۰
شنبه ۱ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۴۹

تداوم اثر قیام حسینی برای شکوفایی عقل

تداوم اثر قیام حسینی برای شکوفایی عقل
رمز جاودانگی انقلاب حسینی
در تاریخ، نبردها و کشتارهای بسیاری ثبت شده است که برخی از آن‏ها به مراتب، جنایت بارتر، فجیع‏تر و گسترده‏ تر از حادثهٴ عاشورا بوده و در آن‏ها چندین برابر شهدای کربلا به خاک و خون کشیده شده‏ اند. مانند جنایت ها و کشتارهایی که مغولان انجام دادند، تا حدی که جناب «ابن ابی الحدید» معتزلی دربارهٴ خونریزی‏های چنگیزیان و تاتارها، می‏نویسد: «من در دوران مغولان بوده‏ام و جنایت‏های آنان را دیده‏ام. آنچه دربارهٴ جنایت‏های بُخْتُ النّصر در قدس و فلسطین نوشته‏اند، شمّه‏ای از کشتارها و ددمنشی‏های گرگان خون‏آشام مغول است».

اما با اینکه در بستر تاریخ کشتار بیرحمانهٴ زیادی رخ داده است، همه آن جنگ‏ها و جنایت‏ها در لا به لای کتاب‏های تاریخ دفن شده است. صرف مظلوم بودن افراد مقتول، موجب ماندن آنان در حافظهٴ روز گار نمی‏شود. بسیاری از مظلومان و ستمدیدگان تاریخ فراموش شده‏اند و اکنون نامی از آنان برجای نمانده است؛ کسی که برای کشورگشایی و هدف‏های غیر خدایی می‏جنگد، در تاریخ مدفون می‏شود.

تنها واقعه‏ای که چونان نگینی بر انگشتری تاریخ می‏درخشد و قدر اول آسمان جهاد و اجتهاد و قیام و اقدام است، همانا واقعهٴ عاشوراست؛ زیرا سالار شهیدان برای احیای دین خدا قیام کرد و از آن‏جا که دین الهی «حی لایموت» است، احیاگر دین نیز هرگز نمی‏میرد و نامش برای همیشه بر جریدهٴ عالم ثبت است.

پس از واقعهٴ کربلا و شهادت امام حسین (علیه‏السلام) و یارانش، امویان چنین می‏پنداشتند که اسلام نابود شده است و دیگر نشانی از آن برجای نخواهد ماند. یزید سرخوش از این پندار خام، طبل نابودی دین بر کوفت و چنین سرود:
لعبت هاشم بالملک فلا ٭٭٭٭ خبر جاء و لا وحى نزل[۲]

یعنی دین و حکومت از بازیچه‏های بنی‏هاشم بود و اکنون جز افسانه‏ای از آن بر جای نمانده است. نه وحیی نازل شده و نه خبری آمده است؛ ولی پس از سخنان گهربار و حماسی امام سجّاد (علیه‏السلام) و زینب (علیهاالسلام) یاوه‏های امویان باطل شد و دین، زندگی جاوید یافت.

زینب کبرا (علیهاالسلام) در دربار شام به امویان فرمودند: «به خدا سوگند! هر نیرنگی به کار بندید، هرگز نخواهید توانست نام و یاد ما را از خاطرها بزدایید». این سخن در اوج قدرت امویان بیان شد. در آن روزگار بخش‏های عمدهٴ آسیای میانه و بخش‏هایی از اروپا در قلمرو حکومت اموی بود و همهٴ این بخش‏ها به یزید مالیات می‏پرداختند. دو ابرقدرت ایران و روم فروپاشیدند و زیر سلطهٴ مسلمانان بودند و حکومت اموی تنها قدرت مطلق حاکم بر جهان بود. حضرت زینب (علیهاالسلام) در برابر چنین قدرتی، مقتدرانه چنین سخن گفت: «فَکِدْ کیدک و أسع سعیک و ناصب جهدک فوالله لاتمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا»[۳].

نام حسین (علیه‏السلام) از پس غبار سالیان و قرون، همچنان شهرهٴ جهان است و به آزادگان سراسر گیتی فروغ امید می‏بخشد.
خلاصه آن‏که: ۱/ آنچه در قلمرو تاریخ طبیعی است، محکوم دگرگونی و زوال است. ۲/ آنچه صبغهٴ فراطبیعی دارد، مصون از فناست. ۳/ سند این دو قضیه در متن آن‏ها نهفته است؛ زیرا منطقهٴ طبیعتْ صحنهٴ جهش، حرکت، برخورد و سرانجام، زوال است و ساحت فراطبیعتْ میدان ثبات، تجرّد، دوام و خلود است؛ ﴿ما عندکم ینفد و ما عند الله باقٍ﴾[۴]. چیزی که برای وجه خداست از آسیب سیلان و حرکت مصون است؛ ﴿کلّ شی‏ءٍ هالک إلاّ وجهَه﴾[۵].

راه‏های زنده نگاه داشتن نهضت

۱/ اهتمام به زیارت اربعین
امام حسن عسگری (علیه‏السلام) فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین و زیارة الأربعین و التختّم فى الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم»[۶]؛ «نشانه‏های مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامهٴ نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم».

مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافهٴ نمازهای نافله است که جبران‏کنندهٴ نقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامهٴ نماز شب در سحر که بسیار مفید است. نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. شاید سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان را به معراج می‏برد.

موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است که سجدهٴ بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمی‏گویند یا آهسته تلفظ می‏کنند. همچنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب می‏داند.

مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمهٴ «الاربعین»، نشان می‏دهد که مقصود امام عسکری (علیه‏السلام) اربعین معروف و معهود نزد مردم است.

اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه‏های ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایهٴ این روایت، همان‏گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثهٴ کربلا نیز ستون ولایت است.

به دیگر سخن، براساس فرمودهٴ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): عصارهٴ رسالت (نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم)) قرآن و عترت است؛ «إنى تارک فیکم الثقلین… کتاب الله و… عترتى أهل بیتى»[۷]. عصارهٴ کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصارهٴ عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری (علیه‏السلام) در کنار هم ذکر شده است؛ امّا مهمّ آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می‏کنند.

دربارهٴ نماز، ذات اقدس الهی، معارف فراوانی را ذکر کرده است. مثلا ً فرموده: انسان، فطرتاً موحّد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری می‏کند، مگر انسان‏های نمازگزار که آنان می‏توانند این خوی سرکش طبیعت را تعدیل کنند و از هلوع، جزوع و منوع بودن به‏درآیند و مشمول رحمت‏های خاص الهی باشند؛ ﴿إنّ الإنسان خلق هلوعاً ٭ إذا مسّه الشرّ جزوعاً ٭ و إذا مسّه الخیر منوعاً ٭ إلّا المصلّین﴾[۸].

زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز می‏دارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیهٴ مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خون جگر که جمع میان این راه‏ها از ویژگی‏های ممتاز آن حضرت (علیه‏السلام) است.

خلاصه آن که رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیهٴ نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت کند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان (علیه‏السلام) تعبیه شد؛ چنان‏که منشأ ددمنشی منکران رسالت و دشمنان نبوّت، حبّ دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهمّ توحّش منکران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غَطْرَسهٴ دنیا و دلباختگی به آن بود، که در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است: «و تَغطْرَس و تَرَدّی فى هواه».

ویژگی عدد چهل دربارهٴ امام حسین (علیه‏السلام)
اربعین و عدد چهل خصوصیتی دارد که دیگر ارقام آن را ندارد. غالب انبیای الهی در سنّ چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و ملاقات خصوصی حضرت موسی (علیه‏السلام) و ذات اقدس الهی چهل شب بود و در نماز شب سفارش شده است که چهل مؤمن را دعا کنید و همسایگان را تا چهل خانه گرامی بدارید. این‏ها نشان می‏دهد که عدد چهل از برجستگی خاص برخوردار است.

در روایات اسلامی چنین آمده است: زمینی که روی آن انبیا و اولیای الهی و بندگان مؤمن، خدا را عبادت کرده‏اند، چهل روز در مرگ آنان می‏گرید، ولی در شهادت امام حسین (علیه‏السلام) آسمان و زمین، چهل روز خون گریه کردند. البته اشک یا خون را در این‏گونه از روایات نباید بر اشک یا خون ظاهری حمل کرد؛ چنان‏که نباید آن را انکار کرد.

توضیح آن که در سیارات آسمانی بارها انفجارهایی رخ می‏دهد که با چشم عادی هرگز دیده نمی‏شود؛ ولی متخصصان با استمداد از علم نجوم و از رصدخانه به تماشای این انفجارها می‏نشینند. همان‏گونه که مردم عادی نباید خبر وقوع این انفجار را به صِرف ندیدن آن با چشم ظاهری انکار کنند، خونْ‏گریه کردن آسمان و زمین را نیز نباید انکار کنند؛ زیرا این موارد نیز جزو علومی نیست که بشر عادی آن را نظاره کند، حتی از رصدخانه نیز دیده نمی‏شود.

اساساً امر ملکوتی را هرگز نمی‏توان با ابزار مُلکی ادراک کرد. مثلا ً با دقیق‏ترین و پیشرفته‏ترین فنّ رصد سپهر نمی‏توان مشهودات رؤیای صادق انسان نائم را رصد نمود. اگر یوسف عصر در ساحت رؤیا مشاهده کند که یازده ستاره به همراهی ماه و آفتاب برای وی سجده کردند، هرگز چنین صحنه‏ای را نمی‏شود با هیچ رصدخانه‏ای تصدیق یا تکذیب نمود. غرض آن‏که معنای اشک ریزی یا خون‏باری ملکوتی نه مورد تصدیق فنّ تجربی است و نه در قلمرو تکذیب آن قرار می‏گیرد و هیچ‏گاه استبعاد به جای استحاله نمی‏نشیند. کسی که صاحب بَصَر نیست تا ببیند، لا اقل باید صاحب نظر باشد که گوش شنوا به ندای صاحبْ‏بصران داشته باشد.

برای تحقیق این موارد، علم مخصوص لازم است که اصطلاح و متخصصان ویژهٴ خود را دارد که اهل ولایت و علمای بزرگ دینی‏اند. آنان این‏گونه از احادیث را با جان پذیرفتند و فهمیدند که آسمان و زمین خونْ‏گریه می‏کنند. از امام زمان (علیه‏السلام) نیز نقل شده است که به امام حسین (علیه‏السلام) عرض می‏کنند: اگر اشک چشم تمام شود، برایت خون می‏گریم؛ «و لأبکینّ علیک بدل الدموع دماً»[۹].

گفتنی است: گرامیداشت یاد متوفا پس از مرگ او در همهٴ ملل و ادیان رسمیت دارد و بعضی با گذشت یک ماه و بسیاری نیز پس از چهل روز از متوفای خود تجلیل می‏کنند. در میان مسلمانان، به ویژه شیعیان، پس از شهادت امامان معصوم (علیهم‏السلام) در نخستین اربعین آنان مراسم گرامیداشت انجام می‏شده است؛ ولی شهادت امام حسین (علیه‏السلام) این ویژگی را دارد که روز اربعین حسینی هر ساله تا قیامت ادامه خواهد داشت.

زیارت مأثور در اربعین
در روایات شیعه برای روز اربعین حسینی دستورهایی وجود دارد؛ مانند خواندن زیارت مخصوص آن روز در پیش از ظهر که پس از آن دو رکعت نماز نیز خوانده می‏شود و دعا در آن وقت مستجاب است.

در زیارت اربعین، هدف قیام امام حسین (علیه‏السلام) همان هدف رسالت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته شده است. براساس قرآن و نهج‏البلاغه، هدف رسالت انبیای الهی، دو چیز است: یکی عالم کردن مردم و دیگری عاقل نمودن آن‏ها با تهذیب نفس/
کسانی که علم ندارند، دستور خدا را نمی‏دانند و توان تربیت خود یا دیگران را ندارند. برخی نیز عالمند، ولی در اثر نداشتن عقل به دانش خود عمل نمی‏کنند. از این‏رو، انبیا (علیهم‏السلام) برای تعلیم و نیز تزکیهٴ مردم مبعوث شده‏اند که به مردم خوبی‏ها را بشناسانند و راه خوب را به آنان بنمایانند تا مردم خوب بفهمند و به خوبی‏ها عمل کنند. چنین جامعه‏ای مهد پرورش اولیای الهی است.

در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم (علیه‏السلام) نقل شده که به خداوند عرض کرد: پیامبری مبعوث فرما که مردم را عالِم و مهذّب کند؛ ﴿ربّنا و ابعث فیهم رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاتک و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و یزکّیهم﴾[۱۰]. خداوند دعای آن حضرت را اجابت کرد و در سورهٴ «جمعه» فرمود: ﴿هو الذی بعث فی الأُمّیین رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین﴾[۱۱].

براساس این آیه، مردم حجاز، پیش از بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفتار دو مُعْضِل علمی و عملی بودند: یکی نادانی و دیگری گمراهی. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با تعلیم کتاب و حکمت آن‏ها را از جهل رهانید و عالم کرد و نیز با تزکیهٴ نفس، آنان را از بیراهه به راه آورد و عادل کرد.

امیرمؤمنان (علیه‏السلام) در تشریح بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «فهدیهم به من الضلالة و أنقذهم بمکانه من الجهالة»[۱۲]؛ یعنی خداوند به دست پیامبرش مردم را عالِم و عادل کرد.

امام حسین (علیه‏السلام) نیز که به حساب ملکوت و اتصال نور وجودی، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و صاحب ولایت؛ «حسین منّى و أنا من حسین»[۱۳]، باید مردم را عالم و عادل کند؛ یعنی احکام و دستورها و معارف دین را به آنان بیآموزاند و آنان را اهل عمل کند.

همهٴ اهل بیت (علیهم‏السلام) این وظیفه را به عهده داشتند و با تدریس، ارشاد، سخنرانی و نوشتن نامه به وظیفهٴ خود عمل می‏کردند؛ ولی سیدالشهدا (علیه‏السلام) افزون بر کارهای یاد شده، به سبب یأس از تأثیر اساسی این ابزار در شرایطی قرار گرفت که خون جگر خود را نیز برای نیل به هدف اعطا کرد. تنها آن حضرت (علیه‏السلام) بود که هم مبارزهٴ فرهنگی و سیاسی و اجتهادی داشت، هم نبرد جهادی.

چنان‏که در زیارت اربعین آن حضرت می‏خوانیم: «فأعذر فى الدعا و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة»[۱۴]؛ یعنی آن حضرت (علیه‏السلام) با اتمام حجت بر خلق، هر عذری را از امت رفع کرد و اندرز و نصیحت آنان را با مهربانی انجام داد و خون پاکش را در راه تو ای خدا نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهی نجات دهد.
۲/ گریه بر امام حسین (علیه‏السلام)

براساس نقلی معروف از حضرت سکینه (علیه‏السلام) بالای بدن مطهّر امام حسین (علیه‏السلام)، ایشان به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثهٴ تلخی پیش آمد کرد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید: «أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونى»[۱۵]؛ «هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید»؛ زیرا اگر امام حسین (علیه‏السلام) به خلافت می‏رسید، دیگر غریب یا شهیدی وجود نداشت.

بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثهٴ تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت؛ نه آن‏که افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت (علیه‏السلام) را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزا داری فرق وافر است؛ زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین (علیه‏السلام) است و نتیجهٴ دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعهٴ جانسوز کربلا هم بی‏اثر نباشد.

وجود مبارک سیدالشهداء (علیه‏السلام) فرمودند: «أنا قتیل العبرة»[۱۶]؛ یعنی من که به هدف اِحیای حق و اِمحای باطل کشته شدم، باید عَبَرات داشته باشم؛ به طوری که چشمان علاقه‏مندان به سالار شهیدان پر از اشک شود و آن اشکْ فراوان از شبکهٴ چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور کند تا عَبَرات بشود.

این سنّت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله این که محبت اهل بیت (علیهم‏السلام) در قلب شیعیان حضور پیدا می‏کند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (علیهم‏السلام) هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمی‏کند؛ زیرا رهبری جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده می‏گیرد و دلِ دوستان حسین بن‏علی (علیه‏السلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود می‏شود.

شرایط تداوم بخشی قیام حسینی

۱/ ترک دنیا
منشأ مبارزهٴ با دین، دوستی دنیاست؛ چنان‏که منشأ یاری دین خدا ترک دنیاست. فرعون با آن‏که می‏دانست حضرت موسی (علیه‏السلام) بر حق است، ولی در برابر او ایستاد؛ ﴿و جحدوا بها واستیقنتها أنفسهم ظلماً و علوّاً﴾[۱۷] و این نبود، جز در اثر محبت به دنیا.

سنّت عترت طاهرین (علیهم‏السلام) خطرها و موانع پیشرفت خود را انسان‏هایی دانستند که محبت دنیا را در دل دارند و فریفتهٴ آن هستند. مرحوم کلینی نقل کرده است: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حب الدنیا رأس کلّ خطیئة»[۱۸]. امام صادق (علیه‏السلام) نیز در زیارت اربعین حضرت سید الشهدا (علیه‏السلام) دشمنان و مانعان پیشرفت آن حضرت (علیه‏السلام) را کسانی دانسته‏اند که مغرور دنیا شده بودند؛ «و قد توازر علیه من غرّته الدنیا»[۱۹].

امام حسین (علیه‏السلام) نیز در روز عاشورا فرمودند: دنیا فریبتان ندهد که بر ضد من قیام کنید. دنیا جایی است که هر کس به او اطمینان و امید داشته باشد، ناامید باز می‏گردد و هر کس در آن طمع کند، زیانکار می‏شود… شیطان بر شما مسلّط شده و خدای عظیم را از یاد شما برده است. [۲۰] نیز آن حضرت (علیه‏السلام) در آخرین لحظات عمر شریف خود به امام سجاد (علیه‏السلام) فرمودند: شیطان بر اینان مسلط شده و خدا را از یاد آنان برده است[۲۱].

نتیجه آن که محبت و گرایش به دنیا سبب مبارزه با دین و کوشش در خاموش کردن چراغ هدایت است و ترک دنیا منشأ و شرط یاری دین خداست. ترک دنیا به معنای ترک کار و فعالیت اقتصادی، یا سیاسی یا فرهنگی و مانند آن نیست؛ چنان‏که امامان معصوم (علیهم‏السلام) که ما را از دنیازدگی و سرگرم شدن به آن برحذر می‏دارند، دو مطلب را گوشزد کرده‏اند: یکی کارکردن تا لحظهٴ پایانی عمر کار هر کسی متناسب با شأن و توان اوست و در میان کارها، فعالیت‏های فرهنگی و تعلیم و تعلّم بر دیگر کارها مقدّم است و دیگری قناعت در مصرف. بنابراین، طمع در کار و قناعت در مصرف، الگوی علاقه‏مندان به زندگی دینی است که با ترک دنیازدگی منافاتی ندارد.

۲/ محبت به اهل بیت (علیهم‏السلام)
از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‏السلام) روایت شده است: هر کس دوست ما باشد و راه ما را طی کند، با ما و از ما خواهد بود؛ چنان‏که امام صادق (علیه‏السلام) فرمودند: «من أحبّنا فکان معنا»[۲۲] یا دربارهٴ «سلمان» وارد شده: «سلمان منّا أهل البیت»[۲۳].

مقام از اهل بیت شدن به سلمان فارسی (رحمه‏الله) اختصاص ندارد؛ چنان که از امام صادق (علیه‏السلام) دربارهٴ «فضیل بن یسار» نیز همین تعبیر به کار رفته است[۲۴]. نیز این مقام به مردان اختصاص ندارد؛ چنان‏که «فضّه»، خدمتگزار حضرت زهرا (سلام الله علیها) به این درجه نایل آمد و بخشی از آیات سورهٴ «هل اتی» شاهد آن است.
اصل کلی این مطلب را اهل بیت (علیهم‏السلام) به استناد برخی آیات قرآن کریم تبیین فرموده‏اند؛ نظیر آیهٴ ﴿فمن تبعنی فإنّه منّی﴾[۲۵]؛ «هر کس مرا پیروی کند از من است».

محبت به اهل بیت (علیهم‏السلام) بعد از معرفت ولایت آنان و گرایش قلبی به آن ذوات مقدّس، به عالم و عادل شدن است. به یقین، جریان عدالت و وارستگی، وظیفه‏ای مشترک برای عالمان و غیرعالمان است. به همین جهت، سفارش شده است که از آغاز تحصیل، دست به کار تهذیب و اصلاح خود باشید؛ زیرا بعداً این کار بسیار مشکل است؛ چنان‏که فرعون علم و یقین داشت که حضرت موسی (علیه‏السلام) و معجزات او حق است و از سوی خدا، ولی رسالت و اعجاز او را انکار کرد؛ زیرا مهذّب و عادل نبود؛ ﴿قال لقد علمت ما أنزل هؤلاء إلّا رب السموات و الأرض﴾[۲۶].

بنابراین، برخی علم دارند، ولی عدالت ندارند؛ چون دوستدار دنیا هستند. برای رسیدن به محبت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‏السلام) و بهره‏مندی از آثار آن، باید خود را به علم و عدالت مزین کنیم و در این راه، خطر محبت به دنیا را دست‏کم نگیریم؛ زیرا این‏که افرادی سال‏ها آیات خدا و سخنان معصومان (علیهم‏السلام) را می‏شنوند و فرا می‏گیرند، ولی گناه می‏کنند، نشان از این دارد که محبت دنیا آنقدر خطرناک است که با هیچ یک از این آیات و روایات برطرف نمی‏شود و دل آلوده به چنین ویروسی تطهیر نخواهد شد.

نکتهٴ فاخری که نباید از آن غفلت نمود این است که دل، خواهان تعلّق به محبوب است؛ اگر آن محبوب گزنده باشد، محبّت آن سوزنده است و اگر آن محبوب روح و ریحان ملکوتی باشد، محبّت آن پرورنده و نشاط آور است؛ یعنی جلال محبوب به محبت اثر می‏کند و اثر جلالت‏مند محبّت، دل محبّ را جلیل، می‏سازد و قلب جلیل همچون قدوهٴ اَجِلّه و اُسوه جلالت‏مداران، یعنی حضرت خلیل الرحمن از هرگزندی در امان است.
 

پاورقی                                                                                                                                  
*. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی ، خلاصه صفحات ۲۲۳-۲۴۰
[۲] . اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۱۶
[۳] ـ مقتل لهوف، حوادث پس از شهادت.
[۴] ـ سورهٴ نحل، آیهٴ ۹۶/
[۵] ـ سورهٴ قصص، آیهٴ ۸۸/
[۶] ـ تهذیب، ج ۶، ص ۵۲/
[۷] ـ بحارالأنوار، ج ۸۹، ص ۱۳/
[۸] ـ سورهٴ معارج، آیات ۱۹ ـ ۲۲/
[۹] ـ بحارالأنوار، ج ۹۸، ص ۲۳۸/
[۱۰] ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۲۹/
[۱۱] ـ سورهٴ جمعه، آیهٴ ۲/
[۱۲] ـ نهج‏البلاغه، خ ۱/
[۱۳] ـ بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۲۶۱/
[۱۴] ـ التهذیب ، ج۶، ص ۱۱۳؛ بحار الانوار ج ۹۸، ص ۳۳۱، باب۲۵
[۱۵] ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۲۶/
[۱۶] ـ بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۸۰/
[۱۷] ـ سورهٴ نمل، آیهٴ ۱۴/
[۱۸] ـ نهج‏الفصاحه، ج ۱، ص ۳۴۵/
[۱۹] ـ مفایتح الجنان.
[۲۰] ـ بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۵/
[۲۱] ـ کلمات الإمام الحسین (علیه‏السلام)، ص ۴۸۵/
[۲۲] ـ بحارالأنوار، ج ۸، ص ۱۴۸/
[۲۳] ـ بحارالأنوار، ج ۱۰، ص ۱۲۳/
[۲۴] ـ جامع الرواة، ج ۲، ص ۱۱/
[۲۵] ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۳۶/
[۲۶] ـ سورهٴ اسراء، آیهٴ ۱۰۲/
مرجع : پرتال جامع علوم انسانی
کد مطلب : ۸۸۱۸۱۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما