۰
چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۵۸

چرا آمریکا قابل اعتماد نیست؟

چرا آمریکا قابل اعتماد نیست؟
  به گزارش اسلام تایمز، چندی پیش رهبر معظم انقلاب ‌اسلامی ایران در دیدار خود با مسولین نظام در خصوص مذاکره با آمریکا و کشورهای غربی مانند انگلیس تاکید کردند که "باید طرف مقابل را شناخت اما آمریکائى‌ها، هم غیرقابل اعتمادند، هم غیر منطقى‌ و هم اینکه در برخوردشان صادق نیستند".

سخنان رهبر انقلاب درحالی مطرح شد که با روی کار آمدن دولت جدید در ایران چه در داخل کشور و چه در خارج از آن عده‌ای تصور می‌کردند که بحث مذاکره با امریکا بار دیگر قوت خواهد گرفت و تنش میان‌ دو کشور کاهش خواهد یافت اما ‌درست در زمانی که دولت جدید ایران در حال پا گرفتن بود، امریکا با اتخاذ شدیدترین تحریم‌ها علیه ایران، پیام تازه‌ای به دولت جدید دارد و به این ترتیب مجدداً ‌دروغ بودن اراده رهبران کاخ سفید برای مذاکره با ایران را اثبات کرد.

رفتار امریکا نه در هنگام روی کار آمدن روحانی بلکه در طول سالیان متمادی و حتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نشان داده است که این کشور در روابط خود با ایران صداقت نداشته و همواره در این مسیر از در دشمنی وارد شده است و هیچ‌گاه نیز حاضر به عذرخواهی و پذیرفتن اشتباهات گذشته خود در برابر ملت ایران نبوده و نیست.

نگاهی به رابطه میان تهران و واشنگتن‌ حاکی از آن است که این روابط نخستین بار با تاسیس کنسولگری آمریکا در ایران در ژوئن 1883 شکل گرفت و پس از آن هم دولت ایران در اکتبر 1888 میلادی حاج حسینقلی‌خان صدرالسلطنه، فرزند میرزا آقاخان نوری را به عنوان نماینده رسمی به آمریکا فرستاد که نام وی از آن زمان به عنوان حاجی واشنگتن در تاریخ ایران ماندگار مانده است.

این روابط‌ در حد سفیر بین دو کشور در سال 1944 برقرار شد و تا روی کار آمدن رضاخان کم‌و‌بیش ادامه داشت ‌اما حتی رضا‌خان هم نتوانست با رفتار امریکایی‌ها کنار آمده و ماجرای تخلف رانندگی وزیر مختار ایران در واشنگتن در سال 1314 موجب سردی روابط دو کشور شد.

با این حال، ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم و پس از آن، دخالت در ماجرای اشغال ایران مقدمه‌ای برای گسترش روابط ایران و آمریکا شد. ایالات متحده در طول جنگ جهانی دوم حدود 45 میلیـون دلار در چارچوب قانون وام و اجاره به ایران پرداخت.

شرایط جدید بین‌المللی پس از پایان جنگ جهانی، آمریکا را به یک ابرقدرت بزرگ و تعیین کننده تبدیل کرده بود و وجود منابع عظیم نفتی در خلیج فارس و موقعیت استراتژیک ایران در این منطقه موجب شد تا امریکا تمرکز بیشتری بر روی ایران داشته باشد.

چنین حضوری دخالت‌ها و دردسرهای متعدد این کشور برای ایران ‌را به دنبال داشت‌. یکی ازمشهورترین دخالت‌های این کشور در ایران، ماجرای ملی شدن صنعت نفت و سرنگونی دولت مصدق و روی کار آمدن دولت کودتا بود که شاید یکی از بدترین خاطرات ایرانیان از امریکا به شمار رود.

پس از اجرای قانون ملی شدن شرکت نفت در ایران و با روی کار آمدن وینستون چرچیل در انگلیس و آیزنهاور در آمریکا، همسویی دو کشور در برخورد با دولت مصدق شکل گرفت و دو کشور با فراهم آوردن انحراف مشروطیت در ایران، از ایده سرنگونی مصدق و بازگشت شاه حمایت کرده‌ و کودتای بیست و هشتم مرداد 1332 که اولین تجربه سیا در سرنگونی یک دولت خارجی به شمار می‌آمد، رقم زدند‌.

اما این تازه ابتدای کار بود زیرا از فاصله سال‌های 1332 تا 1357 حاکمیت آمریکا بر ایران شکل تازه‌ای یافت و این بار دولت را در مقابل ملت ایران قرارداد‌. در این سال‌ها دولت ایران کاملا وابسته و در اختیار آمریکا بود، به نحوی که آمریکایی‌ها بر تمام مسائل ایران مسلط بودند. در این دوران بود که مبارزات ضد آمریکایی ابتدا و بظاهر علیه نظام سلطنتی پهلوی شکل گرفت، اما واقعا و ماهیتا این اعتراضات برای قطع سلطه آمریکا بر ایران روی داد و انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت .

پس از پیروزی انقلاب اسلامی اولین موج مخالفت‌ها با آمریکا درسیزدهم آبان 1358 نمایان شد. مردم در این مرحله دیگر تحمل دخالت‌های آشکار و غیر آشکار امریکا در امور داخلی خود را نداشتند و تلاشهای امریکا برای شکست انقلاب اسلامی در ایران و عدم استرداد شاه به ایران جهت محاکمه، موجب شد تا سفارت آمریکا در تهران در سیزدهم آبان 1358 توسط گروهی از دانشجویان تصرف شده ‌و کارکنان آن به گروگان گرفته شوند‌.

دولت وقت امریکا که لطمه بزرگی به حیثیت استکباری‌اش وارد آمده بود، پس از تسخیر سفارتش، دست به یکسری اقدامات علیه ایران زد که بلوکه کردن دارایی‌های ایران، قطع یکجانبه روابط سیاسی و نظامی و تبلیغاتی آمریکا در بیستم فروردین59 از آن جمله بود.

دولت آمریکا در مرحله بعدی، عملیات نظامی‌ای را در ایران طراحی کرد اما عملیات نظامی آمریکا در سحرگاه سوم اردیبهشت 59 در طبس با شکست مواجه شد. پس از این شکست و بی‌نتیجه ماندن عملیات نظامی، این کشور در اول خرداد 1359 نخستین دور محاصره اقتصادی خود علیه ایران را آغاز کرد و در تیرماه همان سال دست به طراحی یک کودتا به نام کودتای نوژه زد که براساس آن قرار بود مرکز حکومت توسط یک دسته هواپیمای شکاری مورد اصابت قرار گیرد که البته این حرکت نیز ناکام ماند.

اما بعد با خروج کارتر از دایره قدرت در امریکا و روی کار آمدن ریگان‌، وی با پیگیری «دکترین رمبو» نیز دست از سیاست خصمانه علیه ایران برنداشت و سیاست براندازی انقلاب ایران از طریق جنگ را در پیش گرفت‌. او معتقد بود جنگ پایه‌های نظامی، اقتصادی و مالی جمهوری اسلامی را در منطقه ضعیف می‌کند و در نهایت باگذشت زمان جمهوری اسلامی ساقط می‌شود.

آمریکا در جریان جنگ ایران و عراق اقدامات متفاوتی از جمله لغو تحریمهای عراق و اعطای کمک‌های نظامی‌، تسلیحاتی و لجستیک فراوان به این کشور انجام داد. در عین حال با ‌عملیات مالی برای تامین نیازهای مالی عراق از کشورهای عربی و غربی، عملیات اطلاعاتی و ارتباطی و عملیات جنگ روانی و سیاسی علیه ایران را پی گرفته ‌و با تحریک گروهک‌های ضدانقلاب آنها را به جبهه رژیم بعث ‌کشانده بود‌.

با این وجود ‌در سال 1365 امریکا سعی کرد با طرح ماجرای «ایران‌کنترا» و سفر دیوید مک‌فارلین رئیس وقت شورای امنیت ملی امریکا به ایران، روابط را با تهران بهبود ببخشد که این امر حاصلی جز رسوایی برای دولتمردان این کشور نداشت.

امریکا پس از این واقعه، تغییر آشکارتری در مواضع خود به سود عراق برای افزایش فشار بر ایران اتخاذ کرد؛ چنانکه موفقیت عرا ق در بمباران نیروگاه نکا باکمک اطلاعاتی امریکا صورت گرفت‌.

سال 66 ، جنگ دریایی آمریکا با ایران و حمله به پایانه نفتی رشادت و رسالت، کشتی تجاری ایران ارج و در نهایت انهدام هواپیمای مسافربری ایران در تیر 67‌، اوج خصومت خود را با ایران نشان داد.

اما پس از پایان جنگ‌، مرحله سوم دشمنی آمریکا با ایران از سال 68 تا سال 88 آغاز شد. دولت کلینتون سال 72 روی کار آمد و در سال 73 تحریم‌های همه جانبه را علیه ایران وضع کرد و در نهایت قانون ضد ایرانی‌ داماتو در کنگره آمریکا تصویب شد که مانع از سرمایه‌گذاری شرکتها در ایران می‌شد‌ اما با روی کار آمدن بوش پسر، وی به بهانه از بین رفتن برج‌های دوقلو و مبارزه با تروریسم فصل نوینی را در سیاست‌خارجی این کشور با ایران گشود و نه تنها انعطافی در مواضع کشورش نشان نداد، بلکه ایران را در "محور شرارت" قرار داد.

پس از آن، آمریکا که خود یکی از بزرگترین دپوهای سلاح اتمی را در دست دارد، از سال 77 نسبت به دستیابی ایران به سلاح‌های کشتار جمعی اظهار نگرانی کرد و به این رفتار خود شدت بخشید و‌ سرانجام پرونده هسته‌ای ایران را به شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برد. به دنبال این امر‌ در سال 84 دولتمردان آمریکا یکی از سخت‌ترین مواضع خود را علیه ایران اتخاذ کردند و آمریکا پرونده ایران را از آژانس انرژی هسته‌ای به شورای امنیت برد و به صورت پی درپی سه قطعنامه ‌در این شورا علیه ایران صادر کرد.

با روی کار آمدن باراک اوباما در سال 2008 (1387) وی با شعار تغییر تلاش کرد که نشان دهد می‌خواهد از شیوه برخورد دولت بوش فاصله گرفته و سیاست گفت‌وگو با ایران را در پیش بگیرد، اما در عمل همان سیاست‌های رفتاری را دنبال کرد و نشان داد که دستی را که بسوی ملت ایران دراز کرده است دستی هدفدار است که به فرموده مقام معظم رهبری دست چدنی زیر دستکش مخملین است‌.

تشدید تحریمها‌، اعمال سیاست چماق و هویج‌، پیگیری بحث براندازی از درون و تغییر رژیم‌، حمایت از تروریستها‌، حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل ‌و تهدید مکرر به حمله نظامی ‌در زمره اصلی‌ترین برنامه‌های اوباما در قبال ایران قرار داشت. او هنگام انتخاب دوباره خود در کاخ سفید موضوع گفت‌وگوهای دوجانبه با ایران را مطرح کرد اما همزمان با این ادعا تحریم‌های شدیدتری را علیه ایران در نظر گرفت.

به هر روی بیشترین تحریم‌های ایران در دولتی اتفاق افتاد که از قضای روزگار بیشترین ادعای تلاش برای رابطه با ایران را داشت. آخرین سیاست تحریمی امریکا در قبال ایران همزمان با روی کار آمدن دولت جدید در ایران اتخاذ شد و امریکا نشان داد که سیاستهایش با آمدن و رفتن دولت‌ها در ایران تفاوت چندانی نمی‌کند و برای او تنها یک هدف و آن نیز سقوط جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد.
کد مطلب : ۲۹۰۴۵۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما