مقدمه
روند رو به افول ایالات متحده امروزه بر کسی مضمر و پوشیده نیست. افول قدرت گاوچرانها که روزگاری فقط و به صورت ملفوف در نظریهها یافت میشد و شکلی انتزاعی داشت، امروز و به یمن انقلاب اسلامی مشهود شده و شکلی انضمامی به خود گرفته و آن ابرقدرت سال های قبل به شیری بی یال و کوپال تبدیل شده است، همان زبردستی که به تعبیر فرید زکریا روزگاری اگر عطسه می کرد بقیه جهان به ذات الریه مبتلا می شد.
افول هژمونی (hegemony) آمریکا بیش از هرچیز در ظهور و طلوع قدرت های دیگر قابل مشاهده و فهم است؛ امروز ایران، آن قدرت حاشیهنشین دیروز، آن نشانه ی بی نشان نظام بین الملل سرود رهایی سر داده و افول هژمونی آمریکا را فریاد می زند. آن قدرت تحت انقیاد دیروز، آن صدای بی پژواک و نشنیده شده به فغان آمده، شورشی را در نظام بین الملل به پا کرده و هژمون و نظم هژمونیک اش را به چالش کشیده و یک نفس فریاد می زند که نظم بیمار جهان را طبیب دیگری می باید. غرب آسیا نسبت به این تصویر کلی تافته جدابافته نبوده و نیست؛ این منطقه طی دهههای اخیر و از زمان جنگ جهانی دوم نظم های مختلفی را به خود دیده است. کانون معادلات چند مجهولی جهان این روزها گریبانگیر بحرانی است که شکل گیری نظم نوینی را در این منطقه نوید می دهد. پیش از صحبت پیرامون این سامان جدید لازم است نکاتی در خصوص نظم های پیشین این اقلیم کهن ذکر گردد.
1 جنگ سرد و نظم حاکم بر غرب آسیا
کم و بیش تمام مستعمرات پیشین کشورهای اروپایی از سال ۱۹۴۶تا ۱۹۶۲ استقلال یافتند. البته رابطه خادم و مخدومی همچنان برقرار بود، لیکن اینبار و با معاضدت نخبگان داخلی شکل جدیدی به خود گرفت که اهل فن آن را استعمار نو(
Neocolonialism) نامیده اند.
در این نظم جدید بخشی از کشورهای منطقه به بلوک غرب پیوستند و برخی دیگر بلوک شرق و کدخدای آن یعنی شوروی را مناسب یافتند. ایران پیشاانقلاب نیز گزینه ای غیر از کرنش مقابل غرب و کدخدای آن نداشت.
2 فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و یکجانبه گرایی(Unilateralism) ایالات متحده آمریکا
پایه های سامانی که در زمان جنگ سرد بنیان نهاده شده بود خیلی زودتر از فروپاشی رسمی شوروی به لرزه درآمد و سست گردید؛ رفتن انور سادات رئیس جمهور وقت مصر به بیت المقدس و متعاقب آن امضای پیمان صلح کمپ دیوید با رژیم صهیونیستی نشان از کوچ مصر به سوی غرب داشت، از سوی دیگر در سال ۱۹۷۹ و با روی دادن انقلاب اسلامی ایران، متحد آمریکا از کمپ غرب خارج گردید.
ایران و سوریه همراه با بازیگران غیر دولتی(Non-state actors) چون حزب الله لبنان و حماس، محور مقاومت را تشکیل دادند، محوری که در نقطهی مقابل زیادهخواهیهای ایالات متحده قرار داشت.
چهل سالگی انقلاب و پی فکنی نظم منطقه ای
امروز و در آستانه اربعین انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی بیش از هرزمان دیگری توانسته است، قاعده کهتری و مهتری حاکم بر منطقه را زیر و زبر کند. آوردگاه سوریه یکی از دهها عرصه ای است که انقلاب اسلامی توانسته است در آن، مهتر و نظم اش را در هم شکسته و سامان خود را استوار سازد.
1 بقای اسد
از ابتدای بحران سوریه ایالات متحده، کشورهای غربی و اذناب آنان در منطقه خواهان سقوط اسد و نظام مشروع سوریه شدند، موضوعی که هماره با مخالفت ایران و محور مقاومت مواجه شد.
گذر زمان نشان داد این خواست غربیها چیزی بیش از هذیانی تب آلود نبود. زمانی باراک اوباما رئیسجمهور وقت آمریکا در مداخلهای آشکار در امور داخلی سوریه بیان داشت، آینده سوریه باید توسط مردم تعیین شود اما به خاطر مردم سوریه، زمان کنارهگیری بشار از قدرت فرا رسیده است؛ دیوید کامرون، فرانسوا اولاند، هیلاری کلینتون و… کم و بیش درگیر همین هذیان گویی های تب آلود بودند، اما امروز همه رفتهاند و اسد همچنان بر اریکه قدرت تکیه زده است.
2 روند آستانه
کنفرانس ژنو در خصوص سوریه از سوی کوفی عنان فرستاده سابق سازمان ملل متحد در امور سوریه تشکیل شد؛ نشستی با حضور هیلاری کلینتون، سرگئی لاوروف، وزیر مشاور ملکه انگلستان در امورخارجه و نماینده ای از چین؛ بدون حضور نمایندهای از جمهوری اسلامی ایران.
گذشت زمان نشان داد ایران می بایستی بخشی از راه حل باشد، در غیر این صورت نه از سازمان ملل کاری ساخته است و نه از نشستهای این چنینی. گرچه این کنفرانس چونان طبل بانگ بلندی داشت اما میان تهی بود، لذا در سال ۲۰۱۶ وزرای خارجه ایران، روسیه و ترکیه، بر اساس قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت موافقت خود را با آغاز روند آستانه اعلام کردند؛ آستانه برخلاف سلف خود یعنی ژنو، موفق و از همه مهمتر بدون حضور ابرقدرتی بود که اکنون جاه و جلال خود را از دست رفته میدید
3جلسه استماع(Hearing) مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده در کنگره
سناتور باب منندز در جلسه مذکور با نشان دادن تصویری از نشست رؤسای جمهور ایران، روسیه و ترکیه از پمپئو پرسید که ایالات متحده کجاست!
4 اعلام خروج نیروهای آمریکایی از سوریه
مقامات آمریکایی پیوسته و در سطوح مختلف بر حضور نیروهای آمریکایی در شرق فرات پافشاری میکردند و حتی آن را به حضور نیروهای نظامی ایران در سوریه گره زده بودند؛ تا وقتی ایرانیها هستند ما نیز هستیم!
در مقابل جمهوری اسلامی همواره بر عدم مشروعیت حضور نیروهای آمریکایی تأکید میکرد و بیان می داشت تا زمانی که حکومت سوریه بخواهد ما در این کشور خواهیم ماند. پس از گذشت هفت سال از بحران سوریه ایالات متحده دریافت که او را یارای تعیین تکلیف برای جمهوری اسلامی نیست و در نهایت ترامپ، خروج نیروهای آمریکایی از شرق فرات را اعلام کرد.
فرجام
مواردی از این دست که نشان دهنده افول هژمون و پی فکنی نظم منطقه ای آن هستند، پرتعداد اند و در این چند مورد منحصر نمیشوند؛ تحولاتی که جملگی حکایت از نواخته شدن مارش پیروزی انقلاب و سامان جدید منطقهای دارند، صدالبته دگرگونی رادیکال مقصود نگارنده نیست، بلکه در غرب آسیایِ پساهژمونیک، ایالات متحده دیگر آن ابرقدرت قلدرمآب، یکه بزن و یکه تاز دیروز نیست و قدرت آن تنزل یافته است. در مقابل قدرتی که عمق راهبردی اش از غرب تا مدیترانه، از شرق تا شبه قاره، در جنوب تا دریای سرخ و از شمال تا قفقاز است، رو به افزایش است. قدرتی که در آستانه چهلسالگی و در اوج فشارها و تحریمهای ظالمانه همچنان مقتدرانه به پیش میراند.
امروز و بعد از گذشت قرن ها از صدر اسلام بازهم تحریم و تکفیر در کنار هم قرار گرفتهاند؛ گاوچرانها و شترسواران تلاش می کنند تا از رهگذر ابزار ارتجاعی تحریم، کینهتوزی و ایران هراسی ملتی بزرگ را تحت فشار قرار دهند، زندگی را بر مردمان این سرزمین تنگ کنند و از سویدیگر قدرت روزافزون منطقه ای جمهوری اسلامی را تحدید کنند، غافل از اینکه سالهاست که انبوهی از طرحهای حسابشده را برای تضعیف، انزوا و براندازی ایران انقلابی به اجرا درآوردهاند اما باز هم همهجا سخن از ایران است؛ دستهایش را محکمتر و سفتتر از همیشه بستهاند اما باز در واشنگتن و بروکسل و تلآویو و ریاض خشمگینانه دندان میسایند و از نفوذ کلام و مرامش، برد موشکهایش، لشکر نیابتی گوش به فرمانش، سلاح هستهایِ نداشتهاش و امپراتوری منطقهایِ نساختهاش ناله میکنند.