۰
شنبه ۲۲ تير ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۰۲

ستاره ی صهیونیستی در مقابل هلال شیعه ی ایران

ستاره ی صهیونیستی در مقابل هلال شیعه ی ایران
دولت های عرب سنی منطقه در طی 40 سال گذشته ابتدا اسرائیل را پذیرفتند, بعد به توافق رسیدند, بعد از آن متحد شده و در نهایت هم او را رهبر خود انتخاب کردند.
 
در جریانی که با توافق کمپ دیوید در سال 1978 آغاز شده و تا سال های 1980 اسرائیل مورد پذیرش قرار گرفت.
در سال 1991 با زمینه ای که کنفرانس مادرید ایجاد کرد, در سال 1993 سازمان آزادی بخش فلسطین وبعد از آن در سال 1996 اردن با اسرائیل به توافق رسیدند.

عرب ها بعد از سال 2005 اسرائیل را به عنوان متحد می دیدند. چرا که باورد داشتند تا با شروع روند سیاسی در عراقی که تحت اسغال آمریکا بود, تهران بیش از واشنگتن داراری نفوذ و تأثیر است و از این رو نگران بودند.
 ادبیات سیاسی که توسط ایران و متحدانش به عنوان “محور مقاومت” بر علیه آمریکا و اسرائیل رشد کرد تنها با زدن برچسب مذهبی می توانست منزوی شود.

به همین خاطر نام گذاری “محور مقاومت” به عنوان " حلال شیعه" از جانب امیر اردن به این سرعت همه گیر شد.
 
این ادبیات مذهب گرایانه, باعث شد تا برداشت دولت های عرب متحد آمریکا از تهدید به شاخه های زیرین جامعه آنها نفوذ کند.
اینکه دولت های عرب متحد آمریکا به جای اسرائیل, ایران را به عنوان تهدید می بینند, باعث شد تا در سطح اجتماعی برداشت " شیعیان از یهودیان خطرناکترند" ایجاد شود.
دولت های عرب متحد آمریکا با ابزارهای دینی که در دست داشتند و گروه های مسلح و سیاسی زیر دستشان با گسترش این برداشت از تهدید سه دستاورد کسب کردند.

1- محور مقاومت با تغییر به " حلال شیعه" با یک برچسب مذهبی منزوی شد.
 
2- برچسب مذهبی که بر علیه محور مقاومت ازش استفاده کردند باعث ایجاد مشروعیت دینی برای خودشان شد. از این رو سلطنت هایی که حکومت خود را مدیون آمریکا بودند به " دولت های سنی " تبدیل شدند و حمایت جمعی گسترده ای کسب کردند که پیش از این نداشتند.

به عنوان مثال خاندان آل سعود با نفوذی که بر گروه های سلفی داشت, خاندان آل ثانی با نفوذی که بر اخوان مسلمین داشت و حتی حزب عدالت و توسعه ای که در سال 2002 با تغییر ظاهر, هویتی " محافظه کار دموکرات" به خود گرفته بود با بلندپروازیهای " نوعثمانی‌گری " برای رهبری دنیای سنی بازی کردند.
3- با تغییر ماهیت تهدید, اسرائیل به متحدی برای دولت های عرب سنی تبدیل شد.
 
راه رهبری اسرائیل از دمشق گذشت
 
بعد از به اصطلاح “بهار عربی” در سال 2011 و خصوصاً بعد از بحران سوریه, اسرائیل علاوه بر این متحد دولت های عرب بود, به عنوان رهبری برای آنها در آمد.
اسلامگرایانی که سربازان پولی یا داوطلب دولت های عرب سنی در جنگ سوریه بودند, با بحران سوریه برای عادی سازی روابطشان با اسرائیل به رقابت پرداختند و کسانی که در تونس, لیبی و مصر انقلاب کردند به دنبال راهی برای قدس نگشتند.
 
به جای این در بیانیه ی رئیس جمهور اخوانی محمد مرسی در رابطه با تعهد به  توافقنامه کمپ دیوید به دنبال حکمت گشتند.
از نظر اسلام گرایانی که برداشتنشان از تهدید تحریف شده بود " راهی که به قدس ختم می شد نه از طریق دولت های سنی که با اسرائیل روابطی رسمی یا مخفی داشتند, بلکه از طریق “دمش علوی” که اسرائیل را به رسمیت نمی شناخت باید عبور می کرد. "
 
در حالی که بازیگران داخلی, منطقه ای و بین المللی دمشق را نه برای مقابله و تصویه حساب با اسرائیل بلکه برای عادی سازی روابط با اسرائیل می خواستند.

:2011با اقدامات قطر, ترکیه و آمریکا و با الگو قرار دادن " انقلاب لیبی" گروه مخالفان سوریه تشکیل شد و اولین رئیس این گروه برهان غلیون  سوریه ای را وعده می داد که در آینده در جهت منافع اسرائیل قد بر دارد.
غلیون در مصاحبه با روزنامه ی وال استریت ژورنال اعلام می کند که تنها الگو در نظام سیاسی حال تغییر دنیای عرب, ترکیه است و مدل ایران ورشکسته شده است.

غلیون می گوید " تمام جریان های اسلامی در حال کپی کردن مدل ترکیه هستند. " و اضافه می کند که سوریه ی جدیدی که بعد از انقلاب تأسیس می کنند ارتباط خاصی با ایران نخواهد داشت و حمایتی که از گروه هایی مانند حماس و حزب الله می شود را نیز قطع می کنند.

2012:در اوایل بحران سوریه هماهنگی خاصی میان شاخه های سیاسی و نظامی مخالفان سوریه وجود نداشت اما به طور قابل توجهی در خصوص مسئله ی اسرائیل به طور موازی حرکت می کردند. رهبران عالی رتبه ی هر دو گروه درست همانند دولت های حامیشان برای برقراری ارتباط با اسرائیل با یکدیگر مسابقه می دادند. اما در موقع دعوا یکدیگر را با این مسئله متهم می کردند.

به عنوان مثال سخنگوی ارتش آزاد سوریه لما عطاسی, بسمه قضمانی سخنگوی شورای تأسیس شده توسط برهان غلیون را به بردگی برای اسرائیل متهم کرد. قضمانی هم با استناد به رابطه ی نزدیک وی با برنارد هنری لوی همین اتهام را به وی زد.

لما عطاسی ویدئویی از حضور بسمه قضمانی در میان نویسندگان اسرائیلی منتشر کرد که می گوید " دنیای عرب به حضور اسرائیل نیاز دارد". عطاسی کسی بود که برای سازماندهی مخالفان سوریه, کنفرانس پاریس را با تندرو ترین صهیونیست فرانسه یعنی برنارد هنری لوی تدارک دیده بود.

2013: جالب است که در کنفرانسی که با نام "  امنیت و همکاری های منطقه ای در خاورمیانه " در پراگ برگزار شده و بیش از نیمی از شرکت کنندگان عالی رتبه های سیاسی و نظامی اسرائیلی بودند, مخالفان سوریه ای نیز دعوت شدند.
شخصی هم که در این نشست شرکت کرده بود نجیب غضبان نماینده ی ائتلاف ملی سوریه در آمریکا بود. هویت ایدئولوژِیک و روابط او دلیل این حضور را بیان می کند.
نجیب غضبان برادرزاده ی مونیر محمد غضبان رهبر سابق اخوان مسلمین بود. در این نشست هم به درخواست مصطفی صباغ عامل قطر در ائتلاف شرکت کرده بود.

2014: مخالفان سوریه ای تا حدی جرئت داشتند که علاوه بر دیدار با مقامات اسرائیلی در اروپا, در اسرائیل نیز دیدار می کردند. کمال لبوانی یکی دیگر از رهبران ائتلاف ملی در کنفرانس مبارزه با تروریسم در هرزیلیا شرکت کرد.
وی در این نشست با بیان جمله ی " این اسرائیل نیست که برای سوریه تهدید به شمار می رود, بلکه رژِم و حزب الله است" دلهای اسرائیلیان را فتح کرده و از آنان خواسته بود تا علاوه بر مداخله ی نظامی به سوریه, در جنوب این کشور منطقه ای 100 کیلومتری و پرواز ممنوع ایجاد کند و در مقابل هم وعده داده بود تا تپه های جولان را به اسرائیل واگذار کند.

تنها مخالفان سیاسی نبودند که روابط نزدیک با اسرائیل داشتند بلکه تمامی گروه های مسلح از ملایم ترین آن تا تندرو ترین آن از حمایت های اسرائیل بهره مند می شدند و اسرائیل نیز این موضوع را به عنوان تبلیغاتی مبنی بر " یاری رسان بودن خود" استفاده می کرد.

به عنوان مثال شالوم, رسانه ی جماعت یهودی ترکیه, ملاقات نتانیاهو از مجروحین گروه های مسلح سوریه را با تیتر " نتانیاهو از بیمارستانی که برای سوریه ای ها ساخته شده بازدید کرد " منتشر کرده و گویا تلاش کرد تا این اقدام را به عنوان اقدامی بشر دوستانه نشان دهد. از طرف دیگر هم این رسانه سخنان نتانیاهو که گفته بود " این ایران است که برای کسانی که در سوریه قتل عام صورت می دهد سلاح و مهمات تأمین می کند. " را تا می توانست مطرح کرد.

2015:روزنامه انگلیسی دیلی میل هم در خبری که در رابطه با تروریست های تحت درمان در اسرائیل نوشته بود سعی کرد تا برای شالوم تصویری غیر نظامی ایجاد کند و جزئیاتی را در رابطه با مجروحین داد. این روزنامه با تصاویرش ثابت کرد که در میان گروه های نظامی که اسرائیل مجروحینشان را درمان می کند, شبه نظامیان النصره و القاعده هم حضور دارند.
همچنین در این خبر که دسامبر 2015 منتشر شده بود, نوشته شده بود که این حمایت های اسرائیل به مدت سه سال است که ادامه دارد. روزنامه بدین وسیله فاش کرده بود که اسرائیل از ابتدای بحران سوریه در درون این جنگ است.

نقش اسرائیل در ارتش فتح
خود رسانه های اسرائیل نوشته بودند که این رژیم از 7 گروه مسلح منجمله قنیطره در سوریه حمایت می کند.
در نتیجه, ارتباط بسیار گسترده و وسیع اسرائیل با القاعده و زاده های آن دیگر برای هیچ کس پنهان نبود. اما ارتباط اسرائیل با القاعده و نقش اسرائیل در ساختار ائتلافی به نام ارتش فتح که ادلب را در اختیار گرفته بوده کمی پنهان شد.
پیش از این که به جزئیات این موضوع در روزنامه ی واشنگتن پست در تاریخ می 2015 بپردازیم, به منظور درک گستردگی ارتباط باید به روند تشکیل ائتلاف ارتش فتح و کاربرد آن اشاره کنیم.
ژانویه 2015:  با مرگ عبدالله ,  سلمان بن عبدالعزیز  پادشاه عربستان سعودی شد. از طرف اقشار نزدیک به اخوان عنوان می شد که بن سلمان تفاوتی در نگرش به سوریه با عبدالله دارد و آن این است که روابط با اخوان را بهبود خواهد داد و بار دیگر به گزینه ی جنگ در سوریه باز خواهد گشت.

مارس 2015:   سعودی ها به همراه قطر که به طور نظامی حضور داشت و ترکیه که وعده ی حمایت لوژیستیک و اطلاعاتی داده بود, ائتلافی را تشکیل داده و جنگ یمن را آغاز کردند.
مارس 2015: عربستا سعودی, ترکیه و قطر گروه های مسلحی که در آنها صاحب نفوذ بودند را تحت رهبری جبهه النصری متحد کردند. این گروه های مسلح که نام ارتش فتح را گرفته بودند در 30 مارس ادلب را در اختیار خود درآوردند.
آوریل 2015: سعودی ها و ترکیه ای که از کناره گیری آمریکا از جنگ سوریه در سال 2014 ناراضی بودند, آماده ی مداخله ی نظامی به سوریه شدند. یک منبع سعودی با مصاحبه ای با رسانه های آمریکایی گفت : " اگر تنها راه حرکت مشترک آمریکا با ما, نشان دادن دندان (خشم و قدرت) است, دندانمان را نشان خواهیم داد. دندان (خشم و قدرت) سنی تیز است. "
 
می 2015: در رسانه های آمریکایی منعکس شد که اسرائیل و اردن برای اینکه جبهه النصره را راضی به حمایت از ارتش فتح کنند, مذاکرات مخفیانه ای صورت داده اند.
در خبر آمده بود: " منابع می گویند که روز سه شنبه و در روزهای آینده جبهه النصره با اطلاع به افکار عمومی از القاعده جدا شده و عضو ارتش فتح می شود. در این راستا, اتحاد دو ائتلاف که علیه ؤزیم اسد و داعش مبارزه می کنند می تواند موضوع خط قرمز در شمال را مطرح کند. اردن و اسرائیل در طی مرزهای خود با اعضای جبهه النصره مذاکراه مخفیانه ای صورت داده بودند. "
 
اسرائیل که سوریه را به عنوان یک املت (غذایی به هم ریخته) می دید, در حال اتحاد استراتژیک با سعودیهاست
عربستان سعودی از سال 2015 اسرائیل را به عنوان متحد استراتژیک خود و هم اکنون هم به عنوان رهبر خود می بیند که در این رابطه نقش سلمان  و فرزندش که وزیر دفاع است بسیار پر رنگ می باشد.

اینکه طرفین اتحاد استراتژیک خود را تنها علیه کشورهای دشمن مانند سوریه و ایران بروز نداده و علاوه بر آن علیه کشورهای دوست هم موضعی خصمانه اتخاذ کردند به این خاطر بود که تصور می کردند از سال 2015 پرونده ی سوریه به نفع خودشان بسته شده است.

در واقع دلیل اینکه در اولین تماس رسانه ای شده میان عربستان سعودی و اسرائیل, سعودی ها از سرنگونی رژیم در ایران و تشکیل کردستان در عراق, ترکیه, سوریه و ایران  سخن گفته بودند این اعتماد به نفس آنها بود.
وزیر دفاع وقت اسرائیل موشه یعلون می گفت : " ما احتمال نمی دهیم که سوریه دیگر مانند گذشته دولتی یکپارچه شود. چرا که سوریه دیگر به املت تبدیل شده و شما نمی توانید املت را به تخم مرغ تبدیل کنید. "
 
سود مطرح کردن " ستاره ی صهیون سنی " در مقابل " هلال شیعی "
دولت های متفق آمریکا در منطقه برداشت افکار عمومی از تهدید را به نفع اسرائیل و بر علیه جبهه ی مقاومت تغییر دادند که این موضوع علاوه بر اینکه منطقه را وارد درگیریهای داخلی کرد, باعث شد تا منابع و ثروت های منطقه به جیب کسانی سر ریز شود که از این جنگ ها تغذیه می کردند.

به همین خاطر یکی از ثروتمندترین دولت های منطقه, فقیر ترین دولت منطقه که یمن باشد را از سال 2015 تا به امروز به گرسنگی, بیماری, مرگ و ویرانی محکوم می کند آشکارا مورد حمایت قرار می گیرد و یا نسبت به آن چشم پوشی صورت می گیرد.

کسانی که سوریه, عراق, یمن و حزب الله را از نظر نظامی و ایران را از نظر سیاسی و اقتصادی مورد حمله قرار می دهند, یا کشورهایی هستند که روابط رسمی با اسرائیل دارند و یا کشورهایی هستند که به دنبال عادی سازی روابط با اسرائیل می گردند که خب این مسئله اتفاقی نیست.
تغییر برداشت افکار عمومی از تهدید به نفع اسرائیل و بر علیه جبهه ی مقاومت باعث بقای گزینه ی حکومت در دولت های سنی می شود.

به عنوان مثال اسرائیلی ها بر ارزش ولیعهد سعودی به خاطر پذیرش نقش " متحد استراتژیک " تأکید دارند. و با لابی گری به نفع ولیعهد سهودی تلاش می کنند تا بر لزوم نادیده گرفتن " جنایاتی" با تکه تکه کردن یک روزنامه نگار در کنسولگری پافشاری کنند.

تغییر برداشت تهدید با اشعار مذهب گرایانه "ستاره ی صهیون سنی" را در مقابل " هلال شیعی " قرار می دهد.
به همین خاطر " سنی " بودن دولت هایی که به طور رسمی با اسرائیل رابطه دارند و یا به دنبال عادی سازی روابط با آن می گردند و شیعه, علوی, رافضی و کافر بودن دولت هایی که در مقابل اسرائیل و آمریکا مقاومت می کنند, حتی باعث نارضایتی اقشار دیندار هم نمی شود.

پرداخت 65 میلیون دلار به لابی های اسرائیل  در آمریکا برای بهبود روابط با اسرائیل دیگر به “سنی بودن”, “ملی بودن” و “بومی بودن” آسیب نمی زند.

چرا که در تصویر جدیدی که از تهدید ایجاد شده, باورد شده که یک دولت تنها با برگزاری میتینگ برای فلسطین می تواند اسلام گرا, ملی, محافظه کار و بومی باشد. به همین خاطر انتقال نفت از جیهان به اسرائیل درست یک روز بعد از میتینگ حمایت از قدس در ینی کاپی  استانبول مورد توجهشان قرار نگرفت.
مرجع : قدسنا
کد مطلب : ۸۰۴۸۲۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما