتند. کاخ سفید روسیه را به عنوان دشمنی که باید آن را تضعیف کرد تعریف کرد. تحریم ها به سلاحی برای مقابله با تلاش روسیه در جهت اعاده جایگاه جهانی اش تبدیل شد. ژست تهاجمی واشنگتن شامل امتناع این کشور از به رسمیت شناختن این نکته نیز می شد که جهان به جهانی چند قطبی تبدیل شده است که در آن روسیه متحدانی در چین، شرکایی در آلمان، پایگاه های نظامی در سوریه و یک گره نخبه علمی وفادار و پیشرفته دارد.

ایالات متحده که بر اساس تصویر گذشته روسیه از دوران یلتسین عمل می کرد، از درک واقعیت های جدید ناتوان ماند؛ یعنی یک روسیه احیا شده و علاقه مند به چانه زنی و تضمین مزایای متقابل.
آمریکا از به رسمیت شناختن متحدین بالقوه و مزیت های اقتصادی در مذاکرات علنی با روسیه ناکام ماند. بسیاری از اقتصاددانان روسی نزدیک به کرملین نئولیبرال و آماده و مشتاق بازکردن اقتصاد خود به روی نفوذ آمریکا بودند. روسیه علاقه مند بود که در خاورمیانه نقش بزرگی به آمریکا بدهد و پیشنهاد کرد که برسر سیاست های صادرات نفتی خود مذاکره کنند.
به جای آن آمریکا از مذاکره بر سر تقسیم قدرت امتناع کرد. تحریم های آمریکا روسیه را مجبور کرد تا به سمت چین برود. عزم واشنگتن برای کسب سلطه جهانی، روسیه را تشویق کرد که روابطی با ونزوئلا، کوبا، ایران، سوریه و دیگر کشورهای مستقل برقرار سازد.
سیاست های تک قطبی واشنگتن، یک رابطه راهبردی دراز مدت و بالقوه اغواکننده را به مواجهات پرهزینه و دیپلماسی شکست خورده تبدیل کرد.

آمریکا و اتحادیه اروپا: معاملات بن بست
قلدری در قبال اروپا اقدامی موفقیت آمیز بوده که آمریکا در دوران اخیر  در موارد متعدد از خود نشان داده است. واشنگتن بر سر توافقاتی با فرانسوی ها، انگلیسی ها و آلمانی ها به منظور خاتمه دادن به تحریم ها علیه ایران مذاکره کرد و سپس با عدول از این توافقات خود به سراغ وضع تحریم ها بر موسسات اروپایی بازگشته که از آمریکا تبعیت و نسبت به دولت های خودشان نافرمانی می کنند.
اروپا با واشنگتن در زمینه مسائل امنیتی ناتو مذاکراتی انجام می دهد و بعد کاخ سفید آنها را تهدید می کند که باید هزینه های نظامی خود را در ناتو افزایش دهند.
ایالات متحده ادعا می کند که اتحادیه اروپا یک متحد راهبردی این کشور است، اما با آن به عنوان شریکی رده پایین برخورد می کند.

مذاکرات بین این دو رابطه ای یک جانبه بوده است: آمریکا تسلیحات به آنها می فروشد و از آنها به عنوان رقیب نام می برد، در حالی که اروپا سر تسلیم فرود می آورد و سربازانی را برای حضور در جنگ های آمریکا در سوریه، افغانستان، عراق، لیبی و سایر نقاط اعزام می کند.
آمریکا تحریم هایی را علیه روسیه دیکته می کند، بهای واردات گاز و نفت اتحادیه اروپا را افزایش می دهد. آلمان  بحث می کند، حرف می زند، دست و پا می زند و از یک اعتراض صریح خودداری می کند.

ایالات متحده از حقوق انحصاری اتحادیه اروپا به شدت تجاوز کرده، تا جایی که این کشور ادعا کرده اگر اتحادیه اروپا از تبعیت از دستور کار «اول آمریکا»ی کاخ سفید قصور کند، این کار باعث خروج آمریکا از ناتو خواهد شد.
 با وجود اتحاد دیرینه بین این دو، کاخ سفید دیگر بر سر رسیدن به سیاست های مشترک مذاکره نمی کند؛ بلکه تهدید می کند و انتظار دنباله روی را دارد. با وجود پیشینه تسلیم اتحادیه اروپا و مباحث شکلی، در حالی که واشنگتن موضع خود را نسبت به روسیه، چین و ایران تشدید می کند، دیگر روابط تجاری اتحادیه اروپا را به عنوان یک هدف مذاکرات قلمداد نمی کند. اگرچه شاید اروپا آمریکا را به چشم یک متحد ببیند، ولی اجازه پیدا نخواهد کرد همچون یک متحد رفتار کند، چرا که آمریکا آن را به عنوان یک رقیب تجاری می بیند.

نتیجه گیری
واشنگتن در رسیدن به توافقات غیردوجانبه متقابل با کشورهای ضعیف موفق بوده است. این مسئله درمورد اروپای پس از جنگ، روسیه پس از گورباچف و در میان رژیم های مستعمره فعلی آمریکای لاتینی مصداق دارد.
برعکس امتناع واشنگتن از پذیرش توافقات متقابل با روسیه، چین، ایران، کوبا و ونزوئلا، یک ناکامی برای این کشور بوده است. جنگ های تجاری آمریکا با چین به از دست دادن بازارها انجامیده و به چین اجازه داده توافقات جهانی را از طریق پروژه های زیرساختی بزرگ و چندین میلیاردی کمربند و راه دنبال کند.
سیاست های خصمانه یک طرفه آمریکا نسبت به روسیه، پیوندهای بین کرملین و پکن را تقویت کرده است.
 واشنگتن فرصت هایی را برای کار با الیگارش های نئولیبرال در روسیه با هدف تضعیف پرزیدنت پوتین از دست داده است. واشنگتن از مذاکره بر سر روابط متقابل با کره شمالی که شبه جزیره کره را در ازای رفع تحریم های اقتصادی و گشایش درها به روی یک احیای مقصد سرمایه داری «غیراتمی» خواهد کرد، شکست خورده است.
امتناع از داد و ستد امتیازات دوجانبه به شکست های کامل انجامیده است، در حالی که مصالحه هایی که بر سر آنها توافق شده، می توانست به فرصت های بازار بزرگ تر و پیشرفت های سیاسی دراز مدت بینجامد.
پرزیدنت ترامپ و سیاست سازان و مذاکره کنندگان ارشد او از رسیدن به هر توافقی ناتوان مانده اند.
کنگره دمکرات نیز به همین اندازه غیرکارآمد و حتی ستیزه جو بوده، چرا که خواستار تهدیدات نظامی بیشتر علیه روسیه، گسترش جنگ های تجاری با چین و مذاکرات کمتر با کره شمالی و ایران و ونزوئلا شده است.
در یک کلام مذاکرات شکست خورده و دیپلماسی غیرمتقابل به مشخصه اصلی سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است.
نویسنده: جیمز پتراس (James Petras) استاد جامعه شناسی در دانشگاه بینگهامتون نیویورک
منبع: yon.ir/IbD9G
انتهای پیام. 


کد مطلب: 785048

آدرس مطلب :
https://www.islamtimes.org/fa/article/785048/مذاکرات-آمریکایی-استادان-شکست-ناکامی

اسلام تايمز
  https://www.islamtimes.org