۰
پنجشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۰۷

انگیزه‏‎ ‎‏ها و دستاوردهای قیام امام حسین‏‎ ‎‏(ع) از دیدگاه امام خمینی‏‎ ‎‏(س)‏

انگیزه‏‎ ‎‏ها و دستاوردهای قیام امام حسین‏‎ ‎‏(ع) از دیدگاه امام خمینی‏‎ ‎‏(س)‏
دربارۀ انگیزه‌های قیام امام حسین(ع) و نتایج و دستاوردهای آن بسیار سخن گفته شده است و کتابها، رساله‌ها و مقالات بسیاری نیز در این زمینه نگارش یافته است، لیکن موضوع قیام عاشورا از چنان عظمت و اهمیتی برخوردار است که این تکرارها را برمی‌تابد. به ویژه اینکه این بار تحلیل و بررسی آن توسط فردی انجام می‌گیرد که قیام عاشورا را در اندیشه و عمل خود هضم و تجربه کرده و آن را احیا کرده است. او انگیزه‌ها و دستاوردهای نهضت حسینی را در عینیت زندگی خود لمس نموده و تحلیلهایش گذشته از اینکه مستند به گزارشهای تاریخی است، برخاسته از تجربه‌های ممتد انقلابی خویش نیز می‌باشد. ‏
‏‏اکنون که این توفیق نصیب این جانب گردید که به مناسبت «کنگرۀ بین‌المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا» مقاله‌ای بنگارم و در این کار ارزشمند سهمی هر چند کوچک داشته باشم، بر آن شدم تا دیدگاههای ارزشمند و آموزنده امام خمینی(ره) آن پیشوای نستوه را در رابطه با انگیزه‌ها و دستاوردهای قیام پیشوای آزادگان و مجاهدان حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) در بخشی منسجم و هماهنگ به رشته تحریر آورم،‏‎[1]‎‏ این مقاله در دو بخش کلی تنظیم گردیده است در بخش اول به بررسی دیدگاههای امام(ره) پیرامون انگیزه‌های قیام امام حسین(ع) پرداخته شده است و در بخش دوم دیدگاههای معظم‌له درباره نتایج و دستاوردهای قیام مورد بررسی قرار گرفته است: ‏
‏‏بخش اوّل 
‏‏انگیزه‌های قیام امام حسین(ع)
‏‏مجموع آنچه در سخنان امام خمینی(ره) در رابطه با انگیزه‌های قیام عاشورا آمده است عبارت ‏

‏‎
 
‎‏است از: ‏
‏‏1- نجات اسلام از خطر تحریف. ‏
‏‏2- اصلاح امت و جامعۀ اسلامی. ‏
‏‏3- ظلم‌ستیزی و عدالتخواهی. ‏
‏‏4- امر به معروف و نهی از منکر.‏
‏‏5- تشکیل حکومت عدل اسلامی. ‏
‏‏6- نشر اسلام و بقای آن. ‏
‏‏7- عمل به تکلیف الهی. ‏
‏‏بدیهی است اهداف و انگیزه‌های یاد شده قسیم و در عرض یکدیگر نیستند. و می‌توان برخی را به برخی دیگر و حتی همگی را به یک هدف بازگرداند، ولی با توجه به اینکه اولاً: در سخنان امام(ره) هر یک از آنها مورد تأکید قرار گرفته است و ثانیاً: هر یک می‌تواند به طور مستقل انگیزه یک قیام الهی باشد و ثالثاً: بررسی جداگانه آنها در تبیین بحث نقش موثری دارد، آنها را جداگانه مطرح خواهیم نمود، و برای آنکه دامنه سخن گسترده نشود از شرح و تفصیل محورهای یاد شده خودداری نموده و به طور عمده بر نقل فرازهایی از سخنان امام(ره) اعتماد می‌کنیم، و تنها قبل یا بعد از آن فرازها به اشاره‌هایی از قرآن، حدیث یا تاریخ مبادرت می‌ورزیم تا مبانی و مدارک آرای معظم‌له نیز اجمالاً روشن گردد. اینک تبیین محورهای یاد شده: ‏
‏‏1- نجات اسلام از خطر تحریف
‏‏تحریف یک مکتب بدترین خطر برای آن است. و بدترین نوع تحریف این است که افرادی که خود را رهبران و سیاستمداران آن مکتب می‌دانند برخلاف احکام و دستورات آن عمل کنند. و در عین حال اعمال و رفتار خود را مطابق با قوانین و تعالیم آن مکتب بدانند. این خطر بزرگ در زمان امام حسین(ع) توسط دستگاه حکومت اموی به بدترین وجه اسلام را تهدید می‌کرد، و اگر امام حسین(ع) قیام نمی‌کرد و دست به افشاگری نمی‌زد دیری نمی‌پایید که از اسلام جز نامی باقی نمی‌ماند. فرازهایی از سخنان امام خمینی(ره) را در این باره یادآور می‌شویم: ‏
‏‏«حکومت جائرانه یزیدیان می‌رفت تا قلم سرخ بر چهره نورانی اسلام کشد و زحمات طاقت‌فرسای پیامبر بزرگ اسلام –صلی الله علیه و آله– و مسلمانان صدر اسلام و خون شهدای ‏

‏‎
 
‎‏فداکار را به طاق نسیان سپارد و هدر دهد».‏
‏‏«رژیم منحط بنی‌امیه می‌رفت تا اسلام را رژیم طاغوتی و بنیانگذار اسلام را برخلاف آنچه بوده معرفی کند، معاویه و فرزند ستمکارش به اسم خلیفۀ رسول‌الله با اسلام آن کرد که چنگیز با ایران، و اساس مکتب وحی را تبدیل به رژیم شیطانی نمود».‏
‏‏«حضرت سیدالشهدا – سلام الله علیه – دیدند که معاویه و پسرش دارند مکتب را از بین می‌برند، دارند اسلام را وارونه جلوه می‌دهند... اما جماعت هم بودند [ولی] مجالسشان مجالس لهو و لعب بود... فریادشان الوهیت [خداخواهی] بود و بر ضد الوهیت قیام کرده بودند، اعمال و رفتارشان شیطانی، لیکن فریادشان فریاد خلیفۀ رسول‌الله [بود]».‏
‏‏«خطری که معاویه و یزید بر [ای] اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند این یک خطر کمتر از آن بود، خطری که اینها داشتند این بود که می‌خواستند اسلام را به صورت سلطنت درآورند. می‌خواستند معنویت را به صورت طاغوت درآورند... این خطر برای اسلام خطر بزرگ بود این خطر را سیدالشهدا رفع کرد، آن سلطنت طاغوتی که اسلام را می‌خواست به آن رنگ درآورد. اگر توفیق پیدا می‌کرد اسلام یک چیز دیگر می‌شد، اسلام می‌شد مثل رژیم دو هزار و پانصد ساله سلطنت».‏‎[2]‎
‏‏«اسلامی که آمده بود و می‌خواست رژیم سلطنتی و امثال این رژیم‌ها را بهم بزند و یک سلطنت الهی در دنیا ایجاد کند می‌خواست طاغوت را بشکند، و «الله» را بر جای آن بنشاند اینها می‌خواستند که «الله» را بردارند. طاغوت را جایش بنشانند، آنها می‌خواستند اصل اسلام را ببرند و یک مملکت عربی درست کنند».‏
‏‏«سیدالشهدا چون دید اینها دارند مکتب اسلام را آلوده می‌کنند. با اسم خلافت اسلام. خلافکاری و ظلم  می‌کنند و در دنیا منعکس می‌شود که خلیفه رسول‌الله این کارها را می‌کند. تکلیف خود دانستند که بروند و کشته شوند و آثار معاویه و پسرش را محو کنند».‏
‏‏«در زمان معاویه و پسر خلف او مساله این طور بود که اینها داشتند چهرۀ اسلام را قبیح می‌کردند، به عنوان خلیفة المسلمین، به عنوان خلیفۀ رسول‌الله آن جنایات را می‌کردند این جا بود که تکلیف اقتضا می‌کرد برای بزرگان اسلام مبارزه کنند و این چهره قبیحی که اینها دارند از اسلام نشان می‌دهند و اشخاصی غافل ممکن است خیال کنند که اسلام خلافتش همین است که معاویه و یزید دارند [افشا و برملا سازند]».‏‎[3]‎

‏‎
 
‎‏همانگونه که ملاحظه می‌فرمایید در فرازهای فوق بر مساله تحریف اسلام به گونه‌ای بس خطرناک تاکید شده و مبارزه با آن به عنوان هدف قیام امام حسین(ع) به شمار آمده است. این خطر تحریف این بود که با تظاهر به اسلام، تعالیم و ارزشهای اسلام عملاً زیر پا گذاشته می‌شد و چون این کار توسط کسانی انجام می‌شد که عنوان خلیفةاللهی و خلیفۀ رسول‌الله را یدک می‌کشیدند در درازمدت سبب محو و قلب حقیقت اسلام می‌شد، و انسانهای غافل و سطحی‌نگر همه آن کارهای ناروا را به منزله احکام و تعالیم اسلامی می‌پنداشتند. این خطر در سخنان امام حسین(ع) نیز بازگو شده است، چنانکه وقتی مروان حکم از امام(ع) خواست تا پیشنهاد والی مدینه را در مورد بیعت با یزید بپذیرد، نخست استرجاع کرد، آنگاه فرمود «‏‏و علی الاسلام، السلام، اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید‏‏»؛‏‎[4]‎‏ در این صورت باید برای همیشه از اسلام چشم پوشید، زیرا امت به زمامداری چون یزید گرفتار شده است. ‏
‏‏2- اصلاح امت اسلامی
‏‏اصلاح یک امت و ملت ابعاد مختلفی دارد، و به یک اعتبار می‌توان آن را به دو قسم کلی تقسیم کرد، 1- اصلاح عام و فراگیر، 2- اصلاح خاص و محدود، قسم نخست همه نهادها و بنیادهای اجتماعی را دربر می‌گیرد. ولی قسم اخیر تنها به برخی از آنها می‌پردازد، مثلاً اصلاح وضع فرهنگی، یا اقتصادی، یا سیاسی و غیره، مقصود از آن در این بخش همان قسم عام آن است، که یکی از انگیزه‌های قیام امام حسین(ع) را تشکیل می‌دهد. یعنی هدف امام(ع) اصلاح همه بنیادها و ساختارهای جامعه اسلامی بود. چنانکه این آرمان یکی از انگیزه‌های بعثت پیامبران الهی نیز بوده است و اینک فرازهایی از سخنان امام خمینی(ره) در این باره: ‏
‏‏«تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده‌اند، همه آنها این مساله را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود، فرد هر چه بزرگ باشد بالاترین فرد که ارزشش در دنیا از هر چیز بیشتر است، وقتی که با مصالح جامعه معارضه کرد، این فرد باید فدا شود».‏
‏‏«سیدالشهدا روی همین میزان خود و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد که فرد باید فدای جامعه بشود جامعه باید اصلاح شود، «‏‏لیقوم‏‏‏‏الناس بالقسط‏‏»‏‎[5]‎‏ باید عدالت در بین مردم و جامعه تحقق پیدا کند».‏
‏‏«برای سیدالشهدا – سلام‌الله علیه – تکلیف بود قیام کند. خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند و همین طور هم کرد»‏‎[6]‎‏.‏
‏‏ ‏
‏‎
 
‎‏امام حسین(ع) در وصیت معروف خود به برادرش محمد حنفیه، آنگاه که مدینه را به قصد مکه ترک گفت. بر آرمان اصلاح‌طلبی قیام خود تصریح نمود و فرمود: «‏‏انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی‏‏»؛ بدین جهت از مدینه خارج شدم(یا بر علیه حکومت یزید قیام کردم) که امت جدم را اصلاح کنم.‏‎[7]‎
‏‏و نیز در سخنرانی بلند و مهیج خود خطاب به عالمان دینی هدف مخالفت خود با بنی‌امیه را اظهار معارف دینی و اصلاح سرزمین‌های اسلامی، و امنیت بخشیدن به ستمدیدگان و اجرای احکام و سخن الهی بر شمرده است.‏‎[8]‎
‏‏3- ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی 
‏‏گر چه ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی زیرمجموعه‌ای از اسلام‌خواهی و اصلاح‌طلبی است، ولی خود از مقوله‌هایی است که می‌تواند جداگانه به عنوان انگیزه و آرمان یک قیام به شمار آید، و اگر بالفرض حکومتی غیرمسلمان یافت شود که با مردم رابطه‏‏‌‏‏ای عادلانه دارد. از این جهت در خور تمجید است هر چند از جنبه‌های دیگر ناپسند باشد. از این روی مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی که از طرف دستگاه حکومت اموی به مردم می‌شد یکی از اهداف قیام امام حسین(ع) بوده است، و یکی از محورهای مهم در کلمات امام خمینی(ره) پیرامون بیان انگیزه‌های قیام عاشورا ظلم‌ستیزی است، ذیلاً فرازهایی از سخنان او را در این باره یادآور می‌شویم: ‏
‏‏«زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب الامر(سلام‏‏‌‏‏الله علیه) زندگی همه انبیا این معنا بوده است که در مقابل جور حکومت عدل را می‌خواستند درست کنند».‏
‏‏«سیدالشهدا(سلام‌الله علیه) از همان روز اول که قیام کردند انگیزه‌اشان اقامه عدل بود... و تمام زندگیش را صرف این کرد که حکومت جور از بین برود».‏
‏‏«سیدالشهدا(سلام‏‏‌‏‏الله علیه) هر چه داشت در راه خدا داد و برای تقویت اسلام، مخالفت با ظلم قیام کرد».‏
‏‏«سیدالشهدا وقتی می‌بیند که یک حاکم ظالمی در بین مردم  دارد حکومت می‌کند، تصریح می‌کند که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم حکومت می‌کند به مردم ظلم می‌کنند باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند... و پیغمبر(ص) فرموده است هر که ساکت بنشیند و تغییر ندهد این را، جایش جای همان یزید [حاکم ستمگر] است».‏‎[9]‎

‏‎
 
‎‏«امام حسین(ع) در یکی از سخنرانی‏‏‌‏‏های خود تصریح و تأکید می‌کند که از نظر او زندگی کردن در کنار ظالمان مایه ملامت و سرافکندی، و مرگ در چنان شرایطی مایه سعادتمندی است، چنانکه می‌فرماید‏‏: «انی لا اری الموت الا السعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما».‎[10]‎
‏‏«امام علی(ع) یکی از وظایف عالمان الهی را این می‌داند که در برابر پرخوری ستمگران و بی‌نوایی و تهی‌دستی مظلومان ساکت ننشینند‏‎[11]‎‏».‏
‏‏«و نیز در عهدنامه خود به مالک‌اشتر یادآور می‌شود که برپاداشتن عدل در جوامع بشری برترین تحفه برای زمامداران است».‏‎[12]‎
‏‏4- امر به معروف و نهی از منکر
‏‏مبارزه با منکرات که حکومت اموی عامل اصلی پیدایش و گسترش آن در جامعه اسلامی بود از اهداف دیگر قیام امام حسین(ع) به شمار می‌رود. امام خمینی(ره) در این باره فرموده‌اند.‏
‏‏«اینکه حضرت ابی‌عبدالله(علیه‌السلام) نهضت و قیام کرد با عدد کم در مقابل این[حکومت یزید] برای این بود که گفتند تکلیف من است که استنکار کنم، نهی از منکر کنم».‏
‏‏«انگیزه این بوده است که معروف را اقامه و منکر را از بین ببرد، انحرافات همه از منکرات است جز خط مستقیم توحید هر چه هست منکرات است، این باید از بین برود.  و ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش انگیزه‌اش نهی از منکر بود، که هر منکری باید از بین برود من جمله قضیه حکومت جور».‏
‏‏«سیدالشهدا(سلام‌الله علیه) همه عمرش و همه زندگیش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم و جلوگیری از مفاسدی که حکومت‌ها در دنیا ایجاد کردند صرف کرد و تمام زندگیش را صرف این کرد که حکومت جور بسته بشود  و از بین برود، معروف در کار باشد، منکرات از بین برود».‏‎[13]‎
‏‏این انگیزه نیز در کلمات امام حسین(ع) مورد تأکید قرار گرفته است. چنانکه یکی از فراز‌های وصیتنامه آن حضرت به محمد حنفیه این بود ‏‏«ارید ان آمر بالمعروف و نهی عن‌المنکر»؛‎[14]‎ ‏‏می‌خواهم امر به معروف  و نهی از منکر نمایم.‏
‏‏و در سخنرانی معروف خود خطاب به عالمان دینی پس از تأکید بر فریضه امر به معروف و نهی از منکر و استشهاد به آیاتی از قرآن، تحقق آن را در امور زیر می‌داند: ‏

‏‎
 
‎‏1- دعوت به اسلام، ‏
‏‏2- رد مظالم، ‏
‏‏3- مخالفت با ظالم، ‏
‏‏4- تقسیم عادلانه ثروتهای عمومی میان مردم، ‏
‏‏5- گرفتن صدقات (زکات) و مصرف آن در موارد شرعی آن، ‏
‏‏چنانکه می‌فرماید ‏‏«ان الامر بالمعروف و النهی عن‌المنکر دعاء الی الاسلام مع ردالمظالم و مخالفة‌الظالم و قسمة الفی و الغنائم و اخذ الصدقات من مواضعها و وضعها فی حقها».‎[15]‎
‏‏و در جای دیگر عمل نشدن به حق و اجتناب نکردن از باطل را انگیزه قیام خود دانسته می‌فرماید: «‏‏الا ترون ان الحق لایعمل به و ان الباطل لایتناهی عنه»؛‎[16]‎‏ آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود، و از باطل اجتناب نمی‌گردد؟‏
‏‏5- تشکیل حکومت اسلامی
‏‏درباره اینکه آیا تشیکل حکومت عدل اسلامی از اهداف قیام امام حسین(ع) بود یا نه، دو نظریه مطرح شده است، برخی بر آنند که این امر یکی از انگیزه‌های قیام بود، و برخی معتقدند چنین مسأله‌ای از اهداف قیام نبوده است، زیرا از گزارشهای تاریخی و روایات بسیار به دست می‌آید که امام(ع) به فرجام قیام خود آگاه بود و شهادت خود و یارانش را می‌دانست، با این حال فرض تشکیل حکومت منتفی است، از این روی برخی از آنان که تشکیل حکومت را از اهداف قیام دانسته‌اند، در مساله علم امام(ع) به شهادت خود و یارانش تردید نموده‌اند.‏
‏‏در سخنان امام خمینی(ره) این دو مساله  با هم جمع شده است، یعنی هم علم امام(ع) به شهادت خود و یارانش پذیرفته شده است، و هم تأکید شده است که یکی از اهداف امام(ع) تشکیل حکومت عدل و برچیدن حکومت ظلم و استبداد بوده است، در رابطه با مطلب نخست(علم به شهادت) فرموده‌اند: ‏
‏‏«حضرت سیدالشهدا قیام کردند بر ضد یزید و اطمینان به این بود که موفق به اینکه یزید را از سلطنت بیندازند نشوند، این اخبارش هم همین طور است که ایشان مطلع بودند بر این مطلب».‏
‏‏«او تکلیف می‌دید برای خودش که باید با این قدرت مقاومت کند و کشته بشود تا بهم بخورد این اوضاع، تا رسوا بکند این قدرت را با فداکاری خودش و این عده‌ای که همراه خودش بود».‏

‏‎
 
‎‏«او دید که یک حکومت جائری است که بر مقررات مملکت او سلطه پیدا کرده است، تکلیف الهی خودش را تشخیص داد که باید نهضت کند... در عین حال که به حسب قواعد معلوم بود که یک عدد این قدری نمی‌تواند با آن عده‌ای که آنها دارند مقابله کند».‏‎[17]‎
‏‏در فراز‌های یاد شده سه نکته مطرح شده است: ‏
‏‏1- از اخبار و روایات بدست می‌آید که امام حسین(ع) از شهادت خود خبر داشت.‏
‏‏2- بر پایه محاسبات معمولی نیز عدم موفقیت ظاهری امام در غلبه بر حکومت یزید روشن بود.‏
‏‏3- کار انحراف در دستگاه حکومت و جامعه اسلامی به جایی رسیده بود که اصلاح آن جز با ایثارگری و شهادت‌طلبی ممکن نبود.‏
‏‏و در رابطه با مطلب دوم(تشکیل حکومت) فرموده‌اند.‏
‏‏«امام حسین(ع) نیروی چندانی نداشت و قیام کرد... او مسلم بن عقیل را فرستاد تا مردم را دعوت کند به بیعت، تا حکومت اسلامی تشکیل دهد و این حکومت فاسد را از بین ببرد».‏
‏‏«کسی که فرمایشات ایشان را از وقتی که از مدینه بیرون آمدند، به مکه آمدند، و از مکه بیرون آمدند، همه را می‌شنود، می‌بیند  که ایشان متوجه بوده است که چه می‌کند... حکومت هم می‌خواست بگیرد، اصلا برای این معنا آمده بود و این یک فخری است، و آنهایی که خیال می‌کنند که حضرت سیدالشهدا برای حکومت نیامده، خیر، اینها برای حکومت آمدند، برای اینکه باید حکومت دست مثل سیدالشهدا باشد. مثل کسانی که شیعه سیدالشهدا هستند باشد».‏‎[18]‎
‏‏اکنون سؤال می‌شود، اگر امام حسین(ع) می‌دانست به حسب ظاهر بر یزید غلبه نمی‌کند، و به دست او به شهادت می‌رسد، و به حکومت اسلامی دست نمی‌یابد، چگونه در صدد تشکیل حکومت بود، چیزی که عدم‏‏‌‏‏وقوعش معلوم است، محال است که مطلوب و غایت انسان عاقل بشمار آید؟‏
‏‏پاسخ این سؤال از دقت در کلمات امام خمینی(ره) به دست می‌آید، زیرا اشکال مزبور در صورتی وارد است که مقصود امام(ع) تشکیل حکومت عدل در زمان خود بوده باشد، ولی اگر مقصود این باشد که او می‌خواست به مسلمانان بیاموزد که حکومت اسلامی باید در دست انسانهای الهی و صالح مانند امام معصوم یا نماینده او چون مسلم بن عقیل باشد، دیگر اشکالی در کار نیست و آنچه از سخنان امام(ره) استفاده می‌شود همین معنی اخیر است. چنانکه پس از اینکه فرموده‌اند «اینها برای حکومت آمدند» اضافه کرده‌اند «برای اینکه باید حکومت دست مثل سیدالشهدا باشد، مثل‏

‏‎
 
‎‏کسانی که شیعه سیدالشهدا هستند باشد» این جمله در حقیقت تفسیر جمله پیشین و جمله‌ای مشابه آن است.‏
‏‏6- نشر اسلام و بقای آن
‏‏آرمانهای مردان بزرگ بسان خود آنان بزرگ است، شخصیت امام حسین(ع) به عصر و زمان خود اختصاص نداشت بلکه متعلق به تاریخ و بشریت است، بدین جهت آرمانهای او نیز به عصر و زمان خود او اختصاص نداشت، او آزادی، خیر و  صلاح بشریت را می‌خواست، و اینها در پرتو مکتب جهانی اسلام تحقق می‌پذیرد، از این روی یکی از انگیزه‌های قیام او نشر اسلام و بقای آن بود، امام خمینی(ره) در این باره فرموده است: ‏
‏‏«آن حضرت در فکر آینده اسلام و مسلمین بود، به خاطر اینکه اسلام در آینده و در نتیجه جهاد مقدس و فداکاری او در میان انسانها نشر پیدا کند، و نظام سیاسی و اجتماعی آن در جامعه ما برقرار شود، مخالفت نمود و مبارزه و فدکاری کرد».‏‎[19]‎
‏‏«سیدالشهدا هم کشته شد نه اینکه رفتند یک ثوابی ببرند، رفت  که این مکتب را نجات بدهد، اسلام را پیشرفت بدهد، اسلام را زنده کند».‏‎[20]‎
‏‏«سیدالشهدا(سلام الله علیه) مذهب را بیمه کرد، با عمل خودش اسلام را بیمه کرد».‏
‏‏«اسلام را تا حالایی که شما می‌بینید اینجا نشسته‌ایم سیدالشهدا زنده نگه داشته است».‏
‏‏«حضرت سیدالشهدا(سلام الله علیه) با آن جوانها، با آن اصحاب برای اسلام جنگیدند و جان دادند و اسلام را احیا کردند».‏
‏‏«شهادت حضرت سیدالشهدا مکتب را زنده کرد، خودش شهید[شد ولی] مکتب اسلام زنده شد».‏
‏‏«امام حسین‌(سلام الله علیه) خود و تمام فرزندان و اقربای خودش را فدا کرد و پس از شهادت او اسلام قویتر شد».‏‎[21]‎
‏‏7- عمل به تکلیف و وظیفه
‏‏حس وظیفه‌شناسی و عمل به تکلیف یکی از عالی‏‏‌‏‏ترین احساسهای اخلاقی و دینی است، و تحقق آرمانهای بزرگ دینی و خردپسند در گروه همین احساس است، بسی مجاهدت و ریاضت نفس لازم است تا این احساس نیرومند و بارور گردد. در سایه این احساس انسان به روحیه مقاومت و‏

‏‎
 
‎‏پایداری دست می‌یابد و حوادث ناگوار و ناهنجار را در راه انجام وظیفه الهی برمی‌تابد و بر خویشتن هموار می‌سازد. یاس و ناامیدی و احساس شکست و ناکامی در او راه نمی‌یابد و در هر شرایطی خود را موفق و کامیاب می‌بیند، زیرا او جز به انجام وظیفه نمی‌اندیشد.‏
‏‏امام خمینی(ره) که خود نمونه‌ای بارز و برجسته از این انسانها بود  و این درس بزرگ را با عمل به مسلمانان آموخت، در سخنان خود نیز پیوسته بر آن تأکید می‌ورزید و توصیه می‌کرد که انسان با ایمان نباید جز به انجام تکلیف الهی بیندیشد،  و خاطر نشان می‌ساخت که امام حسین(ع) نیز برای همین منظور قیام کرد و تا مرز شهادت به پیش رفت. در فراز‌های گذشته این مطلب آمده است. در این جا فراز‌هایی دیگر از سخنان ایشان را نیز یادآور می‌شویم.‏
‏‏«او (سیدالشهدا(ع)) تکلیف می‌دید برای خودش که باید با این قدرت مقاومت کند و کشته بشود...، تکیلف الهی خودش را تشخیص داد که باید نهضت کند و راه بیفتد و مخالفت کند هرچه خواهد شد در عین حالی که به حسب قواعد معلوم بود که یک عدد این قدری نمی‌تواند با آن عده‌ای که آنها دارند مقابله کند. لکن تکلیف بود».‏
‏‏«برای سیدالشهدا(سلام الله علیه) تکلیف بود آنجا که باید قیام کند و خونش را بدهد تا اینکه ملت را اصلاح کند».‏
‏‏«سیدالشهدا(سلام الله علیه) با چند نفر از اصحاب، ارحام و مخدراتشان قیام کردند، چون قیام لله بود اساس سلطنت آن خبیث را در هم شکستند...»‏
‏‏«کسی که برای خدا کار می‌کند شکست در آن نیست، ولو کشته بشویم شکست نداریم. حضرت سیدالشهدا هم کشته شد لکن[آیا] شکست خورد؟ الـآن بیرق او بلند است...»‏‎[22]‎
‏‏بخش دوم 
‏‏دستاوردهای قیام عاشورا
‏‏بررسی دستاوردهای قیام عاشورا به بحث گسترده‌ای نیاز دارد که از گنجایش بحث کنونی بیرون است، آنچه در این جا یادآور خواهیم شد فهرست گونه‌ای از نتایج و دستاوردهای قیام امام حسین(ع) است که در کلام و پیام امام خمینی(ره) به آن اشاره شده، با ذکر فرازهایی از سخنان او در این باره.‏
‏‏قبل از هر چیز یادآور می‌شویم که نسبت نتایج و دستاورد‌های یک قیام به اهداف و انگیزه‏‏‌‏‏های‏

‏‎
 
‎‏آن صورتهای مختلفی دارد، ممکن است به صورت نسبت تساوی باشد، یعنی نتایج قیام دقیقاً همان چیزهایی باشد که اهداف آن را تشکیل می‌داده است، قهراً چنین قیامی موفق و پیروز شناخته می‌شود، و گاهی این نسبت از قبیل عام و خاص است، یعنی نتایج به دست آمده از قیام بیشتر از اهداف آن است که در این صورت قیام موفقیت فوق‌العاده داشته است، و گاهی نیز نتایج کمتر از اهداف است، که در این صورت درصدی از موفقیت و پیروزی را داشته است، و بالاخره احتمال دارد که قیام به هیچیک از اهداف خود نائل نشود که در این صورت شکست‏‏‌‏‏خورده و ناکام خواهد ماند.‏
‏‏از این نسبتهای چهارگانه آنچه در مورد قیام امام حسین(ع) می‌توان گفت دو صورت نخست است، و بر این اساس قیام عاشورا از قیامهای کاملاً موفق و پیروز شناخته می‌شود برای روشن شدن این واقعیت باید بار دیگر اهداف و انگیزه‌های آن را از نظر بگذرانیم آنگاه تاریخ را ورق بزنیم و آن اهداف را  با نتایج به دست‏‏‌‏‏آمده از قیام بسنجیم تا حقیقت روشن شود.‏
‏‏رسوایی بنی‌امیه و نجات مکتب از خطر تحریف
‏‏برخی از آن اهداف در همان زمان تحقق یافت، و به عبارت دیگر تحقق قیام عیناً به مثابه تحقق آن اهداف بود، مانند مبارزه با ظلم و نهی از منکر، و برخی دیگر پس از گذشت زمان کوتاهی تحقق یافت و آن نجات مکتب اسلام از خطر تحریف بنی‌امیه و رسوا کردن آنان در انظار مسلمانان، و این به خاطر برخورد وحشیانه یزید و دستگاه حکومت اموی با خاندان رسالت بود که به هیچ وجه قابل توجیه نبود. البته در این باره باید نقش بسیار مهم افشاگری‌های آزادگان اسیر به ویژه امام زین‌العابدین و حضرت زینب را در کوفه و شام در نظر آورد. اینک فرازهایی از سخنان امام خمینی(ره) در این خصوص: ‏
‏‏«اگر نبود این نهضت، نهضت حسین(علیه‌السلام) یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان می‌دادند و از اول، اینها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولیاء اسلام حقد  و حسد داشتند. سیدالشهدا با این فداکاری که کرد علاوه بر اینکه آنها را به شکست رساند اندکی که گذشت مردم متوجه شدند که چه غائله‌ای و چه مصیبتی وارد شد و همین مصیبت موجب به هم خوردن اوضاع بنی‌امیه شد».‏
‏‏«شخصیت عظیمی که از عصاره وحی الهی تغذیه، و در خاندان سید رسل محمد مصطفی و سید اولیا علی مرتضی تربیت، و در دامن صدیقه طاهره بزرگ شده بود قیام کرد و با فداکاری بی‌نظیر و نهضت الهی خود، واقعۀ بزرگی را به وجود آورد که کاخ ستمگران را فروریخت و مکتب اسلام را ‏

‏‎
 
‎‏نجات بخشید».‏
‏‏«اگر سیدالشهدا نبود این رژیم طاغوتی را اینها تقویت می‌کردند به جاهلیت برمی‌گرداندند، اگر حالا من و تو هم مسلم بودیم مسلم طاغوتی بودیم نه مسلم امام حسین، امام حسین نجات داد اسلام را».‏
‏‏«شهادت سید مظلومان و هواخواهان قرآن در عاشورا سر آغاز زندگی جاوید اسلام و حیات ابدی قرآن کریم بود، آن شهادت مظلومانه و اسارت آل الله تخت و تاج یزیدیان را که به اسم اسلام، اساس وحی را به خیال خام خود می‌خواستند محو کنند برای همیشه به باد فنا سپرد و آن جریان، سفیانیان را از صحنه تاریخ به کنار زد».‏‎[23]‎
‏‏در این جا نقل گزارش کوتاهی از وقایع کربلا مناسب است، شیخ مفید از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود: پس از شهادت امام حسین(ع) فردی به نام ابراهیم بن طلحة بن عبدالله نزد امام زین‌العابدین(ع) آمد و گفت: چه کسی پیروز شد؟ این فرد که با دید سطحی و بر پایه مقیاسهای ظاهری پیروزی و شکست را ارزیابی می‌کرد، نمی‌توانست پیروزی امام حسین(ع) را درک کند، و یا از آنچه یزید در صدد دست‌یابی به آن بود یعنی برچیده شدن بساط اسلام و میراث نبوت، بی‌خبر بود، ولی امام سجاد(ع) در یک جمله کوتاه حقیقت را بر او آشکار ساخت و در پاسخ فرمود: ‏
‏‏«اگر می‌خواهی بدانی چه کسی پیروز شده، وقت نماز که فرا رسید‏‏، اذان و اقامه بگو‏‎[24]‎‏ ‏‏ اذا اردت ان تعلم من غلب  و دخل وقت الصلاة فاذن ثم اقم»‏‏. کنایه از این که یزید که می‌خواست آثار اسلام را محو کند شکست خورد و امام حسین(ع) که می‌خواست شعائر اسلام پایدار بماند پیروز شد.‏
‏‏درسهایی که قیام امام حسین(ع) به بشریت آموخت
‏‏مهمترین دستاورد‌های قیام عاشورا درسهایی است که به بشریت آموخت، ذیلاً فهرستی از این درسها را با ذکر نمونه‌هایی از کلمات امام خمینی(ره) درباره هر یک یادآور می‌شویم: ‏
‏‏1- وظیفه‌شناسی و انجام تکلیف 
‏‏«تکلیف ما در آستانه شهر محرم الحرام چیست؟ تکلیف علمای اعلام و خطبای معظم در این شهر چیست؟ در این شهر محرم تکلیف سایر قشرهای ملت چیست؟ سیدالشهدا و اهل‌بیت او آموختند تکلیف را فداکاری در میدان، تبلیغ در خارج میدان، تکلیف ما را حضرت سیدالشهدا معلوم کرده است، در میدان جنگ از قلت عدد نترسید،  از شهادت نترسید».‏‎[25]‎

 
‎‏2- تحمل شداید برای اهداف بزرگ
‏‏«هر مقدار که مقصود و ایده انسان عظمت داشته باشد به همان مقدار باید تحمل زحمت بکند... حضرت سیدالشهدا از کار خودش به ما تعلیم کرد که در میدان وضع باید چه جور باشد، و در خارج میدان وضع چه جور باشد... اینها چیزهایی است که حضرت سیدالشهدا به ملت آموخته است و اهل‌بیت بزرگوار او و فرزند عالیمقدار او هم فهماند که بعد از اینکه آن مصیبت واقع شد چه باید کرد، باید تسلیم شد، باید همان طوری که زینب(سلام الله علیها) در دنباله آن مصیبت بزرگی که «‏‏تصغر عنده المصائب‏‏» ایستاد و در مقابل کفر و زندقه صحبت کرد و هر جا موقع شد مطلب را بیان کرد، و حضرت علی‌بن‌الحسین(سلام الله علیه) با آن حال نقاهت آن طوری که شایسته است تبلیغ کرد[ما نیز باید تسلیم باشیم و ایستادگی کنیم]».‏‎[26]‎
‏‏3- پیروز در گرو کیفیت جهاد است نه کمیت سپاه
‏‏حضرت سیدالشهدا(سلام الله علیه) به همه آموخت که در مقابل ظلم و ستم و حکومت جائر چه باید کرد، با اینکه از اول می‌دانست که در این راه که می‌رود راهی است که باید همه اصحاب خود و خانواده‌اش را فدا کند و این عزیزان اسلام را برای اسلام قربانی کند، لکن عاقبتش را هم می‌دانست... علاوه بر این در طول تاریخ به همه آموخت که راه همین است، از قلت عدد نترسید، عدد کار پیش نمی‌برد، کیفیت اعداد، کیفیت جهاد اعداد مقابل اعداء، آن است که کار را پیش می‌برد، افراد ممکن است خیلی زیاد باشند لکن در کیفیت ناقص باشند یا پوچ، و افراد ممکن است کم باشند لکن در کیفیت توانا باشند  و سرافراز».‏‎[27]‎
‏‏4- عاشورا در گستره تاریخ، و کربلا در گستره زمین
‏‏«کلمه «‏‏کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا‏‏» کلمه بزرگی است که اشتباهی از او می‌فهمند و خیال می‌کنند هر روز باید گریه کرد. لکن محتوایش غیر از این است، کربلا چه کرد، ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشی را بازی کرد، همه زمین‌ها باید اینطور باشد نقش کربلا این بود که سیدالشهدا(سلام الله علیه) با چند نفر آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار، در مقابل امپراطور زمان ایستادند و فداکاری کردند و کشته شدند، ولکن ظلم را قبول نکردند و یزید را شکست دادند، همه جا باید این طور باشد، و همه روز هم باید اینطور باشد، همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشورا است و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین ندارد انحصار به یک افراد نمی‌شود، ‏

‏‎
 
‎‏قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفری و یک زمین کربلا نبوده، همه زمین‌ها باید این نقش را ایفا کنند و همه روزها مگر نه این است که دستور آموزنده ‏‏«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»‏‏ باید سرمشق امت اسلامی باشد، قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین، عاشورا قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخ‌نشین و مستکبران غارتگر بود، و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی امت در هر روز و در هر سرزمین باشد، روزهایی که بر ما گذشت عاشورای مکرر بود، و میدانها و خیابانها و کوی و برزنهائی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلای مکرر، و این دستور، آموزنده تکلیفی است و مژده‌ای: ‏
‏‏تکلیف از آن جهت که مستضعفان، اگر چه با عده‌ای قلیل، علیه مستکبران، گر چه با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مأمورند چونان سرور شهیدان قیام کنند.‏
‏‏و مژده که شهادت رمز پیروزی است.‏
‏‏17شهریور مکرر عاشورا، و میدان شهدا مکرر کربلا، و شهدای ما مکرر شهدای کربلا و مخالفان ملت ما مکرر یزید و وابستگان او هستند».‏‎[28]‎
‏‏5- شجاعت و پایداری 
‏‏«ما چرا بترسیم از اینکه خون بدهیم... ناراحت و نگران نشوید، مضطرب نگردید، ترس و هراس را از خود دور کنید، شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصائب و فجایع صبر و استقامت کردند که آنچه ما امروز می‌بینیم نسبت به آن چیزی نیست، پیشوایان بزرگوار ما، حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت‏‏‌‏‏سر گذاشته‌اند و در راه دین خدا چنان مصائبی را تحمل کرده‌اند، شما امروز از چه می‌ترسید؟ برای چه مضطربید، عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر(ع) و امام حسین(ع) را دارند در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحت‌آمیز دستگاه حاکم‏‎[29]‎‏ خود را ببازند».‏‎[30]‎
‏‏قیام پانزده خرداد و پیروزی انقلاب اسلامی ایران
‏‏از دستاوردهای شگرف قیام عاشورا نقش انقلاب‌آفرینی آن است یکی از برجسته‌ترین جلوه‌های آن قیام ملت ایران در پانزده خرداد سال 1342 هجری شمسی می‌باشد که سرانجام به پیروزی ملت سرافراز  و مسلمان بر رژیم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی منتهی گردید. امام خمینی(ره) در این باره فرموده‌اند: ‏
‏‏«نهضت دوازده محرم و پانزده خرداد در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب به پیروی از نهضت ‏

‎‏مقدس حسینی چنان سازنده و کوبنده بود که مردانی مجاهد و فداکار تحویل جامعه داد که با تحرک و فداکاری روزگار را بر ستمکاران و خائنان سیاه نمودند و ملت بزرگ را چنان  هشیار و متحرک و پیوسته کرد که خواب را از چشم بیگانه و بیگانه‌پرستان ربود و حوزه‌های علمیه و دانشگاه  و بازارها را به صورت دژ مدافع از عدالتخواهی و از اسلام و مذهب مقدس در آورد».‏‎[31]‎
‏‏«ملت عظیم‌الشأن در سالروز شوم این فاجعه انفجارآمیزی که مصادف با 15 خرداد 42 بود با الهام از عاشورا آن قیام کوبنده را به بار آورد، اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود معلوم نبود چنین قیامی، بدون سابقه  و سازماندهی، واقع می‌شد، واقعه عظیم عاشورا از 61 هجری تا خرداد 42 ‏‎[32]‎‏  و از آن تا قیام عالمی (=جهانی) بقیة‌الله (ارواحنا لمقدمه الفداء) در هر مقطع انقلاب‌ساز است».‏‎[33]‎
‏‏تجدید خاطره عاشورا و حماسه‌آفرینی آن
‏‏ تجدید خاطره خونین عاشورا و برپایی مراسم و مجالس عزا و سوگواری بر امام حسین(ع) و یارانش یکی از بزرگترین دستاورد‌های قیام کربلا است  که پیوسته منشاء آثار معنوی، فرهنگی و حماسی بزرگی بوده است و این سنت قویم و استواری بود که نخست توسط پیام‌آوران نهضت عاشورا - خصوصاً حضرت سجاد و حضرت زینب- پایه‌گذاری شد، و پس از آن توسط امامان شیعه تثبیت گردید. و عزاداری و گریه بر امام حسین(ع) به عنوان عبادتی بزرگ معرفی شد. و علی‌رغم اینکه برخی از کوته‌بینان آن را کاری بیهوده و احیاناً  نشانه عجز و ناتوانی پنداشته‌اند، عملاً روحیه ظلم‌ستیزی، ایثار و مقاومت را در شیفتگان مکتب وحی و خاندان رسالت زنده نگاه داشته و منشاء آثار مثبت و سازنده بسیاری بوده است. امام خمینی(ره) در این باره تحلیلی عمیق و جامع اطراف دارند. و در بیانیه‌ها و سخنرانی‌های خود ابعاد عظیم و فلسفه بزرگ عزاداری برای امام حسین(ع) را بیان کرده‌اند، فرازهایی از سخنان او را با ذکر عناوین مربوط به فلسفه تشکیل مجالس عزا و سوگواری برای امام حسین(ع) یادآور می‌شویم: ‏
‏‏1- گریه بر شهید، رمز حفظ و تداوم نهضت
‏‏«گریه کردن بر شهید نگه‌داشتن، زنده نگه‌داشتن نهضت است، اینکه در روایت هست که کسی که گریه کند یا بگریاند یا به صورت گریه‌دار خودش را بکند این جزایش بهشت است این برای این است که این نهضت را دارد حفظ می‌کند، این نهضت امام حسین(سلام الله علیه ) را حفظ می‌کند».‏‎[34]‎

‏‎
 
‎‏«روضه سیدالشهدا برای حفظ مکتب سیدالشهدا است، آن کسانی که می‌گویند روضه سیدالشهدا را نخوانید. اصلا نمی‌فهمند مکتب سیدالشهدا چه بوده و نمی‌دانند یعنی چه. نمی‌دانند که این گریه‌ها و این روضه‌ها حفظ کرده این مکتب را».‏‎[35]‎
‏‏2- گریه بر امام حسین(ع) یا ظلم‌ستیزی 
‏‏«مجالس عزا از آن وقت به امر حضرت صادق(سلام الله علیه) و  به سفارش ائمه هدی(سلام الله علیه)[برپا گردید] ما بپا می‌کنیم این مجالس عزا را ما همان مساله را داریم می‌گوییم مقابل ظلم است، مقابل ظلم ستمکاران... بیخود نبود که رضاخان، مأمورین ساواک رضاخان، تمام مجالس عزا را قدغن کردند... دشمنهای ما مطالعه کرده بودند در حال ملت شیعه،  می‌دیدند که تا این مجالس هست و تا این نوحه‌سرائی‌های بر مظلوم هست، و تا آن افشاگری ظالم هست نمی‌توانند برسند به مقاصد خودشان».‏‎[36]‎
‏‏«سفارش اکید ائمه مسلمین(علیه‌السلام) بر اقامه عزای سید مظلومان تا آخر و فریاد مظلومیت آل بیت رسول‌الله(صلی الله علیه و آله) و ظالمیت بنی‌امیه (علیهم لعنة‌الله) با آن که بنی‌امیه منقرض شده‌اند. فریاد مظلوم بر سر ظالم است، و این پرخاش و فریاد باید زنده بماند و برکاتش امروز در ایران در جنگ با یزیدیان واضح و ملموس است».‏‎[37]‎
‏‏3- نقش عزاداری در سازماندهی و تشکل نیروها
‏‏«چرا خداوند تبارک و تعالی برای اشک  و حتی یک قطره اشک و حتی تباکی، آنقدر ثواب داده است؟  کم کم این مساله از دید سیاسی‌اش معلوم می‌شود،  انشاءالله بعدها بیشتر معلوم می‌شود اینکه برای عزاداری برای مجالس عزا، برای نوحه‌خوانی، برای اینها این همه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عبادیش و روحانیش یک مسأله مهم سیاسی در کار بوده است، آن روزی که این روایات صادر شده است، روزی بوده است که این فرقه ناجیه مبتلا بودند به حکومت اموی و بیشتر عباسی، و یک جمعیت بسیار کمی، یک اقلیت کمی در مقابل قدرتهای بزرگ، در آن وقت برای سازمان دادن به فعالیت سیاسی این اقلیت، یک راهی درست کردند که این راه خودش سازمانده است... و در طول تاریخ این مجالس عزا یک سازماندهی سرتاسری کشوها است».‏‎[38]‎
‏‏«قدرتهای بزرگ از این سازماندهی که بدون اینکه دست واحدی در کار باشد که آنها را مجتمع کند خود به خود ملت را به هم جوشانده‌اند در سرتاسر یک کشور پهناور، در ایام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و در ماه مبارک این مجالس است که مردم را دور هم جمع کرده است، و اگر شخصی‏

‏‎
 
‎‏بخواهد مطلبی را بگوید سرتاسر کشور به واسطه همین گویندگان و خطبا و ائمه جمعه و جماعت یک‏‏‌‏‏دفعه منتشر‏‏ می‌شود و اجتماع مردم را در تحت این بیرق الهی، این بیرق حسینی، اسباب این می‌شود که سازمان داده شده باشد.‏
‏‏اگر قدرتهای بزرگ در منطقه‌های خودشان بخواهند که یک اجتماعی ایجاد کنند با فعالیتهای زیادی که شاید چند روز یا چند دهه می‌کنند، در یک شهری یک عده فرض کنید صدهزار نفری، پنجاه هزار نفری با خرجهای زیاد و زحمتهای زیاد مجتمع می‌شوند، لکن شما ببینید که برای خاطر همین مجالس که مردم را به هم پیوند داده است این مجالس عزائی که مردم را به هم جوش داده است به مجرد اینکه یک مطلبی پیش می‌آید در سرتاسر کشور تمام قشرهای مردم و عزاداران حضرت سیدالشهدا مجتمع می‌شوند و احتیاج به اینکه زیاد زحمت کشیده شود و تبلیغات بشود ندارد با یک کلمه وقتی مردم ببینند که این کلمه از حلقوم سیدالشهدا(سلام الله علیه) بیرون می‌آید همه با هم مجتمع می‌شوند.‏
‏‏مجالس عزا نه برای  این است که گریه بکنند برای سیدالشهدا و اجر ببرند، البته این هم هست، بلکه مهم آن جنبه سیاسی است که ائمه ما در صدر اسلام نقشه‌اش را کشیده‌اند که تا آخر باشد و آن، اجتماع تحت یک بیرق و یک ایده [است] و هیچ چیز نمی‌تواند این کار را به مقداری که عزای حضرت سیدالشهدا در او تأثیر بکند، شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه‌زنی و نوحه‌سرایی نبود 15خرداد پیش می‌آمد، هیچ قدرتی نمی‌توانست 15 خرداد را آنطور کند، مگر قدرت خون سیدالشهدا و هیچ قدرتی نمی‌تواند این ملتی که از همه جوانب به او هجوم شده است و از همه قدرتهای بزرگ برای او توطئه چیده‌اند این توطئه‌ها را خنثی کند. الا همین مجالس عزا».‏‎[39]‎
‏‏4- پرورش روحیه شهادت‌طلبی
‏‏«در این مجالس عزا و سوگواری و نوحه‌سرایی برای سید مظلومان و اظهار مظلومیت یک کسی که برای رضای خدا جان خودش  و دوستان و اولاد خودش را فدا کرده است. این طور جوانانی را ساخته که می‌روند در جبهه‌ها و شهادت را می‌خواهند و افتخار به شهادت می‌کنند و اگر شهادت نصیبشان نشود متأثر می‌شود، و آن طور مادران را می‌سازند که جوانهای خودشان را از دست می‌دهند و باز می‌گویند: باز هم یکی دوتا داریم».‏‎[40]‎

 
‎‏5- نقش فریاد در حفظ مکتب
‏‏«ما باید برای یک شهیدی که از دستمان می‌رود علم بپا کنیم، نوحه‌خوانی کنیم، گریه کنیم، فریاد کنیم، این یک متینگ و فریادی است برای احیای مکتب سیدالشهدا...»‏
‏‏«سیدالشهدا را این گریه‌ها حفظ کرده است، مکتبش را این مصیبتها و داد و قال‌ها حفظ کرده، اگر فقط مقدسی بود و توی اطاق و توی خانه می‌نشست برای خودش و زیارت عاشورا می‌خواند و تسبیح می‌گرداند نمانده بود چیزی، هیاهو می‌خواهد، هر مکتبی هیاهو می‌خواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبی تا پایش سینه‌زن نباشد تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توی سر و سینه‌زدن نباشد حفظ نمی‌شود.»‏‎[41]‎
‏‏نصیحتی در پایان
‏‏پایان بخش نوشتار خود را نقل فرازهایی از نصایح امام خمینی(ره) به عموم ملت اسلامی، اهل منبر و جوانان درباره سوگواری برای سالار شهیدان حضرت امام حسین(علیه‌السلام) قرار می‌دهیم: ‏
‏‏«از مراسم عزاداری ائمه‌اطهار و به ویژه سید مظلومان و سرور شهیدان حضرت ابی‌عبدالله الحسین صلوات وافر الهی و انبیا و ملائکة‌الله و صلحا بر روح بزرگ حماسی او باد هیچگاه غفلت نکنید و بدانید آنچه دستور ائمه علیهم‌السلام برای بزرگداشت این حماسه تاریخی اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل‌بیت است تمام فریاد قهرمانانه ملتها است بر سردمداران ستم‌پیشه در طول تاریخ الی الابد و می‌دانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنی‌امیه(لعنة‌الله علیهم) با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده‌اند فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده‌نگهداشتن این فریاد ستم‌شکن است».‏‎[42]‎
‏‏«گویندگان پس از اینکه مسائل روز را گفتند، روضه را همان‌طور که سابق می‌خواندند و مرثیه را همانطور که سابق می‌خواندند بخوانند و مردم را مهیا کنند برای فداکاری.‏
‏‏باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند باید این سنتها را حفظ کنید. البته اگر چنانچه یک چیزهای ناروایی بوده است سابق و دست اشخاص بی‌اطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها باید یک قدری تصفیه بشود، لکن عزاداری به همان قوت خودش باید باقی بماند».‏‎[43]‎
‏‏این دستجاتی که در ایام عاشورا راه می‌افتد خیال نکنند که ما این را تبدیل کنیم به راهپیمایی، خودش راهپیمایی است اما راهپیمایی با یک محتوای سیاسی، همانطوری که سابق بود بلکه بالاتر، ‏

همان سینه‌زنی همان نوحه‌خوانی، همان‌ها، همان‌ها رمز پیروزی ما است».‏
‏‏«تکلیف آقایان است روضه بخوانند، تکلیف مردم است دسته‌های شکوهمند بیرون بیاورند، دسته‌های سینه‌زنی شکوهمند، البته از چیزهایی که بر خلاف مثلاً چه هست، از آنها پرهیز کنند، اما دسته‌ها بیرون بیایند سینه بزنند، اجتماعاتشان را حفظ کنند.‏
‏‏گولشان می‌زنند این جوانهای عزیز صاف دل را، می‌آیند توی گوشش می‌خوانند، خوب دیگر گریه می‌خواهیم چه کنیم، گریه می‌خواهیم چه کنیم یعنی چه؟»‏‎[44]‎
‏‏«ما را سیدالشهدا اینطور هماهنگ کرده، ما برای سیدالشهدایی که اینطور هماهنگ کرده اظهار تأسف نکنیم؟ گریه نکنیم؟ همین گریه‌ها نگهداشته ما را، گول این شیاطینی که می‌خواهند این حربه را از دست شما بگیرند، گول اینها را نخورند، جوان‌های ما، همین‌ها هست که ماها را حفظ کرده، همین‌ها هست که مملکت ما را حفظ کرده».‏‎[45]‎
‏‏«این هماهنگی که در تمام ملت ما در قضیه کربلا هست، این بزرگترین امر سیاسی است در دنیا، و بزرگترین امر روانی است در دنیا، تمام قلوب با هم متحد می‌شوند، اگر خوب راهش ببریم، ما برای این هماهنگی پیروز هستیم و قدر این را باید بدانیم و جوانهای ما توجه به این مسائل داشته باشند».‏‎[46]‎
‏‏«قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فرادی ثم تتفکروا ما بصاحبکم من جنة ان هو الا نذیر لکم بین یدی عذاب شدید»‎[47]‎

‎- از آنجا که سخنان امام خمینی(ره) غالباً به صورت گفتاری ایراد شده است نه نوشتاری، در پاره ای موارد برای خودداری از تکرار و روشن تر شدن ربط جملات، تصرفات اندکی انجام گرفته است، ولی این تصرفات به هیچ وجه محتوای مطالب را تغییر نداده است.
  • - مقصود رژیم شاهنشاهی در ایران است که توسط انقلاب اسلامی برچیده شد.
    - فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینی(س)، ص 29- 35.
    - سیدبن طاووس، اللهوف، انتشاارت الرضی، قم، ص 10
    - سورۀ حدید، آیه 25 «و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان، لیقوم الناس بالقسط».
    - فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینی(س) ص 37 و 41.
    - بحارالانوار: 44 / 331، مقتل المقرم  /  156
    - تحف العقول، انتشارات بصیرتی، قم، ص 170: اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تناسفا فی سلطان ولا التماساس فضول الحطام، ولکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک، و یا من المظلومون من عبادک، و یعمل بفرائضک و سننک و احکامک.
    - فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینی(س) . ص 33 -42 فراز اخیر اشاره است به خطبه امام حسین(ع) در برابر حر و سپاه او، طبری آن را در ج 4 حوادث سال 61 از ابومخنف نقل کرده است .متن خطبه چنین است «ایها الناس ان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قال: من رای سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله، ناکثا لعهدالله، مخالفا لسنة رسول الله(ص) یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا علی الله ان یدخله مدخله»؛ هر کسی زمامدار ستمگری را ببیند که حرامهای خدا را حلال می شمرد، پیمان خدا را می شکند، با سنت پیامبر مخالفت می کند، در حق بندگان خدا با تبهکاری و ستم عمل می کند، و با گفتار و کردار با او مخالفت نکند بر خدا است که او را در جایگاه آن ستمگر وارد سازد.
    - تحف العقول، ص 174، بلاغة الحسین(ع)، ص 158.
    - نهج البلاغه، خطبه 3، «اخذالله علی العلماء ان لا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم».
    - نهج البلاغه، نامه 53، فراز 57، «ان افضل قرة عین الولاة، استقامة العدل فی البلاد».
    - فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینی(س)، ص 33، 38، 39.
    - اللهوف، ص 10.
    - تحف العقول، ص 168
    - مدرک قبل، ص 174، بلاغة الحسین(ع)، ص 157
    - فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینی(س)، ص 40-41.
    - همان، ص 39، 41
    - همان، ص 40-41
    - همان، ص 42
    - همان، ص 52 -50
    - همان، ص 41، 52، 53
    - همان، ص 48 -49
    - بحارالانوار، ج 45، ص 177
    - فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینی(س)، ص 15
    - همان، ص 16 - 17
    - همان، ص 55 و ص 14
    - همان، ص 58- 59
    - مقصود رژیم ستم شاهی پهلوی است، این سخنرانی در فروردین سال 1342 ایراد شده است.
    - فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینی(س)، ص 58- 59
    - همان، ص 59 -60
    - این سخنرانی امام(قده) در سالروز قیام پانزده خرداد در سال 61 ایراد شده است.
    - همان، ص 61
    - همان، ص 6
    - همان، ص 76
    - همان
    - همان، ص 73
    - همان، ص 9
    - همان، ص 10-11
    - همان، ص 12
    - همان، ص 76- 77
    - مقدمه وصیت نامه سیاسی الهی امام راحل(ره)
    - فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینی(س). ص 91-92
    - مدرک قبل، ص 88 - 89
    -همان مدرک، ص 84
    -همان، ص 83
    -سبا /  46


علی ربانی گلپایگانی 
مرجع : پرتال امام خمینی
کد مطلب : ۸۱۵۷۵۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما