تحولات اخیر، به خصوص سقوط مناطق مختلف به دست طالبان، مجدداً افغانستان را به کانون سیاست خارجی ایران آورده است. دیدگاههای مختلفی در مورد اهداف حملات اخیر طالبان وجود دارد، در حالی که برخی معتقدند هدف رفتارهای میدانی طالبان اساساً امتیازگیری پای میز مذاکره است، دیگران میگویند طالبان باز هم هوای تشکیل امارات اسلامی در سر دارد. «جوان» با هدف کمک به روشن شدن این بحثها، در پی انعکاس دیدگاههای مختلف این حوزه حساس است و از انعکاس نگاه کارشناسان استقبال میکند. مقاله حاضر نیز دیدگاههای نویسنده بوده و «جوان» موضع تأیید یا رد در مورد آن ندارد.
با تشدید جنگ در افغانستان، همزمان با ادامه خروج نیروهای امریکایی و همچنین پیمان ناتو در این کشور، در حالی که میرفت روند صلح در افغانستان شدت گیرد، از میزان جنگ کاسته شود و دو طرف درگیر وارد گفتگوها و مذاکرات اساسی برای رسیدن به توافق نهایی صلح شوند، گروه طالبان با باور به پیروزی در میدان افغانستان از طریق نظامی، جنگ را در سراسر این کشور شدت بخشیده و عملاً به روند مذاکرات بینالافغانی و صلح به خصوص نشست سرنوشتساز استانبول پشت کرده است. چرا طالبان برخلاف شعارهایی که قبلاً سرمیداد که به دلیل اشغال افغانستان به دست امریکا و همپیمانان جهاد کرده، حالا که عملاً این اشغال نفسهای آخر خود را میکشد، برادرکشی را ادامه میدهد؟!
آیا تاریخ تکرار خواهد شد؟
حداقل در طول یک قرن گذشته انتقال قدرت در افغانستان نزاعبرانگیز و خونین بوده است؛ از کودتای سفید داوود خان تا کودتای خونین کمونیستی و تجاوز ارتش سرخ شوروی تا پیروزی جهاد مردم افغانستان، ایجاد دولت مجاهدین، جنگهای داخلی، شکلگیری طالبان و تأسیس نظام جدید سیاسی در این کشور پس از سال ۲۰۰۱. در یک نمونه دکتر نجیبالله، آخرین رئیسجمهور حاکمیت کمونیستی که همانند این روزهای محمد اشرف غنی، رئیسجمهوری افغانستان شعار صلح و آشتی ملی سر میداد، حاضر شد قدرت را به صورت مسالمتآمیز به دولت انتقالی مجاهدین تحویل دهد، اما برخی رهبران جهادی افغانستان راه جنگ را انتخاب کردند. متأسفانه در ۲۰ سال گذشته نیز نزاع بر سر قدرت در افغانستان ادامه یافته تا اینکه در مرحله سرنوشتساز و حساس کنونی قرار داریم. اما آیا تاریخ در افغانستان بار دیگر در حال تکرار است؟ در حالی که دولت محمد اشرف غنی همانند دکتر نجیبالله، آخرین رئیسجمهور حاکمیت کمونیستی در افغانستان داعیه صلحخواهی دارد، طالبان همانند مجاهدین آن سالها، نه به دنبال مذاکره و صلح که به دنبال برپایی جنگ تمام عیار در سراسر کشور و پیروزی مطلق نظامی بر افغانستان است.
رفتار سیاسی طالبان
نوع رفتار سیاسی طالبان در دو سال گذشته، به خصوص پس از امضای توافقنامه صلح با امریکا، حاکی از نوعی دوگانگی، عدم آمادگی برای مذاکرات جدی با نمایندگان دولت افغانستان و همچنین اختلاف دیدگاه بین بخش نظامی و سیاسیاش است. این نوع رفتار اساساً تمایل نداشتن گروه طالبان را برای دستیابی به یک توافق سیاسی نشان میدهد. ابتدای کار، تیم سیاسی طالبان همزمان با آغاز مذاکرات با امریکا به هیچ صورت حاضر به مذاکره با دولت افغانستان نشد. بعد از شروع مذاکرات رسمی بینالافغانی در قطر نیز طالبان وقتکشی زیادی برای تعیین دستور کار جلسات یا آنچه آجندای (دستور جلسه) مذاکرات گفته میشود، انجام دادند و در نهایت، وقتی قرار شد مذاکرات جدی پیرامون آجندای مشخص شده آغاز شود، تاکنون تمایلی به مذاکرات نداشته و از آغاز چنین گفتگوهایی فرار میکنند. یک نمونه برجسته این رویکرد طالبان، پشت کردن به نشست استانبول است.
موضوع دیگر این است که آیا اساساً طالبان که دم از ضرورت ایجاد یک نظام فراگیر اسلامی در افغانستان میزند، برای چنین نظامی، طرح و برنامه یا استراتژی مدونی دارد؟ آنچه اعضای هیئت مذاکرهکننده افغانستان تاکنون از نزدیک شاهد آن بودهاند، این است که طالبان حتی تعریفی از نظام فراگیر اسلامی مورد ادعای خود ارائه نکرده، چه برسد به اینکه طرح جامعی برای آینده این کشور داشته باشد. به همین دلیل است که از ورود به مذاکرات اصلی خودداری میورزد. از سوی دیگر، ادامه جنگ در افغانستان و حملات خونین طالبان نیز بهرغم تمایلهایی که هیئت سیاسی این گروه در قطر برای آغاز مذاکرات جدی نشان میدهد و همچنین سفرهای متعدد و بیحاصل این هیئت به پاکستان برای رایزنی، گواه اختلاف جدی بین بخش سیاسی حامی صلح با بخش نظامی این گروه است.
رفتار نظامی طالبان
در بعد رفتار نظامی نیز طالبان به تعهدات خود عمل نکردهاست؛ از یکسو قرار بود همزمان با آغاز خروج امریکا و ناتو از این کشور، حملات طالبان کاهش یابد و این گروه به طرف ادامه مذاکرات جدی با دولت افغانستان برود که متأسفانه شاهد بیسابقهترین حملات و سقوط پیدرپی ولسؤالیها (شهرستانها) و بنبست در مذاکرات صلح هستیم.
در این بین، مواردی وجود دارد که نشان میدهد در بعد نظامی، فرمانبرداری صددرصد طالبان محلی نیز از هسته مرکزی این گروه در پاکستان وجود ندارد؛ چه اینکه اگر وجود میداشت، شاهد دهها مورد نقض آتشبس در عید فطر گذشته و همچنین تخریب تأسیسات و ساختمانهای عمومی و عامالمنفعه و آسیب وارد کردن به غیرنظامیان، به رغم خواست رهبر این گروه نبودیم.
رفتار اجتماعی طالبان
همچنین ازسوی دیگر در حوزه اجتماعی، به دنبال تشدید بیسابقه حملات و خشونتهای طالبان و قربانی شدن صدها غیرنظامی در افغانستان، پشت کردن این گروه به راهحل سیاسی و اعمال قوانین سختگیرانه و فعالیتهای تخریبی در مناطق تحت سلطه خود، تنفر عمومی در بین مردم نسبت به این گروه با گذشت هر روز در حال گسترش است. به همین دلیل مردم افغانستان که یک دوره پنج ساله حاکمیت طالبان را در گذشته تجربه کردهاند، به هیچ وجه بار دیگر خواهان بازگشت امارات اسلامی طالبان نیستند. این بیاعتمادی شدید نسبت به طالبان در نهایت سبب شده که امروز بسیج مردمی افغانستان در حمایت از نیروهای امنیتی این کشور برای ایستادن در برابر این گروه شکل بگیرد.
رفتار ایدئولوژیک طالبان
نشانههای زیادی وجود دارد که طالبان هنوز به دنبال احیای مجدد امارات اسلامی خود هستند و آنچه در مدت دو سال گذشته اعلام شد که این گروه دچار تغییر و تحول شده، سرابی بیش نبوده است. طرح مباحثی، چون رأی، نظر و تصمیمگیری پیرامون مسائل مهم مذاکرات صلح بر اساس فقه حنفی و به حاشیه راندن فقه جعفری و شیعیان افغانستان، تأکید بر هر مسئله مطابق آنچه «شریعت اسلامی» میخوانند، بدون آنکه تعریفی از آن ارائه کنند و عدم اشاره طالبان به مؤلفهها و ارزشهای نظام جمهوری به خصوص انتخابات، از مواردی است که نشان میدهد هنوز باورهای اساسی ایدئولوژیک و افراطی طالبان رنگ نباخته و کماکان به قوت خود باقی است. آنچه مشخص است، پس از ناکامی گروه داعش با حامیان پیدا و پنهان آن برای برپایی یک نظام خلافت اسلامی و رویارویی با نظام اسلامی در جمهوری اسلامی ایران، طالبان به دنبال ایجاد امارت اسلامی یا شبیه آن در افغانستان است؛ طرحی که امریکاییها نیز به آن چراغ سبز نشان داده و در ارائه طرح صلح برای افغانستان، به جوانب مختلف ایجاد چنین نظامی پرداختهاند.
نتیجهگیری
با توجه به آنچه گفته شد، بار دیگر این سؤال مطرح میشود که چرا طالبان در حال از دست دادن فرصت کنونی برای صلح در افغانستان است؟ عوامل مختلفی در این زمینه مطرح است که میتوان به توافقات پنهانی این گروه با امریکا و پاکستان و برنامه آنها برای آینده افغانستان به خصوص تغییر ماهیت بحران در این کشور و همچنین تمامیتخواهی طالبان برای به دست گرفتن قدرت مطلق تا شراکت در قدرت اشاره کرد که مجال بررسی آن وجود ندارد. افغانستان بار دیگر در یک مرحله حساس و سرنوشتساز دیگر برای انتقال قدرت یا به تعبیری دیگر، مشارکت در قدرت قرار دارد. در این مرحله حساس، قطعاً مسئولیتپذیری و انعطافپذیری گروه طالبان، پایبندی به منافع ملی افغانستان، کاهش خشونتها یا قبولی برقراری آتشبس سراسری و در نهایت، آغاز مذاکرات جدی صلح با هیئت افغانستان میتواند این کشور را از ورود به یک جنگ تمام عیار داخلی نجات دهد. در این زمینه، طالبان باید از تاریخ افغانستان درسهای خوبی بیاموزد و صفحه جدیدی را در حیات سیاسی این کشور بازکند. آیندگان قطعاً در این مورد قضاوت خواهندکرد.
سیدعباس حسینی