این مقاله بررسی می کند آیا جامعه معاصر را می توان توضیح شکل جدیدی از مفهوم مارکسیستی امپریالیسم و به عنوان امپریالیسم اطلاعاتی ـ رسانه ای دانست. برای جواب دادن به این پرسش، تحلیل ولادیمیر لنین از امپریالیسم را به کار بستم. با توجه خاص به ارتباط رسانه و اطلاعات، نظریه های لنین را در برابر تحلیل آماری اقتصاد کلانداده های موجود امتحان کردم.
تحلیلم بر اساس پنج ویژگی امپریالیسم پی ریزی شد: نقش تمرکز اقتصادی؛ سلطه سرمایه مالی؛ اهمیت صدور سرمایه؛ طبقهبندی فضایی جهان در نتیجه سلطه شرکتی و بعد سیاسی طبقه بندی فضایی جهان. نتایج نشان می دهد که نظریه های لنین را باید دوباره برای مطالعات ارتباطی و رسانه ای معاصر به کار برد.4
1. مقدمه
در سالهای اخیر، مفاهیم «امپریالیسم» و «امپراتوری سرمایه داری» در مطالعات انتقادی جهانی شدن اهمیت یافته است. این گفتمان، زمینه و بافتِ این مقاله را شکل می دهد. در قرن بیستم، مفهوم امپریالیسم عمدتاً با نظریه های مارکسیستی، مثل نظریه های کلاسیک امپریالیسم توسعه پیدا کرده است.5در درون این بافت، مقاله به این پرسش می-پردازد: آیا امپریالیسم جدید، یک امپریالیسم اطلاعاتی است؟ هدفم، کمک به بحث امپریالیسم نوین از دید اطلاعاتی ـ رسانه ای و مطالعات ارتباطی است. مفهوم امپریالیسم به کاربرده شده در این مقاله، مفهوم کلاسیک لنین است.
بنابراین، هدف، تحلیل نقش رسانه در یک واکنش گراییِ6 معاصر از مفهوم لنینی امپریالیسم است. بخش اصلی مقاله بر اساس ترتیب و توالی پنج ویژگی امپریالیسم است که لنین به کار برده است (1917). اگر یکی از ویژگی های خاص امپریالیسم، تفکیک موضوعی است، پس هر کدام از این بخش ها، سؤال تحقیق را بررسی میکنند. توجه به نظریه لنین، تحلیلی است و در بحث های اخیر علمی درباره نقش نظریه لنین ریشه دارد.7
نظریه های معاصر امپریالیسم، امپراتوری و سرمایه داری جهانی را در یک پیوستار می توان طبقهبندی کرد که درجه تازگی امپریالیسم را توصیف میکنند. در یک سر پیوستار، نویسندگانی وجود دارند که معتقدند امپریالیسم امروز دیگر نیست و یک امپراتوری پساامپریالیستی8 ظهور کرده است. در این طرف، تأکید بر ناپیوستگی است.9
در سوی دیگر پیوستار، نویسندگانی وجود دارند که معتقدند مقام سرمایه داری معاصر به همان اندازه امپریالیسم است که صد سال قبل بوده است و اکنون امپریالیسم نوینی را شکل داده است. در اینجا، تأکید بر پیوستگی است.10 زمینه میانه در این بحث مبتنی بر این فرضیه است که امپریالیسم دوباره ظهور کرده است و از نظر کیفی از طریق توسعه و پیشرفت سرمایه-داری تحول پیدا یافته و از این رو، خصوصیت و وضعیت جدید بحران سرمایهداری شکل گرفته است. در یک سو، ویژگی های جدید، بازگشت به امپریالیسم سرمایه داری را شکل می دهند، اما از سوی دیگر، امروزه جنبههایی از امپریالیسم وجود دارد که با امپریالیسم بیان شده لنین، لوکزامبورگ، کاتسکی و بوخارین در صد سال قبل، متفاوت است.11
از نظر لنین، امپریالیسم پنج ویژگی دارد:
1. تمرکز تولید و سرمایه به مرحله ای رسیده است که انحصارها را ایجاد می کند و نقش مهم و سرنوشتسازی در زندگی اقتصادی ایفا می کند؛
2. ادغام سرمایه بانکی با سرمایه صنعتی و ایجاد بر اساس «سرمایه مالی»؛ یک الیگارشی مالی؛
3. صدور سرمایه که به شدت مهم بوده است؛ زیرا از صدور کالاها متمایز بود؛
4. شکل گیری انحصارهای سرمایهداری بین المللی که جهان را بین خودشان تقسیم می کنند؛
5. تقسیم منطقهای کل جهان، بین بزرگترین قدرتهای سرمایه داری کامل شده است.12
لنین، امپریالیسم را بدین شکل تعریف می کند:سرمایه داری در آن مرحلهای از توسعه است که سلطه انحصارها و سرمایه مالی خودش را ایجاد کرده است؛ در آن، صدور سرمایه اهمیت قابل توجهی پیدا کرده؛ تقسیم همه مناطق جهان در بین بزرگترین قدرت های سرمایه داری جهان کامل شده است.13لنین به داده تجربی که در زمان او بود، توجه دقیقی کرد. او «کار مقدماتی گسترده» را14 برای پژوهش خویش درباره امپریالیسم عهده دار شد که در «21 یادداشت او در باب امپریالیسم»15 مستند شده16 و دربردارنده یادداشتهایی درباره 150 کتاب و 240 مقاله بود.
امروز برای به کارگیری دوباره نظریه امپریالیسم لنین باید به بررسی دقیق و روزآمد کردن استدلالهای نظری او و تأیید این استدلالها با داده ها دست زد که کارهای معاصر متأسفانه در بیشتر موارد، از آن بیبهره هستند. به روز کردن لنین با به کارگیری دقیق داده های موجود امروزی امکان پذیر است.17 امروز تکرار و کاربرد مجدد نظریه لنین به معنای بازیابی و احیای انگیزشی مشابه در جهان امروزی است.18 همچنین به معنای در نظر گرفتن دیدگاه لنین به عنوان یک محرک و انگیزه نظری و روششناختی برای مطالعات انتقادی جهانی شدن معاصر است.
پیوند امپریالیسم و بخش اطلاعات، خاص امپریالیسم نوین نیست. بنابراین، برای نمونه، بوید ـ برت19 نشان داده است که قبلاً در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، آژانسهای خبری بزرگ هاواس، رویترز و وولف بر اساس سرمایهداری امپراتوری و توسعه آن، بیشتر تداعی گر استعمارگرایی منطقه ای اواخر قرن نوزدهم بودند.20 در زمان لنین، آنها به عنوان نیروهای تبلیغاتی دولت در جنگ جهانی اول عمل کردند.21 برای نمونه، رویترز22 در بیشتر مواقع، صدای غیررسمی امپراتوری بود و به اخبار بریتانیا برتری می بخشید.23
وینسک و پایک24 (2007) با نمونه ای از گسترش جهانی شرکت های کابلی و بی سیم (مثل وسترن یونیون،25 شرکت تلگراف شرقی،26 شرکت کابل تجاری،27 شرکت تلگراف آتلانتیک28 یا مارکونی29) در سالهای 1860 ـ 1930 نشان دادند که در زمان لنین، پیوند آشکار بین ارتباطات، جهانی شدن و امپریالیسم سرمایه داری وجود داشت.
رشد یک شبکه جهانی کابل های سریع و سیستم های تلگراف همراه با توسعه خطوط راه آهن و کشتی های بخار برخی موانع جغرافیای را کم کرد و آن را برای ساماندهی تجارت فراقاره ای آسانتر و راحتتر ساخت. این شبکه ها از جریان-های عظیم سرمایه، فنآوری، مردم، اخبار و ایده ها حمایت کردند که در عوض منجر به درجه بالاتری از همگرایی بین بازارها، بازرگان ها و بانکداران شدند.30
2. امپریالیسم نوین و اقتصاد اطلاعاتی
در پنج بخش فرعی مقاله، نقش صنایع اطلاعاتی را در هر کدام از پنج ویژگی امپریالیسم در شرایط کنونی تحلیل خواهم کرد. ترتیب بحث بر اساس پنج ویژگی امپریالیسم لنین بنا شده است.
2.1 تمرکز سرمایه در بخش اطلاعات
رشد گسترده صنعت و فرآیند سریع و قابل توجه تمرکز تولید در مؤسسات خیلی بزرگ، یکی از ویژگی های برجسته و بسیار آشکار سرمایهداری است.31لنین، تضادی بین رقابت و انحصار به عنوان یک ویژگی اصلی سرمایهداری تشخیص داد.32 شکل گیری انحصارها و تمرکز سرمایه برای لنین، استثنایی از قانون و قاعده رقابت نیستند، بلکه نتیجه و برونداد ضروری رقابت سرمایهداری است.
شاخصهای تمرکز که لنین استفاده کرد، شامل این موارد بود: توسعه تعداد مؤسسات بزرگ؛ سهم کارگران در اقتصاد که مؤسسات بزرگتر آنها را استخدام کردند و سهم خروجی در یک صنعت
که با مؤسسات بزرگ و گسترده تولید شده است.یک شیوه که صنایع در آن متمرکزتر میشوند، از طریق ادغام و اکتسابهاست.33
بخش مالی دارای گسترده ترین سهم ادغامها و اکتسابها در 2006، 6.24 درصد (1717) از کل ادغامها و اکتسابها است، در حالی که انتقال، ذخیره و بخش ارتباطات، 5.4 درصد (379) از ادغامها و اکتسابها و صنایع چاپ و نشر، 2 درصد (142) را به خود اختصاص داده است. همه این بخش ها افزایش چشم گیری را در تعداد ادغامها و اکتسابها تجربه کردهاند، اما سریعترین و گستردهترین افزایش در بخش مالی بوده است که نشان میدهد بخش مالی، متمرکزترین بخش در بین بخشهاست.در درون چارچوب مطالعه تمرکز سرمایه، می توان تمرکز بخش های اطلاعاتی را تحلیل کرد. شرکتهای بزرگ تولید-کننده اطلاعات، شرکتهایی هستند که بیش از 250 کارمند دارند و تنها سهم کوچکی از تعداد کلی شرکتهای اطلاعات در 27 کشور اتحادیه اروپا را تشکیل میدهند.
در بخش های تولید اطلاعات، تعداد کوچکی از شرکتهای بزرگ دارای سهم گسترده ای از کارکنان کلی، گردش کلی معاملات و ارزش کلی افزوده هستند. این سهم ها به طور کلی، بالاتر از صنعت و خدمات برای بیشتر بخشهای اطلاعات است. این سهم به ویژه در حوزه های پست ـ ارتباطات راه دور و تولید تجهیزات ارتباطی به کار میرود.
در پست و ارتباطات راه دور، شرکت های بزرگ، 0.9 درصد کل شرکت ها و 87.8 درصد کل کارکنان، 87.2 درصد کل گردش معاملات و 91.7 درصد کل ارزش افزوده را داشتند. در تولید تجهیزات ارتباطی، شرکت های بزرگ، 1.6 درصد همه شرکتها و 65.5 درصد همه کارکنان، 84.1 درصد کل گردش معاملات و 76.8 درصد کل ارزش افزوده را تشکیل می دهند.
تمرکز بالایی از صنایع اطلاعاتی نه تنها خاص اروپا نیست، بلکه آن را در ایالات متحده امریکا میتوان یافت. در کل بخش رسانه ای امریکا، 330 شرکت بزرگ با (بیش از هزار نفر کارمند) وجود داشت که 0.01 درصد کل شرکتهای رسانه ای را در 2002 تشکیل می دادند، اما 78 درصد کل درآمدها را در اختیار داشتند. در بخش ارتباطات راه دور، 72 شرکت بزرگ، 0.9 درصد همه شرکتها را در صنعت، اما 88 درصد همه درآمدهای گسترده بخش را در اختیار داشتند.
صنایع اطلاعاتی تنها صنایعی نیستند که تمرکز بالایی دارند. برای نمونه، در 27 کشور اتحادیه اروپا، ارزش افزوده در استخراج معدن زغال سنگ و زغال قهوه ای و استخراج تورب34 (شرکت های بزرگ، 4.9 درصد همه شرکت ها و برای 92.9 درصد ارزش افزودهبخشی)، تولید محصولات دخانیاتی (20 درصد شرکت های بزرگ و 93.7 درصد ارزش افزوده در صنعت) و تولید زغال کک، محصولات پالایشگاهی نفت و سوخت هستهای (9.9 درصد شرکتهای بزرگ و 93.1 درصد ارزش افزوده بخشی) را داشت. 35بخش های اطلاعات مثل نشر، ارتباطات راه دور و تولید تجهیزات ارتباطی، متمرکزترین بخش اقتصادی را تشکیل نمی-دهند، اما در بین صنایع به شدت متمرکز هستند.
2.2 سرمایه مالی و سرمایه اطلاعاتی
(سرمایه مالی) سرمایه بانکی، سرمایه چند بانک انحصاری بزرگ است که با سرمایه ترکیب های انحصاری تولید کنندگان ادغام شده است.36تحت تسلط امپریالیسم، سرمایه مالی برخوردار است از:تقریباً کل سرمایه پولی همه تجار سرمایهداران و تجار کوچک و قسمت گسترده ابزارهای تولید و منابع مواد خام کشور خاص و تعدادی از کشورها.37
کنترل بانکها از جریان پول سرمایه که برای عمل شرکتها استفاده شده بود، به آنها قدرت هژمونیک برای کنترل اقتصاد سرمایهداری میبخشد.38 لنین ذکر کرد که بانکها در شتاب دادن پیشرفتهای فنی مؤثر هستند.39 تمرکز سرمایه و اطلاعات سرمایه مالی، پیشرفتهای به هم پیوسته هستند.40 هدف سرمایه مالی، ایجاد و تولید میزان فوقالعاده بالایی از سود است.41
شاخص هایی که لنین برای تأیید ویژگی دوم امپریالیسم استفاده کرد، عبارتند از: توسعه درصد سپرده های کلی تحت کنترل بانک ها با یک اندازه مشخص (با سرمایه کنترل کلی ارزیابی شد)؛ توسعه تعداد سهام و تأسیس بانک های خاص؛ توسعه تعدادی از نویسه های دریافتی و ارسالی بانکهای مشخص؛ توسعه میزان سرمایه موجودی بانکهای مشخص در یک کشور؛ توسعه میزان سود بانک های مشخص؛ توسعه اوراق بهادار کل که از سوی بانکهای مشخص منتشر می شود.
چقدر شرکتهای اطلاعاتی در مقایسه با شرکتهای مالی در اقتصاد جهانی مهم هستند؟ برای پاسخ دادن به این سؤال، از لیست 2008 فوربس42 2000، بزرگترین شرکتها را از بخشهای اقتصادی تحلیل کرده ام. روی هم رفته، شرکتهای مالی شرکتهای سرویس مالی، سهم گسترده ای از ارزیابی سرمایه در 2008 (75. 96 درصد) داشتند. دومین بخش گسترده، نفت، گاز و تسهیلات خانگی (آب و برق و...) بود. سومین بخش گسترده، بخش اطلاعات بود (4.63) که شامل (بنابه دلایل آماری) ابعاد فرعی زیر است: ارتباطات راه دور؛ تجهیزات و سختافزار فنآوری؛ محتوی رسانه؛ نرمافزار؛ و نیمهرسانهها.
شرکت های اطلاعاتی در اقتصاد سرمایهداری جهانی مهم هستند و یک روند اطلاعاتی شدن؛43 یعنی افزایش اهمیت اطلاعات در اقتصاد را منعکس میکنند، اما این بخش، از بخش مالی و صنعت نفت و گاز کم اهمیتتر هستند. سوخت-های فسیلی در اقتصاد معاصر خیلی مهم هستند. این شاخصی است که جامعه صنعتی به پایان نرسیده است و ما وارد حوزهای فراصنعتی44 شدهایم که در آن، تولید اطلاعات، فروش و مصرف عامل مهمی از اقتصاد کلی می شود، اما اکنون جایگزینی برای ارزش اقتصادی سرمایه و سوختهای فسیلی نیست. مالی شدن، فراصنعتی شدن و اطلاعاتی شدن،45 سرمایهداری امپریالیستی معاصر را مشخص میکنند.
دادهها برای سال 2008،46 سالی که بحران جدید اقتصاد جهانی شروع شد، نشان داد بخش مالی، ضررهای بسیار زیادی به خود دید. 176 شرکت از بزرگترین شرکتهای مالی مختلف جهانی، ضررهای 46.27 میلیون دلاری دیدند و 92 شرکت از بزرگترین شرکت های بیمه، ضررهای 61.8 میلیون را متحمل شدند.با این حال، بخش مالی اکنون 74.9 درصد از همه ارزیابی های بزرگترین شرکت های جهانی 2000، نفت، گاز و تسهیلاتی برای 6.2 درصد و اقتصاد اطلاعاتی 4.6 درصد داشتند. تنها تغییرات اندک در مقایسه با 2007 وجود داشت که نشان می دهد که بحران اقتصادی هژمونی درونی سرمایه داری سرمایه مالی را تحلیل نبرد.
2.3 صدور سرمایه و صنایع اطلاعاتی
در سرمایه داری مدرن، وقتی انحصارها غالب و مسلط می شوند، صدور سرمایه به نمونه برجسته تبدیل شده است.47هدف امپریالیسم برای لنین، کسب سود بالا از طریق صدور سرمایه به کشورهایی است که در آن، سرمایه، کمیاب؛ قیمت زمین نسبتاً پایین؛ دستمزدها، پایین و مواد خام، ارزان است.48 شاخص هایی که لنین برای تأیید ویژگی های سوم امپریالیسم استفاده کرد، شامل میزان خالص سرمایهگذاری شده در خارج با ملت های خاص و توزیع جغرافیایی سرمایهگذاری مستقیم خارجی است.
مهمترین بخش های اقتصادی در صدور سرمایه و منابع تولید چیست؟ نقش بخش اطلاعات چیست؟ انتقال، ذخیره و ارتباطات راه دور، سریعترین بخش در حال رشد سرمایه گذاری مستقیم خارجی در 20 سال گذشته بوده است (از 1.6 تا 7.6 درصد از کل جریانهای سرمایهگذاری خارجی). با این حال،
صنایع اطلاعاتی، غالب و مسلط نیستند. در سرمایهگذاری مستقیم خارجی، بخشهای مالی، استخراج معدن ـ معدن زغال سنگ نفت و تجارت نسبت به بخش انتقال و ارتباطات مهمتر هستند.
تعدادی از نویسندگان معتقد بوده اند که سازمان های رسانه ای جهانی ـ فراملی ظهور کردهاند.49 هربرت شیلر50 در این بافت سلطه فرهنگی شرکتی فراملی صحبت می کند. ادوارد هرمن و رابرت مک چسنی51 معتقد است که رسانه های جهانی، گستره شرکتی خویش را با تبلیغات پیش می برند و محیطی ایدئولوژیک برای نظم اجتماعی سودمحور ایجاد می-کنند.
نئولیبرالیسم و ادغامها و اکتسابها سبب ایجاد یک نظام رسانه ای جهانی زنجیره ای با تعداد کمی از اختلاط های رسانه ای یکپارچه عمودی (ارزیابی با فروش های سالانه)، مثل نیوز کورپوریشن،52 تایم وارنر،53 دیزنی،54 برتلسمان،55 ویاکام،56 ای تی اند تی،57 ویوِندی58 (سیگرام59 در 1995، ام سی ای و پولی گرام را در 1998 کسب کرد تا به گروه موسیقی جهانی تبدیل شود که قسمتی از ویوندی در 2000 شد)، جنرال الکتریک60 یا سونی61 شده است.
ویژگی اصلی نظام رسانه ای جهانی از نظر هرمن و مک چسنی،62 ترویج جهانی یک مدل رسانه ای نسبتاً تجاری بود. تأثیرات منفی احتمالی، گسترش جهانی مصرف به عنوان سبک زندگی، جابهجایی حوزه عمومی با سرگرمی، تقویت نیروهای سیاسی محافظهکار و تحلیل بردن تدریجی فرهنگهای محلی است.63
دیگر محققان بسیار شکاک بودند. به همین دلیل، در ظهور رسانه های جهانی تردید داشتند یا معتقد بودند تجربه شان یک اسطوره است.64 تری فلو،65 داده های سهم دارایی خارجی، شاخص فراملیتی بودن و سهم درآمد خارجی تایم وارنر، دیزنی، نیوز کورپوریشین و ویاکام را برای سال 2005 فهرست می کند تا استدلال کند شرکت های رسانه ای در مقایسه با شرکت های بزرگ و اصلی در دیگر بخشها، کمتر جهانی شده اند؛ جهانی شدن رسانه ها و سرگرمی به کندی در حال حرکت است و نیوز کورپوریشین تنها شرکت رسانهای جهانی واقعی است.66
این تحلیل متقاعدکننده نیست؛ زیرا جهانی شدن های مقایسه ای داده برای چهار شرکت، فراگیر و کلی نیستند، شاخص ها عمدتاً مصرف هستند ـ نه تولید (بر خلاف سهم کارکنان خارجی) و دیگر بخش های اطلاعاتی در نظر گرفته نمی شوند. نه تنها تولیدکنندگان محتوای رسانه، شرکتهای رسانه ای هستند، بلکه سرمایه زیرساختار رسانه ای و سرمایه فنآوری رسانه ای (ارتباطات راه دور، نرمافزار و سختافزار) را باید در نظر گرفت. کالین اسپارکس،67 (2007) دارایی های خارجی و فروش های نیوز کورپوریشین و ویاکام (برای 2002) و تایم وارنر (برای 2004) را تحلیل میکند و معتقد است که رسانه های جهانی تنها در یک کشور اصلی (محل تولید) تمرکز یافتند.68
من داده های فراملیتی بودن را تحلیل کرده ام که در گزارش سرمایهگذاری جهانی سالانه از سوی آنکتاد منتشر شده است. شاخص فراملیتی بودن آنکتاد، بعد جهانی یک شرکت را بر اساس یک معیار ترکیبی ارزیابی میکند که سهم بزرگترین شرکتها از داراییها، فروشها و کارکنان خارج از کشور اصلی را میپوشاند. شرکتهای اطلاعاتی ـ رسانه ای در این بافت به عنوان همه شرکتها از ابعاد کامپیوتری و فعالیت های مربوط، تجهیزات الکتریکی و الکترونیک، رسانهها، نشر و چاپ و ارتباطات راه دور تعریف شد.
سرمایه محتوای رسانه و سرمایه زیرساختهای رسانه ای صلاحیت عمومی ـ اطلاعات ـ دارند. بنابراین، خلاصه کردن این شرکت ها تحت مقوله شرکت های اطلاعات یا شرکت های رسانه ای امکان-پذیر است. داده ها نشان می دهد شاخص فراملیتی بودن آنکتاد، گستردهترین شرکت های اطلاعات در سالهای 2001 ـ 2006 نزدیک به میانگین کلی رسیده است و شرکتهای اطلاعاتی پوشش داده شده با شاخص فراملیتی بودن آنکتاد در عملیات خویش، بیشتر جهانی هستند تا محلی و این شکی در فرضیه (از سوی فلو، حافظ و دیگران مطرح شد) به وجود آورده است که هیچ شرکت رسانه ای جهانی وجود ندارد.
دادههای آماری نشان میدهند که جهانی شدن شرکت های رسانه ای ـ اطلاعاتی یک اسطوره نیست، همانطور که محققانی مثل حافظ و فلو ادعا کرده بودند. مطمئناً یک نظام رسانه ای جهانی خالص وجود ندارد؛ زیرا شرکتهای فراملی در اقتصادهای ملی مربوط ریشه دارند. با این حال، تولید جهانی در شکل برون سپاری، قرارداد فرعی و محصول توزیع شده در گسترهای جغرافیایی، یک ویژگی نوخاسته سرمایه داری و از این رو، شرکتهای اطلاعاتی است.شاخصهایی مثل شاخص فراملیتی بودن، سهم دارایی های خارجی، سهم فروش های خارجی، سهم استخدام خارجی و عضو های وابسته خارجی، اجازه ارزیابی میزان فراملیتی بودن شرکتهای اطلاعاتی را میدهد.
داده های بزرگترین شرکت های اطلاعاتی جهان نشان می دهد که هر چند آنها در اقتصادهای ملی ریشه دارند، از روندهای عمومی و کلی شرکت های فراملی آنکتاد پیروی می کنند تا بیشترین دارایی ها، فروش ها، استخدام و عضویت های رسمی خارجی از کشورهای اصلی را داشته باشد. این یک الگوی واحد نیست، اما یک روند کلی و عمومی است. ویژگی-های نوخاسته، به ویژگی های قدیمی اضافه میشود که نظامها را متحول می کنند، اما آنها را جایگزین و حذف نمی کنند. فراملیتی بودن چیز کاملاً جدیدی نیست، بلکه ـ یک درجه، معیار و تمایل است.
جهانی شدن رسانه ها چیزی متفاوت از رسانه های کاملاً جهانی است. شرکتهای رسانه ای خاص بیشتر جهانی می شوند؛ قسمتهایی از تولید به دیگر کشورها برون سپاری شده است و قسمت هایی از فروشها در دیگر کشورها حاصل می شود. درجه برون سپاری، سرمایهگذاری، عضویت های وابسته خارجی، استخدام، داراییهایی، فروشها و سودهای خارج از کشور اصلی، شاخص هایی برای درجه جهانی شدن یک شرکت رسانه ای هستند.
سهام میانگین محاسبه ای، نزدیک به 60 درصد هستند که نشانی برای ظهور شرکت های اطلاعاتی کاملاً جهانی نیست، اما برای جهانی شدن عملیات شرکت های اطلاعاتی هستند. این شرکت-های فراملیتی اطلاعاتی ذاتاً سرمایه داری هستند و هر کدام بر انباشت سرمایه در سطوح ملی و فراملی تأکید می کنند که به هم پیوسته اند.
فراملیتی بودن یک ویژگی نوخاسته برای بعد اطلاعاتی امپریالیسم نوین است. فراملیتی بودن کاملاً جهانی نیست، اما یک ویژگی نوخاسته در مقایسه با سرمایهداری فوردیستی است که در آن، بیشتر شرکت ها یا دولتی هستند یا با قوانین ملی اداره میشوند. درباره بزرگترین شرکت های اطلاعاتی جهانی، ساختارهای شرکتی جهانی شده و حتی بیشتر تحت تأثیر رسانه ها و اطلاعات هستند.
بنابراین، جهانی شدن رسانه ها بدین معناست که شرکتگرایی69 ـ ساختبندی سازمان های رسانه ای طبق منطق انباشت سرمایه و به حداکثر رساندن سود ـ محدوده جهانی آن را گسترش داده است. شرکت گرایی بر جهان حکمرانی می کند. بنابراین، بر رسانه ها و سازمان های اطلاعاتی هم حکمرانی می کنند که به طور روزافزون از طریق سلب مالکیت، شرکت های رسانه ای را در فرآیندهای انباشت، متحول کرده است که اطلاعات و فنآوری به کالاها تبدیل میگردد یا بر ویژگی کالایی شان تأکید می شود.جنبه دیگری از جهانی شدن رسانه ها این است که در قرن بیستم، شبکههای
ارتباطی جهانی (تلفن و اینترنت) ظهور کرده است70 که امروزه اجازه ارتباطات و انتقال اطلاعات در زمان واقعی با فشردگی زمان ـ فضا را می دهد.
چقدر محصولات اطلاعاتی و سرویس های اطلاعاتی در تجارت دنیا مهم هستند؟ سوختهای فسیلی، مهم ترین کالاها در تجارت جهانی کالاهای تولیدی هستند و بعد از آن، محصولات رسانه ای و وسایل حمل و نقل هستند. سوختهای فسیلی و ماشین به عنوان ویژگی و شاخص صنعت گرایی فوردیستی یا موج بلند سوم و چهارم مطرح شدند،71 در حالی که میکروالکترونیک همواره به عنوان «پسا صنعتی»72 در نظر گرفته شد.
با توجه به تجارت جهانی، داده ها نشان می دهد که پساصنعت گرایی با صنعتگرایی جایگزین شده است و اقتصاد اطلاعاتی و اقتصاد صنعتی سنتی با همدیگر هستند. تنها ادعایی که می توان بر اساس این دادهها مطرح کرد، این است که ساختار تجارت جهانی با سلطه و غلبه یک «پارادایم پویایی ها یا انتقال آسان منابع تولید» مشخص شده است؛ تجارت کالاهایی که اجازه «حرکت مردم، ایده ها، اشیا و اطلاعات» را می دهد.73
آنکتاد، پایگاه داده اقتصاد خلاق74 را در 2008 شروع کرد. اقتصاد خلاق به عنوان «ایجاد، تولید و توزیع کالاها و سرویس ها تعریف شد که خلاقیت و سرمایه فکری را به عنوان درونداده های اصلی استفاده می کند.»75 این شامل محصولات در حوزه مکان های فرهنگی، جلوه های سنتی فرهنگی (هنرها و مهارتها) پیشهها، جشنوارهها، جشن ها، هنرهای نمایشی، سمعی ـ بصریها، رسانههای جدید، طراحی، نشر و رسانههای چاپی، هنرهای بصری و سرویسهای خلاق (معماری، تبلیغات، هنرهای تکراری و ساخت خلاق، فرهنگ، بازآفرینی) میشود.بخش مالی، استخراج معدن / سنگ های معدنی / نفت، تجارت و اطلاعات، مهمترین بخش های سرمایهگذاری مستقیم خارجی هستند. بخش مالی، بخش غالب هم در سرمایه گذاری مستقیم خارجی و هم در تجارت جهانی است.
شرکتهای اطلاعاتی فراملی کلاً جهانی عمل نمیکنند. آنها در اقتصادهای ملی ریشه دارند، اما درجه مشخصی از عملیات، دارایی، کارکنان، فروش ها، سودها و عضویت های رسمی خارجی فراتر از اقتصادهای کشورهای اصلی قرار دارند، به طوری که پیوند و ارتباط ملی ـ فراملی ایجاد شده است. فراملیتی بودن یک ویژگی نوخاسته، یک معیار، درجه و تمایل است.
همچنین جهانی شدن رسانه ها به معنای تأثیر جهانی منطق نئولیبرال انباشت سرمایه از طریق سلب مالکیت رسانه هاست. در تجارت جهانی، کالاها و سرویس های اطلاعاتی دومین مقوله بسیار مهم و وسایل حمل و نقل، سومین بخش بسیار مهم را تشکیل میدهند. داده ها نشان می دهد که صدور سرمایه و تجارت جهانی با بخش اطلاعاتی غالب نشده است، اما مالی شدن، فراصنعتی شدن با ارتباط پیوسته سوخت های فسیلی و ماشین، و اطلاعاتی شدن، سه روند اقتصادی مهم امپریالیسم نوین هستند. با این حال، مالی شدن بخش غالب است.
2.4 تقسیم اقتصادی جهان و شرکتهای اطلاعاتی
لنین معتقد بود که تحت سلطه امپریالیسم، شرکتهای بزرگ بر اقتصاد غالب هستند. آنها در بین خودشان، حوزه های نفوذ و بازارها را تقسیم می کنند و از کارتل ها، سندیکاها و تراستها استفاده می کنند. سرمایه مالی با مسائلی چون منابع مواد خام، صدور سرمایه، «حوزههای نفوذ»، حوزه های تجارت خوب، امتیازهای انحصاری، سودهای انحصاری و غیره و بالاخره، منطقه اقتصادی به طور کلی دست به گریبان است.76
لنین، شاخص های زیر را برای ویژگی چهارم استفاده کرد: تعداد شرکتهای فرعی از شرکتهای مشخص، توسعه گردش معاملات، تعداد کارکنان و سودهای خالص شرکت های بزرگ خاص. در حالی که ویژگی سوم بیشتر بر فعالیتهای اقتصادی تأکید می کند که در مرزهای بین ملت ـ دولت و سودهای اقتصادی ریشه گرفته از آن، ویژگی چهارم، بعد فضایی این فعالیتها را پوشش می دهد. این تمایز با اصطلاح «تقسیم جهان در بین ترکیبهای سرمایهداری» (ویژگی چهار) بر خلاف اصطلاح «صدور سرمایه» (ویژگی سوم) نشان داده شد. با این حال، دو ویژگی دقیقاً به هم پیوند خوردهاند.
میتوان گفت نظریه های امپریالیسم رسانه ای، امپریالیسم ارتباطات و سلطه فرهنگی77 چهار ویژگی مورد نظر لنین از امپریالیسم در مورد رسانه و فرهنگ را توصیف کرده اند: سلطه حوزه اطلاعاتی با شرکت های گسترده و بزرگ غربی. در وهله اول؛ چنین مفاهیمی بر کنترل مالکیت، ساختار، توزیع یا محتوای رسانه در یک کشور با کشور دیگر78 یا با امریکا تأکید داشتند.79 بعداً، آنها روزآمد شدند تا واقعیت جهانی شدن رسانه را منعکس کنند،80 به طوری که مفاهیمی مثل سلطه فرهنگی شرکتی فراملی،81 امپراتوری رسانه ای جهانی یا مورداکی شدن82 ظهور کرد. این نسخه روزآمد برای توصیف نظری نگاه لنینی سلطه اقتصادی شرکتی در تلاش برای اعمال نظریه امپریالیسم به سرمایهداری اطلاعاتی مناسب است.
مشکل رویکردهای امپریالیسم فرهنگی این است که آنها آشکارا نظریه های خویش را درون نظریههای کلاسیک امپریالیسم بنیان نکردند. برای نمونه، بوید ـ برت ذکر میکند که مفهوم امپریالیسم رسانه ای، مدیون کارهای مارکس، لنین و روزا لوکزامبورگ است،83 اما او این ارتباط و پیوند را بیشتر تشریح نمی کند. این مقاله، تلاشی برای کمک به ترمیم این شکاف تحلیلی است.جغرافیای لایه ای و طبقهبندی شده صدور سرمایه و تجارت جهانی، خودش را در بخشی تکرار می کند که تولید و اشاعه کالاها و سرویسهای اطلاعاتی را پوشش میدهد که در سطح جهانی تحت تسلط شرکتهای غربی است.
2.5 نقش اطلاعات در تقسیم سیاسی دنیا
لنین، ویژگی پنجم امپریالیسم را به عنوان مالکیت انحصاری منطقه های جهان تعریف کرد که به طور کامل تقسیم شده است.84 سرمایه مالی کوشش میکند تا در هر مکان و با هر ابزاری، میزان بیشتری از زمین را بگیرد و حوزه نفوذ خویش را بگستراند.85 هر دولت مسلط، سودهای کلان از یک قسمت دنیا بهرهبرداری و دریافت می کند.86 هر کدام از آنها، با ابزار تراستها، کارتل ها، سرمایه مالی و روابط بدهکار و بستانکار، یک موقعیت انحصاری در بازار جهانی را به دست می آورند.87
لنین معتقد است که بر اثر نفوذ امپریالیسم، همه مناطق در جهان تحت نفوذ کشورهای سرمایهداری درآمده است. تقسیمبندی مجدد در هر زمان امکان پذیر است، اما نه یک تصرف جدید. در امپریالیسم، فقط شاهد حضور مستعمرات و کشورهای صاحب مستعمر نیستیم. بلکه با یک شبه استعمار نیز سروکار داریم؛ وضعیتی که در آن کشورهای مستقل سیاسی در شبکهای از وابستگیهای دیپلماتیک و مالی قرار گرفتهاند.
اما یک شبهمستعمره و کشورهای مستقل سیاسی هم وجود دارند که در شبکه وابستگی دیپلماتیک و مالی قرار گرفتند.88 وابستگی رسمی تحت سلطه امپریالیسم، در زنجیره عملیات سرمایه مالی جهانی به یک پیوند تبدیل می شود.89شاخص هایی که لنین برای پنجمین شاخص استفاده می کند، عبارتند از: توسعه درصد مناطقی که متعلق به قدرت های استعماری اروپایی و توسعه اندازه حوزه و تعداد جمعیت تحت کنترل قدرت های استعماری مشخص است.
امروزه، ایالات متحده مطمئناً قدرت نظامی برتر جهانی است و در تحمیل اراده خویش با ابزارهای نظامی بدون
مقاومت بیشتر اروپا، روسیه، چین یا دیگر کشورها موفق بوده است. تفاوت در قدرت نظامی را می توان در هزینههای دولتی مشاهده کرد. در سال 2006، 25 کشور عضو اروپا 79392.7 میلیون یورو در دفاع (10.8 درصد کل هزینههای دولت)، 95005.1 میلیون یورو در آموزش (12.9 درصد و 138144.5 میلیون در سلامت و بهداشت) 18.8 درصد صرف کردند.
در مقایسه، ایالات متحده در سال 2008، 467063 میلیون دلار در دفاع ملی (17.1 درصد هزینههای کلی)، 87734 میلیون دلار در آموزش (3.2 درصد) و 306585 میلیون دلار در بهداشت (11.2 درصد) صرف کرد. ایالات متحده امریکا یک قدرت نظامی برتر در دنیاست، ولی این سخن فقط بدین معنا نیست که هرگز از سوی دیگران با ابزارهای نظامی (هر چند اکنون از سوی اروپا، روسیه، چین یا دیگر کشورهای مهم) یا از سوی گروههایی مثل القاعده و کشورهایی مثل ایران، کره شمالی یا ونزوئلا (که تهدیدهای نظامی بالقوه برای ایالات متحده امریکا مطرح میکنند) تهدید نمیشود.
چندین تبیین و دلیل رقابتی برای استیلای امریکا بر افغانستان و عراق90 وجود دارد، مانند: تأمین دسترسی به نفت به عنوان یک منبع اقتصادی؛ تأمین هژمونی ژئوپولتیک جهانی؛ توسعه و گسترش قدرت اقتصادی امریکا با وجود نزول قدرت اقتصادی امریکا در صدور سرمایه و کالاها و موقعیت قوی اروپا و چین و چیرگی بر کشورهای استراتژیک خاورمیانه به منظور تجهیز بهتر برای محدود کردن تأثیر ملتهای اسلامی و گروههایی که سلطه جهانی غربی یا تلاشِ توسعه سرمایه داری نئو لیبرالیسم در سراسر جهان را به چالش میکشانند. قابل درک است که علت های این جنگ ها، ترکیبی از برخی یا همه این عناصر هستند.
عوامل پیش گفته شاید چندان مهم نباشد، اما جنگ علیه افغانستان و عراق، تروریسم جهانی و جنگ بالقوه آینده علیه کشورهایی مثل ایران، پاکستان، سوریه، لبنان، ونزوئلا یا بولیوی نشان می دهد که جنگ برای تأمین تأثیر اقتصادی و ژئوپولتیک و هژمونی، یک ویژگی ذاتی امپریالیسم نوین و امپریالیسم به طور کلی است.
هر چند سرمایه گذاری، تجارت، تمرکز، فراملیتی شدن، نئولیبرالی شدن، تطبیق ساختاری و مالی شدن جزو استراتژی های اقتصادی امپریالیسم هستند که در ابزارهای نظامی نمی توان طبقه بندی کرد و همه مناطق را با قدرت های امپریالیستی نمیتوان کنترل کرد. در نتیجه، برخی مقاومت ها ظهور خواهند کرد. برای در برگرفتن این ضد جنبش ها، غلبه بر بحران ها و تأمین نفوذ اقتصادی برای سرمایه در نمونه اخیر، جنگ، گزینه نهایی است؛ استمرار و تداوم امپریالیسم با استفاده از ابزارهای غیر اقتصادی و در راستای تقویت اهداف اقتصادی.
داده های آماری نشان می دهد که اهداف اقتصادی را می توان عامل اثرگذار مهم برای جنگ در عراق و افغانستان در نظر گرفت. سرمایهگذاری خارجی در افغانستان از سال 2002 و در عراق از سال 2003 توسعه یافته است. نفت، منبع اقتصادی اصلی در عراق است. در 2002، 99.3 درصد همه صادرات از عراق، سوخت بود.91 در سال 2006، این سطح صدور سالانه نفت عراق، 2.3 برابر بیشتر از 2002 بود.
در بازه زمانی یکسان (2002 ـ 2006) زمانی که صدور سوخت از عراق افزایش یافت، ارزش واردات نفت از سوی امریکا با ضریب 2.8 افزایش یافت و میزان واردات نفت از سوی انگلستان با ضریب 3.8 نیز افزایش یافت.مطمئناً فقط عامل های معرفی شده برای تهاجم به عراق و افغانستان از سوی امریکا و انگلستان مهم نبود، بلکه فرصت-های سرمایهگذاری و دسترسی منبع هم مهم بود.
در سال 1988، هزینه های نظامی سالانه امریکا، 484 میلیارد دلار بود که بعد از پایان جنگ سرد سقوط کرد (1998: 329 میلیارد دلار). جنگ های جدید در افغانستان و عراق منجر به افزایش 441 میلیارد دلار در 2003 و 547 میلیون دلار در 2007 (همه مقادیر به دلار امریکاست، منبع: پایگاه داده هزینه نظامی اس ای پی ار ای92) شد. در 2007، امریکا بیشترین سهم هزینه نظامی دنیا را داشت (45 درصد) بعد از آن انگلستان و چین (هر کدام با 5 درصد) قرار دارند.93
مقایسه هزینه نظامی سالانه امریکا در سالهای 2001 و 2006، رشد 30 درصد برای هزینه نظامی، 47 درصد عملیات و حفظ نظامی و 58 درصد برای تحقیق، توسعه، آزمایش و ارزیابی را نشان می دهد.94 در 2006، 41 شرکت امریکا، 63 درصد از فروشهای 100 شرکت تولید جنگ افزار بالا در دنیا را داشت.95 در دوره 1998 ـ 2007، هزینه های سالانه نظامی جهان تا 45 درصد افزایش یافت.96 این داده ها نشان می دهد که امپریالیسم نوین در هژمونی نظامی امریکا در هزینهها و فعالیتهای نظامی ریشه دارد.
جنگ امریکا در عراق و افغانستان، تأیید عملی حضور ویژگی پنجم امپریالیسم در جهان امروز است. تضادها و اختلافات نظامی که هدفش، کنترل منطقه ای و هژمونی جهانی و ضد هژمونی است، ویژگیهای اصلی امپریالیسم نوین است. لنین معتقد بود که امپریالیسم سبب انضمام و ظلم فزاینده و در نتیجه، مقاومت فزاینده شده است.97 حملات 11 سپتامبر و ظهور تروریسم جهانی را می توان به عنوان یک واکنش به تأثیر فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جهانی امریکا تفسیر کرد. این امر منجر به دور و تسلسل جنگ جهانی شد که حوزههای تأثیر و نفوذ غربی و تروریسم جهانی را ایجاد و تأمین میکند و میکوشد سبک های زندگی غربی و سلطه غربی را نابود کند.
امروزه اطلاعات در میدان جنگ در دو معنای متمایز نقش مهمی ایفا میکنند:
1. جنگ روانی با کمک رسانه ها در راستای ارعاب، نفوذ و دستکاری ذهن دشمنان و افکار عمومی خارجی عمل میکند.
2. سیستم های جنگ افزاری کامپیوتری وجود دارد که سبب اطلاعاتی شدن میدان جنگ شده است. هر دو عنصر به عنوان ویژگی های مهم میدان جنگ در جنگ 2003 عراق و جنگ 2001 لبنان اهمیت داشته اند.98 جنگ اطلاعاتی مطمئناً یکی از ویژگیهای مهم میدان جنگ در امپریالیسم نوین است. با وجود این، ویژگی اصلی جنگ نیست و هرگز هم نبوده است، اما هدفش، تخریب و شکست دادن دشمن است. بنابراین، جنگ اطلاعاتی، جزئی و بیاهمیت نیست، اما هدفش، تخریب و شکست فیزیکی است. میدان جنگ مورد نظر امپریالیسم نوین، غیر مادی نیست، اما هزاران خسارت و زیان درگیری های نظامی در افغانستان و عراق، آن را بسیار مادی نشان می دهد.
نتیجهگیری
هدف این مقاله، مطالعه موضوع روزِ مفهوم امپریالیسم لنینی با بررسی و توجه خاص به نقش رسانهها و اطلاعات بود. من نقش صنایع اطلاعاتی را امتحان کردم که در امپریالیسم نوین نقشی دارد. نتایج این بود که آنها مهم هستند، اما بخش غالب و مسلط نیستند:
1. تمرکز سرمایه و صنایع اطلاعاتی: بخشهای اطلاعاتی مثل نشر، ارتباطات راه دور و تولید تجهیزات ارتباطی در بین متمرکزترین بخش ها هستند، هر چند بخش مالی، متمرکزترین بخش است.
2. سرمایه مالی و سرمایه اطلاعاتی: شرکت های اطلاعاتی در اقتصاد سرمایهداری جهانی مهم هستند که روندی به سوی اطلاعاتی شدن را منعکس می کنند، اما آنها نسبت به بخش مالی و صنعت گاز و نفت کمتر مهم هستند. مالی شدن، فراصنعتی شدن و اطلاعاتی شدن، سه ویژگی مهم سرمایه داری امپریالیستی معاصر هستند.
3. صدور سرمایه و صنایع اطلاعات: بخشهای مالی، استخراج معدن/ استخراج سنگ های معدنی/ نفت، تجارت و اطلاعات، مهم ترین بخش های اقتصادی سرمایهگذاری مستقیم خارجی هستند. بخش مالی، بخش مسلط و غالب هم در سرمایه گذاری مستقیم
خارجی و هم در تجارت جهانی است. شرکت های اطلاعاتی فراملی تماماً جهانی عمل نمی کنند. آنها در اقتصادهای ملی ریشه دارند، اما درجه ای از عملیات، دارایی، کارکنان، فروش، سود و عضوهای رسمی وابسته خارجی شان فراتر از اقتصادهای کشور اصلی قرار گرفته، به گونهای که پیوندی ملی ـ فراملی ایجاد شده است.
فراملیتی بودن یک ویژگی نوخاسته، یک معیار، درجه و تمایل است. داده ها نشان می دهد صدور سرمایه و تجارت جهانی با بخش اطلاعات غالب نشده است، اما اطلاعاتی شدن، فراصنعتی شدن با ارتباط پیوسته سوخت های فسیلی و ماشین و اطلاعاتی شدن سه روند مهم امپریالیسم نوین هستند. اطلاعاتی شدن عامل مسلط است.
4. تقسیم اقتصادی جهان و شرکت های اطلاعاتی: جغرافیای طبقه بندی شده صدور سرمایه و تجارت جهانی، خودش را در بخشی تکرار می کند که تولید و اشاعه کالاها و سرویس های اطلاعاتی را میپوشاند که در سطح جهانی، تحت سلطه شرکتهای غربی است.
5. نقش اطلاعات در تقسیم سیاسی جهان: جنگ اطلاعاتی یک ویژگی مهم جنگ در امپریالیسم نوین است. با این حال، ویژگی اصلی جنگ نیست و هرگز اطلاعاتی نبوده، اما هدفش، تخریب و شکست دادن دشمن است.
می توان نتیجه گیری کرد که امپریالیسم نوین، یک امپریالیسم رسانه ای یا امپریالیسم اطلاعاتی است؛ این بدین معنا خواهد بود که امروزه، رسانه ها و اطلاعات، مهم ترین ویژگی تمرکز سرمایه، صدور سرمایه، تجارت جهانی و جنگ است که آشکارا نیست. رسانهها و اطلاعات در امپریالیسم نوین نقش مهمی دارند، اما آنها زیر سرمایه مالی و اهمیت پیوسته سوخت فسیلی ردهبندی می شوند که به ما اجازه می دهد تا از ویژگی امپریالیستی رسانه در درون امپریالیسم نوین صحبت کنیم اما نه از وجود امپریالیسم رسانه ای.
مهم ترین تغییر ساختار فضایی اقتصاد جهانی در 50 سال گذشته، نزول امریکای شمالی در حوزه های صدور سرمایه و صدور کالا و ظهور چین به عنوان یک رقیب مهم برای ورود سرمایه گذاریهای مستقیم خارجی و به عنوان یک کشور بازرگانی و کسب مهم به ویژه در صادرات بوده است. دیگر ویژگی های جدید امپریالیسم نوین، انشعاب هژمونی نظامی و اقتصادی و نیز اهمیت و اعتبار جدید و شیوه های جدید مالی شدن هستند. بحث و تحلیل رسانه ها و اطلاعات باید در درون این بافت امپریالیسم نوین قرار گیرند.
پی نوشت ها:
1. Fuchs, Christian (2010) New imperialism: Information and media imperialism?,Global Media and Communication, 6: 33.
نمودارها، جداول و فهرست منابع این مقاله حذف شدهاند. در صورت نیاز میتوانید تمام متن مقاله را از بخش مقالات سایت مرکز پژوهشهای اسلامی (www.irc.ir) دریافت کنید.
2. کریستین فوکس، پژوهشگر در زمینه ICT و علوم اجتماعی است. تخصص اصلی او در «تئوری اجتماعی»، «رسانه و جامعه»، «نقد اقتصاد سیاسی رسانه» و «رسانه و جامعه جدید» است. او تاکنون بیش از 120 اثر دانشگاهی از جمله اینترنت و جامعه: تئوری اجتماعی در عصر اطلاعات (روتلج، 2008) و مبانی رسانه انتقادی و مطالعات اطلاع رسانی (روتلج، 2010) ارائه کرده است.
Address: ICT&S Center: Advanced Studies and Research in Information and Communication Technologies & Society, University of Salzburg, Sigmund Haffner Gasse 18, 5020 Salzburg, Austria. email: christian.fuchs@sbg.ac.at.
3. دانشجوی دکتری علوم ارتباطات. a.hajimohammadi.ut@gmail.com
4. نقد کاپیتالیسم از دیدگاه لنین لزوماً نمی تواند به معنای تأیید مارکسیسم باشد. اگر نتایج تحقیقات برخی از پژوهشگران را بپذیریم که سردمداران اصلی کاپیتالیسم و مارکسیسم (از جمله خود مارکس و لنین) ماسون بوده اند، می توان گفت که هر دو مکتب، دو روی یک سکهاند و چه بسا دوقطبیسازی جهان در مقطعی از تاریخ نیز، صرفاً به راه اندازی یک جنگ زرگری خونین برای رسیدن به اهداف از پیش برنامه ریزی شده فراماسونری بوده است. اکنون که کوس فروپاشی نظام سرمایهداری هم به صدا در آمده است، شاید بررسی مجدد نظریات مارکسیسم، نوعی تلاش برای تغییر رویکرد و دمیدن روحی دیگر در لاشه پوسیده این مکتب برای حفظ منافع اقلیت حاکم بر جهان باشد. (سردبیر)
5. Nikolai Bukharin, Karl Kautsky, Vladimir Lenin, Rosa Luxemburg, etc.
6. Reactualization.
7. cf. e.g. Budgen et al., 2007; Lih, 2005; Žižek 2004a.
8. post-imperialistic empire.
9. e.g. Hardt and Negri, 2000, 2004; Negri, 2008; Panitch and Gindin, 2004, 2005; Robinson, 2004, 2007; for a discussion of Hardt and Negri see Buchanan and Pahuja, 2004; Callinicos, 2003b, 2007: 345; Laffey and Weldes, 2004; Žižek, 2004b.
10. Callinicos, 2003a, 2003b, 2005, 2007; Harvey, 2003, 2005, 2006, 2007; Wood, 2003; Zeller, 2004a, 2000b.
11. O’Byrne, 2005; Sklair, 2002.
12. Lenin, 1917: 237.
13. Lenin, 1917: 237.
14. Labica, 2007: 223.
15.‘21 Notebooks on Imperialism’.
16. Lenin, 1912–1916.
17. Labica, 2007: 232.
18. Žižek, 2004a: 11; see also Budgen et al., 2007: 1–4.
19. Boyd-Barrett.
20. Boyd-Barrett, 1980: 23.
21. Boyd-Barrett and Rantanen, 1998: 7.
22. Reuters.
23. Thussu, 2006: 11.
24. Winseck and Pike.
25. Western Union.
26. Eastern Telegraph Company.
27. Commercial Cable Company.
28. Atlantic Telegraph Company.
29. Marconi.
30. Winseck and Pike, 2007: 1.
31. Lenin, 1917: 178.
32. Lenin, 1917: 180, 185, 236, 260ff.
33. mergers and acquisitions.
34. تورب یا کود گیاهی، برگ یا مواد گیاهی پوسیده و قدیمی است که در باتلاقها و مردابها یافت می شود و به عنوان کود و سوخت به کار می رود.
35. data for 2005, Eurostat.
36. Lenin, 1917: 237.
37. Ibid, 190.
38. Ibid, 194.
39. Ibid, 202.
40. Ibid, 203.
41. Ibid, 213.
42. Forbes، یک شرکت امریکایی پیشرو در زمینه انتشارات و رسانه است. مجله فوربس هر دو هفته یک بار منتشر میشود و دارای چند نشریه چاپی و آنلاین در زمینه تجارت، سرمایهگذاری، اخبار و توصیهها در این زمینه و معرفی بهترین شرکتها و افراد در زمینههای مختلف است. (مترجم)
43. Informatization.
44. Hyperindustrial.
45. Financialization, hyperindustrialization and informatization.
46. Forbes, 2000: list for 2009, available online at Forbes.com.
47. Lenin, 1917: 215.
48. Ibid, 216.
49. Appadurai, 1990/2006; Herman and McChesney, 1997; McChesney, 1999; Rantanen, 2005; Schiller, 1991/2006; Sklair, 2002: 164–207; Sreberny, 1991/2006.
50. Herbert Schiller (1991/2006: 297).
51. Edward Herman and Robert McChesney (1997, see also McChesney 1999: 78–118).
52. News Corporation.
53. Time Warner.
54. Disney.
55. Bertelsmann.
56. Viacom.
57. AT&T (TCI).
58. Vivendi.
59. Seagram.
60. General Electric (NBC).
61. Herman and McChesney, 1997: 52ff., 72–105; McChesney, 1999: 86ff.
62. Herman and McChesney (1997: 152).
63. Herman and McChesney, 1997: 154ff.
64. Flew, 2007; Hafez, 2007.
65. Terry Flew (2007: 87).
66. Flew, 2007: 87ff.
67. Colin Sparks.
68. Sparks, 2007: 174.
69. Corporatism.
70. Thompson, 1995/2000.
71. Boyer, 1988; Freeman and Perez, 1988; Mandel, 1972/1998.
72. post-industrial.
73. Urry, 2007: 17.
74. Creative Economy Database.
75. UNCTAD, 2008: 13.
76. Lenin, 1917: 266.
77. see e.g. Boyd-Barrett, 1977, 1998; Galtung, 1971; Golding and Harris, 1996; Mattelart, 1979: 57–70; Roach, 1997; Said, 1993; Schiller, 1969/1992, 1976, 1989, 1991/2006; Sparks, 2007: 81–104; Thussu, 2006: 46–57; Tomlinson, 1991.
78. Boyd-Barrett, 1977: 117.
79. Schiller, 1969/1992.
80. see e.g. Boyd-Barrett, 1998; Schiller, 1991/2006; Thussu, 1998.
81. Schiller, 1991/2006.
82. Murdochization (Thussu, 1998).
83. Boyd-Barrett, 1998: 158.
84. Lenin, 1917: 237.
85. Ibid, 233.
86. Ibid, 253.
87. Ibid.
88. Ibid, 234.
89. Ibid, 235.
90. see Callinicos, 2003a, 2005, 2007; Harvey, 2005, 2006; Panitch and Gindin, 2004, 2005; Wood, 2003.
91. data: UNCTAD.
92. مؤسسه پژوهشی صلح بینالمللی استکهلم Stockholm International Peace Research Institute(SIPRI).
93. SIPRI, 2008.
94. SIPRI, 2007: 276.
95. SIPRI, 2008.
96. Ibid.
97. Lenin, 1917: 264.
98. see Anderson, 2006; Artz and Kamalipour, 2005; Bennett, 2008; Berenger, 2004; Brookes et al., 2005; Conroy, 2007; Dadge, 2006; Fuchs, 2005, 2008: Chapter 8.3; Hoskins, 2004; Katovsky and Carlson, 2003; Kellner, 2005; Miller, 2004; Nikolaev and Hakanen, 2006; Oliver, 2007; Paul, 2005; Rampton and Stauber, 2003; Schechter, 2003; Tumber and Palmer, 2004; Tumber and Webster, 2006; Thussu and Freedman, 2003; Wheeler, 2007.
مترجم: علی حاجی محمدی3
منبع :ماهنامه سیاحت غرب شماره 105
انتهای متن/