دریافت لینک صفحه با کد QR
تأثیرات مبانی عاشورا در بیداری اسلامی
شبکه افغانستان قلب آسیا , 22 مرداد 1398 12:29
اسلام تایمز: از منظر روانشناختی قتل و شهادت امام حسین(ع) و یاران با وفایش، اسارت و هتک حرمت اهلبیت پیامبر(ص)، از محرکهای عاطفی روانی انسانها برای شناخت علل واقعه عاشورا در قالب همنوایی با قربانیان رقم خورده، و فضیلتهای اخلاقی چهرهای عاشورا از جمله امام حسین(ع)، امام سجاد(ع) و زینب(س) بخاطر خدا محوری، ترحم، اخلاق نیک، ایثار، وفاداری، تعهد، اخلاص؛ از عوامل عمدة اخلاقی عاطفیِ مؤثر در بیداری اسلامی قلمداد میشوند.
چکیده
نظریات فلسفی و روانشناسی اجتماعی نشان میدهد که، مبانی عاشورا با تکیه بر اعتقادات و اصول مشترک اسلامی انسانی چون توحید، قرآن، نبوت، سیرة پیامبر(ص)، عبادات، امر بهمعروف و نهی از منکر، عزت، عدالت، ظلمستیزی از نگاه درون دینی و بیرون دینی در بیداری اسلامی تأثیرات ژرفی گذاشتهاند. اصول مورد تأکید در عاشورا، توحید، اسلام قرآن محوری، اصل وجوب خروج بر سلطان جائر، نفی سلطة کفار، اصل عزت انسانی، از اصول مهم بیداری اسلامی نیز بهشمار میروند. ارتباط کلامی و رفتاری (نماز خوف ظهر عاشورا) امام حسین(ع) و یارانش، ایثارگری، وفاداری، توجه به عبادات و آموزههای دین در عاشورا، با بیداری اسلامی در میادین شهرها با نمادهای نماز جماعت، شهادتطلبی و آزادیخواهی تبارز یافتهاند. از منظر روانشناختی قتل و شهادت امام حسین(ع) و یاران با وفایش، اسارت و هتک حرمت اهلبیت پیامبر(ص)، از محرکهای عاطفی روانی انسانها برای شناخت علل واقعه عاشورا در قالب همنوایی با قربانیان رقم خورده، و فضیلتهای اخلاقی چهرهای عاشورا از جمله امام حسین(ع)، امام سجاد(ع) و زینب(س) بخاطر خدا محوری، ترحم، اخلاق نیک، ایثار، وفاداری، تعهد، اخلاص؛ از عوامل عمدة اخلاقی عاطفیِ مؤثر در بیداری اسلامی قلمداد میشوند.
پیش درآمد
بیداری اسلامی در جهان اسلام که در ادوار تاریخی با مبانی و درونمایههای واحد به اشکال گوناگون رخ نموده است، یکبار دیگر از تونس آغاز شده و در مصر، یمن، بحرین، لیبی و سایر کشورها دنبال میگردد. این بیداری از نگاه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... ریشه در بحرانهای چون محرومیتها، استبداد داخلی، حکومت جائر و سلطة استعمار دارد. ولی از نگاه نظری و فکری خاستگاه بیداری اسلامی در مبانی دین اسلام چون خدامحوری، عدالتجویی، نفی سلطة حاکمان جور قابل مطالعه است. تحولات سیاسی اجتماعی برای ایجاد تکامل در حیات انسانی، نماد تلاشهای فکری درونی انسان میباشند. در این راستا نهضت عاشورا که با تأکید بر تمام مشترکات دینی(خدا، قرآن، سیره پیامبر) و انسانی(عدالت، کرامت) رقم خورده است، میتواند منبع و مبنایی قابل قبولی برای بیداری اسلامی باشد. در این پژوهش تلاش میشود که با مراجعه بهسخنان و رفتار امام حسین(ع) و یارانش، تأثیرات عمیق مبانی عاشورا را با تکیه بر دیدگاههای فلسفی و روانشناسی اجتماعی بر بیداری اسلامی تبیین گردد.
1. تعاریف و مفاهیم
تبیین مسأله
نهضت بیداری اسلامی با تأکید بر اصول و آموزههای اسلامی، ریشه در مبانی عمیق الهی اسلامی، عاطفی و اخلاقی دارد، که قبلاً آن مبانی پایههای استوار نهضت خونین عاشورا را شکل دادهاند. نهضت آموزندة عاشورا با تأکید بر مبانی اسلامی و آموزههای دین، ملتهای خوابیده را بیدار کرد. مبانیِ عمیق اسلامی و آموزههای دین چون گفتمان، هدایت، اصلاحطلبی و ارشاد، از مجرای شهادت و اسارت عاشورائیان جاری گردید، آنان در مقابل، حکومتی که شریعت را تعطیل کرده بود، با عزت و صلابت ایستادند. بیداری اسلامی پدیدهای اجتماعی سیاسی به معنای تجدید حیات اسلامی و بازگشت به اسلام ناب، همان شیوة انقلاب کربلا را پیش گرفته و بر رهایی از استبداد داخلی و استکبار جهانی تأکید دارند. عاشورا بدانجهت یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در بیداری اسلامی عمل میکند، که مبانی، روشها و نظریهپردازی در آن مطابقِ دین اسلام، موافقِ فطرت و کرامت انسانی و سازگار با آزادی معنوی و عزت انسانی رقم خوردهاند. نه تنها مسلمانان که غیر مسلمانان نیز در مقابل ارزشها و آموزههای عاشورا سر ستایش فرود آوردهاند. این پژهش در بستر مباحث اعتقادی، تاریخی و روانشناختی بدون محدویتِ قلمرو زمانی و مکانی، به تبیین برخی از تأثیرات مبانی عاشورا در بیداری اسلامی که در بیرون به شکل شعار، انقلاب و نطق انقلابی رخ مینماید میپردازد. تلاش میکند پاسخ سؤالات آتی را دریابد. مبانی تأثیرگذار عاشورا در بیداری اسلامی کدامند؟ ارتباط دینی عقلانی عاشورا و بیداری اسلامی در چیست؟ چرا و چگونه مبانی عاشورا در بیداری اسلامی ایفای نقش میکنند؟ آیا نقش عاشورا در بیداری اسلامی از نگاه جامعهشناختی و روانی عاطفی قابل تبیین است؟
مفهوم مبانی
واژه مبانی جمع مبنا از ریشه «بنا» مشتق شده، معادل انگلیسی آن کلمه«Fundamentals» است. مبانی در لغت به معنای بنیادها، مبناها، شالودهها، بنیان و اساس آمده است. در اصطلاح در هر علمی بهمعنای بنیان، اساس و پایههای اصلی آن علم به کار رفته است. معنای اصلی این واژه ضمیمهسازیِ اجزا و مواد و عناصر خاص به یکدیگر به منظور پیدایش ساختار ویژه، با کیفیت و هیأت خاص است، که آن ساختار مادی باشد و یا معنوی. وقتی سخن از مبنا و مبانی به میان میآید، نگاه معطوف به سرچشمه، بنیاد و ریشة واقعه، مطلب، اشیا و... است نه جزئیات و فرعیات؛ مبنای هر پدیدهای خاستگاهِ فروعات آن است. بنابراین مبانی عاشورا که در ادامه از آن بحث میشود، از خاستگاههای مهم بیداری اسلامی بهشمار میروند.
مفهوم نهضت و انقلاب
الف) نهضت؛ حرکتی معمولاً دراز مدت است که انقلاب، فقط بخشی از آن به شمار میآید. نهضت ممکن است به شکل تلاشهای فکری و فرهنگی آغاز شود و سپس در اثر گسترش افکار جدید، رنگ سیاسی و انقلابی به خود بگیرد ولی به انقلاب، منجر نگردد. نهضت استقلال طلبانه علیه حاکمیت بیگانه، و نهضت جداییخواهانه یعنی قیام و شورش بخشی از کشور علیه حاکمیت مرکزی، هیچ یک از این دو نوع تحوّل سیاسی و اجتماعی، به طور الزامی موجبات تغییر ارزشها و ساختارهای اجتماعی را فراهم نمیکنند. شورشهای ملّی (جنگ داخلی) یا شورش ضد استعماری (اسقلالطلب)، شورش انقلابی به شمار نمیروند؛ زیرا در انقلاب، رژیم قدیم، قدرت خود را به طور کامل از دست میدهد.
ب) انقلاب؛ بر وزن «انفعال» مصدر عربی است که از فعل «قَلَبَ» مشتق شده است و به معنای «تغییر و دگرگونی و زیر و رو شدن» است. انقلاب، پدیدهای مقطعی، در کمبودهای مختلف، محرومیت نسبی و استبداد روی میدهد. اما مفهوم اصطلاحی انقلاب که معادل واژه «ثَوره» در زبان عربی است، برای بیان تحول اجتماعی بصورت کیفی، بنیادی بهکار میرود، که سرنگونی نظام کهنه و جایگزینی آن با نظام نو مورد توجه است.
مفهوم بیداری اسلامی
بیداری در مقابل خواب است، که به معنای فعال شدن هوش و آگاهی انسان به کار میرود. بیداری اسلامی مصطلح امروزی ناظر بر آگاهی دینی اسلامی جوامع و تودهها و بازگشت به اسلام اصیل بوده که با تعابیر متعددی یاد میشود. اسلام سیاسی، احیاگری اسلامی که در عربی اَلصّحوةُ الاسلامیة و اَلحَرکَةُ الْاِسْلامیه، اصلاح طلبی دینی، بازیابی هویت اسلامی از جملة آن تعبیرات هستند. جامعترین تعبیر «اصولگرایی اسلامی» میباشد، که غربیها از آن در گرایش ایدئولوژیکی به بنیادگرایی اسلامی و در رویکرد سیاسی به پاناسلامیسم تعبیر میکنند. بیداری اسلامی در جهان اسلام بیشتر مدیون فداکاری شخصیتهای دینی چون امام حسین(ع) و یارانش در صحنه عاشورا و پیروان عاشورائیان میباشد. حرکت بیداری مردم در جهان اسلام با هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه آغاز شد. این حرکت در همان قرنهای اول و دوم هجری به بینالنهرین، ایران، رم، حبشه، هند، ماوراء النهر، چین، شمال آفریقا و سرانجام جنوب اروپا رسید و خودش را با فرهنگ و تمدنهای کهن آن روزگار همسایه دید. میدان مبارزه بیداری، با سید جمالالدین اسدآبادی، به عثمانی و هند و مصر انتقال یافت. اولین موج بیداری اسلامی نوگرا از طهطاوی در مصر و خیرالدین پاشا در تونس آغاز میشود. اعراب برای جبران عقب ماندگی، بازگشت به اسلام را به مثابه دین و تمدن، مطرح نمودهاند که به چهار گرایش عمده: الف) تمدنگراـعربگرا؛ ب) تمدنگرا اسلامگرا؛ ج) اسلامگرایی سنتی؛ د) اصولگرایی اسلامی تقسیم میگردند. بیداری اسلامی در شرق جهان اسلام توسط اقبال لاهوری دنبال شد که پاکستان مرکز بازگشت به فلسفة خودی بود. سرانجام بیداری اسلامی با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اوضاع و احوال جدیدی شکل گرفت که در ادامهی خود تحولات و دستاوردهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و بینالمللی زیادی داشته است.
چارچوبهای نظری پژوهش
پژوهش حاضر، به ترتیب اهمیت و تأثیرگذاری، بر نظریههای فلسفی، اجتماعی سیاسی و روانشناختی ذیل استوار است، تحلیل و بررسی مسئلهای این پژوهش را با طرح موردی نظریههای فوق پی میگیریم.
الف) نظریة تغییر درونی انسان = تحولات تاریخی
طبق این نظریه تغییرات در محتوای درونی انسان، موجب تغییرات و دگرگونی در تاریخ میشود. این نظریه را آیة الله سید محمد باقر صدر اینگونه مطرح نموده است: منشأ و مدار حرکت تاریخی، محتوای درونی (اندیشه، آرمان و اراده) انسان است. محتوای درونی آدمی را دو گوهر شریف یعنی اندیشه و اراده تشکیل داده که زیربنای جنبش تاریخی انسان قرار میگیرند، مجموعة پیوندهای اجتماعی و تشکیلات بشری روبناست. آیة شریفة قرآن «انّ الله لا یغیر ما بقومٍ حتی یغیّروا ما بِانفسهم» (رعد، 11)، ایجاد تغییر زیربنا (اندیشه، آرمان و اراده) در انسان را؛ موجب تغییر در روبنا (وضع و حال جامعه) تبیین نموده است. هرگاه مبنا و زیربنا الهی باشد، روبنا الهی رقم خواهد خورد. از میان آرمانهای انسان، فقط آرمان پاک و بلند الهی، در خارج وجود دارد و جزء سنتهای الهی به شمار میرود. در سنت الهی اراده، تفکر و آزادی انسان در تحولات اجتماعی و تاریخی مهم است، هر اندازه اراده و آرمان متعالیتر باشند، هدف نیکتر و پردوامتر خواهد بود. پیدایی بیداری اسلامی را از منظر تحول اراده در نمودار ذیل مشاهده میکنید.
نمودار1: تغییر درونی
بنابراین در قالب این نظریه میتوان هماهنگی آرمانهای بیداری اسلامی با آرمانهای الهی انقلاب کربلا را تبیین نموده، و بهرهگیری بیداری اسلامی از مبانی عاشورا را (بگونة مستقیم و یا غیر مسقیم) بصورت منطقی و عقلانی توضیح داد.
ب) نظریة بینش انسانی≠ بینش ابزاری
تفکر انسان حاوی دو بینش یکی انسانی فطری و دیگری ابزاری میباشد. تنها از نظر بینش انسانی ارزشهای انسانی در افراد و جامعه اصالت مییابد و «خود» در انسان مفهوم پیدا میکند. بر اساس بینش انسانی؛ اولاً انسان دو قطبی و آزاد است که باعث دو قطبی شدن جامعه میگردد. ثانیاً عامل اصلی حرکاتِ تاریخ، ارزشهایِ انسانی هستند و انسان ذاتاً کمالجو و پیشرو است. عدالتخواهی و تلاش برای تحقق حق و عدالت در مقابل مستبدان؛ وحدتطلبی و دوری از تفرقه؛ امر به معروف به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ظلم، درونمایة نظریه فوق را تشکیل میدهند. بنابراین با امعان نظر بهنظریة انسانی فطری و نمودار ذیل، نقش مبانی عاشورا دربیداری اسلامی، بهخوبی قابل تبیین است.
نمودار2: بینش انسانی
ج) نظریة روانشناسیاجتماعی
تأثیرات مبانی عاشورا در بیداری اسلامی را از نگاه روانشناسی اجتماعی، با چهار نظریه روانی اجتماعی نیز میتوان مورد بررسی قرار داد.
1. ادراک اجتماعی؛ با مفهوم «اسناد» و «ارتباط کلامی و غیر کلامی» در بیداری اسلامی تأثیر میگذارد. اسناد کوششی برای فهم انگیزه، قصد و صفات شخصی دیگران و درک علل رفتار آنان است؛ و از طریق «ارتباط کلامی و...» افراد؛ نقشها، جذابیتها، نفوذهای اجتماعی و... را در جامعه در تعامل با یکدیگر ایجاد میکنند. افراد، علل واقعه عاشورا، انگیزه و صفات شخصی چهرههای عاشورا را از طریق ارتباط کلام و رفتار امام حسین(ع) و یارانش در جامعه درک میکنند.
2. نگرش؛ که با سه مؤلفة شناختی، عاطفی و رفتاری نقش مبانی عاشورا در بیداری اسلامی را تبیین میکند. چون قرار گرفتن واقعه عاشورا در بستر «نگرش» افراد جامعه؛ حالتهایِ درک و احساس عاطفی را بگونة پایدار در جامعه خلق میکند، عاشورا از راه شناخت، عواطف را بر انگیخته که میتوان از آن به همنوایی و همزادپنداری یاد کرد.
3. نفوذ اجتماعی؛ با مفهوم «همنوایی» تأثیر مبانی عاشورا در بیداری اسلامی را مورد تأیید قرار میدهد. زیرا در جامعه قواعد و هنجارهایی وجود دارند، که افراد غالباً به این هنجارها پایبندند و خود را به آنها ملتزم احساس میکنند، مانند هنجار همنوایی با مظلوم. که افراد در روند همنوایی به مبانی فکری و اهداف عاشورائیان تأمل و تفکر میکنند، از این رهگذر مبانی عاشورا نقش خود را در بیداری اسلامی ایفا میکنند.
4. شناخت اجتماعی؛ با مفهوم «شناخت خود»، و «شناخت دیگران»، افراد در صدد درک خود، افراد دیگر، حوادث و درک تعامل و مقایسة افراد در جامعه است. انسانها شناختی از عاشورائیان و ماهیت نهضت آنان بدست میآورند و این شناختهای افراد منجر به درک و شناخت اهداف و بکار بستن آنها میگردد. تحلیل این نظریه را در نمودار ذیل میبینید.
نمودار3: اسناد اجتماعی
بنابراین با دید از زاویهای روانشناسی اجتماعی، نقش مبانی عاشورا بهعنوان یک اتفاق مهم انسانی اسلامی در بیداری اسلامی با نگاه عقلانی، عاطفی و روانی با ارتباط کلامی و اندیشهای و درک آرمانهای عاشورائیان، درخور توجه است.
ارتباط مفهومی عاشورا و بیداری اسلامی
رهبر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی(ره) به استناد به سخنان امام حسین(ع) انقلاب آن حضرت را در مقابل سلطان جائر، ایفای وظفیة عمومی یک انسان مسلمان میداند: اگر کسی ببیند که حاکم جائری ظلم به مردم میکند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند؛ هر قدر که میتواند. علامه اقبال لاهوری معتقد است که امام حسین(ع) خود از بیدارگران اسلامی بوده است، رمز قرآن و بیدارگری را از امام حسین(ع) آموختهایم، که از غیر خدا هرگز اطاعت نکنیم، سلطة فرعونی و استبداد بر مسلمانان روا نیست: خون او تفسیر این اسرار کرد/ ملت خوابیده را بیدار کرد/ رمز قرآن از حسین آموختیم/ ز آتش او شعلهها اندوختیم/ ماسِوی الله را مسلمان بنده نیست/ نزد فرعونی سرش افکنده نیست. بدین طریق اقبال نقش مبانی عاشورا بر بیداری اسلامی را تبیین میکند. علامه فضل الله، انقلاب کربلا را یک جنبش اسلامی با درونمایههایی دینی میداند: «واقعه کربلا حرکت اسلامی است که گفتمان [و مذاکره] یکی از مضامین آن بوده است». علامه سید اسماعیل بلخی بر این باور است که انقلاب کربلا با درونمایههای عالی و بیدارگری که با خود دارد، از مدینه تا کربلا و از کربلا تا شام دانشسرای انسانساز آدمی است و میتواند بر تمام حیات بشر تأثیر گذارد: تأسیس کربلا نه فقط بهر ماتم است/ دانشسرا و مکتب اولاد آدم است.
زمینههای نهضتها و بیداری اسلامی
1. تجدید حیات اسلامی
بازگشت به اسلام و منابع اولیه آن «کتاب، سنت، اجماع، عقل» و الگو قرار دادن شیوه پیامبر اسلام، نهضت بیداری اسلامی بهشمار میرود. خورشید احمد میگوید سلطة استعمار چهار تأثیر عمده بر جوامع اسلامی داشت: الف) غیر مذهبی کردن جامعه در اثر سلطه استعمار و نفوذ آن. ب) وابسته شدن به غرب. ج) قطب بندی کردن آموزشی، یکی ملهم از غرب و دیگر سنتی مذهبی. د) بحران رهبری. جوامع اسلامی در برابر این سلطة استعمار یکی راهکار مدرنیستی و پذیرش ارزشهای تکنولوژی را پیش گرفتند و دیگری راهکار اسلامگرایانه، که به دو گروه سنتی و نوگرا تقسیم شدند. گروه نوگرا معتقدند که ابتدا ماهیت تمدن غرب را درک نموده و بجای آن اسلام را بهعنوان آلترناتیو و جایگزین باید ارائه داد. جنبشهای اسلامی جدید ناشی از گروه دوم است. آن جنبشها، عکسالعمل صرف در برابر حکومت استعماری نیست، بلکه باید آنرا در چارچوب آمال مثبت امت اسلامی برای بدست آوردن چیزی دانست که سلطه غرب آنرا از بین برد.
حسن حنفی اندیشمند عرب، عواملی را برای ظهور جنبشهای سیاسی اسلامی بر میشمارد، یکی از عوامل ظهور این جنبشها را مقایسه وضع کنونی با وضع سابق جوامع اسلامی میداند. که نویسنده از آن بعنوان مجد و عظمت اسلام یاد میکند، اسلام برای مسلمانان عزت، امنیت و آسایش به ارمغان آورد، که با استبداد داخلی و استعمار خارجی از بین رفت، لذا مسلمانان برای دستیابی مجدد به وضعیت آرمانی اسلام بیداری اسلامی را بر میگزینند.
2. زمینههای جامعهشناختی روانشناختی
یکی از عوامل جنبشهای اسلامی را هرایر دکمجیان در قالب نظریه ادواری چنین بیان میدارد: «رابطه علی و معلولی میان بحرانهای اجتماعی و ظهور جنبشهای مذهبی انقلابی و یا تجدید حیات طلبانه است که خواستار از بین بردن نظم رسمی موجود و ساختن جامعهای نوین برپایه برنامه ایدئولوژیک ویژه خود هستند.» دکمجیان معتقد است که، جهان اسلام بیش از دو قرن در بحران اجتماعی فرهنگی، اقتصادی و از همه مهمتر بحران روحی بوده است که شش بحران فرعی را در بر دارد: بحران هویت؛ بحران مشروعیت؛ فساد و سرکوب در حکومت نخبگان؛ تضاد طبقاتی؛ بحران ضعف نظامی و شکست پی درپی عربها از اسراییل؛ بحران فرهنگی و نوسازی، که به وقوع درگیری بین سنتگرایان و تجددگرایان انجامید. دکمجیان نتیجهگیری نموده اظهار میدارد که پیدایش جنبشهای اسلامی، واکنش بنیادگرایانه مذهبی سیاسی در مقابل بحرانهای یاد شده است.
اصول حاکم بر نهضتها و بیداری اسلامی
الف) اصل وجوب خروج بر ظالم و عدم جواز خضوع برای ولایت جائر؛ هم حرمت ولایت جائر و هم وجوب خروج بر ظالم و جائر در سیره حضرت سید الشهدا(ع) آمده است. آن روایتی که امام، از رسول اکرم نقل میکنند که: «أیها الناس؛ إنّ رسول اللّه قال: «من رأی سلطانا جائرا مستحلّا لحُرم اللّه؛ ناکثا لعهد اللّه؛ مخالفا لسنّة رسول اللّه؛ یعمل فی عباد اللّه بالإثم و العدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لا قول، کان حقّا علی اللّه أن یدخله مدخله» بیانگر اصل خروج بر ظالم است.
ب) اصل حرمت قبول ولایت کفار و وجوب خروج بر آن؛ ولایت کفار بر مسلمین در قرآن نفی شده: «و لن یجعل الله للکافرین علی مومنین سبیلاً...» (نساء، 141) و امثال این مطالب. عالمان شیعه با تکیه بر قاعده فقهی «نفی سبیل» در مقابل استعمار و سلطهگران خارجی ایستادند و سلطه کافران بر مسلمانان را نفی کردند. بنابراین یکی از انگیزههای بیداری اسلامی، نفی ولایت کافر است.
ج) اصل عزت و کرامت؛ اصل عزت بر این نکته تأکید دارد که مؤمن باید عزیز باشد: و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین؛ امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: مرگ با عزت بهتر از حیات با ذلت است، و فرمایش سید الشهدا (ع) که شعار شیعه است: هیهات منّا الذله. بنابراین از اصول بنیادین این بیداری اسلامی نوین، زیر بار ذلت نرفتن است.
2. تأثیرات مبانی درون دینی عاشورا در بیداری اسلامی
این بخش به تحلیل نمادها و آموزههایی میپردازد که مبانی دینی عاشورا را تشکیل میدهند، چون خدای واحد، خلقت از منبع واحد، قرآن و پیامبر واحد و... که بیداری اسلامی از این مبانی بهره جستهاند. توحید و قرآن محوری عاشورا، با نماد الله اکبر و قرآن دستور ماست، در نهضت بیداری اسلامی ظهور یافته و ارتباطی بین نماز خوف ظهر روز عاشورا و نمازهای جماعت میادین التحریر مصر، صنعا و... بخوبی قابل درک خواهد بود.
مبانی اعتقادی معرفت شناختی
1. اعتقاد به توحید
ایمان به خدای واحد از مبانی مهمی است که مشروعیت عاشورا برآن استوار است. در حدیثی از امام حسین(ع) که از پدر و از جد خود روایت نموده، آمده است: «... قالَ اللّه ُ جَلَّ جَلالُهُ: إنّی أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّا أنَا فَاعبُدونی...» خداوندِ بزرگ میفرماید: تنها، من خدای یکتا هستم و جز من، خدایی نیست. پس مرا بپرستید. امام(ع) در سخنرانی خود در مسیر راه کوفه فرمود: «إنَّ هؤُلاءِ قَومٌ لَزِموا طاعَةَ الشَّیطانِ، وتَرَکوا طاعَةَ الرَّحمنِ... وأنَا أحَقُّ مَن غَیَّرَ». اینان، به اطاعت شیطان در آمدهاند و اطاعت [خدای] رحمان را رها کردهاند... و من، شایستهترینِ کسان به تغییر و دگرگونی اوضاع هستم. روایتی دیگری از امام حسین(ع) که میفرماید: «أمّا... فَلَیسَ للّه ِِ شَریکٌ، وقَولُکَ: ما لَیسَ عِندَ اللّهِ، فَلَیسَ عِندَ اللّه ظُلمٌ لِلعِبادِ». و امّا... گفتی: خدا، چه ندارد؟، خدا، شریک ندارد؛ و گفتی: چه چیز نزد خدا نیست؟ نزد خداوند، ستم بر بندگان نیست». عاشورا با چنین مبانی، در تمام تار و پود نهضت بیداری اسلامی جایگاه عمیقی دارد.
2. اعتقاد به قرآن کریم
امام حسین(ع) در نخستین برخورد با والی مدینه، خود و اهلبیت را معدن رسالت و... معرفی میکند و یزید را مردی فاسق، شرابخوار و پلید دانسته و خود را با استناد به قرآن «مُطهّر» بیان میدارد: «اِلَیک عَنّی، أَنا مِنْ بَیْتِ الطَّهارةِ الّذین أنْزلَ اللَّهُ فیهم عَلی نَبیّه: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا.»(احزاب، 33) آنگاه که با کاروان خود از مدینه بیرون آمد این آیه را تلاوت فرمود: «رَبِ ّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین»( قصص، 21 و 22) اُنس امام با قرآن بعد از شهادت او نیز ادامه دارد: «منهال بن عمرو» گوید، من از سر امام (ع) بر سر نی در دمشق این آیات را میشنیدم: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُواْ مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا؛ (کهف، 9) آیا پنداشتی که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: «شگفت تر از اصحاب کهف، واقعه شهادت و بردن من بر نی است.»
3. اعتقاد به نبوت و سیرة حضرت پیامبر(ص)
امام حسین (ع) در نامهای به بزرگان بصره میگوید: «... وَأنَا أدْعوکُم إلی کِتابِ اللّهِ وَسُنَّةِ نَبِیِّهِ؛ فَإِنَّ السُّنَّةَ قَد اُمیتَت، وَإنَّ البِدعَةَ قَد اُحیِیَت، وَإنْ تَسمَعوا قَولی وَتُطیعوا أمری، أهدِکُم سَبیلَ الرَّشادِ» شما را به پیروی از کتاب خدا و راه و روش پیامبر فرا میخوانم زیرا سنت پیامبر از میان رفته و بدعتها زنده شده است، پس اگر پیامم را بپذیرید، شما را به راه سعادت رهبری خواهم کرد. این بیان امام نه تنها اعتقاد راسخ او را به نبوت پیامبر(ص) به تصویر میکشاند، که نشان میدهد او در استمرار پیام نبوت و سنت و سیرة پیامبر شرافتمندانه ارشاد و تلاش میکند.
4. اعتقاد به روز جزا
امام حسین(ع) خطاب به معاویه فرمود: «فَأَبشِر یا مُعاوِیَةُ بِالقِصاصِ، و أیقِن بِالحِسابِ...». ای معاویه قصاص را در پیشِ رو داری، به حساب یقین داشته باش، و بدان که، خدا نوشتهای دارد، هیچ کار کوچک و بزرگی نیست، جز آنکه آن را بر شمرده است. امام حسین(ع) در جواب قیس که گفته حکم یزید را بپذیر، فرمود: «...لا و اللّهِ، لا اُعطیهِم بِیَدی إعطاءَ الذَّلیلِ... أعوذُ بِرَبّی و رَبِّکُم مِن کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤمِنُ بِیَومِ الحِسابِ». ... نه. به خدا سوگند دست ذلّت به آنان نمیدهم و چون بندگان، در برابرشان تسلیم نمیشوم!... و از هر متکبّر بیاعتقاد به روز حساب، به خدایم و خدای شما پناه بردهام.
مبانی دینشناختی عاشورا
1. تأکید به انجام واجبات دین
الف) اهتمام به اقامه نماز (ظهر روز عاشورا)
امام حسین(ع) و یارانش در مسیر کوفه نماز جماعت برگزار میکنند، سپاه حر نیز به امام حسین(ع) اقتدا میکنند. پیش از شب عاشورا که سپاه عمرسعد به طرف خیمهگاه امام میتازند، امام حسین(ع) برادرش عباس را میفرستد تا شب را جهت نماز و عبادت مهلت بخواهد: «ارجع الیهم فان استطعت ان تؤخرهم الی غداة لعلنا نصلّی لربنا هذه اللیلة و ندعوه و نستغفره...». در همان وقت نیز حبیب بن مظاهر به سپاه دشمن خطاب کرد که چرا میخواهید با گروهی بجنگید که سحرخیزان و شب زندهداران و اهل عبادتند؟ امام حسین(ع) و یارانش همهی شب عاشورا به نماز و ستایش معبود یکتا، مشغول بودند. «فَباتَ الحُسَینُ(ع) تِلکَ اللَّیلَةَ راکِعا ساجِدا باکِیا مُستَغفِرا مُتَضَرِّعا، و باتَ أصحابُهُ و لَهُم دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحلِ، وَ هُم ما بَین راکع و ساجد و قاریءٍ للقرآن... فقد اقبلو علی مناجات الله.» امام حسین (ع) شب عاشورا را به رکوع و سجود و گریه و آمرزش خواهی و تضرّع پرداخت و یارانش، زمزمههایی [بدون وقفه] مانند آوای زنبور عسل داشتند. به نقل تاریخ ابن اثیر: شب که شد، تمام شب را به نماز و استغفار و تضرع و دعا پرداختند. ظهر عاشورا، ابوثمامه صائدی، وقت نماز را به یاد حضرت آورد: «وَ اَحبّ ان اَلقی رَبی وَ قَد صلّیتُ هذا الصلاة التی قد دنا وقتها» و حضرت پس از دعا در حق او فرمود: «حَضَرَت صَلاة الظهر فأمر زهیر بن القین و سعید بن عبدالله الحنفی ان یتقدّما أمامه بنصف من تخلف معه ثم صلّی صلاة الخوف...» امام فرمود از اینها بخواهید موقتاً دست از ما بردارند تا بتوانیم نماز بخوانیم، امام به اتفاق جماعتی به نماز ایستادند و نماز خوف خواندند. سعید بن عبدالله هنگام نماز، جلوی امام ایستاد و با پایان یافتن نماز امام، او بر زمین افتاد و شهید نماز گشت.
ب) امر به معروف و نهی از منکر
امام حسین(ع) از ابتدا، انگیزه قیام خود را «امر به معروف و نهی ازمنکر» معرفی نمود: «خدایا! این قبر پیامبر تو محمد(ص)...خدایا! من معروف و نیکی را دوست دارم و از بدی و منکر، بیزارم...». در وصیت نامهای امام(ع) به برادرش محمد بن حنفیه به این امر مهم تأکید شده است: «هذا، ما أوصی به الحسین بن علی... ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی» امام حسین(ع) میفرماید، مردم دنیا بدانند... قیام من قیام اصلاح طلبی است، من میخواهم امر به معروف و نهی از منکر بکنم. روح پاکی، ذلت نپذیری و احیاء امر به معروف و نهی از منکر از روز اول تا لحظه آخر در حسین بن علی (ع) متجلی بود. او به امر به معروف و نهی از منکر استناد نموده و مکرّر از هدف خود، امر به معروف و نهی از منکر سخن میگوید.
2. توجه به رضایت الهی
امام حسین(ع) در قنوتش میگفت: خدایا! من با همه اینها به تو پناهنده میشوم... و در آنچه تو را از من راضی میکند، از جانم دریغ نمیکنم؛ چرا که تو مرا بدان راضی داشتهای. حضرت در جواب ابن عباس فرمود: «اِنّی ماضٍ فی اَمْرِ رَسُول الله(ص) حَیْثُ اَمَرَنی و اِنّالله وَ اِنّا اِلَیْه راجِعُون.» تصمیم خود را به پایبندی بهفرمان رسول خدا و بازگشت به جوار رحمت، اعلام داشت. آن وقت که سپاه حرّ راه را بر کاروان امام حسین(ع) بسته بود، فرمود: «سَیُغْنیِ الله عَنْکُمْ؛ تکیه گاهم خداست و او مرا از شما بی نیاز میکند.» امام حسین(ع) به اذن تکوینی الهی در حادثه خونین کربلا در کُشته شدن او ویارانش، اشاره نموده میگوید: که تقدیر حکیمانه خداوند، این است که ما همگی، امروز، در راه انجام وظیفه، شهید شویم... تسلیم تقدیر الهی و راضی به قضای او باشیم. آنجا که نیزه صالح بن وهب بر پهلوی امام حسین(ع) اصابت کرد این ذکر را زمزمه نمود: «بسمِ اللهِ و بِاللهِ و علی ملَّةِ رسولِ اللهِ، الهی رِضاً بِقَضائکَ تسلیماً لِأَمرکَ لا معبودَ سواکَ یا غیاثَ الْمُستَغیثینَ.»
3. توجه به حفظ حرمت خانه خدا
امام حسین(ع) همراه اهل بیت خود، از مدینه وارد مکه شده و در کنار بیت الله الحرام و حرم امن الهی سکنی گزید، طبری میگوید: «مردم مکه از هر طرف به امام حسین روی میآوردند. کسانی که برای عمره از این طرف و آن طرف میآمدند، همه خدمت امام میرسیدند». یزید قصد جان امام را کرد، جز به بیعت یا قتل او رضایت نمیداد. امام در پاسخ ابن زبیر که پیشنهاد ماندن به مکه را داشت، فرمود: «به خدا سوگند، اگر یک وجب دورتر از این مسجد الحرام کشته شوم نزد من محبوبتر است تا این که وجبی به مکه نزدیکتر باشم...». محمد بن حنفیه نیز به برادرش امام حسین(ع) گفته بود: در مکه بمانی، تو عزیزترین کس در حرم میباشی و دست کسی به تو نمیرسد. امام حسین(ع ) فرمود: ای برادر! من بیم آن دارم که یزید پسر معاویه مرا ترور کند و به وسیله من حرمت بیت از بین برود.
مبانی سیره شناختی عاشورا
امام حسین (ع) در عصری بسر میبرد که امویان، کمر به نابودی اسلام، محو شریعت الهی و سنت نبوی بسته بودند، بدین جهت امام در منطقه «بیضه» به این کلام پیامبر استناد نمود: «مَن رَأی سُلطانا جائِرا، مُستَحِلّاً لِحُرَم اللّهِ، ناکِثا لِعَهدِ اللّهِ، مُخالِفا لِسُنَّةِ رَسولِ اللّهِ... و أنا أحَقُّ مَن غَیَّرَ». هر که حاکم ستمگری را ببیند که محرّمات خدا را حلال میشمارد و پیمان خدا را میشکند و بر خلاف سنّت پیامبر خدا میرود... ولی با کردار و یا گفتار، بر او نشورد، بر خدا فرض است که [در قیامت] او را به جایگاه همان ستمگر ببرد... من، شایسته ترین فرد هستم برای این که این چیزها را تغییر دهد. «... اُریدُ أن آمُرَ بِالمَعروفِ وَأنهی عَنِ المُنکَرِ، وَأسیرَ بِسیرَةِ جَدّی مُحَمَّدٍ (ص)، وَسیرَةِ أبی عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ» من میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم، و به سیرة جدم رسول الله و پدرم علی(ع) عمل کنم.
3. تأثیرات مبانی بیرون دینی عاشورا در بیداری اسلامی
مبانی عام الاهی انسانی عاشورا چون عدالت، اصل تعهد و وفاداری، حق مداری، آزادی، کرامت و عزت انسانی و... مورد قبول همة انسانها بوده و مورد تأکید بیداری اسلامی نیز قرار دارند. این مبانی بدانجهت که از مبانی عام و اصول مشترک همة انسانها هستند، در بیداری اسلامی بطور فزایندة تأثیرگذار میباشند.
مبانی انسانشناختی عاشورا
1. تأکید بر اصول مشترک الهی انسانی
الف) اهتمام به اصل حق و عدالت
امام حسین(ع) در مدینه طی نطقی به مروان فرمود: «...فَإِنّا أهلُ بَیتِ رَسولِ اللّهِ (ص)، وَالحَقُّ فینا، و بِالحَقِّ تَنطِقُ ألِسنَتُنا...». ما، خاندان پیامبر خداییم و حقیقت، در میان ماست و زبان ما، به حق، سخن میگوید. امام حسین(ع) در دفاع از حق میفرماید: «...ألا ترون الی الحق لا یعمل به و الی الباطل لا یتناهی عنه، لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا...» ... مگر خودتان نمیبینید کسی به حق عمل نمیکند؟ و از باطل روی گردان نیست؟ شخص مؤمن... به لقاء الله بشتابد...؛ امام حسین(ع) امویان را بهخاطر بیعدالتی و ناحق بودن، شایسته حکومت نمیدانست: «فَلَعَمری مَا الإِمامُ إلَا العامِلُ بِالکِتابِ، وَالآخِذُ بِالقِسطِ، وَالدّائِنُ بِالحَقِّ، وَالحابِسُ نَفسَهُ عَلی ذاتِ اللّه». بهجانم سوگند، امام، جز عمل کننده به قرآن، بر پا دارنده عدالت... نیست. مسلم ابن عقیل در مقابل سخنان ناروای ابن زیاد که شما برای تفرقه آمدید، فرمود: «کَلّا، لَستُ أتَیتُ، ولکِنَّ أهلَ المِصرِ زَعَموا أنَّ أباکَ قَتَلَ خِیارَهُم... فَأَتَیناهُم لِنَأمُرَ بِالعَدلِ، ونَدعُوَ إلی حُکمِ الکِتابِ.» مسلم گفت: هرگز!... ما آمدیم تا به عدل، فرمان دهیم و به حکم کتاب خدا، فرا بخوانیم.
ب) توجه به اصل تعهد و وفاداری
امام سجاد(ع) میفرماید، که پدرم به یارانش در شب عاشورا فرمود:.... من عهدم را از شما بر گرفتم. شب همه جا را پوشانده است، آن را رهوار خویش گیرید و همگی بروید، این گروه در پی من هستند و اگر بر من دست یابند با دیگران کاری ندارند. همگی از جمله برادرش عباس گفت: «لم نفعل ذالک؟ لنبقی بعدک؟ لا أرنا الله ذلک أبدا» خدا چنین روزی را نیاورد که ما تو را بگذاریم و به سوی شهر خود برگردیم. همگی گفتند ما رسوایی و زندگی بعد تو را نمیپذیریم. چرا چنین کنیم؟ آیا برای اینکه پس از تـو زنده بمانیم؟ خداوند هرگز چنین روزی را نیاورد! آغازگر این سخنان عباس ابن علی بود و بقیه نیز از او پیروی نمودند و مانند ایشان سخن گفتند. همه یاران حضرت سخنان مانند یکدیگر گفتند؛ و یک صدا گفتند: به خدا قسم ما از تو جدا نمیشویم و جان خویش را فدایتان میکنیم. ما با سر و دست و سینه، تو را حفظ میکنیم! و آنگاه که کشته شدیم وظیفه خویش را انجام داده و به پایان رساندهایم!
ج) تأکید بر اصل آزادی و آزادگی انسانی
امام حسین (ع) فرمود: «مَوْتٌ فی عِزّ خَیْرٌ مِنْ حیاة فی ذُلٍّ؛ مرگ باعزت بهتر از زندگی ذلیلانه است.» این نگرش به زندگی، جلوه بارزی از آزادگی را در مورد امام حسین (ع)، خاندان و یارانش بهجای گذاشت. آن حضرت در آخرین لحظات حماسه کربلا، پس از مبارزه نابرابر، که زخمهای فراوان برداشته و بزمین رسیده بود، متوجه شد که دشمن به خیام حرم نزدیک میشود، دشمنان را به آزادگی فراخوان و فرمود: «وَیْحَکُمْ یا شیعَةَ آلِ أَبی سُفْیانَ!... فَامْنَعُوا عُتاتَکُمْ وَ طُغاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی مادُمْتُ حَیّاً» وای بر شما! ای پیروان آل ابوسفیان!! اگر دین ندارید، پس در دنیا آزادمرد باشید...این من هستم که با شما میجنگم، و شما هم با من مبارزه میکنید، زنان که گناهی بر آنان نیست، پس متجاوزان و ستمگران و جاهلان خود را، مادام که زندهام از خیمهگاه من باز دارید.
2. تأکید بر ارزشهای مشترک انسانی
الف) ایثار و فداکاری
ایثار مقدم داشتن دیگری بر خود است، اوج ایثار، ایثار خون و جان است. در صحنه عاشورا، اوج ایثار بوقوع پیوست. امام حسین(ع) از مردم خواست: «... مَن کانَ باذِلاً فینا مُهجَتَهُ، و مُوَطِّنا عَلی لِقاءِ اللّهِ نَفسَهُ، فَلیَرحَل مَعَنا» کسانی که حاضرند خون خود را در راه خدا نثار کنند با او همسفر کربلا شوند. در فرهنگ عاشورا صحنههای زیبایی از ایثارگری دیده میشود: به عنوان نمونه وقتی امام حسین(ع) به فرزندان عقیل و مسلم بن عقیل، فرمود که شهادت مسلم برایتان کافی است، صحنه را ترک کنید یکصدا گفتند: به خدا سوگند چنین نخواهیم کرد. جان، مال، خانواده و هستی خود را فدای تو نموده تا شهادت در رکابت میجنگیم. وقتی امام حسین(ع) شب عاشورا بیعت خود را از اصحاب خود برداشت، همه از جمله مسلم بن عوسجه گفت: هرگز از تو جدا نخواهم شد اگر سلاحی برای جنگ با آنان هم نداشته باشم با سنگ خواهم جنگید تا همراه تو به شهادت برسم.
ب) حفظ عزت و کرامت انسانی
اسلام آن قدر به عزت و شرافت آدمی اهمیت داد که مرگ با عزت را بهتر از ماندن با ذلت دانست. از نظر امام حسین (ع) انسان آزاد، کسی است که زندگی او همواره با عزت باشد: «الا و ان الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله و الذله و هیهات منا الذلة یابی الله ذلک لنا و رسوله و المومنون و حجور طابت و طهرت.» از خاندان پیغمبر ذلت به دور است، نه خدا برای ما ذلت میخواهد و نه پیامبر او و نه مردان پاکدل و مؤمن و نه آن دامنهای منزهی که ما را در میان خود پرورانده است. نه، بهخدا سوگند من دست ذلت به این ناپاکان نخواهم داد. از این جملة «هیهات منا الذّلة» امام حسین(ع) تا دامنه قیامت، حرارت و نور میتابد، حماسه و کرامت و عزت و شرافت نفس میبارد.»
3. تأکید بر آزادی انتخاب
امام حسین(ع) در روز قبل از خروج از مکه بسوی عراق اعلام فرمود: «... مَن کانَ باذِلاً فینا مُهجَتَهُ، و مُوَطِّنا عَلی لِقاءِ اللّهِ نَفسَهُ، فَلیَرحَل مَعَنا؛ فَإِنّی راحِلٌ مُصبِحا إن شاءَ اللّهُ» ... هر کس آماده است که جانش را در راه ما نثار کند، و خود را برای لقای پروردگار مهیا نماید، همراه ما بیاید، براستی که من به خواست خدا فردا صبح عازم هستم. بارها امام(ع) به همراهان خود، در مسیر راه میفرمود، که شما در انتخاب آزاد هستید با من بیایید، و یا به اوطان تان برگردید: «أیَّهَا النَّاسُ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ یَصْبِرُ عَلی حَدِّ السَّیْفِ و طَعْنِ الْاَسِنَّةِ فَلْیَقُمْ مَعَنا وَإلاَّ فَلْیَنْصَرِفْ عَنَّا» ای مردم! هر کدام از شما که میتواند به ضربت شمشیر و نیزهها صبر کند، با ما قیام کند و گرنه از میان ما بیرون رود و خود را نجات دهد. در شب عاشورا نیز وقتی امام فرمود من بیعتم را برداشتم میتوانید در تاریکی شب بروید، اول عباس و سپس دیگران یک صدا گفتند: بهخدا قسم ما از تو جدا نمیشویم و جان خویش را فدایتان میکنیم.
مبانی حکومتی عاشورا
1. عدالت حاکم
امام حسین(ع) جز انسان عادل و وارسته، کسی را شایستة رهبری جامعه اسلامی نمیداند: «فلعمری! ما الامام الا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط...» به جان خودم سوگند! امام و پیشوا نیست، مگر کسی که به کتاب خدا حکم کند، به دادگری قیام کند. امام حسین(ع) در ادامه اعتراضات انقلابی خود به ولید بن عتبه، فرمود: «...أنّا أهلُ بَیتِ الکَرامَةِ وَمَعدِنُ الرِّسالَةِ... رَسولَ اللّهِ (ص) یَقولُ: «إنَّ الخِلافَةَ مُحَرَّمَةٌ عَلی وُلدِ أبی سُفیانَ» و کَیفَ اُبایِعُ أهلَ بَیتٍ...». ای [ولید بن] عُتبه! میدانی که ما، خاندان کرامت و پایگاه رسالت و نشانههای حقیقتیم که خداوند، آن را در دلهای ما به ودیعه نهاد... از جدّم پیامبر خدا (ص) شنیدم که میفرمود: خلافت بر فرزندان ابوسفیان، حرام است. محمد عبده اندیشمند مصری میگوید: اگر در دنیا حکومت عادلی وجود داشته باشد که شریعت را اجرا کند، و در مقابل حکومتی دیگری باشد که شریعت را تعطیل کند، بر هر مسلمانی واجب است، که اولی را یاری و دومی را خوار کند... خروج امام حسین فرزند پیامبر(ص) بر یزید که ادارة امور مسلمانان را به زور و زشتی به چنگ آورده [شریعت را تعطیل کرده بود] از این باب است. یکی از فقهای مسلمان معتقد است که: قیام [امام حسین(ع)] برای تشکیل حکومت حق و عدالت اسلامی و تضمین حُسن جریان امور اجتماعی و اجرای احکام قرآن مجید و اصلاحات، حقیقی و واقعی است.
2. ترحم به زیر دستان
امام حسین(ع) در مورد بیرحمی حاکمان ظالم اموی فرمود: «فَیا عَجَبا وما لی لا أعجَبُ ! وَالأَرضُ مِن غاشٍّ غَشومٍ، ومُتَصَدِّقٍ ظَلومٍ، وعامِلٍ عَلَی المُؤمِنینَ بِهِم غَیرِ رَحیمٍ...» شگفتا! و چرا در شگفت نباشم که زمین، از آنِ ستمگری دغل پیشه و باجگیری ستمگر و کارگزاری است که بر مؤمنان، رحم و مهربانی نمیآورَد؟ امام حسین(ع) درباره اینکه جهت ترحم و ایجاد امنیت به بندگان خدا حرکت کرده، فرمود: «ویَأمَنَ المَظلومونَ مِن عِبادِکَ...» ... میخواهیم بندگان ستم دیدهات در امنیت قرار بگیرند. از اولین سخنرانی امام (ع) به سپاه حر در میباییم که ظالمان به کسی رحم نمیکنند: «... ونَحنُ أولی بِوِلایَةِ هذِهِ الاُمورِ عَلَیکُم مِن هؤُلاءِ المُدَّعینَ ما لَیسَ لَهُم، وَالسّائِرینَ فیکُم بِالظُّلمِ وَالعُدوانِ...». ... ما اهل بیت، برای عهده داری این کار بر شما، از این مدّعیانی که حقّشان نیست و از اینهایی که با شما به ظلم و دشمنی رفتار میکنند، شایستهتریم. یکی از اندیشمندان مسلمان معتقد است که: برپایی نظام حق، احیای دین و سنت پیامبر(ص)، عمل به پیمان الهی، ایجاد عدالت اجتماعی و ترویج فرهنگ شهادت در قالب امر به معروف و نهی از منکر، از عوامل و اهداف مهم نهضت عاشورا هستند.
3. اصلاحطلبی
امام(ع) طی سخنرانی در مکه چنین دعا میکند: «ولکِن لنُرِیَ المَعالِمَ مِن دینِکَ، و نُظهِرَ الإِصلاحَ فی بِلادِکَ...» خدایا! تو خود میدانی آنچه از سوی ما سر زده، از سرِ رقابتِ در سلطنت و طلب کالای پستِ دنیا نبوده است؛ بلکه از آن روست که پرچم دین تو را برافراشته ببینیم و اصلاح را در سرزمینهایت آشکار کنیم. وی در علت پذیرش دعوت کوفیان فرمود: «انّ اَهْل الکوفة کَتَبوُا اِلَیَّ یَسْألوننی ان اقدم علیهم لما رجوا من احیاء معالم الحق و اماته البدع». امام حسین(ع) تأکید مینماید: «انما خرجتُ لِطَلَبِ الاْصِْلاح فی امة جدی» همانا من برای اصلاح امت جدم بر اساس امر بهمعروف و نهی از منکر و از بین بردن انحرافها و بدعتها دست به قیام زدم. امام فرمود: «اِسْمَعُوا مَقالَتی وَ اکْتُمُوا قَولی» یعنی حرف مرا بشنوید، اما رازدار باشید؛ سخن مرا پنهان نگه داشته و افشا نکیند... میخواهم به شما بگویم که این حکومت، اسلامی نیست...؛ سخن مرا بشنوید و بهکسی هم نگویید. «ثُمَّ ارْجِعُوا اِلی أَمْصارِکُمْ... فَادْعُوهُمْ اِلی ما تَعْلَمُون» یعنی برگردید به شهرها... به افرادی که قبول دارید، منتقل کنید.
4. ظلم ستیزی و مبارزه با فساد
امام حسین مبارزه با ستمگری و نفی حکومت فاسد را با بیان رسول خدا تطبیق میکند: «من رأی سلطانا جائرا مستحلاً لحرم الله...» کسی که پادشاه و حاکم ستمگری را ببیند که حرامهای خدا را حلال میشمارد... باید علیه ظلم و بیعدالتی به پا خواست. «انی لا اری الموت الا سعاده والحیاة مع الظالمین الا برما» من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملالت و دل تنگی نمیبینم. «موت فی عز خیر من حیاة فی ذل» مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است. در نگاه امام، یزید فاسق، شرابخوار و قاتل انسانهای محترم بود که آشکارا گناه میکرد: «و یزید رجلٌ فاسق شارب خمر قاتل النّفس المحترمة مُعلنٌ بالفسق». ذهبی درباره یزید میگوید: «کان ناصبیاً، فظاً، غلیظاً، جلفاً، یتناول المسکر، و یفعل المنکر، افتتح دولته بقتل الشهید الحسین...». نمونههایی از مفاسد حکومتی بنیامیه را از دیدگاه غزالی مرور میکنیم: الف. خروج خلافت از مسیر خود و تبدیل آن به حکومت فردی و پادشاهی؛ ب. ضعیف شدن، این اساس که جامعه و امت مصدر قدرت، حکام و اُمراء و زمامداران خادم جامعه هستند و تقویت این احساس که حکام فرمانروای مطلق و مردم تابع محض هستند؛ ج. اشغال مقام خلافت توسط جوانی کم عقل و سفیه و بیبهره از معارف اسلام و گستاخ در معصیت و گناه؛ د. صرف بیت المال در مصارف خوشگذرانی خلفا و بستگان آنها بهجای صرف در مصالح فقرا و حوایج آنها؛ ه. پایمال شدن حقوق وآزادیهای افراد توسط دستگاه حکومتی.
مبانی روانشناختی عاطفی عاشورا
این فصل از یک سو به بررسی نکتههای انسانی و از سوی دیگر به جنایتهایی در صحنه عاشورا میپردازد که از منظر اخلاق و عواطف انسانی قابل پذیرش نیست.
1. ترحم و انساندوستی
درحادثه کربلا در روز هفتم محرم به دستور ابن زیاد، سپاه عمر سعد، عمرو بن حجاج با پانصد سوار از رسیدن آب به خیمهگاه امام حسین (ع) جلوگیری کردند. این کار که به تشنگی امام و اصحاب و فرزندانش در روز عاشورا انجامید، از سوزناکترین حوادث کربلا بود. این در حالی است قبل از واقعه ظهر عاشورا، سپاه دشمن(حر) در ذی حُسم نزدیک کربلا توسط امام حسین(ع) و یارانش سیراب شدند. امام(ع) به لشکریانش فرمود: «اِسقُوا القَومَ و أرووهُم مِنَ الماءِ، و رَشِّفوا الخَیلَ تَرشیفا... عَن عَلِیِّ بنِ الطَّعّانِ فَلَمّا رَأی الحُسَینُ(ع) ما بی و بِفَرَسی مِنَ العَطَشِ، ... فَقامَ الحُسَینُ(ع) فَخَنَثَهُ، فَشَرِبتُ و سَقَیتُ فَرَسی». به این جماعت، آب بدهید و سیرابشان کنید، اسبان را نیز سیراب کنید... گروهی از جوانان برخاستند و به آنان، آب دادند تا سیراب شدند... علی بن طعان میگوید با حُرّ بن یزید بودم و با آخرین دسته از یاران وی رسیدیم. چون حسین(ع) دید که من و اسبم تشنهایم، فرمود: آب بنوش، من، نوشیدن آغاز کردم، آب از مشک، بیرون میریخت. حسین(ع) فرمود: «مشک را بپیچ»، و من ندانستم چه کنم. ایشان آمد مَشک را کج کرد و من آب نوشیدم و اسبم را هم آب دادم.
2. مظلومیت سیدالشهدا(ع) و یارانش
امام حسین (ع) برای این که به بفهماند حق به خاندان رسول الله است، سخنرانیها و اطلاعرسانی زیادی نمود و برای فهم و توجیه لشکر یزید خیلی تلاش کرد و از شیوههای بسیار ظریف استفاده مینمود: «ایُّها النّاس اَنسِبُونی مَنْ اَنَا ثمّ ارْجعُوا الی انفُسِکُمْ و عاتِبُوها و انْظُرُوا هَلْ یحلُّ لکم قتلی و انتهاکُ حُرمَتی؟...» ای مردم! درباره من دقت کنید و ببینید من کیستم؟ و سپس با خودتان خلوت کنید اگر در شک هستید و گمان ندارید که من بر حق باشم از صحابة (سهل ابن سعد، زید ابن ارقم و...) که در بین تان هستند بپرسید، در این که من فرزند دختر پیامبر شما هستم، جای شک و انکار نیست. وای بر شما! آیا کسی از شما را کشتهام که در مقابل خون وی مرا به قتل میرسانید؟... پاسخ دهید، آیا سزاوار است که مرا بکشید و حرمتم را درهم شکنید؟... به خدا قسم! در مغرب و مشرق کسی غیر از من، به این عنوان پیدا نخواهید کرد. سپس امام میفرماید: «... اَوَلَمْ یُبْلِغُکُمْ قَوْلَ رَسُولَ اللهِ لی ولِاخِی، هذانِ سَیِّد شبابِ اَهْلِ الجَنَّة؟». آیا این حدیث پیامبر خدا (ص) درباره من و برادرم، به شما نرسیده که فرمودهاند: اینها [حسن و حسین] آقای جوانان اهل بهشتند، آیا این گفتار رسول خدا(ص) جلوگیری از ریختن خون من نمیکند؟
3. شهادت و غارت در عاشورا
الف) شهید نمودن مردان و کودکان
پیش از ظهر عاشورا تا لحظة ظهر بیش از هفتاد نفر از مردان پاک نهاد و جمعی از خاندان رسول خدا به دست لشکریان یزید به شهادت رسیدند. که امام معصوم حسین بن علی(ع) برادرش ابوالفضل العباس، فرزندان او علی اکبر و علی اصغر، فرزند امام حسن(ع) قاسم، و صحابة آن حضرت حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و... در جمع شهدا بودند. یکی از دشمنان امام حسین(ع)، زحر که در کربلا بوده، بر یزید وارد شد، از ماجرای قتل در کربلا، یزید از وی پرسید چه خبر آوردهای؟ زحر در پاسخ گفت:... به خدا سوگند به اندازة سر بریدن و پوست کندن شتری بیشتر طول نکشید که همه را به قتل رساندیم. اما یزید، زحر بن قیس را نومید کرد و جایزهای به او نداد.
ب) بریدن و بر نیزه نمودن سرهای شهدا
سپاه اموی سرهای شهدای کربلا را از بدنها جدا کرده، شهر به شهر گرداندند. پیش از عاشورا نیز سر مسلم بن عقیل وهانی بن عروه را از بدن جدا کردند و به شام، نزد یزید فرستادند. سرهای قیس بن مسهر، عبدالله بن یقطر، عبد الاعلی کعبی، عمارة بن صلخب نیز توسط ابن زیاد قطع شد. سرهای تعداد زیادی از شهدای کربلا هم از بدن جدا شد و به کوفه نزد ابن زیاد بردند. سرها را میان قبایل تقسیم کردند تا از این طریق نزد ابن زیاد و یزید، مقرب شوند. سران هر یک از قبایل کنده، هوازن، تمیم، مذحج و... تعدادی از سرها را به کوفه بردند. عبیدالله زیاد فرمان داد تا سر امام حسین(ع) را بر چوب نصب کرده و در خیابانها و کوچههای کوفه بچرخاند. نخستین سری که بر چوب نصب گردید، سر امام حسین(ع) بود. ابن زیاد هم سرها را به شام نزد یزید فرستاد.
ج) غارت اموال و آتش زدن خیام حرم
پس از شهادت امام حسین(ع) سپاه عمر سعد به خیمههای اهل بیت حمله کردند و به غارت پرداختند. زنان و کودکان در صحرا پراکنده شدند، گریان و داغدار و استغاثهکنان. پس از آن خیمهها را آتش زدند. مقنعه از سر زنان کشیدند، انگشتر از انگشتها بیرون آوردند و گوشواره از گوشها و خلخال از پاها. حتی فاطمه دختر امام حسین(ع) نقل کرده که به خیمة ما ریختند و من دختری کوچک بودم، با گریه خلخال از پایم در میآوردند. گفتم: ای دشمن خدا چرا گریه میکنی؟ گفت: برای اینکه دختر پیامبر را غارت میکنم. گفتم: غارت مکن. گفت: میترسم دیگری بیاید و اینها را درآورد! کوفیان به غارت خیمهها پرداختند، زنها را از خیمهها بیرون آوردند، سپس خیمهها را به آتش کشیدند. اهل حرم، گریان و پابرهنه در دشت پراکنده شدند و به اسارت در آمدند. امام سجاد (ع) میفرماید: به خدا قسم هرگاه به عمهها و خواهرانم نگاه میکنم، اشک در چشمانم میدود و به یاد فرار آنها در روز عاشورا از خیمهای به خیمه دیگر و از پناهگاهی به پناهگاه دیگر میافتم، که آن گروه فریاد میزدند: خانه ظالمان را بسوزانید!
د) عریان، مثله سازی و دواندن اسب بر پیکر شهدا
از قساوتهای دشمنان در کربلا، عریان نهادن جسم حسین (ع) بر روی خاک بود. امام، برای پیشگیری از این ظلم، روز عاشورا قبل از عزیمت لباس کهنه از خواهرش خواست: «ائتونی ثوبا لا یرغب فیه احد اجعله تحت ثیابی لئلا اجرد منه بعد قتلی...» اما پیراهن امام را درآورده و انگشت امام را با انگشتر برید. از جنایتهای فجیع سپاه کوفه، اسب تاختن بر جسد سید الشهدا (ع) پس از شهادت ایشان بود. ابن زیاد در نامهای تندی به عمر سعد نوشت که تو را برای مماشات و سازش... نفرستادهایم. اگر حسین و یارانش تسلیم شدند، پیش من بفرست و گرنه برآنان بتاز تا آنها را کشته و مثله کنی که شایسته آنند. اگر حسین کشته شد، بر پیکرش اسب بتاز. عصر عاشورا، پس از شهادت سید الشهدا و غارت خیمهها، ده نفر داوطلب، با سم اسبها بر سینه و پشت امام تاختند، پیکر امام زیر سم اسبان لِه شد.
4. هتک حرمت اهلبیت پیامبر(ص)
الف) برداشتن حجاب از زنان اهل حرم
سید ین طاووس گوید: «سپس زنان را از خیمهگاه بیرون آوردند و آن را آتش زدند. زنان با سر و پای برهنه و گریه کنان بیرون دویدند...». دختران رسول خدا (ص) و نور دیدگان زهرا(س)، با سر برهنه و با شیون و زاری برای پیر و جوان نوحه سرایی میکردند؛ و چون خیمهگاه را آتش زدند، وحشت زده بیرون آمدند. بانوان سر برهنه ماندهاند بر سر و روی یتیمان دست نوازش میکشند. زنان را میبینی که بیوه و فرزند مرده شدهاند و بر پاکیزگان و شیران بیشه میگریند.
ب) اسارت و تحقیر اهل بیت(ع)
در حادثه کربلا، این فاجعه که اهل بیت امام حسین(ع) را پس از عاشورا اسیر گرفته و شهر به شهر گرداندند نقض آشکار قوانین اسلام بود. یکی از شامیان از یزید میخواست که فاطمه دختر سید الشهدا را بعنوان کنیز، به او ببخشد! که با اخطار حضرت زینب رو به رو شد. حضرت زینب، حتی در مجلس یزید و پیش روی او به این اسیر گرفتن و عمل ظالمانه و خارج از دین گفتن، او اعتراض کرد: «اَظَننتَ یا یَزید... َبنات رَسُول الله سَبایا قَدْ هَتکت ستورهُنّ و ابدیت وجوههنّ...» هنگامی که ابن زیاد سر امام حسین (ع) را نزد یزید فرستاد، اسیران، شامل زنان و دخترکان رسول خدا (ص) را نیز با ریسمان بست و با سر و روی عریان بر شتران بیپالان سوار کرد و به شام فرستاد. هنگامی که اهل شام از اهل بیت عصمت پرسیدند: شما کیستید؟ سکینه دختر امام حسین فرمود: «ما اسیران آل محمد هستیم». در مجلس یزید، فاطمه دختر امام حسین صدا زد: ای یزید دختران رسول خدا اسیر باشند؟ بر اثر این سخن حاضران و خانواده یزید در پس پرده صدایشان به گریه بلند شد. اسرا ابتدا به کوفه و از آنجا به شام برده شدند و چند روزی در دمشق اقامت کردند.
4. تأثیرات مبانی اخلاقی عاشورا در بیداری اسلامی
این بخش بر آن است که سیره و فضایل اخلاقی، ایستارها و طرز تلقی شخصیتهای تأثیرگذار در مکتب عاشورا را تبیین نموده و از این رهگذر تأثیرات مبانی عاشورا از منظر اخلاق فاضله و رفتار نیک انسانی، در بیداری اسلامی را، نشان دهد.
حضرت امام حسین(ع)
1. سیره و اخلاق نیک
مسعده میگوید: گذر امام حسین (ع) به فقیرانی افتاد که گلیم خود را پهن کرده و خود را بر آن افکنده بودند (و غذا میخوردند) و حضرت را دعوت نمودند، حضرت به زانو نشست و با آنان هم خوراک شد. آن گاه فقرا را به منزل خویش دعوت نمود. پس برخاستند و همراه حضرت به منزل او آمدند. حضرت به کنیز خود فرمود: «آنچه را ذخیره میکردی بیرون بیاور.» عصام بن المصطلق شامی گوید: در مدینه، حسین بن علی (ع) را شتم و سب کردم، اما او فرمود: «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم... خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِین.» آنگاه فرمود: آرام باش و برای من و خودت از خداوند طلب مغفرت کن اگر از ما یاری میخواستی ما تو را کمک میکردیم... عصّام میگوید آثار ندامت و پشیمانی در چهره ام نقش بست. آنگاه امام فرمود:...آیا تو اهل شامی؟ گفتم: بلی، گفت: خداوند ما و تو را زنده نگه دارد، هر حاجتی داری با ما بگو، انشاءالله به بهترین وجهی آن را بیابی. عصّام گوید: زمین با وسعتش بر من تنگ شد. دوست داشتم که مرا در خود فرو برد. در همان لحظه ناگهان فکر کردم که در سرتاسر زمین محبوبتر از او و پدرش نزد من هیچ کس وجود ندارد.» امام حسین(ع) اسوه سخاوت بود، «ابوهشام قناد» از بصره برای امام حسین(ع) کالا میآورد و آن حضرت از جای برنخاسته همه را به مردم میبخشید.
2. عبادت، صبر و تسلیم
حسین (ع) با فضیلت و متمسّک به دین بود و نماز و روزه و حج او بسیار بود. عقاد گوید: علاوه بر نمازهای پنجگانه نمازهای دیگر بجای میآورد و علاوه بر روزه ماه رمضان در ماههای دیگر هم روزهای را روزه میگرفت و در هیچ سال حج خانه خدا از او فوت نشد مگر آن که ناچار به ترک شده باشد. ایثار و از خود گذشتگی امام حسین(ع) فرا تاریخی و فرا محیطی است، چنانچه «محمدعلی جناح» سیاستمدار پاکستانی در این باره میگوید: «هیچ نمونهای از شجاعت بهتر از آن که امام حسین(ع) از لحاظ فداکاری نشان داد در عالم پیدا نمیشود» دانشمند اروپایی «موریس دوکبری» نیز مینویسد: «امام حسین برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبه از جان و مال و فرزند گذشت...» امام حسین (ع) قهرمان صبر و تسلیم بود: «هر کس مرا رد کند و از یاری من سر باز زند صبر میکنم تا خدا بین من و قوم اموی حکم کند که او بهترین حکم کنندگان است.» صبحگاه عاشورا یاران خویش را چنین به صبر فرا میخواند که: «ای کریم زادگان! صبوری کنید زیرا مرگ چونان پلی است که شما را از سختیها و آسیبها عبور داده و به بهشتهای پهناور و نعمتهای جاودانه میرساند...» در گودال قتلگاه نیز چنین عرضه میدارد: «بر قضا و حکم تو صبر میکنم، ای خدای من، جز تو خدایی نیست. ای فریادرس فریادگران.» امام در تحصیل رضایت الهی از خدا میخواهد راهی پیش رویش بگذارد که رضای او و رضای رسولش در آن باشد. امام سجاد(ع) فرمود: که پدرم صبح عاشورا در حین حمله دشمن، دستانش را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو در هر گرفتاری تکیهگاه منی.
حضرت امام سجاد(ع)
1. دفاع از نهضت عاشورا در اسارت
امام سجاد(ع) در ادامه نهضت عاشورا در زمان اسارت، طی سخنانی در کوفه از هتک حرمت به اهلبیت پیامبر(ص) و عهد و پیمان شکنی کوفیان سخن میگوید: «أنَا عَلِیُّ بنُالحُسَینِ بنِعَلِیِّ بنِ أبیطالِبٍ، أنَا ابنُ المَذبوحِ بِشَطِّ الفُراتِ، مِن غَیرِ ذَحلٍ و لا تِراتٍ، أنَا ابنُ مَنِ انتُهِکَ حَریمُهُ، وسُلِبَ نَعیمُهُ، وَانتُهِبَ مالُهُ، وسُبِیَ عِیالُهُ... أنَّکُم کَتَبتُم إلی أبی وخَدَعتُموهُ... العَهدَ وَالمیثاقَ وَالبَیعَةَ، وقاتَلتُموهُ وخَذَلتُموهُ؟...» من، علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب هستم. من، فرزند کسیام که در کنار رود فرات، سر بُریده شد، بی آنکه با کسی دشمنی کرده یا مالی را بُرده باشد. من، فرزند کسیام که حریمش شکسته، آسایشش سلب، داراییاش به غارت رفته و خاندانش اسیر شده است... آیا میدانید که شما به پدرم نامه نوشتید و به او نیرنگ زدید، از جانب خودتان با او پیمان بستید و دستِ بیعت دادید؛ امّا با او جنگیدید و او را وا نهادید؟ از آنچه برای خود پیش فرستادید، همیشه زیان ببینید و اندیشه تان همیشه پریشان باد! با کدامین چشم به پیامبر خدا (ص) خواهید نگریست، هنگامی که به شما بگوید: «خاندانم را کُشتید و حرمتم را شکستید. پس، از امّت من نیستید»؟
2. عبادت و توجه به سیرة اهلبیت(ع)
امام زین العابدین(ع) حقانیت نهضت پدرش را برگرفته از قرآن و سنت نبوی دانسته و در جواب پیر مرد شامی که گفته بود، خدا شما را کشت؛ میفرماید: «یا شَیخُ! هَل قَرَأتَ القُرآنَ؟... هذِهِ الآیَةَ: «قُل لَا أَسْـئلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» قالَ الشَّیخُ: قَد قَرَأتُ ذلِکَ... فَقالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ(ع): تَاللّهِ إنّا لَنَحنُ هُم مِن غَیرِ شَکٍّ، وحَقِّ جَدِّنا رَسولِ اللّهِ (ص) إنّا لَنَحنُ هُم» ای پیرمرد! آیا قرآن خواندهای؟. گفت: آری. فرمود: آیا آیاتی که به اجر رسالت، مهرورزی به قربی، دادن خمس به قربی و به پاکی اهلبیت... تأکید میکنند؛ را خوانده ای؟». پیرمرد در جواب همه گفت: خواندهام. امام(ع)به او فرمود: آن نزدیکان و اهلبیت مطهر ما هستیم، خداوند آیه طهارت را مخصوص ما کرده است. دعاهای عرفانی او از جمله در مورد کظم غیض، اصلاح ذات البین و بسط عدالت الاهی، مشهور است، که در همه امور زندگی از خدایش کمک خواسته است. طاووس یمانی میگوید نیمه شب امام سجاد (ع) را در سجده و دعا دیدم میگفت: «الهی عُبَیدکَ بِفنائِکَ، مسکینکَ بِفنائک، فقیرُک بِفنائک؛ ای خدای من، بنده کوچک تو به حریم خانه تو است، نیازمند به تو بر درت و محتاج و فقیر تو اطراف خانهات». هر وقت غم و مشکلی داشتم، همان ذکر امام سجاد(ع) را میخواندم، حاجتم را خداوند روا میکرد.
حضرت ابوالفضل العباس(ع)
هنگامی که امویان آب را بر روی اهلبیت بسته بودند، عطش بر حسین(ع) و اهلبیت او شدت یافت، حضرت امام حسین(ع) برادرش عباس(ع) را فرا خواند تا با سی سوار به اضافه بیست پیاده، آب به خیام حرم بیاورند. که ایشان موفق شد آب را به اردوگاه برساند. از آن پس حضرت عباس(ع) به «سقّا» مشهور شد. وقتی که امام شب عاشورا صداهای دشمن را شنید، به حضرت عباس فرمود: «عباس! جانم به فدایت. سوار شو و نزد آنان برو و اگر توانستی، [حمله] آنان را تا فردا به تأخیر بینداز... تا شبی را برای پروردگارمان به نماز بایستیم...». عباس(ع) بهسوی لشکرگاه دشمن رفت و موفق شد جنگ را به تأخیر بیندازد. شب عاشورا حضرت عباس(ع) پاسداری از حرم را بر عهده گرفت. صبح عاشورا، امام پرچم لشکر را در قلب سپاه، به دست برادر خود حضرت عباس(ع) داد. در روز عاشورا شمر امان نامه برای حضرت عباس(ع) و برادرانش، آورده بود، شمر آنان را صدا کرد، ولی آنها سکوت کردند. امام به آنها فرمود: «پاسخش را بدهید، اگر چه فاسق است». عباس(ع) همراه برادرانش به سوی او رفتند و به او گفتند: «خدا تو و امان تو را لعنت کند! آیا به ما امان میدهی، در حالیکه پسر رسول خدا(ص) امان ندارد؟!» شمر با دیدن قاطعیت عباس(ع)... سرافکنده به لشکر خود بازگشت.
حضرت زینب (س)
ابن زیاد در کوفه، به حضرت زینب(س) میگوید: «کیف رایت فعل الله باهل بیتک؟» معامله خدا را با اهلبیتت چگونه دیدی؟ زینب جواب میدهد: «ما رایت الا جمیلا»جز زیبایی چیزی ندیدم. یعنی او نه تنها راضی به شهادت بوده است بلکه بر این خون و نبرد شجاعانه مباهات میکند، وی علت این زیبایی را چنین بیان میکند: «اینها از آن انسانهایی هستند که خداوند کشته شدن را بر پیشانی آنها ثبت کرده است و اکنون بهسوی جایگاههای حقیقی خود رفتهاند.» ابن زیاد پرسید این زن کسیت؟ زینب(س) جوابی به او نداد. پس وی برای تحقیر گفت: «ستایش خدای را که شما را رسوا کرد و شما را کشت و سخنهای دروغتان را نمایان کرد.» اما زینب(س) فرمود: «الحمد لله الذی اکرمنا بنبیه محمد(ص) و طهرنا من الرجس تطهیرا، انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا.» ستایش خدای را که ما را با پیامبرش محمد(ص) گرامی داشت و از هرگونه پلیدی بخوبی پاک ساخت. جز این نیست که فاسق رسوا میشود و فاجر دروغ میگوید، که آن هم غیر از ما (خاندان نبوت) است. حرکت دختر شاعرة انقلابیِ در بند بحرین (آیات القرمزی) را میتوان نماد تأثیرپذیری بیداری اسلامی از چهرههای عاشورا یاد نمود، که در دادگاه بحرین به قاضی گفت: من دختر زینب هستم. تو بگو فرزند کیستی و اربابانت چه کسانی هستند؟ یعنی الگویی من و امثال من در مبارزه زینب (س) است، اما شما ابنزیادی و یزیدی هستید. این اوج نفوذ نهضت عاشورا در نهضت بیداری اسلامی را نمایان میکند.
نتیجه گیری
مباحثی که بر اساس اندیشههای دینی فلسفی و روانشناسی اجتماعی، در مورد نقش و تأثیرات عاشورا در بیداری اسلامی، با استناد به تاریخ، آموزههای دین و احادیث مطرح گردید، نتایج ذیل را بدست میدهند.
از نگاه فلسفی و دینی، تغییر محتوا و بینش انسان باعث تحول در تاریخ انسان میگردد. هرگاه اندیشه، اراده و آرمان انسان به هر قطبی از فطرت انسانی و حیوانی، متحول شود نتیجة تحول، انسانی الهی یا حیوانی خواهد بود. اراده و آرمان بلند الهی چهرههای عاشورا، خاستگاه تحول شگرف نهضت عاشورا گردید. امروزه در بیداری اسلامی تغییر محتوای درونی انسانها از ظلمپذیری، ذلتخواهی و آرمانهای پست زودگذر؛ به آرمانهای عالی عزتطلبی، کرامت، مبارزه با ظلم، با شعار توحید، قرآنمحوری و هیهات منّاالذله، بهخوبی قابل مشاهده است. مبانی عاشورا که به اصول مشترک دینی(کتاب و سنت) و انسانی(عدالت، حقطلبی، عزت) در حد بسیار بالای تا حد نثار جان تأکید دارند، برپایة دیدگاه بسیاری از علما و اندیشمندان مسلمان، آن مبانی از عوامل تأثیرگذار در بیداری اسلامی بهشمار میروند و اساساً امام حسین(ع) و یاران او از بیدارگران ملل بخواب رفته، محسوب شدهاند.
در تحلیل درون بیرون دینی، جانمایه و عصارة عاشورا، متشکل از آموزهها و مبانی عمیق فلسفی، اعتقادی و حقوقی چون توحید، نبوت، قرآن کریم، تعهد، وفاداری، عزت، عدالت، امر به معروف و نهی از منکر بر اساس دین و سنت پیامبر(ص) و احترام به اصول مشترک انسانی میباشد، که باعث ایجاد مشروعیت و مقبولیت عاشورا در بین انسانها خصوصاً مسلمانان گردیدهاند. از منظر روانشناسی اجتماعی درک انگیزه و صفات اخلاقی چهرههای عاشورا منجر به شناخت علل و مبانی نهضت عاشورا میگردد و افراد تلاش میکنند خود را بجای آنها بگذارند و رفتارهای آنان را قهرمانانه اجرا نمایند. بیداری اسلامی و بازگشت به هویت اصیل اسلامی یکی از رفتارهای آگاهانة مسلمانان به پیروی از نهضت عاشورا میباشد.
خارج از ایجاد تأملات و احساسات دینی؛ رواداری جنایات فجیع ضد بشری و ظلم و ستم، دستگاه حکومتی اموی، علیه خاندان رسول الله در نهضت عاشورا، از منظر روانشناسی اجتماعی بر انگیختن احساسات عاطفی روانی انسانها را در پی داشته و با توجه به نفوذ و نگرش اجتماعی، افراد پس از شناخت روحیات و سوابق دودمانی چهرههای عاشورا، آنان را قهرمانان اجتماع با عزت میدانند، که برای کرامت و عزت انسانها، مرگ و شهادت باعزت را پذیرفتند. بنابراین با قربانیان شدیدا احساس همنوایی و همزادپنداری میکنند. این امر که از راه نفوذ اهداف و رفتارهای چهرههای عاشورا، از طریق ارتباط غیر کلامی بوجود آمده، به شدت در اعمال و رفتار انسانها اثرگذار هستند، که این تأثیرات را در شعارهای (آزادی، عزت، هیهات مناالذله) انقلابیون در بیداری اسلامی میبینیم.
قربانعلیهادی
کد مطلب: 810308
اسلام تايمز
https://www.islamtimes.org