طی هفتههای اخیر، جمهوری اسلامی ایران دیپلماسی فعالی را به منظور امضای توافقنامه و قرارداد همکاری با دو قدرت بینالمللی چین و روسیه آغاز کرده است. در ابتدا بحث امضای قرارداد 400 میلیارد دلاری میان تهران و پکن برای 25 سال مطرح شد. بر این اساس که در زمینههای مختلف، به ویژه در زمینه انرژی و بحث ترانزیت کالا قراردادی بلندمدت میاتن دو کشور ایران و چین امضا شود.
متعاقب بحث قرارداد 25 ساله میان ایران و چین، شاهد مطرح شدن تمدید قرارداد همکاری میان تهران و مسکو نیز بودهایم. در همین راستا، محمد جواد ظریف طی سفری به مسکو در 21 جولای 2020 (31 تیر 1399) بحث تمدید بلندمدت و به روز کردن، قانون معاهده اساس روابط متقابل و اصول همکاری بین جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه که در مارس 2001 میان دو طرف امضا شده بود را مطرح کرد. هر چند این معاهده قبل از پایان اعتبار به صورت خودکار برای دورهای 5 ساله تمدید میشود اما باید توجه داشت که در شرایط جدید هدف اصلی برای دو طرف تمدید و به روز کردن معاهده بر اساس مقتضیات عصر جدید است.
کنشگری تهران در ارتباط با امضای قرارداد و توافق جدید با دو قدرت روسیه و چین، پدیدهای است که اساسا میتوان از آن به عنوان «چرخش شرقی» یاد کرد. بر این مبنا که تهران با ناامید شدن از سیاستها و راهبردهای کشورهای غربی به ویژه عملکرد اروپاییها در بحث عمل به تعهدات خود در برجام، اکنون راهبرد نزدیکی فزآینده به شرق را در پیش گرفتهاند. اما متعاقب طرح راهبرد «چرخش شرقی» ایالات متحده آمریکا و نیز رژیم صهیونیستی در واکنشهایی متفاوت هر گونه توافق میان ایران با چین و روسیه را محکوم کردند. در این میان، بیش از سایرین رژیم صهیونیستی است که نسبت به نزدیکی تهران به پکن و چین ابراز نگرانی کرده است. اکنون با این اوصاف، این پرسش قابل طرح است که «چرا رژیم صهیونیستی نسبت به «چرخش شرقی» ایران نگران است و اساسا آنها چه تهدیداتی را در راهبرد جدید سیاست خارجی ایران برای خود مشاهده میکنند؟».
دلایل واهمه تلآویو از چرخش شرقی ایران در عرصه سیاست خارجی
در ارتباط با دلایل واهمه رژیم صهیونیستی از نزدیکی ایران به چین روسیه میتوان به چند محور مهم اشاره کرد:
1- رژیم صهیونیستی طی چند دهه گذشته یکی از مهمترین محورهای سیاست خارجی خود را بر حفظ فشارها و تحریمها علیه ایران قرار داده است. علی الخصوص در چند سال اخیر، تلآویو با لابی قوی خود در آمریکا به شدت از تحریمهای غیر قانونی و یکجانبه واشنگتن علیه تهران در ارتباط با برنامه هستهای ایران حمایت کرده است. در واقع، صهیونیستها امیدوار هستند که تحریم و فشارهای آمریکا نهایت تهران را در مسیر تسلیم شدن در برابر خواستههای ایران قرار دهد اما هر گونه توافق میان ایران با چین و روسیه در مقطع کنونی میتواند به معنای پایان بخشیدن به این رویای تلآویو باشد.
زمانی این مساله برای آنها قابل توجه تر است که براساس توافق استراتژیک میان تهران و پکن، ایران برای 25 سال آینده نفت در اختیار چین میگذارد و چین نیز برای مدتی مشابه 400 میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری میکند. چین متعهد شده كه حضور خود را در بخش بانكداری و ارتباطات ایران گسترش دهد. در میان دهها پروژه زیر ساختی، چین بنادر و خطوط ریلی تازهای را احداث و به بهره برداری خواهد رساند. پکن همچنین ایران را در توسعه شبکه اینترنت 5جی و سیستم جیپیاس یاری خواهد کرد. پیامدهای این توافق نیز مشخص است، در حال حاضر چین تصمیم به نادیده گرفتن تحریمهای آمریکا علیه ایران گرفته است. این امر مسالهای است که به شدت هراس رژیم صهیونیستی را در پی داشته و دارد. افزون بر این، زمانی که مساله تمدید و نوآوری توافق ایران با روسیه نیز در کنار توافقنامه استراتژیک تهران با پکن قرار بگیرد، تلآویو بیش از همیشه نسبت به عدم کارایی تحریمهای آمریکا آگاهی پیدا میکند. مسکو در دوران توافق پیشین علاوه بر فروش اس 300 به ایران، همچنین با فرازونشیب هایی نهایتاً تعهد خود را در مورد تکمیل نیروگاه هسته ای بوشهر عملی کرد. طبیعتاً علاقه به گسترش همکاریهای هسته ای تهران و مسکو در توافقات جدید با توجه به مواضع حمایتی مسکو از تهران در برجام، به هیچ وجه خوشایند صهیونیستها نیست.
2- دومین سطح نگرانی رژیم صهیونیستی از چرخش شرقی ایران را میتوان تأثیرات غیرقابل احتناب این اتحادها بر مناسبات مناسبات تلآویو با پکن و مسکو مورد ارزیابی قرار داد. در شرایط کنونی حاکمان رژیم صهیونیستی به شدت تلاش دارند که علاوه بر آمریکا کشورهای اروپایی، روسیه و چین را در کنار خود داشته باشند و طی سالهای گذشته نیز تلاشهای زیادی را برای نزدیکی به مسکو و پکن داشتهاند. در مقطع کنونی آنها میدانند که تقویت مناسبات تهران با روسیه و پکن، از یک سو، به کمرنگ شدن امید صهیونیستها برای کسب حمایت تمام عیار دو قدرت بین المللی خواهد شد و از سوی دیگر، موجب تقویت سیاستهای منطقه ای تهران خواهد شد. این موضوع بویژه از این بعد حائز اهمیت است که طی سالهای اخیر سیاستهای منطقه ای چین و روسیه در غرب آسیا همخوانی بیشتری با سیاستهای منطقه ای تهران یافته است که نمونه موفق آن را می توان در بحران سوریه مشاهده کرد.
3- در سطح سوم، در پی توافق استراتژیک چین با ایران، اسرائیل چارهای جز لغو قرارداد توسعه بندر حیفا به همراه چند پروژه زیرساختی دیگر و معاملات همکاری علمی و فناوری با این کشور ندارد. همان شرکتهای چینی که قرار است زیرساختهای حیاتی از جمله خطوط ریلی را در اسرائیل را بسازند، اکنون متعهد به ساخت پروژههای مشابه در ایران هستند. در چنین شرایطی، به نظر میرسد نگاه شرقی ایران در عرصه سیاست خارجی بیش از هر زمان دیگری موجبات هراس رژیم صهیونیستی شده است. شاید هیچگاه این رژیم به اندازه مقطع کنونی نسبت به همکاریهای ایران با چین و روسیه نگرانی نداشته است.