حمله جنگندههای روسیه به کاروان نیروهای نظامی ترکیه و نیروهای تحتالحمایه آن در ادلب، که در 27 فوریه 2020 (8 اسفند 1398) اتفاق افتاد، سطحی بزرگ از فشار سیاسی را بر رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه وارد کرده است. از یک سو، در سطح داخلی احزاب و جریانهای سیاسی اپوزیسیون در پی آن هستند که کشته شدن سربازان ترک را به عنوان ابزاری برای انتقاد از او به کار بگیرند و از سوی دیگر، دولت ترکیه با مساله مهم باقی ماندن یا عقبنشینی از ادلب مواجهه شده است.
در حقیقت، اردوغان در ضعیت جدید هیچ چارهای جز اتخاذ تصمیم بزرگ پیرامون مساله تداوم حضور در سوریه یا خروج از آن ندارد و بحران ادلب در مقام نقطه چرخش در معادلات آتی سوریه تنها به برخورد نظامی محدود میان روسیه و ترکیه محدود نخواهد شد، اکنون مساله این است که تداوم حضور ترکیه در ادلب همانند سابق (چند سال اخیر) امکان ندارد؛ زیرا بشار اسد و دولت روسیه مصمم هستند از هر طریق ممکن حاکمیت دمشق را بر کل کشور گسترش دهند و نیروهای تروریست را از مناطق تحت حاکمیتشان اخراج کنند.
در چنین وضعیتی اردوغان امیدهایش را به سمت حمایت کشورهای غربی و در راس آنها سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و ایالات متحده آمریکا معطوف کرده است. در همان ساعات ابتدایی بعد از رخداد حمله جنگندههای روسیه به نظامیان ترک، مولود چاووش اغلو، وزیر امور خارجه با ینس استولتنبرگ ارتباط تلفنی گرفت و متعاقب آن اردوغان و دیگر مقامهای سیاسی آنکارا، خواستار حمایت آمریکا و اعضای ناتو شدند. حتی رجب طیب اردوغان خواستار استقرار سامانه دفاع موشکی پاتریوت آمریکا در ادلب شده است. با این اوصاف، اکنون به نظر میسد که محور غرب به هیچ عنوان رغبتی به مداخله میدانی در معادلات بحران ادلب و حمایت از ترکیه ندارند و تیر اردوغان برای جلب حمایت غرب، به سنگخواهد خورد. در راستا اثبات این امر میتوان سه استدلال اساسی را مطرح کرد:
1- عدم رغبت ناتو به درگیری مستقیم با روسیه
در وضعیت کنونی مقامات سیاسی ترکیه، امیدوار هستند که اعضای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو بر اساس ماده 5 این سازمان از این کشور در برابر روسیه حمایت کنند. بر اساس ماده 5 اگر محدوده سرزمینی هر یک از کشورهای عضو ناتو مورد تهاجم طرف ثالث قرار بگیرد، تمامی اعضا موظف به حمایت از عضو مورد هجوم قرار گرفته هستند. با این اصاف، اکنون مساله این است که ترکیه در خاک سوریه و مرزهای خارج از محدوده حاکمیت خود مورد تهاجم قرار گرفته و بعید به نظر میرسد اعضای ناتو استناد ترکیه به ماده 5 را مورد پذیرش قرار دهند.
از طرف دیگر، در موقعیت کنونی به نظر میرسد که هیچ از کشورهای عضو ناتو حاضر به ورود به تقابل فراگیر با ارتش پرقدرت روسیه آنهم در مرزهای کشور سوریه نیستند. در حقیقت، ورود ناتو به بحران ادلب باید منطق عقلانی در پشت خود داشته باشد اما در موقعیت کنونی به هیچ عنوان ورود به درگیری مستقیم در بحران ادلب، آنهم در شرایطی که روسیه از هیچ اقدامی در حمایت از دمشق و دفاع از سربازان خود فروگذاری نخواهد کرد، منطقی به نظر نمیرسد.
2- خراب شدن پلهای ارتباط با محور غرب توسط اردوغان
در چند سال گذشته به ویژه پس از وقع کودتای 15 جولای 2016، رجب طیب اردوغان راهبرد دوری از محور غرب و نزیک شدن به کشورهای شرقی به ویژه روسیه را در دستور کار خود قرار داده است. تضاد سیاست آنکارا با کشورهای غربی در بحرانهای منطقه غرب آسیا، به ویژه وقوع چندین سطح از بحران در مناسبات میان آمریکا و ترکیه به نوعی تمامی پلهای پشت سر اردوغان را ویران کرده است. حتی در ماههای اخیر مساله به سمت امکان تحریم اقتصادی ترکیه توسط آمریکا نیز پیش رفت.
بنابراین، حداقل تا چند سال آینده یعنی تا شرایطی که اردوغان حسن نیت خود را به کشورهای حاضر در محور غرب نشان ندهد، امکان حمایت عملی آنها از آنکارا بعید به نظر میرسد. آنچه که تاکنون شاهد بودهایم محکومیت نمادین و کلامی حملات روسیه از سوی ناتو و مقامات آمریکایی بوده است. در حقیقت، اردوغان طی سالهای گذشته آنقدر ترکیه را از ناتو و محور غربی دور کرده که عملا هر کدام در حوزه معادلات منطقه غرب آسیا مسیر خود را پیش رفتهاند. در نتیجه انتظار ورود ناتو و به طور خاص حمایت میدانی ایالات متحده آمریکا از آنکارا در بحران ادلب بسیار بعید به نظر میرسد.
3- مساله مهاجران و هراسان شدن اروپاییهای از سوءاستفادههای ترکیه
در سطحی دیگر، اردوغان طی چند سال گذشته از مساله آوارگان و باز کردن مرزهای ترکیه بر روی آنها جهت ورود به مرزهای اروپا، در مقام ابزاری برای اعمال فشار بر اتحادیه اروپا بهره گرفته است. ترکیه در شرایط کنونی میزبان بیش از 3 میلیون آواره در مرزهای خود است و از این امر واهمه دارد که در نتیجه جنگ ادلب موجی دیگر از آورگان که شاید تعداشان بیش از 2 میلیون نفر باشد، راهی مرزهای ترکیه شوند. حتی در شرایط بعد از حمله روسیه به کاروان نظامی ارتش ترکیه، شاهد بودیم که اردوغان در مقام تهدیدی برای اروپاییها مرزهای ترکیه را برای روی مهاجران گشود و چند صد نفر از آنان را به عنوان نماد هشدار به سمت مرزهای یونان فرستاد.
در حقیقت، وزارت امور خارجه ترکیه اعلام کرده که در صورت وخامت اوضاع در ادلب، موج مهاجرت پناهجویان از ترکیه به غرب شدت خواهد یافت.» در واقع، ترکیه در مقام بزرگترین مامن مهاجران در جهان قصد دارد اروپاییها را وادار کند در بحران ادلب مداخله کنند اما در مقطع کنونی بعید به نظر میرسد اروپاییها حاضر به مداخله مستقیم شوند. در واقع، اروپاییها از ماجراجوییها و سوء استفادههای بیپایان اردوغان خسته و گریزان هستند و بعید به نظر میرسد حداقل در چند سال آینده تعاملی فراگیر و راهبردی را با آنکارا در پیش بگیرند.