کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

اختلاف در اردوی جمهوری‌خواهان، مذاکره یا عدم مذاکره با طالبان

الوقت , 28 مرداد 1398 23:55

اسلام تامز: برگزاری مذاکره آمریکا با طالبان، در واقع اذعان کاخ سفید به بی نتیجه بودن تمام اقدامات آمریکا طی 17 سال گذشته در افغانستان است و به سخن شیرین فارسی: هرچه رشته بود، یک شبه پنبه شد


در گیرودار خبرهای ضد و نقیض پیرامون ادامه مذاکرات و گفتگوها میان نمایندگان طالبان افغانستان و آمریکا ناگهان صدای شیپور مخالف برخی سیاستمداران آمریکایی درباره این مذاکرات شنیده شد.

در این راستا به تازگی لیندسی گراهام، سناتور جمهوری‌خواه، در چندین پیام توئیتری نوشت که اعتماد به گروه طالبان و خروج آمریکا از افغانستان بدتر از برجام خواهد بود.

گراهام که به عنوان سناتوری پرنفوذ در میان جمهوری خواهان کنگره آمریکا و چهره‌ای نزدیک به ترامپ به شمار می‌رود، حتی پا را فراتر گذاشته و در یکی از هشت پیام توئیتری‌اش مدعی شد که اعتماد به طالبان برای کنترل القاعده، داعش و دیگر گروه‌های تندرو در افغانستان، اشتباهی بزرگ‌تر از توافق [هسته‌ای] اوباما با ایران است.

پیش از لیندسی گراهام، برخی صداهای دیگری نیز ار درون آمریکا در ارتباط با مخالفت با مذاکره با طالبان شنیده می‌شد، اما صدای گراهام با توجه به نفوذ و موقعیت وی در سنای آمریکا بیش از دیگران مورد توجه قرار گرفت.

مخالفت برخی سیاستمداران آمریکایی با مذاکره با طالبان در حالی است گفت‌وگوهای طولانی زلمی خلیل‌زاد، نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان، با نمایندگان گروه طالبان، سرانجام دوشنبه گذشته پس از هشت دور مذاکره در دوحه، پایتخت قطر، پایان یافت و اگرچه از نتایج نهایی مذاکرات دو طرف جزئیاتی منتشر نشده اما بنابر گزارش‌ها، توافق صلح قرار است بر خروج نیروهای خارجی از افغانستان در ازای تضمین‌هایی از سوی طالبان متمرکز باشد.

یک نکته قابل توجه این که هم دولت حاکم در کاخ سفید که مذاکرات را با طالبان دنبال می‌کند و هم مخالفان این مذاکرات هر دو از حزب جمهوری خواه به شمار می‌روند و براین اساس در اولین نتیجه گیری باید گفت که حزب حاکم فعلی در آمریکا نگاه یکدست و منسجمی به موضوع مذاکره با طالبان ندارد و در حالی که برخی جمهوری خواهان در کاخ سفید به دنبال مذاکره با طالبان هستند، برخی دیگر از جمهوری‌خواهان در کنگره از جمله لیندسی گراهام این مذاکرات را به شدت رد کرده و بطور کلی آن را برای واشنگتن خطرناک می‌دانند.

در این شرایط موضع دولت آمریکا با صداهای مختلف در این کشور درباره مذاکره با طالبان، چندان موضع قابل اعتماد و یکپارچه‌ای نیست و چندان بعید نیست که دولت دیگری در آمریکا حتی از میان جمهوری خواهان چنین مذاکراتی را بطور کلی رد کند و به طالبان به چشم یک گروه تروریستی بنگرد. موضوعی که خط قرمز طالبان است و در عمل به معنای تقابل و آغاز تقابل آمریکا و طالبان حتی خارج از مرزهای افغانستان است.

اما مخالفان آمریکایی مذاکره با طالبان دیدگاه روشن و مشخصی درباره چرایی مخالفت‌شان ارائه نمی‌دهند و حداکثر به همان مثال توافق هسته‌ای برجام با ایران اشاره کرده و با توجه به تجربه برجام، مذاکره با طالبان را نیز نفی می‌کنند. اما این مخالفان فراموش کرده‌اند که شکست آمریکا در برجام در واقع در نتیجه تصمیم کاخ سفید برای خروج از این توافق صورت گرفته و شاهد آن ادامه برجام پس از خروج آمریکاست.

لذا به نظر می‌رسد مخالفان آمریکایی علت مخالفت‌شان برای ادامه گفتگو با طالبان، به دلیل نتایج مستقیم این مذاکرات بر موقعیت آمریکاست.

به عبارت دیگر مخالفان با هرگونه مذاکره با طالبان صرف نظر از رسیدن به توافق و یا عدم توافق مخالفند و ماهیت مذاکره با طالبان را رد می‌کنند. مخالفان از این منظر معتقدند که پذیرش مذاکره از سوی آمریکا با طالبان به معنای مذاکره با همان دشمنی است که 17 سال قبل از آن آمریکا به بهانه نابودی آن جنگی خونین را در افغانستان به راه انداخت و بخاطر این جنگ خود نیز متحمل هزاران کشته و زخمی شد و در نهایت پای میز مذاکره با همان دشمن نشست. به عبارت دیگر برگزاری مذاکره آمریکا با طالبان، در واقع اذعان کاخ سفید به بی نتیجه بودن تمام اقدامات آمریکا طی 17 سال گذشته در افغانستان است و به اصطلاح هرچه رشته بود، یک شبه پنبه شد. به این معنا که انگار نه انگار که آمریکا از سال 2001 در افغانستان مشغول جنگ است و اگر قرار بر حذف و سرنگونی حکومت اسلامی طالبان بود، امروز مذاکره با آن به چه معنایی دارد جز پذیرش شکست؟

شاید هم مخالفان آمریکایی مذاکره با طالبان نگران خروج نظامیان کشورشان از افغانستان در نتیجه این مذاکرات هستند. در این صورت اگر نظامیان آمریکایی از افغانستان خارج شوند، در عمل به این معناست که جنگ پایان یافته و آمریکا بعد از این درگیری نظامی در افغانستان نخواهد داشت. این شرایط برای نئوکانت‌های آمریکایی به مانند یک کابوس است، چون آن‌ها جنگ را موتور محرکه هژمونی آمریکا می‌دانند. بسیاری نیز با توجه به اصرار شخص ترامپ برای خروج نظامی از افغانستان و دیگر مناطق، اصولا ترامپ را در شمار نئوکانت‌های آمریکایی حساب نمی‌کنند، چون ترامپ هزینه‌های نظامی آمریکا در خارج از مرزهای این کشور را غیرقابل توجیه از منظر اقتصادی عنوان می‌کند. در مقابل نئوکانت‌ها با دفاع از جنگ‌‌های اخیر ایالات متحده در  خاورمیانه، این وضعیت را نتیجه مستقیم هژمونی و استیلای سیاسی و امنیتی آمریکا در نظام بین‌الملل عنوان کرده و تداوم و کننترل آن را شایسته موقعیت جهانی آمریکا می‌دانند و در مقابل عقب نشینی از میدان جنگ را به معنای پذیرش پایان این استیلای جهانی قلمداد می کنند. از همین رو نیز شاید برخی جمهوری خواهان به هیچ عنوان حتی با وجود خلع سلاح کامل همه گروه‌های مسلح در افغانستان و عراق و سوریه، خروج نظامیان آمریکایی را به مصلحت واشنگتن ندانسته و همواره بر ادامه حضور نظامی در مناطق مختلف تاکید دارند.

با این حال صرف نظر از استدلال‌های مخالفان و موافقان مذاکره آمریکا با طالبان، آن چه این روزها واقعیت میدان است، ادامه ناامنی و بی ثباتی در افغانستان با ادامه حضور نظامی آمریکا در این کشور است و شاید تنها با خروج نظامیان خارجی از افغانستان بتوان چشم امیدی به امنیت درون زا در این کشور دستخوش آشوب داشت. کشوری که این روزها در صدمین سال استقلالش همچنان صحنه کشمکش‌های داخلی و بین‌المللی است.

 


کد مطلب: 811507

آدرس مطلب :
https://www.islamtimes.org/fa/article/811507/اختلاف-اردوی-جمهوری-خواهان-مذاکره-یا-عدم-طالبان

اسلام تايمز
  https://www.islamtimes.org