دریافت لینک صفحه با کد QR
بلای جان انور / به بهانه ی سالگرد اعدام خالد اسلامبولی، عامل ترور انورسادات
سازندگی , 28 فروردين 1399 08:03
اسلام تایمز: ۲۸ فروردین سالگرد اعدام خالد اسلامبولی، عامل ترور انورسادات است. کسی که اقدام او را محکوم کردند، اما در ایران به عنوان شهید از او تجلیل و حتی خیابانی به نام او نامگذاری شد.
تفاوت این دو رویکرد فارغ از مخالفتهای سیاسی حکومت انقلابی ایران با انورسادات و محکومیت او به خاطر انعقاد قرارداد صلح با اسرائیل، از پیشینهی مناسبات دوستانهی او با شاه مخلوع ایران و پذیرش او با آغوش باز در مصر در زمانیکه ایران تقاضای استرداد و محاکمهی او را داشت، سرچشمه میگرفت. فارغ از سویهی سیاسی این مسئله، تعلق خالد اسلامبولی به جریان اسلامگرای جماعت جهاد اسلامی مصر که خواهان اقدامات انقلابی در مصر برای روی کار آوردن حکومت اسلامی بودند، حمایت و تأیید جمهوری اسلامی را تضمین میکرد.
در دهههای پایانی قرن بیستم، انقلاب مفهوم و حرکتی کلیدی در فضای سیاسی و اجتماعی بود و انقلاب اسلامی به عنوان حرکتی موفق در براندازی استبداد و روی کار آوردن حکومتی مبتنی بر دین اسلام از یکسو موردتوجه جریانهای اسلامی بود و از دیگرسو خود را موظف به حمایت از حرکتهای انقلابی، به ویژه جریانهای اسلامخواهانه میدانست. فارغ از زمینههای متفاوت حرکتهای اسلامخواهی در دو کشور، حمایت ایران از اقدامات خالد اسلامبولی را در چنین شرایطی باید درک کرد.
زمانهی خالد اسلامبولی
خالد بن احمد شوقی اسلامبولی، فرزند احمد شوقی از وکلای برجستهی مصر، متولد ۱۵ ژانویه سال ۱۹۵۸ در منطقه «ملوی» واقع در استان الصید، نقشی تاریخی در مصر ایفا کرد. او در خانوادهای تحصیلکرده و آگاه به شرایط روز جامعه و تا حدودی مبارز بالید. برادر بزرگتر او، محمد، از اعضای فعال سازمان جماعت اسلامی بود و بر سوگیری سیاسی و شخصیت خالد، تأثیر بسیار داشت.
در شرایط آن روز مصر، سیاستهای انورسادات در دوستی با اسرائیل خشم بسیاری از نیروهای اسلامی را برانگیخته بود؛ خالد نیز متأثر از این جریانهای مخالف اسلامی قرار داشت. خالد در سال ۱۹۷۸ با رتبه ممتاز از مدرسه عالی توپخانه فارغالتحصیل و بلافاصله با درجه ستوانی در یکی از واحدهای توپخانه ارتش مصر مشغول فعالیت شد. فعالیتهای سیاسی و ارتباط او با اعضای جریانهای اسلامی در مسجد «انصار المحمدیه» پای او را به اداره اطلاعات نظامی برای بازجویی گشود و سبب درج قید «خطرناک» در پرونده بازجویی او شد. پس از مدتی با جنبش اسلامی «الجهاد» که مخفیانه فعالیت میکرد، آشنا شد.
جماعت جهاد اسلامی
الجهاد یا جماعت جهاد اسلامی مصر، در دهه ۱۹۷۰ تشکیل شد. این سازمان با هدف براندازی حکومت مصر، انورسادات و برقراری یک حکومت دینی سامان یافت. ریشههای اولیه این جنبش به اخوانالمسلمین برمیگردد و با اتحاد دو گروه اسلامگرای مصری، در قاهره و مصر علیا شکل گرفت. عبدالسلام فرج یکی از رهبران سازمان، با تلقی جهاد به عنوان مهمترین رکن دین آن را منحصر به مقابله با هجوم کفار نمیدانست.
به زعم الجهاد و رهبران آن هر کشوری که با قوانین غیراسلامی اداره میشد، سرزمین کفر محسوب شده و حکم حاکمان آن مرگ بود. در نظر رهبران و اعضای الجهاد، مصر در دوران انورسادات با ادارهی کشور براساس قوانین غیراسلامی و مهمتر از آن بهواسطهی مذاکرات آشتیطلبانه با اسرائیل، مصداق سرزمین کفر بود و قانون جهاد در مورد آن صدق میکرد.
ریشه فکری و سیاسی جهاد اسلامی به شعار اصلی و اولیه اخوانالمسلمین بازمیگردد؛ خداوند هدف ما، پیامبر الگوی ما، قرآن قانون اساسی ما، جهاد راه ما و مرگ در راه خدا والاترین آرزوی ماست. با مرگ حسن البنا، بنیانگذار جماعت سلفی اخوانالمسلمین تحولاتی در مواضع و سوگیریهای این جریان شکل گرفت و به سمت مشی سیاسی مسالمتآمیز سو گرفت.
از همینرو جماعتهای جهادی کوچک و بزرگ که موافق حرکت گامبهگام و تبلیغی صرف اخوانالسلمین نبودند، در مصر شکل گرفتند. از آن جمله جماعت جهاد اسلامی بود که برخلاف اخوانالمسلمین که درصدد بود با ارشاد و تبلیغ در بطن جامعه، زمینه را برای برپایی حکومت اسلامی آماده کند، خواستار حرکت انقلابی و اصلاح امور به جهت جهادی بودند. مهمترین و نخستین حرکت انقلابی تعیینکنندهی جماعت جهاد اسلامی ترور انورسادات بود که با امضای توافق کمپدیوید و به رسمیت شناختن اسرائیل مستحق مرگ شناخته شد. حکمی که توسط خالد اسلامبولی اجرا شد. جماعت جهاد اسلامی بعدها پایه تشکیل القاعده قرار گرفت.
ترور انورسادات
روز سهشنبه، ۶ اکتبر ۱۹۸۱، به مناسبت سالگرد جشن رمضان، مراسم رژه با حضور دولتمردان مصری برگزار شد. روزی که پایان کار انورسادات بود. جماعت جهاد اسلامی مصر که به صلح مصر و اسرائیل و به رسمیت شناخته شدن آن، اعتراض داشتند با فتوای عمر عبدالرحمان، روحانی بلندپایهی سلفی مصری، سوءقصد به انورسادات را به انجام رساندند. با وجود حضور محافظان بسیار در کنار انورسادات، زمانی که حرکت هواپیماهای میراژ در ارتفاعی پایین توجه محافظان را از وظیفهی خود سلب کرده بود، از داخل یک جیپ نظامی در حال حرکت از مقابل جایگاه مخصوص که انورسادات در مقابل آن، سان نظامی میدید، با پرتاب نارنجک و شلیک مسلسل، سوءقصد آغاز شد. انور سادات با همان شلیکهای نخستین، مستقیماً و از ناحیه سر با اصابت تیر مسلسل درجا به قتل رسید.
سقوط او به داخل جایگاه، مهاجمان را به این گمان انداخت که انورسادات پشت جایگاه پناه گرفته است. به همین دلیل و برای قطعی کردن نتیجهی سوءقصد تا مقابل جایگاه ویژه نزدیک آمدند. خالد اسلامبولی، یکی از مهاجمان، پس از قرار گرفتن در مقابل جایگاه ویژه با فریاد «مرگ بر فرعون»، جسد انورسادات را به رگبار مسلسل بست. خالد اسلامبولی و همدستانش، عبدالحمید عبدالسلام و عطا طایل دستگیر شدند. دو تن دیگر از مهاجمان توسط محافظان انور کشته شدند. حسین عباس محمد نیز که موفق شده بود فرار کند، چند روز بعد دستگیر شد.
نتیجهی سوءقصد تنها کشته شدن انور سادات نبود بلکه از مدعوین حاضر در جایگاه ویژه، جیمز تولی، وزیر دفاع وقت ایرلند و چندتن از مشاوران آمریکایی حاضر در جایگاه نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. هفت تن از حاضران ازجمله سفیر کوبا کشته و ۲۸ نفر نیز مجروح شدند. انور سادات را با سرعت به بیمارستانی در نزدیکی محل رژه منتقل کردند اما ساعاتی بعد بهطور رسمی مرگ وی اعلام شد. پس از اعلام رسمی مرگ رئیسجمهور، معاون او، حسنی مبارک که خود از ناحیهی دست مجروح شده بود، براساس قانون، زمام امور را به دست گرفت.
دادگاه متهمان
پس از بازجوییهای اولیه از متهمان سوءقصد، ۲۴ نفر از عوامل ترور در دادگاه نظامی محاکمه شدند. در جلسهی اول دادگاه که در روز ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۱، برگزار شد وکلای مدافع متهمان با مهدورالدم خواندن انورسادات، ریختن خون او را مباح دانستند. خالد اسلامبولی زمان ورود به دادگاه فریاد کشید: «من خالد اسلامبولی هستم. من قاتل سادات هستم.
من قاتل فرعون هستم.» براساس حکم دادگاه، خالد اسلامبولی، حسین عباس محمد، عبدالحمید عبدالسلام، عطاطایل و عبدالسلام فرج به اعدام و ایمنالظواهری و شیخ عمر عبدالرحمان به زندان محکوم شدند. حکم اعدام خالد و عباس محمد روز پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۶۱، خارج از زندان در «کوه سرخ» با تیرباران اجرا شد. سه تن دیگر نیز ساعتی بعد در حیاط زندان به دار آویخته شدند.
خالد اسلامبولی در ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انور سادات که دوستی دیرینه با پهلوی دوم داشت، او را با آغوش باز در مصر پذیرفت و این آغاز تیرگی روابط میان دولت انقلابی ایران و مصر بود. مذاکرات کمپدیوید و به رسمیت شناختن اسرائیل توسط انور سادات دلیل دیگری بر بیاعتمادی و بدگمانی سران دولت انقلابی ایران به انور سادات بود. در سال ۱۳۵۸ به دستور امام خمینی روابط سیاسی ایران و مصر بهطور کامل قطع شد.
پس از سوءقصد موفق به جان انور، بسیاری از کشورها و دولتمردان این اقدام را محکوم کرده و در مراسم تشییعجنازه او شرکت کردند، اما در ایران از خالد اسلامبولی به عنوان شهید تجلیل شد و حتی بعدها خیابانی در پایتخت ایران به نام خالد اسلامبولی نامگذاری شد. «شهید» خواندن قاتل انور سادات که در مصر به عنوان قهرمان ملی، کسی که صحرای سینا را با مذاکره به مصر بازگرداند و پیروز جنگ رمضان بود، بر این کشور گران آمد و این موضوع بر آیندهی روابط ایران و مصر سایه افکند. در سال ۱۳۸۲ به منظور برقراری مجدد مناسبات دیپلماتیک و سیاسی با مصر تلاشهایی صورت گرفت که از سوی طرف مصری برقراری روابط منوط به تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی بود. اتفاقی که با تلاشهای مکرر محقق نشد.
دوستی بدفرجام
انورسادات، سومین رئیسجمهور مصر، که پس از جمال عبدالناصر روی کار آمد، چهرهای تأثیرگذار در تاریخ این کشور و منطقه بهویژه در ارتباط با اسرائیل بود. او که زیر سایهی محبوبیت ناصر در میان مصریان و اعراب بر سر کار آمده بود، ابتدا جنگ چهارم اعراب با اسرائیل که به جنگ رمضان شهرت یافت، را آغاز کرد؛ جنگی که هرچند در ابتدا به پیروزیهایی منجر شد و سبب گذر نیروهای مصری از کانال سوئز شد، درنهایت شکست مصر را رقم زد. با شکست مصر در جنگ رمضان، انورسادات تغییری اساسی در سیاست خود در پیش گرفت و مذاکره را جایگزین جنگ و منازعه کرد.
با میانجیگری آمریکا، در قرارداد صلح کمپدیوید بهرغم مخالفتهای کشورهای اسلامی و عربی، به عنوان اولین کشور اسلامی، اسرائیل را به رسمیت شناخت و صحرای سینا را که برای مصریان از اهمیت فوقالعاده برخوردار بود، از اسرائیل بازپس گرفت. هرچند اقدامات او مورد مخالفت جدی کشورهای اسلامی قرار گرفت، اما بازگرداندن صحرای سینا او را در چشم بسیاری از مردم مصر قهرمان ساخت.
هرچند توافق کمپدیوید از سوی جامعهی جهانی مورد استقبال و به عنوان گامی در جهت صلح تلقی شد حتی برای انورسادات و همتای اسرائیلیاش، مناخیم بگین، نوبل صلح ۱۹۷۸ را به همراه آورد اما در میان کشورهای عربی و اسلامی مخالفتها و واکنشهای تندی برانگیخت. سازمان کنفرانس اسلامی در واکنش به صلح کمپدیوید، رأی به تعلیق عضویت مصر داد، اتفاقی که در سال ۱۹۸۴ با دعوت از مصر برای عضویت در کنفرانس اسلامی، بلااثر شد. اتحادیه عرب نیز عضویت مصر را به حالت تعلیق درآورد و تمام کمکهای اقتصادی به این کشور را متوقف کرد و مقر اتحادیه از قاهره به تونس منتقل شد. اتحادیه عرب نیز در سال ۱۹۸۹ با دعوت مصر و بازگرداندن مقر به قاهره، مناسبات خود با این کشور را از نو بازسازی کرد.
قرارداد کمپدیوید در بحبوحهی اوجگیری انقلاب ایران منعقد شد. در آن زمان اردشیر زاهدی، آخرین سفیر ایران در آمریکا از سوی محمدرضاشاه، این توافق را به هردو کشور تبریک گفت اما پس از انقلاب ۵۷، حکومت انقلابی به مخالفت جدی با آن پرداخت و از به رسمیت شناختن آن امتناع کرد و درنهایت با فرمان امام خمینی و در واکنش به آن، رابطه ایران و مصر قطع شد.
سیاستهای انورسادات و صلح با اسرائیل مخالفتهای جریانهای داخلی بسیاری را به همراه داشت. با اوجگیری جو سیاسی خشونتبار داخلی، در سپتامبر ۱۹۸۱ سادات برای آرام کردن فضای داخلی و کنترل اوضاع، گروههای مختلف سیاسی را سرکوب کرد و بسیاری از اعضای حزب کمونیست مصر، ناصریستها (ملیگراهای عرب)، فمینیستها و اسلامگراها و نیز گروههای فعال دانشجویی را دستگیر کرد. این موج دستگیریها که تعداد آن را نزدیک به ۱۶۰۰ نفر تخمین زدهاند، با واکنشها و محکومیتهای بینالمللی مواجه شد.
صلح کمپ دیوید، سرکوب جریانهای سیاسی داخلی و سیاستهای غیراسلامی انور، او را هدف جهاد اسلامی قرار داد. کمتر از یک ماه پس از سرکوبهای گستردهی داخلی در ۶ اکتبر ۱۹۸۱، در روز رژهی ارتش، انورسادات با حکم جنبش جهاد اسلامی ترور شد.
کد مطلب: 856976
اسلام تايمز
https://www.islamtimes.org