۰
شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۰۹

بررسی مفهوم «آزادی» از منظر رهبر انقلاب

بررسی مفهوم «آزادی» از منظر رهبر انقلاب
این روزها و در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری، برخی گروه های سیاسی با پرداختن به مقوله ی آزادی به نحوی تأمل برانگیز، به دنبال آنند تا با بهره گیری از این مقوله، در جهت منافع سیاسی خود بر آن موج سواری کنند. در این میان واکاوی نگاه رهبر انقلاب به مفهوم آزادی برای رسیدن به تعریفی دقیق از آن تا حد زیادی راه گشاست .
 
یکی از بحث های مهم آزادی، ارتباط مستقیم آن با حاکمیت و قدرت سیاسی است که می توان نقش مردم در نظام سیاسی را با آن سنجید. در واقع، می توان گفت اگر یکی از ابعاد پیشرفت را، پیشرفت در حوزه ی سیاسی بدانیم، یکی از مؤلفه های دخیل در این حوزه از پیشرفت، مسئله ی آزادی است.

اهمیت این امر برای بشر آن قدر زیاد است که در تمامی اعصار انسان هایی برای رسیدن به آن و برای حاکمیت آن در جامعه جان فشانی کرده اند، اما حقیقت آزادی چیست؟ و چرا برای انسان و جامعه ی انسانی با ارزش است؟ اهمیت این مسئله را می توان در بیانات مقام معظم رهبری تشریح کرد. آزادی همان طور که گفته شده، تعابیر و معانی مختلفی را در بر می گیرد. مهم ترین تفسیرهایی که مقام معظم رهبری(مدظله العالی) از واژه ی آزادی بیان کرده اند، عبارت اند از: «آزادی بیان، آزادی تفکر، آزادی مذهبی، آزادی خواهی و آزادمنشی.»

● آزادی بیان و آزادی تفکر
از دیدگاه مقام معظم رهبری آزادی فکر و بیان یکی از اهداف و دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی است؛
«آزادی فکر و بیان از ارزش های انقلاب بود. به طوری که مردم می خواستند آزادانه فکر کنند. آن روز، آزادی فکر، آزادی بیان و آزادی تصمیم گیری هم نبود. مردم این را نمی خواستند؛ می خواستند این آزادی ها باشد.» [۱]

«آزادی باید به شکل منطقی و صحیح در جامعه تأمین شود؛ همان آزادیی که انقلاب اسلامی و نظام اسلامی پرچمش را در دنیای اسلام بلند کرد؛ نه آزادی به شکل افراطی، تقلیدی و من درآوردی... ما به آزادی معتقدیم. اعتقاد ما به آزادی و تأمین حقوق شهروندی در مسائل اجتماعی هم، ریشه دار و دارای مبنای دینی است.» [۲]

از دیدگاه ایشان، وجود اختلاف نظر و سلیقه در جامعه امری کاملاً طبیعی و مایه ی پیشرفت کشور است و طرح مطالبی که مخالف نظر مشهور باشد، اشکال ندارد به شرط آنکه نحوه ی مطرح کردن و پرداختن به آن علمی باشد. به نظر ایشان، بررسی تمامی مسائل از جمله مسائل سیاسی در فضای آرام و با دید علمی، امری کاملاً ضروری است.

حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین لزوم خودداری از طرح کشمکش های فکری در عرصه های عمومی می فرمایند: «اختلافات فکری ایرادی ندارد و بنده به معنای حقیقی و وسیع کلمه به آزادی بیان معتقدم اما اگر حرف ها و مسائلی که محل طرح و استدلال و بحث درباره ی آن ها مجامع تخصصی و کارشناسی است به صورت اغواگرانه در محافل عمومی مطرح شود، نمی توان این کار را آزادی بیان نامید.» [۳]

● آزادی مذهبی
مقام معظم رهبری در زمینه ی مرزهای آزادی می فرماید:
«در اسلام مرزهای اخلاقی وجود دارد. در اسلام آزادی علاوه بر آن حدود مادی مرزهای معنوی هم دارد. البته بله کسی که علیه منافع کشور و علیه سود کشور اقدامی بکند آزادی اش محدود می شود، این منطقی است اما مرزهای معنوی هم دارد. اگر کسی عقیده ی گمراهی دارد، عیبی ندارد، وقتی می گوییم عیبی ندارد یعنی پیش خدا و پیش انسان های مؤمن عیب دارد لیکن حکومت هیچ وظیفه ای در قبال او ندارد.

در جامعه مسلمان، یهودی و مسیحی و بقیه ی ادیان گوناگون هستند، الآن در کشور ما هم هستند در زمان صدر اسلام هم بودند هیچ مانعی ندارد، اما اگر قرار باشد آن کسی که عقیده فاسد دارد به جان ذهن و دل افرادی که قدرت دفاع ندارند بیفتد و بخواهد آن ها را هم گمراه کند این برای آدم یک مرز است اینجا آزادی محدود می شود. [...] آزادی دروغ گویی نیست، آزادی شایعه پراکنی نیست. آزادی ارجاف نیست.» [۴ ]

● آزاد منشی و آزاد اندیشی
«وجود آزاد اندیشی و آزادی تفکر در بین جوانان، دانشگاهیان و حتی طلبه ها چیز خوب و مثبت می باشد. حرف اصلی ما امروز این است که نه با توقف در گذشته و سرکوب نوآوری می توان به جایی رسید، نه با رهاسازی و شالوده شکنی و هرج و مرج اقتصادی و عقیدتی و فرهنگی می توان به جایی رسید؛ هر دو غلط است. [...] باید راه آزاد اندیشی و نوآوری و تحول را باز گذاشت، منتها آن را مدیریت کرد تا به ساختارشکنی و شالوده شکنی و بر هم زدن پایه های هویت ملی نینجامد. این کار، مدیریت صحیح لازم دارد.» [۵]

« اصل ششم، تثبیت و تأمین آزادی و آزاداندیشی است. آزادی را نباید بد معنا کرد. آزادی یکی از بزرگ ترین نعمت های الهی است که یکی از شعبش آزاداندیشی است. بدون آزاداندیشی، این رشد اجتماعی، علمی، فکری و فلسفی امکان ندارد« [۶]

«آزادی خواهی نباید فقط منحصر در معنای محدود سیاسی تلقی و معنا شود. در آزادی های سیاسی، آزادی های اجتماعی از بخش های مهم آزادی های بشری است. ما خودمان کتک خورده و زندان رفته این آزادی ها هستیم و معنای آزادی سیاسی را می فهمیم؛ اما می گوییم کسانی که با شعار آزادی سیاسی، دنبال تحقق شعارهای ضدآزادی ترین مجموعه های سیاسی دنیا - هیئت حاکمه ی آمریکا؛ فاشیست های ظاهراً دموکرات موجود در دنیا که از هر فاشیستی، فاشیست ترند مجموعه ای متعصب و نو محافظه کار که تازه وارد میدان سیاست شده اند - درباره ایران هستند، این ها آزادی خواهند؟ این، آزادی خواهی و دنبال آزادی سیاسی رفتن است؟

آن شعار آزادی خواهی که معنا و مآل و خلاصه اش این باشد که آمریکا حکومت دست نشانده ی خودش را بر این کشور مسلط کند، آن شعار آزادی خواهی نیست؛ ولو صد بزک و رنگ و روغن آزادی خواهی هم به آن بزنند؛ این شعار، دروغین و شعار اسارت و خیانت است.»

«آزاداندیشی یعنی آزادانه فکر کردن؛ آزادانه تصمیم گرفتن؛ ترجمه ای، تقلیدی و بر اثر تلقین دنبال بلندگوهای تبلیغاتی غرب حرکت نکردن. لذا شامل علم، معرفت، مشی سیاسی، شعارها و واژه ها و خواسته های متعارف سیاسی و اجتماعی هم می شود. اگر امروز غرب می گوید دموکراسی، ما باید فکر کنیم - آزاد فکری یعنی این - ببینیم آیا همین که او می گوید درست است و دموکراسی به صورت مطلق ارزش است، یا نه قابل خدشه است؟» [۷]

● مقایسه ی آزادی از نظر اسلام و غرب
دل مشغولی اصلی لیبرالیسم به تأمین آزادی شخصی انسان غربی (و نه هر انسانی) باز می گردد. این امر به آن معناست که حکومت لیبرال از جهت اهداف و حوزه ی عمل خود در قبال شهروندان خویش (و نه هر انسانی) محدود است. اگر در قبال دموکراسی این پرسش مطرح می شود که «چه کسی حکومت می نماید؟» در لیبرالیسم این پرسش مطرح است که «حدود حکومت و قدرت سیاسی چیست؟» از این تفاوت پرسش ها در می یابیم که لیبرالیسم با بسیاری از اشکال دموکراسی در تعارض بوده و تنها با اشکال خاصی از مردم سالاری قابلیت سازگاری دارد.

در تفکر اسلامی و مکاتب غربی تفاوت های اصولی و اساسی در بیان مرزهای آزادی و تعیین چارچوب آن وجود دارد. در منطق مکاتب غرب، آزادی را به قانون، یا به اینکه به آزادی دیگران لطمه ای وارد نیاید، محدود می کنند. اسلام در برخی از زمینه ها دایره را از این محدودتر می کند و در بعضی از زمینه ها آن را گسترش می دهد [...] در برخی از چیزها ما نظر غرب را بسیار محدود، تنگ بینانه و در بعضی از امور آن را بیش از حد وسعت یافته و نزدیک به بی بندوباری می دانیم.
در اینجا به طور مختصر این تفاوت ها را بررسی می نماییم:

۱. توجه اسلام به موانع درونی علاوه بر توجه به موانع بیرونی: در اسلام علاوه بر موانع بیرونی که آزادی انسان را محدود می کنند؛ مثل قدرت ها، استعمارگران، ظالم ها، قلدرها که آزادی افراد ضعیف و زیردست خود را محدود می کنند، یک سری موانع درونی هم فرض شده که آن ها هم آزادی انسان را محدود می کنند. طرفداران آزادی در غرب با عواملی مبارزه می کنند که از بیرون وجود انسان با آزادی او می جنگند و آزادی او را محدود می کنند؛ به عنوان مثال اختناقی که در برخی از جوامع هست، زور و سلطه ی قدرت هایی که نمی گذارند ملت ها نفس بکشند، آن اربابی که برده ی خود را زیر شلاق می کشد و همین طور بقیه ی عواملی که بیرون از وجود انسان، مانع آزادی او هستند.

۲- مرزها و قلمرو آزادی: در اسلام، قانون که محدودکننده ی آزادی انسان است، فقط در زمینه مسائل اجتماعی نیست، بلکه شامل مسائل فردی و شخصی و خصوصی انسان هم می شود. در فرهنگ غربی که قانون مرز آزادی را معین می کند، این قانون ناظر به مسائل اجتماعی است، به این معنا که قانون می گوید آزادی هیچ انسانی نباید آزادی انسان دیگر را محدود کند. اما اسلام به انسان می گوید استفاده از آزادی علاوه بر اینکه نباید آزادی و منافع جامعه را تهدید کند، باید منافع خود او را هم به خطر نیندازد.

۳. در غرب آزادی منهای خدا و دین است و در اسلام آزادی منشأ و ریشه ی خدایی دارد: در مکتب غربی لیبرالیسم، آزادی منهای حقیقتی به نام دین و خداست. از این رو ریشه ی آزادی را هرگز خدادادی نمی دانند، هیچ کدام نمی گویند که آزادی را خدا به انسان داده است، بلکه دنبال یک منشأ و ریشه ی فلسفی برای آن هستند.

در اسلام، «آزادی» ریشه ی الهی دارد. این یک تفاوت اساسی است و منشأ بسیاری از تفاوت های دیگر می شود. بنا بر منطق اسلام حرکت برضد آزادی، حرکت برضد یک پدیده الهی است؛ یعنی در طرف مقابل، یک تکلیف دینی به وجود می آورد، اما در غرب چنین چیزی نیست؛ یعنی مبارزه های اجتماعی که در دنیا برای آزادی انجام می گیرد، بنا بر تفکر لیبرالیسم غربی، هیچ منطقی ندارد. [ ۸]

● سخن آخر
آزادی در اسلام ریشه ی الهی دارد و شامل تمامی مسائل می باشد، اما در غرب چنین چیزی نیست چرا که فقط مسائل اجتماعی را در بر می گیرد که توسط قانون نیز محدودیت ندارد و همین عامل سبب بی بندوباری در جامعه و خانواده ها می گردد. همان طور که مقام معظم رهبری فرمودند: «آزادی اجتماعی که این قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضایع کردن
فرآورده های ارزشمند معنوی یا مادی یک ملت به کار گرفته بشود، مضر است... ارزش ها و حقایق ثابت مسلم این آزادی را محدود می کند.»

آزادی که همراه با رعایت اخلاق و ارزش های دینی نباشد سبب ایجاد بی بندوباری و تضییع حقوق افراد می شود. از این رو آزادی که در آن ارزش های دینی و دین باوری نباشد این آزادی سبب اختلال ها در زمینه های مختلف می شود، همان چیزی که در غرب شاهد آن هستیم.

زهرا صادقی نقد علی
پی نوشت ها
۱. بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه های نمازجمعه تهران،
۲۳/۲/۱۳۷۹.
۲. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام،
۱۵/۵/۱۳۸۲.
۳. دیدار مسئولان و کارگزاران نظام با رهبر معظم انقلاب اسلامی،
۸/۸/۱۳۸۴
۴. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، کیهان ۱۴/۶/۷۷.
۵. بیانات در دیدار دانشگاهیان سمنان، ۱۸/۰۸/۱۳۸۵
۶ . بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی،
۲۹/۰۳/۱۳۸۵
۷. بیانات در دیدار جمعی از اعضای تشکل ها، کانون ها، نشریات و هیئت های مذهبی و شماری از نخبگان دانشجویی ، ۱۵/۰۸/۱۳۸۲
۸. حسینی خامنه ای، سید علی(۱۳۷۷). «آزادی از نظر اسلام و غرب». اندیشه ی حوزه، شماره14
کد مطلب : ۸۳۲۶۹۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما