دریافت لینک صفحه با کد QR
شكل گيري، اهداف و استراتژي اخوان المسلمين
خبرگزاری مهر , 25 ارديبهشت 1398 14:13
اسلام تایمز: يكي از مهمترين جنبشهاي اسلامي كه تأثيرات شگرفي بر مصر و چندين كشور اسلامي ديگر نهاد، «اخوان المسلمين» است. اين سازمان در شرايطي كه مصر از نظر سياسي، اجتماعي، ديني و اقتصادي در وضعيتي بحراني قرار داشت، تشكيل گرديد
ديباچه (جنبشهاي اسلامي در قرن بيستم) جنبشهاي اسلامي داراي دو بُعد انديشهاي و جامعه شناختي ميباشند، برخي صاحبنظران، جنبشها را از بُعد انديشهاي و بعضي از بُعد جامعه شناختي بررسي ميكنند؛ اما براي مطالعة همه جانبه بايد به هر دو بُعد آن پرداخت. چه بسا بتوان واكنشهاي مسلمانان در دو قرن اخير را به دو جريان پيروي از تمدّن غرب و جريان احيا و بازسازي تفكّر ديني تقسيم كرد. هدف اصلي جريان اصلاح طلبي ديني در قرن 19 در جوامع اسلامي، عكس العملي در برابر خطر فرهنگي و سياسي اروپا و رفع سلطة آنان در جوامع اسلامي بود.[1] يكي از مهمترين جنبشهاي اسلامي كه تأثيرات شگرفي بر مصر و چندين كشور اسلامي ديگر نهاد، «اخوان المسلمين» است. اين سازمان در شرايطي كه مصر از نظر سياسي، اجتماعي، ديني و اقتصادي در وضعيتي بحراني قرار داشت، تشكيل گرديد و از يكسو براي حاكميت تعاليم اساسي اسلام در زندگي اجتماعي و سياسي ميكوشيد و از سوي ديگر ميخواست معتقدات اسلامي را از حالت ايستا و خمودگي خارج نمايد.[2] شكلگيري اخوان المسلمين مؤسس اخوان المسلمين، حسن البناء در حدود سال 1900 م در شمال غربي قاهره متولّد شد، بعد از ورود به دبيرستان به عضويت يكي از انجمنهاي اسلامي درآمد و در اين ارتباط سازمان جديدي به نام انجمن امداد حصافيه را پايه گذاري نمود كه داراي دو هدف اصلي «نگهداري و گسترش ارزشهاي اسلامي» و «دفاع در برابر هجوم ميسونرهاي غربي» بود. اين سازمان الگويي بود كه مطابق آن بعدها اخوانالمسلمين طرحريزي گرديد. وي در مورد گسست نسل جوان و دانشجويان از فرهنگ خويش وحقايق اسلام بسيار نگران بود و اعتقاد داشت ايندة هر ملّت و هر ايدئولوژي در دست نسل جوان، طلبه، دانشجويان و روشنفكران قرار دارد؛ لذا عمده فعاليتهاي خود را متوجّه اين قشرها كرد. وي بر آن بود همانطور كه در انقلابهاي چپي، كادر انقلابي از طبقه پرولتاريا برميخيزد، در انقلاب اسلامي نيز براي پيشبرد اهداف بايد، مستضعفين را مورد توجّه قرار داد. وي در مساجد، مراكز فرهنگي و عمومي دربارة مسائل ايدئولوژيك اسلامي سخنراني ميكرد و كساني را كه تحت تأثير حرفهاي وي قرار گرفتند به جلسات خصوصي دعوت ميكرد و از همين افراد كادر اصلي را براي سازمان انتخاب مينمود. در سال 1927 م جمعيت شباب المسلمين (سازمان جوانان اسلامي) در قاهره به وسيلة برخي دوستان قديمي وي تشكيل شد. حسن البناء نمايندگي اين سازمان و مسؤوليت بخش مجله الفتح، ارگان آن را بر عهده گرفت.[3] سازمان اخوان المسلمين در سال 1928م با بيعت حسن البناء و شش نفر از همفكرانشان تشكيل گرديد. در ابتدا فعاليتهاي آنان جنبة نيمه مخفي داشت و براي گسترش جنبش از جزوه، نامه، سخنراني و ملاقاتهاي شخصي استفاده ميكرد.[4] دهة 1920 م كه حسن البناء جنبش خود را بنيان نهاد، افكار سياسي اسلام بين انديشههاي سه مكتب در نوسان بود: 1 ـ عناصر محافظهكار الازهر يا سنّتگرايان كه هر گونه سازش يا نوسازي جامعه و دگرگوني دين و مذهب را رد ميكردند. 2 ـ حاميان نوسازي يا شاگردان عبده كه هدفشان جامعهاي بود كه دين و سياست از هم جدا باشد. 3 ـ اصلاح طلبان پيرو رشيد رضا كه خواستار بازگشت به عقايد و اعمال اوّلين نسل از احكام اسلامي بودند، كه در اين ميان حسن البناء به مكتب سوم تمايل داشت.[5] فعاليتهاي سياسي ـ اجتماعي حسن البناء را ميتوان در سه مرحله بيان نمود؛ مرحلة اول از 1928 تا 1939م كه تمام سعي و تلاش وي بر كارهاي نظري، سخنرانيها، انتشار مجلات و فراگير شدن نهضت در كشورهاي اسلامي بود؛ مرحلة دوم از 1939 تا 1945م كه وي به سازماندهي سياسي جنبش پرداخت و مرحلة سوم از 1945 تا 1949م كه دوران اثرگذاري اخوان المسلمين در مسائل اساسي مصر بود كه با ترور وي در 1949م پايان يافت.[6] اهداف حسن البناء حسن البناء تلاشهاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود.[7] اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از: 1 ـ «اجتناب از جدالهاي مذهبي و فرقهاي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايتالله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوانالمسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد.[8] حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايتالله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل ميكردند به جنبش اخوانالمسلمين پيوستند)[9]؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آنكه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجهگيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوانالمسلمين حكومت را براي خود نميخواهد، بلكه حامي كساني ميباشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامههاي اخوانالمسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران».[10] جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافتهتر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجمتر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاههاي تودهاي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسهها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام ميدادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليتهاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمعآوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئهاي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد.[11] جانشينان حسن البناء بعد از ترور بنيانگذار سازمان، دوران بحراني و مشكلات براي سازمان هويدا گرديد و يكي از علل ناكامي سازمان، سياست طرد و عدم تحمل نظرات در دورة پس از مرگ حسن البناء بود. در سال 1951م حسن هضيبي رسماً به عنوان مرشد عام اخوان المسلمين منصوب گرديد. برخي از اقدامات وي از قبيل تغيير و تحولات در سازمان، ارتباط وي با فاروق، محدود كردن شاخه مخفي اخوان المسلمين و مخالفت وي با خشونت موجب گرديد تعارضاتي در سازمان روي دهد. هضيبي معتقد بود «دين اسلام دين رحمت است نه ترور و خشونت».[12] در اين ميان سازمان افسران آزاد تصميم گرفت با سازمان اخوان المسلمين ارتباط برقرار نمايد و بين آنان پيماني منعقد گرديد كه اخوانالمسلمين همة امكانات خود را در اختيار سازمان افسران آزاد قرار دهد و همكاري بين آنها در سال 1951م. به اوج خود رسيد، ناصر و گروه وي براي جلب حمايت تودهها بر سازمان اخوانالمسلمين تكيه ميكردند و در مقابل سازمان هم از طريق افسران آزاد به اسلحه و آموزش نظامي دست مييافت. هواداران اخوانالمسلمين مردم را به نفع انقلاب وارد خيابانها كردند. بعد از پيروزي انقلاب در مصر، تعارضات بين دو طرف پديدار گرديد، اخوانالمسلمين از دولت درخواست نمود در جهت اهداف اسلامي، حركتهاي خود را در جامعه آغاز كند، ولي ناصر معتقد بود دين بايد از سياست جدا باشد و مذهب رابطة فردي بين انسان و خداست و نبايد در امور جامعه دخالت نمايد. چون هضيبي با اصلاحات أرضي ناصر مخالفت كرد، ناصر آنان را حامي سرمايهداري معرفي كرد و اعلام نمود اختلاف وي با اخوانالمسلمين بر مسألة اجراي اسلام نيست، بلكه موضوع سرمايهداري ميباشد؛ ولي حقيقت اين بود كه ناصر نميخواست غير از تشيكلات وي گروه قدرتمند ديگري در كشور باشد. دولت در ژانويه 1954م. طبق قانون انحلال احزاب، سازمان اخوان المسلمين را منحل و عضويت در آن را غير قانوني دانست و اتهاماتي به اخوانالمسلمين وارد كرد كه عبارتند از: سكوت هضيبي پس از انقلاب و عدم حمايت از آن، مخالفت با اصلاحات أرضي، مخالفت اخوان المسلمين با تشكيل گارد ملّي و نيروهاي رهايي بخش و ملاقات هضيبي با سفير انگلستان.[13] در اين زمان سه جناح عمده در اخوان المسلمين وجود داشتند: 1 ـ جناح اوّل عبدالرحمان البناء برادر حسن البناء كه طرفدار حمايت از ناصر بودند. 2 ـ جناح دوم كه هضيبي رهبر آن بود كه مخالف سياستهاي ناصر بود. 3ـ جناح سوم كه ميانه رو و بيطرف بوده و درصدد تفاهم بين جناحها و دولت بودند.[14] اخوان المسلمين در مصر به دليل سوء قصد به جمال عبدالناصر يكبار در 1954م. و يكبار در 1965م. مورد تعقيب و آزار قرار گرفتند.[15]در ترور 1954م، حسن هضيبي دستگير شد و حكم اعدام وي به دليل پيري، به حبس ابد تقليل يافت. هر چند كه وي اصرار ميورزيد در اين ترور دست نداشته است ولي سازمان مخفي، كه جزيي از اخوانالمسلمين بود اين ترور را انجام داده بود.[16] اخوانالمسلمين دلايل شكست ناصر از اسرائيل در جنگ 1967م را كم توجّهي به مذهب در سياستهاي ناصر ميدانستند، و اين شكست را نشانگر كيفر الهي به دليل جوّ اختناق در مصر و اينكه ناصر با يك دولت بيدين (شوروي سابق) متّحد شده بود، معرفي ميكردند. انور سادات در مواجهه با چپيها، افراد اخوانالمسلمين از جمله حسن هضيبي را از زندان آزاد كرد و از آنان براي تهيه پيشنويس قانون اساسي دعوت كرد، ولي چون اخوانالمسلمين نتوانست نظرات خود را در قانون اساسي قرار دهد، مبارزات خود را از طريق پارلمان مصر و وسايل ارتباط جمعي پيگيري نمود. بين سالهاي 1970 تا 1978م. روابط اخوان المسلمين با سادات مسالمتآميز بود؛ ولي بين سالهاي 1978 تا 1981م براثر انعقاد پيمان صلح مصر و اسرائيل و انقلاب اسلامي ايران اين روابط تيره گرديد و ترور سادات در سال 1981م به وسيلة سازماني از منشعبين اخوانالمسلمين صورت پذيرفت. بعد از مرگ حسن هضيبي، در سال 1974م شيخ عمر تلمساني رهبر اخوانالمسلمين گرديد و بعد از درگذشت وي در سال 1986م حامد ابونصر جانشين وي گرديد. وي بعد از انتخاب شدن نامهاي در فوريه 1986م به حسن مبارك رييس جمهور فرستاد و در آن مسائل داخلي و سياست خارجي كشور مصر را مورد بررسي قرار داد، پيشنهاداتي به رييس جمهور ارائه كرد و از دولت مصر خواست همكاري خود را با اسرائيل متوقف سازد و خواستار بيشتر مشاركت زنان در امور جامعه گرديد.[17] تشكيلات سازماني اخوان المسلمين هيأتهاي رييسي شامل «مرشد عام» كه رييس كل جمعيت است، «دفتر ارشاد عام» كه مخصوص هيأت اداري جمعيت و راهنمايي آموزش و تبليع ميباشد و «هيأت مؤسسان» كه از مجلس شوراي عام و مجمع عمومي براي دفتر ارشاد عام تشكيل گرديده است، ميباشد. مرشد عام رييس كل جمعيت بوده، سرپرست دفتر ارشاد عام و رييس هيأت مؤسسان هست؛ دفتر ارشاد عام داراي 12 عضو بوده كه از بين اعضاي هيأت مؤسسان انتخاب شدهاند. هيأت مؤسسان از اعضاي مؤسس جمعيت تشكيل ميشود كه سابقة آنها در عمل به اهداف جمعيت، از ديگران بيشتر است و وظيفة آن راهنمايي و رهبري در تبليغ و آموزش و چگونگي پيشرفت كارها و نيز انتخاب اعضاي دفتر ارشاد عام و حسابرسي از كارهاي جمعيت است. وظيفة دفتر ارشاد عام، بيدار نمودن مسلمانان و التزام به شركت در جلسات و حفظ اسرار ميباشد و در صورت كوتاهي اعضا مورد مؤاخذه قرار ميگيرند. جميعت اخوان المسلمين بر حسب مناطق و شهرها به شعبههاي مختلف تقسيم ميشوند كه هر كدام از اين شعبهها داراي مسؤولي به نام مجلس اداري است كه به وسيلة مجمع عمومي هر شعبه انتخاب ميشود. اخوان المسلمين از نظر اداري به سه بخش ادارة شعبه، ادارة منطقه و دفتر اداري كه هر سه تابع دفتر ارشاد عام هستند تقسيم ميگردد. كميتههاي اصلي وابسته به دفتر ارشاد شامل كميتة مالي، كميتة قضايي، كميتة سياسي، كميتة خدمات، كميتة مسائل فقهي و كميتة آمار ميباشد. بودجه جمعيت به وسيلة جمع آوري حق عضويت و هدايا و اوقاف فراهم ميايد.[18] انديشههاي اخوان المسلمين حسن البناء منابع اساسي تعاليم اسلامي را قرآن و سيره رسول اكرم (ص) ميدانست و تأكيد داشت مردم با تكيه به اين دو به كامروايي دست مييابند و خواهان بازگشت به اسلام اصيل بود، نه اسلامي كه به مرور زمان در جوامع مختلف براثر نفوذ صاحبان قدرت ابزاري براي دستيابي به منافع آنان عليه مردم عامي شده بود؛ در حاليكه اسلام اصيل تمامي عرصههاي زندگي انسان را در هر دو جهان مورد توجه قرار ميدهد كه در اين صورت آن را ميتوان «مكتب عبادت، وطن دوستي، تمدّن، دين، حكومت، اخلاق و شمشير»[19] ناميد. وي در انتقاد از كساني كه عنوان ميكردند نبايد وارد مسائل سياسي گرديد، اعتقاد داشت اصولاً هدف اسلام برپايي حكومت اسلامي و استقرار عدالت در جامعه ميباشد و بدون ورود به سياست، دين نميتواند به اهداف اصيل خود دست يابد؛ اگر ملتها قصد دارند رستگار شوند بايد قوانين اسلامي را با تأكيد برارزشهاي اسلامي اجرا نمايند و اگر دين رسمي كشور اسلام است، تمامي مسائل كشور بايد اسلامي باشد و همه نهادهاي حكومتي، قدرت خود را بايد از اسلام اخذ نمايند. اخوان المسلمين در ابتدا داراي اهداف ذيل بود: 1 ـ آزادي مصر در تمامي زمينهها 2 ـ آزادي همة سرزمينهاي عربي 3 ـ تلاش در راه وحدت جهان اسلام.[20] در مورد تجاوز به سرزمين اسلامي اين اعتقاد وجود داشت كه سرزمين اسلامي سرزمين واحد ميباشد و تجاوز به هر بخش آن، تجاوز به كل سرزمينهاي اسلامي ميباشد و اسلام تأكيد مينمايد كه خود مسلمانان بايد براي سرنوشت نهايي خود تصميم بگيرند و اگر كسي به سرزمينهاي اسلامي تجاوز نمود به عنوان غاصب بايد با آن مقابله كرد. در اين راستا تلاشهاي فراوان اخوان المسلمين به نفع فلسطينيها در جهان عرب، با بازديد عبدالرحمن البناء برادر حسن البناء از فلسطين در سال 1935م آغاز گرديد و بعدها گروههايي براي آموزش نظامي وارد فلسطين گرديد.[21] وي اخوانالمسلمين را جنبشي براي اصلاح كامل و بازسازي فكري ـ اجتماعي جامعه به عنوان نهضتي براي بازگشت به اسلام واقعي و استقرار كامل جامعه اسلامي ميدانست[22] و تأكيد ايدئولوژيك اخوانالمسلمين بر جهان شمولي اسلام، تأكيد به بازگشت به اسلام واقعي و تأكيد بر عملي بودن تحقق نظام اسلامي در همه مكانها و زمانها ميباشد. عمر تلمساني ديگر رهبر جنبش، اسلام را مبلغ ايمان، عبادت، عشق به ميهن، فرهنگ، قانون وقدرت ميدانست كه يك سيستم كامل براي ادارة تمامي جنبههاي زندگي بشر ميباشد و تمامي عرصههاي زندگي انسان را تحت پوشش و راهنمايي قرار ميدهد و به همين دليل است كه مردم براي حل مشكلات خود به سوي اسلام گرايش مييابند. وي در توجيه كسب قدرت از سوي اخوانالمسلمين معتقد است: «نخستين حلقة قدرت، مربوط به قدرت ايمان و اعتقاد است، دومين حلقه از وحدت وهمدلي ناشي ميشود و سومين حلقه، قدرت به سلاح و نيروي فيزيكي ميباشد، اگر قدرت ايمان وجود نداشته باشد و مسلمين در افتراق و پراكندگي به سر برند اتكا به سلاح ميتواند به ويراني و مصيبت بيانجامد، اخوان المسلمين خواستار انقلاب نيست و به كار ايي و سودمندي آن نيز باور ندارد، اخوان قدرت را براي خود نميخواهد و اگر در ميان امّت اسلامي كسي را بيابد كه بتواند بار سنگين مسؤوليت حكومت براساس اصول اسلامي را بر دوش بكشد، به سربازي او همّت خواهد بست و از وي حمايت خواهد نمود و اگر چنين فردي را نيابد آنگاه تلاش خواهد كرد تا برنامه خاص خود را عملي كند.»[23] اين سخنان وي كه اخوان المسلمين خواستار انقلاب نيست به حكومت مصر اميدواري ميداد كه اخوانالمسلمين قصد ندارد با خشونت به مبارزه با دولت براي دستيابي به اهداف خود اقدام نمايد. درحاليكه كه اسلامگرايان افراطي ريشة همه مشكلات جامعة مصر را در سيستم حكومتي مصر دانسته و خواستار سرنگوني آن بودند. آنان اخوانالمسلمين را متهم ميكردند اصل جهاد را ترك كرده و به سوي همكاري با دولت گرايش يافتهاند. اين افراد بعدها از اخوان المسلمين جدا و جنبشهاي راديكالي چون جهاد اسلامي مصر را به وجود آوردند.[24] ولي رهبران اخوان المسلمين تأكيد داشتند دين رسمي كشور در قانون اساسي، اسلام ميباشد. و از سوي ديگر استعمارگران در كشور وجود ندارند كه دست به مبارزه مسلحانه عليه آنان بزنند. عمر تلمساني معتقد بود اخوان المسلمين مايل است حقيقت اسلام در جهان گسترش يابد. وي مانند بنيانگذار اخوان المسلمين اعتقاد داشت اسلام با هر گونه فرقه گرايي و اختلافات مذهبي مخالف بوده و هدف اصلي اتحاد بين مسلمانان براي دستيابي به اهداف بزرگتري ميباشد.[25] در حاليكه سيد قطب يكي از رهبران اصلي بنيادگرايان اسلامي اعتقاد داشت ايمان واقعي به اسلام با تسليم كامل در مقابل ارادة خداوند ميباشد و جامعههاي موجود جامعة جاهلي است و دارالسلام، جامعهاي است كه در آن دولت اسلامي برقرار ميباشد و حدود الهي در آن اجرا ميگردد. در مقابل تمام سرزمينهاي كه در آن با عقيدة يك مسلمان حقيقي مبارزه ميكنند و تعاليم اسلام را رعايت نميكنند، دارالحرب ميباشد اگر چه مسلمانان در آنجا زندگي كنند. وظيفة مسلمانان واقعي مبارزه با اين وضعيت و تبديل وضعيت به جامعة اسلامي ميباشد و هدف نهايي مسلمانان استقرار حاكميت خدا در زمين ميباشد وي معتقد بود از آنجا كه عمل مسلمان هميشه امري بنيادي ميباشد، بايد در پي تشكيل يك جامعه عقيدتي برآمد هر چند كه آن كوچك باشد و اطاعت از حاكم در قوانين اسلامي، به دليل خود شخص و جايگاه وي در جامعه نيست، بلكه اطاعت از وي ناشي از تبعيتش از قانون الهي ميباشد.[26] حامد ابونصر مانند عمر تلمساني ضمن مخالفت با خشونت، هدف اصلي اخوان المسلمين در مصر را ايجاد يك دولت اسلامي ميدانست كه براساس اصول شريعت اداره شود و استقرار حاكميت الهي به معني آزادي بشر ميباشد، اخوانالمسلمين دموكراسي را مورد توجه قرار ميدهد و از آن حمايت ميكند. آنان گسترش آزاديهاي دموكراتيك و استقرار سيستم چند حزبي را براي مصر يك ضرورت ميدانند و معتقدند توانايي يك دولت نيرومند در قدرت نظامي و سركوب مردم نميباشد، بلكه در آزاديهاي مدني و اعتماد مردم به دولت ميباشد. مصطفي مشهور معتقد است تبديل شدن اخوانالمسلمين به حزب به بهبود روابط آن با دولت كمك زيادي ميكند و مبارزات انتخاباتي به مردم نشان ميدهد كه اسلام فقط دين عبادت نيست بلكه تمامي عرصههاي زندگي فرد را فرا ميگيرد. اخوان المسلمين با استفاده از يك كانال رسمي بهتر ميتواند به اهداف اساسي خود دست يابد.[27] اين افكار وگرايش به انديشة حزبي، با افكار و آرمانهاي حسن البناء كه خواستار منافع كلّي اُمّت اسلامي بود، در تعارض ميباشد. رهبران اوّلية اخوانالمسلمين خواستار انحلال همة احزاب سياسي (به دليل اينكه ايجاد بسياري از احزاب براساس اهداف فردي و نه مصالح عمومي ميباشد) در مصر بودند. اخوانالمسلمين معتقد بودند الأزهر در راستاي اهداف خود در معرفي اسلام به مسلمانان دچار كوتاهي گرديده و به وظيفة واقعي خود عمل نكرده و اين قصور منجر به انحراف در عرصههاي مختلف در جامعة مسلمين شده است و علّت اين ناكامي در تعليمات و آموزش الأزهر است كه به روش قديمي و سنّتي بوده و پاسخگوي نيازهاي مسلمانان امروز نميباشد. اسلام بيتحرك الأزهر مورد قبول تمامي استعمارگران و حكّام فاسد ميباشد. اخوانالمسلمين يكي از عوامل عقبماندگي و ناكامي جامعه مصر را جدايي دين از سياست ميدانست. به عقيدة آنان مبارزة سياسي بايد به عنوان يك وظيفة اساسي براي رسيدن به آرمانهاي جامعة اسلامي به كار برده شود واسلام فقط براي عبادت فردي نميباشد، بلكه چارچوب زندگي در اجتماع را مطرح ميسازد، فساد و انحراف در جامعه اسلامي ناشي از غفلت در آموزش تعاليم اسلامي و رواج ارزشهاي بيگانه در جامعه ميباشد؛ و راه حل آن بازگشت به اسلام واقعي ميباشد، نه اسلامي كه قرنها براثر نفوذ حكام تحريف شده است و انديشة كساني كه اسلام را فقط يك دين عبادي ميدانند، يا كساني كه خواستار جدايي دين از سياست ميباشند، تحت تأثير از افكار روشنفكران غربي يا افرادي كه شناخت درستي از احكام ندارند، است. هدف نهايي اخوانالمسلمين برقراري يك حكومت اسلامي ميباشد و در ديدگاه آنها مهمترين اساس، يك حكومت الهي با محوريت شريعت ميباشد؛ البته ايجاد يك كشور مسلمان تنها خواستة اخوانالمسلمين نبود، بلكه هدف اصلي آنان، سرنوشت جامعه مسلمين بود. آنان بازگشت به قرآن را يك وظيفة شرعي و براي حفظ جامعه اسلامي در برابر انحرافات ميدانستند.[28] علاوه بر قرآن، از سنّت، اجماع، قياس و آراي مجتهدين هم ميتوان استفاده كرد، لذا بايد مطابق با نياز زمان احكام را بررسي و تفسير كرد. آنان دربارة جامعيت و قابل اجرا بودن و قوانين الهي در تمام زمانها و مكانها، نظرات خاصي داشتند. به طور مثال در مورد بريدن دست دزد معتقد بودند عمل دزد بعد از اينكه جامعه تمام نيازهاي او را فراهم كرد، مستوجب بريدن دست ميگردد، نه اين كه بدون در نظر گرفتن وضعيت جامعه، بتوان حدّ سرقت را جاري كرد، و تا وقتي جامعة اسلامي واقعي وجود ندارد، اين قوانين نبايد اجرا گردد. حسن حنفي انديشمند مصري تحت تأثير فضاهاي فكري دنياي عرب از جمله اخوانالمسلمين، واكنشهاي بارزي در مورد هويت خواهي، عدالت جويي، چپ گرايي اسلامي و چالش با غرب را بيان داشت و بنيادگرايي مبارز جهان اسلام را «گريه مظلومان» دانسته است و اعلام نمود درست نيست غرب به عنوان مركزيت فرهنگي جهان به حساب ايد، مسلمانان بايد غرب را مورد بررسي دقيق قرار دهند و معتقد است براي پيشرفت بايد برخود آگاهي و زايش دروني و توسعة بومي توجّه كرد «خدا در خويشتن انسان تجلي ميكند و آزادي خواهي آدمي، جلوهاي از ارادة الهي در اوست» و هيچ انديشة ديني امري مطلق و مقدّس نيست و قابل بررسي و انتقاد مجدد ميباشد و انسانها بايد آگاهانه متون ديني را مورد بررسي قرار دهند «اگر خدا را در اين نزديكي و در خويشتن خويش آدمي و در متن هستي، تاريخ، فرهنگ، جامعه و مردمان جلوه كند معرفت ديني هم، معرفت بشري خواهد بود و در عين محدوديتها و قابل انتقاد بودنش همراه به شرط آزمون، خواهد توانست در جهت اعتلا بخشيدن به زندگي دينداران كارآمد باشد و در نتيجه لزومي ندارد دنبال معرفت ديني مقدّس و نابي باشيم كه به طور كلّي از حوزة تاريخ، فرهنگ بشري و دخالت فهم ذهن آدمي بيرون باشد». وي خشونت و تكفير را رد ميكند و بر اين اعتقاد است كه همه بايد با تمام انديشههاي خود در جامعه حضور داشته باشند.[29] به دليل همين انديشهها، حسن حنفي به تفكر التقاطي متهم گرديد. بر اساس سياستهاي حسني مبارك در ايجاد دموكراسي در مصر، به اخوان المسلمين اجازه داده شد به طور محدود در انتخابات شركت كنند، آنها توانستند كرسيهايي را در پارلمان به دست آورند و وي در سال 1995م عدّهاي از رهبران و كادر اصلي اخوانالمسلمين را به علت اينكه براي مبارزان اسلامگرا پوششي سياسي فراهم ميكند به زندان محكوم كرد. اخوانالمسلمين به عنوان كهنترين سازمان بنيادگرا براي تبليغ ايدئولوژي خود در بعضي كشورهاي عربي پايگاهي براي خود فراهم نمود و تبعيدشدگان اخوان، به هيأتهاي تبليغي تبديل شدند كه تلاشهايي را براي ايجاد وحدت در جوامع اسلامي انجام دادهاند؛ ولي سازمانهاي اخوانالمسلمين در ساير كشورها، با اخوانالمسلمين مصر هماهنگي كاملي ندارند. آنان خواهان بيداري اسلامي در بين مردم در سراسر جهان عرب ميباشند.[30] در جمعبندي كلّي ميتوان به اين نتيجه رسيد كه جنبش اخوان المسلمين از زمان تشكيل خود تا به امروز دچار فراز و نشيبهاي زيادي در افكار و آرمانهاي خود گرديده است. شكليابي اخوان المسلمين بازتاب شرايط اجتماعي، سياسي و اقتصادي بود كه بر جامعة مصر آن زمان حكمفرما بود (گسترش نفوذ استعمار در كشورهاي اسلامي، اوضاع نامساعد اقتصادي و تبعيضهاي موجود در جامعه) اين عوامل بستر مهمّي براي جذب مردم به اين جنبش بود؛ در چنين شرايطي اخوان المسلمين به وسيلة حسنالبناء شكل گرفت كه خواهان بازگشت به انديشههاي قرآني و پرهيز از جدالهاي فرقهاي و وحدت جامعة اسلامي بود، آنان خواستار نهضتي براي بازگشت به اسلام واقعي براي حل مشكلات جامعه و رها گرديدن از بحرانها بودند. حسن البناء سازماني به وجود آورد كه در نوع خود در ميان كشورهاي اسلامي بينظير بود. آنان توجه زيادي به محرومان و مستضعفان در جامعه داشتند، امّا اين چيز جديدي نبود، بيشتر نهضتها، در اكثر كشورها وقتي خواهان گسترش و نفوذ در جامعه ميگردند به اين پايگاه كه از وضعيت موجود ناراضي ميباشند اتكا ميكنند، ولي هنر اخوان المسلمين اين بود كه از آنان با گرايشها، اهداف و آرمانهاي گوناگون در جهت اهداف خود استفاده نمودند، يكي از شعارهاي اساسي اخوان المسلمين عدالت اجتماعي و برقراري حكومت اسلامي در جامعه بود كه شعارهاي جامعه پسند و آرماني بود و چون شعارهاي آنان در مورد جامعة اسلامي بود فراتر از مصر رفت و توانست در كشورهاي اسلامي ديگر هم پايگاههايي پيدا نمايد اگرچه در خيلي از زمينهها با اخوان المسلمين مصر اختلافاتي داشتند. پي نوشتها [1]. احمد موثقي، جنبشهاي اسلامي معاصر، (تهران: سمت، 1374)، ص95؛ محمد جواد صاحبي، انديشههاي اصلاحي در نهضتهاي اسلامي، (تهران: كيهان، 1370)، ص8 . [2]. علي محمد نقوي، مقدمهاي بر نهضت شناسي، (از حسن البناءتا خالد اسلامبولي)، (تهران: مسسه تحقيقاتي و انتشاراتي نور، 1401 هـ . ق)، ص 23؛ حميد عنايت، سيري در انديشه سياسي عرب، (تهران: امير كبير، 1358)، ص 241. [3]. علي محمد، تقوي، پيشين، ص 49 [4]. اسحق موسي الحسيني، اخوان المسلمين، ترجمه: يد هادي خسرو شاهي، (تهران: اطلاعات، 1375)، ص 32؛ محمد قطب، بيداري الامي، ترجمه: صباح زنگنه، (تهران: اطلاعات، 1374)، ص 44. [5]. بهمن آقايي و خسرو صفوي، اخوان المسلمين، (تهران: رسام، 1365)، ص19. [6]. گوهر جنبش اخوان المسلمين باقي خواهد ماند، روزنامه جام جم، 23/11/79. [7] . بهمن آقايي و خسرو صفوي، پيشين، ص 19. [8] . www.shareh.com/Personalities/076.htm; www.ghadeer.org/SiyASI/J-faddaee/m-140014.htm [9] . فتحي شقاقي، جهاد اسلامي، ترجمه: سيد هادي خسرو شاهي، (تهران: اطلاعات، 1375)، ص168. [10] . حسن خودران، اخوان المسلمين سمبل گفتمان ديني ايدئولوژيك ـ راديكال، روزنامه صداي عدالت، 22/7/80. [11] . كليم صديقي، مسائل نهضتهاي اسلامي، ترجمه: سيد هادي خسرو شاهي، (تهران: اطلاعات، 1375)، ص 170. [12] . اسحاق موسي الحسيني، پيشين، ص 199؛ علي محمد نقوي، پيشين، ص 188. [13] . همان، ص 234. [14] . همان، ص 241. [15] . حميد عنايت، اسلام و سوسياليسم در مصر و سه گفتار ديگر، (تهران: موج، 1350)، ص 30. [16] . اسحق موسي الحسيني، پيشين، ص 248. [17] . هفه نامه بعث، (قم: مركز بررسيهاي اسلامي)، سال هشتم، شمارههاي 3 و 4، 23 و 30 /1/1366 و سال هفتم، شماره 11، 4/3/1365. [18] . كمال حاج سيد جوادي، پيشين، صص 36 تا 56. [19] . اسحق موسي الحسيني، پيشين، ص 114. [20] . همان، ص 119. [21] . بهمن آقايي و خسرو صفوي، پيشين، ص 74. [22] . علي محمد تقوي، پيشين، ص 66. [23] . استراتژي و اهداف اخوان المسلمين، مصر، روزنامه سلام، 27/12/76 . [24] . اخوان مسلمين بر سر دو راهي انقلاب يا اصلاحات، نشريه سياست روز، 3/4/80. [25] . مسائل ايران و انقلاب مصر از ديدگاه مرشد عام اخوان المسلمين، هفته نامه بعث، سال هفتم، شماره 11، 4/3/1365. [26] . هراير دكميجان، پيشين، ص 165. [27] . استراتژي و اهداف اخوان المسلمين مصر، پيشين، ص 3. [28] . بهمن آقايي و خسرو صفوي، پيشين، ص17. [29] . حسن حنفي و رويكرد انسان گرايانه به قرآن، مقصود فراستخواه، نشريه فراراه، شماره 1. [30] . هراير دكمجيان، پيشين، ص 403. متن حاضر ترجمهاي است آزاد از مقدمه كتاب «Key Concepts in Politics» نوشته اندرو هيوود «Andrew Heywood»، رئيس مركز مطالعات و مدير گروه علوم سياسي كالج ارپينگتون «Orpington» ............................................................................. منبع: فصلنامه دانش پژوهان، شماره 5
عليرضا هوسمي
کد مطلب: 794356
اسلام تايمز
https://www.islamtimes.org