کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

بررسی سیره حکومتی پیامبر اعظم (ص)

حبل‌المتین , 21 آبان 1398 09:48

اسلام تایمز: اگر تشکیل حکومت دینی، برای سرپرستی و اداره شئون مسلمین لازم گردد، مسلما نظام و تشکیلاتی باید باشد که بر تعیین حاکم، شرایط، صلاحیت ها، اختیارات و اوصاف او نظارت داشته باشد و در چگونگی صدور صلاحیت ها و رابطه حاکم با مردم ضوابطی باشد وگرنه هرج و مرج جای نظم و انضباط را می گیرد و این بر خلاف منطق است.


 
 
 
 
هدف این نوشتار، بررسی سیره حکومتی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می باشد. در ابتدا ضرورت تشکیل حکومت از سوی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله بررسی می شود و سپس از سیره آن حضرت در این مورد بحث می گردد. در این راستا سوالات زیر مطرح می گردد: الف- ضرورت تشکیل حکومت از سوی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله چیست؟ ب- پاسخ شبهات موجود در زمینه حکومت آن حضرت ، چیست؟ ج- اقدامات اولیه پیامبر صلی الله علیه وآله در تشکیل حکومت، کدامند؟ د- مهم ترین مولفه های سیره ی حکومتی پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله چیست؟ در پاسخ به سوال اول تحقیق ، مواردی مانند ضرورت عقلی تشکیل حکومت از سوی انبیا و همچنین لزوم الهی بودن حکومت از دیدگاه قرآن بررسی می شود. در پاسخ به سوال دوم تحقیق، شبهاتی در مورد حکومت آن حضرت مانند، شأن پیامبر در تبشیر و انذار، نبود نهادهای حکومتی در مدینه ی عصر پیامبر مطرح و پاسخ های اجمالی ارائه می شود. در پاسخ به سوال سوم، مولفه های حکومتی پیامبر اعظم صلی الله وآله مانند ایجاد وحدت سیاسی، حذف نظام طبقاتی و.... مطرح می گردد و در پاسخ به سوال چهارم، مواردی مانند عدالت خواهی، قاطعیت وشهامت، وفاق اجتماعی و.... بررسی می گردد.
کلیدواژه ها: پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله، حکومت، سیره، قرآن کریم.
اصل مقاله
تشکیل حکومت و به عهده گرفتن زمام اداره امور جامعه از مواردى است که علاوه بر هدایت و نجات انسان‏ها، نقش قابل تأمّلى را در جهت حفظ نشانه‌های الهى و آرمان‏هاى جامعه مسلمین ایفا مى‏کند.

از این رو نبىّ مکرم اسلام صلی الله وآله بلافاصله پس از هجرت براى تشکیل حکومت و دولت اسلامى اقدام نمود.
اندیشه حکومت، براساس آیات قرآن کریم و رهنمودهای پیامبر اعظم صلی الله وآله به صحابه، دلالت بر احساس فطری بشر در تشکیل دولت دارد.

فطری بودن نیاز به تشکیلات حکومتی، به حدی بود که وقتی پیامبر اعظم صلی الله وآله پس از هجرت به مدینه، دست به ایجاد حکومت دینی زد، مردم با وجود پرسش هائی که در زمینه انفاق و خمس و دیگر مسائل عادی مطرح می کردند و از پیامبر اعظم صلی الله وآله توضیح می خواستند، در مورد تشکیل حکومت هیچ گونه پرسشی مطرح نکرده و توضیحی نخواستند. حتی جریان های پس از رحلت آن حضرت نیز با تمام فراز و نشیب، از همین احساس فطری سرچشمه می گرفت. همه به انگیزه فطرت احساس می کردند که چرخ جامعه اسلامی بدون گرداننده،گردش نخواهد کرد و دین اسلام این واقعیت را، که در جامعه اسلامی باید حکومتی وجود داشته باشد، امضای قطعی نموده است. (لاریجانی، 1373، ص 167)
طبیعی است که اسلام برای فعلیت بخشیدن به اهداف عالی خویش در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی عبادی، نیازمند وجود حکومت است. سنت و رویه پیامبر صلی الله وآله دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است، زیرا اولا: خود تشکیل حکومت داد و ثانیاً: برای پس از خود به فرمان خدا تعیین حاکم کرده است. (امام خمینی، 1377، ص 88)

اگر تشکیل حکومت دینی، برای سرپرستی و اداره شئون مسلمین لازم گردد، مسلما نظام و تشکیلاتی باید باشد که بر تعیین حاکم، شرایط، صلاحیت ها، اختیارات و اوصاف او نظارت داشته باشد و در چگونگی صدور صلاحیت ها و رابطه حاکم با مردم ضوابطی باشد وگرنه هرج و مرج جای نظم و انضباط را می گیرد و این بر خلاف منطق است. (شمس الدین، 1375، ص64)
در این نوشتار، سعی خواهد شد لزوم تشکیل حکومت توسط پیامبر اعظم (ص)، شبهات موجود در این زمینه و همچنین سیره پیامبر اعظم (ص) در تشکیل حکومت بررسی شود و سپس به برخی جوانب و بنیان های این حکومت نگاهی گذرا گردد.

 لزوم تشکیل حکومت از سوی پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله چیست؟
بررسی لزوم و مولفه های حکومت در اندیشه و سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله از ضرورت و اهمیتی خاص برخوردار است، چرا که نظام مقدس جمهوری اسلامی بر پایه چنین اندیشه ناب و مقدسی بنا نهاده شد که ولایت مطلقه فقیه بارزترین نمود عینی و عملی آن می باشد و امروز که این گوهر والا در معرض انواع شبهات و نقدهای مغرضانه قرار گرفته است، ارائه دیدگاه پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله در این زمینه و اندیشه و سیره آن حضرت در تشکیل حکومت دینی بر بسیاری از این مقاصد شوم خط بطلان می کشد و جامعه را هر چه بیشتر با نتایج و پیامدهای این نهاد و نظریه مترقی آشنا می سازد. (واعظی،1378، ص 44)

می توان گفت اندیشه تشکیل حکومت عبارت است از: تصویر جامعی از آینده که اهداف کلی تشکیل حکومت، پیش ابزارهای مناسب و دستگاه های قانونی، سیاستگذاری و برنامه‌ریزی لازم برای انتقال مناسب، خلق و توسعه حکومت در جهت تغییر نظام موجود و اهداف جدید اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی در آن تدوین شده باشد. نکته جالب این که اندیشه تمامی مصلحان تاریخ در جامعه خود نیز بر محور موضوعات فوق دور می زند. یعنی، ایجاد تغییر و تحول در ظرفیت کنونی جامعه، ترسیم آرمان ها و مطلوبیت های مصلحانه خود و نیز به کارگیری عوامل و معادلات اصلاحی برای تحرک جامعه آسیب دیده به سمت جامعه آرمانی بهینه. اصلاح و بازپروری جوامع توسط مصلحان، همواره به صورت زیر بوده است: نخست ایجاد انقلاب اصلاحی- یعنی تغییر و تحول ساخت سیاسی موجود- سپس ارائه ارزش ها و قوانین مصلحانه و آن­گاه، به کار بستن برنامه شایسته. (ستوده ،1374، ص87 )

انبیای الهی و به خصوص پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله که در صف اول مصلحان عالم و تاریخ بشریت قرار دارند، این عوامل را به بهترین وجه معقول و در نهایت توانمندی فوق بشری خود و در محدوده پذیرش زمانه، به کار بسته اند. از آنجا که سعادت جوامع به فرآیند مجموعه به کارگیری عوامل فوق بازمی گردد، از این جهت بررسی اندیشه و سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله در مسیر تشکیل حکومت بسیار مهم است، زیرا با بررسی و تحلیل این اندیشه ها و رفتارها، می توان گامی مهم در نمایاندن دلایل تاکید آن حضرت درباره مساله تشکیل حکومت و انتقال آن به دوران معاصر برداشت. (مصباح یزدی، 1378، ج2، ص31)

بر این نکته باید تاکید نمود که تصمیمات، سیاست گذاری ها و استراتژی های پیامبر اعظم (ص) نه تنها در محیط درونی جامعه اسلامی آن زمان، بلکه به دلیل ولایت تاریخی آن حضرت، دارای آثار و پیامدهایی پایدار در طول تاریخ نیز بوده است. از همین رو، نباید نقش پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله را منحصر در یک فضای خاص زمانی دانست و این مساله عاملی برای الگو گیری مسلمانان در تمام دوره های بشری نیز می باشد. بدین ترتیب، دعوت پیامبر اعظم (ص)، دعوتی عمومی و جهانی است که تقید به زمان، خاص و یا مکان ویژه ای ندارد و راهکارهای انتخابی آن حضرت باید به عنوان یک نماد الهی مورد توجه قرار گیرد. (مطهری، 1369، ص 112)

همین الگو و نمونه عالی تاریخ بشریت سبب شد که فرزند برومندش حضرت امام خمینی(ره) با تمام توان به تبیین جایگاه تشکیل حکومت اسلامی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه بپردازد و با حرکتی پیامبروار نظامی مقدس و الهی را برجا گذارد و نایب برحقش، مقام معظم رهبری با توسل به پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله ادامه دهنده راه آن بزرگوار باشد.
در پاسخ به سوال اول تحقیق مبنی بر چرائی لزوم تشکیل حکومت از سوی پیامبر اعظم (ص)، موارد زیر قابل ارائه می باشد:

ضرورت عقلى تشکیل نظام هاى سیاسى توسط انبیا:
 همه اشکال حیات آدمى، با هدف اوّلى و قصد بالذات دعوت انبیاى عظام علیهم السلام، که سوق دادن انسان ها به «معنویت و خدامحورى» و در نهایت، «وصول به سعادت اخروى» است، سازگارى ندارد. بدین روى و نیز به دلیل آن که فقدان «هدایت هاى راستین» در عرصه حیات جمعى، منجر به آن مى شود که طبیعت آمیخته به خودخواهى، حبّ ذات، استخدام گرى، منفعت طلبى و ستیزه جویى بشر فضایى آکنده از ظلم و استبداد و زورمدارى را بر جامعه بشرى حاکم کند و وضعیتى به وجود آورد که به طور حتم، با اهداف اصیل انبیا علیهم السلام سازگار نباشد، از این رو، به حکم عقل، لازم است تصحیح معیشت دنیوى انسان ها و تلاش براى اصلاح مناسبات اجتماعى بشر، با فراهم نمودن تشکیلاتى منسجم و نظام یافته، به عنوان هدفى بالتبع و قصدى ثانوى در سرلوحه برنامه انبیاى الهى(علیهم السلام) قرار گیرد. (حسنی،1376، ص50)
بنابراین، انسان نه تنها در وصول به سعادت اخروى، بلکه در تنظیم مناسبات اجتماعى خویش، نیازمند انبیا(علیهم السلام)است. البته رسالت خطیر آنان در اصلاح امور دنیوى و زعامت سیاسى جامعه بشرى هدفى اصلى نیست؛ همچنان که امام خمینى(قدس سره) در تبیین جهت گیرى دعوت انبیا(علیهم السلام)مى فرماید: «تمام چیزهایى که انبیا آورده اند، مقصود آنها بالذات نبوده است; تشکیل حکومت مقصود بالذات نیست براى انبیا.» (خمینی، 1378، ج 19، ص 285)

با این حال، ایشان، حکومت را به عنوان شعبه اى از ولایت مطلق رسول اکرم (ص) و یکى از احکام اولیه اسلام و مقدّم بر تمام احکام فرعى معرفى کرده و مى فرمایند: « باید عرض کنم، حکومت که شعبه اى از ولایت مطلقه رسول اللّه صلى الله علیه وآله است؛ یکى از احکام اولیه اسلام و مقدّم بر تمام احکام فرعیه، حتى نماز و روزه و حج، است.» (همو، 1378، ج 20، ص 452)

پس بالعرض بودن «اصلاح نظام معیشتى» و «تأسیس حکومت» هرگز به معناى فرعى بودن و نامربوط بودن به رسالت انبیا علیهم السلام نیست، بلکه به این معناست که چنین هدفى در جهت مراد غایى ـ یعنى اصلاح آخرت و وصول انسان ها به قرب الهى ـ از منزلت و جایگاه دینى ویژه اى برخوردار است و بى هیچ تردیدى باید اذعان نمود که تلاش مستمر براى پى ریزى اقتدارى مبتنى بر اراده حق تعالى و استقرار حاکمیتى الهام گرفته از آموزه هاى وحیانى، به حکم عقل و به عنوان رسالتى بس خطیر، بر عهده انبیاى عظام علیهم السلام است.

ضرورت الهى بودن حکومت از منظر قرآن کریم:
پس از توجه به اذعان عقل بر ضرورت اقامه حکومت توسط پیامبران الهى و اثبات اینکه برپایى حکومت از اهداف مهم انبیاى عظام علیهم السلام است، لازم است توجه شود که چنین نظرگاهى، به ویژه در خصوص پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله مورد تأیید آیات الهى است و قرآن کریم آن حضرت را به عنوان کسى که براى دخالت در زندگى مردم «أولى» و داراى «ولایت» است معرفى کرده و ایشان را حایز فرمان حکومت به عنوان نبىّ الهى دانسته است: (النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ.) (احزاب: 6) به تصریح مفسّران، این اولویت اختصاص به مسائل دینى و اخروى مردم ندارد، بلکه همه امور آنان، اعم از دنیوى و دینى را شامل مى شود.(جوادی آملی،1381،ص122)

همچنین آیه شریفه ذیل به گونه اى روشن بر «ضرورت تشکیل حکومت» از سوى نبىّ گرامى (ص)، دلالت دارد: (إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللّهُ وَلاَ تَکُن لِلْخَآئِنِینَ خَصِیماً) (نساء: 105)؛ ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا بدان چه خداوند به تو آموخته است در میان مردم حکم کنى و از کسانى مباش که از خائنان حمایت نمایى.

این از آن روست که «حاکمیت» در این آیه، اطلاق دارد و شامل «حکم ولایى و حکومتى» و «حکم قضایى» مى شود و به نحو اطلاق، در هر دو قسم از حاکمیت «سیاسى» و «قضایى» ظهور دارد. از این رو، مى توان اذعان نمود که بر اساس این خطاب، خداوند سبحان به حکومت و حاکم بودن پیامبر امر فرموده و محور آن را «وحى» قرار داده است و این امر معلوم مى کند که اساساً تشکیل حکومت از سوى رسول اکرم صلى الله علیه وآله به جنبه «نبوى» ایشان مرتبط است، نه به جنبه «نبوغ و تعقّل و استعداد» ایشان. (جوادی آملی، 1381، ص 163)

بر این اساس، «جدا انگارى امور دنیوى از اهداف بعثت نبى گرامى صلى الله علیه وآله» و «مأمور ندانستن آن حضرت براى سامان دادن به جمع انسانى و ایجاد حکومتى دینى» ادعایى بى پایه است و نه تنها از نظر عقل، مورد نقد است و از دیدگاه اندیشمندان اسلامى نیز تصورى غیرقابل قبول، (فرامرز قراملکی، 1375، ص 273) بلکه به استناد آیات قرآن، اساساً پایه گذارى حکومت و اقدام به رهبرى سیاسى جامعه، از جمله رسالت هاى نبوى رسول گرامى صلى الله علیه وآله است که آن حضرت نیز به عنوان برترین شخصیت جهان اسلام و والاترین الگوى مسلمانان، عملا به این رسالت خطیر اقدام نمودند (خمینی، 1377، ص18) و نظام سیاسىِ مقتدرى تأسیس کردند که به تدریج، حکومت هاى بزرگى همچون ایران، روم و مصر را تحت انقیاد خود درآورد.

 شبهات موجود در حکومت پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله کدامند و پاسخ آنها چیست؟
در پى اقدام پیامبر اعظم (ص) بر تأسیس حکومت، با توجه به آنکه سیره عملى آن حضرت متن دین محسوب مى شود، اسلام به عنوان آیینى آمیخته با سیاست معرفى مى گردد و آن را حاوى «نگرشِ مدیریتى خاص براى رهبرى جامعه» نشان مى دهد. با این حال، برخى درباره اصل حکومت رسول گرامى صلى الله علیه وآله، ادعاهایى نموده و شبهاتى مطرح کرده اند:
تناسب شأن پیامبر با انذار و تبشیر و نه فرمانروایى و حکومت:
معتقدان به این ابهام بر اساس آیاتی مانند: (وَ مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ) (نور: 54); و بر پیامبر چیزى جز رساندن آشکار نیست، (إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ)(رعد: 7)؛ تو فقط بیم دهنده اى ؛ (إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ) (اعراف: 188)؛ من فقط بیم دهنده و بشارت دهنده ام.» چنین استدلال می کنند که قرآن شأن پیامبر را «ابلاغ وحى و انذار و تبشیر» دانسته، پیامبر (ص) به عنوان بالاترین مقام دینى، هیچ تسلّطى بر مردم نداشته و مجاز به اجبار افراد به انقیاد در برابر فرامین الهى نبوده است، چه رسد به دستورات خود: (فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِر)(غاشیه: 21ـ22) پس تذکر ده که تو فقط تذکردهنده اى. تو مسلط بر آنها نیستى که مجبورشان کنى. (مصباح یزدی،1377، صص 132-131)

 نبود نهادهاى حکومتى در دوران حضور پیامبرصلى الله علیه وآله در مدینه:
در زمان حضور آن حضرت در مدینه، حداقل نهادها و سازمان هاى لازم براى تشکیل یک حکومت هم وجود نداشت و اصلا در این دوران، نیل به ساختار و سازمان معین و تعریف شده اى از حکومت و سلسله مراتب مدیریتى خاصى ممکن نبود. از این رو، چگونه مى توان مدعى شد که اسلام بر اساس سیره عملى پیامبر داراى الگوى حکومتى ویژه اى است که اگر شالوده نظام هاى سیاسى، بر اساس آن ترسیم شوند اسلامى شده و «حکومت دینى» نامیده خواهند شد؟

بنابراین، آنچه مى توان به عنوان نتیجه تلاش هاى حضرت براى انسجام بخشیدن به امور اجتماعى مردم تصور کرد تنها ایجاد «وحدت و یکپارچگى جامعه اسلامى» و تأسیس «امّت اسلامى» است و از این روست که قرآن تنها از «امت اسلامى» یاد مى کند و مى فرماید: (وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً) (بقره: 143) همان گونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز امت میانه اى قرار دادیم (در حد اعتدال و میان افراط و تفریط.) و این اشاره اى به «دولت اسلامى» ندارد. (مصباح یزدی، 1378، ج 2، ص 146)

پاسخ هایی در رد این دو شبهه:
 3-3-1- مأموریت پیامبر براى برپایى حکومت: معقول نیست ادعا شود که اسلام حامل کامل ترین برنامه تکاملى انسان هاست و داراى جامع ترین دستورات فردى و اجتماعى، و بسیارى از ابعاد آن بدون ایجاد نظامى منسجم قابل اجرا نمى باشد و با اینکه پیامبر پس از هجرت به مدینه از امکان لازم براى ایجاد حکومتى توانمند براى پیاده کردن احکام اسلام، برخوردار بودند، با این حال، اقدام به این کار نکردند و عملا موجب تعطیلى بخش هاى مهمى از دستورات الهى اسلام شدند.

 آیات قرآن دالّ بر شأن ولایت و زمام دارى پیامبر: آیات متعددى حاکى از شأن «قضاوت و داورى»، «حاکمیت تشریعى» و «صدور احکام ولایى» براى نبى گرامى صلى الله علیه وآله و نیز لزوم اطاعت از دستورات ایشان است: « (أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ) (نساء: 59) اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر را؛ (وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ) (نور: 56) و از پیامبر اطاعت کنید تا مشمول رحمت الهى شوید؛ (إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللّهُ) (نساء: 105) ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا بدانچه خداوند به تو آموخت در میان مردم حکم نمایى و....» آیا با وجود صراحت این آیات بر شأن ولایى پیامبر اعظم (ص) و گستره چنین ولایتى، مى توان مدّعى عدم حاکمیت و سلطه فراگیر آن حضرت بر همه شئون جامعه اسلامى بود و ادعا کرد که ایشان صرفاً مأمور تبلیغ و انذار و تبشیر بوده اند؟ (مصباح یزدی، 1377، ص 232)

اقدام پیش از هجرت پیامبر در طرح ریزى حکومتى توانمند: نخستین شالوده یک نظام ادارىِ متناسب با شرایط آن روز مردم مدینه، که پیش از آشنایى با اسلام، فاقد هرگونه پیکره اجتماعى خاص بودند و هیچ نوع اقتدار سیاسى فراگیر و یا نظام ادارى در میانشان وجود نداشت، با تحقق دومین «بیعت عقبه»، در سال سیزدهم بعثت، (با بیعت 75 نفر)، گذارده شد. در این بیعت، حضرت به حاضران فرمودند: دوازده نقیب از میان خود برگزینید و معرفى کنید تا مسئول و مراقب آنچه در میان قومشان روى مى دهد، باشند. وظیفه «نقبا» مسئولیت مدیریتى، تبلیغ اسلام و زمینه سازى مهاجرت پیامبر و مسلمانان به مدینه بود. (حمیدالله، 1374، ص92)

پیامبر در اقدام بعدى، براى استقرار نظام سیاسى ـ مدیریتى در مدینه، در نخستین سال هجرت، پیمان نامه اى به عنوان «قانون اساسى» دولت ـ شهر مدینه تدوین نمودند که «مهاجران و انصار» و نیز «یهود» نیز آن را امضا کردند و در آن، جایگاه حقوقى و تشکیلات جدید ادارى ـ سیاسى مسلمانان و روابط آنان با یکدیگر و اصول سیاست ایشان را با یهود ترسیم کردند. در این پیمان نامه، هر یک از عناصرِ «مجتمع انسانى، حاکمیت، سرزمینِ جغرافیایى و امنیت»، که از شاخصه هاى مهم در پى ریزى «جامعه سیاسى» و «تأسیس دولت» است، به نحو مشخص و معیّن، به شرح ذیل، مورد توجه قرار گرفت. (ثقفی، 1376، ص 77)

ضرورت هماهنگى ساختار حکومت پیامبر با ویژگى هاى فرهنگى و اجتماعى مدینه: سازمان حکومتى، که توسط پیامبر در مدینه بنا نهاده شدـ مدینه اى که جمعیت آن به صد هزار نفر نمى رسید و اغلب داراى زندگى ساده و مردم آن اهل روستاهاى اطراف بودند و آداب و رسومِ نظام قبیله اى بر آنان حاکم بوده و تجربه هیچ حکومت و دولت سیاسى را نداشتند ـ (جعفریان،1373، صص100-73) به طور طبیعى، از ساختارى متناسب با مقتضیات و بافت اجتماعى آن دوران و شکلى ساده و عارى از نهادها و سازمان هاى دولتىِ پیچیده برخوردار بود؛ زیرا اگر هم پیامبر ساختارى متناسب با جمعیت گسترده و پیشرفته، براى مدیریتِ سرزمینى وسیع ارائه مى دادند، براى مردم آن زمان جنبه رؤیایى و تخیّلى مى یافت و چون هیچ زمینه عملى براى تحقق این شکل از اداره حکومت در بین نبود، کارى لغو به شمار مى آمد.

بنابراین، ساختار حکومتِ نبىّ گرامى (ص)، متناسب با شرایطِ زمانى و مکانى و ویژگى هاى فرهنگى و اجتماعى آن زمان بود و هرگز نباید انتظار داشت که حکومت پیامبر از نظر ساختار و سازمان مدیریتى به گونه اى باشد که به عنوان الگوى مورد قبول براى زمان ها و مکان هاى دیگر و نیز در فرهنگ ها و مقتضیات متفاوت قابل اجرا باشد. از این رو، هیچ کس مدّعى نیست که اسلام شکل و ساختار مشخصى براى حکومت، براى همه اعصار تجویز کرده، و اصلا تصوّر این که اسلام از پیش، براى هر زمان و منطقه اى شکل خاصى از حکومت متناسب با آن زمان، تعیین نموده و دائرة المعارفى از اشکال حکومت ها را ارائه داده، تصورى نادرست است.

 اهمیت محتوا و اندیشه حکومت پیامبر: تلاش براى ترسیم شکل خاصى از حکومت رسول اکرم صلى الله علیه وآله اگرچه با استفاده از قراین تاریخى میسّر است. (حسنی،1376، ص52)  اما به نظر مى رسد که در ارزیابى و اعلام ارجحیّت آن غیر مفید است؛ زیرا آنچه در سنجش نظام هاى سیاسى راهگشا و نقش آفرین است، نه شکل و ساختار ظاهرى آنها، بلکه درون مایه و محتواى اندیشه و مکتبى است که پشتوانه تصمیمات، برنامه ریزى ها و دخیل در تنظیم روابط حقوقى افراد و ترسیم گر اهداف حکومت است و اهمیت این مسئله بسیار بیش از شکل و قالب حکومت است. مهم آن است که رهبران سیاسى بر اساس کدام اصول و اهداف و ارزش ها حکم مى رانند و شئون جامعه را بر اساس کدام مبانى و مقاصد و محتوا، سامان مى دهند. (واعظی، 1378، ص 147)

پس ادعاى «اسلامى بودن حکومت»، به معناى تطبیقِ تمام اجزا و ساختار و شیوه هاى مدیریتى آن با حکومت پیامبر نیست؛ چرا که این امر از احکام متغیّر و ثانویه در اسلام است و بر حسب شرایط زمانى و مکانى تغییر مى یابد و از دیدگاه اسلام، تشخیص و معرفى آنها بر عهده ولىّ امر مسلمانان است که در زمان حضور، معصوم علیه السلام، ولىّ امر است و در دوران غیبت، جانشینان عام ایشان «ولىّ امر مسلمانان» محسوب مى گردند که با تکیه بر مبانى و ارزش هاى کلى اسلام و با توجه به مصالح متغیّر زمان و نیز مشورت با متخصّصان و صاحب نظران، آن احکام و از جمله ساختار حکومت را معرفى مى نمایند و پس از آن مردم موظّفند بدان ها عمل کنند. (مصباح یزدی، 1378، ج2، ص142)

 اقدامات اولیه ی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در تشکیل حکومت، کدامند؟
حکومت پیامبر اعظم (ص) نمونه کامل حکومت دینى با ویژگى ‏هاى خاص خود بود، که در این نوشتار بر مهم ترین آنها به عنوان شاخصه‏ هاى آموزنده و سازنده اشاره مى‏شود:
دستور پیامبر اعظم (ص) به تجمع مسلمین در مدینه: دستور پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله به هجرت تمامی مسلمانان از همه مناطق عربستان به مدینه، با هدف گردآوری یک تجمع واحد و تأسیس حکومت دینی بود. مسلما تشکیل حکومت دینی در زمانی که تعداد مسلمین هنوز قابل توجه نبوده است ، کاری بس بزرگ و تا حدودی متکی بر کمیت افراد جامعه اسلامی بوده است. این دستور پیامبر اعظم (ص)، نشان دهنده درایت فوق العاده ایشان در زمینه تشکیل حکومت دینی و استفاده از تمامی استراتژی های ممکن در این راه است. (نبوی، 1376، ص143)

گزینش کارگزاران حکومت اسلامی در عقبه: برگزیدن نمایندگان و کارگزاران سیاسی حکومت دینی در ماجرای بیعت عقبه که در متون تاریخی از آنان به نقیب تعبیر شده است، یکی از بارزترین اقدامات ایشان در تشکیل حکومت دینی است. ممکن است شالوده و زیربنای حکومت دینی با انتخاب نقبای دوازده گانه از میان بیش از 70 نفر از اوس و خزرج که به تقاضای پیامبر بود، گذاشته شده باشد. در دومین بیعت عقبه، سه نفر از اوس و نه نفر از خزرج با پیامبر اعظم(ص) بیعت کردند و وظیفه آنها نشر و تبلیغ اسلام در یثرب و زمینه سازی برای مهاجرت پیامبر اعظم(ص) و مسلمانان جهت تشکیل حکومت دینی بود.

یکی از مهم ترین مسائل در هر حکومتی اعم از دینی یا غیردینی، نحوه و نوع گزینش کارگزاران سیاسی است، چرا که اگر موسس حکومت نتواند در انتخاب های خود بهترین گزینه ها را داشته باشد، مسلماً در همان بخش با مشکل جدی مواجه خواهد. پیامبر اعظم (ص) با چنین گزینشی نشان داد که فکر تاسیس حکومت دینی را از مدت ها قبل در سر می پرورانده است. (شمس الدین، 1375، صص 124-121)

نکته دیگر در این زمینه، نحوه برداشت حاضرین از حضور پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله در جمع آنان است. چرا که بعد از شنیدن سخنان آن حضرت گفتند: امید است خدا تو را وسیله ای سازد تا مردم ما را با هم آشتی دهی و متحد سازی. این امر نیز نشانه ای گویا از حضور وحدت بخش آن پیامبر بزرگ در میان مسلمانان و پیشبرد هدف والای آن حضرت یعنی حرکت به سوی تاسیس حکومت دینی است.

 برقراری پیمان برادری بین مسلمین: یکی از مهم ترین اقدامات پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله برای رفع مشکلات و موانع موجود و تکوین حکومت دینی، عقد برادری و اخوت میان مهاجر و انصار بود. این پیمان نامه در واقع قانون مختصری بود که وظایف اولیه مدنی افراد را به عنوان شهروندانی که باید همکاری متقابل داشته باشند، بیان می کرد. پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله با این پیمان، آزادی دینی یهود را تضمین کرد و میان مسلمین و یهود اتحاد برقرار ساخت. بدین ترتیب قدرت وسلطه ای عمومی ایجاد کرد که تا پیش از آن اعراب با آن آشنا نبودند. پیامبر اعظم (ص) با اجرای برنامه پیمان برادری و سازماندهی به این امر مهم، به قصد بنای حکومت دینی، گام پیشرفته تری برداشت. (مطهری، 1369، ص 131)

صدور اسلام به خارج از عربستان: از جمله ابعاد خارجی تاسیس حکومت دینی، دعوت سران کشورهای بزرگ آن دوران به دین مبین اسلام است. دعوت از روسای دولت های یمن، حبشه، مصر، روم و ایران که از اواخر سال ششم هجری به صورت یک دعوت عمومی و جهانی آغاز گردید، در راستای تاسیس و تثبیت حکومت دینی بود. (نبوی، 1376، ص 118)

اداره رسایل و ترجمه از چند نفر صحابه مانند زید بن ثابت، عبدالله ابن ارقم و علی ابن ابیطالب علیه السلام تشکیل شده بود. مجموعه اسناد سیاسی و اداری که صدور آنها از پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله روایت شده، بالغ بر 246 فقره شامل نامه، عهدنامه، صلح نامه، امان نامه و دعوت نامه می شود. این فعالیت عظیم بین المللی نشانه ای جز استفاده پیامبر اعظم (ص) از استراتژی دعوت جهانی برای نشر اسلام و تقویت حکومت دینی نیست.

استراتژی دفاعی و جهادی: سیاست های دفاعی و جهادی پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله برای تاسیس و حفظ و دفاع از حکومت دینی، از جمله اموری است که راه را برای تحقق زمینه های حکومت دینی در بستر درونی عربستان و نیز مسلمانان مناطق دوردست فراهم می کرد. موضع گیری های تهاجمی پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله در درگیری با کاروان های اقتصادی کفار قریش، که یکی از آنها منتهی به جنگ بدر گردید. علاوه بر این که با هدف ضربه اقتصادی به مشرکان و بازپس گیری اموال مهاجران پی ریزی می شد، در نوع خود، حرکتی سیاسی برای نگهداری، تداوم و توسعه حکومت دینی نیز بود. (لاریجانی، 1373، ص 145)

تشکیل هویت مشترک فکری: یکی از ارزشمندترین اقدامات انتخابی پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله در مسیر تحقق حکومت دینی و ترسیم دورنمای امت اسلامی، تلاش برای ایجاد هویت واحد فرهنگی با مرزبندی اعتقادی است. مبارزه فکری با شرک و بت پرستی و تکیه بر توحید و وحدانیت باید با یک حرکت کارآمد به مرحله فراهم آوری یک اجتماع فرهنگی-دینی برسد که نقطه آغازین آن، پیدایش هویت واحد فکری واعتقادی است، آن گونه که افراد را دریک نظام فکری، به یکدیگر پیوند زند. این امر با دعوت علنی پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله در همان دوران ده ساله مکه آغاز می شود.(معادیخواه، 1372، ص 86)

کوشش برای ظهور چنین هویت مشترک فکری در مکه، زمینه ساز تشکیل حکومت در مدینه می گردد، چرا که بیشترین هدف پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله در مکه، نیروسازی و تربیت اعتقادی افراد برای به وجود آوردن یک حکومت دینی و واگذاری مسئولیت های بعدی بود، که از این دوران، به دوره فردسازی تعبیر می شود.

عدم برخورد مسلحانه قبل از هجرت: یکی از مهم ترین اقدامات پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله در تاسیس حکومت دینی که در زمان قبل از هجرت دنبال می شد، عدم بهره گیری از هرگونه اهرم نظامی و رزمی بود. سیاست پیامبر اعظم (ص) در این مرحله، به صورت مطلق، عدم استفاده از قدرت و ساز و کار نظامی در برابر مشرکان و بت پرستان بود و اصحاب و یاران آن حضرت حتی حق دفاع در برابر آزار و شکنجه ها را نیز نداشتند. (مطهری، 1369، ص 109)

انتخاب چنین استراتژی، امکان ایجاد نوعی وفاق فکری و فرهنگی و نیاز به هویت مشترک اعتقادی را فراهم کرد که با برخوردهای عملی بین پیامبر اعظم (ص) و مشرکان، محیط و شرایط را برای جنگ و درگیری آماده می ساخت و در نتیجه چنین فضائی نمی توانست زمینه ساز تأسیس یک حکومت دینی مقتدر باشد. این گونه درگیری ها هم نیروهای تازه مسلمان را از نظر کمی نابود می ساخت و هم با برهم زدن ثبات سیاسی موجودِ محیط، قضاوت اجتماعی را نیز دستخوش شک و تردید می کرد و امکان پیوستن افراد جدید به هسته اولیه را کاهش می داد. این اقدام تا آنجا اهمیت پیدا کرد که برخی متفکران، آن را در ردیف عوامل موفقیت و پیشرفت سریع نهضت اسلام، پس از ایمان قاطع، لیاقت و کاردانی پیامبر اعظم (ص) ذکر می کنند.

 استفاده پیامبر اعظم (ص) از استراتژی های قرآنی: تاثیر غیر بشری پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله با استفاده از وحی الهی نیز در بررسی استراتژی های تشکیل حکومت دینی، نکته ای قابل توجه است. نقش قرآن مجید و نحوه به کارگیری آن توسط پیامبر اعظم (ص) در ترسیم دورنمای مطلوب حکومت دینی کارآئی بسزائی دارد. تکیه پیامبر اعظم (ص) بر قرآن و بهره گیری به جا و به موقع از آن، به عنوان یکی از استراتژی های سیاسی مخصوص آن حضرت برای ترسیم دورنمای مطلوب بوده است. تأکیداتی که قرآن در موضوع حکومت دینی و به خصوص، اعتلای کلمه حق و دیانت اسلام دارد. بهترین درون مایه ها را در اختیار می گذارد. آنچه اقدامات پیامبر اعظم (ص) را در این مورد سرعت و شدت بیشتری بخشید، تاثیر جنبه اعجاز قرآن بود و در تحلیل حکومت دینی، توجه به ابعاد فوق طبیعی قرآن ضروری است.

تاسیس مسجد: یگانه مقر عمومی حکومت اسلامی مسجد بود. در هیچ مأخذ تاریخی نیامده است که پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله در سال های اقامت در مدینه، امور حکومتی و اداری را در جائی جز مسجد انجام داده است. بنابراین از بزرگترین استراتژی های ایشان در تشکیل حکومت دینی، ساخت جایگاه و مرکز عمومی به نام مسجد بود که امروز به مسجدالنبی معروف است و همه مسلمین را از قبایل و نژادهای مختلف، با آرا و افکار متفاوت و اختلافات و خصومت های دیرینه ای که با هم داشتند، در زیر یک سقف گرد آورد و وحدت، رحمت، محبت و پیوند ناگسستنی در میانشان ایجاد کرد.

مسجدالنبی نقش های زیادی اعم از عبادت پروردگار، پایگاه اسلام، مدرسه و دانشگاه، مرکز مدیریت جامعه، ستاد تبلیغات و عملیات، ستاد فرماندهی جنگ و صلح را ایفا می نمود. به طور کلی مرکز همه فعالیت های عبادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و مرکز اداره امور جامعه بود و نقش همه دستگاه ها و وزارتخانه های کشور را بدون کوچکترین هزینه ای ایفا می کرد. پیامبر اعظم (ص) در این مسجد نمایندگان را به حضور می پذیرفت و سفیران را از سوی خود به ماموریت های مختلف روانه می ساخت. مسلما استراتژی آن حضرت، در ساخت این مسجد علاوه ایجاد وحدت و همدلی، پایه گذاری حکومت دینی و ایجاد محلی برای اداره امور این حکومت بوده است. (نبوی، 1376، ص119)

مهم ترین مولفه های سیره ی حکومتی پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله چیست؟
سیره پیامبر (ص) در حکومت که به معنای طریقه و روش و سنت ایشان در ابعاد مختلف حکومت اعم از تربیت، جامعه، اقتصاد، دفاع و ... می باشد، بسیار گسترده است؛ که برخی از مهم ترین آنها عبارتند از:
مدارا با مخالفان: عصر نبوى، عصر تأسیس نظام اسلامى و تکوین اعتقادات اسلامى در میان مردم بود. به همین دلیل رفتارهاى پیامبر صلى الله علیه وآله بیش‏تر با مدارا همراه بود تا مردم بتوانند اصل دین را در جامعه بپذیرند.

به همین جهت، مخالفت ‏ها، استهزا ها و تمسخرها با گذشت نبى مکرم (ص) همراه بود. بیش‏ترین تحمل و مداراى آن حضرت با منافقان مدینه بود؛ زیرا برخورد شدید با آن‏ها خطرى جدّى علیه حکومت اسلامى به شمار مى‏آمد. عبدالله بن ابى رئیس منافقان مدینه بود که به رغم اقدامات و خیانت هایش در مراحل گوناگون، پیامبر صلى الله علیه وآله علیه او اقدامى نکرد. او در مدینه از جایگاهى برخوردار بود و پیامبر صلى الله علیه وآله با او مدارا مى‏کرد. پس از غزوه «بنى مصطلق» او گفت: اگر به مدینه برگردیم، پیامبر را از آن جا بیرون مى‏کنیم! این خبر به آن حضرت رسید و اصحاب خواستار بر خورد شدید با او شدند تا جایى که مسأله قتل او شایع گردید؛ بنابراین پسرش از پیامبر (ص) خواست: اگر چنین است، خود عامل این حکم باشد تا مبادا من بخواهم قاتل پدرم را بکشم و دستم به خون مسلمانى آغشته گردد، امّا رسول خدا صلى الله علیه وآله در پاسخ او فرمود: چنین حکمى مطرح نیست. (جعفریان، 1373، صص145-144)
مهر و عطوفت: راز پیروزى رسول خدا صلى الله علیه وآله در مدیریت حکومتى، مهرورزى و عشق به مردم بود. اگر این شیوه کارآمد در مدیریت رسول خدا نبود، هرگز توفیق رفع مشکلات و موانع طاقت فرسا را پیدا نمى‏کرد. به همین جهت خداوند فرمود: «فبما رحمةٍ من اللّه لنت لهم و لو کنت فظّاً غلیظ القلب لا نفضّوا من حولک... ؛(آل عمران:159) (به موجب رحمتى که خداوند به تو عنایت کرده بود، براى آنان نرم شدى که اگر تندخو و سخت دل بودى، همه از اطراف تو پراکنده مى‏شدند...) (ثقفی، 1376، ص 89)

در سال هشتم هجرى که پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله با اقتدار و پیروزى کامل به شهر مکه وارد شد و آن را از دست کفّار و مشرکان خارج نمود، طرفداران جبهه باطل به ویژه کسانى که در مدت بیست سال گذشته، بدترین ستم‏ ها و جسارت‏ ها و دشمنى ‏ها را در حق آن حضرت و یارانش کرده بودند، در هاله‏اى از رعب و وحشت گرفتار شدند و بعد از فتح مکه منتظر انتقام و عکس العمل متقابل پیامبر صلى الله علیه وآله بودند. این نگرانى و اضطراب هنگامى به اوج خود رسید که اهل مکه از سعدبن عباده (پرچم دار پیامبر) شنیدند که فریاد مى‏زد: امروز روز جنگ و خونریزى و اسارت است. هنگامى که این شعار به گوش رسول خدا صلى الله علیه وآله رسید، آن حضرت ناراحت شد و دستور داد؛ پرچم اسلام را از او گرفته و به دست حضرت على علیه السلام بسپارند، سپس با سخنان آرام بخش و ملاطفت‏آمیز خود، دشمنان دیرینه خویش را آرامش داد. آن حضرت فرمود: شما در مورد من چگونه مى‏اندیشید؟ مشرکان گفتند: ما جز نیکى و محبّت از تو انتظارى نداریم! ما تو را برادرى بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار خود مى‏دانیم. رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: من آنچه را برادرم یوسف علیه السلام در مورد برادران ستمگر خود انجام داد، همان مى‏کنم و همانند او مى‏گویم: «... لا تثریب علیکم الیوم...؛(یوسف:92) امروز ملامت و سرزنشى بر شما نیست...» هنگامى که آن رهبر مهربان، مردم هراسناک و نگران را آرام نمود، اضافه کرد که امروز روز نبرد و انتقام نیست، بلکه روز رحمت و محبت است و من از تمام جنایات و گناهان شما گذشتم. آن گاه جمله معروفش را فرمود: «اذهبوا فانتم الطّلقاءُ ؛ به دنبال زندگیتان بروید که همه شما آزاد هستید». تمامى آنان گویا دوباره متولد شدند؛ بنابراین نفس راحتى کشیدند و به غیر از افراد معدودى، همگى محبت و عشق رسول خدا در اعماق وجودشان نفوذ کرد و مسلمان شدند. (جعفریان،1373، صص 145-143)

احترام به نظرات دیگران: در مسایل مربوط به جامعه با این که پیامبر صلى الله علیه وآله هوش سرشارش در تشخیص امور بر همگان برترى داشت، امّا هرگز با تحکّم و استبداد رأى به افکار مردم بى اعتنایى نمى‏کرد. نظر مشورتى دیگران را مورد توجه قرار مى‏داد و دستور قرآن مجید را در عمل اجرا مى‏کرد و از مسلمانان مى‏خواست که این سنت را نصب العین قرار دهند. (حسنی،1376، ص 66)

از مهم ترین موارد مشورت های ایشان در طول حکومت خود در مدینه، مشورت با اصحاب در جنگ «احد» بود. وقتى خبر لشکرکشى قریش در مدینه به پیامبر صلى الله علیه وآله و مسلمانان رسید، آن حضرت با مسلمانان مشورت کرد. عده‏اى که تعدادشان اندک بود و در میان آنها «عبدالله بن ابى» حضور داشت، معتقد بودند در مدینه بمانند و از شهر دفاع کنند، اما عده‏اى از جوانان و کسانى که در بدر نبودند و برخى بزرگ سالان مانند حضرت «حمزه» و «سعد بن عباده» اصرار داشتند که در بیرون مدینه با دشمن روبرو گردند تا مبادا متهم به ترس شوند.

پیامبر صلى الله علیه وآله نظر اکثریت را قبول کرد و زره جنگ پوشید. در این هنگام، صحابه - که احساس کردند با خواست رسول خدا صلى الله علیه وآله مخالفت کرده‏اند - پشیمان شدند و نزد حضرت رفتند و اظهار ندامت کردند، ولى آن حضرت فرمود: اکنون که زره به تن کرده‏ایم، سزاوار نیست آن را بیرون بیاوریم. پس از اتمام جنگ و شکست مسلمانان شبهه‏اى مطرح شد که در این موضوع جاى مشورت نبوده است، لذا آیه «... وشاورهم فى الامر...» (آل عمران، 159) نازل شد تا این شبهه را بر طرف کند؛ زیرا در هر صورت فایده مشورت بالا بردن شخصیت و تکریم آنهاست. (جعفریان،1373، صص 156-155)

خدمت رسانی: یکى از برنامه ‏هاى زندگى رسول خدا صلى الله علیه وآله رسیدگى به کارها و گرفتارى‏ هاى مسلمانان بود. آن حضرت در برآوردن حاجات مردم کوشش بسیار داشت و در این مورد اهل فضل و تقوا را بر دیگران ترجیح مى‏داد و نیازهاى آنان را برآورده مى‏ساخت. (شمس الدین، 1375، ص 93)

روزى با یکى از یاران خود در صحراى مدینه قدم مى‏زد که پیرزنى را بر سر چاهى مشاهده کرد؛ او مى‏خواست از چاه آب بکشد و به خیمه‏اش ببرد، امّا در کار خود ناتوان بود. پیامبر (ص) نزدیک رفت و فرمود: اى مادر آیا مى‏خواهى برایت از چاه آب بکشم؟ آن بانوى سالخورده از پیشنهاد رسول خدا صلى الله علیه وآله خوشحال شد. حضرت بر سر چاه آمد و مشک را پر از آب کرد و تا خیمه آن پیرزن حمل نمود. شخصى که همراه ایشان بود، هر چه اصرار کرد که مشک را از پیامبر صلى الله علیه وآله بگیرد، آن حضرت قبول نکرد و فرمود: من به تحمّل مشقت و زحمات امت خود سزاوارترم! بعد از این که پیامبر صلى الله علیه وآله خداحافظى کرد و به راه افتاد، پیرزن به فرزندانش گفت، مشک را از بیرون خیمه به داخل بیاورید. آنها با تعجب پرسیدند: اى مادر! این مشک سنگین را چگونه به خیمه آوردى؟ او پاسخ داد: جوانمردى زیبا روى و خوش سخن با کمال مهربانى آن را به این جا آورد. آن­ها وقتى پیامبر را شناختند، به دنبالش دویدند و به دست و پاى آن حضرت افتادند و عذرخواهى نمودند. پیامبر (ص) آنان را دعا کرد و با لطف و مهربانى خویش نوازش داد. (جعفریان،1373، صص 129-127)

 روش زندگى پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله گره‏گشایى و نیکى و احسان بود، سیره حکومتى آن حضرت نشان مى‏دهد که ایشان پیروان خود را به کارگشایى و برآوردن حاجات برادر مؤمن تشویق و ترغیب مى‏کرد.
تفقد و احوال پرسی: بزرگوارى و عنایت نبى اکرم صلى الله علیه وآله به افراد را نباید فقط به خدمت رسانى جهت پیش برد امور جامعه دانست، بلکه تمام اقشار جامعه به نوعى از لطف و بزرگوارى آن حضرت برخوردار بودند و در این میان تکریم آن رهبر بزرگوار نسبت به اصحاب از همه چشم گیرتر است. سیره کریمانه ایشان با اصحاب باعث ایجاد ارتباط عاشقانه و وحدت فکرى و اجتماعى مى‏شد که همه، خود را وابسته به این کانون عشق و ایثار و کرامت مى‏دیدند. و هیچ‏گاه پیامبررااز خود جدا نمى‏دانستند.(مصباح یزدی،1377،ص 166)
«انس بن مالک» نقل مى‏کند: هرگاه پیامبر(ص) یکى از اصحاب را سه روز نمى‏دید، در باره او سؤال مى‏کرد؛ اگر آن فرد در شهر نبود برایش دعا مى‏کرد؛ اگر حضور داشت به دیدن او مى‏رفت و اگر مریض بود از او عیادت مى‏نمود. (جعفریان،1373، ص 99)
 شایستگی معنوی: معیار مورد نظر پیامبر صلى الله علیه وآله در انتخاب مدیران و مسؤولان، تقوا، سابقه خوب و پاى بندى به ارزش‏هاى دینى و سایر ملاک‏ هاى شایسته بود. آن چه براى آن بزرگوار در انتخاب مدیران اهمیت نداشت، ملاک خویشاوندى و قوم گرایى بود؛ چنان که اصحاب خاص آن حضرت یعنى؛ سلمان فارسى، بلال حبشى، ابوذر غفارى و عمّار عربى هر یک از یک منطقه و نژاد بودند. (واعظی، 1378، ص 77)
وقتى آیه زکات (توبه،160) نازل شد چون سهمى براى کسانى که زکات جمع آورى مى‏کردند، داده شد، عده‏اى از بنى هاشم نزد پیامبر صلى الله علیه وآله آمدند و از ایشان تقاضا کردند که به سبب خویشاوندى جمع آورى زکات را به آنان واگذار نماید. رسول خدا (ص) به آنان فرمود: صدقه و زکات بر من و بنى هاشم حرام است، یعنى نه تنها به سراغ زکات نیایید، بلکه انتظار آن را هم نداشته باشید که از کارمندان جمع آورى آن شوید. سپس فرمود: آیا گمان مى‏کنید من دیگران را بر شما ترجیح مى‏دهم؟ خیر بلکه من خوبى و صلاح شما را مى‏خواهم. (جعفریان،1373، ص113)

وفاق اجتماعی: با آغاز دولت رسول خدا صلى الله علیه وآله در مدینه، وفاق اجتماعى به عنوان یک ساز و کار مهم از سوى ایشان مطرح گردید. با درنگ در حیات سیاسى آن حضرت پس از تشکیل حکومت اسلامى و هم پاى سامان دهى به ساختار دولت، نمونه‏ هاى فراوانى از وفاق اجتماعى را مى‏توان یافت که در جهت یکدلى و سازگارى مسلمانان شکل گرفت؛ همچون ساختن مسجد، پیمان عمومى میان مسلمانان، یهودیان و مشرکان یثرب، هم دلى با قبایل عرب و قرار داد برادرى. وفاق اجتماعى در دولت کریمه پیامبر اعظم (ص) بر چند اصل راهبردى و بدون تغییر استوار بود که عبارت است از:
- ایمان به خداى یکتا و اعتقاد به آموزه‏هاى دینى و قوّت بخشیدن به گرایش توحیدى که پیامبر صلى الله علیه وآله آن را مهم‏ترین رکن وفاق و اتحاد مى‏دانست. (جعفریان، 1373، ص423)

- پیامبراعظم (ص) بهترین و استوارترین راستى را تنها در گروه مؤمنان مى‏دانست و با چنین دیدگاهى وفاق را در محدوده آنان تلقى مى‏نمود. این اصل در سال نهم هجرى و در اوج اقتدار دولت اسلامى و با الهام از آیه: «انّما المؤمنون اخوةٌ...»(حجرات:10) نهادینه گردید؛ آیه‏اى که تمامى مؤمنان را بایکدیگر برادر مى‏داند.
- سازگارى با غیر مسلمانان به عنوان یک تاکتیک و در جهت پیش برد منافع اسلام وجود داشته است و چنین وفاقى عارى از امتیاز دهى یک سویه بوده و برترى اسلام و مسلمانان در آن لحاظ شده است. (مصباح یزدی، 1377، صص 144-143)

عدالت خواهی: مطالعه تاریخ زندگى پیامبر صلى الله علیه وآله بیان‏گر این است که آن حضرت در روزگارى که در مدینه قدرت بزرگى پدید آورد، تمام سعى و تلاشش برقرارى عدالت و احیاى ارزش ‏هاى الهى و انسانى بود. ایشان در یک منشور جهانى، عدالت خواهى و تساوى حقوق انسان‏ها را در جوامع اعلام کرده‏ و ملاک احترام به حقوق بشر را معین نمود.
آن منادى راستین عدالت و آزادى هنگامى که مشاهده کرد یکى از اصحاب عرب وى «سلمان فارسى» را به خاطر غیر عرب بودن تحقیر مى‏کند، در کلمات حکیمانه و معروفى مى‏فرمود: « همه مردم از زمان حضرت آدم علیه السلام تا به امروز همانند دانه‏هاى شانه مساوى و برابر هستند. عرب بر عجم و سرخ برترى ندارد؛ مگر با تقوى».

آن حضرت در اجراى قانون عادلانه الهى اهتمام خاصّى داشت و اگر کسى از ایشان تقاضاى غیر قانونى مى‏کرد، شدیداً ناراحت مى‏شد. بعد از جنگ احزاب در مورد تقسیم غنایم بعضى از همسران پیامبر صلى الله علیه وآله تقاضاى غیر معمول کردند، لذا آن‏ بزرگوار ناراحت شد و حدود یک ماه از آنان فاصله گرفت. خداوند متعال نیز به این مناسبت آیاتى را بر آن حضرت نازل کرد و فرمود: «یا ایهّا النبى قل لازواجک ان کنتن تردن الحیوة الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحا جمیلا؛(احزاب:24) اى پیامبر به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را مى‏خواهید، بیایید با هدیه‏اى شمارا بهره‏مند سازم و شما را به طرز نیکویى رها سازم». و به این ترتیب پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله حتى به نزیک ‏ترین افراد خانواده‏اش اجازه نداد از قانون الهى تخطّى کرده و عدالت اجتماعى را در حکومت اسلامى آن حضرت خدشه دار سازند.(شمس الدین، 1375، صص 123-122)
نتیجه گیری:
از آنچه بحث شد می توان پی برد که پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله با به کاربردن استراتژی ها و تدابیر بزرگ و اساسی، اهداف زیادی را در تاسیس و تحکیم حکومت دینی و توسعه اسلام و اصلاح امور جامعه تامین کرد که مهم ترین آنها ایجاد انسجام و وحدت ملی، پیوند و وفاق اجتماعی و تامین محیط امن، آرام و سالم و کم دردسر و فضای رحمت و محبت در جامعه مدنی جدید مدینه طیبه بود به طوری که می توان آن را یکی از معجزات رسول خدا شمرد که از طریق تدبیر و بسترهای طبیعی فراهم ساخت. (واعظی، 1378، ص155)
حکومت دینی مبتنی بر مشروعیت سلطه حاکم از ناحیه حق تعالی است و پیامبر اعظم (ص) به عنوان قائد و حاکم از روز آغازین به قصد بنای اجتماع سیاسی و حکومت، چهارچوب کلی مسئولیت خود را به عنوان رهبر و حاکم امت و دولت و براساس نبوت و رسالتی که داشت پی ریزی کرد. نتیجه این شد که آن حضرت پس از هجرت به مدینه، بلافاصله تشکیل دولت داده و خود شخصاً به رتق و فتق امور پرداختند. (حسنی،1376، ص 90)
تشکیل سازمان های متعدد از سوی پیامبر اعظم (ص)، نشان دهنده این است که اسلام حکومت و سازماندهی دارد و این سازماندهی به حکم تاسی به پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله قابل اقتباس است. مهم ترین دستاورد حکومت دینی پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله، ارائه این اصل می باشد که تشکیل حکومت دینی و حفظ آن در صورت وجود شرایط و رفع موانع، از اهم واجبات الهی، بلکه مقدم ترین وظیفه دینی است و این خود خط بطلانی بر اندیشه جدائی دین از سیاست در طول تاریخ است (مصباح یزدی، 1377، ص 178) و ما امروز مفتخریم که پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی بر مبنای ولایت مطلقه فقیه، طرح فرضی حکومت در اسلام را از مرحله اندیشه به عرصه عمل درآورده است.

 
 
مراجع
 1- قرآن مجید، ترجمه فولاد وند
2- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی
3- ابن منظور، جمال‌الدین محمد بن مکرم (1408)، لسان العرب، بیروت، دار احیاءالتراث.
4- ثقفى، سید محمّد (1376)، ساختار اجتماعى و سیاسى نخستین حکومت اسلامى در مدینه، قم، هجرت.
5- جعفریان، رسول (1373)، تاریخ سیاسى اسلام، سیره رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)، تهران، سازمان چاپ و انتشارات.
6- جوادی آملی، عبدالله (1381)، نسبت دین و دنیا، قم : انتشارات اسراء.
7- حسنى، عبدالمحمّد (1376)، حکومت اسلامى، قم، مرکز مطالعات نمایندگى ولى فقیه در جهاد سازندگى.
8- حمیداللّه، محمّد (1374)، نامه ها و پیمان هاى سیاسى حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) و اسناد صدر اسلام، ترجمه محمّد حسینى، تهران، سروش.
9- خمینی، سید روح الله (1378)، صحیفه نور، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
10- خمینی، سید روح الله (1377)، ولایت فقیه، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
11- دهخدا، علی اکبر(1363)، لغت نامه، تهران: انتشارات بنیاد لغت نامه.
12- راغب اصفهانى، حسین‌بن محمد (1413)، المفردات فى غریب القرآن، بیروت، دارالمعرفه.
13- ستوده، هدایت الله(1374)، تاریخ اندیشه های اجتماعی در اسلام، تهران، آوای نور.
14- شمس الدین، محمدمهدی (1375)، نظام حکومت و مدیریت در اسلام، ترجمه دکتر سید مرتضی آیه الله زاده شیرازی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
15- فرامرز قراملکی، احد(1375)، مبانی کلامی جهت گیری انبیا، کتاب نقد، شماره 2و3، سال اول.
16- لاریجانی، محمدجواد(1373)، نقد دینداری و مدرنیسم(مجموعه مقالات)، تهران، موسسه اطلاعات.
17- مطهری، مرتضی(1369)، سیری در سیره نبوی، تهران، انتشارات صدرا.
18- معادیخواه، عبدالمجید (1372)، فرهنگ آفتاب، تهران، نشر ذره.
19 - مصباح یزدی، محمّدتقى (1378)، نظریه سیاسى اسلام، ج2، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى.
20- مصباح یزدی، محمّدتقى (1377)، حقوق و سیاست در قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى.
21- نبوی، محمدحسن(1376)، مدیریت اسلامی، تهران، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
22- واعظى، احمد (1378)، حکومت دینى: تأمّلى در اندیشه سیاسى اسلام، قم، اسراء.


کد مطلب: 826924

آدرس مطلب :
https://www.islamtimes.org/fa/article/826924/بررسی-سیره-حکومتی-پیامبر-اعظم-ص

اسلام تايمز
  https://www.islamtimes.org