۰
يکشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۴۶

چهار هدف آمریکا از ادامه بی‌ثباتی در لبنان

چهار هدف آمریکا از ادامه بی‌ثباتی در لبنان
سعد حریری، نخست‌وزیر مکلف لبنان که مهره مورد حمایت آمریکا و عربستان‌سعودی است، اعتقاد دارد بدون توجه به نتایج انتخابات 2018 این کشور و درنظر گرفتن فضای موزائیکی لبنان تنها او باید همه‌کاره بیروت شود. این روحیه البته برای کسی که مدت‌ها مورد حمایت کاخ‌سفید و سعودی‌ها بوده یک امتیاز به حساب می‌آید نه یک نقص. حریری خودش شخصا درحالی‌که سال 2017 نخست‌وزیر لبنان بود در ریاض توسط آل‌سعودی بازداشت شده و مجبور به استعفا شد تا کشورش وارد درگیری‌های سیاسی شود. در آن برهه لبنان روی درگیری به خود ندید و حریری همچنان جوان با پادرمیانی امانوئل مکرون از زندان همگانی محمد بن‌سلمان آزاد شد. با این حال حریری همچنان پابند غرب است و بر‌مبنای دستورات این جبهه و پس از گذشت 4 ماه از توافق سیاسی بر سر نخست‌وزیری او اما همچنان با اصرار خواستار قبضه کامل دولت لبنان است.

حریری در بهترین وضعیت‌ها نیز کنش مستقل نداشته و مامور اجرای دستورات بوده است. این مساله در شرایط بغرنج وی پس از بازداشت سال 2017 و تلاش سعودی‌ها برای جایگزینی برادرش به‌جای وی، رو به وخامت رفته است. گروه‌های لبنانی به‌خصوص مقاومت در برهه‌ای سعی داشتند تا با موضع‌گیری‌های خود از حریری اعاده‌حیثیت کرده و لبنانی‌بودن را برای وی ارزشمند کنند‌؛‌ مساله‌ای که با بی‌توجهی او روبه‌رو شد. او حالا در وضعیت بحران اقتصادی لبنان پافشاری بر خواسته‌های خود مبنی‌بر معرفی تمامی اعضای کابینه از سوی خود را به اصلی‌ترین دغدغه این کشور تبدیل کرده است.

حریری البته عروسک صحنه لبنان است و عروسک‌گردانان که او را به حرکت درمی‌آوردند از پیگیری این سیاست اهدافی دارند. دولت آمریکا چندین هدف را از عدم‌تشکیل دولت لبنان و سنگ‌اندازی در مسیر آن دنبال می‌کند.

نخستین مساله به اثربخش‌تر کردن تحریم‌های اقتصادی علیه لبنان و سوریه بازمی‌گردد. واشنگتن برای مجازات مردم شامات از طریق گرسنگی‌دادن به مردم آن و از سوی دیگر ایجاد زمینه برای شورش و بروز تغییرات سیاسی دست به تحریم گسترده سوریه و لبنان زده است. بی‌ثباتی در زمینه تشکیل دولت می‌تواند توانایی‌های لبنان را در مقابله با تحریم و مشکلات اقتصادی در پی آن کاهش داده و جنگ اقتصادی علیه شامات را اثر بخش‌تر کند. دولت لبنان درحال‌حاضر «پیشبرد امور» به‌ حساب می‌آید و دارای تمامی اختیارات دولت «مستقر» نیست. دولت مستقر دارای مشروعیت بیشتری به نسبت دولت پیشبرد امور است و راحت‌تر می‌تواند دست به جمع‌آوری کمک‌های بین‌المللی زده و سرمایه‌گذار به این کشور جذب کند. از سویی نیز در گام دیگر تضعیف همه‌جانبه لبنان باعث تضعیف‌شدن سوریه نیز می‌شود. لبنان به‌دلیل مجاورت با سوریه و پیوندهای تاریخی با این کشور و همچنین وضعیت جنگ‌زده سوریه، یکی از مسیرهای تنفس دمشق به حساب می‌آید. دامن‌زدن به بی‌ثباتی در لبنان می‌تواند اثرات وخیمی را به معیشت مردم سوریه نیز وارد کند زیرا گرانی در لبنان باعث گرانی بیشتر در سوریه می‌شود.

موضوع دوم در بحث ایجاد بی‌ثباتی در لبنان به وضعیت بی‌ثبات در سرزمین‌های اشغالی بازمی‌گردد. باید در نظر داشت هنگامی که جبهه داخلی رژیم‌صهیونیستی با مشکلات سیاسی و اقتصادی  متعددی روبه‌رو است اگر لبنان روی ثبات به خود ببیند این مساله قدرت نسبی تل‌آویو را در منطقه به‌شدت کاهش خواهد داد. سیاست تضعیف بیروت سیاست همیشگی واشنگتن بوده است اما وضعیت جدید در سرزمین‌های اشغالی که از اواخر سال 2018 دامنگیر این رژیم شده است باعث ‌شده‌ آمریکا مجبور به سرعت‌بخشی به سیاست‌هایش شود و آنها را با عجله به مرحله اجرا در‌بیاورد. تل‌آویو در سال 2018 وارد تونل بی‌ثباتی سیاسی شد و به‌دنبال آن تاکنون 3 انتخابات زودهنگام پی‌درپی برگزار کرده و در انتظار چهارمین انتخابات زودهنگام در 4 فروردین است. آمریکا هنگامی که تشخیص داد بحران در سرزمین‌های اشغالی ادامه‌دار خواهد بود با تهاجمی‌کردن سیاست خود در منطقه به‌قولی زیر میز بازی زده و با عبور از خطوط قرمز سعی کرد برای ایجاد وضعیت مشابه در کشورهای محور مقاومت تلاش کند. اگر رژیم‌صهیونیستی وارد تونل بی‌ثباتی سیاسی نمی‌شد باز هم آمریکا سیاست پیشین خود در ایجاد بی‌ثباتی در منطقه را در دستور‌کار داشت، اما شاید مجبور به نقد کردن سریع سرمایه‌گذاری‌هایش در منطقه نمی‌شد. این سرمایه‌ها که شامل برخی از گروه‌های سیاسی مدافع آمریکا هستند به‌دنبال اجرای دستورات واشنگتن وارد میدان شده اما به‌دلیل آماده‌نبودن شرایط ضربات زیادی را نیز متحمل شده‌اند. مطرح‌شدن همکاری این جریانات با سیاست‌های آمریکا در میان افکار عمومی آسیب‌هایی جدی به حیثیت این گروه‌ها وارد آورده است.

موضوع سوم که به‌نوعی در ادامه دلیل پیشین است به مسدودسازی امکان تهاجم به سرزمین‌های اشغالی بازمی‌گردد. این تهاجم می‌تواند به شکل نظامی و یا نفوذ اطلاعاتی در سرزمین‌های اشغالی باشد. از نظر واشنگتن و تل‌آویو در شرایطی که لبنان دارای دولت مستقر نیست احتمال ورود مقاومت لبنان به درگیری نظامی با رژیم‌صهیونیستی کمتر است. تل‌آویو به این نتیجه رسیده که با ایجاد بی‌ثباتی در لبنان، گروه‌های مقاومت این کشور درگیر جدال‌های داخلی‌ شده و یا از اختلافات داخلی میان دیگر گروه‌ها به شکلی کلی متضرر شده و دچار حالتی از نگرانی و ترس خواهند شد. به همین دلیل نیز اگر رژیم‌صهیونیستی در سوریه دست به ماجراجویی بزند مقاومت لبنان در زمان عدم‌استقرار دولت در بیروت دست به تلافی نخواهد زد.

موضوع چهارم برهم‌زدن وضعیتی است که در آن دموکراسی لبنان مستحکم‌ شده و مقاومت نیز به آن راه یافته باشد. در میان متحدان منطقه‌ای غرب، رژیم‌صهیونیستی دارای نظامی آپارتایدی است و در سوی دیگر نیز شیخ‌نشین‌های حاشیه جنوبی خلیج‌فارس و به‌معنای دقیق‌تر عربستان‌سعودی و امارات از نظام پادشاهی مطلقه با حضور دیکتاتورها در قدرت رنج می‌برند و همچنین در مصر نیز عبدالفتاح السیسی با بستن تمامی منافذ اجتماع دیکتاتوری بی‌بدیلی را ساخته و پرداخته کرده است. در چنین شرایطی  دموکراسی در لبنان سم مهلکی برای آبرو و اعتبار جبهه غربی-عربی است. این مساله ضمن ایجاد سوال در افکار عمومی غرب درباره سیاست دولت‌های غربی در منطقه باعث به جنبش درآمدن مردم کشورهای عربی نیز خواهد شد. دموکراسی مستحکم در لبنان با حضور مقاومت باید لوث شود تا از قدرت اثرگذاری تهی شده و از آن تصویری مبتنی‌‌بر ناکارآمدی به افکار عمومی صادر شود. این مساله درحال حاضر در دستور‌کار جدی واشنگتن و متحدان اروپایی و منطقه‌ای آن در لبنان قرار دارد.


 
سیدمهدی طالبی- روزنامه نگار
مرجع : فرهیختگان
کد مطلب : ۹۱۷۵۰۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما