۰
شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۲۱

چند نکته جدید درباره جنگ نسل چهارم

چند نکته جدید درباره جنگ نسل چهارم
 کسی که در پی سلطه بر مردم است از راه فرهنگ رخنه می کند، چرا که فرهنگ به افراد هر جامعه کمک می کند تا شرایط خود را تشخیص دهند و راه های پیشرفت و برون رفت از بحران را نشان می دهد. آگاهی جوامع برای قدرت های سلطه گر یک تهدید است چون علم است که با تعلیل پیشرفت ها و پس رفتها و چرایی نداری ها و عبور از مشکلات را نشان می دهد و راه رسیدن به آرزوها را هموار می سازد.
 
علم را کجا پیدا می کنیم و چگونه آن را باز می یابیم در شرایطی که دشمن تا اثری از فرهنگ می بیند با اسلحه نرم خود، آن را مورد حمله قرار می دهد و از بین می برد؟ آیا تا به حال از خود پرسیده شده که  چرا نظام سلطه پایان نمی یابد؟ و چرا هر روز چمبره نظام سلطه گسترده می شود؟ و اینکه همه ضد نظام سلطه هستیم و در جهت از بین بردن آن کار می کنیم اما این شرایط ادامه می یابد و پایان نمی پذیرد؟ چرا تلاشهای جوانان در منطقه برای پیشرفت و ایجاد شرایط بهتر و عادلانه تر با مشکل بر می خورد و به نتیجه اصلی نمی رسد؟ پاسخ این است که امکان ندارد ما در جنگی پیروز شویم که اصلا از وجود آن خبردار نباشیم و وجود جنگ را قبلا باور نکنیم و از فرهنگ حاکم بر آن بی خبرباشیم. این دقیقا شرایط جنگ نسل چهارم است که در منطقه جریان دارد و برای حفظ موجودیت خود و عزت کشور خویش باید آن را بشناسیم و به خوبی درک کنیم.
 
        چند سال به عقب برگردیم و ببینیم زندگی ما دچار چه تغییراتی شده است؟ آیا هر روز به دهها کانال در وات ساپ، تلگرام، فیس بوک و تویتر مراجعه نمی کنیم و دهها بار از مطالب به نظر جالب را کپی پیست برای دیگر دوستانتانمان انجام نمی دهیم! آیا روزانه داده های بسیاری را از این طریق به دست نمی آوریم و به این یا آن دوست ارسال نمی کنیم؟ این اطلاعات بر ذهن ما چه تاثیری دارد! و رفتار ما از آنها چه تاثیری پذیرفته است؟ ما معتاد این کار شده ایم بدون اینکه از خود بپرسیم خود را به چه کسی سپرده ایم و اینکه چه کسی پشت سر این کانالهای محبوب ما قرار دارد؟ این شبکه ها گاهی خواسته های ما را نیز مطرح می کند و ما تصور می کنیم که از ما نسبت به خودمان دلسوزتر اند. این شبکه ها با مهارت بالایی دیدگاه ها و ذهن ما را به هم می ریزند و خواسته های ما را کم و زیاد می کنند. این شبکه ها آرشیوی از فرهنگ و اختلافات مذهبی، اجتماعی، قومی و فکری جوامع ما را دارند و می کوشند در زمانهای مناسب این تفاوت ها یا اختلافات را مطرح و شعله ور سازند و ملت ها را از درون دچار اختلاف کنند و یا جوامع ما را در مقابل یکدیگر قرار دهند.
 
 این فرایند که در موج جدید اعتراضات عراق و لبنان به خوبی دیده می شود ، جوامع ما را در مقابل دو بن بست قرار می دهد یا سکوت منفعلانه بی تاثیر و یا شورش نا آگاهانه که همه چیز را رد می کند و حاضر است که آن را به آتش بکشد . این شبکه های اجتماعی فضای مجازی در حال حاضر شما را مدیریت می کنند و هر روز یک خبری را بزرگنمایی می کنند و شما را از مسائل مهم خودتان باز می دارند و پس از مدتی شما خود را سردرگم و نا امید می یابی وآرزوی تغییر شرایط به نفع نسل جدید را درگیر فراموشی می کنی وناگاه میان مردم خشم نسبت به یکدیگر پیدا می شود و حس عدم اعتماد گسترش می یابد. این نتیجه فعالیت ارتشهای الکترونیکی است که در فضای مجازی مشغول جنگ بر ضد شماهستند، جنگی که جوانان امروز نسل فیس بوک از وجود آن بی خبرند. این ارتش سایبری است که مغز و شعور نسل جوان منطقه را مخاطب اصلی خود قرار داده و نارضایتی های آنها را ابزاری برای افزایش بحران اجتماعی به کار می گیرد. ارتش سایبری نظام سلطه بر فقر ما گریه می کند در حالیکه با تلاشش، ادامه نظام سلطه و فقیر تر شدن جوامع دیگر را فراهم می سازد. او با بازی با احساسات و عواطف انسانی ما پیامهایی منتقل می کند که ما را سردرگم می کند و قدرت تشخیص علل بدبختی خود را از خودمان می گیرد.
 
آنگاه شما سردرگم می شوی و نمی دانی چه کسی دلسوز شماست و چه کسی دشمن واقعی شماست و چه کسی حقیقت را می گوید و چه کسی برای شما دروغ می بافد.
اولین بار مفهوم جنگ نسل چهارم در سال 1989 توسط ولیام لند مطرح شد. او در این تقسیم بندی چهار نسل از جنگ را بر می شمارد. در این تقسیم بندی نسل اول جنگ بر قدرت زور بدنی و بازوی عضلانی استوار است و در نسل دوم سلاح آتشین را بیش از جنگجو مورد توجه قرار می دهد و نسل سوم جنگ مبتنی است بر گسترش جنگ افزار مانند هواپیما و توپ و تانک وموشک و توسعه دایره و حجم آتش است و بر قدرت مانور پشت جبهه دشمن تکیه می کند . وجه مشترک همه این نسل ها این است که  قدرت نظامی ، اعم از نیرو یا سلاح را مبنای برنامه ریزی برای یکسره سازی جنگ قرار می دهد و از این طریق در نهایت بر جامعه مدنی دشمن سلطه می یابد. در نسل چهارم این شرایط وارونه شده و حوزه عمل خود را مردم غیر نظامی قرار داده و با ابزارهای روان شناختی و جامعه شناسی و کانالهای ارتباط مجازی، جامعه مقابل را تحت فشار عصبی پی در پی قرار می دهد تا به همان نتیجه برسد یعنی فروپاشی و تسلط بر جامعه دشمن. در این نوع مدل از جنگ ها آتش و خون دیده نمی شود و دشمن با اندک امکانات مادی به پیروزی قطعی می رسد. این مدل از جنگ بر پایه قاعده سوم گوبلز عمل می کند که در آن می گوید "به من رسانه بی وجدان بدهید به شما ملت بدون آگاهی می دهم"
    
   اگر با در نظرگرفتن این مفاهیم و مقدمه به تحلیل شرایط سیاسی در منطقه به ویژه  در عراق ، لبنان و ایران بپردازیم فورا به این نتیجه می رسیم که منطقه و ما در معرض یک جنگ نسل چهارمی قرار دارد و متاسفانه ما با رفتارهای نسنجیده زمینه های تحریک و خشم اجتماعی را فراهم می کنیم و جوامع را آماده پذیرش فعالیت دشمن قرار می دهیم. مردم منطقه علیرغم همه بحرانها تصور نمی کنند که در معرض تهاجم هستند و فکر می کنند که این تحلیل نوعی فرافکنی است. القاءات دشمن را حس نمی کنند و تصور می کنند که جمعبندی خود آنهاست. اگر ویژگیهای این جنگ را در میدان جستجو کنیم در می یابیم که دشمن در نسل جوان ما رخنه کرده و سربازگیری گسترده ای بدون واکنش انجام داده است. خیل وسیع سازمانهای مردم نهاد درعراق و لبنان که به ظاهر در زمینه های حقوق زن، محیط زیست، آزادیهای عمومی و دهها عرصه دیگر فعالیت می کنند با همه عوامل خود در میدان اعتراض دیده می شوند.
 
     در فضای مجازی نیز رد پاهای زیادی دیده می شود که حقایق را دگرگون ساخته و تصاویر مغایر می سازند. در لبنان به عنوان نمونه این رژیم صهیونیستی است که در سال 1982 به این کشور حمله نظامی نمود و لبنان را اشغال کرد و از آن زمان تا کنون بزرگترین تهدید برای امنیت لبنان بوده و هست و در مقابل، این حزب الله و مقاومت اسلامی است که با تقدیم هزاران شهید دشمن اشغالگر را از خاک لبنان اخراج و استقلال این کشور را تضمین کرده است. با این وجود کسانی که از مجاری مختلف تلاش می کنند بر مردم لبنان تاثیر بگذارند و واقعیت را تزویر کنند تلاش می نمایند که مشکل لبنان را در وجود حزب الله و مقاومت  و سیاستهای آنان ببینند و در نهایت می کوشند که مردم در تشخیص دشمن واقعی دچار اشتباه شوند. دشمن گفتمان فریب را بر پایه این مقوله قرار می دهد که در ساختار سیاسی لبنان دولت در دولت وجود دارد وغرب زمانی حاضر به کمک لبنان است که حزب الله در دولت نباشد. این مقدمات قابل بحث است و آیا واقعا حزب الله دولت در دولت است؟ واقعیت این است که حزب الله در هیچ کار اجرایی نقش ندارد جز در سیاست دفاعی کشور که بخشی از هزینه های دفاع را از دوش دولت لبنان برداشته و ناتوانی ارتش محدود آن را جبران کرده است. حزب الله در سال 2000 اشغالگران صهیونیست را وادار به عقب نشینی از لبنان کرد و در سال 2006 در مقابل تجاوز نظامی  اسرائیل ایستاد و در سال 2018 لبنان را از شر داعش نجات داد وبخشهای اشغالی شرق لبنان را آزاد ساخت. اکنون این واقعیت به شکل کاملا مزورانه عرضه می شود و مردم لبنان را در جایگاهی قرار می دهد که گویا باید از اسرائیل دفاع کند و کسی که تضمین کننده استقلال کشور است باید خلع سلاح گردد.
 
در عراق نیز امریکا این کشور را در سال 2003 اشغال کرد و با سیاستهای غلط خود از جمله انحلال تمامی نهادهای امنیتی بدون جایگزین عملا نا امنی را گسترش داد و نزدیک به یک میلیون عراقی را به کشتن داد و این عربستان سعودی بود که نزدیک به هفت هزار انتحاری به عراق صادر کرد که خود را در میان مردم غیر نظامی منفجر کردند و بیش از صد هزار نفر از مردم کوچه و بازار را به قتل رساندند و این اسرائیل است که اخیرا با حملات هوایی پادگانها و زاغه های مهمات نیروهای مسلح را تخریب و منفجر کرد در حالیکه مرجعیت نجف در مقابله با فرایند استعمار مستقیم عراق تمام قد ایستاد و بر خلاف اراده امریکا قانون اساسی نوشته شد و انتخابات در عراق انجام گرفت و پارلمان اخراج نیروهای امریکایی را در سال 2011 تصویب کرد. اگر مرجعیت دینی نبود ژنرال گارنر طبق نقشه امریکا تا کنون فرماندار نظامی عراق بود و این کشور همچنان مستعمره امریکا بوده است. حشد الشعبی که یک نهاد نظامی عراق است که داعش را شکست داد و عراق را از این آدم کشهای جنایتکار نجات داد محصول یک فتوای وجوب کفایی جهاد بود که آقای سیستانی داد و عراق را از نا امنی نجات داد. ایران نیز که به ایجاد حشد الشعبی کمک کرد و سلاح در اختیار آن قرار داد به درخواست مرجعیت نجف پاسخ مثبت داد و وظیفه برادری و همسایگی را به اتم وجه انجام داد. حال چرا کسانی که به میدان تحریر بغداد آمده اند این حقایق را وارونه می بینند و ایران و حشد را مقصر می شمارند. این تصویر وارونه چگونه جا افتاده و چگونه حافظه مردم عراق وقایع دو دهه اخیر را فراموش کردند. الان برخی از شبکه های رسانه ای سعودی اینگونه اعلام می کنند که تا کنون عراق در اختیار ایران بود و به این روز افتاد و اگر در کنار برادران عرب خود قرار می داشت شیخ نشینان خلیج فارس پول می ریختند و امریکا کمک می کرد تا عراق شرایط بهتری پیدا کند. واقعیت این است که دولتهایی که عراق را به خاک سیاه نشاندند اکنون از باب" بزک نمیر بهار میاد" وعده سرخرمن می دهند و جوانان دارای حافظه کوتاه را فریب می دهند. غرب و عربها مگر برای سوریه و یمن چیزی جز ویرانی به بار آورده اند تا برای عراق بهروزی و خوشبختی بیاورند و برای متحدان خود مانند مصر و اردن که تا مرز تسلیم در مقابل اسرائیل رفتنه اند مگر تاکنون  چه گلی به سرشان زدند.
    
امروزه فریب و تزویر بزرگترین ابزارتاثیرگزاری بر نسل کم سن و سال نوجوان و جوان است. نسل جدید در لبنان هیچ خاطره ای از جنگ های داخلی لبنان که با تحریک اسرائیل و امریکا راه افتاده بود و هزاران لبنانی را به کام مرگ کشاند و هزاران نفر دیگر را مجروح و معلول ساخت، ندارد همانگونه که از اشغال کشور توسط ارتش صهیونیستی  و جنایاتی که انجام داده است،خاطره ای ندارد. نسل جوان عراق نیز هیچ خاطره ای از جنایات صدام حسین دیکتاتور و حزب بعث عراق ندارد. نظام خشنی که چند صد هزار عراقی را تنها به بهانه احتمال مخالفت با دیکتاتور اعدام کرده است. غرب در عراق و لبنان و نیز ایران می کوشد نسل جوان این کشورها را با استفاده از ابزار رسانه و شبکه های اجتماعی و نیز تعریف و ایجاد سازمان های مدنی متنوع، تحت سلطه فکری و فرهنگی قرار دهد و اگر کشورهای مستقل منطقه و نهادهای فرهنگی آنها فکری در این زمینه نکنند دیر یا زود باید منطقه را به دشمن بسپارند و قربانی کم کاری و عدم درک شرایط خود خواهند بود
مرجع : قدسنا
کد مطلب : ۸۳۲۷۱۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما