پاکستان دستیابی افغانستان به استقلال از رهگذر مبارزات طالبان را مرهون حمایتهای خود از این گروه میداند و در نظر دارد تا دولت کنونی مستقر در کابل تمام و کمال در خدمت اهداف و منافع استراتژیک اسلامآباد باشد. به این ترتیب، سران اسلامآباد و جنرال های نظامی پاکستان، استقلال افغانستان را به رسمیت نمی شناسند و آن را یکی از ایالتهای خود به حساب می آورند و به همین دلیل، آنها حتی برای دولت اسلامی طالبان، شأن و جایگاه مستقلی قائل نیستند و می خواهند آنچه اسلامآباد می فرماید سران کنونی کابل به اجرا درآورند.
روزنامه دیلی تایمز پاکستان نوشته تلاشهای این کشور برای جلب حمایت کشورهای جهان از طالبان موفق نبوده است.
این روزنامه با اشاره به احتمال سفر مشاور امنیت ملی این کشور به کابل میگوید که تلاش اسلامآباد برای جلب حمایت بین المللی و بیرون کردن طالبان از مخمصه بحران بشری در افغانستان نتیجه نداده است.
روزنامه افزوده که طالبان بدون به رسمیت شناخته شدن نمیتوانند از عهده حل مشکلات موجود در افغانستان برآیند.
این روزنامه میگوید که این کار زمانی ممکن است که طالبان در سیاستهای خود در برابر زنان تغییر وارد کنند و از سوی جهان به رسمیت شناخته شوند.
نویسنده دیلی تایمز اعتقاد دارد که پاکستان قبلا با میزبانی از نشست سازمان همکاری اسلامی میخواست که کشورهای مسلمان به کمک طالبان بشتابند؛ اما این طرح شکست خورد؛ زیرا در این نشست به جز عربستان هیچ کشور دیگری تعهد مالی چشمگیری را برای کمک به افغانستان متقبل نشد.
صرف نظر از محتوای تحلیل این روزنامه پاکستانی، واقعیت این است که پاکستان خود بخشی از مشکل افغانستان است.
به بیان بهتر، مردم افغانستان هرگز پاکستان را دوست خود نمی دانند و تلاشهای اسلامآباد برای به رسمیت شناخته شدن دولت طالبان در کابل نیز از نظر بسیاری از مردم افغانستان پیش از آنکه کمک به طالبان یا افغانستان برای عبور از وضعیت بحرانی جاری و رسیدن به صلح و ثبات و استقرار و پایداری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باشد تلاشی در راستای تحمیل سلطه و هژمونی سنتی سران رژیم اسلامآباد بر سرنوشت کشور ما محسوب میشود.
سفر قریبالوقوع موئد یوسف؛ مشاور امنیت ملی عمران خان؛ نخست وزیر پاکستان به کابل نیز به باور بسیاری از کارشناسان، بخشی از پروژه جدید اسلام آباد برای گسترش سیطره هژمونیک خود بر افغانستان به حساب می آید و تحقق اهداف استراتژیک اسلامآباد از جمله مشخص شدن سرنوشت پرونده دیورند، تکمیل حصارکشی مرزی، انتقال هزاران شهروند پاکستانی به بهانه هایی مانند تامین نیروی متخصص مورد نیاز دولت طالبان یا کمک به طالبان برای استقرار امنیت و ثبات در افغانستان از اهداف اصلی این سفر به حساب میآید که همگی در راستای سلطه غیرمشروع پاکستان بر سرنوشت افغانستان است و هیچکدام مورد تایید، حمایت و رضایت آحاد ملت افغانستان نیست.
به باور منتقدان، پاکستان دستیابی افغانستان به استقلال از رهگذر مبارزات طالبان را مرهون حمایتهای خود از این گروه میداند و در نظر دارد تا دولت کنونی مستقر در کابل تمام و کمال در خدمت اهداف و منافع استراتژیک اسلامآباد باشد. به این ترتیب، سران اسلامآباد و جنرال های نظامی پاکستان، استقلال افغانستان را به رسمیت نمی شناسند و آن را یکی از ایالتهای خود به حساب می آورند و به همین دلیل، آنها حتی برای دولت اسلامی طالبان، شأن و جایگاه مستقلی قائل نیستند و می خواهند آنچه اسلامآباد می فرماید سران کنونی کابل به اجرا درآورند.
بر بنیاد این ارزیابی، انزوای دولت طالبان و امتناع جامعه جهانی از به رسمیت شناختن آن موجب هراس و ناامیدی پاکستان میشود؛ زیرا سران اسلامآباد تصور می کنند که تلاش مذبوحانه آنها برای تحمیل سلطه غیرقانونی شان بر سرنوشت افغانستان یک بار دیگر شکست میخورد و طالبان قادر به ادامه حکومت خود در افغانستان نیستند.
تحلیل روزنامه دیلی تایمز پاکستان درباره لزوم تغییرات بنیادین در سیاست های طالبان به ویژه درباره زنان به مثابه بخشی از پیش شرط های جامعه جهانی برای به رسمیت شناختن دولت کنونی کابل نیز یک رهنمود به موئد یوسف و هیاتهای همراه او در سفر قریب الوقوع آنها به کابل به حساب می آید تا این پیام را به گوش رهبران طالبان برسانند که اگر میخواهند حکومت شان پایدار بماند باید بخشی از مطالبات جامعه بین المللی را محقق سازند. این همان چیزی است که به پاکستان امکان می دهد تا رویای تاریخی خود برای سیطره بلامنازع بر سرنوشت افغانستان را به درستی تعبیر کند و پس از سالها مداخلات همهجانبه در امور افغانستان اینک محصول مورد نظر خود از این سرمایهگذاریها را به دست آورد.
با این حال به باور آگاهان، رهبران طالبان در برابر انتخابی دشوار و تاریخی قرار گرفته اند. آنها در حالی که اکنون حاکمان بلامنازع افغانستان به حساب میآیند برای پایدار ماندن حکومت شان به جای اتکا به حمایتهای رژیمی مانند پاکستان و یا کسب شناسایی بین المللی نیاز به جلب حمایت حداکثری مردم افغانستان دارند. این همان چیزی است که بقا و دوام حاکمیت آنها را تضمین می کند و موجب فراهم شدن اقتدار شکست ناپذیر ملی برای شان می شود.
طالبان در این زمینه میتوانند به تجارب تاریخ معاصر افغانستان مراجعه کنند؛ تجاربی که نشان می دهد اتکای حداکثری دولت های مختلف مسلط بر کابل به قدرتهای خارجی به جای آنکه ثبات و بقای شان را تامین و تضمین کند آنان را در برابر خشم و شورش و اعتراض مردم افغانستان آسیب پذیر ساخته و شکاف روزافزون میان حکومت و ملت در نهایت به سرنگونی بازگشت ناپذیر دولتهای مسلط و رژیمهای دست نشانده منجر شده است.
در این خصوص به باور آگاهان، طالبان در زمانی بسیار حساس و حیاتی و سرنوشت ساز بر افغانستان مسلط شده اند. آنها می توانند به سادگی از تجارب پیشینیان شان درس بگیرند و راهی را که در نهایت به شکست و شرمساری و فروپاشی رژیم های مزدور و دستنشانده منجر می شود نپیمایند و به جای آن، استوانه های اقتدار ملی و ثبات سیاسی حکومت شان را بر حمایت همه جانبه و حداکثری همه آحاد مردم افغانستان استوار سازند.