واشنگتن و پکن بعد از ۴۰ سال همزیستی مسالمت آمیز و موفق تجاری در حال حرکت به سمت «طلاق اقتصادی» هستند. بولتون در فرازی از کتاب جدیدش به نام «اتاق اتفاق» اشاره میکند که ترامپ از چین خواسته است تولیدات کشاورزی بیشتری از امریکا بخرد تا شانس انتخاباتی او تقویت شود، اما من به ترامپ توصیه میکنم: «از چین گدایی نکن؛ چون هم «شی جینپینگ» و هم «ولادیمیر پوتین» هر دو تصمیم گرفتهاند به تو رأی بدهند.»
شی و پوتین هر دو میدانند مادامی که در امریکا فردی همچون ترامپ بر سر کار است، امریکا غرق در آشوب و بلواست. شی میداند مادامی که در امریکا فردی همچون ترامپ بر سر کار است، امریکا رقیب غول پیکر اقتصادی برای چین نیست. پوتین هم میداند با وجود فردی همچون ترامپ، امریکا دیگر یک مدل جذاب دموکراتیک برای مردم روسیه نیست. ژو شیائومینگ، مذاکرهکننده اسبق چین و قائم مقام نماینده چین در ژنو گفته است: «اگر جو بایدن انتخاب شود، این بسیار برای چین خطرناک است، چون بایدن حتماً با متحدان امریکا همکاری و ائتلافی علیه چین تشکیل خواهد داد در حالی که ترامپ همه ائتلافهای امریکا را نابود کرده است.»
پکن خوب میداند با وجود رئیسجمهوری همچون ترامپ در واشنگتن، این جبهه متحد هیچوقت شکل نخواهد گرفت. چین هرچند همه تخم مرغهایش را در سبد پیروزی ترامپ بر بایدن چیده است، اما به هر حال داستان امریکا - چین یک مقوله گستردهتر است که هیچ ارتباطی به ترامپ ندارد. همین مسئله است که برای پکن یک زنگ خطر است. مشکل این است که امریکا و چین که ۴۰ سال زوج موفقی با هم بودند، حالا دارند از هم طلاق میگیرند. در طلاقنامه این زوج در مورد علت طلاق نوشته شده است: «اختلافات آشتی ناپذیر.»، اما این زوج خودشان علت واقعی طلاق را خوب میدانند. این دو ۴۰ سال یک بام و دو هوا بودند. چین و امریکا از سال ۱۹۷۹ تا ۲۰۱۹ به مدت ۴۰ سال یک مشارکت سازنده با هم داشتند. این مشارکت نه فقط برای مردم دو کشور بلکه برای کل جهان مفید فایده بود و خوشبختی و پیشرفت و صلح را برای کل دنیا به ارمغان آورد. دو کشور بدون آنکه خودشان هم متوجه شده باشند یک زوج اقتصادی کاملاً موفق با هم تشکیل داده بودند. اما همه آن کامیابی یک شبه بر باد فنا رفت. در طول همان ۴۰سال، به تدریج و آرام آرام این زوج خوشبخت شروع به ناسازگاری با هم کردند تا اینکه در سال ۲۰۰۱ چین به عضویت «سازمان تجارت جهانی» درآمد و آن زمان بود که همه کارآفرینان امریکایی یکدفعه شوکه شدند و به این پرسش برخوردند که «آیا من با این خریدی که از یک شرکت چینی انجام میدهم، در واقع دارم این زنجیره عرضه را به چین منتقل میکنم؟»همه دانشگاهها و همه شرکتهای فناوری در امریکا مشتاق شدند که بروند و شعبهای در چین افتتاح کنند. ۴۰ سال زندگی مشترک اقتصادی، برخی کارگران را بدبخت کرد، برخی دیگر را خوشبخت. مشتریان را البته راضی نگه داشت. اما ۴۰ سال زندگی مشترک، یک حاصل بزرگ داشت و آن اینکه نگذاشت یک رقابت طبیعی میان قویترین کشور جهان و مهمترین قدرت نوظهور جهان دربگیرد. این دو قدرت برای حل مشکلات جهانی با هم همکاری کردند به خصوص در موضوع تغییرات جوی و بحران اقتصادی پسا سال ۲۰۰۸.
اکنون آن زندگی مشترک ۴۰ ساله به انتها رسیده است. این زوج مانند گذشته با هم تجارت خواهند کرد. تعامل دیپلماتیک با هم خواهند داشت. تبادل گردشگر با هم خواهند داشت. حوزه تجارت امریکا همچنان در بازار تجارت چین فعال خواهد بود. علتش این است که هر دو قدرت میخواهند ادامه حیات دهند. اما حالا آن زندگی مشترک از هم پاشیده است. طلاق عاطفی میان این دو خواه ناخواه اتفاق خواهد افتاد. هر دو از هم خسته شدهاند. از این پس، فرصتها از دست میرود و به تهدید تبدیل میشود. حسن اعتماد جایش را به سوء ظن میدهد. هر دو میخواهند خودکفا شوند و بالطبع فشار زیادی روی خودشان احساس خواهند کرد.
ریشه اصلی این ناسازگاری بر سر این نیست که تعداد قربانیان کووید-۱۹ چین چیزی کمتر از ۵هزار نفر است و آمار قربانیان امریکا بالای ۱۲۰هزار نفر. علت در این نیست که در امریکا ۲۲ساعت طول میکشد تا با قطار از نیویورک به شیکاگو برویم، اما در چین فقط ۵/۴ ساعت طول میکشد تا با قطار سریع السیر ساخت ژاپن از پکن به شانگهای برویم. ریشه این طلاق در این نیست که همهگیری کرونا باعث شده است تغییر شکل چین به یک جامعه دیجیتال حذف گردش اسکناس در نظام پولی کشور با شتاب بیشتری انجام بشود. اصل و بنیان این عدم انطباق اقتصادی میان این دو قدرت در این است که امریکا به اندازه لازم روی منابع قدرت خود سرمایهگذاری نکرد. از جمله بر روی زیرساختها، آموزش و پرورش، تحقیقات علمی با بودجه دولتی، مهاجرت، و قوانین اصولی برای ایجاد انگیزه در سرمایهگذاری در بخش تولید و جلوگیری از ریسکپذیری. علت عمده دیگر بهره نگرفتن از متحدانی است که در اصول و ارزشها با امریکا مشترکند. برخلاف امریکا، چین متحد ندارد بلکه فقط مشتریانی ترسو دارد که از خشم و غضب او میترسند.