ژنرال خلیفه حفتر حدود سه ماه قبل به نیروهای ارتش به اصطلاح ملی لیبی دستور پیشروی به سمت طرابلس را داد تا با فتح این شهر هم پایتخت کشور را به دست آورده باشد و هم اینکه کار دولت وفاق ملی لیبی به رهبری فائزالسراج را یکسره کند. دستور او صادر شد و از آن موقع تا حالا نیروهای او در بیرون از شهر خیمه زدهاند و درگیریهای خونین جریان داشته تا آنجا که شورای امنیت تا کنون چند جلسه تشکیل داد و از طرفین درخواست آتشبس کرد؛ درخواستی که حفتر کمترین توجهی به آن نداشته است. مقاومت قابل توجه نه تنها امید حفتر برای فتح بیدردسر این شهر را به باد داده بلکه نقش ترکیه را در جنگ داخلی این شهر پررنگ کرده است و از طرف دیگر، ممانعت امریکا در جلسه اخیر شورای امنیت از صدور قطعنامهای علیه حفتر نشان داد که پشت این ژنرال کارکشته به کجا گرم است. در هر صورت، لیبی این روزها بیشتر از اختلافات داخلی قربانی قدرتهای خارجی است که باعث شده تا این جنگ مبدل به جنگ نیابتی آن قدرتها با یکدیگر شود.
آنکارا حامی طرابلس
حفتر بیش از یک ماه قبل بود که هشدار داد هر کشتی ترکیهای که به سمت بنادر غربی لیبی حرکت کند، مورد هدف قرار خواهد گرفت. سرتیپ فرج المهدوی، رئیس ستاد نیروی دریایی ارتش ملی لیبی برای عملی کردن هشدار او دستور هدف قرار دادن هر کشتی ترکیهای را داد که به سمت بنادر غربی لیبی حرکت کند.
این هشدار و تهدیدها به دنبال گزارشهایی داده شدند که حکایت از رفت و آمد یک کشتی ترکیهای به نام آمازون به سمت بنادر غربی لیبی به خصوص بندر طرابلس و بندر خمس داشت. در این گزارشها گفته میشد که کشتی ترکیهای تجهیزات نظامی از جمله خودروهای نظامی ضد مین ترکیه از نوع بیام سی کرپی و انواع تسلیحات و مهمات را در این بنادر تخلیه کرده و به نیروهای دولت وفاق ملی تحویل داده است. حفتر تصور میکرد که با این نوع تهدیدها میتواند آنکارا را وادار به تجدیدنظر کند، اما وقتی که دید هشدار او اثری ندارد دست به کار شد و نیروهای او شش شهروند دریانورد ترک را بازداشت کردند تا به آنکارا پیام جدی نسبت به عواقب دخالتش در لیبی داده شود. این کار نه تنها ترکیه را وادار به عقبنشینی نکرد بلکه هشدار سنگین خلوصی آکار، وزیر دفاع ترکیه، روند کار را معکوس و حفتر را مجبور به آزاد کردن دریانوردان ترکیه کرد. در واقع، این نوع واکنش حفتر به دلیل تأثیری بود که حمایت ترکیه از دولت وفاق ملی و نیروهایش در عرصه جنگ داشت چراکه بعد از سرازیر شدن تسلیحات ترکیه به همراه مستشاران نظامی آن به طرابلس، نیروهای دولت وفاق ملی نه تنها توانستند حملات متعدد و سنگین نیروهای حفتر به طرابلس را دفع کنند بلکه پیشرویهایی هم داشته باشند و عاقبت شهر غریان را در ۷۵ کیلومتری جنوب پایتخت از دست نیروهای حفتر خارج کنند. سلاحهای کشف شده از انبار نیروهای حفتر در این شهر نقش امارات و حتی امریکا را در جنگ نیابتی لیبی نشان داد.
جناح عربی- غربی
تسلیحات کشف شده از انبارهای غریان نشان داد که نیروهای حفتر مجهز به تسلیحات امریکایی هستند که دست کم از سوی امارات یا عربستان به آنها رسیده است. این مهمات به اندازه کافی مدرکی برای وجود قدرتی در پس تحرکات حفتر است که سر رشته آن نه در دولت مستقر طبرق در شرق لیبی، بلکه در خارج از لیبی و در مثلث عربی متشکل از عربستان، امارات و مصر با حمایت آشکار و پنهان امریکاست. امریکا مانع تصویب قطعنامهای علیه حفتر در شورای امنیت سازمان ملل شده و این نکته به وضوح دلالت بر حمایت امریکا از حفتر دارد که نمیخواهد با تصویب این قطعنامه زمینه محکومیت جهانی حفتر به انجام جنایات جنگی فراهم شود. دخالت مثلث عربی برای تقویت حفتر و نیروهایش آنقدر آشکار است که استفانی ویلیامز، معاون فرستاده سازمان ملل متحد در لیبی، طی مصاحبهای با بلومبرگ از ترس خود نسبت به وقوع یک جنگ نیابتی بسیار قوی در لیبی گفت و تأکید کرد که «شواهد نگرانکنندهای در مورد ارسال سلاح به دو طرف از منابع مختلف خارجی وجود دارد.» اگر کشتی آمازون ترکیهای مدرک واضحی در مورد ارسال سلاح از ترکیه برای دولت وفاق ملی در طرابلس باشد، تسلیحات کشف شده در غریان هم نشان داد که تسلیحات حفتر از سمت غرب و مثلث عربی وارد میشود. میزان این تسلیحات در لیبی آنقدر زیاد شده که برخی آمارها وجود ۲۰ میلیون قبضه سلاح در لیبی را برای این کشور ۵ میلیونی تأیید میکنند. این بدان معناست که در ازای هر لیبیایی چهار اسلحه هست و این میزان فوقالعاده از حجم تسلیحات تنها حکایت از اهمیت جنگ فعلی برای کشورهای خارجی دارد که با هر قیمت به دنبال پیروزی جناح مورد حمایت خود در این جنگ نیابتی هستند.
اهداف جنگ نیابتی لیبی
در ظاهر چنین به نظر میرسد که جنگ فعلی در یمن رقابت بین دو طرف شرق و غرب این کشور است که از زمان سقوط سرهنگ قذافی در هشت سال قبل شروع شده، اما باید گفت که این ظاهر قضیه است و اصل موضوع رقابتی است که دو جناح خارجی برای نفوذ در لیبی دارند. شاید بتوان گفت این رقابت از زمانی شروع شد که گروه اخوانالمسلمین و شبهنظامیان آن موسوم به فجر لیبی در چهار سال قبل کنترل طرابلس را به دست گرفتند و دولت عبدالله الثنی را مجبور به کنارهگیری و خروج از پایتخت کردند. این جریان دو سال بعد از کودتای عبدالفتاح السیسی در مصر و سقوط دولت اخوانالمسلمین به رهبری محمد مرسی در قاهره به دست او بود. به عبارت دیگر، اخوانیها که حکومت خود را در مصر از دست داده بودند، سعی کردند تا با تمرکز در طرابلس به نحوی مهار حکومت در لیبی را به دست بیاورند تا در مصر جبران مافات کرده باشند. در مقابل، دشمنان اخوانیها یا همان مثلث عربی عربستان، مصر و امارات بیکار ننشسته و نه تنها عبدالله الثنی را در شهر طبرق واقع در شرق لیبی مستقر کردند بلکه ژنرال حفتر را هم با تمام امکانات لازم مجهز کردند تا بتواند در وهله اول جنگ با جریان اخوانی و متحدانش در بنغازی را با عملیاتی به نام کرامت لیبی به راه بیندازد و بعد از پاکسازی شرق لیبی از این جریان، رفته رفته به سمت غرب و در نهایت، طرابلس حرکت کند، بنابراین جنگ لیبی در یک چشمانداز کلی رقابت بین دو جریان اصلی اخوانی و مخالفان آن است که ترکیه و قطر در سمت اخوانی قرار گرفتهاند و آن مثلث عربی در سمت مقابل آن و نیروهای میدانی به نیابت از این کشور با یکدیگر میجنگند. شکی نیست که پیروزی هر طرف روایتی به طور کامل متفاوت از لیبی را به وجود میآورد. در صورتی که دولت وفاق لیبی و فائز السراج پیروز شود، ترکیه و قطر پایگاه اصلی و مهمی برای بقا و تقویت جریان اخوانی در شمال آفریقا به دست میآورند که میتوانند از این پایگاه نه تنها برای تقویت اخوانالمسلمین در لیبی بلکه برای شمال آفریقا از الجزایر گرفته تا تونس و مصر استفاده کنند. در وهله نخست، این کابوس السیسی است که حالا شاید بعد از مرگ مرسی تا اندازهای نفس راحت میکشد و در وهله دوم، کابوسی برای امارات و سعودیهاست که رقابتی دیرینه با اخوانیهای شمال آفریقا دارند و روایت وهابی را برای مقابله با نفوذ این اخوانیها در خاورمیانه ترویج میدهند. با توجه به این رویارویی منطقهای است که باید گفت جنگ داخلی لیبی تنها یک رقابت درونی برای تعیین جانشین قذافی هشت سال بعد از سقوط و مرگ او نیست بلکه رقابت دو نگرش اخوانی و وهابی است که هر دو طرف با روایت خود به دنبال غلبه بر کشورهای عربی است. اگر ترکیه و قطر پیروز این نبرد بشوند هم میتوانند به آینده نقش خود در مصر امیدوار شوند و هم از ثروت نفت و گاز لیبی برای مقابله با آن مثلث عربی استفاده کنند. اگر که مثلث عربی موفق شود نه تنها امنیت مصر به عنوان یک پایه این مثلث را تضمین کردهاند بلکه حتی میتوانند باقیمانده اخوانیها مثل النهضه در تونس را هم یا از بین ببرند یا به شدت تضعیف کنند. لیبی با این نحو رویارویی قربانی جنگ نیابتی و فدای منافع کشورهای خارجی شده و به نظر هم نمیرسد بتوان پایانی برای این جنگ و مصائب آن تصور کرد.