اسلام تایمز: اینکه چرا روند حل بحران در شورای همکاری خلیج فارس، با وجود نشانههایی دال بر وجود پیشرفت، در نشست ریاض به ایستگاه پایانی نرسید، احتمالا به دلیل مانعتراشی اماراتیها باشد.
گمانهها این بود که بحران در شورای همکاری خلیج فارس در شرف پایان است و احتمالا نشست سران این شورا در ریاض، نه صرفا یک نشست عادی بلکه محفل آشتی خواهد بود. اما این اتفاق نیفتاد و امیر قطر شیخ تمیم بن حمد در شب انعقاد نشست به رواندا رفت تا شخصا جایزه بینالمللی به نام خود در مبارزه با فساد مالی و اداری را به برندگان اهدا کند.
در واقع گمانهزنیها درباره آشتی پشتوانه دیتایی داشت که ابتدا حدود یک ماه پیش در محافل منطقهای سخن از آن میرفت و به رسانهها درز پیدا کرد که تلاشهای جدی و مثمر برای آشتی دادن طرفهای بحران با قطر در جریان است.
موافقت عربستان، امارات و بحرین با برگزاری جام خلیج 24 در قطر و شرکت این کشورها در این جام نخستین گام عملی در مسیر آشتی قلمداد شد؛ تا این که سخنان محمد بن عبدالرحمن وزیر خارجه قطر در تایید وجود تحرکاتی میان کشورش و عربستان برای آشتی، گمانهها را تقویت کرد. اینگونه بود که همه نگاهها به نشست ریاض و شرکت امیر قطر در آن دوخته شد، اما وی به آنجا نرفت.
اکنون در سایه پارهای تحلیلها مبنی بر بازگشت بحران به نقطه صفر، این پرسش مطرح است که آیا چنین است یا شاهد آشتی میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس خواهیم بود؟
واقعیت این است که نرفتن امیر قطر به معنای شکست تلاشهای در حال انجام برای آشتی نیست؛ بلکه بدان معناست که این تلاشها به ایستگاه آخر نرسیده است، اما پیشرفتها در مسیر آشتی محسوس است که جدا از پژواک آن در اظهارنظرها و برگزاری جام خلیج 24 قبل از انعقاد نشست، در جریان برگزاری آن نیز در استقبال گرم ملک سلمان پادشاه عربستان از نخست وزیر قطر عبدالله بن ناصر بن خلیفه آل ثانی نمود داشت. البته همین شکل استقبال ملک سلمان نمایانگر این مساله نیز هست که عربستان اساسا از عدم شرکت امیر قطر دلخور نشده و انتظار آن را هم نداشته است؛ چون از قبل میدانسته این نشست نه محفلی برای آشتی بلکه پیش درآمد آن است.
کما این که سطح مشارکت قطر در این نشست نیز این گزاره را تقویت میکند. در واقع عبدالله بن ناصر عالیترین مقام قطری است که از زمان شروع بحران در سال 2017 در نشستهای سران شورای همکاری GCC شرکت میکند. قبلا سطح مشارکت قطر خیلی پایین بود و برای نشست دسامبر 2018 وزیر مشاور خود در امور خارجه سلطان بن سعد المریخی را فرستاد.
اما این که چرا روند حل بحران، با وجود نشانههایی دال بر وجود پیشرفت، در نشست ریاض به ایستگاه پایانی نرسید، احتمالا به دلیل مانعتراشی اماراتیها باشد. به نظر میرسد امارات از روند گفتگوها با قطر و انحصار آن میان ریاض و دوحه راضی نیست و همچنان بر تداوم محاصره قطر پای میفشارد و این را میتوان در شکل اعزام تیم ملیاش به دوحه مشاهده کرد که از طریق خاک کویت انجام شد نه پرواز مستقیم به دوحه؛ دلیلی بر این که امارات همچنان خواهان تداوم محاصره زمینی، دریایی و هوایی قطر است؛ چیزی که دوحه قبل از برداشته شدن یا اطمینان کامل نسبت به آن حاضر نخواهد بود در سطح امیری در این گونه نشستها شرکت کند.
واقعیت این است که تمایل ریاض به آشتی با دوحه را باید برگردانی از حملات چهاردهم سپتامبر گذشته به تاسیسات نفتی آرامکو دانست که یک تکانه سیاسی در دستگاه حاکمیت عربستان ایجاد کرد و دید که هیچ وقت در مواجهه با ایران این اندازه تنها نبوده است. از یک سو، پی برد که ترامپ نمیخواهد در فشار بر ایران از حد مشخصی فراتر رود و از سوی دیگر، نیز اختلافات و بحران با قطر فراتر از قطع روابط با یک کشور، آسیبی جدی به موقعیت عربستان در جهان عرب زده است.
در کنار آن نیز به نظر میرسد خود آمریکا که بهره کافی از بحران پیشگفته برده، تداوم آن را به زیان تلاشها برای ایجاد یک جبهه منطقهای علیه ایران میداند و خواهان پایان آن است. خود محتوای بسیار تند بیانیه نشست ریاض نیز این گزاره را تقویت میکند. احتمالا همین دغدغه هم باعث شده که به گفته ترکی فیصل، عربستان برای آشتی با قطر پیشقدم شده است. احتمالا به این دلیل هم به گفته وزیر خارجه قطر از 13 شرط مطرح خود درباره آشتی چشم پوشی کرده و در گفتگوها بحثی از آن نشده است. البته در صورت تحقق آشتی، همراهی چندانی از جانب قطر در این خصوص محتمل نیست.
حال باید منتظر ماند و دید آیا پیشرفتها در روند آشتی با قطر به ایستگاه پایانی خواهد رسید یا خیر؟ اگر چنین شود آیا امارات هم بخشی از آن خواهد بود؟ به هر حال، این آشتی در صورت انجام نیز به این زودیها نمیتواند آثار منفی و ریشهدوانیده بحران را بزداید.
نویسنده : صابرگل عنبری کارشناس مسائل غرب آسیا