دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا به این جمعبندی رسیده بود که میتواند با اعمال تحریم علیه ایران، صادرات نفت تهران را در یک بازه کوتاه به صفر برساند. او تصور میکرد با قطع درآمدهای نفتی، ایران یا ناچار میشود پای میزا مذاکره تحمیلی بیاید و یا اینکه به دره فروپاشی سقوط کند. اگرچه برخی چهرههای آمریکایی این اتفاق را غیرممکن میدانستند، اما کمتر کسی بود که بتواند در مقابل ترامپ بایستد و با کارزار فشار حداکثریاش مخالفت کند. بیش از 3 سال از آن روزها گذشته و اکنون رسانهها و اندیشکدههای آمریکایی و حتی مقامات دولت جدید به ناکارآمدی این کارزار در رسیدن به اهدافش اعتراف میکنند. البته این اعتراف، نفیکننده فشار سنگین تحریم بر مردم ایران نیست، اما منجر به نتیجه دلخواه ترامپ نشد و او به هیچیک از آرزوهایش نرسید.
در مقابل اما این سیاست، این امکان را به تهران داد تا غنیسازیاش را به بیش از 60 درصد برساند و در منطقه نیز بیپرواتر دربرابر آمریکاییها قد علم کند. حالا «دنیس راس»، مسئول امور ایران در دستگاه دیپلماسی آمریکا در دوران ریاستجمهوری «باراک اوباما» میگوید: «این ایران است که نوعی از رویکرد فشار حداکثری را در قبال ایالاتمتحده در پیش گرفته است و رویکرد ترامپ را در قبال ما بهکار گرفته است.» او با اشاره به سیاستهای دولت «جو بایدن»، رئیسجمهور آمریکا در غربآسیا (خاورمیانه) و خروج این کشور از افغانستان تصریح کرد: «ایرانیها بهوضوح دیگر هراسی از ما ندارند که این بهخودیخود به مفهوم آن است که ما درحقیقت نه در موضوع هستهای و نه در منطقه، دیگر سطحی از بازدارندگی نداریم.» راس، سیاستهای اشتباه ایالاتمتحده در پیشبرد کارزار فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی را نتیجه وضعیت فعلی دانست که در برنامه هستهای ایران بهوجود آمده است. یکی دیگر از تبعات رویکرد ترامپ علیه ایران، بیاعتمادی عمیق نسبت به دولتهای آمریکا بوده است. هفته گذشته والاستریتژورنال در گزارشی نوشت که رابرت مالی، نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران در نشست اندیشکده کارنگی اعلام کرد که کشورش در جلب اعتماد دولت قبلی و دولت کنونی ایران ناکام مانده است. جدا از اظهارنظرهای مقامات، برخی از اندیشکدهها و مراکز تحلیلی هم به ناکامی سیاست تحریمی ترامپ معترفند و از لزوم تغییر در سیاست راهبردی آمریکا دربرابر ایران سخن میگویند.
«بازتأملی درباره ایران» عنوان پروژهای است که «دانشکده مطالعات پیشرفته بینالملل در دانشگاه جانهاپکینز» (SAIS) با هدف تعامل پژوهشگران با سیاستگذاران جهت تولید ایدهها و راهحلهای ابتکاری و نوین در خصوص ایران راهاندازی کرده است. این گروه به تازگی گزارشی با عنوان «اصول سیاست بنیادین» منتشر کرده و در آن از بازنگری سیاست آمریکا دربرابر ایران سخن گفته است. این گروه گزارشی در «10 اصل راهبردی» تنظیم کرده که «مرتبط با سیاستهای آمریکا در قبال ایران» هستند. این گروه مدعی است این راهبردها «بر اساس حوادث و تجربیات تدوین شده» است. آنطور که این گروه گفته «بسیاری از این اصول صرفنظر از نتیجه مذاکرات جاری بین ایالاتمتحده و ایران و بازگشت آنها به تعهدات برجامیشان، قابل اجرا است.» در این گزارش راهبردی، گروه مطالعات ایران دانشکده مطالعات بینالملل دانشگاه جان هاپکینز، ضمن اشاره به «ظرفیت دوام بینظیر» جمهوری اسلامی ایران و بعید بودن فروپاشی این سیستم با جنبشهای اعتراضی، اقدامات نظامی و تحریمها، اقدامات تهاجمی آمریکا از جمله ترور شخصیتهای ارشد مانند قاسم سلیمانی و محسن فخریزاده را نهتنها باعث تضعیف سیستم ندانسته که آن را عامل «تشدید» این پویایی سیستم سیاسی ایران دانسته است. این گروه، حتی استراتژی مهار مدلسازیشده از سیاست اتحاد جماهیر شوروی توسط آمریکا را نامناسب و غیرواقعبینانه خوانده و از نتایج کاملا معکوس تحریمهای دوران ترامپ سخن گفته است. آنها بازگشت مجدد ایالاتمتحده به توافق و لغو تحریمها را «اولین و نه آخرین گام» خوانده و خواستار گفتوگوی دوطرف درمورد مسائل امنیتی منطقهای موردعلاقه دوطرف شده است. این گروه، پیروز عدمتوافق تهران و واشنگتن را مسکو و پکن دانسته و با توجه به تلاش آمریکا برای کاهش حضور نظامی خود در خاورمیانه، بازگشت به توافق هستهای را یک راه کلیدی درجهت کاهش تنشها و ایجاد ثبات کافی در خاورمیانه دانسته است. در ادامه 10 محوری که این گروه آن را تحت عنوان «اصول سیاست بنیادین» تعریف کرده است را میخوانید.
1 جمهوری اسلامی ایران ثابت کرده است که در مقایسه با دیگر نظامهای انقلابی دارای ظرفیت دوام بینظیری است. این سیستم میتواند بهطور مداوم بخش وسیعی از بازیگران را در حوزه عمومی ایران انتخاب کند. بعید به نظر میرسد که این حکومت در نتیجه فشارهای خارجی، از طریق مداخله جنبشی [راهاندازی اعتراضات]، اقدامات نظامی، تحریمها یا حتی حمایت از سازمانهای مخالف با آنها از هم بپاشد.
2 حکومت ایران متشکل از بازیگران مدبر و عاقلی است که تصمیمات خود را در مورد سیاست داخلی و بینالمللی، خارج از تصور منافع ملی و دوام حکومت میگیرند. سیستم سیاسی تئوکراتیکی [حکومت دینی] که در محاسبات قدرت سخت خود نه به صورت غیرمنطقی مسیحیگونه است و نه یهودستیز.
3 جامعه و سیاست ایران از شور انقلابی مذهبی به سمت تشدید ناسیونالیسم ایرانی تغییر یافته است که شامل عنصر دینی پوپولیستی است. این عنصر با تصور عمومی تقویت میشود که ایران توسط قدرتهای خارجی تحقیر شده و به دلیل تحریمهای اعمالشده توسط آمریکا متحمل رنجهای غیرانسانی شده است. چنین عناصر و مولفههایی پایه حمایت حکومت در جامعه ایران را گسترش داده [است]... . ترورهای شخصیتهای ارشد مانند قاسم سلیمانی و محسن فخریزاده، رئیس برنامه هستهای ایران توسط آمریکا و رژیمصهیونیستی، همراه با خرابکاری خارجی در تاسیسات هستهای ایران، این پویایی سیستم سیاسی ایران را تشدید کرده است.
4 اگر بهصورت واقعبینانه به مساله موضعگیری جنگ سرد ایالات متحده در قبال ایران نگاه بیندازیم، پیچیدگی روابط ایران و ایالات متحده را در زمینه روابط فعلی قدرت که جامعه بینالمللی و پویایی منطقهای را ساختار میبخشد، نشان نمیدهد. علاوهبر این، ایران اتحاد جماهیر شوروی سابق نیست و موقعیت جنگ سرد و پیگیری استراتژی مهار مدلسازی شده از سیاست اتحاد جماهیر شوروی توسط ایالات متحده نه مناسب و نه واقعبینانه است.
5 تحریمهای دوران ترامپ با محوریت سیاستهای فشار حداکثری و ترور سردار سلیمانی و فخریزاده نه منجر به تغییر نفوذ در منطقه شده و نه دستیابی به تواناییهای هستهای را متوقف کرده است. در عوض، این اقدامات نتایج کاملا معکوس به بار آورده است. این فعالیتها تنها بازیگران و ارکان اصلی در داخل که مخالف با افزایش همکاری و گفتوگو با ایالات متحده هستند را تقویت میکند.
6 علیرغم چالشهای جدی، انتخاب ابراهیم رئیسی بهعنوان رئیسجمهور ایران در سال 2021 به ایالات متحده این توانایی منحصربهفرد را برای مذاکره با «رهبری» که عمیقا در درون نظام سیاسی کشور نماینده همهجانبه بازیگران و جناحهای داخلی است و سیاست خارجی و امنیتی ایران را تعیین میکند، ارائه میدهد.
7 پیوستن مجدد ایالات متحده به توافق هستهای باید با سازوکارهایی همراه باشد که واحدهای تجاری خارجی(بهویژه آنهایی که در اروپا هستند) به سرمایه گذاریهای خود در اقتصاد ایران اطمینان داشته باشند. ادامه تهدیدات درباره تحریمهای وزارت خزانهداری آمریکا پس از اجرایی شدن توافق هستهای، حمایت [داخلی] از دولت روحانی را حتی قبل از خروج ترامپ از توافق هستهای تضعیف کرد. ایرانیان از مزایای اقتصادی وعده داده شده توسط روحانی چیز ملموسی به دست نیاوردند و در نتیجه موقعیت وی و متحدانش به میزان قابلتوجهی تضعیف شد.
8 بازگشت مجدد ایالات متحده به توافق و لغو تحریمها باید اولین و نه آخرین گام در گفتوگوی ایران و آمریکا در مورد مسائل امنیتی منطقهای باشد که مورد علاقه دو طرف است.
9 درصورتیکه ایالات متحده مجددا به توافق نرسد یا در موافقتنامهای احتمالی، سازوکارهای ملموسی وجود نداشته باشد که اجازه دهد تا تاجران اروپایی با ایران وارد مبادلات مالی شوند، روسیه و چین تنها برندگان اصلی این وضعیت از نظر موقعیت استراتژیک جغرافیایی و اقتصادی خواهند بود و از این وضعیت منفعت خواهند برد. از آنجا که ایالات متحده به دنبال کاهش حضور نظامی خود در خاورمیانه است، پس از خروج از افغانستان و برنامهریزی برای خروج از عراق تا دسامبر 2021، بازگشت به توافق هستهای یک راه کلیدی در جهت کاهش تنشها و ایجاد ثبات کافی در خاورمیانه است. رسیدن به یک توافق معقول با ایران به آمریکا این اجازه را میدهد که بر شرق آسیا و روسیه متمرکز شود.
10 ایالات متحده باید با متحدان اروپایی، روسیه و چین به دقت هماهنگ شود تا بتواند توافق هستهای را در چارچوب بینالمللی استوار کند. برجام نشان داد که روسیه و چین در مورد تسلیحات احتمالی برنامه هستهای ایران نگرانی عمیقی دارند. اگر ایالات متحده از پیوستن مجدد به توافق، در صورت تلاشهای کافی ایران برای نشان دادن انعطافپذیری در وضعیت مذاکره خودداری کند، روسیه و چین همکاریهای اقتصادی و امنیتی خود را با ایران به شکلی که اساسا با منافع ایالات متحده در تضاد است، تقویت خواهند کرد. با توجه به نقش سازمان ملل متحد در مشروعیت بخشیدن و تسهیل سیاست تحریمهای تحت رهبری آمریکا، مشارکت هوشمندانه و محتاطانه ایالات متحده در سازمان ملل متحد به همراه تمام متحدان، روسیه و چین برای توسعه سیاست تحریم موثر بسیار مهم است.