۰
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۵۳
نقش کشورهای غربی در چگونگی شکل گیری اندیشه سلفی

جریان شناسی تاریخی فکر سلفی

جریان شناسی تاریخی فکر سلفی
چکیده
گروهها وفرقه های مختلف از دیرباز همواره در درون جامعه اسلامی خود را منتسب به اسلام نموده و قرائت های مختلفی را از اسلام ارائه کرده اند با نگاه پارادایمی، اندیشه سیاسی مسلمانان را در سطح کلان می توان به سه جریان سنت گرایی دینی، نوگرایی دینی و تجدد گرایی دینی، تقسیم نمود. فکر سلفی تکفیری جزء جریان موسوم به سنت گرایی دینی قابل طرح و بررسی است.

 نگارنده در پی پاسخ به این سوال است که ماهیت گروههای سلفی چیست؟ و کشورهای غربی (بخصوص امریکا) چه اهداف ونقشی را در شکل گیری، رشد وتداوم این گروههای دنبال می کنند؟ برای پاسخ به این سوال؛ ابتدا به بررسی اندیشه سلفی پرداخته شده و مولفه های فکر سلفی را در چارچوب سنت گرایی دینی مورد بحث قرار داده؛ سپس با محور قرار دادن نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون به چگونگی نقش غرب در شکل گیری، رشد و تداوم این گروهها می پردازیم.

فرضیه مورد نظر این است که با توجه به نظریه هانتینگتون غرب همواره از شکل گیری قدرت تمدنی جهان اسلام واهمه داشته است، بدین منظور برای پیشگیری از تبدیل شدن جهان اسلام به عنوان یک قدرت جهانی، تلاش دارد تا با اسلام هراسی و معرفی اسلام امریکایی، کشورهای اسلامی را در دو راهی انتخاب سلفی‌ها یا پایگاه‌های آمریکایی قرار دهد.
لذا تا حد امکان تلاش می کند، ضمن مخالفت ظاهری با گروههای تکفیری، چهره ای نامعقول از اسلام به جهانیان معرفی نمایند؛ بنابراین غرب اگر چه ممکن است در اصل شکل گیری گروه های سلفی نقش کمی را ایفا نماید اما با پشتیبانی و حمایت همه جانبه از گروه های سلفی برای تغییر فرایند اسلام گرایی و تامین منافع استراتژیک خود تلاش می کند. چرا که این مساله زمینه حضور بلند مدت خود وسرکوب جریان های منتسب به مقاومت را برای جلوگیری از شکل گیری تمدن واقعی اسلام فراهم می سازد.


طرح نظریه رئالیستی-تمدنی هانتینگتون
هانتینگتون در مقاله ای تحت عنوان «برخورد تمدن ها» بدنبال تحلیل رابطه تمدنی غرب و سایرتمدنها است وی در واقع دشمنی مفروض تمدن اسلام و غرب را بهانه ای برای ارائه تئوری خود قرار می دهد. «بنابراین «برخورد تمدن ها» بیشتر یک دستورالعمل استراتژیک است تا یک نظریه محض. هانتینگتون در کالبدشکافی موانع موجود در مسیر «رهبری جهانی آمریکا»، به طور ظریفی، آشتی ناپذیری جهان اسلام و غرب را یک اصل مسلم و بدیهی در روابط «اسلام» و «غرب» فرض کرده، می کوشد تا سیاست های توسعه طلبانه دولت های غربی را از فرهنگ غربی متمایز سازد; ولی در عین حال رفتار کشورهای مختلف اسلامی را عین تمدن اسلامی قلمداد کند.» (امیری وحید،1375: 34-40)

براساس نظریه هانتینگتون، بازیگران واقعی صحنه بین المللی، دیگر دولت ها نیستند; بلکه تمدن هایی هستند که براساس امپراتوری های مذهبی ادوار گذشته بنا شده اند. طی دوران جنگ سرد، در تجزیه و تحلیل های واقع بینانه امور بین المللی، این وابستگی های مذهبی عمیق و ریشه دار به کلی نادیده گرفته شده اند. (هانتینگتون،1376: 6-7) نکته ای که هانتینگتون یادآور شده این است که با از هم پاشیدن اتحاد جماهیر شوروی، دیگر ایدئولوژی نمی تواند تعیین کننده نظام بین المللی باشد.

هانتینگتون مهمترین مساله بعد از فروپاشی شوروی را فرهنگ وهویت فرهنگی می داند که در سطح گسترده همان هویت های تمدنی است. او با همین مبنا خودشناسی را در دشمن شناسی می داند و علاوه بر تقسیم جهان به یک غرب و چند غیر غرب، هویت فرهنگی را الگوی همبستگی، واگرایی و جنگ در جهان پس از جنگ سرد معرفی می کند. (هانتینگتون،1378: 27-30)

از نظر هانتینگتون علت تمام خشونت های دوران جنگ سرد در جهان، ظهور تضادهای مربوط به تمدن های دیرینه است؛ بنابراین سیاستمداران امریکا نباید از خشونت های شدید در چچن و یوگسلاوی تعجب می کردند چرا که این جنگ نبرد مرگ و زندگی بین دو تمدن مسیحیت ارتدوکس و اسلام بوده است. وی با تقسیم تمدن های زنده جهان به هفت یا هشت تمدن بزرگ معتقد این برخورد تمدن ها، آخرین مرحله تکامل درگیری ها در عصرجدید خواهد بود. از نظر وی روابط خصومت بار تمدن اسلام و غرب در حال افزایش است. این مساله در نهایت موجب می شود تمدن های اسلام و کنفوسیوس در کنار هم در مقابل تمدن غرب قرار گیرند.

پیش بینی های هانتینگتون روی سه نظریه پایه گذاری شده است: نظریه اول این است که بین اسلام و غرب یک کشمکش پنهانی و مخفی همیشگی وجود دارد که ناشی از تفاوت بین ارزش ها می باشد. غرب فردگرایی، مساوات و آزادی مطلق را تبلیغ می کند که اینها با ارزش های اسلامی قابل انطباق نیستند. نظریه دوم این است که بین دنیای عرب و دنیای غرب، یک موقعیت غیرقابل اصلاح وجود دارد; یعنی اختلاف منابع باعث می شود که دنیای عرب سیاست ضدغربی را پیش بگیرد.

نظریه سوم این است که محور جدیدی به نام محور اسلام و محور کنفوسیوس می باشد که همان محوری است که باید اسلام و غرب را در نقطه مقابل یکدیگر قرار دهد. (لامان، 1375: 38) غالب غربی ها با فراز و نشیب هایی اصل موضوع را قبول دارند در این باره در میان نخبگان رسانه ای می توان به مقاله تونی بلنکلی با عنوان «اسلام گرایی؛ تهدیدی همانند نازی ها» اشاره کرد وی در آنجا می نویسد: ما نمی توانیم شاهد از دست رفتن اروپا باشیم. ما نمی توانیم ببینیم اروپا به سکوی پرتاب موشک از سوی اسلام گرایان جهادی تبدیل شده است. (اسماعیلی،1386: 189-188)

در میان نخبگان ابزاری و مدیران اجرایی نیز می توان به هشدارهای برلوسکونی نخست وزیر سابق ایتالیا و نیز ویلی کلایز دبیرکل سابق ناتو پیش از حادثه یازده سپتامبر، در این خصوص اشاره کرد؛ که بنیاد گرایی اسلامی را تهدیدی همچون کمونیسم برای غرب می دانند (هینس،1381: 76-77)

هانتینگتون در واقع تبلیغ ارزش های غرب را بعنوان ارزش های جهانی، موجب ایجاد عکس العملهایی از نوع بنیادگرایی اسلامی می داند که بسیاری از جوامع اسلامی را فرا گرفته است. از نگاه وی قدرت غرب اهنگ تمدنی قبل خود را از دست داده است و نتوانسته است در درون خود تولید یک دین جهانی کند وی می گوید: قدرت غربی ها روز به روز در حال افول است؛ و در عوض کشور های کنفوسیوسی و اسلامی در تلاشند تا قدرت اقتصادی و نظامی خود را افزایش دهند.

 بنابراین خطر تمدن اسلام از سایر تمدنها بیشتراست چرا که اسلام تنها تمدنی است که توانسته بقای غرب را با تهدید مواجه کند و حداقل دوبار در این کار نیز موفق بوده است، از نظر وی مشکل اصلی غرب بنیادگرایی اسلامی نیست بلکه خود اسلام است؛ بنابراین پیشنهاد می کند برای پیشگیری از شکست تمدن غربی، سیاستمداران غرب باید از گروههایی که در درون دیگر تمدن ها به ارزش ها و منافع غرب گرایش دارند، حمایت نماید همچنین غرب باید دامنه قدرت و نفوذ نظامی کشورهای اسلامی وکنفوسیوسی را محدود نماید و از اختلافات و درگیری های موجود بین آنها بهره برداری نماید.

 با ارائه این رهیافت از سوی هانتینگتون مشخص می شود که هم نخبگان فکری و سیاسی جهان غرب و هم او نگران رشد اسلام و اسلام گرایی واقعی در جهان هستند و آن را تهدیدی جدی برای خود می دانند. لذا به دنبال استفاده از هر شیوه ای هستند تا از سقوط تمدن غرب جلوگیری نمایند. در این پژوهش نگارنده بر آن است تا با مد نظر قرار دادن این نظریه، بتواند نحوه تعامل غربی ها را با این گروهها مورد بررسی قرار دهد.

تحلیل جایگاه و چیستی فکر سلفی در قالب رهیافت پارادایمی:
براساس رهیافت پارادایمی عمدتا سه واکنش در جهان اسلام در برابر تجدد شکل گرفته است. این سه جریان عبارتست از جریان تجددگرایی دینی، سنت گرایی دینی و نوگرایی دینی. هرکدام از این جریان ها در خصوص تاریخ فکر اسلامی، نگاه به دین و نگاه به اینده دولت اسلامی نظریات جالب توجهی دارند در این خصوص به علت پرهیز از اطاله کلام صرفا به شاخه سنت گرایی دینی که جریان سلفی تکفیری در آن زمینه قابل بررسی است پرداخته می شود.

سنت گرایی اسلامی علی رغم اینکه به سنت اصالت می دهد و ازآن طرفداری می کند جزء جریان های مدرن اندیشه مسلمانان به شمار می رود؛ به علت اینکه این نوع فکر در فضای معاصرت با تحولات جدید شکل گرفته است؛ بنابراین ظهور گروههای سلفی تروریستی که خود را منتسب به این رهیافت می کنند را می توان نتیجه بازخوانی ناقص از متون دینی، توسط آنها دانست که در جریان مدرنیسم دچار بحران هویت شده اند؛ سلفی ها معمولا به روش نقلی در برداشت از اسلام معتقدند، همچنین در معرفت شناسی حدیث گرا و در زمینه هستی شناسی حس گرا هستند.

 این نوع رهیافت، همواره با برداشتهای نادرست و متحجرانه از سنت اسلامی همرا بوده و باعث برداشتهای سوء بسیاری گردیده است. ذیلا در قالب پارادایم اسلامی رویکردهای کلی این جریان را در ارتباط با سه مولفه، فوق -نگاه به دین، نگاه به تاریخ فکر اسلامی و اینده دولت اسلامی- مورد بررسی قرار می دهیم.

ابتداء، نگاه به دین: سنت گرایان درنگاه به دین رویکرد درون دینی دارند و با سه شاخص از سایر جریان ها ی اسلامی متمایز می شوند شاخص اول: جامعیت دین، این گروه دین را جامع می دانند اما تعریفی که از جامعیت دارند خاص است. از نظر سنت گرایان جامعیت دین هم بیان کننده محتوای زندگی است هم بیان کننده ساختار زندگی است. لذا از دین باید انتظار داشت ساختار های دینی را نیز بیان کند. یک بار گفته می شود اسلام به مثابه نظام زندگی است و یکبار می گویند اسلام به مثابه منهج و شیوه زندگی است.

 نوگرایان به نظام زندگی اعتقاد دارند، ولی سنت گرایان از واژه منهج (شیوه و قالب) هم استفاده می کنندکه شکل زندگی را دین مشخص می کند این دیدگاه، دیدگاه حداکثری است. دقیقا همان ساختاری را که در دوره سلف صالح هست آن را باید اجراء کرد. پس مفهوم جامعیت دین بسیار متفاوت است از نگاه نوگرایان. شاخص دوم: دین امری منصوص است. (نگاه درون متنی) یعنی ما اجازه عبور از ظواهر قرآن و سنت را نداریم به عبارت دیگر تفسیر دین جایز نیست. سوال این است که اگر تفسیر جایز نیست پس ابهام را از کجا باید پاسخ داد که به نکته سوم می رسیم. شاخص سوم: ضرورت فهم دین از طرف سلف صالح.

این جریان می خواهد بین فهم و تفسیر تفکیک نمایند؛ و می گویند فهم دین ممکن است اما تفسیر آن جایز نیست. فهم دین فقط برای سلف صالح است که دارای قرابت زمانی با پیامبر هستند و امکان فهم دین برای آنها وجود داشته است پس همانطور که سلف صالح فهمیده اند ما نیز باید بفهمیم. لذا حوادث مستحدثه را نوعی بدعت فرض می کنند بنابراین سنت گرایی نتیجه اش می شود سلف گرایی.

دوم، نگاه به تاریخ فکر اسلامی: سلفی ها بر این باورند که با فاصله گرفتن از سرچشمه وحی، بدعتها فزونی گرفته و حقیقت در محاق فرو رفته است، از این رو باید به راه وروش پیامبر (ص) صحابه و تابعین پاک کردار بازگشت؛ و عقاید اسلامی باید به همان نحو بیان شوند که در عصر صحابه و تابعین مطرح بوده است و تنها راه نجات مسلمانان بازگشت به قوانین قرآن و سنت طبق فهم سلف صالح می دانند؛ و با هر گونه پیروی از شاخه های گوناگون دین وکیش گرایی مخالفند و معنقدند که هر مسلمان به راحتی می تواند با مراجعه مستقیم به قرآن و سنت دینش را بیاموزد. (قربانی، رجبی،1387: 9)

از نگاه این جریان تاریخ فکر اسلامی، فاقداعتبار است. لذا هرآنچه بعد از سلف صالح به عنوان فکر اسلامی مطرح می شود؛ اسلام تاریخی است نه اسلام واقعی، چرا که از نظر آنها بعد از سلف صالح هیچ کس دسترسی مستقیم به سرچشمه دین نداشته است. لذا فهمی که تابعین از اسلام داشته اند حاصل تفسیر آنها از متون دینی است نه حاصل فهم آنها از متون دینی؛ بنابراین وقتی تاریخ فکر اسلامی اعتبار خود را از دست بدهد؛ نتیجه اینکه تمام دانشهای اسلامی در جهان اسلام از درجه اعتبار ساقط شود. چرا که همه این دانشها بعد ار سلف صالح تولید شده است؛ و اعتباری ندارند. در واقع این جریان سلفی عکس العملی است در برابر دو عامل دوری از عصر پیامبر (ص) و صحابه آن و هجوم اندیشه های جدید و عقل گرایی نوین

سوم، نگاه به اینده: این جریان، دولت مطلوب خود را در احیاء خلافت اسلامی می بینند. این نوع نگاه به دولت توسط سنت گرایان ناشی از نوع نگاه آنها به دین می باشد. اینها به دنبال احیاء حکومتی مشروع هستند که در دوره سلف صالح شکل گرفته است. از نگاه اینها احیاء خلافت اسلامی شرایطی لازم دارد که هنور مهیاء نشده است.

لذا ابتدا باید امارت اسلامی را تشکیل داد تا این امارتها دست به دست هم بدهند و خلافت اسلامی را شکل بدهند؛ که نتیجه آن می شود تحقق حاکمیت الهی، لذا برای رسیدن به حاکمیت الهی باید از طریق جهاد اقدام کرد به خاطر اینکه اولا بالاترین فریضه جهاد است؛ و دوم اینکه جهاد امری تهاجمی است نه تدافعی لذا باید منتظر تهاجم از طرف مقابل باشد سوم شبکه ای شدن امر جهاد است و دیگر سلسله مراتب ندارد.

در فقه شیعه و سنی جهاد سلسله مراتبی است اما در اینجا شبکه تکفیر است که می گوید هر کس کافرشد جواز قتل او وجود دارد و دیگر منتظر دریافت حکم از کسی نمی مانند. با شبکه ای شدن این شبکه در دو سطح عمل می کنند یکی در سطح داخل که در مقابل خودش عدوالقریب را دارد و دوم در سطح خارج که در مقابل خودش عدوالبعید را دارند. از منظر این جریان تشکیل خلافت اسلامی یک مقدمه نیاز دارد که در قالب مفهوم هجرت نمود پیدا می کند. در دوره پیامبر (ص) هجرت صورت گرفته است و مقدمه جهاد است.

لذا ابتدا باید هجرت صورت بگیرد تا جماعت تشکیل گردد؛ بنابراین تا جماعت شکل نگیرد جهاد شکل نمی گیرد. این مفهوم را سید قطب مطرح می کند. بعد از وی دو تفسیر از هجرت شده است برخی معتقدند مراد از هجرت هجرت فیزیکی است و برخی نیز معتقدند مراد از هجرت، هجرت معنوی است این دو تفسیر باعث شده است سازمان هایی مثل الهجره، التکفیر، القاعده، یا سازمان های که اخیرا در قالب گروه یا جیش و غیره طراحی شده اند. شکل بگیرند.

 جریان شناسی تاریخی فکر سلفی
تکفیری به جریانی اطلاق می‌شود که غالباً مسلمانان را به‌صرف آنکه با آنان هم‌عقیده نیستند، بر خلاف معیارهای شرعی شناخته‌شده، متهم به کفر و خروج از دین می‌کنند. این حرکت باعث پیامدها و واکنش‌های عملی مهمی در جوامع اسلامی گردیده است. سلفیه در طول تاریخ همواره فرقه‌ای حاشیه‌ای در کنار مذاهب اصلی اهل سنت بوده است. خاستگاه آنان هرچند مذهب حنبلی است، اما خود به نوعی اهل اجتهادند. این جریان ریشه در تفکر ابن تیمیه (728-661 ه.ق.) دارد.

 «در قرن دوازدهم هجری، محمد ابن عبد الوهاب التمیمی (1206-1115 ه.ق) که پدرش از علمای حنبلی بود، شیفته افکار ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم الجوزیه (751-691 ه.ق) شد و تحت تاثیر افکار آنان، خرده گیری های خود را نسبت به عقاید و اعمال مذهبی مسلمانان آغاز کرد.»(الگار،1386: 13) ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه النبویه معتقد است که خداوند متعال جهان را برای خدمت و عبادت خود خلق کرده است و اگر دین و قدرت از هم جدا باشند دولت دچار بی نظمی و هرج ومرج می گردد. با این نوع تفکر ابن تیمیه فکر سلفی را بنیانگذاری می کند.

بعد از وی «محمد بن عبدالوهاب برآن بود تا با متقاعد ساختن یکی از حاکمان سرزمین نجد یا حجاز و توسل به قدرت سیاسی و نظامی وی، نظرات خود را بر مردم تحمیل کند. تلاش وی در این راه یک بار به شکست انجامید تا اینکه در سال 1160 ه.ق. دعوت خود را با حاکم درعیه، محمد ابن سعود، جد آل سعود از حکام فعلی عربستان، در میان نهاد که با استقبال ابن سعود مواجه شد.

 آنها پیمان بستند که رشته دعوت، از آن ابن عبد الوهاب و زمام حکومت، در دست محمد ابن سعود باشد.» (ابن غنام،1415) شکل گیری وهابیت مستقیما ریشه در اندیشه کلامی سنت اسلامی دارد. (دین پرست،1384) بنابراین می توان محمد ابن عبدالوهاب را به عنوان دومین مرحله از فکر سلفی برشمرد که به تطبیق و اجرای فکر سلفی در حجاز اقدام نمود.

 هم پیمانی محمد بن عبدالوهاب با محمد بن سعود و تاسیس حاکمیت آل سعود باعث شد تا سلفیه به صورت یک ساختار سیاسی درآید پس از عبدالوهاب امیران آل سعود و پیروانش به گسترش طریقت فرقه وهابیت پرداختند وهابیت را در کنار قدرت و ثروت و خشونت، باید در عوامل سیاسی و نقش های تفرقه انداز و خشونت بار تکثر و تفرق بین مسلمانان جستجو کرد. (ابن بشر النجدی،1349 ق و امین العاملی،1376) پس از محمدابن عبدالوهاب امیران آل سعود و پیروانش به گسترش طریقت فرقه وهابیت پرداختند علاوه بر عربستان، مصر نیز ازاین تغییر و تحولات عقب نماند و فعالیت های حسن البناء و اخوان المسلمین، در این خصوص اهمیت فراوانی دارد.

 با مرگ حسن البناء، اخوان المسلمین تحت تأثیر اندیشه‎ های مودودی و سید قطب توانست خلاء ایدئولوژیک را پر نمایند. این دو علی رغم پای بندی به متون دینی، توانستند دیدگاه تکفیر را پی ریزی نمایند. در این مرحله قکر سلفی تبدیل به یک جریان قوی و تاثیرگذار در سراسر جهان می گردد که به وسیله آل سعود بعد از جنگ جهانی اول به اجرا درآمد.

وهابیت از زمان شکل گیری فرمانروایی ال سعود در عربستان، مذهب درباری این کشور بوده است و امروز نیز گروهی تندرو از این میان به نام طالبان که طلبه های وهابی هستند و همچنین گروه القائده و سلفی های تکفیری ظهور کرده و باعث انشعاب در مکتب وهابیت شده اند؛ بنابراین امروز عمدتا دو گونه وهابی وجود دارد: وهابیون معتدل که از راه تبلیغ، اعتقادات خود را پیش می برند؛ و وهابیون تکفیری که با ترور و بمب گذاری و قتل عام، منویات خود را دنبال می کنند. (مکارم شیرازی،1388: 9)

 وهابیت درگذر زمان به دنبال انتقادات گسترده عالمان اسلامی و نیز احساس خطر جدی خود وهابیان افراطی و تکفیر، به مرور در دوره های اخیر کوشیده تا از مواضع تند و افراطی خود در قبال دیگرمسلمانان بکاهد. (هرسیج وتویسرکانی،1392: 35) وهابیت در طول تاریخ جنایات بسیاری را در راستای کمک به استعمارگران خارجی مرتکب شده اند برخی از این جنایات عبارتند از   قتل وغارت در منطقه نجد، کشتار بی رحمانه شیعیان کربلا، حمله به نجف اشرف، تخریب آثار بزرگان در مکه، آتش زدن در کتا بخانه های بزرگ، تصرف مدینه منور، تخریب قبور طائف ومکه، تخریب قبور ائمه بقیع، قتل عام مردم طایف، کشتار عمومی اهل سنت،

تبلیغ تز جدایی دین از سیاست، کمک به استعمارگران برای ادامه سلطه بر کشورهای اسلامی، ایجاد تفرقه و نفاق میان مسلمانان با صدور فتوا مبنی بر شرک و ملحد بودن دیگر مسلمانان بخصوص شیعیان، مبارزه با اسلام ناب و منزوی ساختن نیروهای اصیل اسلام را می توان از مهمترین اهداف تبلیغات وهابی ها به شمار آورد.

اندیشه سلفی عقل ستیز  و ارتجاعی است و درقالب مذاهب چهار گانه اهل سنت به شمار نمی رود؛ اندیشه سلفی دارای طیف ها و اندیشه های مختلفی است. بوطی نسبت میان وهابیت و سلفیه را عام وخاص مطلق می داند. (بوطی،1375) برخی اندیشمندان وهابیت را شاخه ای از سلفیون افراطی می دانندکه بعضا به خاطر تفاوت عقاید و افکارشان همدیگر را بر نمی تابند برخی نیز هیچ گونه تفاوت ماهوی بین انها نمی گذارند.

گرایش های تندرو وابسته به سنت گرایان سلفی در نیمه دوم قرن بیستم بخصوص دو دهه آخر این قرن را می توان مرحله چهارم به شمار آورد؛ که اندیشه سلفی تبدیل به ایدئولوژی های انقلابی می گردد. این حرکتها با هدف اصلاح عمیق قوانین اسلامی جهت جلوگیری از افول وعقب ماندگی جوامع اسلامی از طریق بازگشت به سلف صالح در بسیاری از کشورهای اسلامی شکل گرفتند.

این جریان ابتدا در عربستان و سپس در قالب جنگجویان طالبانی در افغانستان تداوم پیدا کرد. علاوه بر افغانستان، لبنان نیز در اواخر دهه 50 میلادی از مراکز رشد سلفی گری، در امان نماند سلفی گری توسط تعدادی از طلاب عربستانی به لبنان راه یافت. همچنین شاخه هایی از جریان سلفی در دمشق سوریه توسط ناصرالدین الالبانی ظهورکرد. عراق نیزاز دیگر نقاطی است که جریان تکفیری به صورت فعال نقش آفرینی می کند تکفیری ها در این کشور عرصه را برای اقدامات خود مناسب دیدند.


مراجع
ابن بشر النجدی، عثمان (1349 ق). عنوان المجد فی تاریخ النجد، جلد اول، مکه مکرمه: المطبعه السلفیه.
ابن غنام، حسین (1415 ه.ق). تاریخ نجد. قاهره: دارالشروق.
اسدالهی، محمود (1383). وهابیت توطئه استعمار، تهران: نشر الف.
اسماعیلی، حمیدرضا (1386). القاعده از پندار تا واقعیت، تهران: اندیشه سازان نور.
امیری وحید، مجتبی (1375). نظریه برخورد تمدن ها، هانتینگتون و منتقدانش، تهران: وزارت امور خارجه.
 امین العاملی، سید محسن (1376). تاریخچه-و نقد و بررسی عقاید و اعمال وهابی ها. ترجمه ونگارش ابراهیم سید علوی، تهران: امیرکبیر.
بوطی، محمدسعیدرمضان (1375). سلفیه بدعت یا مذهب، ترجمه حسین صابری، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی.
دکمجیان، هراریر (1366). اسلام در انقلاب (جنبشهای اسلامی در جهان غرب)، ترجمه؛ احمدی، تهران: کیهان
دین پرست، منوچهر (1384). سفر وهابیت به مصر، مجله زمانه، سال چهارم، شماره 33، خرداد:73-68.
زیدی، علی مرتضی (1374). فعالیت های تبلیغاتی دشمنان اسلام در جهان، مجله معرفت، شماره 13.
صبری، انوشه (1388). سلفیه تهدیدی برای اینده اسلام در افریقا، وطن امروز، شماره 358
عجم، محمد (1389). القاعده: زمینه ساز استقرار پایگاههای نظامی امریکا و ناتو در افریقا، مطالعات افریقا، سال پانزدهم، شماره 21، بهار و تابستان.
علی آبادی، علیرضا (1375). افغانستان، تهران: وزارت امور خارجه.
قربانی، کاوه و رجبی، سوران (1387). میزان تاثیر پذیری جوانان کردستان از فعالیتهای وهابیون در استان کردستان، واحد مطالعات و برنامه ریزی سازمان ملی جوانان استان کردستان.
الگار، حامد (1386). وهابی گری، ترجمه احمد نمایی، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی
لامان، (1375). عوامل ارتباط بین اسلام و غرب، دیدگاهها و تحلیلها، بولتن دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، سال دهم، شماره 103، مهر.
مکارم شیرازی، ناصر (1388). وهابیت بر سر دوراهی، قم: انتشارات امام علی ابن ابی طالب (ع).
نصرتی نژاد، فرهاد (1381). نفت، انرژی و طالبان، مجله کتاب ماه علوم اجتماعی، شماره 54 و 55.
 هانتینگتون، ساموئل (1378). برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی، ترجمه محمد علی حمید رفیعی، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.
 هانتینگتون، ساموئل (1376). رویارویی تمدن ها، ترجمه سیمین موحد، مجله سروش، سال نوزدهم، ش 83
هرسیج، حسن و تویسرکانی، مجتبی (1392). چالش های وهابیت، ایران، جهان اسلام و غرب، تهران: دانشگاه امام صادق و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
همفر، مستر (1380). خاطرات مستر همفر، جاسوس انگلیس درکشورهای اسلامی، ترجمه علی کاظمی: قم، اخلاق.
هینس، جف (1381). دین، جهانی شدن و فرهنگ سیاسی در جهان سوم: تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی.
 Jervis, Robert (2003), Understanding the Bush doctrine, in  Poltical Secience Quarter,
دو فصلنامه مطالعات بیداری اسلامی شماره 7
ا
مرجع : خبرگزاری فارس
کد مطلب : ۸۶۱۶۳۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما