روزهای خوش رژیمصهیونیستی در منطقه بهسرآمده است. تلآویو در فواصل زمانی کوتاه درحال چشیدن طعم شکستهای پیدرپی خود است. روز گذشته این رژیم در اقدامی که صهیونیستهای تندرو آن را تسلیم دربرابر حماس خواندهاند راهپیمایی موسوم به پرچم را بهطور رسمی لغو کرد.
روز گذشته روزنامه عبریزبان «یدیعوت آحارونوت» در گزارشی اعلام کرد رئیس پلیس رژیمصهیونیستی به برگزارکنندگان راهپیمایی پرچم که قرار بود روز پنجشنبه در شهر قدس برگزار شود، اینگونه ابلاغ کرده که اجازه برگزاری مراسم را به آنان نخواهد داد. همچنین دیگر رسانههای صهیونیست مانند شبکه عبریزبان «کان» این خبر را اعلام کرده و از رسیدن ابلاغیه پلیس به دست برگزارکنندگان خبر دادهاند.
این اقدام نهادهای امنیتی رژیمصهیونیستی درحالی است که در روزهای اخیر بارها میان مقامات صهیونیست بر سر برگزاری این مراسم کشمکش رخ داده است. دلیل این درگیری داخلی میان مسئولان صهیونیست تهدیدات مقاومت علیه تلآویو است. نیروهای مقاومت فلسطین که در شهر غزه مستقر هستند، تلآویو را تهدید کردهاند درصورت برگزاری راهپیمایی پرچم و جسارت به مسجد الاقصی سناریوی 11 می را تکرار خواهند کرد؛ مسالهای که بهمعنای از سرگرفتن نبردهای سنگین در فلسطین اشغالی است.
مراسم قبلی «راهپیمایی پرچم» چگونه به هم خورد؟
در راهپیمایی موسوم به پرچم، صهیونیستها در دستههای بزرگ همراه با جشن و پایکوبی پرچمهای رژیمصهیونیستی را حمل کردند و در روزهای سالگرد استقلال این رژیم، وارد شهر قدس میشوند. این راهپیمایی در اصل در دوران نخستوزیری بنیامین نتانیاهو شکل گرفته و هدف اصلی آن تغییر هویت قدس به شهری یهودی است. اصلیترین گروه مشارکتکننده در این مراسم صهیونیستهای مذهبی هستند که با وجود کمتر بودن جمعیتشان نسبت به صهیونیستهای سکولار، موفق شدهاند با حمایتهای نتانیاهو قدرت زیادی را در سرزمینهای اشغالی بهدست آورند. در راهپیمایی پرچم، این صهیونیستهای مشهور به افراطیگری تلاش میکنند از طریق انجام یک مراسم باشکوه و خاص ضمن تقویت یهودیسازی شهر قدس در داخل جامعه صهیونیستها توجهات را بهسمت خود جلب کنند.
صهیونیستها پیشتر در روز 28 رمضان (11 می) قصد داشتند این راهپیمایی را در اطراف مسجدالاقصی برگزار کنند و در روزهای قبل از برگزاری در تدارک چنین مراسمی بودند اما با تشدید تنشها بر سر قدس نیروهای مقاومت غزه با اعلام اولتیماتم به صهیونیستها برای ترک مسجدالاقصی در آخرین ساعات دوشنبه 29 رمضان (12 می) دست به راکتباران سرزمینهای اشغالی زدند. در نخستین ساعات حمله، راکتهای متعددی بهسمت قدس راهی شد تا حاضران در مراسم راهپیمایی پرچم هراسان از محل برگزاری آن فرار کنند. در این روز در اقدامی غیرمنتظره تلآویو پایتخت رژیمصهیونیستی با 130 راکت مورد حمله قرار گرفت. همزمان با تلآویو دیگر مناطق فلسطین اشغالی نیز آماج حملات راکتی بود. این مساله در روزهای بعد هم تکرار شد، بهگونهای که در جریان 11 روز جنگ بیش از سههزار راکت بهسمت مواضع صهیونیستها پرتاب شد. در پی این جنگ 2.5 میلیون نفر از صهیونیستها یا راهی پناهگاهها شده یا داخل سرزمینهای اشغالی آواره شدند. همچنین بر اثر هدف قرار گرفتن سکوهای نفتی و گازی رژیمصهیونیستی در دریای مدیترانه این سکوها بهحالت تعطیلی درآمدند، در سوی دیگر نیز راکتبارانها سبب شد صهیونیستها در حصر هوایی قرار بگیرند و پروازهای بینالمللی خود را بهتناوب و برای فواصل طولانی قطع کنند. زیر آتش قرار داشتن همزمان مناطق صهیونیستنشین و در سوی دیگر آسیب رسیدن به زیرساختهای این رژیم باعث شد تلآویو روز پنچشنبه 21 می بهصورت یکجانبه اعلام کند آتشبس را پذیرفته است. مجبور شدن رژیمصهیونیستی به اعلام آتشبس یکجانبه موجب شد بازنده بودن تلآویو در جنگ بهشکل رسمی مشخص شود؛ مسالهای که تبعاتی بسیار جدی بر اعتماد عمومی صهیونیستها به دولت این رژیم داشت.
نبرد می 2021 که از سوی فلسطینیها «شمشیر قدس» نام گرفته است در افکار عمومی بینالمللی نیز ضربات سنگینی به صهیونیستها وارد کرده، بهگونهای که صدها شهر در آمریکا و اروپا در میانه بحران کرونا شاهد برگزاری راهپیماییهای پرجمعیت در محکومیت رژیمصهیونیستی شدهاند. شکست میدانی، روانی و حیثیتی رژیمصهیونیستی در این نبرد مقامات این رژیم را از تکرار سناریویی مشابه وحشتزده کرده است.
در روزهای اخیر پیش از ورود رسمی پلیس رژیمصهیونیستی برای لغو برگزاری مراسم، کشمکشها میان مقامات این رژیم اوج گرفته بود. بنی گانتز، وزیر دفاع صهیونیستها یکی از نخستین مقامات برجستهای بود که خواهان لغو این مراسم بهدلیل تنشزا بودن آن شد. مواضع وی زمانی بهصورت عمومی اعلام شدند که نیروهای مقاومت غزه برای تلآویو مشخص ساختند برگزاری راهپیمایی معادل آغاز جنگ است و پس از آن راکتها مجددا راهی شهرکهای صهیونیستی خواهند شد. با اینحال بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر صهیونیستها که با صهیونیستهای مذهبی ائتلافی قدرتمند و عمیق تشکیل داده است، کوشید مانع از لغو برگزاری آن شود. البته او خود از پیامدهای برگزاری راهپیمایی باخبر بود اما قصد داشت مسئولیت لغو مراسم را از گردن خود بردارد و دیگران را مقصر نشان دهد. او این اقدام را در جریان جنگ 11روزه نیز نشان داد و کوشید ارتش و وزارت دفاع را مسئول پایان جنگ معرفی کند. این حرکت نتانیاهو بهدلیل طیفهای حامی او در داخل جامعه رژیمصهیونیستی هستند که از بخشهای تندرو و افراطی بهشمار میروند.
تمام این مساله اما تنها مسئول شکست را تغییر میدهد، نه اصل شکست را. این موضوع را از مواضع خود صهیونیستها بهتر میتوان فهمید؛ جایی که تامیر آیدن، رئیس شورای منطقهای سودوت نگف به رادیو جنوبی عربی گفت: «بهمحض اینکه میشنویم حماس ما را تهدید به دور دیگری از تشدید میکند، این به آن معنی است که ما در دور قبلی شکست خوردهایم.» منظور آیدن تهدیدهایی است که مقامات حماس علیه برگزاری راهپیمایی پرچم اتخاذ کرده بودند. حالا با لغو برگزاری آن گزاره شکست بیش از پیش در ذهن صهیونیستها نقش خواهد بست.
با وجود مشهود شدن نشانهها و علائم شکست در پیکره رژیمصهیونیستی اما خط تبلیغاتی رسانههای غربی همچنان میکوشد این رژیم را یک قدرت نظامی برجسته در منطقه نشان دهد که میتواند برای همه کشورهای آن خطرساز باشد.
صهیونیستها و پروپاگاندا درباره قدرتشان
پس از مشخص شدن برکناری بنیامین نتانیاهو رسانههای غربی و صهیونیستی در اقدامی هماهنگ مدعی شدند احتمال دارد او برای جلوگیری از سقوط خود دست به ماجراجویی علیه ایران بزند. برخی ادعا میکردند مقامات آمریکایی به صهیونیستها درباره اقدام کنترلنشده علیه تهران هشدار داده و نهادهای امنیتی صهیونیستی نیز قول مهار نتانیاهو را به واشنگتن دادهاند. این اخبار و تحلیلهای پیرامون آن تقریبا درست بودند اما مشکل جایی بود که چنین تحلیلهایی نیز همچنان بر خط خبری بزرگنمایی از قدرت تلآویو قرار داشتند. واقعیات میدانی و منطقهای چیزیهایی جز ادعای رسانههای غربی را نشان میدهد.
یک نگاه ساده اما هوشمندانه به منطقه نشان میدهد آنچه از سوی غربیها ایران خطاب میشود دیگر تنها یک کشور نیست. تهران البته یک قدرت دارای نیروهای نیابتی بهحساب نمیآید، زیرا براساس ایدههای انقلابی و اسلامی نگاهی برابر به متحدان خود دارد، با اینحال ایران برای متحدان خود یک «مرکز» بزرگ پشتیبانی بهحساب میآید.
بر همین مبنا ایران برای نیروهای محور مقاومت «مرکز» بهشمار میرود و هرگونه تحرک ضد تمامیت آن باعث خط زدن اعضای آن خواهد شد. محور مقاومت همچنین دارای یک «هدف» یعنی قدس است که یک عنصر دوگانه معنوی و فیزیکی بهحساب میآید. در میان دو عنصر «مرکز» و «هدف» محور مقاومت حلقههای این محور واقع شدهاند که بهطور خاص در کشورهای عراق، سوریه، لبنان و یمن حضور دارند.
در ماه گذشته میلادی اقدامات تلآویو برای اخراج ساکنان فلسطینی محله شیخ جراح قدس باعث شکلگیری تنشهای در سرزمینهای اشغالی شد. صهیونیستها قصد داشتند با استفاده از پوشش عادیسازی روابطشان با چندین کشور عربی بهطور کامل قدس را در چنگ خود بگیرند. عادیسازی روابط میان کشورهای عربی و رژیمصهیونیستی باعث شده بود از حساسیتها نسبت به قضیه فلسطین در جهان عرب کاسته شود و مردم فلسطین نیز بههمین دلیل دچار یک انفعال شدید شوند. همین اتفاق بهترین زمینه را برای تلآویو ایجاد کرده بود تا با اخراج فلسطینیهای باقیمانده در شهر قدس آن را بهطور کامل تبدیل به شهری یهودی کند. این طرح درصورت تکمیل عملا سبب میشد جهان اسلام قدس را از دست بدهد. بهخطر افتادن «هدف» محور مقاومت باعث شد این محور اقدامی هماهنگ را علیه صهیونیستها تدارک ببیند که درنهایت بهدلیل اقدام علیه هدف منجر به شکلگیری جنگ ۱۱روزه شد. البته اوضاع فلسطین اشغالی پیش از آن نیز دچار آشفتگی شده بود، زیرا محور مقاومت برای انتقام از خرابکاریهای رژیمصهیونیستی علیه «مرکز» مقاومت سلسلهعملیاتهایی را در سرزمینهای اشغالی پیگیری کرد که شامل انفجار کارخانه موشکسازی تومر، آتشسوزی در پالایشگاه نفت حیفا و نشست مخازن آمونیاک این شهر، تخریب تاسیسات کارخانه تسلیحاتی رافائل، آتشسوزی در فرودگاه بینالمللی دیوید بن گورین و شلیک موشک بهسمت رآکتور هستهای دیمونا میشد.
در اینجا نکاتی دقیق وجود دارند. برای تمام اضلاع محور مقاومت اقدام رژیمصهیونیستی علیه «هدف» واکنش مرکز را برانگیخته و از سوی دیگر اقدام علیه «مرکز» نیز رسما بهمعنای تلاش جهت ضربه به «هدف» تلقی شد. بهعبارتی دیگر تمام معادلات کلی محور مقاومت براساس نوسانات میان «هدف» و «مرکز» این محور تعیین میشوند.
حاصل اقدام تقریبا همزمان صهیونیستها علیه «هدف» و «مرکز» قرار گرفتن در آستانه یک جنگ منطقهای بود. انتقامجویی محور مقاومت از خرابکاریهای رژیمصهیونیستی در تاسیسات هستهای ایران به تخریب گسترده زیرساختهای فیزیکی رژیم از طریق انفجارهای نفوذی و ضربه به حیثیت تلآویو از راه شلیک موشک به رآکتور هستهای دیمونا در جنوب سرزمینهای اشغالی منجر شد؛ موشکی که درطول بیش از 200 کیومتر مسیر خود تمام سامانههای پدافند هوایی را ناکام گذاشت و به یکی از حفاظتشدهترین تاسیسات تلآویو اصابت کرد. اقدام علیه «هدف» که از طریق ایجاد درگیری در شهر قدس صورت گرفت نیز باعث قرار گرفتن شهرهای صهیونیستنشین زیر موشکباران برای مدت دوهفته شد.
این دو اقدام به خودیخود گرچه در عرصه میدانی موفقیتهایی مادی را ایجاد کردند اما اثرات ذهنی آنها دستکمی از دستاوردهای مادی آن ندارد. اقدام صهیونیستها علیه دو عنصر محور مقاومت و واکنش این محور به تلآویو باعث شد تا یک معادله جدید در نبرد میان دو طرف ایجاد شود. شکلگیری این معادله مهمترین دستاورد پیروزیهای میدانی چند ماه اخیر محور مقاومت علیه صهیونیستهاست.
سیدحسن نصرالله، دبیرکل نیروهای مقاومت لبنان پس از پایان جنگ 11 روزه این معادله را ترسیم کرد که در صورت اقدام تلآویو علیه قدس رسما جنگی منطقهای کلید زده خواهد شد. دبیرکل مقاومت لبنان صراحتا بهای آغاز جنگ منطقهای بر سر قدس را نابودی سریعتر رژیمصهیونیستی اعلام کرد. پس از او نیز یحیی سنوار، رئیس دفتر حماس در غزه سعی کرد در سخنان خود به این معادله رسمیت ببخشد. او اخیرا نیز در جریان ارائه مجوز به صهیونیستها برای برگزاری راهپیمایی پرچم هشدار داد درصورت ورود متجاوزان به مسجدالاقصی بار دیگر آتش جنگ زبانه خواهد کشید. این مسئول عالیرتبه نیروهای مقاومت غزه تاکید کرد در جنگ بعدی تغییراتی در نقشه منطقه ایجاد خواهد شد؛ امری که یک تهدید تلویحی درباره فروپاشی رژیمصهیونیستی است. روزنامه الاخبار لبنان نزدیک به نیروهای مقاومت این کشور نیز چندی پیش در گزارشی اعلام کرد در جریان جنگ 11 روزه غزه، اتاق عملیات نبرد در لبنان قرار داشته داشته و براساس توافقی میان نیروهای لبنانی و گروههای مقاومت غزه قرار بوده است درصورت طول کشیدن جنگ برای مدت بیش از 50 روز یا نابودی مخازن موشک در غزه، نیروهای مقاومت لبنان جبههای گسترده از سمت شمال سرزمینهای اشغالی رژیمصهیونیستی باز کنند.
با وجود این توافق اما صهیونیستها به دلیل فلج شدن زندگی در سرزمینهای اشغالی و ناکامی در جلوگیری از پرتاب راکتها از غزه مجبور شدند در روز یازدهم جنگ به صورت یکجانبه آتشبس اعلام کنند. غزه بهعنوان کوچکترین حلقه محور مقاومت بدون کمک مستقیم دیگر اضلاع اینبار بدون آنکه مورد حمله صهیونیستها قرار بگیرد، خود نبرد را آغاز کرد تا تلآویو را مجبور به عقبنشینی از مواضعش در قدس کند.
امروز تلآویو بیش از هر وقت دیگری در موقعیتی شکننده قرار گرفته است. به نظر میرسد درد تولد خاورمیانه جدید که کاندولیزا رایس وزیر خارجه جورج دبیلو بوش در جریان جنگ 33 روزه 2006 از آن صحبت میکرد در حال تبدیل شدن به درد سقط رژیمصهیونیستی است.
صهیونیستها پس از جنگ 11 روزه غزه به نام «شمشیر قدس» در زیر چتر معادله جنگ منطقهای محور مقاومت قرار گرفتهاند و با مشخص شدن نقاط ضعفشان در صورت اقدام علیه محور مقاومت این محور را به سوی آغاز درگیری شدیدتری با خود خواهند کشاند.
صهیونیستها تا پیش از این سابقه ذهنی قابل اتکایی برای فهم تواناییهای محور مقاومت علیه خود نداشتند اما حالا با گوشهای از آن روبهرو شدهاند. تلآویو حالا بهتر از قبل میدانند که محور مقاومت راههایی برای مقابله متناسب با آن یافته و نقشههایی را نیز در این زمینه تدارک دیدهاند. آنها جزئیات بیشتری از این طرح را در ماههای اخیر با چشم دیدند و حالا در ذهن خود روی آن حساب باز میکنند. معادله جنگ منطقهای در برابر خرابکاری علیه «هدف» و «مرکز» به شکلی همزمان پیش روی تلآویو قرار دارد. در نبرد اخیر گرچه وجه مربوط به «هدف» پررنگتر شد اما این مساله «مرکز» را نیز دربرگرفته است.
اقدام علیه ایران بهعنوان «مرکز» مقاومت اعضای محور را به این نتیجه میرساند که ورود دیرتر به ماجرا بیفایده بوده و زودتر باید خود را در میان معادله بیندازند. صهیونیستها دیگر در یک دشت آتشی نمیافروزند بلکه بیشتر به نظر میرسد محیط پیرامونی آنان شبیه انباری از مشتقات نفتی شده که نیازمند آتش کوچکی برای حریقی گسترده و بنیان برکن است.
کلیات مشهود، جزئیات نامعلوم
در نبرد آتی با رژیمصهیونیستی حتی پیش از وقوع درگیری گسترده آسمان فلسطین اشغالی به محلی برای ورود راکتها و پهپادهای سرگردان بدل خواهد شد. این مساله را محور مقاومت از طریق راکتبارانها از سمت خاک لبنان و سوریه و همچنین ارسال یک پهپاد انتحاری از سمت آسمان اردن به تلآویو فهماند. چنین اتفاقی در جنگ آینده از هر سو وحشت را در میان شهرکنشینان گسترده کرده و درمقابل باعث تشجیع و تشویق ساکنان فلسطین برای مقابله با صهیونیستها خواهد شد. اصابت راکتهای سرگردان به شهرکهای صهیونیستنشین میتواند آسیبی سنگین به امنیت روانی صهیونیستها بزند اما راه علاج آن، خود باعث عمیقتر شدن بحران خواهد شد. زیرا درصورت هدف قرار دادن مناطقی در لبنان یا سوریه این موضوع به بهانهای برای حملات بیشتر به فلسطین اشغالی تبدیل خواهد شد. تلآویو دربرابر معادلهای با مجهولاتی کم قرار گرفته که نگاه به پاسخ ساده و معلوم آن بسیار دردناک است.
معادلات میتوانند ساده یا سخت باشند که البته در سیاست معادلات سخت آنهایی هستند که عناصر معلوم آن از مجهولاتش بیشترند. چنین معادلات سختی یک طرف مخاصمه را در چیزی شبیه قفس قرار میدهد زیرا هرگونه حرکت در سمتوسوهای متفاوت برای آن غیرممکن است و برخورد با بدنه قفس را به دنبال خواهد داشت. در جریان تحولات چند ماهه اخیر گزینههای روی میز رژیمصهیونیستی برداشته شدهاند و از سوی دیگر میزان آسیبپذیری آن نیز مشخص شده است. همین موضوع معادلهای سخت را دربرابر صهیونیستها گشوده که بسیار شبیه قرار گرفتن در قفس است.
قرار گرفتن صهیونیستها در قفس معادلات سخت چه معنایی دارد؟
روزنامه «فرهیختگان» در گزارش خود تحت عنوان «نقشه تهران برای «تلآویو» که در 22 اردیبهشت ماه منتشر شد با ارائه تحلیلی از اوضاع میدانی از راهبرد محور مقاومت برای حرکت مستقیم به سمت «سر مار» پرده برداشته بود. در این گزارش آمده بود رژیمصهیونیستی با وجود برخی تحلیلها درباره بینیازی آمریکا به تلآویو، همچنان سرپل اصلی غرب در منطقه به حساب میآید و واشنگتن هیچگاه از رژیمی که شبیه به یک کشور دارای جغرافیا و ارتش است نخواهد گذشت. برهمین مبنا نیز با تضعیف اوضاع سیاسی در رژیمصهیونیستی آمریکا برنامههایش در منطقه را برای مقابله با محور مقاومت تشدید کرده تا در شرایطی که صهیونیستها در داخل با بیثباتی سیاسی روبهرو هستند موازنه قوای منطقهای به زیان این رژیم تغییر نکند.
ساقط کردن دولتهای لبنان، عراق و تشدید دخالتهای داخلی در ایران و سوریه نیز در همین راستا ارزیابی شده بودند. البته باید توجه داشت چنین سیاستهایی برنامه معمول آمریکاییها در منطقه است و ضعف داخلی رژیمصهیونیستی تنها واشنگتن را به تشدید و سرعت دادن به نقشههایش واداشته است.
بر همین اساس محور مقاومت نیز کوشید برای منصرف کردن آمریکا از اقداماتش دست به مقابله با حضور منطقهای واشنگتن بزند. با وجود اقدامات گسترده در این زمینه اما آمریکا عقبنشینی خاصی در سیاستهایش نداشت. این مساله محور مقاومت را به این نتیجه رساند که از اساس واشنگتن محور مقاومت را با خود درگیر کرده تا آسیبی به صهیونیستها نرسد و به همین دلیل نیاز است تا با پشتسر گذاشتن آمریکا مستقیم به سراغ سر مار یعنی رژیمصهیونیستی رفت.
راهبرد حرکت مستقیم به سمت سر مار منتج به قرارگیری رژیمصهیونیستی در قفس معادلات دشوار شده است. هر اقدام رژیمصهیونیستی برای رهایی از بحران تنها باعث میشود اوضاع برای صهیونیستها سخت و قفس ایجادشده دور آن تنگتر شود. معادله سخت جنگ منطقهای چنان فشار سنگینی به رژیمصهیونیستی آورده است که دیگر حتی بهراحتی میفهمد و قبول میکند که باید یکی از مهمترین مراسمهای خود را که راهپیمایی پرچم است لغو کند. تلآویو چه بخواهد و چه دوست نداشته باشد در قفس معادلات سخت قرار گرفته و از هر سویی که حرکت میکند به دیوارهای قفس جنگ برخورد خواهد کرد.