۰
پنجشنبه ۱ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۱۱
نظم نوین مقاومت

ایدئولوژی مقاومت در حال کمرنگ کردن مرزهای گسل وار غرب آسیا ست

ایدئولوژی مقاومت در حال کمرنگ کردن مرزهای گسل وار غرب آسیا ست
تقسیم بندی غرب آسیا پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراطوری عثمانی، یکی از اصلی ترین مولفه های تاریخ ساز این منطقه است. مرزهایی که در این سرزمین ها کشیده شد، نه تنها طبیعی نبود، بلکه در جهت عکس مصالح منطقه بود. چنانکه مرزها دقیقا از نقاطی می گذشتند که جمعیت های مذهبی و قومی را به دونیم تقسیم می کرد و این به منزله کاشت بذر تجزیه طلبی در کشورهای تازه متولدشده بود. علاوه بر تجزیه طلبی، منافع ژئوپولتیک کشورها نیز در مرزبندی نوین منطقه با یکدیگر در تعارض قرار می گرفت. یکی از بهانه های حمله صدام به ایران، دست یابی به اروندرود و حتی خلیج فارس بود؛ هرچند که بی شک باید تجاوز صدام به ایران در پازل گسترده تری رصد کرد. پازلی که در آن منافع ابرقدرت ها به چشم می خورد و حتی با در نظر گرفتن وحشت غرب از رشد و قدرت یابی اسلام شیعی، پیوست ایدئولوژیک نیز به آن افزوده می شود. اگر هوا و هوس های تجزیه طلبانه و ماجراجویی های ژئوپولتیک را زیربنا و ریشه تمام رفتارهای سیاسی حکومت ها بدانیم، تا خدا خدایی می کند و تا خورشید می تابد، این منطقه روی آرامش را به خود نخواهد دید؛ همان گونه تا امروز ندیده.
 
افرادی هستند که شاخصه های جغرافیایی را تعیین کننده نهایی رفتار سیاسی کشورها می دانند. آن ها معتقدند جغرافیا درواقع ظرفیت هر کشور برای تجارت و کشاورزی و تولید غذا را تعیین می کند، پس مستقیما با بقای آدم ها درگیر است. نقش ایدئولوژی نیز این است که مانند یک روپوش، اقدامات جغرافیابنیان و منفعت طلبانه کشورها را توجیه کند و مشروع سازد. این سخن مانند بسیاری از نظریات که بار مدعایی گزاف را بر دوش می کشند، ممکن است در مورد کشورها و ایدئولوژی های بسیاری صادق باشد اما دلیلی بر قطعیت آن نیست و نمی توان ادعا کرد تمام کشورها و تمام ایدئولوژی ها مشمول این قاعده می شوند. مارکس الهیات و ادیان را بررسی نکرده بود و از اروپا هم خارج نشده بود و طبعا جز مسیحیت کلیسایی با دین دیگری آشنا نبود، اما آنچه را که تنها در مورد مسیحیت کلیسایی قرون وسطایی صادق بود، به تمام ادیان نسبت می داد: «دین افیون توده ها ست.»

این مقدمه طولانی را ازآن جهت گفتیم که به نظر می رسد امروز، یک ایدئولوژی دارد بر زخم هایی که مرزبندی اروپایی پس از جنگ اول ایجاد کرد مرهم می گذارد و برخلاف پیش بینی تفکرات قائل به زیربنایی اقتصادی و به تبع آن جغرافیا، باعث به هم نزدیک شدن ملت ها و حکومت ها می شود. جغرافیای سیاسی پیش بینی می کند که ایران و عراق بر سر منافع ژئوپولتیکی باهم درگیر خواهند شد. پیش بینی آن ها درست از آب درمی آید اما کاملا محقق نمی شود. چراکه سال ها بعد پیاده روی اربعین پیش می آید که رویدادی است خارج از دایره نفوذ حکومت ها و خارج از حیطه جغرافیا و سیاست و کاملا در حیطه فرهنگ.رویداد فوق العاده بعدی، بحث حضور و نقش آفرینی پررنگ ایران در بحران داعش و جنگ داخلی سوریه است که دو کشور را از فروپاشی نجات داد و البته خود را هم از تجاوز تروریست ها مصون نگه داشت. درست است که مداخله ایران هم توجیه قانونی و بین المللی داشت، هم توجیه ژئوپولتیکی و هم توجیه دفاعی اما چگونه می توان زمینه اعتقادی پررنگ آن را نادیده گرفت؟ بچه های این سرزمین از دل هیئت ها و به عشق زینب کبری از مرزهای خود خارج شده و به جنگ اشقیا رفتند . حتی این واقعیت که اگر در سوریه و عراق با تروریست ها نمی جنگیدیم باید در کرمانشاه و همدان با آن ها روبه رو می شدیم، بعد از اتمام قائله از سوی حاکمیت بیان شد، نه پیش از آن. درحرکت مردمی مدافعان حرم به سمت سوریه، تنها زینب بنت علی بود که فرمانده بود و لاغیر. این واقعیت است، چه خوشایند برخی باشد و چه نباشد. چه قدر مردم گریز و مردم ستیزند کسانی که تنها حکومت ها را می بینند و آن ها را تصمیم گیر نهایی می دانند و تنها منافع آن ها تعیین کننده می دانند. چه قدر فهم ناقصی دارند این گروه از مقوله فرهنگ.اما اقدام اخیر جمهوری اسلامی، یعنی رساندن سوخت به لبنان نیز شاهکار عجیبی بود که باز به دلیل نقش آفرینی جدی حزب الله لبنان (گروهی که با رهبر انقلاب تعامل مطیع در برابر ولی را دارد) زمینه واضح اعتقادی دارد. می دانیم که لبنان در وضعیت معیشتی بسیار بدی به سر می برد که زمینه ساز تظاهرات این کشور در سال ۲۰۱۹ و مصادف با پاییز ۹۸ ما بود. روزنامه «دنیای اقتصاد» در گزارشی به نام «بیروت بر سر دوراهی؛ سوخت ایرانی یا گاز عربی» می نویسد: «بحران اقتصادی خانمان سوزی که به جان لبنان افتاده، سوخت را به کالایی کمیاب در این کشور تبدیل کرده است و با قطع گسترده برق در سراسر کشور، مردم لبنان را به زندگی در تاریکی عادت داده است. این بحران اقتصادی از سال ۲۰۱۹ و درنتیجه فساد، سوء مدیریت و عدم سیاست گذاری های پایدار دامن گیر لبنان شده و به گفته بانک جهانی، یکی از ۳ فاجعه شدید اقتصادی جهان از سال ۱۸۵۰ تبدیل شده است.

ارزش پول ملی لبنان بیش از ۹۰درصد سقوط کرده و بحران کمبود انرژی، امنیت انسانی را به خطر انداخته است. ذخایر سوخت وارداتی لبنان در ماه های اخیر خالی شده وزندگی مردم این کشور را فلج کرده است. دیانا کیسی، از اعضای ارشد ابتکار نفت و گاز لبنان و کارشناس مدیریت انرژی می گوید که لبنان برای تامین انرژی موردنیاز خود به حدود ۳۶۰۰ مگاوات برق نیاز دارد، درحالی که این کشور در حال حاضر تنها ۷۰۰ مگاوات برق تولید می کند. درواقع شرکت برق دولتی الکتریسیته دولیبان در حال حاضر تنها قادر است روزانه به مدت ۲ ساعت برق موردنیاز کشور را تولید کند، درحالی که برخی از نقاط این کشور مطلقا در خاموشی به سر می برند. این بدان معناست که در ۲۲ ساعت باقی مانده در روز برای تامین برق تنها می توان به ژنراتورهای دیزلی خصوصی اتکا کرد.»این شرایط بحرانی لبنان هم زمان است با تحریم شدید علیه صادرات نفت و فرآورده های نفتی ایران. از طرفی راهی که غربی ها برای برون رفت لبنان از این وضعیت پیشنهاد می دهند، چندان کارآمد نیست. گزارش بالا می گوید: «در سمت دیگر ماجرا اما آمریکا با طرحی که برای مدیریت بحران سوخت در لبنان طراحی کرده، نقش مقابله ای خود را با کمک متحدان عربش و گروه های سیاسی مختلفی در لبنان ایفا می کند. طرح سفارت آمریکا در بیروت برای کنترل بحران انرژی، واردات گاز از مصر و برق تولیدشده با گاز مصر در اردن است. گرچه جزئیات طرح چندان عمومی نشده، اما طرح کلی آن همان خط لوله عربی است که مصر از طریق آن در سال های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ از طریق اردن و سوریه به لبنان گاز صادر می کرد. طبق این طرح گاز مصر از طریق خط لوله به جنوب سوریه می آید و ازآنجا در شمال لبنان ذخیره سازی می شود. هر ۳ نیروگاه با سوخت گازی این کشور در شهر شمالی دیر عمار مستقر هستند و می توانند از این گاز برای تامین ۴۳۵ مگاوات برق استفاده کنند که به سختی می تواند تنها یی درصد نیاز لبنان یا معادل ۳ ساعت و نیم برق در روز را تامین کند.»  در این شرایط، حزب الله لبنان تصمیم می گیرد از ایران سوخت وارد کرده و به رایگان یا باقیمت کم به بخش خصوصی لبنان بفروشد. این تصمیم حزب الله در حالی است که علاوه بر محور غربی-عبری-عربی، حاکمیت کم جان لبنان هم چندان با آن موافق نیست و آن را دخالتی آشکار در امور حاکمیتی می داند. اما حرکت محموله های سوختی یکی پس از دیگری آغاز می شود. آیا این به آن معنا نیست که غرب آسیا، منطقه ای که پس از فروپاشی عثمانی روی بی نظمی و گسل های حساس بنا شد، دارد نظم نوینی می پذیرد؟ آیا این مرزهای نوبنیاد که اجازه ساخت دولت -ملت را به کشورهای غرب آسیا نمی دهند، اکنون به مدد ایدئولوژی شیعی کمرنگ نمی شوند؟ آیا حاکمیتی فراملی که برخلاف خواست دولت لبنان به جان مردم آن رسیده؟
گزارش می گوید: «در روزهای اخیر شرکت ردیابی نفتکش تانکر ترکرز مدعی شده که سومین نفتکش حامل سوخت ایران در حال حرکت به سمت لبنان است. این در حالی است که نخستین محموله سوخت ایران روز پنج شنبه هفته گذشته وارد لبنان شد و دومین کاروان کامیون های حامل سوخت ایران هم از مرزهای سوریه عبور کرده و در حال حرکت به سمت مقصد خود در لبنان است. حزب الله با واردات سوخت از ایران، قدم تاریخی برداشته و حالا اعلام کرده که سوخت دریافتی از ایران شامل بنزین، مازوت و گازوئیل است که بخشی از آن به صورت رایگان تحویل بیمارستان ها و دیگر نهادهای عمومی خواهد داد و بقیه آن را هم به بخش خصوصی و باقیمت ارزان خواهد فروخت. این مسئله می تواند نقشی کلیدی و فوری در کاهش نسبی بحران انرژی در لبنان داشته باشد و فضا را برای واردات هر چه بیشتر سوخت از ایران مهیاتر کند، بازی که برای ایران و حزب الله دو سر برد است. از یک سو ایران در شرایط تحریم به بازار جدیدی دسترسی پیدا می کند و از سوی دیگر نیز حزب الله لبنان می تواند از این اقدامات خود دستاوردهای سیاسی چشمگیری حاصل کند.»این به معنای گسترش هژمون منطقه ای ایران از هژمون نظامی در سوریه و عراق، به هژمون اقتصادی در لبنان است. آن چه که امانوئل ماکرون در سفر سال گذشته خود به بیروت پس از انفجار عظیم بندر لاذقیه به دنبالش بود، اکنون با نقش آفرینی موثر ایران در حال رسیدن به ما است. همچنین معلوم می شود که اکنون نهال مقاومت تبدیل به درختی شده که در تمام منطقه نه فقط شاخه، که ریشه دارد و علاوه بر جنگ نظامی، جنگ اقتصادی نظام سلطه را نیز شکست می دهد.

جو.اد شاملو
مرجع : روزنامه رسالت
کد مطلب : ۹۵۵۳۴۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما