دریافت لینک صفحه با کد QR
علائم بیماری و سلامت روشنفکری
خبرگزاری فارس , 17 آذر 1398 10:12
اسلام تایمز: رهبر معظم انقلاب وجود روشنفکر متعهد و ملتزم به مذهب را نیاز اساسی جامعه میدانند و معتقدند باید جریان روشنفکری اسلامی روز به روز پرشمارتر و قویتر بشود.
مقاله ی حاضر مجملی است از مجموعه بیانات رهبر فرزانه ی انقلاب در خصوص روشنفکری. ایشان بیانات مفصلی در خصوص ابعاد گوناگون این موضوع مطرح نموده اند که در مجال محدود این نوشتار، بخشی از بیانات ایشان در خصوص روند و ماهیت روشنفکری، شاخصه های روشنفکری بیمار در ایران و عوامل شکل دهنده ی به آن، ویژگی های روشنفکراصیل اسلامی و در نهایت مسئولیت های روشنفکران مسلمان آمده است.
مقدمه
جریان روشنفکری مقوله ای است محوری در جریانات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران معاصر. این جریان از ابتدای شکل گیری با چالش ها و مسائل اساسی روبرو بوده و در عین حال چالش ها و معضلات گوناگونی را نیز منشأ بوده است. رویکردهای متنوع و غالبا متعارضی در خصوص مفهوم و جریان روشنفکری در ایران وجود دارد. برخی رویکردی کاملا مثبت به آن داشته و در آن چیزی جز «روشنی»، «خرد» و «پیشرفت» نمی بینند اما برخی دیگر درست عکس این نظر را داشته و روشنفکری را پدیده ای شوم و تاریک و منشأ معضلاتی گوناگون می دانند. برخی دیگر نیز رویکردی چندوجهی داشته و به همه ی ابعاد، مناشی و مآثر آن نظری واحد ندارند.
رهبر انقلاب اسلامی به این مفهوم توجه خاصی داشته اند. ایشان به تعبیر خودشان کسی است که همه جوانی اش را در فضاى روشنفکری زمان خود گذرانده و با خیلى از چهرههاى معروف روشنفکری ایران، یا از نزدیک آشنا بوده، یا با آثارشان آشنا بوده و درست آنها را مىشناسند1.
مبتنی بر همین آشنایی و تماس تنگاتنگ است که در خصوص این جریان و ماهیت و منشاء شکل گیری آن به مناسبت های مختلف نظراتی ارائه نموده اند. در این مقال تلاش می شود از مجموع مباحث تفصیلی ایشان، چکیده ای رسا و مفید عرضه گردد.
مفهوم روشنفکری
واژه ی «روشـــنـــفکر» واژه ای وارداتی است که ریشه در زبان و فرهنگ اروپایی دارد. این واژه در زبان فرانسه برگرفته از واژه ی «انتلکت»به معنای قوه ی عقلی است. این واژه قرن ها با توجه به ریشه ی لاتینی اش، به معنای وصفی و به عنوان صفت و به معناهای «عقلی»، «عقلانی»، «فکری» و «اندیشمندانه» به کار می رفت و در زبان های اروپایی برای بیان مواردی چون «کارفکری»، «تصمیم عقلانی» یا «نظریه ای اندیشمندانه» از آن استفاده می شد2.
واژه ی «روشنفکر» در زبان فارسی، معادل واژه ی Intellectuel در زبان فرانسوی، aufklarer در زبان آلمانی، intelligentsia و enlightenment در زبان انگلیسی و واژه های متنوّر، متنوّرالعقل، مفکّر و مثقّف در زبان عربی است.3 در لغتنامه ی دهخدا آمده که روشن فکر، صفت مرکب است و معنای (لغوی) آن عبارت است از: «کسی که دارای اندیشه ی روشن است».
4
رهبر انقلاب روشنفکری را مقوله ای می داند که اساساً ضدّ ارتجاع است. از نظر ایشان روشنفکری مقولهاى است که رو به جلو دارد و به آینده نگاه مىکند؛ یعنى همان مفهومى که در فارسى آن را از «انتلکتوئل» فرانسوى ترجمه کردهاند. ایشان با استناد به بیان کسانى که اهل فنّ و زبانند، معتقدند این ترجمه، ترجمه ی درست و دقیقى نیست. از نظر ایشان این هویّت پیشرو و آیندهنگر، رو به مستقبل دارد و نمىتواند با رجعت و عقب گرد خو کند5.
در بیان خصوصیات روشنفکر، روشنفکری را واقعیتی می داند که در آن، فکر علمى، نگاه به آینده، فرزانگى، هوشمندى، احساس درد در مسائل اجتماعى و به خصوص آنچه که مربوط به فرهنگ است، مستتر است6. در مجموع از نظر ایشان، روشنفکرى، عبارت است از حرکت، شغل، کار و وضعى که با فعّالیت فکر سروکار دارد و روشنفکر، کسى است که بیشتر با مغز خودش کار مىکند، تا با بازویش؛ با اعصاب خودش کار مىکند، تا با عضلاتش7.
تاریخچه و مبنای بیمار روشنفکری در ایران
از نظر رهبر انقلاب، بدون بررسی مناشی و روند شکل گیری جریان روشنفکری و نخستین فعالان و مروجان آن به درک درستی از این جریان پیچیده و اثر گذار نخواهیم رسید. رهبر انقلاب معتقدند جریان روشنفکری متأثر از تحولات و پیشرفت های غربی بوده و به شکل مقلدانه و نامتناسبی در ایران بازسازی شده است که در مجموع، جاذب بسیاری از ویژگی های منفی نسخه ی اصلی و خالی از ویژگی های مثبت آن می باشد.
روشنفکری در ایران بیمار و معیوب متولّد شد8. چون کسانى که روشنفکران اوّلِ تاریخ ما هستند، آدمهایى ناسالمند؛ کسانی مثل میرزا ملکمخان ارمنى، میرزا فتحعلى آخوندزاده، حاج سیّاح محلّاتى که اوّلین نشانهها و پیام هاى روشنفکری قرن نوزدهمى اروپا را وارد ایران کردند، به شدّت نامطمئن بودند9.
ایشان، میرزا ملکمخان را که داعیه ی روشنفکری داشت و مىخواست علیه دستگاه استبداد ناصرالدّینشاهى روشنگرى کند دلّال معامله بسیار استعمارى و زیانبار «رویتر» و نیز دلال در قضیه «رژى» می داند10. از نظر ایشان میرزا فتحعلى آخوندزاده هم شبیه میرزا ملکمخان است.
ایشان قبل از انقلاب اکتبر به قفقاز رفت و در روسیه سر سفره ی تزارها نشست و با کمک تزارها و زیر سایه ی نها، شروع به مبارزه با استبدادکرد که از نظر رهبری این مبارزه، مبارزه ی نامطمئن و غیرقابل قبولی بود به این دلیل که اولین چیزى که اینها هدف قرار مىدادند، به جاى اینکه بیشتر به استبداد و جهات سیاسى بپردازند، به دین و اعتقادات مردم و سنّت هاى اصیل بومى مىپرداختند11.
از نظر رهبری طبقات بعدى روشنفکری هم، طبقات مطمئنى نبودند؛ اینان بیشتر شاهزادهها، اشراف و اعیانزادهها بودند. به طور کلی در دوره ی قاجار یک روشنفکر وطنىِ میهنىِ بىغرضِ دلسوزِ علاقهمند، در بین مجموعه ی روشنفکران ایران کمتر دیده شد12.
در دوره ی رضاخان نیز، روشنفکران درجه ی یکِ کشور، از اساتید، از نویسندگان و از متفکّرانى که جزو زبدگان روشنفکری بودند، در خدمت رضاخانى قرار گرفتند که از فرهنگ و معرفت بویى نبرده بود. رهبری معتقدند دفاع اینها از رضاخان، هیچ وجهى نداشت چون نه باسواد بود، نه فرهنگى بود، نه ملى بود و همه مىدانستند که او مجری سیاست هاى انگلیسىهاست.
خودِ روشنفکران مىدیدند که انگلیسىها رضاخان را آوردند، برکشیدند، به قدرت رساندند، سلطنت او را تقویت کردند، مقدّماتش را فراهم کردند، موانعش را نابود کردند و جاده را براى او صاف نمودند. در چنین شرایطی، روشنفکران، ایدئولوگهاى حکومت کودتایى رضاخانى شدند! هر کارى که او خواست بکند، اینها ایدئولوژى و زیربناى فکریش را فراهم مىنمودند و برایش مجوّز درست مىکردند!
13
آیت الله خامنه ای، دوره ی بعد از رفتن رضاخان و بعد از شهریور بیست را دوره ای می داند که حکومت عجیب و غریبى در آن زمان تشکیل شده بود و بعضى از صادق ترین روشنفکران گرچه به شوروی وابسته بودند به حزب توده پیوستند. دسته ای از روشنفکران مثل ستون پنجم شوروی ها در ایران عمل مىکردند14.
بعد از 28 مرداد، از لحاظ نشان دادن انگیزههاى یک روشنفکر در مقابل یک دستگاه فاسد، سکوت عجیبى در فضاى روشنفکری هست. خیلى از کسانى که در دهه ى بیست مورد غضب دستگاه قرار گرفته بودند، در دهه ی سى به همکاران مطیع دستگاه تبدیل شدند15.
نقش روشنفکران در تاریخ ایران
به طور کلی رهبری معتقدند دلیل مبنای بیمار روشنفکری در ایران، آن است که جریان مذکور در خدمت هویت و ارزش های ملی و دینی کشور قرار نگرفته و در بسیاری از مواقع نه تنها خدمت مناسبی انجام نداده بلکه با نوکری و سرسپردگی فکری و عملی در خدمت منافع کشورهای استعمارگر و استبداد داخلی بوده است.این روند در دوران قاجار بیشتر ماهیت دلالی و مزدوری داشته و در دوران شکل گیری نهضت انقلاب ایران، صورت دیگری پیدا کرده است:
«در قضیهى 28 مرداد، هیچ مبارزهى حقیقى از جانب روشنفکران صورت نگرفت... شدّت عمل رژیم پهلوى در قضیهى 28 مرداد، با روشنفکرانى که احیاناً به دکتر مصدق یا نهضت ملى علاقهاى هم داشتند، کارى کرد که بهکل کنار رفتند و هیچ مبارزهى حقیقى از طرف مجموعهى روشنفکر صورت نگرفت؛ در حالى که وظیفهى روشنفکری ایجاب مىکرد که به نفع مردم و به نفع آیندهى آنها وارد میدان شوند، شعر بگویند، بنویسند، حرف بزنند و مردم را روشن کنند؛ اما این کارها انجام نگرفت. آل احمد در همین کتاب «خدمت و خیانت روشنفکران» مىگوید: روشنفکران ایرانى ما به نظرم چنین تعبیرى دارد دست خودشان را با خون پانزده خرداد شستند! یعنى لب تر نکردند! همین روشنفکران معروف؛ همین هایى که شعر مىگفتند، قصّه مىنوشتند، مقاله مىنوشتند، تحلیل سیاسى مىکردنــد؛ همیــن هــایى که داعیهى رهبرى مردم را داشتند؛ همین هایى که عقیده داشتند در هر قضیه از قضایاى اجتماعى، وقتى آنها در یک روزنامه یا یک مقاله اظهار نظرى مىکنند، همه باید قبول کنند، اینها سکوت کردند! این قدر اینها از متن مردم دور بودند و این دورى همچنان ادامه پیدا کرد. گاهى نشانههاى خیلى کوچکى از آنها پیدا مىشد؛ اما وقتىکه دستگاه یک تشر مىزد، برمىگشتند مىرفتند! ... بدترین کارى که ممکن بود یک مجموعهى روشنفکری در ایران بکند، کارهایى بود که روشنفکران ما در دورهى پانزدهسالهى نهضت اسلامى انجام دادند؛ بهکل کنار رفتند! نتیجه هم معلوم شد: مردم مطلقاً از آنها بریدند. البته تا حدودى، تعداد خیلى معدودى وسط میدان بودند. از جمله خود مرحوم آل احمد بود. حتّى شاگردان و دوستان و علاقهمندانش وارد این میدان نشدند؛ خیلى دورادور حرکتى کردند. زندان ها از مردم، از روحانیون، از دانشجویان، از طلبهها، از آحاد مردم، از کارگر و از کاسب پُر بود. تمام طول این سال هاى متمادى، بیشترین تعداد زندانیان را، زندانیان مربوط به نهضت امام تشکیل مىدادند؛ چون تلاششان، تلاشى بود که دستگاه را به ستوه مىآورد.این چهرههاى معروفى که همه مىشناسید، زندان رفتند و ساعت هاى متمادى زیر شکنجه فریاد کشیدند؛ اما آن آقایان نه! البته بعضى از اینها که به خاطر چیز مختصرى به زندان مىافتادند، تقریباً به فوریت به توبهنامه مىرسیدند! الآن در میان همین چهرههاى معروفى که مىخواهند عامل ارتجاع روشنفکری در زمان ما شوند ...کسانى بودند که در زندان نامه مىنوشتند و التماس و گریه مىکردند! ما اینها را کاملاً از نزدیک مىشناسیم؛ خودشان هم مىدانند که ما آنها را مىشناسیمشان؛ اما جوانان اینها را نمىشناسند. آن مجموعهى آن روز، تا زمان انقلاب نشان داد که یک قشر غیر قابل اعتماد براى رهبرى فکرى مردم است16.»
در مجموع از دیدگاه رهبر انقلاب، روشنفکران عاملی شدند برای کمک به انحطاط اخلاقی و ترویج بی حجابی .یکى از همین فعالیت هاى فاجعهآمیز، قضایاى هفدهم دى بود که در زمان رضا شاه اتفاق افتاد. طبق نقشهى دشمنان اسلام و ایران، به کمک روشنفکران آن روزِ متصل به دربار پهلوى، تصمیم گرفتند که زن ایرانى را از دائرهى عفاف و حجاب خود بیرون کنند و این نیروى عظیم ایمانى را که به برکت عفاف زن همواره در جوامع مسلمان وجود داشته است، نابود کنند و بر باد بدهند17.
روشنفکران عاملی شدند برای ذلت و عقب ماندگی و اجرای نقشه های استعماری. دولت انگلستان از عواملى در میان روشنفکران برخوردار بود، اینها را دید و نسخهى خودش را به اینها القاء کرد. گرچه در بین همان دلسوزان هم عدّهاى از روشنفکران بودند لیکن یک عدّه روشنفکر هم بودند که مزدور و خودفروخته و از عوامل انگلیس محسوب مىشدند18.
روشنفکران عاملی شدند برای اخذ وجوه منفی فرهنگ غرب. و در زمانی که به اصطلاح موج مدرنیته را وارد این منطقه کردند، در واقع باید گفت فاضلاب هاى مدرنیته را به این منطقه فرستادند! علم و ابتکار و اختراعات جدید و پیشرفت فکرى و دانشگاه هاى پیشرو را که به کشورهاى الجزائر و مصر و عراق و بقیه ی مناطق تحت استعمار نیاوردند. اوّل چیزى که آوردند، ابتذال فرهنگى، کشف حجاب و کالاهاى مصرفى پسمانده بود؛ یا حدّاکثر نظام هاى نسخشده ی درجه ی دو و سه ی آموزش و پرورش خود را آوردند19.
بعد از پیروزى انقلاب، روشنفکرى نوین به وجود آمد. از نظر ایشان با وجود مقاومت هایی که وجود داشت، در دورهى انقلاب، شاعر، نویسنده، منتقد، محقّق، کارگردان، سینمــاگر، نمایشنامهنویس و نقّاش، از دو قشر پدید آمد: یکى از عناصرى که انقلاب اینها را به وجود آورده بود و دوم عناصرى که از دورهى قبل بودند و انقلاب اینها را بهکلّى قلب ماهیّت کرده بود.
براى اوّلین بار بعد از گذشت تقریباً صد سال از آغاز تحرّک روشنفکری در ایران، روشنفکری بومى شد. آن کسانى که در مقولههاى روشنفکری فعّالترند و در مرکز دایرهى روشنفکری قرار دارند یعنى نویسندگان و شعرا تا برسد به قشرهاى گوناگون، مثل هنرمندان و نقّاشان و ... اینها براى اوّلین بار در این کشور مثل یک ایرانى فکر کردند، مثل یک مسلمان حرف زدند، محصول روشنفکری و هنرى و ادبى تولید کردند20.
جنگ هم، میدانى براى بروز استعدادها در این زمینه شد و فضایى را که روشنفکری براى رشد و شکوفایى خودش لازم داشت، در همان جهت درست تشدید کرد. به طور کلی از نظر وی در عالم حرکت روشنفکرى، این یک پیشرفت و یک ترقّى و یک کار منطبق با طبیعت روشنفکری بود؛ چون روشنفکری طبیعتش پیشروى است و درستش همین بود که از آن اشتباه و از آن بیمارى نجات پیدا کند؛ اما در شرایط قبل از انقلاب امکان نداشت؛ شرایط انقلاب این تحول را ممکن و عملى کرد21.
رهبری معتقدند بعد از جنگ تلاشهایى جدّى و ارتجاعی شروع شد براى اینکه روشنفکری ایران را به همان حالت بیمارى قبل از انقلاب برگردانند: «ارتجاعِ روشنفکرى... یعنى برگشتن به دوران بیمارى روشنفکرى؛ برگشتن به دوران بىغمى روشنفکران؛ برگشتن به دوران بىاعتنایى دستگاه روشنفکری و جریان روشنفکری به همهى سنّت هاى اصیل و بومى و تاریخ و فرهنگ این ملت. امروز هرکس این پرچم را بلند کند، مرتجع است؛ و لو اسمش روشنفکر و شاعر و نویسنده و محقّق و منتقد باشد. اگر این پرچم را بلند کرد پرچم بازگشت به روشنفکری دوران قبل از انقلاب، با همان خصوصیات و با جهتگیرى ضدّ مذهبى و ضدّ سنّتى این مرتجع است؛ این اسمش ارتجاع روشنفکری است22.»
شاخصه ها و منشأ بیماری روشنفکران
رهبر انقلاب با وام گیری از اندیشه ی آل احمد سه شاخصه را شاخصه های اصلی روشنفکری بیمار در ایران می دانند. به نظر رهبر انقلاب اولین شاخصه ی روشنفکری بیمار، مخالفت با مذهب و دین است. یعنى روشنفکر از نظر این طیف بیمار، کسی است که لزوماً بایستى با دین مخالف باشد23.
به نظر ایشان روشنفکری جدید، اصلًا اینطورى متولد شد؛ ضد دین و مخالف با دین و عازم بر قلعوقمع دین. دانشگاه هم که طبعاً زایشگاه و پرورشگاه همین روشنفکری جدید اروپایى بود چنین فضایی پیدا کرد24. دومین شاخصه ی روشنفکری بیمار، از نظر رهبری علاقهمندى به سنن غربى و اروپارفتگى و اینطور چیزها است25 . و سومین شاخصه روشنفکری بیمار هم درسخواندگى است26.
از نظر مقام معظم رهبری، در فرهنگ بیمار روشنفکری ایران اگر کسى متدیّن شد، چنانچه علّامهى دهر باشد، اوّل هنرمند باشد، بزرگترین فیلسوف باشد؛ روشنفکر نیست! از نظر ایشان این سه خصوصیتى که برداشت عامیانه و خصوصیات عامیانهى روشنفکری است، در حقیقت سادهشدهى دو خصوصیت دیگرى است که با زبان عالمانه یا زبان روشنفکری مىشود آنها را بیان کرد.
یکى از آن دو خصوصیت، عبارت است از بىاعتنایى به سنّت هاى بومى و فرهنگ خودى که این دیگر بحث عوامانه نیست؛ این حتمى است. دیگرى، اعتقاد به جهانبینى علمى، رابطهى علمى، دانش و قضا و قدرى نبودن اینها. این در حالى است که در معناى روشنفکری ساخته و پرداختهى فرنگ که اینها آن را از فرنگ گرفتند و آوردند بههیچوجه این مفهوم و این خط و جهت نیست!
یعنى چرا باید یک روشنفکر حتماً به سنّت هاى بومی اش بى اعتنا باشد؛ علت چیست؟ چرا باید کسى که با تفکر خودش کار مىکند، لزوماً به سنّت هاى زادگاه و کشور و میهن و تاریخ خودش بیگانه باشد، حتّى با آنها دشمن باشد، یا بایستى با مذهب مخالف باشد؟27.
رهبر انقلاب دلیل این نوع برداشت انحرافی را در روحیه ی تقلید و خفت نسبت به فرهنگ غرب می داند. چیزی که در غرب بعد از دوران رنسانس اتفاق افتاد بسیار متفاوت از جریان فکری و مذهبی در ایران بود. مذهب و دین حاکم بر دوران قرون وسطی غیر از مذهب و دینی است که در ایران حاکم بود. بنابراین قیاس این دو اساساً بی مبنا و ناشی از جهل یا عمد بوده است.
از نظر آیت الله خامنه ای روزى که مقولهى روشنفکری اوّل بار در فرانسه به وجود آمد، اوقاتى بود که ملت فرانسه و اروپا از قرون وسطى خارج شده بودند؛ مذهب کلیسایىِ سیاهِ خشنِ خرافىِ مسیحیّت را پشت سر انداخته و طرد کرده بودند. دانشمند را مىکُشد، مکتشف و مخترع را محاکمه مىکند، تبعید مىکند، نابود مىکند، کتاب علمى را از بین مىبرد.
این بدیهى است که یک عدّه انسان هاى فرزانه پیدا شوند و آن مذهبى که این خصوصیت را داشت و از خرافات و حرف هایى که هیچ انسان خردپسندى آن را قبول نمىکند، پُر بود، به کنارى بیندازند و به کارهاى جدید رو بیــاورند و دائره المعارفِ جدیدِ فرانسه را بنویسند و کارهاى بزرگ علمى را شروع کنند.
بدیهى است که اینها طبیعت کارشان پشت کردن به آن مذهب بود. آن وقت روشنفکر مقلّد ایرانى در دورهى قاجار، که اوّل بار مقولهى «انتلکتوئل» را وارد کشور کرد و اسم منوّرالفکر به آن داد و بعد به «روشنفکر» با همان خصوصیت ضدّ مذهبش تبدیل شد، آن را در مقابل اسلام آورد؛ اسلامى که منطقىترین تفکّرات، روشنترین معارف، محکمترین استدلال ها و شفّاف ترین اخلاقیات را داشت؛ اسلامى که همان وقت در ایران همان کارى را مىکرد که روشنفکران غربى مىخواستند در غرب انجام دهند! یعنى در برههاى از دوران استعمار، روشنفکران غربى، با مردم مناطق استعمارزدهى غرب همصدا شدند.
مثلاً اگر کشور اسپانیا، کوبا را استعمار کرده بود و ثروت آنجا شکر کوبا را در اختیار گرفته بود، «ژان پل سارتر» فرانسوى از مردم کوبا و از «فیدل کاسترو» و از «چهگوارا»، علیه دولت استعمارى فرانسه دفاع مىکرد و کتاب مىنوشت. به عبارت دیگر، روشنفکر غربى در برههاى از زمان، با دولت و با نظام حاکم بر خودش، به نفع ملت هاى ضعیف مبارزه مىکرد. این کار در ایران به وسیلهى میرزاى شیرازى؛ میرزاى آشتیانى در تهران؛ سید عبدالحسین لارى در فارس انجام شد.
اینها با نفوذ استعمار مبارزه مىکردند؛ اما چه کسى به انعقاد قراردادهاى استعمارى و دخالت استعمار کمک مىکرد؟ میرزا ملکمخان و امثال او و بسیارى از رجال قاجار که جزو روشنفکران بودند. یعنى درست مواضع جابهجا شده بود؛ اما درعینحال مبارزه با دین خرافى مسیحیّت در روشنفکری ایران، جاى خودش را به مبارزه با اسلام داد! بنابراین، یکى از خصوصیات روشنفکر این شد که با اسلام، دشمن و مخالف باشد28.
در منطق رهبری، در روشنفکری به معناى حقیقى کلمه، نه ضدّیت با مذهب هست و نه ضدّیت با تعبّد. یک انسان مىتواند هم روشنفکر باشد؛ به همان معنایى که همه روشنفکر را تعریف کردهاند کسى که به آینده نگاه مىکند، کار فکرى مىکند، رو به پیشرفت دارد و هم مىتواند مذهبى باشد، مىتواند متعبّد باشد، مىتواند مرحوم دکتر بهشتى باشد، مىتواند شهید مطهّرى باشد، مىتواند بسیارى از شخصیت هاى روشنفکرِ مذهبىِ کاملًا مؤمن ما باشد که ما دیدهایم.
هیچ لزومى ندارد که مخالف مذهب باشد29. از نظر رهبری جالب اینجاست که وقتى قید عدم تعبّد را جزو قیود حتمى و اصلى روشنفکری ذکر مىکنند، نتیجه این مىشود که علّامهى طباطبایى، بزرگ ترین فیلسوف زمان ما که از فرانسه فلاسفه و شخصیت هاى برجستهاى مثل «هانرى کربن» به اینجا مىآیند و چند سال مىمانند تا از او استفاده کنند، روشنفکر نیست؛ اما مثلًا فلان جوجهشاعرى که به مبانى مذهب و مبانى سنّت و مبانى ایرانىگرى اعتقادى ندارد و چند صباحى هم در اروپا یا آمریکا گذرانده، روشنفکر است؛ و هرچه در اروپا بیشتر مانده باشد، روشنفکرتر است!30.
ایشان در همین راستا خود را بیگانه و بیزار از ورود به این بحث که گفته شود روشنفکری دینى آیا داریم، نداریم؛ می داند. از نظر ایشان نگاه نو، نگاه مبتکرانه به مسائل دینى و مسائل فکرى اسلامى، همان نگاه روشنفکری است و معنایش بدعتگذارى نیست. همان مبانى را با ابعاد جدیدى که انسان به برکت گذشت زمان آن ابعاد را مىشناسد، می فهمد و بیان می کند31.در مجموع با تعمق در بیانات رهبری می توان چند عامل اصلی را در شکل گیری بیماری روشنفکری در ایران موثر دانست:
الف) ماهیت بیمار روشنفکری غربی: یک عامل مهم در معیوب بودن جریان روشنفکری در ایران، نقص اساسی در سرچشمه اصلی است؛ مبانی و اصول روشنفکری غربی مبانی الحادی و اومانیستی است که طبیعتا بیماری زا بوده و غالبا توجیه گر نظام سلطه و معارض با نظام توحیدی است. ایشان بىاعتنایى روشنفکران به فجایع و مصائبی که جامعه ی کنونی به آن مبتلاست و نظام استکباری در آن نقش اصلی دارد را جزء متمم آن استبداد و دیکتاتورى جهانى می داند32.
ب) استعمارگران انگلیسی: رهبری معتقدند تقریباً لردهاى سیاسى و انگلیسىهاى عالىرتبهى دولتى در زمان قاجار، نقشهى سیاسى دنیا را رقم مىزدند. در حقیقت، آنها با همهى دنیا کار داشتند؛ از استرالیا بگیرید، تا مناطق مرکزى آسیا، تا شبه قارّهى هند، تا ایران، تا خاورمیانه، تا شمال آفریقا و تا امریکا. آنها، به این نتیجه رسیدند که در این منطقهى حساس دنیا که نفت و گاز دارد و مىباید انرژى آیندهى دنیاى آن روز را تأمین بکند و از لحاظ سوقالجیشى، نقطهى حیاتى بین شرق و غرب محسوب مىشد اگر بخواهند خودشان را تثبیت بکنند، مجبورند بهگونهاى وجود وجدان دینى اسلام را در این منطقه علاج کنند؛ و الّا با بیدار بودن وجدان دینى و ایمان اسلامى مردم، ادامهى نقشههاى آنها ممکن نخواهد بود.
به همین دلیل دو راه را انتخاب کردند: یک راه، اشاعهى شهوات و باز کردن راه شهوترانى بود. جریان دیگر، جریان علمى و فکرى بود. یعنى با ورود تفکرات علمىِ جدید به کشورهاى اسلامى که قهراً جاذبه داشت و طبیعى بود که پیشرفت هاى علمىیى که اروپا به آن دست یافته بود، جاذبه داشته باشد این پیشرفت هاى علمى را وسیلهاى براى بىاعتقادى به دین و خاموش کردن شعلهى ایمان دینى در دل ها و از بین بردن بیدارى وجدان دینى در آحاد مردم قرار دادند.
لذا دانشگاه ها را از اول بر پایهى بىاعتقادى گذاشتند. از نظر ایشان هر گروه از جوانانى که در دورههاى اول براى تحصیل رفتند، هدف تبلیغات ضد اسلامى اروپایی ها قرار گرفتند. آن کسانى که اولین پرورشیافتههاى فرهنگ غرب بودند، غالباً با دین، بیگانگى و بلکه عنادى احساس مىکردند33. از نظر ایشان روشنفکران وابسته، در داخل کشور ما کاشته شده بودند. غرب مسلط به فناورى و علم، روزى که خواست در ایران، پایگاه تسلط خودش را مستحکم کند، از راه روشنفکری وارد شد34 .
ج)تقلید کورکورانه ی خود روشنفکران: همان روزى که در داخل کشور ما حرکت روشنفکری به وجود آمد و عدّهاى احساس کردند باید به غربیان روکنند و از آنها یاد بگیرند، نقاط مثبت فرهنگ غرب را یاد نگرفتند. آنها به جاى اینکه خُلقیّات مثبت را یاد بگیرند و ترویج کنند، چیزهاى ظاهرى و کمارزش و یا مضرّ را آموختند و رواج دادند. از جمله، آزادى جنسى، اختلاط زن و مرد، بىاعتنایى به معنویّت، حذف دین، بدگویى به روحانیان و یا مواردى مانند نوع و شکل لباس و میز و صندلى، و در کلّ، امور اینگونه را که یا خیلى کم اهمیت بودند، یا اصلًا اهمیت نداشتند و یا حتّى مضر هم بودند35.
د) ذلت و خفت ذاتی برخی روشنفکران: از طرف دستگاه استکبار، براى خریدن نخبگان اقداماتى انجام شد؛ نخبگانى که اگرچه از لحاظ علمى یا سیاسى نخبه بودند؛ اما ارزش درونىشان، خیلى پایین بود و خیلى راحت خریده شدند؛ قلمها و زبانهایشان را فروختند، حتى فکرها و وجودشان را فروختند.. از آن روز اینها سراغ این نخبهها رفتند و با پول تطمیع شان کردند. اینها هم حقیر، ضعیف و اسیر بودند و تن دادند و خودشان را به پول فروختند36.
هـ) عدم حضور رسمی قرآن در جامعه: در دوران حاکمیت هاى طاغوت، قرآن به صورت رسمى در جامعه حضور نداشت و نتیجه این شده بود که مجموعههاى روشنفـکــری و مجموعــههـاى دانشگاهى ما به کلى با قرآن فاصله داشتند؛ یعنى واقعاً در بین تحصیلکردههاى آن زمان، کسى که با قرآن انسى داشته باشد، آشنائىاى داشته باشد- نه آشنائى خیلى وسیع و عمیق، بلکه آشنائى محدود- واقعاً به چشم نمىخورد37.
نتایج حاکمیت ایده ی روشنفکری بیمار
از نظر رهبری مهم ترین نتیجه سیطره ی جریان بیمار روشنفکری کمک بـــه انحطــاط و زوال همه جانبه ی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بود. و روشنفکران ما کسانى بودند که به اروپا مىرفتند یا نوشتههاى آنها را مىخواندند؛ لذا با پیشرفت هاى آنها آشنا مىشدند و خود را در مقابل آنها ناتوان و حقیر مىدیدند.
در دیدگاه وی، گناه بزرگ نسل اول روشنفکران این کشور که مروّج تفکرات غربى و فرهنگ غربى بودند، همین است. به ملت ایران تبیین و اصرار و تکرار کردند که تو چیزى نیستى. ارزش هاى تو، اعتقادات تو، گذشتهى تو، تاریخ تو و بزرگان تو به چیزى نمىارزند. توانستند یک نسلِ از خود بیگانهاى درست کنند که پذیراى یک حکومت ظالم و دستنشاندهاى مثل حکومت رضاخان قلدر باشد38.
ویژگی های روشنفکر اسلامی
رهبر انقلاب معتقدند روشنفکر اسلامی باید واجد ویژگی هایی باشد تا بتوان حقیقتاً وی را روشنفکر نامید. بدون این شاخص ها از نظر ایشان روشنفکری اسلامی معنا نمی یابد. این شاخص ها به قرار زیرند:
دردمندی و احساس مسئولیت اجتماعی39.
بصیرت و هوشمندی40.
تسلیم ناپذیری در مقابل زورگوئی های نظام استکباری41.
علم آموزی و مبارزه ی همزمان42.
دیندارى و ایمانِ روشنبینانه و شجاعت43.
مردمی بودن44.
اعتماد به نفس45.
پاکیزگى، پارسایى، پاکدامنى، آگاهى و روشنبینى46.
منطق و استدلال قوی47.
پیشرو بودن و آیندهنگری48.
مصادیق روشنفکری
رهبری، مصادیق و الگوهای عینی و خوبی بر اساس شاخص هایی که خود ترسیم می کنند به عنوان الگوی روشنفکر مسلمان مطرح می نمایند: امیرالمؤمنین علیهالسّلام، یک الگوى کامل براى همه است. جوانىِ پرشور و پرحماسهى او، الگوى جوانان است. حکومت سراسر عدل و انصاف او، الگوى دولتمردان است. زندگى سراپا مجاهدت و سراپا مسئولیت او، الگوى همهى مؤمنان است. آزادگى او، الگوى همهى آزادگان جهان است و سخنان حکمتآمیز و درس هاى ماندگار او، الگوى عالمان و دانشمندان و روشنفکران است49.
امام راحل نیز نمونه ای دیگر از یک روشنفکر کامل و متعبد دینی از منظر رهبر انقلاب می باشد؛ امام خمینی (ره) متعبّد بود؛ اما تعبّدى دور از تحجّر و توقّف. او روشنبین و روشنفکر و نوآور در مباحث دینى بود؛ اما نوآورى دور از لاقیدی هاى نوآوران. به بیان رهبری، خیلىها در زمینهى مسائل دینى، سخن نویى را به میدان مىآورند؛ اما این سخن نو، نشانهى لاقیدى و لاابالی گرى آنها در وفادارى به متون اسلامى است؛ سخنِ آنهاست، نه سخن دین!
روشنبینى و نوآورىِ امام، متّکى به دین و مبانى دینى بود؛ لذا آنچه را که در زمینهى مسائل اعتقادى و اخلاقى و فقهى اسلام عرضه کرد و نو بود، آنچنان بود که متبحّرترین و واردترین کسانى که در این علوم و دانش ها ورود داشتند، در مقابل آن اظهار تسلیم کردند و آن را به عنوان یکسخنِ بابنیاد پذیرفتند؛ نه به عنوان سخنى که متّکى به مبانى و اصول نیست. بنابراین، او متدیّن و متعبّد، اما در عینحال روشنبین و آگاه و بهکارگیرندهى خرد، با آفاق عظیم در مسائل اعتقادى و عملى بود؛ دیندارىاى که به یادآورندهى دیندارىهاى عصر نبوّت یا جلوههایى از عصر معصومین علیهمالسّلام بود50.
ایشان همچنین کسانی مثل شهید مفتّح، آیت الله طالقانی، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مطهری و برخی از علمای بزرگ تشیع مثل آیت الله بروجردی و شیخ محمد نهاوندى را نمونه هایی از روشنفکران اسلامی می دانند.
مسئولیت روشنفکران
یکی از مباحث مهمی که در جامعه ی روشنفکری نفوذ و رسوخ عجیبی دارد موضوع مسئولیت های روشنفکر است. برخی مدعی اند که اساساً روشنفکر در قبال مسائل گوناگون اجتماعی هیچ مسئولیت عملی را عهده دار نیست. تنها فهم آنچه در اطراف او می گذرد و ابلاغ آن، کافی است.
در همین راستا مسئله ی رابطه حق و تکلیف و اینکه انسان مدرن و روشنفکر آیا صرفاً محق است یا تکالیفی نیز بر عهده دارد مناقشات جدی و گاه مضحکی را باعث شده است. رهبری به این دو مقوله به طور عام و مشخصاً مرتبط با مسئولیت های روشنفکران توجه داشته است.
از نظر آیت الله خامنه ای مغالطهاى وجود دارد که جزو همان خوشامدگویىهاى به قصد عوامفریبى است؛ و آن این است که منطق اسلامى همهاش مىگوید «تکلیف». در حالى که گفتمان جدید دنیا مىگوید «حق».
رهبری معتقدند بعضى کسان این حرف را رایج کردند و قصدشان این است که عدّهاى که از تکلیف گریزانند، از خوشامدگویىهاى اغواگرانه و غیر صادقانه خوششان بیاید. به نظر ایشان حقّ و تکلیف، دو روى یک سکّهاند. هیچ حقّى بدون تکلیف وجود ندارد. هرکس حقّى دارد و در قبال آن، تکلیفى هم بر عهده دارد. بنابراین، اینکه از حق بگویید؛ اما از تکلیف نگویید، حرف سخیف و بىمحتوا و بىمنطقى است51.
در همین راستا ایشان معتقدند روشنفکران مانند سایر اقشار جامعه تکالیف و مسئولیت هایی را عهده دارند که برخی از اینها مشترک است اما بخشی از آنها در خصوص روشنفکران اهمیت و جایگاه خاص تر و جدی تری پیدا می کند اما برخی مسئولیت ها را نیز بیشتر متوجه و مخصوص روشنفکران می دانند:
توجه همزمان به حق و تکلیف52.
اصلاح خویش53.
کمک به رفع عقب ماندگی54.
جلوگیری از رواج دنیاطلبی و اشرافی گری55.
حفظ سیرت انقلاب اسلامی56
مبارزه با استکبار57.
امر به معروف و نهی از منکر58.
ترویج اسلام سیاسی و تقویت آن59.
حفظ عوامل عزت ملی60.
حفظ و تقویت ایمان و معنویت و غیرت دینی61.
ترسیم شخصیت پیامبر اکرم62.
تدوین منشور وحدت مسلمین63.
مقابله با تهاجم فرهنگی64.
بستر سازی برای برگشت مردم به قرآن65.
نتیجه گیری
به طور کلی رهبر انقلاب انتقادات جدی و بنیادینی بر مبنا و اصول شکل گیری جریان روشنفکری وارد می دانند اما در مجموع اصل مقوله ی روشنفکری را با توجه به مفهوم مثبت آن، مورد نیاز و ضروری برای رشد و ترقی جامعه در نظر می گیرند.
ایشان در مجموع مفهوم مرسوم روشنفکری به معنای نگاه رو به آینده و عقلانیت و خردورزی را با تفسیر و تلقی اسلامی از آن می پذیرند و معتقدند در این خصوص مناقشه نباید کرد و ضدیتی بین مذهب و روشنفکری نمی بینند.
رهبر انقلاب با تحلیل روند شکل گیری روشنفکری در ایران معتقدند این جریان از ابتدا بیمار و معیوب شکل گرفت و باعث انحطاط فرهنگی و اخلاقی جامعه و نیز منشأ خیانت هایی به منافع ملی و سیاسی شد. البته از نظر ایشان این جریان بعد از انقلاب ولادت عقلانی پیدا کرد و متاثر از جنگ و دفاع مقدس آثاری مطلوب و مطمئن تولید نمود اما بعد از جنگ و به خصوص در زمان اصلاحات رویکرد ارتجاعی شکل گرفت که در پی برگشت به ماهیت بیمار و غرب پرست اولیه بود. از نظر رهبری لازم است برای مبارزه با احیاء مجدد و قوت یافتن این جریان ارتجاعی، مجاهدت جدی صورت بگیرد.
رهبری با بیان الگوهای رفتاری مثل امیر المومنین علیه السلام، امام خمینی رحمت الله علیه و شهید مطهری به عنوان مصادیق روشنفکری اصیل دینی، ویژگی های متعددی برای روشنفکر اسلامی در نظر می گیرند مثل: اعتماد به نفس، مردمی بودن، اعتقاد به مبارزه با استکبار و اسرائیل، صفا و صمیمیت، پاکی و تقوا و بصیرت و هوشمندی.
همچنین رهبری معتقدند روشنفکران مسلمان وظایف سنگینی را عهده دار می باشند: ترویج اسلام، تقویت بیداری اسلامی، اصلاح خویش، مبارزه با تهاجم فرهنگی، مبارزه با تفرقه و مجاهدت برای ایجاد اتحاد از جمله مهم ترین این مسئولیت ها می باشند.
در مجموع رهبری وجود روشنفکر متعهد و ملتزم به مذهب را نیاز اساسی جامعه می دانند و معتقدند باید جریان روشنفکری اسلامی روز به روز پرشمارتر و قوی تر بشود. ایشان در چند جا ضمن تشریح ابعاد گوناگون فکری و شخصیتی شهید مطهری تصریح می کنند که باید تلاش بشود جریان فکری ایشان به عنوان یک مسیر درست در حوزه ی روشنفکری اسلامی تداوم پیدا کند و متوقف نشود؛ چون ما همیشه به مطهرى نیاز داریم.
از نظر ایشان در شخص شهید مطهرى و امثال ایشان نمىشود متوقف شد. بر پایهى پیشرفت هاى فکرى و نوآورىهاى او باید جامعه و مجموعهى فکرىِ اسلامى ما به نوآورىهاى دیگرى دست پیدا کند. ما احتیاج داریم مطهرىهایى براى دههى آینده داشته باشیم؛ چون نیازهاى فکرى روز به روز و نوبهنو وجود دارد66.
منابع:
1. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران
22/ 02/ 1377
2. آشوری، داریوش.(1378)، دانشنامه سیاسی (فرهنگ اصطلاحات و مکتب های سیاسی)، انتشارات مروارید، تهران، چاپ پنجم، ص 178.
3. معلم، مرتضی.(1362). فرهنگ کامل جدید فارسی ـ فرانسه، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، ج 2، ص 1042.
4. دهخدا، علی اکبر. (1346). لغتنامه دهخدا، زیر نظر دکتر محمد معین، دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، شرکت چاپ 128، تهران، ش، ج 26، ص 171.
5. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران
22/ 02/ 1377
6. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران
22/ 02/ 1377
7. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران
22/ 02/ 1377
8. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران
22/ 02/ 1377
9. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران
22/ 02/ 1377
10. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
11. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
12. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
13. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
14. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
15. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
16. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
17. بیانات در جمع اقشار مختلف مردم قم
19/ 10/ 1386
18. بیانات در اجتماع بزرگ مردم قم
14/ 07/ 1379
19. بیانات، سال1380، ص: 144
20. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
21. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
22. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
23. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
24. بیانات در دیدار با وزیر و مسئولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاه هاى سراسر کشور 23/ 05/ 1369
25. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
26. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
27. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
28. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
29. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
30. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
31. بیانات در جمع دیدار اساتید و رؤساى دانشگاه ها 09/ 07/ 1386
32. بیانات در دیدار دانشآموزان، دانشجویان، معلمان و پرستاران، به مناسبت روز 13 آبان
13/ 08/ 1371
33. سخنرانى در در جمع طلاب حوزههاى علمیه و دانشجویان دانشگاه ها، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه 28/ 09/ 1369
34. بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤساى مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور
21/ 05/ 1371
35. بیانات در دیدار وزیر و مسئولان «وزارت ارشاد» و اعضاى «شوراهاى فرهنگ عمومى کشور» 19/ 04/ 1374
36. بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق (علیهالسّلام) 29/ 10/ 1384
37. بیانات در دیدار جمعى از بانوان قرآن پژوه کشور 28/ 07/ 1388
38. بیانات، سال1383، ص: 259
39. سخنرانى در دیدار با مسئولان و کارکنان وزارتخانههاى بازرگانى، کشاورزى، اطلاعات، و پست و تلگراف و تلفن، مسئولان بنیاد شهید، بنیاد مستضعفان و جانبازان، و بنیاد مسکن، مسئولان عقیدتى، سیاسى و فرماندهان نواحى ژاندارمرى سراسر کشور و جمعى از خانوادههاى معظم شهدا و جانبازان، در خجسته سالروز ولادت امام زمان (عج) 22/ 12/ 1368
40. بیانات به مناسبت روز مبارزه با استکبار جهانى09/ 08/ 1375
41. بیانات، سال1387، ص: 74
42. بیانات، سال1369، ص: 407
43. بیانات، سال1378، ص: 89
44. بیانات در دیدار با گروه کثیرى از دانشآموزان، دانشجویان و اقشار مختلف مردم به مناسبت یومالله سیزده آبان 14/ 08/ 1376
45. بیانات، سال1379، ص: 44
46. بیانات، سال1383، ص: 39
47. بیانات در جمع روحانیون استان «کهگیلویه و بویراحمد» در آستانهى ماه محرّم 17/ 03/ 1373
48. بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 22/ 02/ 1377
49. پیام به ملت شریف ایران، به مناسبت حلول سال جدید 01/ 01/ 1379
50. بیانات، سال1378، ص: 89
51. بیانات در جمع جوانان استان اصفهان 12/ 08/ 1380
52. بیانات در جمع جوانان استان اصفهان 12/ 08/ 1380
53. بیانات در جمع کارگزاران نظام در سالروز عید سعید مبعث 02/ 07/ 1382
54. بیانات در مراسم فارغالتحصیلى گروهى از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس
12/ 06/ 1377
55. بیانات در جمع شرکتکنندگان در همایش آسیبشناسى انقلاب 15/ 12/ 1377
56. بیانات، سال1387، ص: 186
57. پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره) 10/ 03/ 1369
58. بیانات، سال1371، ص: 112
59. بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام به مناسبت سالروز هفدهم ربیعالاوّل
29/ 02/ 1382
60. بیانات، سال1376، ص: 114
61. بیانات، سال1378، ص: 31
62. بیانات، سال1379، ص: 59
63. بیانات، سال1386، ص: 11
64. پیام به حجاج بیتالله الحرام 12/ 12/ 1379
65. بیانات، سال1376، ص: 198
66. بیانات در دیدار اعضاى کنگرهى حکمت مطهر 18/ 12/ 1382
نویسنده: دکتر امیر سیاهپوش دانشجوی دکتری انقلاب اسلامی.
کد مطلب: 831468
اسلام تايمز
https://www.islamtimes.org