دریافت لینک صفحه با کد QR
یمن، ویتنامِ عربستان سعودی !!
روزنامه کیهان , 14 اسفند 1399 11:05
اسلام تایمز: عربستانی که قرار بود با تصرف برقآسای صنعا به عنوان یک قدرت منطقهای ظاهر شود، حالا در آستانه از دست دادن مأرب مهمترین پایگاه استراتژیک خود در یمن است. سعودیها حتی قادر نیستند جلوی حملات هوایی و موشکی نیروهای یمنی به عمق خاک خود را بگیرند، دستاورد جنگ یمن دستاوردی جز بیآبرویی برای محمد بن سلمان نداشته است و حالا بیش از پیش، موقعیت سیاسی وی در بین خاندان سعودی متزلزل شده است.
اشاره:
2170 روز از حمله عربستان به یمن میگذرد. جنگی که قرار بود دو هفتهای با تصرف صنعاء پایتخت و نابودی انصارالله و بازگرداندن عبدربه منصور هادی رئیسجمهور فراری و مستعفی یمن به قدرت، به سرانجام برسد، حالا بعد از گذشت پنج سال و 11 ماه و 8 روز، میرود که به پایان برسد. عربستانی که قرار بود با تصرف برقآسای صنعا به عنوان یک قدرت منطقهای ظاهر شود، حالا در آستانه از دست دادن مأرب مهمترین پایگاه استراتژیک خود در یمن است. سعودیها حتی قادر نیستند جلوی حملات هوایی و موشکی نیروهای یمنی به عمق خاک خود را بگیرند، دستاورد جنگ یمن دستاوردی جز بیآبرویی برای محمد بن سلمان نداشته است و حالا بیش از پیش، موقعیت سیاسی وی در بین خاندان سعودی متزلزل شده است. پیشبینیها درست بود؛ عربستان در باتلاق جنگ یمن گیر کرد و یمن به ویتنامی برای سعودیها تبدیل شد.
جنگ چگونه شروع شد؟
بامداد پنجشنبه(6 فروردین 94 ) سفیر عربستان در آمریکا از آغاز عملیات «توفان قاطع» برای تجاوز نظامی به یمن خبر داد. فرمان حمله را نیمه شب 6 فروردین «محمد بن سلمان» ولیعهد کنونی عربستان صادر کرد و قول داد که ظرف 2 هفته کار را یکسره کند.نکته بسیار عجیبی که با شروع جنگ یمن ذهن تحلیگران را به خود مشغول کرد این بود که این جنگ با اجماع معنیدار و یک ائتلاف طبیعی بین آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و حتی گروههای تروریستی وابسته به القاعده آغاز شد. حمله به یمن با چراغ سبز جناح غربی شورای امنیت انجام شد و این تجاوز نظامی 2 روز بعد از پایان سفر «فیلیپ هامون» وزیر امور خارجه وقت انگلیس به ریاض آغاز شد. وی آخرین مقام غربی بود که با مسئولان سعودی پیش از حمله به یمن دیدار کرده بود. مقامات آمریکایی اعلام کردند که واشنگتن در جریان این حمله بوده و با عربستان همکاری اطلاعاتی و لجستیکی داشته است. باراک اوباما، رئیسجمهور اسبق آمریکا نیز در یک تماس تلفنی با پادشاه عربستان، از تجاوز هوایی این کشور به یمن حمایت کرد.« دیوید کامرون» نخستوزیر اسبق انگلیس نیز در تماس تلفنی با ملک سلمان تأکید کرد« انگلیس تمامی آنچه در توان دارد را برای حمایت از عربستان انجام خواهد داد». یک مقام آمریکایی نیز اعلام کرد که این کشور، اهدای هواپیماهای سوخترسان و ردیاب به عربستان برای شرکت در حملات هوایی علیه یمن را بررسی میکند. دیپلماتهای فرانسوی آمریکایی و انگلیسی در کنار دیپلماتهای عرب نیز در سازمان ملل به شدت مشغول رایزنیهای دیپلماتیک بودند تا در کنار حمله نظامی به یمن با وضع قطعنامه، تحریم اقتصادی و تسلیحاتی فشارها به ملت مبارز یمن را تشدید کنند.
در کنار اروپا، آمریکا، اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیجفارس گروههای تروریستی متحد القاعده و داعش نیز از حامیان این جنگ بودند.گروه تروریستی تکفیری موسوم به «جیشالاسلام» در صفحه اختصاصی خود در پایگاه اجتماعی توئیتر همان زمان اعلام کرد «در حمله به یمن در کنار عربستان قرار دارد».«زهران علوش» سرکرده این گروه تروریستی اعلام کرد «5 هزار جنگجو به یمن برای جنگ با حوثیها اعزام کرده است».این گروه تروریستی تکفیری تاکید کرد اعزام این تعداد تروریست به یمن به درخواست رسمی عربستان صورت گرفته است. «حسن زید» دبیرکل حزب «الحق» یمن نیز گفت نیروی هوایی ارتش رژیم صهیونیستی در این تجاوز نظامی به یمن شرکت دارد. حسنزید در صفحه فیسبوک خود نوشت: «این اولین بار است که یهودیهای صهیونیست در ائتلافی مشترک با عربها، عملیاتی مشترک اجرا میکنند. از طرف دیگر تجاوز نظامی عربستان به یمن چند هفته پس از آن صورت گرفت که «نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی در سخنانی در مراسم معرفی «گادی آیزنکوت» به عنوان رئیسستاد مشترک ارتش این رژیم از اینکه حوثیها بر بابالمندب تسلط پیدا کنند ابراز نگرانی کرده و در واقع یکی از ماموریتهای وی را مقابله با آن اعلام کرده بود.روزنامه عبریزبان «یلی» نیز به نقل از «امیر ایشیل» فرمانده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی فاش کرد که «یک اسکادران از جنگندههای اسرائیلی به کشورهای عربی برای سیطره بر یمن کمک کرده و به اهدافی در این کشور عربی حمله میکنند.» براساس برخی گزارشهای درز کرده از منابع اطلاعاتی منطقه نیز پيش از حمله نظامی به یمن، كارشناسان نظامي و اطلاعاتي رژيم صهيونيستي مدلي جامع از چگونگي حمله و حواشي آن را از طريق سعود الفیصل به عربستان منتقل كرده بودند. در مدل رژيم صهيونيستي، به ضعف مفرط ارتش آلسعوداشاره و مروري بر رويارويي ارتش سعودي با حوثيها در سال 2009 شده بود كه در آن، شكست سنگيني را عربستان متحمل شد بر همين اساس پيشنهاد شد که از ارتش هاي منطقه كه با عربستان نزديك هستند از جمله مصر، پاكستان و اردن در این حمله مشارکت داشته باشند.
اهداف عربستان
دولت سعودی همزمان با آغاز جنگ چند هدف را برای آغاز این تجاوز نظامی به خاک یمن اعلام کرد، اول؛عربستان و ائتلاف تحت امر آن بنا به درخواست «منصور هادی» رئیسجمهور مستعفی و متواری یمن تصمیم به مقابله با حوثیها و بازگرداندن رئیسجمهور قانونی !! یمن به قدرت گرفتهاند.دوم؛«هدف از حمله نجات مردم یمن از دست گروه انصارالله است». سوم؛ هدف از حمله تامین ثبات و امنیت در مرزهای جنوبی عربستان است که توسط انصارالله به مخاطره افتاده است.چهارم؛ یمن به اشغال نظامی ایران!! درآمده و ائتلاف تحت رهبری عربستان مجبور به مداخله نظامی شده است.
اما همان زمان بسیاری از تحلیگران اعلام کردند عربستان از این لشکرکشی اهداف دیگری را دنبال میکند؛ اول،بسیاری معتقدند از دلایل مهم و اصلی عربستان از حمله به یمن استیصال سعودیها در مقابل ایران و جبهه مقاومت بود. بر اساس این تحلیل رسانههای غربی و عربی، ایران کنترل چهار پایتخت اصلی منطقه یعنی بیروت، دمشق، بغداد و صنعا را به دست گرفته است و به همین دلیل باید هر چه سریعتر اقدامی صورت میگرفت تا مانع از گسترش نفوذ ایران شود. جنگ یمن نیز از این منظر و به عنوان جنگ نیابتی بین ایران و عربستان تحلیل میشود.
«نشنال اینترست» در یادداشتی در این رابطه نوشت: «در حالی که مهمترین نگرانی سیاست خارجی برای عربستان سعودی، ایران است اما عربستان سعودی حتی در لیست نگرانیهای مهم ایران وجود ندارد ایران به عربستان سعودی بیاعتنا است.اهمیت استراتژیک یمن برای تهران، کم است اما اهمیت بالای یمن برای عربستان سعودی، سبب میشود که این کشور تبدیل به یک روش کم هزینه برای فرو کردن انگشت در چشمان ریاض بشود». آلسعود به شدت از این وحشت داشت که در داخل یمن نیز به تاسی از گفتمان مقاومت جنبش انصارالله تبدیل به مدل دیگری از حزبالله لبنان شود. اشتباه بزرگ آلسعود این بود که فکر میکرد این روند را میتواند با مداخله نظامی متوقف کند. از این منظر عملیات نظامی عربستان در یمن برای ایجاد ثبات در این کشور نبود بلکه عملیاتی بود که بناداشت غرور فرسوده شده سعودیها در برابر قدرت رو به رشد ایران و محور مقاومت در منطقه را به آنها بازگرداند. دوم، برخی تحلیگران نیز تحولات داخلی پادشاهی سعودی را دلیل اصلی حمله عربستان به یمن عنوان کردند.
کنار زدن منسوبین و فرزندان شاه سابق از ساختار سیاسی به شدت سنتی و قبیلهای عربستان و انتقال قدرت به محمد بنسلمان و نسل دوم از شاهزادگان سعودی موجب شد که این شاهزادگان برای مانور قدرت و اثبات کارآمدی به چنین قمار خطرناکی دست بزنند از این منظر جناح به قدرت رسیده سلمان و فرزندش میخواست از جنگ یمن و پیروزی در آن برای تثبیت جایگاه خود در داخل و کنارزدن شاهزادگان مدعی استفاده کند. سوم، برخی توهم سعودیها را دلیل آغاز جنگ یمن میدانند بر اساس این تحلیل آمریکا در پرتو رویکرد پاسیفیکگرایی، غرب آسیا را رها کرده و به سراغ شرق آسیا رفته بود لذا سعودیها به دنبال استفاده از این فرصت و پر کردن این خلاء با یک سیاست خارجی تهاجمی و ماجراجویانه خود بودند و یمن مکان خوبی برای آزمون و بسط سیاست خارجی جدید عربستان بود. غافل از اینکه رسیدن به جایگاه هژمونیک در منطقه الزاماتی دارد که سعودیها بسیاری از این الزامات را ندارند. چهارم، برخی از کارشناسان ترکیبی از ترس، عصبانیت و جاهطلبی را در زمره علل حمله عربستان سعودی به یمن عنوان کرده و میگویند «سعودیها نسبت به ظهور هر دولتی در یمن که تحت کنترل آنها نباشد، بدگمان هستند به ویژه اگر قرار باشد شیعیان نیز در آن نقشی ایفا کنند. ترس آنها از این است که مبادا دست یافتن شیعیان یمن به چنین توفیقی منجر به آن شود که جمعیت شیعه عربستان نیز سهم سیاسی بیشتری را مطالبه کنند. علاوهبر این، سعودیها همواره نسبت به ایران و نقش آن در منطقه بدگمان بوده و فکر میکنند که پررنگتر شدن نقش شیعیان در دولت یمن به افزایش نفوذ ایران در این کشور دامن میزند. پنجم، برخی ژئوپلیتیک را دلیل اصلی حمله آلسعود به یمن میدانند. از این منظر عربستان دچار یک تنگنای ژئوپلیتیکی است که تصرف یمن یا تجزیه آن میتواند این تنگنا را حل کند.عربستان از یک طرف با خلیجفارس و از طرف دیگر با دریای سرخ مرتبط است اما استفاده از این آبراهها مستلزم عبور از تنگه هرمز و بابالمندب است.با توجه به اینکه ایران بر تنگه هرمز و یمن نیز بر تنگه بابالمندباشراف دارند عربستان همواره از موقعیت آسیبپذیر خود نگران بوده است. تسلط انصارالله بر تنگه بابالمندب موجب میشد که هر دو تنگه استراتژیک جهان که رگ حیات آلسعود به این 2 تنگه وابسته است و بخش اعظم صادرات نفت عربستان نیز از این 2 تنگه است در اختیار ایران قرار بگیرد و این همان مسئلهای بود که عربستان به شدت از آن هراسان بوده است.با توجه به این معضل ژئوپلیتیک عربستان در طول چند دهه گذشته همواره به دنبال تسلط بر تمام یا بخشهایی از یمن بوده است.
شکست همهجانبه
امروز 2170 روز از جنگ یمن میگذرد، جنگی که دو هفتهای قرار بود با نابودی انصارالله تمام شود حالا به گونهای دیگر رو به اتمام است.آمریکا، اروپا و اعراب پشت عربستان را خالی کرده و حاضر نیستند شریک شکست فضاحتبار بن سلمان در این جنگ باشند؛ هر چند آنها شریک همه جنایتهای سعودیها در کشتار دهها هزار زن و کودک و پیر و جوان یمنی هستند و نمیتوانند شراکت خود در این جنایت را انکار کنند.
شکست نظامی
سعودیها طی نزدیک به 6 سال گذشته در جبهه نظامی شکست بسیار سختی متحمل شدندسعودیها در این جنگ هزاران سرباز و مزدور خود و صدها پهپاد، هلیکوپتر، جنگنده ، نفربر وتانک خود را از دست دادند. از سوی دیگر نبرد در استان استراتژیک مأرب نیز در حال مغلوبه شدن هست که به گفته کارشناسان ممکن است آخرین میخ بر تابوت جنگ یمن باشد. در ارزیابی اولیه برخی کارشناسان بر این باور بودند به دلیل عدم توازن شدید قوا و بودجههای کلانی که عربستان طی دهههای گذشته صرف بهبود و ارتقای توان نظامی خود کرده جنگ با یک گروه شبهنظامی و نابودی آن کار سختی نخواهد بود اما بر خلاف انتظارها این جنگ نزدیک به 6 سال طول کشید و هیچ یک از اهداف اعلانی عربستان در این جنگ محقق نشد. به نوشته القدس العربی «دولت عربستان با بودجه نظامی ۷۰ میلیارددلاری در سال ۲۰۱۹ پس از آمریکا و چین در رده سوم جهان قرار داشت و از لحاظ نسبت بودجه نظامی به کل درآمد ملی رتبه اول دنیا را دارد به طوریکه ۹ الی ۱۰ درصد درآمدش برای مخارج نظامی صرف میشود».با این وجود سعودیها نتوانستند به کمک این تجهیزات و حمایت قاطع آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی و آفریقایی در جنگ پیروز شوند و حالا خروج بدون آبروریزی از این جنگ تبدیل به معمایی برای سعودیها شده است.
تجاوز نظامی به فقیرترین کشور منطقه غرب آسیا از سوی ثروتمندترین کشور منطقه و جهان اسلام که سالانه میلیاردها دلار صرف خرید و ارتقای توان نظامی خود میکند و سپس شکست سنگین در این جنگ نابرابر همگان را به این واقعیت رهنمون کرد که عربستان غیر از فروش نفت و خرید جنگافزار و انبار آن هیچ هنر دیگری ندارد و با آن میزان از جنگ افزارهای مدرن حتی قادر نیست از پس یک کشور به لحاظ نظامی به شدت ضعیف برآید. این جنگ به وضوح ناتوانی نظامی عربستان را به همگان ثابت کرد. حمله به یمن آنطور که مقامات سعودی ادعا میکردند برای تامین امنیت استانهای مرزی عربستان با یمن صورت گرفت اما عربستان نه تنها نتوانست انصارالله را در یمن شکست دهد بلکه امنیت استانهای مرزی نجران،جیزان و عسیر خود را نیز با یمن از دست داد و این استانها بارها هدف موشکهای یمنیها قرار گرفتند و نیروهای جنبش انصارالله با کمین در مناطق مرزی این استانها تلفات قابل توجهی نیز به نیروهای سعودی وارد کردند. عربستان که با ادعای تامین امنیت استانهای مرزی خود وارد این جنگ شده بود حالا به نقطهای رسیده است که امنیت پایتخت و حتی کاخ ملک سلمان نیز توسط موشکهای یمن به مخاطره افتاده و دیگر هیچ نقطهای از عربستان ایمن نیست.
شکست سیاسی
سعودیها اعلام کرده بودند که هدف از این جنگ نابودی انصارالله، حذف این جنبش از تحولات سیاسی یمن و بازگرداندن دولت منصور هادی بر سر قدرت است اما به وضوح تحولات کنونی یمن نشان میدهد که هیچ یک از این اهداف محقق نشده است و نه تنها منصور هادی به قدرت بازنگشته بلکه به گفته کارشناسان از دولت فراری و مستعفی منصور هادی تنها شبهی از آن باقی نمانده است. از سوی دیگر جنبش انصارالله یمن نیز بعد از نزدیک به 6 سال جنگ با ائتلاف سعودی خود را به عنوان یک بازیگر قدرتمند سیاسی و نظامی به اثبات رساند و ثابت کرد که ریشه در تاریخ یمن دارد و قابل حذف یا نادیده گرفتن نیست. جنبشی که قرار بود طی دو هفته جنگ از بین برود حالا تبدیل به یک بازیگر قدرتمند غیر قبال حذف از تحولات یمن شده است و در هر مذاکره سیاسی احتمالی آتی نیز به طور قطع و یقین باید طرف اصلی مذاکره باشد.
شکست اخلاقی و حیثیتی
عربستان قبل از اینکه جنگ را در زمین ببازد جنگ را در اخلاق باخت. عربستان که طی سالهای گذشته با ژست خادمین حریمن شریفین و خیرخواه امت اسلامی سعی میکرد وجههای را برای خود دست و پا کند با کشتار هزاران زن و کودک یمنی نه تنها این وجهه تصنعی از بین رفت بلکه کار به جایی رسید که حتی سازمانهای مدافع حقوق بشر غربی نیز هماکنون سعودیها را به جنایات جنگی در یمن متهم میکنند و از آمریکا ،انگلیس و فرانسه به دلیل فروش سلاح به این رژیم انتقاد میکنند. عربستان همواره خود را مدافع امت اسلامی نشان میداد اما تجاوز نظامی به یمن و سپس انتشار گسترده تصاویر کشتار زنان و کودکان یمنی و ادامه حملات در ماههای حرام مشروعیت سنتی آلسعود را به عنوان خادمین حرمین شریفین و عمق استراتژیک جهان اسلام از بین برد. بمباران کورکورانه مناطق مسکونی، تأسیسات زیربنایی و کارخانجات و حتی بیمارستانها و مدارس و مساجد یمن به همگان ثابت کرد که آلسعود در ردیف رژیم صهیونیستی در کشتار زنان و کودکان مسلمان قرار داد.عربستان در این جنگ به لحاظ حیثیتی نیز متحمل شکست سنگینی شد رژیمی که خود را به عنوان یک بازیگر قدرتمند و هژمون منطقهای تصور میکرد و از حمایتهای گسترده نظامی، اطلاعاتی و سیاسی آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی، شورای همکاری خلیجفارس، اتحادیه عرب و گروههای تروریستی منطقه شامل القاعده و داعش برخوردار بود در مقابل یک ملت مظلوم در محاصره و با کمترین امکانات متحمل چنان شکستی شد که به عنوان درس عبرت در کتابهای تاریخ ثبت خواهد شد.
نبرد مرگ و زندگی
بسیاری از کارشناسان شکست در نبرد مأرب را آخرین میخ بر تابوت جنگ یمن و تکمیل شکستهای پیدرپی سعودیها در این جنگ میدانند. استان مأرب اهمیت راهبردی بسیار بالایی دارد؛ زیرا از یک طرف به صنعا پایتخت یمن بسیار نزدیک است و از طرف دیگر بسیاری از منابع نفتی و گازی یمن در این استان قرار دارد. ذخایر نفتی مأرب در کنار مناطق الجوف و الشبوهًْ تا حدی است که این منطقه را به دومین میدان نفتی بزرگ شبه جزیره عربستان بعد از مناطق شرقی عربستان تبدیل کرده است. مأرب پایتخت اقتصادی یمن و همچنین مرکز فرماندهی ائتلاف متجاوز سعودی نیز به شمار میرود ترکیب قبیلهای این استان نیز بزرگترین و قویترین ترکیب در کل یمن است و همچنین از لحاظ فرهنگی و تاریخی به دلیل وجود سد تاریخی مأرب در جایگاه ویژهای قرار دارد. آزادسازی شریان اقتصادی یمن علاوهبر اینکه خون تازهای به اقتصاد در دولت این کشور بحران زده خواهد دمید، در عمل موجب میشود که انصارالله کنترل بیش از 90 درصد از سرزمین و جمعیت شمالی یمن را در دست بگیرد و ضمن در اختیار داشتن عمق استراتژیک مناسب، قواعد اصلی سیاسی میدانی در یمن دستخوش تغییرات جدی شود.
مأرب در میان استانهای صنعاء، الجوف، البیضاء، شبوه و حضرموت واقع شده و به همین دلیل ائتلاف سعودی مقر فرماندهی خود را در این استان قرار داده و وزارت دفاع و ریاست ستاد مشترک ارتش وابسته به دولت مستعفی منصور هادی نیز در این استان حضور دارند. از سوی دیگر مأرب مهمترین مرکز حضور حزب اخوانی «الاصلاح» که بخش اصلی پیادهنظامی دولت منصور هادی را تشکیل میدهد آزادسازی مارب ضربه دوجانبه؛ یکی، به دولت مستعفی و فراری منصور هادی است که دیگر تسلطی بر مناطق یمن نخواهد داشت و ضربه دیگری به عربستان خواهد بود که مهمترین پایگاه نظامی خود در یمن را از دست خواهد داد. وبسایت آمریکایی «اینساید عربیا» نیز در گزارشی با تأکید بر اینکه مأرب دارای اهمیت استراتژیک و اقتصادی در جنگ یمن است نوشت« کنترل نیروهای صنعاء بر شهر مأرب، پایان دولت منصور هادی در یمن و آغاز یک فصل جدید در تاریخ این کشور محسوب میشود و یک درگیری مرگ و زندگی برای هر دو طرف به شمار میرود»
نتیجهگیری
جنگ یمن به روزهای پایانی خود نزدیک میشود این جنگ درسهای عبرتآموز بسیاری برای منطقه ، جهان و خود سعودیها داشت اول، سرنوشت جنگ را تجهیزات نظامی و حمایتهای بینالمللی رقم نمیزد و همگان دیدند که رزمندگان جان برکف یمنی با کمترین تجهیزات و امکانات، سنگینترین شکستها را به ارتش تا بن دندان مسلح عربستان و حامیان منطقهای و جهانی آن تحمیل کردند. دوم، قدرتهای منطقه و جهانی به خوبی متوجه شدند که انصارالله یک جنبش ریشهدار یمنی است و نمیتوان با تکیه بر نیروی نظامی این جنبش را از عرصه حیات سیاسی و اجتماعی یمن حذف کرد. سوم، آمریکا و اروپا به خوبی و پس از گذشت نزدیک به 6 سال از جنگ یمن متوجه شدند که عربستان فاقد توانایی راهبردی برای تبدیل شدن به رهبر جهان عرب یا یک هژمون منطقهای یا چیزی شبیه به آن است و شرطبندی روی ولیعهد متوهم سعودی شرطبندی روی یک اسب لنگ میباشد که از پیش نتیجه آن معلوم و مشخص است. چهارم، خود سعودیها نیز بعد از شکست در این جنگ به ارزیابی دقیقی از قابلیتها و امکانات خود رسیدند و متوجه شدند که بر خلاف لفاظیها نه تنها قادر نیستند در یک جنگ به شدت نابرابر پیروز شوند بلکه حتی قادر نیستند از حریم زمینی و هوایی خود نیز محافظت کنند. پنجم، درس دیگر جنگ یمن برای سعودیها این بود که خرید و انباشت مدرنترین تجهیزات نظامی قادر نیست معادلات نظامی و سیاسی را در منطقه به نفع سعودی تغییر دهد و سعودیها باید راهبرد به شدت غلط خود را در این زمینه تغییر دهند.
روزنامه «واشنگتنپست» مارس 2015 (فروردین 1394)پس از شروع تهاجم نظامی عربستان به یمن در یادداشتی با نگاهی به تاریخچه مداخلات خارجی در یمن نوشت:«در سالهای دهه 1960، مصر به باتلاق نبردی طولانی و پرهزینه در یمن وارد شد و دولت قاهره بهای بسیار هنگفتی برای این مداخله نظامی در یمن پرداخت: بیش از 10 هزار سرباز مصری کشته شدند و بدهی بزرگی روی دست کشور ماند. این درگیری با عنوان «ویتنام مصر» لقب گرفت و رسانههای غربی نیز در آن زمان، مداخله در یمن را اشتباه کلاسیک در اوضاع درهم و برهم، سرزمینی دور ترسیم کردند.هماکنون این داستان میتواند بیشتر از مصر، برای عربستان سعودی که در عملیات «توفان قاطع» شرکت کرده، قابل تامل باشد. «توفان قاطع» عملیاتی برای ایجاد ثبات در یمن نیست بلکه عملیاتی است که بناست غرور فرسوده شده سعودیها دربرابر سلطه رو به رشد ایران در منطقه را به آنها بازگرداند. اما ماجراجویی خارجیها در تاریخ یمن، به ندرت آنطور که برنامهریزی شده بود، پیش رفته است». حالا بعد از گذشت نزدیک به 6 سال از جنگ یمن تحولات جاری به خوبی نشان میدهد که پیشبینیها درست بود و یمن برای سعودیها نیز تبدیل به ویتنام دیگری شد و آنها نیز در باتلاق یمن گیر کردند. اخیراً اندیشکده آمریکایی «استراتفور» نیز در تحلیلی از جنگ یمن، نوشته «فرصت دولت سعودی برای خروج از این جنگ بدون اینکه تمامی دستاوردهای خود را ازدسترفته ببیند، بهسرعت در حال پایان است.حجم بالای تلفات بدون دستیابی به هیچیک از اهداف اولیه و بالا رفتن هزینههای سرسامآور که با روی کارآمدن دولتی ناهمسو با سیاستهای ولیعهد سعودی در آمریکا همراه شده، گزینه پذیرش شکست و خروج از یمن را برای دولتمردان ریاض ناگزیر کرده است.
سید محمد امین آبادی
کد مطلب: 919592
اسلام تايمز
https://www.islamtimes.org