توئیتهای اخیر آقای ظریف که به زبانهای عربی و انگلیسی نوشته شد، حکایت از استقبال و علاقمندی دولت ایران جهت باز شدن باب مذاکرات و گفتگو با کشورهای منطقه را دارد، که منظور از لفظ “کشورهای منطقه” قطعا عربستان سعودی است. چرا که ایران (اگر رژیم اسرائیل را فاکتور بگیریم) با هیچ کشوری در منطقه به اندازه عربستان مشکل ندارد.
نکته مجهول قضیه آنجاست که در متن توئیتها عربستان را به سبب “حمله به یمن” و “قتل وحشیانه جمال خاشقچی” کشوری غیرعادی مینامیم و میگوییم با این حال بازهم با شما مذاکره میکنیم.
این بسیار خطرناک است!
این روند در صورت تایید و تحقق یعنی علاوه بر تحریم اقتصادی و ترور فرمانده ارشد نظامی چون “سردار شهید حاج قاسم سلیمانی” ایران باز هم میتواند با آمریکا مذاکره کند!
در ماههای گذشته شاهد اخباری نظیر مذاکرات انصارالله و عربستان در عمان و گفتگوهای اولیه برای مذاکرات ایران و عربستان بودیم. تا جایی که حتی عادل عبدالمهدی نیز علت سفر شهید حاج قاسم سلیمانی به بغداد را پاسخ ایران به پیام عربستان عنوان کرد. در خصوص جزئیات این پاسخ تاکنون چیزی عنوان نشده است.
به هر حال بررسی سوابق گذشته مذاکرات خارجی ایران خصوصا در دهه اخیر این تجربه را به ما میدهد که مذاکرات ایران و عربستان سعودی هیچ فایده ای ندارد.
پنج دلیل اصلی این موضوع عبارتند از:
۱- موضوعات و چارچوب مذاکره:
جنگ یمن، پایگاههای آمریکایی در عربستان، قدرت موشکی ایران، میزان تولید و فروش نفت، تهدیدات ایدئولوژیک دو طرف، امنیت خلیج فارس و دریای سرخ و… از جمله موضوعاتی است که میتواند در این مذاکرات مطرح شود.
صحبتها درباره هر یک از این مباحث طولانیست اما جنگ یمن مهم ترین موضوع این مذاکرات است. سیاست انقلاب اسلامی و رهبران ایران نشان داده که به دنبال استعمار هیچ کشوری از جمله یمن نیست، اما سعودیها بارها خواهان پایان سیطره ایران بر یمن و قطع حمایت از انصارالله شدهاند. سعودیها همچنین سالهاست سران انصارالله را با وعده های گزاف به دست رد به ایران تشویق کردهاند و تاکنون موفق نبودهاند حالا از شرایط فعلی ایران استفاده کرده و به برخی مقامات ایرانی نظر و امید بستهاند.
بله! اولین خطر این مذاکرات همین موضوع است. فروختن خون شهدای یمنی و القای تصمیم جنگ یا صلح از ایران به یمن قدرت اجتماعی انصارالله را تخریب خواهد کرد و مهمتر گواهی استعمارگری ایران است. در عرضی که ما چنین چیزی را نه برای یمن و نه هر کشور دیگری نخواسته و نمیخواهیم.
۲- تجربه مذاکره:
تجربه مذاکره با آمریکا در برجام ثابت کرد که هرگونه توافقی منجر به پایان دشمنی غربیها با ایران نیست. اگر همه بدعهدیها را سوءتفاهم بدانیم، لااقل ترور ناجوانمردانهی سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس این دشمنی ریشهای را ثابت کرد.
بنابراین سعودیها که صد برابر ترامپ رذالت بیشتری دارند به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند. تحولات اخیر یمن در جبهات شرقی صنعاء، مصادره کشتیهای مجوز دار و محاصره فرودگاه صنعاء نیز گویای عدم پایبندی سعودیها به تعهداتشان است و مسئولین باید بدانند که حتی امضای محمدبنسلمان و بزرگتر از او هم تعهدات سعودیها را تضمین نمیکند.
۳- سیطره آمریکا در عربستان سعودی:
بنابر اظهارات عادل عبدالمهدی، شهید سلیمانی در بغداد حامل پیام ایران به عربستان بود که توسط آمریکا ترور شد. بنابراین نقش و سیطره آمریکا بر سیاست و حاکمان عربستان را نمیتوان نادیده گرفت. آمریکا بر خاک، اقتصاد، سیاست و همه چیز عربستان سیطره دارد و بعید است سعودیها بدون اجازه و ارادهی او کاری خلاف انجام بدهند.
۴- حمایت از جریانهای منافق در ایران:
عربستان در سالهای اخیر از سازمان منافقین، گروههای تجزیه طلب در اهواز و سیستان و کردستان و… حمایت علنی مالی و سیاسی داشته و سوابق آنها در این حمایتها روشن است. چگونه وزیرخارجه وقیح سعودی عنوان میکند از اپوزیسیون ایران حمایت نکرده و قصد براندازی ایران را نداشتهایم؟
۵- فاجعهی منا:
بزرگترین سوالی که میتوان از دستگاه خارجه پرسید اینست که در جریان فاجعهی منا سعودیها چقدر به مسئولیت و تعهداتشان عمل کردند که حالا چشم به مذاکرات با عربستان دوخته اید؟
برای اینکه بدانیم چگونه باید با عربستان رفتار کنیم، بایستی دو مساله را به دقت بررسی کرد: الف_روابط با آمریکا ب_جنگ یمن
آل سعود زبان تکریم و محترمانه را نمیفهمند، این یک نگاه بسته نیست بلکه واقعیت آنهاست.
سعودیها توسط ترامپ قمارباز و روسای پیشین آمریکا بارها تهدید، تمسخر و استعمار شدهاند اما باز هم به آغوش آمریکا رفتهاند.
آنها در جنگ یمن هر بار شکست سنگین دریافت کردند، عاجزانه به سمت مذاکره رفتند. همانند قضایای حمله موشکی و پهپادی انصارالله به آرامکو، نبردهای الحدیده و عملیات نصرمنالله در شمال صعده. هرگاه هم از سوی انصارالله آتشبس یکطرفه و دعوت به صلح دیدند، جریحتر شده و عملیات نظامی راه انداختند مانند همین عملیات روزهای اخیر در شرق صنعاء.
با توجه به تمامی تفاوتهای ریز و درشت ایران و عربستان، “تبادل دیالوگهای دیپلماتیک” راهکار کنترل عربستان نیست چرا که آنها در سیطره کامل آمریکا هستند.
سعودیها لبخند و باز کردن باب گفتگو نمیدانند یعنی چه! با آنها باید محکم و انقلابی برخورد کرد تا از مواضع غیراصولی خود عقبنشینی کنند. ببینید چگونه از موضع حذف انصارالله و بشار اسد در سوریه و یمن عقب نشستند.
گذشته از این مسائل، جناب ظریف مرگ “سیاست لبخند” در ایران رقم خورده است. لطفا عکس پروفایل صفحه توییتر خود را از لبخند به دست بریدهی حاج قاسم تغییر دهید.
مرجع : پایگاه تحلیلی خبری تحولات جهان اسلام