چکیده
آنچه به دنبال می آید، مقدمه و پیشگفتار کتاب وارونگی:(نقد و بررسیبنیان های فکری جریان های تکفیری با تأکید بر داعش) است. این کتاب با این ادعا که تمامی مبانی فکری جریان های تکفیری قرائت وارونه ای از مفاهیم مقدس اسلامی است. به نقد و بررسی صرفا عقاید آنها در دو بخش عقاید سنتی و عقاید نو پرداخته است و به صورت مقایسه ای ابتدا نظریه اسلام را پیرامون این مفاهیم و سپس انحرافات جریان های تکفیری به ویژه داعش را در این زمینه بیان کرده است.
عقاید سنتی شامل سه محور ایمان و کفر، توحید و شرک و بدعت است. عقاید نوین نیز جاهلیت، تکفیر سیاسی، هجرت، جماعت، جهاد، نکایه و انهاک، امت، خلافت و آخرالزمان است. این کتاب نوشته سید مهدی علیزاده موسوی و به زودی توسط دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم منتشر خواهد شد.
مقدمه
هنگامی که داعش در سوریه ظهور کرد و پس از چندی سه استان عراق ــ صلاحالدین، نینوا و الانبار ــ را در اختیار گرفت، تلقی عمومی از این جریان، حرکتی کوتاهمدت، هیجانی و بدون هرگونه مبنای فکری و نظری بود.[۱] بسیاری داعش را به دسته ای خار تشبیه می کردند که به سرعت آتش می گیرد و شعله های آن سوزاننده و پرحجم است، اما پس از مدت کوتاهی به تلی از خاکستر تبدیل خواهد شد و چیزی از آن باقی نخواهد ماند.
برخلاف این تصور، با گذشت زمان، نهتنها داعش از میان نرفت، بلکه آوازهاش از مرزهای سوریه و عراق گذشت و در مناطق دوری مانند افریقا، اروپا و مناطق مختلف آسیا پیچید. حرکتی که تصور می شد به علت داشتن خشونت و بیرحمی و فقدان مبانی نابود شود، پس از مدتی کوتاه به یکی از دغدغه های اصلی کشورهای اسلامی تبدیل شد. از کشورهای درگیر، مانند عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان، آسیای مرکزی، قفقاز و افریقا گرفته تا اروپا و امریکا، که زمانی امن شمرده می شدند، کمابیش و بالقوه یا بالفعل با این خطر روبهرو شدند. جمهوری اسلامی ایران نیز بی تردید باید نگران نفوذ این اندیشه، بهویژه در مناطق اهل سنت، باشد. سنخ و ماهیت رشد و نفوذ داعش در کشورها و جوامع بهخوبی نشان داد که ماهیت این نفوذ، تنها به ابعاد فیزیکی ختم نمی شود و بیش از آن صبغه نظری و عقیدتی دارد. به عبارت دیگر، این عقاید داعش است که در مناطق مختلف دنیا، اعم از جوامع عقبمانده و توسعهیافته، در حال رشد و گسترش است و کارهای خشونتآمیز فقط جلوه ای از عقاید و دیدگاه های فکری و نظری آن است. شاید با عملیات نظامی مدتی آتش خشونتها خاموش شود، اما اندیشه و فکر همچنان در لایههای پنهان اجتماع به حیات خود ادامه میدهد. از این رو، تقریباً همه پذیرفتند که راه مقابله با داعش فقط مقابله نظامی و بیان عریان خشونت های آن نیست، بلکه باید نگاهی عمیق تر، استراتژی هایی عملیاتی تر و برنامه ریزی هایی دقیقتر را تدارک دید.[۲] علیرغم درک خطر نفوذ اندیشه ای داعش، همچنان نگاه اصلی در تقابل با داعش، بیشتر به جنبه های نظامی و فیزیکی معطوف شد و ابعاد نظری و فکری آن مغفول ماند.
در همایشی در عراق، با حضور رؤسای دانشگاهها و مؤسسات علمی و علمای حوزههای علمیه، گفته شد که عراق در برابر داعش پیش و بیش از آنکه نیازمند حشد شعبی نظامی باشد، نیازمند حشد شعبی علمی است و اگر چنین نشود، داعش پیوسته از میان جامعه اهل سنت عراق یارگیری خواهد کرد. این دغدغه در دیدار با علمای اهل سنت عراق تقویت شد. یکی از علمای بزرگ اهل سنت عراق گفت: «من بیش از آنکه نگران شکاف میان شیعه و اهل سنت در عراق باشم، نگران شکاف در میان جامعه اهل سنت عراق هستم؛ حتی اهل سنت معتدل عراق نیز در خطر گرایش به داعش هستند». داعش فقط نمونهای از دهها گروه کوچک و بزرگی است که در مناطق گوناگون جهان، بهویژه کشورهای اسلامی، فعالاند و با عقاید و افکار خود جوانان دغدغهمند مسلمان را جذب میکنند. با توجه به شرایط کنونی، اگر بپذیریم که به موازات مقابله نظامی، مقابله نرم یا همان مقابله نظری با جریانهای تکفیری، مانند داعش، ضرورت دارد، دو پرسش اساسی رخ مینماید: نخست: ماهیت گروههای تکفیری، از جمله داعش، چیست؟ چه عقایدی دارند و پاسخ آنها چیست؟ دوم: علل و عوامل رشد این گروهها کدام است؟ پرسش نخست ناظر به چیستی و پرسش دوم ناظر به چرایی گروههای تکفیری است و پاسخ به این پرسش ها اهمیت فراوانی دارد؛ چراکه اگر پاسخ مناسبی ارائه نشود، تقابل با این گروهها و نفوذشان در سراسر جهان عبث و بیهوده خواهد بود.[۳] تاکنون پاسخ های بسیاری به این دو پرسش ارائه شده که به نظر می رسد برخی از آنها سطحی هستند و برخی دیگر فقط بخشی از پرسش را پاسخ دادهاند.
همچنین به سبب وفور پاسخ های کلیشه ای یا ژورنالیستی به این پرسش ها، در نگاه اول چنین تصور می شود که پاسخ کافی به این پرسشها داده شده است؛ اما این پاسخها نمیتوانند جذب، گسترش و نفوذ این گروهها را توجیه کنند و علل گرایش جوانان به این حرکتهای خشن، تندخو و افراطی را توضیح دهند. گاه پاسخ ساده تری برای این دو پرسش ارائه می شود و آن بی اساس یا سطحی شمردن پدیدهای مانند داعش است. در این روش با استناد به مسائلی چون سربریدن، آتش زدن و جهاد نکاح، این گروهها تهی از هرگونهاندیشه قلمداد می شوند؛ حال آنکه کارهایی مانند عملیات انتحاری، نشانگر انگیزه اعتقادی قوی در اعضای این گروهها است. فهم علل و عوامل پیدایش و تداوم این گروهها نقش مهمی در تقابل با این جریان دارد. اگر چرایی امثال داعش به صورت مستند و با تحلیل های علمی و دور از شعارزدگی بررسی شود، می توان برای از میان بردن علل پیدایش و بقای آنها چارهای اندیشید. تحقیق حاضر کوشیده است، با بررسی موردی داعش پرسش نخست را به اختصار پاسخ دهد. در این پژوهش آثار، کتب، سخنرانیها، منابع وابسته، عقاید و باورهای داعش بررسی شده است تا علل جذابیت داعش برای نسل جوان به دست آید. نویسنده ادعا ندارد که به صورت کامل به این پرسش اساسی پاسخ داده یا دیدگاه های داعش را کاملاً نقد و بررسی کرده است، اما مدعی است که این اثر می تواند مقدمه و نقشه راهی برای مطالعات و پژوهش های انتقادی اندیشمندان در این حوزه باشد.
ناگفته پیدا است که پاسخ به این پرسش ها و همچنین تقابل علمی با اندیشه داعش نیازمند مطالعات دقیق در رشته های کلام، سیاست، جامعهشناسی و اقتصاد است. نباید فراموش کرد که داعش فقط یک گروه در عراق نیست، بلکه نماینده اندیشه ای است که در بسیاری از جریانهای تکفیری و افراطی دیده می شود. اگر داعش مطالعهای موردی در نظر گرفته شود، بسیاری از عقاید و دیدگاه های گروههای تکفیری و افراطی دیگر نیز فهم خواهد شد. پیشگفتار مراد از چیستی داعش مجموعه عقاید، دیدگاهها و مبانی نظری آن است. در این تحقیق داعش به طیف گستردهای از اندیشه های سلفی گفته می شود که، دستکم در ظاهر، همراهی و همگرایی خود را با این جریان اعلام کرده اند؛ هرچند ممکن است در برخی از مبانی با آنها اختلاف داشته باشند.[۴] این تحقیق بر این پیشفرض بنا شده است که گروههای تکفیری، از جمله داعش، در حوزه مبانی هیچ نکته جدیدی نیفزودهاند و فقط با تصدیر مفاهیم ارزشمند اسلامی، قرائتی وارونه از آموزههای حیاتبخش اسلامی ارائه کردهاند. سخن امیرمؤمنان علی علیهالسلام در مورد خوارج، که فرمود: «کلمه حق یراد بها الباطل»، امروز کاملاً بر جریانهای تکفیری صدق میکند، با این تفاوت که اگر خوارج مفاهیمی مانند ایمان و کفر و توحید و شرک را تصدیر کردند، گروههای تکفیری علاوه بر آن، طیف گستردهای از مفاهیم و آموزههای اسلامی را وارونه تفسیر کردهاند. این پژوهش راه مقابله با این جریانها را تبیین انحرافات و تفاسیر وارونه آنها از مفاهیم اصیل اسلامی میداند. در یک نگاه می توان مبانی نظری داعش را به «عقاید سنتی» و «عقاید نو» تقسیم کرد.
عقاید سنتی عقایدی است که داعشیان، مانند سایر سلفیان تکفیری، از ابنتیمیه و محمد بن عبد الوهاب به ارث برده اند و عقاید نو، به معنای تسامحیاش، مجموعه ای از انگاره ها است که داعش از اندیشمندان معاصر جهان اسلام به سرقت برده و برای اهداف خود مصادره کرده است. پیش از ورود به چیستی داعش توجه به چند نکته ضروری است: امکان دارد دولت مزعوم داعش بر اثر حملات نظامی از میان برود؛ اما این بدان معنا نیست که فکر و اندیشه داعش نیز از بین خواهد رفت. به گواه تاریخ، اندیشههایی که در ظاهر از میان رفته و مخفیانه به حیات خود ادامه دادهاند، گاه در قالبی جدید و خطرناکتر ظهور کردهاند. نمونه عملی آن شاخه خراسان طالبان است. داعش به خودی خود، دارای عقاید و مبانی نظری خاصی نیست، بلکه دیدگاهها و نظرات دیگران را به عاریه گرفته است. مبانی سنتیاش را، بدون کم و کاست، از اندیشه سلفیه تکفیری (وهابیت) گرفته و در بخش دوم قرائتی تحریفشده از نظریات اندیشمندان معاصر اسلامی را ارائه کرده است. با توجه به ترکیب عقاید داعش ــ که مرکب از اندیشه های سنتی و نو است ــ زمینه جذب طیف های گسترده ای از مسلمانان به داعش فراهم شده است؛ به این معنا که شاید برخی در چارچوب فکری داعش نگنجند، اما جذب اندیشه های نو داعش شوند. همانگونه که وهابیت بسیاری از مفاهیم و آموزه های اسلامی را تحریف و قرائتی انحرافی از آنها ارائه کرده است، داعش نیز دست به تحریف و ایجاد قرائتهای انحرافی در اندیشه های معاصر اسلامگرایان زده است.
از آنجا که ادعای داعش حل مشکلات روز جامعه اسلامی با تکیه بر عوامل احساسی و هیجانی است، جوانان و توده های عوام بیشتر جذب آن می شوند. به نظر می رسد رهبری فکری جریان های افراطی از جمله داعش از کنترل نخبگان و رهبران دینی خارج شده و به دست رهبران جهادی افتاده است. این مسئله زمینه انزوای علمای اهل سنت را در میان توده های اهل سنت فراهم میکند. انحراف در فهم و شناخت جریان های تکفیری از جمله داعش از آنجا شروع می شود که داعش اجیر و دستنشانده بازیگران منطقه ای و بینالمللی تلقی شود یا هدف از فعالیت های آنها فقط قدرتطلبی و دنیاخواهی تصور شود. هرچند این عوامل در میان داعشیان دیده می شود، اما بسیاری از آنان، به سبب گرفتاری در جهل مرکب، خود را مجاهد واقعی راه خدا میبینند و در صورت مرگ یا پیروزی، خود را مستحق احدی الحسنیین می دانند.
به عبارت دیگر، نمی توان نیت کسانی که به داعش می پیوندند را دنیایی یا آنان را دارای خبث باطن دانست، بلکه میتوان گفت آنان گمراهاند؛ این گمراهی رسالت و مسئولیت علما و اندیشمندان جهان اسلام را برای هدایت آنان دوچندان میکند. [۱]. مدتها بود که نشانههای افراطگرایی و تفکرات تکفیری در جهان اسلام ریشه دوانده بود، اما جدی گرفته نمیشد. [۲]. در این سالها آثار متعددی درباره داعش منتشر شده است، اما بیشتر آنها به تاریخ، ابعاد سیاسی، بیان جنایتها و وابستگیهای جریانهای تکفیری و داعش توجه داشتهاند. [۳]. برای نمونه طالبان پس از حمله امریکا به افغانستان در ظاهر شکست خورد؛ اما در سالهای اخیر نسخه بهروز شده طالبان، با عنوان شاخه خراسان یا ولایت خراسان، ظهور کرده، که به مراتب خشنتر و افراطیتر از نسخه اصلی است. [۴]. در میان داعشیان علاوه بر سلفیان تکفیری، گروههایی از مذاهب اسلامی اهل سنت نیز دیده می شوند که زیر پرچم این حرکت می جنگند یا حداقل، در مبانی و اندیشه از آن تأثیر پذیرفتهاند. چنین وضعیتی موجب نگرانی علمای اهل سنت شده است.
مرجع : دانشگاه باقر العلوم