اسلام تایمز: اسلام تایمز: اخلاص برکت دارد. هرجا اخلاص بود، خدای متعال به اخلاص بندگان مخلصش برکت میدهد، کار برکت پیدا میکند، رشد و نمو پیدا میکند، کار به نحوی میشود که اثر آن به همه میرسد، برکات آن در میان مردم باقی میماند...
به گزارش
اسلام تایمز، به مناسبت اولین سالگرد آسمانی شدن سردار دلها، شهید القدس حاج قاسم سلیمانی، فرمانده شجاع نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تیم پژوهشی
اسلام تایمز، اقدام به جمع آوری، تحقیق و بررسی ابعاد گسترده ای از زندگی این شهید بزرگوار کرده است. همچنین لازم به ذکر است که درباره ابعاد مختلف شخصیت شهید سردار سلیمانی مطالب زیادی منتشر شده است اما تحقیقا این مجموعه یکی از کاملترین و جامع ترین منابع مستندی است که تقدیم خوانندگان محترم می گردد.
این مجموعه در پنج بخش تهیه شده به زوایای مختلفی از زندگی این شهید بزرگوار پرداخته است که فصول این مجموعه به این صورت است:
مقدمه
فصل اول: زندگی نامه
فصل دوم: اطلس خاورمیانه
فصل سوم: از زبان سردار (خاطرات و رهنمود ها)
فصل چهارم: شخصیت شناسی سردار
فصل پنجم: سردار در نگاه دیگران
*
فصل پنجم: سردار در نگاه دیگران
سخنان مقام معظم رهبری در حضور سردار
مجاهدتهای در راه خدا با این چیزها قابل مقابله و قابل جبران نیست، خدای متعال میفرماید:
«إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ» آنچه در برابر مجاهدت در راه خدا وجود دارد و خدای متعال در مقابل تقدیمکردن و روی دست گرفتن جان و مال در راه خدا قرار داده، بهشت است، رضای خدا است. آن چیزهایی که در دست و بال ما است ـ چه تشکر زبانیمان، چه تشکر عملیمان، چه نشانمان، چه درجهای که میدهیم ـ چیزهایی است که برحسب محاسبات مادّی دنیایی قابل ذکر است اما برحسب محاسبات معنوی و الهی قابل ذکر نیست. الحمدلله همة شماها این مجاهدتها را کردید، تلاش کردید. الحمدلله خدای متعال به این برادر بسیار عزیزمان ـ آقای سلیمانی ـ هم توفیق داده. ایشان بارها، بارها، بارها جان خودشان را در معرض تهاجم دشمن قرار دادهاند، در راه خدا، برای خدا و مخلصاً لله؛ و مجاهدت کردهاند. انشاءالله خدای متعال به ایشان اجر بدهد و تفضّل کند و زندگی ایشان را با سعادت، و عاقبت ایشان را با شهادت قرار بدهد، البته نه حالا، هنوز سالها جمهوری اسلامی با ایشان کار دارد. اما بالأخره آخرش انشاءالله شهادت باشد. انشاءالله مبارکتان باشد.
*شفاعت سردار
مقام معظم رهبری طبق سنت حسنه ای که دارند از خانواده معظم شهدا بازدید میکنند در یکی از این دیدارها داماد بزرگ خانواده ی سردار سلیمانی که میاندار این ضیافت باشکوه بوده از طرف خانواده شهید، از رهبر انقلاب درخواست میکند: حاج آقا یک خواسته هم از شما داریم میخواستیم یک قولی از شما بگیریم که ان شاءالله فردای قیامت همه ما را که این جا هستیم شفاعت کنید. آیت الله خامنهای میگویند: ما چه کارهایم که شما را شفاعت کنیم؟ و بعد با اشاره به پدر و مادر شهید میگویند: این خانم باید من و شما را شفاعت کند. این آقا و این خانم...
داماد خانواده می پرد وسط حرف رهبر انقلاب و میگوید: نه حاج آقا! قول بدهید! امشب باید به ما قول بدهید!
قول چه؟ آدم قول چیزی را که ندارد، نمی دهد که!
داماد پافشاری میکند: آقا! ما قول میخواهیم!
رهبر انقلاب با جدیت و قدری تحکم میگویند. این را شما گوش کن! این را از من بشنو! اولین کسانی که در این مجموعه ما، به حسب قاعده حق شفاعت دارند، این شهیدها هستند و امثال این شهیدها. دوم، پدر و مادر شهدا هستند، این آقا و این خانم؛ و شماها هستید. اگر نوبت شفاعت به آدم ها برسد که در ردیف شما نیستند، آن وقت به کسان زیادی ممکن است برسد؛ که ممکن است ما جزو آنها باشیم، ممکن هم است نباشیم. ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است که مشمول شفاعت خوبانی از قبیله این شهدا و امثال اینها باشیم. بعد رهبر انقلاب خم میشوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی میگویند: این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت میکند.
حاج قاسم سلیمانی سرپایین میاندازد و با دو دست صورتش را میپوشاند. معلوم است اصلاً انتظار چنین تعریفی را از رهبر انقلاب نداشته! داماد خانواده، خمیر را سریع به تنور داغ میچسباند: پس ما حتماً از حاج قاسم قول شفاعت میگیریم!
ـ بله! از ایشان قول بگیرید، به شرطی که زیر قولشان نزنند!
همه میخندند، همه به جز سردار سلیمانی که خجالتزده سر به زیر انداخته است.
ـ چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الان خیلی خوب است. اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سالی که نگه داشتهاند؛ خیلی خوب است.
داماد خانواده از سردار محبوب القلوب شهرشان میگوید: ما سرباز کوچک سردار بوده و هستیم؛ همیشه هم افتخارمان این بوده که در خدمتشان بودهایم.
رهبر انقلاب از هنر حاج قاسم در حفظ تقوا و روحیه مجاهدت میگویند: «این هم یک هنری است که ایشان دارند. بعضی ها اشتباه میکنند؛ خیال میکنند وقتی که اوضاع از حالت جنگ و بحرانی خارج شد، و وقت سازندگی شد، و وقت نمی دانم پیشرفت و توسعه شد؛ آن وقت دیگر آدم باید خودش را رها کند؛ در حالی که نه، تقوی را گفته اند که از اول تا آخر نگه دارید. زاد تقوی برای آخرت است. باید نگهش دارید تا آخرت بماند. بعضی ها خیال میکنند که در دوره پیشرفت و سازندگی و توسعه و نمی دانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بندهایی که اول کار داشت را رها کنند. نفهمیدند که هر آنی که عوض میشود، تکلیف ها عوض میشود، نوع مجاهدت عوض میشود، اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود. روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم میشود مثل آدم هایی که وقتی جنگ بود، در خانههایشان پای تلویزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا میکردند.
لحظاتی سکوت میشود و جمعیت حاضر به فکر میروند. جواد روح اللهی داماد خانواده میگوید: بعد از آن دیدار، حاج قاسم سلیمانی را ندیدم تا چند ماه بعدش که ماه رمضان شد. حاج قاسم هر سال ماه رمضان، یک روز به بچه های جبهه و جنگ، افطاری میدهد. آن سال وقتی برای افطاری رفتم خانهشان، همان جلوی در از حاجی قول شفاعت خواستم. حاجی کتمان کرد و میخواست دست به سرم کند، که گفتم: حاجی! والله اگر قول ندهی، داد میزنم و به همه مهمانها میگویم آقا درباره تو چه گفتند؟ حاج قاسم که دید اگر ندهد، اوضاع ناجور میشود، گفت: باشد، قول میدهم؛ فقط صدایش را درنیاورید.
نماز بر سردار
اللهم ان هولاء المسجون قدامنا عبادک و ابن عبادک وابن إمائک، نزلوا بک، وانت خیر منزولٍ به.
خداوندا این کفن شدگان که در پیش پای ما قرار دارند، بندگان تو و فرزندان بندگانت هستند. فرزند کنیز توست، نزد تو آمدهاند و تو بهترین کسی هستی که نزدش میروند.
اللهم انهم محتاجون الی رحمتک وانت غنی عن تعذیب عبادک.
خداوندا آنها محتاج رحمت تو هستند و تو از عذاب بندگانت بینیازی.
اللهم ان کانوا محسنین فزد فی احسانهم وان کانوا مسیئین فتجاوز عنهم .
خداوندا اگر نیکوکار بودند، به احسانشان بیفزا واگر گناهکار بودند، از آنان درگذر.
اللهم انّا لا نعلمُ منهم الا خیرا وانت أعلم بهم منّا.
پروردگارا، ما جز نیکی از آنان سراغ نداریم و تو از ما به آنان داناتری.
اللهم أدخلهم فی رحمتک و رضوانک.
خداوندا آنان را مشمول رحمت و رضوان خود بفرما.
اللهم انک تَوَفّیتَهم مُتلطِخین بدمائهم فی سبیل رضاک؛ مستشهدین بین ایدیهم، مخلصین فی ذلک لوجهک الکریم، اللهم فاعلِ درجاتهم.
خدایا تو وقتی جان آنان را گرفتی که آنان در راه رضای تو در خون خود غلتیده بوده و مخلصانه برای خاطر وجه کریمانه تو، به شهادت رسیده بودند. خدایا بر درجاتشان بیفزا.
اللهم فاعل درجاتهم واحشرهم مع محمد وآله الطاهرین والحقنا بهم وارزقنا الشهادة فی سبیلک یا مولای.
آنان را با محمد وآل طاهر او محشور کن، و ما را به آنان محلق و شهادت در راه خودت را روزیمان کن سرورم.
الحمد لله الذی اکرم المستشهدین فی سبیله. الحمد لله الذی رزقنا الشهادة فی سبیله. الحمد لله الذی رزقنا الجهاد فی سبیل الاسلام.
شکر خدایی را که شهدای راه خود را گرامی داشت، شکر خدایی را که شهادت در راه خودش را روزی ما کرد، شکر خدایی را که که جهاد در راه اسلام را روزی ما کرد.
روز بدرقه شهید سلیمانی یوم الله
این دو هفتهای که بر ما گذشت دو هفته پرماجرا و استثنایی بود ماجراهای تلخ ماجراهای شیرین حوادث درس آموز برای ملت ایران در این دو هفته پیش آمد. یوم الله یعنی چه؟ یعنی آن روزی که دست قدرت خدا را انسان در حوادث مشاهده می کند آن روزی که دهها میلیون در ایران و صدها هزار در عراق و بعضی کشورهای دیگر به پاس خون فرمانده سپاه قدس به خیابانها آمدند و بزرگترین بدرقه جهان را شکل دادند این یکی از ایام الله است. آنچه اتفاق افتاد کار هیچ عامل جز دست قدرت خدا نمیتوانست باشد. آن روزی هم که موشکهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پایگاه آمریکایی را در هم کوبید آن روز هم یکی از ایام الله است. آنچه اتفاق افتاد، کار هیچ عاملی جز دست قدرت خدا نمی توانست باشد. آن روزی هم که موشک های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پایگاه آمریکایی را درهم کوبید، آن روز هم یکی از ایام الله است. ما این دو روز را جزو ایام الله در همین چند روز گذشته، در همین دو هفته گذشته، در مقابل چشم خودمان مشاهده کردیم. اینها روزهای نقطه عطف تاریخاند، روزهای تاریخ سازند، روزهای عادی نیستند.
این که یک ملتی، این قدرت و این توان روحی را دارد که به یک قدرت متکبر زورگوی عالم اینجور سیلی بزند، این نشان دهنده دست قدرت الهی است، پس آن روز جزو ایامالله است.
این روزها تمام میشوند، لکن تاثیرات این روزها در زندگی ملتها باقی میمانند در روحیه ملتها در منش ملتها، در مسیر ملتها، آثاری که این روزها باقی میگذارند آثار ماندگار و بعضاً جاودانه است.
سخنان مقام معظم رهبری پس از شهادت سردار
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در نمازجمعه پرشکوه و بهیاد ماندنی روز 27 دی 98 تهران، حضور معجزهگونه ملت فهیم در تشییع پیکر مطهر حاج قاسم سلیمانی و یارانش و نیز پاسخ کوبنده سپاه در حمله به پایگاه آمریکاییها در عینالاسد را دو یوم الله درسآموز و تعیینکننده خواندند و افزودند: ملت باطن خود یعنی استقامت در مقابل شیاطین را در این حضور نشان داد و تنها راه ادامه این مسیر عزتآفرین، قویتر شدن ایران در همه زمینههاست.
رهبر انقلاب اسلامی دستور خداوند به حضرت موسی(ع) مبنی بر یادآوری ایامالله به مردم را نشاندهنده اهمیت و کارکرد مهم آن برای هدایت افراد صبّار و شکور یعنی اهل صبر و استقامت و شکرگذاری خواندند و افزودند: صبّار یعنی مردمی که یکپارچه اهل صبر و استقامت هستند و با اندک چیزی از میدان خارج نمیشوند و شکور یعنی کسانی که با شناسایی نعمتها و دیدن ابعاد آشکار و پنهان آن، قدرشناس هستند و در قبال نعمت خدادادی احساس مسئولیت میکنند. آیاتی که در زمان اوج مبارزات مسلمانان و ایستادگی آنان در مقابل جریان کفر نازل شد در آن شرایط سخت، به مسلمانان بشارت میداد که خداوند ایام الله را نصیب شما خواهد کرد و با اعمال شاکرانه شما، پیروزیهای بیشتری در انتظارتان خواهد بود.
یوم الله یعنی روز مشاهده دست قدرت خداوند در حوادث. بنابراین آن هنگامی که دهها میلیون در ایران و صدها هزار نفر در عراق و بعضی کشورهای دیگر به پاس خون فرمانده سپاه قدس به خیابانها آمدند و بزرگترین بدرقه جهان را شکل دادند، مصداق ایام الله است، چراکه این عظمت هیچ عاملی جز دست قدرت خدا ندارد.
روز درهم کوبیدن پایگاه آمریکایی با اصابت موشکهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم یکی دیگر از ایام الله است. اینکه ملتی با چنین قدرت و توان روحی به یک قدرت متکبر و زورگوی عالم سیلی بزند، نشاندهنده دست قدرت الهی است، پس این روز بزرگ نیز جزو ایام الله است.
ایام الله روزهایی تاریخساز و نقاط عطف تاریخ با آثاری ماندگار و جاودانه در زندگی است. جامعه ایرانی جامعهای صبّار و شکور است که در طول سالهای متمادی با استقامتی مثالزدنی همواره شکرگزار الطاف الهی بوده است.
بایستی ابعاد مادی و معنوی پدیده تشییع شهید سلیمانی بررسی شود. 41 سال پس از پیروزی انقلاب، کدام عامل و دست قدرتی جز دست قدرت الهی قادر به خلق این معجزه و به میدان آوردن عاشقانه چنان جمعیت بینظیری است؟
البته افراد متکی به تحلیلهای مادی، ناتوانند از مشاهده دست قدرت خداوند در حوادث. این تشییع عظیم و این حرکت الهی ملت، نشاندهنده باطن و معنویات تحسینبرانگیز مردم و نشانه این واقعیت است که اراده الهی بر پیروزی ملت ایران تعلق گرفته است.
پیام حضور دهها میلیونی مردم در شییع و تکریم شهید سلیمانی در حقیقت بیعت با خط امام بزرگوار و زنده بودن امام عظیمالشأن در میان ملت است. در این حادثه، امپراتوری خبری صهیونیسم و مسئولان تروریست رژیم آمریکا همه تلاششان را کردند که سردار عزیز و بزرگ ما را به تروریسم متهم کنند اما خداوند متعال چنین صحنه را تغییر داد که نه تنها در ایران بلکه در کشورهای مختلف به روح آن بزرگوار درود فرستادند و پرچم آمریکا و صهیونیستها را آتش زدند.
این حقایق، نشانه دست قدرت و هدایت پروردگار در کشور و جامعه است. علاوه بر تشییع آن مجاهدان، اصل شهادت آنان نیز از آیات قدرت الهی است، چرا که ترور سردار سلیمانی یعنی سرشناسترین و قویترین فرمانده مبارزه با تروریسم در کل منطقه، موجب رسوایی دولت بیآبروی آمریکا شد.
در ترور این شهید شجاع، آمریکاییها در میدان جنگ با او روبهرو نشدند بلکه دزدانه و بزدلانه این جنایت را مرتکب شدند که این موجب روسیاهی بیشتر آنها شد.
پاسخ قدرتمندانه سپاه پاسداران به آمریکاییها، یک ضربه مؤثر نظامی بود اما مهمتر از این ضربه نظامی، ضربه حیثیتی بود که به هیبت ابرقدرتی آمریکا وارد شد.
لازمه درک عمیق، ارزشگذاری و قدر دانستن ایام الله هفتههای اخیر است. باید به حاج قاسم عزیز و ابومهدی عزیز به چشم یک فرد نگاه نکرد بلکه باید آنها را یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درسآموز دید.
منتخبی از نظرات علماء و مراجع
حضرت آیتالله جوادیآملی:
شهادت ابرمجاهد قرآن و عترت و جهان اسلام، سردار بزرگ جناب قاسم سلیمانی قلوب آزادمردان مبارز را جریحهدار و عواطف رادمردان مجاهد را متالّم کرد.
این سانحه سنگین و رخداد تلخ را به حضرت بقیه الله الأعظم (ارواح من سواه فداه) و امت بزرگوار اسلام تسلیت و حشر آن شهید رحیل را با شهدای صدراسلام و همرزمان وی از خدای سبحان مسئلت کرده، انتقام الهی یقیناً به حیات قاتلان بشریت خاتمه خواهد داد.
حضرت آیتالله مکارمشیرازی:
شهادت بسیار دردناک سردار بزرگ اسلام و فرمانده بینظیر و شجاع همه را تکان داد. او مردی بزرگ و کمنظیر و بسیار آگاه بود که نام او در تاریخ اسلام و جهان بهعنوان سرداری بزرگ، باقی خواهد ماند و راهش پررهرو. جنایت ترور سردار رشید، حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و سایر همراهان ایشان (رحمتالله علیهم) بسیار اسفناک است.
حضرت آیتالله شبیری زنجانی:
نقش ارزشمند این شخصیت بزرگ در صیانت از عتبات عالیات ائمه معصومین(ع) و سالها مقابله با رژیم صدام و فرقه منحوس داعش در اذهان مؤمنین بهویژه دو ملت قدرشناس ایران و عراق محفوظ و ماندگار است.
امید است که در ظل عنایت حضرت ولیعصر (عجلالله تعالی فرجه الشریف) این حادثه دردناک، رسوایی و شکست توطئههای معاندین اسلام و تشیع و عزت اسلامی را به دنبال آورد.
حضرت آیتالله علوی گرگانی:
حاج قاسم سلیمانی با اخلاص خود همة مردم را با هم متحد کرد و همه نسبت به شهادت این سردار بزرگ اسلامی ابراز ارادت و همدردی و همدلی کردند. پیام شهید سپهبد سلیمانی به همه مردم ایستادن و مقاومت در برابر دشمن و حفظ و حراست از دین و اسلام است.
شهادت مرحوم حاج قاسم سلیمانی که در راه اعتلای عزت ملتهای منطقه و دورکردن دستان خونخوار استکبار از منابع ملی کشورها و تسلط اجانب و ایادی مستکبرین بر این کشورها زحمت فراوانی را کشید موجب تأثر فراوان اینجانب گردید. ایشان با کمک بسیج مردمی عراق و سوریه توانستند شر داعش را از بین برده و ضربه هولناکی به نقشههای دشمنان مستکبر و ایادی آنها وارد کنند؛ همیشه مورد نفرت دشمنان بوده و آخرالامر به دست آنها به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت و همنشینی با مولای شهید خود اباعبدالله الحسین(ع) بودند نائل گردید.
شکی نیست که جنایتکاران از تبعات این جنایت خود نمیتوانند فرار کنند و روزی دست انتقام دامن آنها را خواهد گرفت.
حضرت آیتالله العظمی صافی گلپایگانی:
آن شهید سعید از عاشقان و دلباختگان حضرات معصومین بهویژه سالار شهیدان حضرت سیدالشهدا(ع) بود که با پیروی از مکتب نورانی اهلبیت(ع) در نبرد با دشمنان اسلام و تروریستهای خائن و کجاندیشان مذهبی در صف اول مبارزه بود.
هنر مردان خدا این است که از این زندگی زودگذر و فانی استفاده ابدی و جاودانی نموده و جان خود را تقدیم ذات ربوبی نمایند.
شهادت این مجاهد بزرگ و تعدادی از همرزمانش بهویژه شهید ابومهدی المهندس را هب آزادمردان جهان و ملت غیور و شریف ایران و خانواده محترم آنان تسلیت میگویم. نصرت اسلام و عزت و سرافرازی ملت عزیز را در ظل عنایات حضرت بقیهالله الاعظم (عجلالله تعالی فرجه الشریف) از خداوند متعال مسئلت دارم.
سید حسن نصرالله، دبیر ل حزب الله لبنان:
تاریخ شهادت سردار سلیمانی نقطه سرنوشتسازی بین دو مرحله از تاریخ است. طبعاً آغاز تاریخ جدیدی است؛ نه برای ایران بلکه برای کل منطقه. سردار سلیمانی هدف خود را با شهادت خود محقق کرد. در فرهنگ ایمانی ما شهادت (در کنار فتح) یکی از دو امر نیک است. بهترین چیزی که میتوانیم به آن برسیم شهادت در راه خداست. نهایت کاری که دشمن میتواند در حق ما بکند این است که ما را بکشد و شهادت برای ما بهترین هدف است. درنتیجه ما شکست نمیخوریم. فرماندهان بزرگ معمولاً شهادت را برای خود میخواهند و برای امت خیر و زندگی و رفاه و سعادت دنیوی و اخروی و عزت و کرامت و قدرت و بازدارندگی را میخواهند. این شهادت بزرگ و این عاقبت به خیری زیبا در مکتب حسین(ع) و زینب(س) برای حاج قاسم و حاج ابومهدی و مجاهدان ایرانی و عراقی باشد.
حاج قاسم آغاز سال جدید میلادی نزد من بود و من گفتم خوشحالم سال جدید را با نگاهکردن به روی شما آغاز میکنم اما رسانههای آمریکایی روی شما تمرکز کردهاند و دارند زمینه فراهم میکنند. گفتم که دارند از ژنرال قاسم سلیمانی صحبت میکنند و من گفتم که آنها برای ترور شما طراحی کردهاند و حاج قاسم لبخند زد.
حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، بهویژه در سالهای اخیر عاشق شهادت بودند. کسانی که در جبهههای جنگ بین گلولهها و ترکشها مبارزه میکردند نگران بودند که مبادا شهید نشوند. روز شهادت این دو بزرگوار روز پیروزی مقاومت و محور مقاومت است و الگوی جدیدی برای پیروزی خون بر شمشیر خواهد بود. این دو عاشق شهادت بودند اما به نظر میرسد در نهایت چیزی بیش از آن نصیبشان شد. مثل امام حسین(ع) بدون سر، مثل حضرت عباس(ع) بدون سر، مثل علیاکبر(ع) ارباً ارباً شدند (پیکرشان پاره پاره شد). شاید خودشان فکر چنین چیزی را نمیکردند.
حاج قاسم زمانی که به یاد شهدا میافتاد گریه میکرد و در بسیاری از دیدارها به من میگفت: سینه من از شوق به خدا و برای دیدار با شهدا تنگ شده است. برادران و دوستان و عزیزانی که با او زندگی میکردند، در کنار آنها میجنگیدند و به همراه آنها درد میکشید، اکثر آنها شهید شدند او بسیار مشتاق بود به دوستان شهیدش بپیوندد. من به خانواده سردار سلیمانی میگویم آنچه که باید مایه همدردی شما و مایه تسلیخاطر شما شود این است که پدر شما بزرگترین اهداف را محقق کرد و به بالاترین آرزوهایش رسید.
ابومهدی المهندس دو ماه پیش از شهادت در کنار من و میهمان من در ضاحیه بیروت بود، آرزوی شهادت میکرد. دیدار من و ابومهدی المهندس چندین ساعت طول کشید که در آخر این دیدار به من گفت: سید، گویا درگیری با داعش در عراق به پایان نزدیک شده و هر کس که باید شهید میشد، شهید شد و من باقی ماندم و عمرم طولانی شده است و موهای سر و محاسنم سفید شده است؛ برای من دعا کن تا عاقبت کار من شهادت باشد. به همسر و دختران گرامی او هم میگویم که با آنها همدردی میکنیم.
ما همچنین در آستانه انتخابات آمریکا هم هستیم، وقتی به این صحنه نگاه میکنیم، اهداف ترور و مسئولیت ما در قبال آن را روشن میکند. ترامپ دو سه سال بعد از به قدرت رسیدن، سیاست خارجیاش را اعلام کرد. وقتی ترامپ به نتیجه دو سه ساله اخیر نگاه میکند، چه چیزی به دست آورده؟ شکست، دستپاچگی؟ چه چیزی دارد که در سطح سیاست خارجی بهخصوص در ارتباط با منطقه ما به مردم میخواهد ارائه کند؟ ترامپ از روز اول متعهد به سرنگونی نظام ایران شد. جان بولتون در مراسم منافقین در فرانسه اعلام کرد که جشن سال آینده در تهران خواهد بود. کمترین چیزی که دنبالش بود تغییر رفتار ایران با مهار این کشور و به زانو درآوردن ایران و حتی رسیدن به توافق جدید بود که شامل مسائل منطقه و قدرت موشکی ایران باشد، برای همین سیاست فشار حداکثری آغاز کردند و بر شرایط اقتصادی و سیاست گرسنه نگهداشتن مردم و اختلافات داخلی در ایران تکیه کردند، ترامپ الآن نه میتواند بگوید که نظام ایران را سرنگون کردم، نه ایران را به زانو درآوردم و نه به توافق جدیدی دست یافتم.
ترامپ دنبال این بود که سران اروپایی در نشستهای مجمع عمومی سازمان ملل یک دیدار با سران ایران برای او ترتیب دهند و به این هم دست نیافت و حتی دنبال یک تماس تلفنی بود که ایران به این هم پاسخ نداد؛ پس ترامپ الآن به مردم خودش درباره ایران چه بگوید؟
قبول اصل ولایت فقیه به این نیست که ما بگوییم ما معتقد به ولایت فقیه هستیم. ما باید حکمت رهبری را، تشخیص رهبری را، ترسیم رهبری را بر آن توجه کنیم، نه صرفاً بگوییم ما تابع ولایتفقیه هستیم. فقط همین که ما قبول داریم ولایتفقیه را، نه! آن چیزی که دیگران میگویند ذوب در ولایت، خیلی خوب است؛ این اوج یک اعتقاد است، نه آنکه کسانی سرسری از این موضوع بگذرند. توجه به ولایتفقیه یعنی توجه به حکمت او، به تشخیص او. اگر ما به حکمت و تشخیص او اعتنا نکردیم، او کلامی فرمود و ما کلام دیگری برخلاف او گفتیم و تبلیغ کردیم، این توجه به ولایتفقیه نیست. اینها اصول اساسی هست در کنار اصول دیگر. اگر ما به این اصول توجه کردیم، وحدت ما حفقط خواهد شد. راهمان به پیروزی ختم خواهد شد. بر مشکلات غلبه خواهیم کرد و دشمنان ما راه به جایی نمیبرند؛ همانطور که تا به امروز راه به جایی نبردند و تسلیم ملت ایران و دولت ایران و کشور ایران شدهاند و تسلیم انقلاب اسلامی شدهاند. آینده هم همینطور خواهد بود؛ پس به اصول خودمان پایبند باشیم؛ به اصول خودمان توجه کنیم.
[سید مقاومت در این فراز از سخنانش در قالب 6 نکته شکستهای آمریکا و ترامپ در مواجهه با ایران، سوریه، لبنان، یمن، افغانستان و فلسطین اشغالی (معامله قرن) را تشریح میکند].
قاسم سلیمانی و ابومهدی دو علت اصلی در از بین بردن داعش بودند، این بهانه از دست آمریکاییها خارج شد. با از بین رفتن بهانه داعش، صداها از گوشه کنار عراق بلند شد که آمریکاییها از عراق بروند. پس از پایان نبرد داعش، نتایج انتخابات پارلمانی عراق نشان از پیروزی کسانی داشت که تسلیم سلطه آمریکا نمیشدند. دولت عراق که پس از برگزاری انتخابات تشکیل شد، آمریکاییها را آزردهخاطر کرد. دولت عراق با مشارکت در حمله علیه ایران و از بین بردن آرمان فلسطین مخالفت کرد. وقتی دولت عراق مرزهای سوریه را در اختیار گرفت، آمریکاییها خشمگین شدند. پس از آنکه عادل عبدالمهدی به چین رفت آنها احساس کردند که دارند عراق را از دست میدهند. آمریکاییها اخیراً تلاش کردند بین ملت عراق فتنه ایجاد کنند و آن را به سمت جنگ داخلی سوق دهند. موضع حکیمانه مرجعیت و سران عراق مانع شد. موضع قوی گروههای مقاومت و عشایر عراق مانع این طرح آمریکا شدند. آمریکا از طریق ارتش الکترونیک خود تلاش کرد میان ملت ایران و عراق فتنه ایجاد کنند. چرا؟ چون ایران همیشه حامی عراق بوده است، آمریکاییها با عجله تلاشهای متعددی کردند عراق را از دست ندهند و در نهایت حاج قاسم و ابومهدی را ترور کردند.
پس از حمله به سفارت آمریکا در بغداد، هواپیماهای آمریکا بدون مجوز رسمی، شروع به پرواز در آسمان بغداد کردند. حاج قاسم و همراهانشان به فرودگاه بغداد رسیدند و حاج ابومهدی منتظرشان بود. وقتی که سوار خودرو شدند، لحظاتی بعد خودروهایشان با موشکهای پیشرفته از طرف هواپیماهای آمریکایی به شکلی وحشیانه هدف قرار گرفته و دیدید که همه چیز نابود شد. این دو فرمانده عزیز و همراهانشان شهید شدند و پیکرشان تکهتکه شد بهطوریکه قابل تشخیص از یکدیگر نبودند.
ترامپ در سیاست خارجی چه دستاوردی دارد؟ او در مقابل انتخابات قرار دارد، نه فقط در منطقه ما، بلکه در ونزوئلا نیز شکست خورد، در کوبا هم هیچ چیز بهدست نیاورد. در کرهشمالی هم مذاکرات به نتیجه نرسیده است، در چین، در روسیه، آمریکا حتی در کشورهای متحد خود هم به دستاوردی نرسیده است. پس ترامپ و دولت آمریکا به مرحلهای جدید نیاز دارند. این آغازی آمریکایی در منطقه است. آنها جنگی جدید از نوعی جدید آغاز کردهاند، آنها دنبال تضعیف محور مقاومت و شکستن آن و تضعیف ایران و شکست هیبت ما و تحمیل شروط خودشان در انتخاباتها هستند؛ این اتفاق جنگ نبود، چون جنگ ماجراجویی نیاز دارد. هر کس به سخنان رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل نگاه کند میبیند من چه میگویم؛ ترامپ میداند جنگ با ایران به چه معناست. آنها دنبال چیزی کمتر از جنگ هستند. از همان شب نخست جنایت علیه سردار سلیمانی، رویارویی آغاز شد. رویارویی از ایران شروع شد که ترامپ برای در تنگنا قراردادن آن تلاش کرد و مقامات بلندپایه ایران از طریق موضعگیریهای خود این رویارویی را آغاز کردند.
اسرائیل قاسم سلیمانی را خطرناکترین مرد مقابل خود میدید. حاج قاسم را خطر موجودیتی برای خود میدانست اما جرأت ترور او را نداشت، در سوریه میتوانست این کار را بکند اما جرأت نداشت و از آمریکا خواست این کار را انجام دهد.
همه تلاشهای ترور قبلی [آمریکاییها] شکست خورده بود. برخی عملیاتها لو رفته بود و برخی هم هنوز در ابهام است. آخرین بارش هم در کرمان بود که کشف شد و قرار بود نزدیک به حسینیه [ای که حاج قاسم هر سال محرم در آنجا حضور پیدا میکرد]، خانهای خریداری شده و مقدار زیادی مواد منفجر در آن کار گذاشته شود و زمانی که طبق رسم هر ساله حاج قاسم آنجا میرفت، منفجر شود که ممکن بود چهار تا پنجهزار انسان کشته شود. برای چه؟ برای اینکه حاج قاسم را بکشند. خدا او را حفظ کرد و این نوع شهادت را برای او برگزید و او شایسته این نوع شهادت بود.
آنها قاسم سلیمانی؛ نقطه مرکزی محور مقاومت را زدند. هر کجا در منطقه میروند مقابل خودشان حاج قاسم سلیمانی را میبینند. به سوریه میروند حاج قاسم را میبینند. برای همین او را ترور کردند و آشکارا کشتند. برای این علنی کشتند که نیاز به موضوعات تبلیغاتی، روحی و روانی داشتند. آنها از طریق این ترور، تلاش میکنند نیروهای مقاومت در عراق دچار سستی شوند و مابین عراق و ایران اختلاف ایجاد کنند، لازم است اهداف ترور را بشناسیم. آنها حتی به نفت سوریه و لبنان هم طمع دارند. به نفت و گاز و آب و منابع این کشورها طمع دارند. هماکنون دو طرح مقابل هم وجود دارد، طرح اول؛ طرح سلطهجویانه آمریکا و اسرائیل است و دوم؛ طرح مقاومت و استقلال و حاکمیت و آزادی و مقدسات امت ماست. این دو طرح اکنون در حال نبرد هستند.
ما در برابر جنایت علنی و واضح و روشن قرار داریم؛ زیرا طرفی که دستور اجرای این جنایت را صادر و آن را اجرا کرد، به آن اذعان هم کرد. خطاب به مردم آمریکا میگویم، ما با شما کاری نداریم، کشتن شهروندان عادی آمریکا کار ما نیست، ترامپ به دنبال همین است که ما را تروریست نشان دهد. اما ارتش و نظامیان آمریکا رسماً اعلام کردهاند حاج قاسم را به شهادت رساندهاند، اینها باید تاوان پس بدهند. هنگامی که بازگشت جنازههای افسران و نظامیان آمریکایی به کشورشان آغاز شود، ترامپ متوجه خواهد شد که سرتاسر منطقه را از دست داده است.
ایران از جبهه مقاومت انتظار پاسخ ندارد، قطعاً خودش تصمیم میگیرد چگونه پاسخ دهد، اما جبهه مقاومت هم باید پاسخ دهد و به سمت قصاص عادلانه برود. قصاص عادلانه یعنی مرگ شخصی هموزن حاج قاسم، اما چه کسی هموزن حاج قاسم است؟ وزیر دفاع؟ فرمانده ارتش؟ یا رئیسجمهور آمریکا؟ سر دونالد ترامپ در حد کفش قاسم سلیمانی هم نیست؛ پایان حضور نظامی آمریکا در منطقه قصاص عادلانه حاج قاسم و ابومهدی است. پایگاههای نظامی و کشتیهای جنگی و کل سربازهای آمریکا در منطقه معادل قصاص عادلانه است. ارتش آمریکاست که آنان را کشته و ارتش آمریکا باید تاوان دهد.
مردم هم که در تشییع پیکرهای مقدس شهدا خودجوش به خیابان آمدند و تشییع در شهرهای اهواز و مشهد را دیدیم. پامپئو روی موضع مردم ایران تکیه کرده بود؛ امروز میگویم که به مشاورانت گوش نکن. تلویزیون را نگاه کن، که در اهواز و مشهد چه دیدی و فردا در تهران و پسفردا در کرمان چه خواهی دید! ایران گامهای هجومی برخواهد داشت و این را خواهید دید؛ شما دیدید که در هدف اول با حضور مردم و سران ایران شکست خوردید.
باید قصاص [این جنایت] عادلانه انجام شود. معلوم است این جنایت را چه کسی انجام داده، من نمیخواهم از منطق انتقام صحبت کنم. مسأله حاج قاسم فرق دارد، قاسم سلیمانی فقط مربوط به ایران نیست، حاج قاسم یعنی همه مقاومت، یعنی مبارزان مقاومت در سوریه، افغانستان، یمن، فلسطین، لبنان.
همه جهان در انتظار نتایج جلسه پارلمان عراق است. باید هدف آمریکا را در پارلمان عراق به شکست کشاند. در غیر این صورت، عراقیهای شریف اجازه نخواهند داد یک سرباز آمریکایی در عراق بماند. خون شهدا باید به آزادسازی دوباره عراق از اشغال آمریکا منجر شود. آمریکاییها با شهادت حاج قاسم و ابومهدی میخواستند عراق را از دست ندهند، ولی با این شهادت این فرماندهان عزیز، عراق را از دست دادند. خون حاج قاسم و همرزمانش انشاءالله آزادسازی دوم عراق را رقم میزند.
یکی از هدفهای ترامپ، ایجاد ارعاب در میان همه ماست. مدام میگویند لیست ترور فرماندهان مقاومت را آماده داریم و قرار است چه کسی را ترور کنند. با شهادت یک فرمانده، جبهه مقاومت عقب نمینشیند. مسئولیت دوم منطقه تلاش برای هماهنگی در منطقه است. شهادت حاج قاسم و ابومهدی نباید تأثیر منفی در مقاومت منطقه بگذارد. در سوریه باید به سمت پیروزی نهایی حرکت کنیم، هیچ کس نباید از ترور حاج قاسم احساس ضعف کند. یمنیها باید با شجاعت و با همان اعتماد به نفسی که میجنگیدند حرکت را ادامه بدهند.
وقتی افسران و سربازان آمریکایی که عمودی به منطقه آمدهاند، افقی بازگردند، ترامپ خواهد فهمید چه کرده و انتخابات را هم خواهد باخت؛ اراده و هدف ما در محور مقاومت باید این باشد. آمریکاییها خوار و ذلیل از منطقه ما خارج خواهند شد و شهادتطلبان بیش از گذشته، برای تحقق این موضوع در میدان حاضر هستند. مجاهدان و مبارزانی که قبلاً آمریکا را از منطقه خارج کردند اندک بودند اما امروز در حد گروه و مردم و ارتشها هستند و امکانات زیادی دارند. پس اگر همه اینها تلاش کنند نتیجه چه خواهد شد؟
خاتمه کلامم با ترامپ نادان است، که نمیداند چه کار کرده است؛ وقتی آمریکاییها از منطقه ما خارج شوند این صهیونیستها لباسهایشان را در چمدانهایشان خواهند گذاشت و آنگاه دیگر نیازی به نبرد با اسرائیل هم نخواهد بود. آزادسازی قدس قریبالوقوع خواهد بود.
من از ادبیات حضرت زینب(س) استفاده میکنم؛ ترامپ و آمریکاییها! خون چه کسی را ریختید و جگر چه کسی را سوزاندید؟ امروز قصاص عادلانه، همان قصاص عادلانه برای حاج عماد مغنیه و سید موسوی و ابومهدی المهندس خواهد بود. ما در موضع احساسی نیستیم، من شخصاً به حاج قاسم غبطه میخورم، من از این بابت ناراحت نیستم، نه ترسانیم، نه خشمگین هستیم. ما میگوییم این خون بزرگ فرصتی بزرگ برای خلاص شدن از استعمار و استکبار و اشغالگران است، با این خون و خون شهدا و عزیزانمان راه مقاومت را ادامه میدهیم و انشاءالله در نهایت پیروز خواهیم شد.
شما میدانید در جنگ تقریباً ادارة عمومی جنگ منهای بخشهای تخصصی جنگ، مثل خرید سلاح و تسلیحات و ادارة کلان جنگ، ادارة عمومی جنگ یعنی ادارة رزمندگان، غذای آنها، آب آنها، اداره آنها تقریباً بیش از 90 درصد توسط مردم انجام میشد. این جنگ از استثناییترین حوادث در دنیا بود. (سخنرانی روز یکشنبه 5 دی 98)
بشار اسد، رییس جمهوری عربی سوریه:
ما اطمینان کامل داریم این جنایت بر عزم محور مقاومت برای ادامه مقابله با سیاستهای ویرانگر آمریکا در منطقه و نیز در برابر تمامی نیروهای ستمگر و متجاوز جهان، میافزاید.
یاد شهید سلیمانی در وجدان مردم سوریه که هرگز ایستادن وی را در کنار ارتش عربی سوریه و دفاع از سوریه علیه تروریسم و حامیان آن از یاد نخواهد برد، جاودان خواهد ماند و نقشآفرینی روشن وی در پیروزیهای متعدد علیه تشکیلات تروریسم از یاد نخواهد رفت.
این اقدام جنایتکارانه که دولت آمریکا مرتکب آن شد، تأکید مجددی بر سیاستهای متدام آن در حمایت و پشتیبانی از تروریسم و گستراندن بینظمی و هرج و مرج و اشاعه قانون جنگل در خدمت به طرحهای صهیونیستی و استعمار در منطقه و تمامی جهان است.
ما اطمینان کامل داریم این جنایت بر عزم محور مقاومت برای ادامه مقابله با سیاستهای ویرانگر آمریکا در منطقه و نبرد در برابر تمامی نیروهای ستمگر و متجاوز جهان، میافزاید.
شکی نداریم که راه شهید سلیمانی و همرزمان وی در اذعان جوانان مقاومت پس از شهادت وی بیشتر رسوخ خواهد کرد و بر اراده و عزم این جوانان جهت ادامه راهی که آن شهید و همرزمانش شروع کرده بودند، میافزاید و جهت افزایش و تحکیمبخشی نیرو و اقتدار مقاومت در برابر دشمنان منطقه ما و احقاق حق بر تثبیت حاکمیت اراده ملتها در کل جهان پایه و مبنا خواهد شد.
وقتی حاج قاسم آمد بعد از بررسی اوضاع پرسید «میخواهی بمانی یا خیر؟ اگر میخواهی بمانی ما با تو هستیم و مقاومت خواهیم کرد و اگر میخواهی نمانی، با ما بیا [و از سوریه خارج شو]». من گفتم: «نه تنها خودم میمانم، خانوادهام هم میمانند». حاج قاسم گفت: «در این شرایط خانوادهات را خارج میکنیم». باز گفتم: «خانوادهام با من میماند».
ما چندین سال درگیر تروریست بودیم، مردم ما در فشار بودند. در میانه جنگ بودیم و خونریزی این تروریستها، در تمام این سالها حاج قاسم کنار ما بود و با تروریست مبارزه میکرد. ما این تلاش مجاهدانه او را فراموش نمیکنیم.
همان روزهای اول حاج قاسم پیام آیتالله خامنهای را آورد که: «مردم خط قرمز ما هستند». اگر چنین اتفاقی بخواهد در سوریه بیفتد و نسبت به کشتار مردم بیتفاوت باشید، روی حمایت ما حساب نکنید. این خط قرمز ما هم بود؛ مردم سوریه خط قرمز ما بود و همین شد که ایران تمام قد کنار ما ایستاد. اشتباه دشمنان این بود که سوریه را با بخری کشورهای عربی اشتباه گرفتند، درحالیکه در آن کشورها حرکت مردم در جهت مقاومت و درواقع، قیام علیه آمریکا و دستنشاندگان آن بود.
هرگونه پیروزی میدانی به دست میآوریم، تحریم اقتصادی علیه ما تشدید میشود، اما تلاش حکومت، مردم و همکاری همپیمانان و دوستان، میتوان از این مرحله دشوار عبور کرد و بحران کنونی را پشتسر گذاشت. وضعیت اقتصادی سوریه دشوار است، اما ایستادگی خواهیم کرد. ملت ما صبور است. تصمیمش نیز این است که پیروز شود. موضع سوریه تغییر نخواهد کرد و همچنان حامی گزینه مقاومت باقی خواهد ماند. از ابتدای بحران تلاش بر این بود که سوریه متحد و یکپارچه باقی بماند و از یک وجب از خاک آن کوتاه نخواهیم آمد؛ یکی از عوامل حمله به سوریه، پایبندی آن به اصول ثابتش بود؛ بهویژه از منظر قرار گرفتن در کنار [محور] مقاومت و مسئله نخست عربها یعنی مسئله فلسطین!
سلام من را به امام خامنهای برسان [خطاب به امیر عبداللهیان] و بگو جزء آرزوهای من این است که شخصاً به تهران بیایم و از شما تشکر کنم و در خیابانهای تهران قدم بزنم، چون ما هر چه داریم از حمایتها و هدایتهای شماست.
جنگ سوریه مشابه جنگ تحمیلی هشت ساله علیه ایران بود. جمهوری اسلامی در این حادثه فداکارانه در کنار ما بود و لازم است موفقیت کنونی را به جنابعالی و همه ایرانیان تبریک بگویم و از آنان قدردانی کنم. ایران و سوریه ملتهایی دارای هویت و عقیده هستند و دستاوردهای امروز اگرچه با زحمت و زیان بهدست آمده، اما یقیناً نتیجه ایستادگی در کنار جریان مقاومت است. بسیاری از کشورها مقهور آمریکا بودند و تصور میکردند این آمریکا است که سرنوشت و آینده جهان را تعیین میکند اما بر اثر ایستادگی ملتهای مقاوم، این تصور غلط در حال فروپاشی است.
آمریکا و متحدان منطقهای تلاششان را برای تفرقهافکنی در میان اقوام و مذاهب سوریه کردند و حالا این تلاشها نتیجه عکس داده است و امروز در سوریه، کُردها و عشایر روابط خوبی با دولت دارند و حتی برخی گروهها که سابقه درگیری و اختلاف با دولت داشتند، امروز برخلاف نظر آمریکا و عربستان سعودی با دولت همراه شدهاند. تقویت ارتباطات مذهبی همچون ارتباطات علمای سوریه با علمای ایران فرصتی مهم برای مقابله جریانهای تکفیری است. ایران و سوریه باید روابط اقتصادی خود را دائماً گسترش دهند چرا که افزایش ارتباطات، عامل مهمی در خنثیکردن توطئههای دشمنان دو ملت خواهد بود.
در ایام جنگ مواضع ایران همواره واضح و روشن بوده است. پیروزیهایی که به صورت مشترک داشتیم از عوامل ترس و هراس در دل آمریکا و غربیها است و بهخصوص دوگانگی و شکافی است که امروز در دولت آمریکا شاهد هستیم. ما از حمایتهای جمهوری اسلامی ایران که بهطور مستقیم و یا غیرمستقیم توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای نسبت به ملت و دولت سوریه صورت گرفته است، تشکر میکنم.
ما خانوادگی به ایران علاقهمندیم، همیشه و بهطور ناخواسته علاقه ویژهای به ایران داشتهایم، در لندن که با همسرم تحصیل میکردیم، وقتی میخواستیم برای تفریح رستوران کشور خاصی برویم همواره همسر و فرزندانم پیشنهاد میکردند به رستوران ایرانی برویم.
(بشاراسد دو روز بعد از شهادت حاج قاسم بالاترین نشان افتخار این کشور را به نام حاج قاسم سلیمانی برای دولت ایران فرستاد. نخستوزیر سوریه، عماد خمیس، که حامل این نشان بود گفت: «اعطای مدال نشانگر محبت عمیق اسد به سلیمانی و برادرانش در ایران است».)
آیتالله شیخ جلالالدین صغیر، خطیب نمازجمعه کاظمین و فرمانده گردانهای «انصارالعقیده»:
بعضیها به این مسئله توجه داشتند؛ بعضیها هم نه! من خودم دو سال پیش از حضور داعش در عراق گفتم که این مسئله مهم است، سوریه بیخ گوش ماست، تحرکات داخلی مشکوک است، اما مسئولین دولتی وقت خیلی وقت نمیکردند. من سال 2012 حتی با تندی با مسئولین صحبت کردم که آقا جدی بگیرید مسئله داعش را اما توجهی نشد تا اینکه با حاج قاسم صحبت کردم و دیگر آن موقع باید برای دفاع از الانبار و موصل به خط میشدیم. حاج قاسم برای کمک به ما به مالکی سلاح داد، اما مالکی در مرحله اول سلاحها را به عشایر انبار داد، وقتی مسئولین به خودشان آمده بودند که الانبار و موصل دیگر برای ما نبود.
حاج قاسم تلاش کرد؛ مطمئنم فتوای آقای سیستانی بدون حاج قاسم و طرحریزیها و عملیاتی که او انجام داد و بدون همکاری و هماهنگی مجاهدین عراقی با او مثل دیگر فتاوی میبود، یعنی اثرش آنقدر بزرگ نبود؛ حالا من نمیخواهم اهمیت آن فتوا را کم کنم، این فتوا بسیار بزرگ بود و مردم را هم برای جهاد حرکت داد ولی بدون سازماندهی، بدون آموزش، بدون رهبریت میدانی حاج قاسم این فتوا جلوبرنده نبود؛ شما نگاه بکنید پیش از حضور ایشان و حشدالشعبی، ارتش یا پلیس هم بود که تازه آنها موصل را از دست داده اند و تکریت را و انبار را از دست دادهاند و داعش در مرز بغداد بود. وضع اینقدر خراب بود که یکبار حاج قاسم آمدند، یک جلسه داشتیم ایشان هم با نقشه آمدند و تصمیم داشتند که در شمال بغداد به گونهای حصار محافظت از بغداد بکشند. حالا ما همهمان مأیوس بودیم؛ اما حاج قاسم آمد، با روحیه هم آمد؛ با همه در جلسه شوخی میکرد که حال فرماندهان و مسئولین در جلسه خوب شود؛ این نقشه را نصب کرد و گفت که از اینجا و اینجا و اینجا حرکت بکنیم؛ یکدفعه دیدم؛ این حالت یعنی عقبنشینی روحی که در همه شکل گرفته بود، را حاج قاسم درست کرد. اول روحیهها را درست کرد بعداً به سراغ میدان جنگ رفت. این عملیات را به سرعت انجام دادیم. توفیقمان در آن عملیات خیلی نبود، اما آن عملیات ما را به خود آورد، به ما سازمان داد. البته از ایرادات ما آنجا این بود که نیروی آموزش دیده رزمی بدان معنا که در این مدل جنگ بخواهد ورود کند نداشتیم و این به مرور شکل گرفت.
امکانات هم نداشتیم. شاید امروز این را بگوییم خندهدار باشد اما واقعا روزهای اول اینگونه بود، هر کس یک خشاب کلاشینکف داشت. تیرها را در کیسه پلاستیکی میریخت، به کمرش میبست و با آن همان یک خشاب را مستمراً پر میکرد.
اولین نکته تسلیحات بود، عراق سلاح نداشت. آمریکاییها اول گفتند مشکلی نیست، بیایید به شما سلاح میدهیم اما ندادند، میخواستند ما را تحت فشار قرار دهند. حاج قاسم تسلیحات جنگ را مهیا کرد. حاج قاسم چند هواپیما بهطور سریع آورد پر از سلاح، پر از مهمات؛ خدا رحمتش کند میگفت «خدا شاهد است این سلاحها را از دست رزمندگانمان گرفتم و اینجا آوردم» البته ایشان یک نگاه راهبردی داشت، میدانست اگر با این اسلحهها در اینجا بجنگد بهتر است تا مجبور باشد این اسلحهها و رزمندگان ایرانی داخل ایران با داعش بجنگند. بعد تشکیلات جنگ را سامان داد. ارتش از هم پاشیده بود، ارتش را سامان داد، حشدالشعبی را با حاج ابومهدی سازمان داد. برای شکلدهی یک سازمان رزمی دفاعی شب و روز دوید، بدون استراحت، از این پادگان به آن پادگان، از این گروه به آن گروه، از این شخصیت به آن شخصیت، خیلی دوندگی کرد تا یک مقداری تشکیلات رزم سامان پیدا کرد و بالاخره داعشیها دیدند که خط اول دفاع دارد تشکیل میشود.
نه من عراق بودم. من خواب بودم؛ نمیدانم صدای موشکها به من رسید یا اینکه یک شوک درونی بود یکباره از خواب پریدم. با حالت مبهوت و ناراحتکننده تلویزیون را روشن کردم، دیدم تازه دارند اخبار میدهند. اینکه اخبار بگوید مثلاً موشک در فرودگاه خورده برای ما عادی شده است؛ گاهی از اوقات آمریکاییها میزنند و گاهی امثالهم؛ ولی بعد از چند دقیقه یکی از دوستان پیام دادند که خبر بدی دارند و من با او تماس گرفتم؛ گفتند که این موشکها مثل اینکه به ماشین حامل حاج قاسم و ابومهدی زده شده؛ سریع با یکی از مسئولان فرودگاه که بچههای ما بود تماس گرفتم، داشتم گریه میکردم و او هم گریهکنان میگفت: «دیگر تمام شد؛ حجاج رفتند!» به او گفتم: «چه میگویید؟ بروید ببینید واقعاً حاج قاسم در ماشین بوده است یا خیر؟» گفت «من دیدم که حاجی را سوار ماشین کردند، الآن هیچی از ماشین باقی نمانده است!» سه بار من گفتم که برو ببین از حاج قاسم چه خبر! و او هم همین جواب را میداد. خیلی مبهوت بودم. حاج قاسم به آرزوی بزرگش رسید ولی زیانش به ما! معتقدم لطف خدا هست و معتقدم حکمت بزرگی است، خدا را میبینم ولی چنین ضایعهای تلخیهایش خیلی زیاد است.
چهار سال قبل بود، در حرم [کاظمین] بودیم. لبخندی داشت، گفت دخترم ـ انگار زینب را میگفت ـ خواب دیده که من شهید میشوم. به او گفتم حاجی شما شهید نمیشوید؛ آن موقع وسط جنگ با داعش بودیم. ناراحت شد؛ با گلایه گفت چرا این حرف را میزنید؟ گفتم داعش برای اینکه شما را شهید کند خیلی کوچک است؛ بزرگتر از آن شما را شهید میکند. یک شخص گردن کلفتی که اندازه شما باشد میتواند [شما را به شهادت برساند] چون این سنت خداست و حالا شما دیدید رئیس استکبار جهانی در یک عملیات ترور آشکار ـ که از لحاظ قانون بینالمللی محکوم است ـ اعتراف میکند که «من او را کشتم».
حاج قاسم را نمیتوانیم بگوییم فقط ایرانی بود؛ ایشان بدون مبالغه مرد دوم ایران بود. مهمتر از رئیسجمهور بود؛ محبوبتر از رئیسجمهور بود؛ اما محدود به ایران نبود.
دو قضیه را به عنوان نمونه به شما بگویم. یک بار تقریباً روزهای اول داعش بود، موصل گرفتار داعش بود. ایزدیها و شیعیان در موصل گرفتار بودند. ساعت 9 شب بود؛ یکی از مستشارانش تماس گرفت، به من گفتند نیرو میخواهیم برای منطقه جبل سنجار، آنجا زیر کنترل و آتش داعش بود، بعضی از ایزدیها با من تماس گرفتند و فریاد و ناله که «بیایید ما را خلاص کنید» یک خانم بود با بچههایش و شوهرش! دیدم حاج قاسم رفته به کمکشان؛ حاجی از من نیرو میخواست آنجا وسط میدان که علیه داعش در دفاع از ایزدیها بود. گفت که چهقدر نیرو دارید؟ گفتم چهقدر میخواهید؟ گفت «حدود 700 نفر میخواهیم» گفتم حاضرم، فقط چطور به شما برسانم؟ خب حالا آنوقت مسعود بارزانی با حشد مشکل داشت. حال قاسم با یک درایتی هم از نیروهای حشد استفاده کرد و هم مسعود را توجیه کرد که این مشکلات را در این موقعیت کنار بگذارد.
یکبار دیگر را یادم هست، که ما در موصل بودیم. بچههای ما رزم چریکی ندیده بودند؛ فقط بهخاطر غیرتشان و فتوای مرجعیت به میدان جنگ آمده بودند. ما یک ماشین زرهی درست کردیم و رویش هم توپ 23 ضدهوایی گذاشتیم. در منطقه جبال حبرین بودیم که یک ماشین برای منفجرکردن این ماشین زرهی ما آمد. بچههای انصارالعقیده بودند، رفتند یک گوشهای در یک کانالی و از 50 متریاش شروع کردند به شلیککردن و در نهایت یکی از این بچههای ما سوار بر همان ماشین زرهی توانست آن ماشین داعشی را منفجر بکند؛ شجاعت به خرج داده بود. این اولین بار بود ما ماشینهای انتحاری داعشی را میزدیم. بعد از دو سه روز حاج قاسم یک تفنگ ایتالیایی برای شکارچیان آن ماشین داعشی فرستاد و گفت این هدیه به نفری که این ماشین را منفجر کرده است. به حاجی گفتم این هدیه برای انصار عقیده باشد؛ گفت نه این برای آن جوان 18 ساله که ماشین انتحاری را زد؛ بعد گفت که من اینجا بودم، این کار جلوی من بود؛ دیدم که این توپ اینقدر شلیک کرده بود سرخ شده بود. حقیقتاً خیلی برای ما خجالت داشت که ایشان در خط اول جنگ بود آن هم در موقعیتی که اگر آن انتحاری منفجر میشد، خودشان هم آسیب میدیدند؛ میتوانست در بغداد بنشیند.
یکبار به حاج قاسم گفتم، من مطمئنم شما اگر میآمدید عراق و در انتخابات کاندیدا میشدید؛ حتماً رأی میآورید، رأی بالایی هم میآوردید. اینقدر دوستش داشتند چون خیلی متواضع و مهربان بود. عجیب برای بچههای مجاهد حرص میخورد، مثل پدری که برای پسرش حرص میخورد.
یکی از فرماندهان بزرگ ارتش عراق ـ نه حشد ـ میگفت که «وقتی حاج قاسم هست ما همه مطمئنیم که ایشان جلوی ما میدوید!» این کار غیر از عشق نیست، حب شهادت داشت. هر بار من را دید گفت «دعا برای شهادتم را فراموش نکنید». ایشان میگفت که «زندگیام هیچ ارزشی ندارد مگر اینکه با شهادت تمام شود» وقتی با هم مینشستیم نیز خیلی از شهیدان تعریف میکرد؛ از همت و باکری ولی بیشتر از شهید احمد کاظمی تعریف میکرد که رابطه بسیار عمیقی با هم داشتند و وقتی تعریف میکرد خیلی هم متأثر میشد؛ البته من اخیرا فیلم گریه ایشان در بغل آقای قالیباف در مراسم شهید کاظمی را دیدم.
مهمترین چیزی که میدیدم تحقیر دشمن و روحیه دادن به لشکر خودی بود. اولین چیزی که در جنگ انجام میداد این بود که روحیه بچهها را بالا میبرد، وقتی دل آنها را آماده میکرد بعد سراغ نقشه جنگ و طراحی عملیات میرفت. میگفت در مبارزه با اسرائیل همین تحقیر کردن خیلی کار را جلو میبرد. یک بار داشت تعریف میکرد نتانیاهو گفته بود میخواهیم به ایران حمله کنیم. طوری از موضع اقتدار برخورد کرده بود که بعد از دو یا سه ساعت نتانیاهو گفته بود اصلاً نمیخواهیم با ایران وارد جنگ شویم. ایشان با قدرت صحبت میکردند، به استکبار و خوارشدن استکبار واقعاً ایمان داشت، نه بهعنوان یک تعارف، واقعی میگفت و واقعاً استکبار را خوار میکرد. این روحیه دادن حاج قاسم به فلسطینیها در نوار غزه باعث شده بود فلسطینیها به این ایمان برسند که میتوانند اسرائیل را خوار کنند.
من تصور میکنم البته مسئله مقاومت مسئله استفاده کردن از سلاح جنگی نیست یعنی منحصر به این قضیه نیست بلکه اثر سیاسیاش شاید بیشتر از مسئله استفاده از سلاح باشد لذا مجاهدین عراقی و مقاومین مسئولیت خاصی دارند مخصوصاً حالا که موضع حاج قاسم در نزد آنها و به شهادت رسیدن حاج قاسم در زمین آنها رخ داده و البته شهید حاج ابومهدی که خدا رحمتش کند. قلدری آمریکا در زمین عراق رخ داده و ما باید جوابی بدهیم که آمریکا را به صورت تاریخی پشیمان کنیم.
لذا تصور میکنم که استقلال عراق و دورشدن آمریکا از عراق مهمترین آرزوهای حاج قاسم و بزرگترین انتقامی است که میتوان برای خون حاج قاسم گرفت. بزرگترین دستاوردها همین مسئله [خروج آمریکاییها] است. الحمدالله الآن پارلمان عراق هم تصمیم گرفت؛ مردم عراق هم با راهپیمایی بسیار بزرگ برای اولین بار در عراق این موضوع را تثبیت کردند. ما عراقیها اهل راهپیمایی نیستیم؛ شاید در اربعین و در عاشورا راهپیماییهای عقیدتی داریم اما مانند ایران یا بقیه کشورها نیستیم که راهپیمایی سیاسی داشته باشیم.
حالا اگر آمریکا میخواهد خیانت یا لجبازی بکند؛ دست ما خالی نیست که جوابگوی این انتقام باشیم. به فضل الهی موضع حکومت دکتر عادل عبدالمهدی نسبت به مسئله رانده شدن آمریکا خیلی قوی بود و حقیقتاً هم چشمگیر بود.
آمریکاییها با همه هیبت و پول و ارتششان آمدند اینجا و تصورشان این بود که عراقیها برایشان فرش قرمز پهن میکنند اما حالا دیدهاند که عراقیها پایاشن را قلم کردهاند بالاخره مهمترین جواب این جنایت که قطع شدن دست آمریکا حالا از عراق و کل غرب آسیا است.
. سردار آسمانی، ص49 و 50.
. این مرد پایان ندارد، ص 174 ـ 177.
. این مرد پایان ندارد، ص 244 ـ 245.
. این مرد پایان ندارد، ص 239 ـ 240.
. سردار آسمانی، ص40 تا 42.