ديدار باراك اوباما رئيس جمهور امريكا با دالايي لاما رهبر شورشيان تبت، فروش سلاحهاي امريكايي به تايوان و اتهام دستكاري چين در نرخهاي بازار سهام، از جمله مواردي بود كه موجب خشم چين و تيرگي روابط دو طرف شد. تمامي اينها در حالي اتفاق افتاد كه اقتصاد امريكا سقوط كرده بود. اوباما در اجراي سياستهاي خارجي و اقتصادي خود ناموفق نشان ميداد و چين به مثابه يك ناجي براي اقتصاد بيمار امريكا و يك ميانجي در روابط بينالملل آن به شمار ميرفت. با اين روند طبيعي بود كه گفتوگوي يك ساعته هوجين تائو، رئيس جمهور چين با اوباما و تصميم وي براي شركت در اجلاس امنيت هستهاي در واشنگتن، اوضاع را تغيير نخواهد داد.
در سفر رئيس جمهور چين به ايالات متحده، چين از مواضع خود در قبال برنامه هستهاي ايران عقبنشيني نكرد. تيموتي گيتنر، وزير خزانهداري امريكا که براي جلب رضايت چينيها، ارائه گزارش سالانه خود به كنگره را كه قرار بود 15 آوريل صورت گيرد به تعويق انداخت او قرار بود در گزارش خود چين را به عنوان يك متقلب در بازار سهام و ارز معرفي كند. كنگره امريكا هم منتظر بهانهاي براي اعمال تعرفههاي انتقامجويانه عليه چين و قانون حمايت از توليدات داخلي بود. تأخير در ارائه اين گزارش، تنها راهي بود كه اوباما تصور ميكرد به واسطه آن از بروز يك جنگ تجاري و ديپلماتيك جلوگيري ميكند. شايد اگر اين تمهيدات چند ماه پيش صورت ميگرفت، ضعف امريكا در برابر قدرت جديد اقتصادي و سياسي نوظهور جهان (چين) را تا حدي جبران ميكرد اما اغلب ناظران معتقدند كه رهبران جناح دموكرات امريكا از فرصت های چشمگير در سياست خارجي درست بهره نگرفتند.
مطمئناً راضي كردن چين در اين وضعيت ضعيف اوباما در هر دو عرصه اقتصادي و مسئله هستهاي ايران، آسان نيست. از شواهد پيداست كه نگرش راهبردي چينيها نسبت به طرف امريكايي تغيير كرده است. با توجه به اين كه بحران اخير مالي و اقتصادي در امريكا بسيار عميقتر و شديدتر از اروپا، ژاپن و ديگر كشورهاي صنعتي بود، بازارهاي مالي امريكا هنوز شاهد نوسانات و تلاطم شديد نسبت به ساير كشورها است. علاوه بر اين، افزايش بيكاري و كمبود فرصتهاي شغلي، ناكامي دموكراتها در اجراي برنامههايشان را عميقتر ساخت.
در مقابل چين نسبت به 5 يا 10 سال پيش بسيار قدرتمندتر و باثباتتر شده است.با آن كه پكن در مورد درگير شدن با ايالات متحده بسيار محافظهكار عمل ميكند، اما حفظ ثبات داخلي يك اصل براي سردمداران چين است كه آنان احساس ميكنند امريكا با بستن پيمان با تايوان و تبت، حفظ اين ثبات را دشوارتر ميكند. در اين شرايط سران چين ميخواهند از اهرمهاي ديپلماسي خويش براي تعديل سياست كاخ سفيد بهره گيرند. رهبري چين اعلام كرده كه طبق قواعد سازمانهاي چندجانبه مانند سازمان تجارت جهاني امريكا، نياز به همكاريهاي همهجانبه دارد و هر دوي آنان بايد با قواعد چندجانبه به ايفاي نقش بينالمللي بپردازند. واشنگتن آن قدر قدرتمند نيست كه بتواند به تنهايي اقدام به عملي كند؛ بخصوص در مورد ايران و برنامه هستهاي آن. لذا امريكا در اين برهه در مقابل ايران نميتواند چين يا روسيه را ناديده بگيرد. اين دو كشور علاوه بر اين كه از حق وتو در شوراي امنيت سازمان ملل متحد برخوردارند، از متحدان و دوستان نزديك سياسي و تجاري ايران هستند.
چندان بيسبب نبود كه روزنامههاي امريكا در فرداي مذاكره اوباما و جين تائو، نوشتند كه طرح تشديد تحريم عليه ايران، پشت ديوار چين معلق ماند. امريكا نميتواند جريمههاي سنگيني بر كالاهاي وارداتي از چين اعمال كند. اين كار نتيجه سنگيني براي كاخ سفيد به دنبال دارد. دستكم موجب يك جنگ تجاري دوجانبه و آسيب ديدن تراز مبادلات 400 ميليارد دلاري آنها ميشود.