۰
سه شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۳۴

تراژدی سیاست قدرت‌های بزرگ؛ چالش صادرات سوخت ایران به ونزوئلا برای آمریکا

تراژدی سیاست قدرت‌های بزرگ؛ چالش صادرات سوخت ایران به ونزوئلا برای آمریکا
به گزارش اسلام تایمز، در هفته پایانی اردیبهشت ماه بود که رسانه های جهان اعلام کردند پنج نفتکش ایرانی به صورت آشکار در حال حمل سوخت به مقصد ونزوئلا هستند. از آنجا که هر دو کشور ایران و ونزوئلا تحت تحریم های سنگین اقتصادی از سوی آمریکا قرار دارند، نوع مقابله با این اقدام به چالشی در سیاست خارجی واشنگتن و سردرگمی میان استراتژیست های کاخ سفید بدل شد. استراتژی که تهران برای مقابله با تحریم ها علیه خود اتخاذ نمود و در ادامه چرایی ناتوانی دولت ترامپ در تقابل با ایران به یک پرسش اساسی در میان متفکران روابط بین الملل تبدیل شده است.  
 
جان مرشایمر، استاد روابط بین الملل دانشگاه شیکاگو و سردمدار نظریه رئالیسم تهاجمی دولت‌ها را مهم‌ترین بازیگران عرصه نظام بین الملل می‌داند. وی بر این باور است بقا در نظام آنارشیک بین الملل مهم‌ترین اصل برای یک دولت است و دولت‌ها برای زنده ماندن باید استراتژی‌های خاصی را پیگیری کنند.

مرشایمر به مانند سایر متفکران رئالیست جنگ را لزوماً اقدامی اشتباه نمی‌داند و معتقد است آنجا که دولت‌ها در عرصه نظام بین الملل فایده و سود جنگ را بیشتر از هزینه آن تصور کنند به احتمال زیاد وارد نزاع و درگیری با سایر دولت‌ها خواهند شد. در عوض آنجا که دولت‌ها اقدام به موازنه سازی و افزایش قدرت دفاعی خود کنند، دولت‌های مهاجم به دلیل برآوردی که از هزینه‌های بالای جنگ دارند از تهاجم خودداری می‌کنند و همین امر باعث ایجاد ثبات در نظام بین الملل خواهد شد.

مرشایمر تاکید دارد موازنه قدرت در نظام بین الملل یکی از مهم‌ترین فاکتور‌هایی است که می‌تواند مانع از وقوع جنگ شود و در عین حال میل به تهاجم از سوی کشور‌های قدرتمند را کاهش دهد. در موازنه سازی، دولت‌ها یا با ایجاد اتحاد‌ها و ائتلاف‌ها در مقابل قدرت مهاجم صف آرایی می‌کنند (مانند پیمان نظامی ناتو) که به آن موازنه سازی بیرونی می‌گویند و یا اقدام به بسیج نیرو‌ها و امکانات خود برای افزایش توان دفاعی خود می‌کنند که در این حالت موازنه سازی درونی رخ می‌دهد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷، سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا همواره در تقابل با تهران بوده است. ایجاد نظام تحریمی گسترده علیه تهران، جنجال در پرونده هسته‌ای ایران و ارجاع آن به شورای امنیت و نیز مداخلات نظامی مستقیم و غیرمستقیم ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی، عملاً دو کشور را در وضعیت خصمانه نسبت به یکدیگر قرار داده است. پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶ و خروج دولت وی از توافق هسته‌ای ایران موسوم به برجام باعث تیره‌تر شدن روابط میان دو کشور شد.

دولت ترامپ به طور رسمی در ۱۸ مِه ۲۰۱۸ (۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۷) به طور یکجانبه از توافق برجام خارج شد و تمامی تحریم‌های پیشین علیه تهران را بازگرداند. در ادامه کاخ سفید برای ترغیب تهران به منظور پذیرش شرایط واشنگتن سیاست فشار حداکثری را در پیش گرفت.

باز شدن روزنه های جدید در تجارت خارجی ایران
همزمان با تحریم‌های ظالمانه آمریکا علیه ایران، تهران کوشید با یافتن بازار‌های جدید، تحریم‌های واشنگتن را دور بزند. یکی از این بازار‌های هدف ونزوئلا بود. کاراکاس دارای یکی از بزرگترین ذخایر نفتی جهان است و پیش‌تر از صادرکنندگان محصولات پتروشیمی به حساب می‌آمد، اما به دلیل تحریم‌های واشنگتن دچار کمبود سوخت در کشور شده بود. در همین زمان بود که ایران اقدام به ارسال ۵ نفتکش حامل سوخت به ونزوئلا کرد.

اقدام تهران در ارسال کشتی‌های حامل سوخت به کاراکاس در گام نخست نقض صریح تحریم‌های یک جانبه واشنگتن بود. اهمیت بعدی این اقدام آن است که از زمان ارائه "دکترین مونروئه"، واشنگتن آمریکای لاتین را حیاط خلوت خود می‌داند و نقض تحریم ونزوئلا از سوی کشوری در خاورمیانه حقیقتی نبود که مسئولان کاخ سفید بخواهند با آن به راحتی برخورد کنند. همچنین صادرات سوخت به ونزوئلا نشان داد تحریم‌های آمریکا به معنای واقعی یک جانبه است و لزومی ندارد سایر کشور‌های جهان بخواهند از آن تبعیت کنند. خبرگزاری رویترز مدعی شد تهران در قبال ارائه خدمات مهندسی و نیز صادرات سوخت، ۹ تن طلا از کاراکاس دریافت کرده است. همین امر ضربه بزرگی به دیپلماسی دلار آمریکا بود، زیرا واشنگتن همواره از ارز خود برای اعمال قدرت و نیز پایه‌ای برای داد و ستد انرژی در جهان بهره می‌گیرد.

کاخ سفید علی رغم تهدیداتی که علیه صادرات سوخت ایران به ونزوئلا مطرح کرد، در عمل نتوانست مانع از این انتقال شود. هفته نامه نیوزویک پیش از رسیدن نفتکش‌ها به دریای کارائیب از قول مقامات آمریکایی نوشت واشنگتن پاسخی قاطع به نقض تحریم‌های خود خواهد داد.

نشریه فایننشال تایمز در گزارشی نوشت: نفتکش‌های ایران علی رغم تهدیدات آمریکا و با نقض صریح تحریم‌های واشنگتن در بنادر ونزوئلا پهلو گرفتند و محموله خود را به این کشور تحویل دادند. این در حالی است که آمریکا چند ناوشکن خود را در دریای کارائیب مستقر کرده بود و برخی احتمال ورود مستقیم واشنگتن به این موضوع را مطرح می‌کردند.

روزنامه واشنگتن پست نیز در مقاله‌ای عنوان کرد: مسئولان آمریکایی از تبادل تجاری و نقض تحریم‌های خود از سوی ایران و ونزوئلا تنها ابراز نگرانی کردند. وال استریت ژورنال هم پس از رسیدن محموله به کاراکاس اعلام کرد مقامات آمریکایی به دنبال راهی برای جلوگیری از فروش سوخت ایران به ونزوئلا هستند.

 چرا مقامات آمریکایی علی رغم تهدیداتی که مطرح کردند، در مقام عمل موفق به مقابله با ایران نشدند؟
مرشایمر در کتاب معروف خود به نام "تراژدی سیاست قدرت‌های بزرگ" تاکید دارد: قدرت‌های بزرگ در نظام بین الملل با اتخاذ استراتژی‌هایی می‌کوشند قدرت خود را افزایش دهند. یکی از این استراتژی‌ها باج گیری (Blackmail) است. در این استراتژی قدرت بزرگ تهدید به استفاده از زور می‌کند و کشور ضعیف درخواست‌های آن را می‌پذیرد. باج گیری استراتژی مناسبی برای قدرت‌های بزرگ است، زیرا بدون هیچ هزینه‌ای باعث برآورده شدن درخواست از سوی کشور ضعیف می‌شود. نمونه موفق عملکرد آمریکا در این زمینه مربوط به برنامه هسته‌ای لیبی در سال ۲۰۰۳ بود که واشنگتن توانست با باج گیری برنامه هسته‌ای این کشور را تعطیل کند. آمریکا زمانی که فهمید ۵ نفتکش ایرانی در حال حرکت به ونزوئلا برای تحویل سوخت به این کشور هستند از استراتژی باج گیری بهره برد. جنگ رسانه ای، لفاظی‌های مقامات کاخ سفید و نیز استقرار ناو‌های جنگی آمریکا در دریای کارائیب همگی در راستای استراتژی باج گیری صورت گرفت که در نهایت این استراتژی در مقابله با ایران شکست خورد.

استراتژی دومی که مرشایمر برای قدرت‌های بزرگ پیشنهاد می‌کند جنگ است، زیرا می‌تواند منجر به تغییر موقعیت یک کشور و تفوق آن شود. قدرت‌ها زمانی وارد جنگ می‌شوند که سود و فایده آن بیشتر از هزینه اش باشد. در مقابل، کشور‌های دیگر برای آنکه مورد تهاجم واقع نشوند از موازنه سازی استفاده می‌کنند. در این مورد بی تردید مقامات آمریکایی بی میل نبودند که از قدرت نظامی برای جلوگیری از صادرات سوخت به ونزوئلا استفاده کنند، اما موازنه سازی خوب ایران در خلیج فارس باعث شد واشنگتن هزینه اقدام نظامی را بیشتر از فایده آن ببیند و از اتخاذ آن اجتناب کند. 

در همین زمان، کنسرسیوم نیوز در گزارشی اعلام کرد: جمعی از افسران سابق اطلاعاتی آمریکا طی نامه‌ای هشدار آمیز به ترامپ، به او گوش‌زد کردند هرگونه اقدام احمقانه در دریای کارائیب علیه نفت‌کش‌های ایرانی، موجب واکنش سخت تهران در خلیج فارس خواهد شد. آنها طی این نامه خطاب به ترامپ تاکید کردند: «هر اقدامی به دست آمریکا در مقابله با نفت‌کش‌های ایرانی و تلاش برای نرسیدن آن‌ها به ونزوئلا، اقدامی جنگی تعبیر می‌شود». در این نامه همچنین تصریح شد هرگونه اقدام علیه نفت‌کش‌های ایرانی می‌تواند موجب تلافی ایران در نقاط دوردست همانند خلیج فارس شود». این نامه می افزاید حوادث پس از تعرض احتمالی به نفت‌کش‌های ایرانی از کنترل آمریکا خارج خواهد بود.

مرشایمر تاکید دارد: برای اثرگذاری بیشتر موازنه سازی، کشور‌های مورد تهدید باید پیام‌های روشنی از طریق کانال‌های دیپلماتیک به مهاجم بفرستند. در این مورد، محمد جواد ظریف به عنوان رئیس دستگاه دیپلماسی ایران در نامه‌ای به آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل درباره مداخله نظامی آمریکا در دریای کارائیب علیه نفتکش‌های ایرانی هشدار داد و عواقب هر گونه اقدامی را متوجه واشنگتن دانست. همچنین تهران با فراخواندن سفیر سوئیس، درباره عواقب مداخله نظامی آمریکا در دریای کارائیب هشدار داد.

مرشایمر گام بعدی برای اثرگذاری بیشتر موازنه سازی را ایجاد موازنه داخلی و خارجی می‌داند. در موازنه سازی داخلی، کشور مورد تهدید با بسیج امکانات و منابعش قدرت دفاعی خود را افزایش می‌دهد. در مورد اخیر، ایران با گسترش فعالیت‌های خود در خلیج فارس این پیام را به مقامات آمریکایی رساند که در صورت هرگونه اقدامی در دریای کارائیب، در خلیج فارس عواقب آن را خواهد دید. بخصوص پس از اقدام موثر تهران در مواجه با توقیف نفتکش ایرانی در جبل الطارق از سوی انگلیس، استراتژیست‌های آمریکایی برآورد کردند هزینه اقدام علیه ایران بیش از فایده آن است. همچنین آنچه مقامات آمریکایی نیرو‌های نیابتی ایران در منطقه می‌خوانند، بازوی موازنه خارجی تهران در مواجه با منافع غرب محسوب می‌شود.

خطاهای بزرگ و اتخاذ استراتژی های غلط
مرشایمر به کشور‌ها توصیه می‌کند از استراتژی تطمیع و ساکت سازی (Appeasement) در مقابل قدرت‌های دیگر استفاده نکنند. استراتژی ساکت سازی به روندی اطلاق می‌شود که کشور ضعیف در مقابل تهدید کشور قوی به خواسته‌های آن تن می‌دهد تا مانع از تهاجم آن کشور شود. در واقع کشور قوی تهدید به استفاده از زور می‌کند (استراتژی باج گیری) و کشور ضعیف با تطمیع (استراتژی ساکت سازی) می‌کوشد کشور قوی را از تهاجم منصرف کند. مرشایمر تاکید دارد استراتژی ساکت سازی بسیار خطرناک است، زیرا باعث برهم خوردن موازنه قدرت می‌شود و می‌تواند اشتهای مهاجم را برای حمله بیشتر کند. برای مثال لیبی در راستای استراتژی ساکت سازی، با درخواست آمریکا برای نابودی تاسیسات هسته‌ای خود موافقت کرد. دیپلمات های وقت وزارت خارجه لیبی با تفکر خوش بینانه لیبرالیسم بر این باور بودند با دادن امتیازات لازم به غرب باعث بهبود روابط آنها با این کشور خواهند شد، ولی این خوش بینی باعث کاهش اشتهای کشور‌های غربی برای دست اندازی در لیبی نشد. پس از سقوط معمر قذافی، دیکتاتور پیشین لیبی در سال ۲۰۱۱، این کشور با مداخله مستقیم کشورهای خارجی شاهد جنگ خونین داخلی است. 

در پایان باید تاکید داشت بی تردید نقض آشکار تحریم‌های آمریکا از سوی ایران بزرگترین چالش برای سیاستگذاران کاخ سفید است، اما استراتژی‌هایی که تهران در مواجه با غرب اتخاذ می‌کند عامل اصلی و تعیین کننده در روند تقابل راهبرد‌های دو کشور محسوب می‌شود.

 
مرجع : باشگاه خبرنگاران
کد مطلب : ۸۶۸۹۲۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما