۰
سه شنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۸
هندانگلیسی ها در وستان دنبال چه بودند؟

تاریخ استعمار انگلستن در شابه قاره هند و تاثیرات آن – قسمت سوم

تاریخ استعمار انگلستن در شابه قاره هند و تاثیرات آن – قسمت سوم
 
 
250 سال مطالعه و ایجاد نفوذ
از اواخر قرن پانزدهم تا نیمه قرن هجدهم یعنی حدود 250 سال اروپایی ها در هندوستان حضور داشتند ولی گام نظامی یا سیاسی جدی برنداشتند و دست به تصرف خاک هند نزدند. البته در این 250 سال بیکار ننشتند، بلکه در این مدت دنبال نفوذ بودند. اول اوضاع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی هند را از نزدیک مطالعه می کردند. کم کم نمایندگان و دلالان خود را به بهانه تجارت به داخل هند فرستادند تا اطلاعات دقیق­تری از اوضاع هندوستان به دست آورند. بعد سراغ پادشاهان رفتند و در دربار آنها به عنوان مشاور یا پزشک و... نفوذ کردند. مثلا پزشکی به دلیل معالجه­ ای که روی پادشاه انجام می داد امتیازات اقتصادی و معافیت های گمرکی برای انگلستان می گرفت. در آن زمان دولت های مسلمان قوی بودند و اروپایی ها جرات مخاصمه جدی نداشتند. هنوز انقلاب صنعتی در اروپا اتفاق نیفتاده بود. تا آخر قرن هجدهم به لحاظ صنعتی و تسلیحات نظامی مسلمین و اروپایی­ ها همسان بودند.
 
در حدود نیمه قرن هجدهم از بین اروپایی ها انگلیسی­ ها احساس کردند فضا برای استعمارگری مهیا شده است. بجز فرانسوی­ ها از اروپایی ها کسی حضور قدرتمندی در منطقه نداشت. اقتدار گورکانیان نیز ضعیف شده بود و نادرشاه به هندوستان هجوم آورده بود. بعد از نادرشاه احمدشاه ابدالی هم به هند مکرر حمله کرد که در نتیجه این حملات اوضاع سیاسی و اجتماعی هندوستان پرآشوب شده بود. انگلیس راه­های نفوذ خود را ادامه می داد و در دعواهای رجال سیاسی هند یکی را بر علیه دیگری می شوراندند. دولتمردان مسلمان هندی خطر خاصی از ناحیه اروپایی ها احساس نمی­ کردند و در بعضی موارد خودشان از انگلیسی­ ها و یا فرانسوی­ ها مستقر در سواحل هند تقاضای اسلحه یا نیروی نظامی برای مقابله با رقبای خود می­ کردند.
 
روند تجاوزهای استعماری انگلیس
اولین پیروزی بزرگ انگلیسی­ ها در منطقه بنگال بود، یعنی بنگلادش فعلی و قسمتی از شرق هندوستان فعلی. فردی به نام «رابرت کلایو» با این بهانه که حاکم آن منطقه – که اتفاقا شیعه هم بود – انگلیسی­ ها را از کلکته و دیگر بازارهای تجاری آن منطقه اخراج کرده، در سال 1757 با نیروی نظامی وارد بنگال شد و با بعضی عناصر هندی همدست شده به سمت پایتخت بنگال یعنی شهر مرشد آباد حرکت کرد. در روستایی به نام «پلاسی» اولین شکست نظامی قدرت های هندی در برابر انگلستان رخ داد و مرشد آباد تصرف شد. خود کلایو می­ گوید "شکوه و ثروتی را در اینجا – یعنی در شهری که پایتخت تازه ساخته فقط یک ایالتی در هند بود - دیدم که لندن در برابر آن هیچ است." خزانه مرشد آباد را غارت کرد. کلایو قسمتی از این خزانه را خودش تصاحب کرد، قسمتی به کلکته فرستاد و از آن، قسمتی به انگلستان فرستاده شد.
 
از این به بعد انگلیسی ها جلوتر آمدند. از بنگال به سمت شمال یعنی به سوی شهر دهلی تصرفاتی را شروع کردند. در سال 1764 جنگ «بَکسَر» رخ داد که از پلاشی مهم­تر بود. در بکسر حاکم گورکانی دهلی شکست خورد و تبدیل به حقوق بگیر انگلیس شد. کم­ کم جلوتر رفتند تا در سال 1803 خود دهلی را نیز مستقیما تصرف کردند.
 
در جنوب هند نیز پیشروی کردند که البته در آنجا با مشکل جدی مواجه شدند طرف مقابل آن ها حید رعلی، حاکم شیعی ایالت میسور بود. جنگ­های سختی درگرفت و انگلیسی ها از شکست به هراس افتادند. بعد از مرگ حیدر علی پسر او یعنی «تیپوسلطان» به قدرت رسید که از پدرش قوی­تر عمل کرد. انگلیسی­ ها را شکست داده مجبور به امضای صلح­نامه تحقیرآمیزی کرد. او برای ایجاد جبهه بین المللی ضد انگلیس با عثمانی ­ها و نیز زندیه در ایران و ناپلئون در فرانسه ارتباط برقرار کرد. جالب است بهانه ناپلئون برای حمله به مصر در سال 1798 این بود که از این طریق او می­ خواهد راحت­تر به تیپوسلطان کمک برساند! بالآخره انگلیسی­ ها تیپو را هم در سال 1799 کشتند و جنوب هندوستان را هم تصرف کردند.
 

 
بعد از تصرف شرق، جنوب و شمال رفتند سراغ «ماراته­ ها» در غرب. اینجا قوی­ترین قدرت نظامی هند آن زمان بود که بعد از زوال قدرت گورکانیان شکل گرفته بود. مسلمان نبودند ولی تا آن زمان فرهنگ هندوستان آنقدر اسلامیزه شده بود که بسیار متاثر از فرهنگ مسلمین و زبان فارسی بودند. انگلیسی ­ها در سال 1818 مارته ­ها را بطور کامل شکست دادند و مناطق آنها را نیز تصرف کردند. در این زمان فقط پنجاب را در شمال غربی هند نگرفته بودند که البته آن را نیز، همراه با منطقه سند تا مرز فعلی افغانستان و ایران، تا قبل از نیمه قرن نوزدهم تصرف کردند. در این وسط میانمار، سریلانکا  و نیپال فعلی را نیز تصرف کردند. این سلطه­ ی کامل انلگیس بر شبه قاره هند تا سال 1947 ادامه داشت.
البته اینکه بعد از 1947 واقعا هند استقلال یافته یا شکل استعمار عوض شده بحث دیگری است که فعلا مجال ورود به آن نیست.
 
انگلیسی ها در هندوستان دنبال چه بودند؟
آنچه برای انگلیسی ها از همه مهمتر بود غارت کردن منابع عظیم هندوستان بود تا پایه ­های استعمار جهانی خود را توسط این ثروت محکم سازند.
غارت نیز چند مدل داشت. یک مدل غارت خزانه­ ها بود. مثل خزانه مرشدآباد که فقط یکی از خزانه های هندوستان بود که غارت شد. این غارت هرچند چشمگیر است اما یکدفعه­ ای است. یک دفعه یک خزانه غارت می شود و تمام می­ شود. این ثروت های غارت شده که به انگلستان می رفت نقش مهمی در کلیدزدن انقلاب صنعتی در این کشور ایفا کردند. اینکه انقلاب صنعتی در انگلیس رخ می دهد و نه در کشوری دیگر، آن هم درست در همان زمانی که خزانه های هند غارت می شود، اتفاقی نیست. از نیمه دوم قرن هجدهم غارت ها شروع می شود و در نیمه اول قرن نوزدهم انقلاب صنعتی شکل می گیرد. البته این غارت­ ها تنها عامل در شکل­گیری انقلاب صنعتی نیست و حتما تلاش های علمی هم تاثیر داشته است. ولی اگر این غارت ها نبود، تلاش های علمی در حد یافته­ های علمی باقی می ماندند و تبدیل به انقلاب صنعتی نمی شدند.
 
اما با این حال آسیب اصلی به هند را این غارت­های دفعه ای نزد، بلکه غارت مداوم و گسترده هندوستان آسیب جدی­تر بود: از قبیل استثمار نیروی انسانی، گرفتن مالیات و خراج سنگین از کشاورزان هند، پرداخت نکردن قیمت واقعی محصولات به هندی ­ها، صنعت­ زدایی جامعه هند، و تبدیل کردن بازار بزرگ هند به یک حیاط خلوط برای سرمایه­ داران انگلیس.
در آن زمان هنوز مهمترین عنصر اقتصادی دنیا کشاورزی بود، و بیشترین محصولات کشاورزی دنیا در چین و هند تولید می­ شد. جمعیت کثیر هند به کشاورزی مشغول بود و انگلیسی­ ها به این منبع عظیم ثروت چشم طمع دوخته بودند. لذا در بنگال بعد از غارت خزانه، پیمانی با حاکمان دست­ نشانده آن ایالت بستند و اختیار اخذ مالیات از مردم را در دست گرفتند. به حاکم هندی می گویند مسائل قضایی و انتظامی و ... همه دست تو و فقط امور مالیاتی را به دست ما بسپارید. البته بعدها همه امور را در دست گرفتند.
مرجع : اخوت
کد مطلب : ۷۹۰۲۲۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما