دریافت لینک صفحه با کد QR
ریشههای حمایت آمریکا از بنیادگرایی وهابیون
بصیرت , 21 دی 1399 08:44
اسلام تایمز: اکثر قربانیان وهابیون شهروندان غربی نیستند بلکه افرادی هستند که از نظر نخبگان آمریکا تهدیدی برای منافع اقتصادی و ژئوپلیتیک آنها محسوب میشوند. بسیاری از قربانیان، مسلمانان و سنیهای متعادل یا شیعیان هستند.
به گزارش اسلام تایمز، وبگاه «گلوبال ریسرچ» در مقالهای به قلم «بنیامین شت» مینویسد: همکاری آمریکا و بریتانیا در گسترش وهابیت در عربستان نقش مهمی را ایفا کرده است. بریتانیا و آمریکا ابتدا برای استفاده از نفت عربستان و سوءاستفاده از آن در مقابل دشمنانشان به این کشور نزدیک شدند و بعد بر اساس منافع مشترک دیگری چون مبارزه با کمونیسم.
* قربانیان وهابیون افراطی کسانی هستند که منافع آمریکا را تهدید میکنند
اتحاد بین آمریکا و رژیم پادشاهی عربستان سعودی به گسترش ایدئولوژی اسلام بنیادگرای سنی در تمام جهان کمک میکند. اکثر این قربانیان شهروند کشورهای غربی نیستند بلکه افرادی از کشورهایی هستند که از نظر نخبگان آمریکا تهدیدی برای منافع اقتصادی و ژئوپلتیک آنها محسوب میشوند. بسیاری از قربانیان افراطیها (بیشتر به آنها وهابیون یا سلفیها گفته میشود) در واقع مسلمان (اغلب با پیشینهای از گرایش سیاسی چپگرای سکولار یا ملیگرایی)، سنیهای متعادل یا شیعیان مسلمان هستند.مقاله حاضر به تاریخچه بنیادگرایی وهابی و نمونههایی از افغانستان دهه 80، همچنین موقعیت کنونی در سوریه اشاره دارد. هر دوی این مثالها نشاندهنده مسئولیت آمریکا در قبال از بین بردن جوامع پیشرفته از لحاظ اجتماعی و سکولار در جهان اسلام و کشورهای دیگر است.
آغاز وهابیت
* چه دلیلی باعث موضع وحشیانه وهابیون نسبت به شیعیان میشود؟
ایدئولوژی وهابیت به دلایلی چند، منافع آمریکا را تأمین میکند. درک سنتی و قدیمی پیروان آن از جامعه باعث میشود که هرگونه تغییری در جهت پیشرفتهای اجتماعی را رد کنند. بنابراین آنها به خوبی برای اینکه جنبشهای جامعهگرایی، سکولار یا ملیگرایی را از سر راه بردارند، آمادگی دارند؛ چرا که سیاست استقلالطلبانه این جنبشها تهدیدی برای برنامه ژئوپلتیک آمریکا محسوب میشود. گرچه قطعاً وهابیت نماینده اکثریت مسلمانان سنی محسوب نمیشود، مسلمانان وهابی افراطی هستند که باعث میشود موضع خشنی را نسبت به اسلام شیعیان داشته باشند.
* چه کشورهایی در منطقه همپیمانان اصلی آمریکا هستند؟
بعد از اشغال عراق در سال 2003 که باعث سقوط رژیم ملیگرای سکولار صدام حسین شد، تأثیر ایران –کشوری با حاکمیت شیعه- بر این کشور بیشتر و باعث شد که تغییر مشخصی در قدرت به نفع مسلمانان شیعه در این منطقه ایجاد شود. به همین دلیل حضور شیعیان بیشتر و قدرتمندتر شد و آمریکا فعالیتهایی را در خاورمیانه در سالهای اخیر آغاز کرده است که تقریباً همیشه منحصراً و مستقیماً علیه منافع شیعیان بوده است. آزادی تظاهرات شیعیان محروم در عراق، بحرین، یمن یا لبنان خلاف اراده آمریکا بوده است که همپیمانان اصلیاش در منطقه (بعد از اسرائیل) را رژیمهای سرکوبگر و گروههای تروریستی تشکیل میدهند.در مورد سوریه، رئیسجمهور این کشور بشار اسد (یکی از متحدان ایران) و جامعه سوریان سکولار خصوصاً تنفرشان از افراطیان را اظهار میکنند. این واقعیت که اسد به اقلیت علوی تعلق دارد (گروهی افسانهای و مذهبی و شاخهای از اسلام شیعه) باعث میشود که او خشکهمقدسان وهابی را قبول نداشته باشد.
* بشار اسد از جمله علویان و مخالف وهابیون است
به تصویر کشیدن سوریه به عنوان کشوری که تحت حاکمیت علویان است قطعاً درست است. همانطور که «مهدی داریوش ناظمالرعایا» خاطرنشان کرد، در میان مقامات عالیرتبه سوریه که در حملهای تروریستی در 18 جولای 2012 کشته شدند، سنیها و مسیحیانی هم در میان علویها میتوان یافت.
*وهابیت اواسط قرن هجدهم پایهگذاری شد
بنابراین لازم است که پیشینه این دشمنان سکولاریسم، جامعه چندمذهبی و سیر تکامل آن را بررسی کنیم. وهابیون شامل شاخهای از خشکهمقدسان اسلام سنی هستند و وهابیت، اواسط قرن هیجدهم، توسط «محمد ابن عبدالوهاب» متکلمی که برای جهاد و «تزکیه» اسلام تبلیغ میکرد، پایهگذاری شد. یکی از افرادی که الهامبخشش بود، «احمدبن حنبل» (780-855) بود که هرگونه مباحثه بین نخبگان را که باعث ایجاد اختلاف بین کلام خدا و تفسیر آن شود مردود میدانست.
* بیاحترامی به شهرهای مقدس شیعیان از اعمال وهابیان تازه به حکومت رسیده بود
اگر «وهاب» با «محمدبن سعود» امیر «الدرعیه» و فرمانروای اولین کشور سعودی در 1744 پیمانی نمیبستند، امکان داشت او و عقایدش به تاریخ بپیوندند و فراموش شوند.به گفته «رابرت دریفوس»، پیمان سعودی-وهابی: آغاز مبارزهای برای کشتار و غارت در تمام عربستان بود، سپس در عسیر در جنوب عربستان و بخشهایی از یمن، و بالاخره در ریاض و حجاز. در سال 1802، به شهر مقدس شیعیان کربلا، واقع در عراق کنونی، حمله کردند و بیشتر جمعیت شهر را کشتند، حرم بنیانگذار مذهب شیعه را ویران کردند و اموال، سلاحها، لباس، فرش، طلا، نقره و نسخههای گرانقیمتی از قرآن را به غارت بردند.
* حتی مسیحیت و یهود هم باعث خدشهدار شدن اسلام خالص تشخیص داده شدند
(با تعریف آنان) به منظور حفظ ایمان «خالص»، تأثیرات فلسفه یونان، مسیحیت و یهودیت باید از بین میرفتند. نخبگان، هنرمندان، دانشمندان و فرمانروایان یکی بعد از دیگری دشمنانی اعلام میشدند که حق زنده ماندن نداشتند.
* چرا «آل سعود» کهنترین شیوه زندگی را برگزید؟
این روند ادامه داشت بدون اینکه ذکری از این موضوع به میان بیاید که آموزههای اسلام و عقاید جاری در آن داشت به صورتی تعصبگرایانه دنبال میشد؛ در واقع، جنگجویان وهابی برای ترویج قدیمیترین شیوه زندگی که در فرهنگ عرب یافت میشد، میجنگیدند. در نیمه دوم قرن نوزدهم، امپراتوری بریتانیا خاندان «آل سعود» را همپیمانانی بالقوه و مفید در تلاش برای کسب نفوذ در خاورمیانه یافت.
* بریتانیا کمک بزرگی به حکومت «آل سعود» کرد
ریاض را سلاطین «عثمانی» در 1818 اشغال کردند. «آل سعود» در 1823 دوباره قدرت را به دست گرفت ولی منطقه زیر نفوذش فقط به مرکز عربستان سعودی یعنی منطقه مرکزی «نجد» محدود شده بود که به دومین کشور سعودی موسوم است. در 1899، بریتانیا به «آل سعود» کمک کرد تا پایگاهی را در کشور تحتالحمایهشان «کویت» تأسیس کنند تا دوباره «ریاض» را فتح کنند، آن هم در زمانی که سلسله «الرشید» که طرفدار عثمانیان بود در آنجا حکومت میکرد.
* بریتانیا عربستان و خلیج فارس را کانالی برای اتصال هند به سوئز میدانست
در اصل، انگیزه بریتانیای کبیر برای کسب نفوذ در خاورمیانه از این دیدشان نشأت میگرفت که عربستان و خلیجفارس «کانالی است که از طریق آن هند به سوئز وصل میشود، یعنی دو پشتیبان امپراتوریاش.» منابع عظیم نفتی در دهه 1930 کشف شدند.
* اولین کشوری که عربستان را به رسمیت شناخت بریتانیا بود
بریتانیای کبیر اولین کشوری بود که عربستان سعودی جدید را به عنوان کشوری مستقل به رسمیت شناخت، کشوری که مرزهای کنونیاش را در 1932 تعیین کرد. «پیمان دوستی و درک متقابل بین حکومت پادشاهی بریتانیا و سلطان عربستان پیش از آن در سال 1927 امضا شده بود. الحاق اماکن مقدس مکه و مدینه به این حکومت پادشاهی که در سال 1924 از طریق فتح نظامی آنها انجام شد قطعاً به تثبیت هرچه بیشتر حکومت مستبد «آل سعود» در جهان اسلام کمک کرد.
* آمریکاییها از وهابیت حمایت میکردند چون در مقابل مخالفان برنامههای آنها قد علم میکرد
منافع آمریکا در عربستان سعودی با رشد بالایی در همان دوران روبرو شد و معاهدهای با شرکت ملی نفت استاندارد عربستان کالیفرنیا در 1932 بسته شد. این اولین توافقنامهای بود که برای همکاری با شرکت نفتی غربی بسته میشد. در سالها و دهههای پس از آن، درآمد روبه افزایش صنعت نفت عربستان را قادر به تأسیس نهادهای مذهبی در سراسر جهان و تبلیغ برداشتی افراطی از اسلام کرد. سیل دلارهای نفتی برای برگزیدگان سعودی اهمیت ویژهای داشت زیرا آنها شیوه زندگی تجملاتی را برگزیده بودند و همزمان پیمانشان را با بنیان وهابیت حفظ کرده بودند. آنها همچنین روابطشان به مقامات آمریکا را که هم به نفت سعودی و هم به اسلام تندرو روی خوش نشان میدادند، حفظ کردند، البته در صورتی از این دو حمایت میکردند که در مقابل کسانی بایستد که مخالف پیشرفت برنامه ژئوپولتیکی آمریکا بودند.به گفته «آلکس آلکسیوف»، کارشناس «ضدتروریستی» آمریکایی، «کمکهای خارجی» که پادشاهان بر روی آن سرمایهگذاری میکردند عظیم و زیاد بود (گرچه او دخالت آمریکا در ترویج وهابیان تروریست را خاطرنشان نمیکند):
* کمکهای خارجی به عربستان مشتمل بر ارقام نجومی است
بین سالهای 1975 و 1987، عربستان سعودی اقرار کرد که 48 میلیارد به طور کلی، یا 4 میلیارد دلار در سال از «کمکهای توسعه خارجی» خرج کرده است، رقمی که تا پایان سال 2002 رشدی معادل 70 میلیارد دلار داشت (281 میلیارد ریال سعودی). گزارش شده است که این ارقام برای کمک به عربستان سعودی بوده است و تقریباً به طور قطعی شامل کمکهای خصوصی نمیشود که صندوقهای خیرخواهانه تحت کنترل دولت توزیع میکردند. چنین ارقام حیرتآوری به روشنی با 5 میلیون دلاری که در حسابهای بانکی تروریستها است که عربستان ادعا میکند که از زمان حادثه یازده سپتامبر بلوکه کرده در تضاد است.
* روابط آمریکا-عربستان بر اساس منافع مشترک انرژی و مبارزه با کمونیسم بوده
گزارشی که دفتر محاسبات دولت آمریکا در سپتامبر 2009 منتشر کرد به سابقه تاریخی روابط آمریکا-عربستان سعودی اشاره میکند:روابط آمریکا-عربستان سعودی زمینه تاریخی طولانی مدتی دارد. دولت آمریکا و عربستان سعودی از زمان بنیانگذاری عربستان سعودی جدید و در تمام طول مدت جنگ سرد، روابطی بر اساس منافع مشترک داشتند و این منافع عبارت بود از تولید انرژی و مبارزه با کمونیستم. مثلاً، هم عربستان سعودی و هم آمریکا از حامیان اصلی مبارزه مجاهدین افغانستان علیه تهاجم شوروی در سال 1979 شدند.آن ایدئولوژی قدیمی که عربستان حامیاش بود، انگیزهای شد برای هزاران جوان آشفتهذهن تا طی دهه 1980 در پاکستان آموزشهایی ببینند و از آنجا برای کشتن روسها به افغانستان گسیل شوند.
جنگ مقدس آمریکا علیه اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان
* به عقیده آمریکا پایان یافتن جنگ سرد مهمتر از ظهور طالبان بود
زبیگنیف برژینسکی مشاور سابق امنیت ملی رئیس جمهور وقت، کارتر و استراتژیست ژئوپلتیکی، در مصاحبه مشهوری از سال 1998، آشکارا پذیرفت که هدف پنهان ورود آمریکا به جنگ بین نیروهای شوروی و مجاهدین افغانستان (1988-1979) این بود که «آمریکا جنگ ویتنامش را به اتحاد جماهیر شوروی دهد». او همچنین پذیرفت که حمایت مخفیانه آمریکا از مبارزان اسلامی در افغانستان شش ماه پیش از تجاوز شوروی به خاک افغانستان آغاز شده بود تا به این وسیله افغانستان را تلهای برای شوروی کنند که در نهایت به سقوطش بینجامد. با توجه به گفتههای آقای برژینسکی، لازم نیست از هیچکدام از این کردهها پشیمان باشیم، حتی از اینکه آمریکا با اسلام افراطگرا متحد شد: «چه چیزی برای تاریخ دنیا بیشترین اهمیت را دارد؟ طالبان، یا سقوط امپراتوری شوروی؟ چند مسلمان برآشفته یا آزادی اروپای مرکزی و انتهای جنگ سرد؟»
* آموزش مجاهدین با کمک پاکستان و حمایت مالی عربستان صورت میگرفت
علاوه بر این، رژیم پیشین پاکستان تحت رهبری ژنرال «ضیاءالحق» که برنامه سیاسیاش «اسلامیکردن» کشور بود، در زمینه آموزش مبارزان اسلامی، از متحدان اصلی آمریکا به شمار میرفت. این آموزشها با همکاری نزدیک سازمان سیا و سازمان اطلاعات پاکستان (آیاسآی) صورت میگرفت. تعلیمات ایدئولوژیکی کسانی که قرار بود علیه شوروی بجنگند نیز در مدرسههای مذهبی پاکستان، مدارس اسلام وهابی رادیکال)، صورت میگرفت و بودجه مالی آن را نیز عربستان سعودی تأمین میکرد. مقامات آمریکایی حمایت خود از مجاهدین را با تغییر نام آنها به مبارزان آزادی توجیه میکردند، اما متحدان اسلامیشان اصراری بر این امر نداشتند و برنامههایی که برای افغانستان داشتند را آشکارتر بروز میدادند. نمونه آن نیز اظهارات رئیس وقت سازمان اطلاعات پاکستان «اختر عبدالرحمان شاهد» بود که به شکلی کاملاً غیردیپلماتیک گفته بود: «کابل باید در آتش بسوزد! کابل باید در آتش بسوزد!»
* آمریکا به هدفش رسید و افغانستان نگونبخت شد
برژینسکی به هدف خود رسید اما سرنوشت افغانستان دیگر برای همگان آشکار است: چندین دهه جنگ داخلی، خشونت و وحشیگری، بیسوادی، بدترین تجاوز ممکن به حقوق زنان، فقر و خشونتهای فرقهای شدید. آلودگیهایی که در نتیجه اورانیوم مصرف شده ایجاد شد که دیگر گفتن ندارد، کمپین بمباران آمریکا از اکتبر سال 2001 که باعث افزایش سریع در نرخ سرطان و مرگ و میر مردم شد.
آمریکا و عربستان سعودی علیه سوریه سکولار
* مداخله آمریکا در بحران سوریه به قصد منزوی کردن ایران و ضربه زدن به روسیه است
بسیاری از سناریوهای دیگری که تروریسم تحت حمایت سازمان سیا/عربستان پشت آن بود نیز در سالهای پس از سقوط شوروی (مثلاً در چچن، بوسنی، لیبی و غیره) به وقوع پیوست. اخیراً نیز جامعه چندقومی و چندفرقهای سوریه مورد تهاجم همین نیروها و همچنین رژیمهای ارتجاعی شورای همکاری خلیج فارس و ترکیه قرار گرفته است. در اینجا نیز مانند جنگ افغانستان، مداخله آمریکا در بحران سوریه به قصد منزوی کردن ایران و با هدف ضربه زدن به روسیه صورت گرفته است. افراطگرایان وهابی نیز همین هدف را دنبال میکنند، همچنان که پدرانشان در قرن هجدهم کردند و با تمامی اشکال اسلام به مبارزه پرداختند.
* وهابیون افراطی به دلیل مخالفت با آراء مفتی اعظم سوریه او را کشتند
آیا به همین دلیل بود که شورشیان کوچکترین پسر بلندپایهترین مقام اسلامی سوریه، مفتی اعظم «احمد بدرالدین حسون» را کشتند؟ در واقع، موضع مفتی اعظم با افراطگرایی شدید وهابیت سازگاری نبود و این تضاد در مصاحبه سال گذشته با «اشپیگل» هم آشکارا نشان داده شد: «من خودم را مفتی اعظم همه 23 میلیون سوری،و نه همه مسلمانان میدانم، اما من مفتی مسیحیان و حتی ملحدان نیز هستم. من مرد گفتگو هستم. کسی چه میداند، شاید روزی کسی که منکر وجود خداست استدلالهایی بیاورد که از استدلالهای من بهتر باشد و من هم دست از اعتقادم بکشم. اگر هم به موضع سیاسی مخالفان حکومت علاقهمند شوم، به آنها خواهم پیوست.
* بسیاری از سوریها به دلیل مرگ پسر مفتی اعظم داغدار شدند
مضاف بر این، بد نیست به چند رویدادی اشاره کنیم که در روزی که این مصاحبه صورت میگرفت، اتفاق افتاد: «غروب، مفتی اعظم ملاقاتهای دیگری داشت؛ ملاقاتهایی داشت با خانوادههای مسیحی و مسلمان که برای تسلیت گفتن به او آمده بودند. شب که شد، باید بار دیگر همسرش را دلداری میداد که به دلیل مرگ «سریه» به شدت داغدار بود. او کوچکترین پسر از پنج پسر این خانواده بود، و تنها پسری که هنوز در خانه و با آنها زندگی میکرد. همکلاسیهای «سریه»، چهار هفته پس از مرگ او، سر قبرش شبزندهداری داشتند و دعا میخواندند. آرامگاه این مرد جوان در حیاط مسجدی ساده است. شیخ حسون هر روز به این مکان مغموم سر میزند.»
* عربستان فرهنگ بمبگذاری انتحاری را در سوریه تقویت میکند
البته این تصویر هیچ سنخیتی با تصویری که رسانههای غربی از اسلامگرایان بنیادگرا به نمایش میگذارد ندارد. عربستان سعودی این فرهنگ را تقویت هم میکند و میتوان از فیلم ویدئویی زنندهای که در وبگاه یوتیوب گذاشته شده هم همین نتیجه را گرفت. این فیلم موحش، پدری را در جده نشان میدهد که پسرش را میفروشد تا او را به عنوان بمبگذار انتحاری به سوریه ببرند. حتی اگر بخواهیم اعتبار و حقیقی بودن این فیلم را زیر سؤال ببریم هم باز نمیتوانیم بمبگذاریهای انتحاری سوریه را انکار کنیم.
نتیجهگیری
* اسلامگرایان افراطی ابزار دست امپریالیستهای آمریکایی قرار میگیرند
مطمئناً دین اسلام به اندازه دین مسیحیت یا یهودیت دنیا را تهدید نمیکند. با این حال، برخی سرمایهداران افراطی هستند که از مذهب استفاده و سوءاستفاده میکنند تا تنفر خود از مخالفان را توجیه کنند و اقدامات مستبدانه آنها را باید تحت عنوان اقدامات فاشیستی طبقهبندی کرد. تلاشهای آنها برای تخریب منطق، پیشرفت و آرمانهای انسانی باعث میشود بهترین ابزار در دست احزاب امپریالیستی جنگطلب در دولت آمریکا شوند تا به اهداف خود برای تغییر رژیم در کشورها برسند و برنامههای استعماری خود را پیاده کنند.
کد مطلب: 909046
اسلام تايمز
https://www.islamtimes.org